-
نداشتن دل مشترك با همسر
سلام دوستان
همه شما به خوبي مي دانيد كه چند ماهي است كه عقد كرده ام و باز هم مي دانيد كه با همسرم قبل از ازدواج هيچ آشنايي نداشتم و در كل ماجراي ازدواج ما را مي دانيد
به مشكلي بر خورده ام كه واقعا نمي توانم آن را حل كنم و هر چقدر تلاش كردم به در بسته خورده ام.
مشكل من اينست كه من با اين مرد يك حرف مشترك نداريم كه بزنيم
بارها ازش خواهش كردم كمي احساسي تر با من صحبت كند يا توي حرف به من بهاي بيشتري بدهد اما انگار اصلا نمي فهمد من چه مي گويم
تا به حال نتوانسته ام با او درد دل كنم. براي او همه چيز مسخره است.دلتنگي و اين حرفها را نمي شناسد. من و او با هم خيلي بيگانه ايم.خيلي كه ميخواهد بحث را صميمانه كند مي نشيند از اينكه قرار است براي وام ازدواج چه كند، خانه كجا بخرد و LCD مارك فلان بخرد يا فلان صحبت مي كند . در كل تمام دغدغه هاي او اينست. سعي مي كنم او را درك كنم اما تا كي بايد مثل غريبه ها با هم باشيم.
چند وقتي است كه رابطه مان دارد كم رنگ تر هم مي شود.يعني دقيقا از زماني كه من به اين نتيجه رسيدم كه من و او حرفي براي هم نداريم.ساعتها كه كنار هم بنشينيم هيچ حرفي مثل حرفهايي كه زن و شوهرها با هم رد و بدل مي كنند نداريم كه به هم بزنيم
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
سلام دانه جان
خانومی چرا خودت آغازگر این رابطه نمی شی بعضی رفتارهایی که از طرفت انتظار داری براش اجرا کن تا یاد بگیره و اونم اجرا کنه هروقت دوست داری براش دردودل کن روزهایی که برات مهمه بهش یادآوری کن انتظار نداشته باش خودش بفهمه بعضی آدم ها باید براشون استارت کارهارو بزنیم بعد راه می آفتند
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
كل تلفنهاي من و او اگر در روز يكبار باشد يا هزار بار فقط اينست:
-سلام
-سلام
-چطوري خوبي
-مرسي. تو خوبي
-مرسي
-چه خبر؟ مامان كجاست؟ بابا؟
(همه خبرها را مي دهم)
-خوب. اينطوري..... ديگه چه خبر؟؟؟
(بعضي خبرها را مرور مي كنم)
-.خوب .ديگه
-ديگه هيچ چي
-باشه.كاري نداري؟ خدافظ. تق گوشي رو مي ذاريم.
الان 5 ماه آزگار كه اين شده تمام تلفنهاي ما
تازه گاهي از اين هم كوتاهتر و بي محتواتر.
اين كه خوب خوبه اش بود.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
هر روز براش sms هاي عاشقانه مي زنم
اما در يغ از يك جواب
بهش مي گم sms كه مي زنم انگار مي خوره به ديوار . از ديوار صدا در مي ياد از تو نمي ياد.
بعدا بهش مي گم sms ديدي، مي گه آهان آره.
همين ديگه نه هيچ حرفي نه چيزي.
اصلا توي باغ نيست
هزار بار بهش گفتم مگه من پسرم كه اينقدر خشك باهام حرف مي زني. من دخترم. احساس دارم. به محبتت نياز دارم.
اما اصلا يه جوري منو نگاه مي كنه انگار نمي فهمه من چي مي گم
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
چند سال ازت بزرگتره دانه جان؟؟
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
انگار توي باغ نيست كه زن گرفته
هر كاري كه خودش دلش مي خواد انجام مي ده
يه حرفي رو بايد هزار بار بهش بزنم تازه بازم مي گه من متوجه نشدم. كي گفتي. خوب بازم بگو و بهم يادآوري كن
ديگه حرصمو درآورده.
واقعا نمي تونم ديگه آرامش خودمو حفظ كنم. تازگيا نمي تونم در ظاهر به خونسردي تظاهر كنم
خسته ام كرده
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
5 سال از من بزرگتره ورفتار مردونه اي داره اما احساس مي كنم اصلا نمي دونه زن چي يه و وظيفه اش توي زندگي چي يه.فكر مي كنه همه مسئوليتها به عهده مرد هست و مرد بايد قوي توي زندگي بايستد تا خم به ابروي زن و بچه نيايد و....
در كل كلي قوپي مي آيد ولي از برقراري يك رابطه ساده هم توانا نيست.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه خوبم قبلا هر چی به عقلم می رسید بهت گفتم. الان دیگه چیزی ندارم بگم. نمی دونم.
امیدوارم آقای سنگ تراشان راه حل مناسبی بهت بگن.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان
من نميدونم شغل ايشون چيه اما به اين معتقد هستم كه شغل مرد روي رفتار اون خيلي تاثير داره،اگه در اين مورد باهاشون صحبت كرديد و به نتيجه نرسيديد بهتره كه تمامي انتظاراتتون رو براشون بنويسي يا ايميل كنيد شايد اينطوري بهتر جواب بده.با بلوم عزيز هم موافقم شما سعي كن كه بعضي چيز ها رو يادشون بدي.
با هديه دادن كتاب يا دادن كارت تبريك هاي متحرك و.........
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه عزيز ، الان كه به خلاصه اي از شخصيت فعلي شما در سايت نگاه ميكنم با واژه "راهنما " مواجه ميشم !!! اين بدين معناست كه شما راهنماي بسيار خوبي براي اعضا اين سايت به شمار ميايد ، و بعضا با راهنمايهايه سازندتون خيلي كمك ها كرديد .
ظاهرا تو اين مدت 5 ماه هم خيلي سعي كردي راه رو به همسرت نشون بدي و ازش بخواي كه با تو همراه شه و نشده !! حالا تصور من اينه كه همسرتون زياد گرفتاره كارن ، طوري كه حتي برايه يه احوالپرسي هم وقت نداره برايه خود من به كرار اتفاق افتاده كه همسرم بدليل مشغله كاري زيادي كه داره خيلي سريع احوالپرسيشو ميكنه و بعدم قطع ميكنه ( اما اين جمله رو هم ميگه كه سرم خلوت شد بهت زنگ ميزنم ) !!!!
ضمنا دانه جان شما قبل از عقدتون راجع به اهميت وجود زن در زندگي با همسرت صحبت كرده بودي ، اينكه ببيني چقدر برايه همسر آيندشون اهميت قائلن ؟؟؟ اونو محك زده بودي ببيني چقدر به وجود زن و شخصيت زن و در حالت كلي به جايگاه زن در زندگيش اهميت ميده !!!؟؟؟؟؟
شما اول از هر چيز بايد بدوني كه چه جايي تو زندگي همسرت داري ، باهاش صحبت كني و از گفتمانت نتيجه بگيري !!! مطمئنا خيلي از ناگفته ها رو ميشنوي ، ديگه اونوقت با علم به اون موضوع راحتتر ميتوني در رفتارت و انتظاراتت تجديد نظر كني .
اگر سخنانم به گزافه كشيد ببخش منو دانه جان
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان
باور کن من هم اوایل این مشکلات رو داشتم ولی الآن خیلی بهتر شده سعی کن مرتب به او ابراز علاقه کنی تا یاد بگیره (باور کن جواب میگیری)
بعد هم توی یه نامه انتظاراتی رو که ازش داری بنویس و ازش بخواه انتظاراتی رو که از تو داره به زبون بیاره(یا بنویسه)
من به تو حق میدم عزیزم ولی من مطمئنم که تو بالاخره میتونی اونو رام کنی
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
سلام دانه جان
من هم اوایل ازدواج این مشکل رو داشتم و خیلی عذاب کشیدم ولی الان به تو توصیه می کنم اصلا و اصلا و باز هم می گم اصلا ذهنت رو روی این موضوع متمرکز نکن، آزاد و رها، به موضوعات دیگه و به کارهای دیگه ای که در دوران نامزدی و عقد می تونی انجام بدی فکر کن و برنامه ریزی کن و به آقا امر کن،
منتظر بمون، صبر کن و در واقع بهش فرصت بده تا خودش به مرحله ای برسه که این احساسات رو درک کنه، اگه تو بخواهی بهش یاد بدی اون هیچ وقت یاد نمی گیره و همیشه در زندگی تو باید آغازگر یک حرف و صحبت صمیمی و درددل شوی، در عین حال سعی کن خودت همیشه در یه رنج ثابتی از محبت و صمیمیت قرار بگیری یعنی یه وقت خیلی صمیمی و یه وقت خیلی خشک نباشی. با صبر و حوصله و برخورد عاقله در این دوران می توانی شوهری بسازی که در طول زندگی از بودن در کنارش لذت ببری
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
سلام دانه عزيز
چه خبر وديگه چه خبر کلمات خوبي برا ادامه صحبت کردن نييستن. همينطور که دور وبر خودتون لابد ديدين که بعضي آدما يه اتفاق 1دقيقه اي رو تو 30 دقيقه تعريف مي کنن بعضيها هم برا گفتن سلام وخداحافظ هم پول مي خوان. خوب اينا خصلت آدماست.
درثاني چرا اينقدر به فکر عوض کردن همسرمونيم ، کار ساده تر، پذيرفتن اوناست.
ضمنا خيلي از خانوما گله ميکنن که شوهرشون اجازه صحبت رو بهشون نمي ده وعاشق مردائين که همش گوش بدن و بيشتر شنونده باشن خب بنظرم اين يه نعمته که دراختيار شماست ، البته اينو ميدونم که شنونده صاحب سخنو برسرشوق مياره ولي شما ميتونين همينطور تعريف کنين وبگيد وبگيد بعد برا اينکه مطمئن بشيد داره به شما گوش ميده وسطش ازش يه سوالاتي رو بپرسين. اينارو که ديگه خودتون استادين.
يه کم به موضوعاتي که براش مهمه دل بدين اون هم حتما به موضوعات شما توجه مي کنه ، عجله هم نکنين. وقت بسياره و...
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
من مي گم اصلا حرفي براي صحبت وجود نداره شما مي گوييد صحبت كن و و او گوش بده.
بابا جان
من هر چي هم كه بگم آخرش احساس مي كنم اصلا نفهميد چي شد؟!؟!
توي باغ كتاب و نامه و اين حرفها هم نيست.
من هم به محبتش احتياج دارم. اگر بهم محبت نكنه نمي تونم بهش نزديك بشم
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
اونقدرها هم كه بايد ايده آل گرايانه فكر كنه نمي كنه.
وقتي هدفش رو از تشكيل زندگي مي پرسم مي خنده و مي گه: چه سئوالهايي مي پرسي يا!! خوب هدف مرد از ازدواج تشكيل زن و زندگي و بچه است ديگه. اين پرسيدن داره؟!
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه عزيز
چرا حرفي برا گفتن وجود نداره، چطور تو جاهاي ديگه (مثلا تو همين تالار ) شما اين همه حرف برا گفتن دارين. همين داستانهاي کوتاه ، حکايتها ، مقالات جالب و... خب اينا رو تعريف کنين. نقل قول کنين و ... از دوران مجرديتون ، از کوچه وخيابون و زندگي و ... ممکنه بعضياش هم تصنعي باشه اما شما بگيد.
اينطور هم که از گفته هاتون برمياد همسرتون خيلي تمايلي به صحبتهاي جدي (هدفتون از زندگي و...) نداره ، خب سربه سرش نذارين موضوعات عادي وپيش پا افتاده رو فعلا مطرح کنين. اون به شادي وتفريح نياز داره. سعي کنين اون از بودن با شما احساس لذت وشادي کنه ، اونوقت شما هم با بودن با هاش لذت مي برين.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
گاهي فكر مي كنم كه اشتباه كردم و منو و اون به درد هم نمي خوريم
چند وقت پيش بهش گفتم كه مي خوام ازش جدا بشم چون ديگه نمي تونم اين روابط رو تحمل كنم
با زبون حل نشد، با قهر حل نشد، با گوشه و كنايه حل نشد
ببخشدا! ايشون در حال حاضر فقط اسمشون روي منه. من چيز ديگه اي ازش نديدم و اصلا اميد هم ندارم كه ببنيم
چطور بهش دل ببندم وقتي چيزي ازش نمي بينم
هر وقت هم گله و شكايت مي كنم مي گه حق با تو. تو منو درك كن. من توي شرايط خوبي نيستم. از اين طرف فكر خونه خريدن، از اين طرف فكر وام و ... از يه طرف ديگه كارهاي عروسي. تو بايد شرايط منو درك كني.
خوب من هم سعي مي كنم ديگه حرفي نزنم اما اگر بخواهيم اينطوري حساب كنيم اين جور مشكلات هميشه در زندگي هست يعني من هميشه بايد دورشو خط بكشم. خيلي از چيزهايي كه دغدغه هاي فكريشه اينقدر بزرگ نيستند كه بخواد منو و خواسته هاي منو فراموش كنه.
من هم اينقدر بچه نيستم كه نفهمم بايد چطور باهاش رفتار كنم اما اون انگار توي باغ نيست. وقتي يكبار بهش گفتم گفت فكر مي كردم كه هيچ ايرادي ندارم اما حالا كه تو مي گي مي فهمم كه من توي زندگي به خيلي چيزها اهميت ندادم.بهش مي گم زن با مادر و خواهر فرق مي كنه. تا حالا هر كي هر چي بهت گفته در نهايت همون كاري رو كردي كه خودت مي خواي اما زن فرق مي كنه. الان همه چيزما پنجاه پنجاهه. هر دومون توي همه چيز با هم سهيم هستيم.
گرفتاري كاري و چك و ... تو مربوط به من هم مي شه. مريضي و دلتنگي من هم به تو مربوط مي شه.
در جواب همه حرفهام مي گه حق باتوا اما فردا روز از نو روزي از نو
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
سلام
دانه جان شخصیت آدم ها با هم فرق دارد . برای بعضی ها ( مخصوصا مردها ) احساساتی بودن مشکل و حتی بی معنی است . ضمن اینکه شما مدت زمان کمی است که با همسرتان آشنا شدید . بنظر من شما باید کمک کنید تا ایشان وارد باغ ! بشوند . اولا شما به ایشان محبت کنید ( الان هم همین کار را میکنید ) اما مراقب باشید بیش از حد و عادی نشود .
برای صحبت کردن هم باید ببینید همسرتان از صحبت درباره چه موضوعی لذت میبرد و شما هم درباره همان صحبت کنید و بعد شنونده خوبی باشید ( این قسمت کمی سخت است چون ممکنه همسرتان بخواهد مثلا درباره مسائل کاری صحبت کند ) اما برای شروع خوب است .
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان حتي حرفي از زمان آغاز زندگي مشترك ، حنا بندان ، خريد عروسي ، رهن خانه ، ان شاء ا.. مدل لباس عروس و پس اندازاتون و خرج كردن و .....
صحبتي از خاطرات روز خواستگاري و روزاي شاد بعد از نامزدي و اتفاقات روزمره كه بخوايد با هيجان براي همديگه تعريف با هم نداريد .
دانه جان شما نبايد اجازه بدي زندگيت روزمره و كسل كننده بشه .پس بايد سعي كني شوهرت رو هم به گفتگو واداري و باهاش حتما" در اين مورد كه سردي و سكوت اينجوري روابط شما رو اذيت مي كنه باهاش صحبت كني .
دانه جان شما وشوهرت بايد با هم عهد ببنيد كه اصلا" اجازه ندهيد كه زندگيتون تكراري بشه و روابطتون راكد بمونه .
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
مثل اينكه بايد به اين وضعيت عادت كنم و منم بشم مثل خيلي از زن و شوهرهايي كه فقط با هم هستن. همين.
شايد بگيد مگه نمي شناختيش كه باهاش ازدواج كردي، مگر تحقيق نكردي و...
بايد بگويم نه نمي شناختم. از عيبهاي ازدواج سنتي همينه كه شخص مقابلتو نمي شناسي.
من فقط فهميده بودم كه پسر پاكي هست. اهل زندگي يه. كاري يه. خونواده داره. سالمه و...
ديگه از كجا بايد مي فهميدم كه دنياش با دنياي من يكي نيست.
مني كه از اون عشق پرشور به خاطر مصلحت خودم و يك خانواده ديگر دست كشيدم و تن به ازدواج دادم بايد جوابم از روزگار اين مي شد كه حالا گدايي محبت كنم؟!
نمي گم كلا به من بي اهميت هست اما به خيلي چيزها بي توجهي مي كنه. بهترين حرفهايي كه به من مي زنه مي گه چطوري عزيزم. جيگرتو. همين
چند بار هم كه باهاش دعوا كردم كه چرا به خيلي چيزها اهميت نمي دي براي اينكه دعوا رو تموم كنه گفت به خدا من تو رو از دنيا بيشتر دوست دارم. البته تا حالا احساس مي كنم واسم تلاش مي كنه اما تلاشش بي فايده است چون اون چيزي نمي شه كه من مي خوام. من از او احساس مي خوام. توجه مي خوام. مي خوام همه چيز من واسش مهم باشه. مي خوام وقتي از كارم باهاش صحبت مي كنم طرف مدير و همكارامو نگيره. مي خوام وقتي از خريد رفتن باهاش حرف مي زنم هاج و واج نگام نكنه. وقتي بهش مي گم از فلان چيز خوشم اومده قيمتش واقعا ارزونه يه تعارف بزنه بگه توي يه فرصت حتما واست مي خرم نه اينكه برو بر نگام كنه. التماسش مي كنم يه روز توي هفته بريم بيرون مي گه نه فقط جمعه ها من مي يام خونتون. وقتي هم كه مي ياد يا داره تلويزيون نگاه مي كنه يا مي خوابه يا اينكه من دارم ازش پذيرايي مي كنم. ديگه از اين قرارها هم خسته شدم . وقتي اعترا مي كنم مي گه چاره چي يه. بذار بريم خونه خودمون...
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه عزیز ببخشید رک میگم به نظر من شما همسرتون رو روی ترازویی قرار دادید که یه کفه مردی که در رابطه قبلی و پیش از ازدواج شما بود قرار داره و کفه دیگر ایشونو این دو کفه اصلا با هم برابری نمیکنه شما دنبال داشته های رابطه قبلیتون میگردید ولی در همسرتون پیدا نمیکنید....من به شما حق میدم....به نظر من ارمان هاتو از نو ارزیابی کن....دوست خوبم شما هم حق داری خسته بشی حق داری دلزده بشی حق داری توقع داشته باشی حق داری بخوای شوهرت نازت رو بکشه ولی اون اقا الان شوهر شماست!!!!!!ببخشید اگر گستاخی کردم من کوچکتر از این حرفام شما راهنما و دلسوز ما همیشه بودی و بر همه چیز از من واقف تری!!!
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
حق با شماست. من ناچارم بنشينم و مباحثي كه اون تعريف مي كنه و اصلا خوشم نمي ياد صحبت كنم. البته حتما شروع كننده بايد من باشم چون اگر به اميد اون بشينم سه روز هم كنار هم باشيم حرف نمي زنه.
بعضي از خواسته هامو بايد بيشتر از ده بار بگم تا يادش بمونه. تازه بعضي وقتها مي گه من نفهميدم. كي گفتي؟!
يه سئوال رو هزار بار از آدم مي پرسه.
كل بعد از ظهر جمعه ما با برنامه شيرين تلويزيوني فوتبال سپري مي شه و وقتي مي بينه اعتراض مي كنم كه من حوصله ام سر مي ره چند دقيقه اي كانال رو عوض مي كنه و مي گه ببنن خانم تلويزيون هيچ چي نداره بعد دوباره مي شينه همونها رو نگاه مي كنه
مي دونم شايد اين گفته هاي من الان براي شما مسخره باشه اما باور كنيد به مرور زمان اعصاب آدمو به هم مي ريزه.
خدائيش من هر چي تا حالا داشتم از سر مادر شوهرم بود. مادر شوهرم بهش مي گه وقتي كه مريض هستم بياد عيادتم يا واسم چيزي بخره يا اينكه زنگ بزنه و ... اگر او هم نبود كه اين چيزها را بهش بگويد كه ديگر نمي دانستم بايد چه كنم.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان خوشحال باش که لااقل این مادرشوهر و داری
من چی بگم که شوهرم از ترس مادرش از خیلی چیزها کوتاهی میکنه
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
همين امروز امتحان كردم
وقتي بهش زنگ زدم خيلي گرم و عاشقانه باهاش حرف زدم. شوق رو توي صداش مي فهميدم. البته اون چيز خاصي نگفت ولي من تلاش كردم تا شايد اين روحيه به اون هم تأثير كنه.
اميدوارم بتونم موفق بشم.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
الينا جون
همه مشكلاتت رو مي دونم
اميدوارم كه مشكل تو هم حل بشه خانمي
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
همين امروز امتحان كردم
وقتي بهش زنگ زدم خيلي گرم و عاشقانه باهاش حرف زدم. شوق رو توي صداش مي فهميدم. البته اون چيز خاصي نگفت ولي من تلاش كردم تا شايد اين روحيه به اون هم تأثير كنه.
اميدوارم بتونم موفق بشم.
:104:
حتما موفق میشید .
فقط باید با صبر جلو برید . این زندگی شماست و هر چه برایش تلاش کنید ارزش دارد . موفق باشید .
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
آره دانه جان زندگیه واقعیه تو اینه پس تا اونجایی که میتونی واسش وقت بزارو تلاش کنو
تو هنر عاشق کردن طرفه مقابلتو داری حالا وفتشه اونو به نمایش بزاری.
میدونم موفق میشی عزیزم.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان
امیدوارم روز به روز خوشبخت تر باشی:203:
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
سلام دانه خانم
من تاپيك هاي شمارا كم وبيش خوانده ام . شما من را بياد قهرمان هايي مي اندازد كه در فيلم ها با غول وديو و... كه چند برابر خودشون هستند با امكانات خيلي بيشتر از اون قهرمانها اما موفق شده اند.فقط با اراده انساني . شايد اين موجودات در واقعيت وجود نداشته باشه .امااا... در درون ما احساسهاي ما هيجانات ما خيلي بزرگترش وجود دارد و جنگيدن با آنها ... همان جهاد اكبر است . و شما موفق در يكي از اين جهاد اكبرها.
واما بعد خانم عزيز با تجربه 12 سال زندگي مشترك و گشتن تو اجتماع بهتون بگم اين آ قاياني كه از اين حرف ها بلد نيستند يك برتري خيلي خيلي بزرگ دارن وآن اينكه تا حالا به خانمي دوستي هاي نزديك نداشته اند. و دشگر اينكه اغلب در زندگي خيلي مرد هستند. اون آقاياني كه خيلي از اون واژه هاي زن پسند استفاده مي كنند براي خانم هاي مختلف هم مصرف مي كنند تا تو دل همشون قند آب بشه (و تو دل زن خودش بدتر از زهر)
ايشان ارتباط با خنم ها را بلد نيست يواش يواش يادش بدين و از اين آموزشتون لذت ببريد و بدونيد تا حدي كه براي شما لازمه ياد مي گيره و وفادار هم خواهد بود . بعضي وقتها نعمت ها در دست ماست اما ما در قله كوهي دور دستع دنبالش مي گرديم. شايد پاداش نيك انديشي شماست.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
درياي آبي
جوابي كه دادي با تمام جوابهايي كه در اين تاپيك به من داده شد متفاوت بود و اعتراف مي كنم كه مرا در فكر فرو برد.
يادم آمد كه مادر من هم تقريبا چند وقت پيش به من در همين مورد اشاره اي كرد.
بعد از جدايي از آن آقا خيلي ها به من گفتند به خاطر رابطه اي كه در اين چند سال داشتي نزد خداوند توبه كن اما واقعيت اينست كه من اصلا از كاري كه كرده بودم پشيمان و ناراحت نبودم بلكه مي دانستم خداوند براي گذشتن از خواسته چند ساله ام مرا بي جواب نخواهد گذاشت و در زندگي به من كمك خواهد كرد.
واقعيت اينست كه من شوهرم را بارها و بارها به طرفندهاي مختلف آزمودم و خوشبختانه صداقت و راستگويي و وفاي او مورد تأييدم بود و از او به خاطر صداقتي كه با من دارد بارها تشكر كردم.( البته مي دانم كه انسانها تا يك حد خاصي ظرفيت براي خوب بودن دارند و يك جايي ديگر توانايي نداشته و به بيراهه مي روند اما در حالت نرمال او را صادق مي بينم.)
زماني كه عاشق بودم بدون هيچ چشم داشت و توقعي عشق مي ورزيدم و هر روز عشق ورزي ام بيشتر و بيشتر مي شد بدون اينكه فكر كنم كه با عشق بيشتر معشوقم رويش زياد شده يا اينكه فكر مي كند وظيفه ام است و يا اينكه بعدا سوار من خواهد شد.اما امروز كه ازدواج كرده ام كمي كه محبت مي كنم سريع خودم را جمع و جور مي كنم كه مبادا پا را فراتر از حد گذاشته باشم و زيادي به او محبت كرده باشم. خود من هميشه به خيلي از دويتان در همين تالار پيشنهاد مي كردم تا در زندگي مشترك حد و مرزها را حفظ كنند اما امروز اين سئوال در ذهن من نقش بسته كه آيا بايد روي حساب و كتاب زندگي كردو ميزان محبتها محاسبه شده باشد؟! يا مي توان بدون حد و مرز عشق را تقديم همسر نمود و از او هيچ چشمداشتي نداشت و هر چه كه در زندگي پيش آمد رابايد به جون خريد؟!
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان آدمها متفاوتند بعضي قدر شناسي رو بلدند و بعضي ها هم متاسفانه از محبت كردن ديگران فقط سوء استفاده مي كنند يا يا يك وظيفه مي دانند . من فكر مي كنم آدم در برابر همسرش بايد تمام عشق و محبتش رو ابراز كنه تا اونجايي خودش له نشه و ناديده گرفته نشه .يعني در واقع هر قدر كه محبت مي كنه بايد نيازهاي روحي خودش رو هم در نظر بگيره و از طرف مقابلش بخواد كه او هم عشقش رو به طريقي كه مي پسنده نشون بده .
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
اگر بخواهي هر قدر كه دلت مي خواهد محبت كني و از طرفي بخواهي توقع هم داشته باشي خيلي زود كم خواهي آورد. براي همين نمي توان هر دو را در نظر گرفت اسما جان
يا بايد بي توقع به خاطر لذت بردن از عشق ورزيدن عشق ورزيد و يا اينكه با حساب و كتاب محبت كرد و مراقب رفتار طرف مقابل موند.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
اگر بخواهي هر قدر كه دلت مي خواهد محبت كني و از طرفي بخواهي توقع هم داشته باشي خيلي زود كم خواهي آورد. براي همين نمي توان هر دو را در نظر گرفت اسما جان
يا بايد بي توقع به خاطر لذت بردن از عشق ورزيدن عشق ورزيد و يا اينكه با حساب و كتاب محبت كرد و مراقب رفتار طرف مقابل موند.
دقیقاً. کاملا موافقم:104:
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
دانه جان سلام : منم مانند دوستان دیگه تمامی تایپینکهایی که ایجاد کردی رو در مورد خودت را خواننده ام . از اینکه از عشقت جدا شدی خیلی دلگیر شدم و از اینکه دارید خود را آماده یه زندگی جدید میکنید خیلی خوشحالم . دانه جان از اعتماد به نفس بالایتان خیلی خوشم مییاد و همیشه آرزو میکنم که بتوانم مثل شما باشم . امیدوارم که در این مشکل هم مثل سری های قبل پیروز شوید و به آنچه که در ذهن دارید برسید .
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
بال تكين عزيز
از حسن توجهت و از تعريفهايي كه از من كرديد ممنونم.
بي پرده بگويم كه اين جملات شما اعتماد به نفس من را بيشتر مي كند و از راهي كه در پيش دارم هراسم را كمتر مي كند.
براي همه دوستان دعا مي كنم به آنچه كه صلاحشان است برسند و خدواند راه را به ايشان نشان دهد.
12 سال از زندگيم را بيهوده نگذراندم و گذشتن از عمري كه از من گذشته است دشوار بود اما الان واقعا براي ادامه عمري كه برايم مانده حتي اگر يك روز هم باشد تلاش مي كنم.
در اين ميان گاهي به مواردي بر مي خورم كه شايد قبلا برخوردي با آن نداشتم. تجربيات زيادي در زندگي داشته ام اما تجربه آشنايي من با آن آقا كه قبلا در زندگي هم بوديم اينقدر در سنين كم بود كه شايد اصلا اصولي نبود و يا اينكه آن موقع ها به چند و چون آن دقتي نداشتم و هر چه پيش آيد خوش آيد بود و تبديل به يك عشق شد. اما حالا مي خواهم راه را اشتباه نروم كه دو سال ديگر كاسه چه كنم دستم بگيرم و تنها به خاطر فرزندي كه خواهم داشت تحمل يك زندگي بد را به همراه خود بكشم.
امروز كه خوب نگاه مي كنم مي بيننم كه هر چه در زندگي خود داشتم به نوعي نتيجه اعمال خودم خواه مستقيم و خواه غيرمستقيم در زندگي بوده است.
براي همين لزوم دقت بيشتر در تصميمها و اعمال را حس مي كنم.
ببخشيد كه زياد مي نويسم. اما نوشتن هم مرا خالي مي كند و هم مي توانم آنچه كه ذهنم را مشغول كرده با شما دوستان در ميان بگذارم. شايد به درد كسي بخورد.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
بعضي وقتها با بعضي آدمها برخورد مي كني كه بعد از چند دقيقه كوتاه صحبت كردن متوجه مي شوي كه چقدر روحياتت به او نزديك است و انگار سالهاست كه او را مي شناسي و اصلا نيازي به زياد صحبت كردن نداري ولي گاهي اوقات سالها با كسي زندگي مي كني و احساس مي كني كه با دنياي او غريبه اي و نمي تواني خود را جاي او بگذاري و بداني كه چه فكر مي كند و چه در سرش مي گذرد.
خيلي از زن و شوهر ها به صورت نوع دوم زندگي مي كنند و خودشان نمي دانند كه چه غريبه وار فقط با همسر خود هم خانه هستند.
من نمي خواهم با همسر خود اينگونه باشم در عين اينكه تا به الان به هيچ عنوان مخل آزادي رفتاري و فكري او نشده ام و هنوز همانند زمان مجردي خود آنطور كه مي خواهد مي رود و مي آيد و با همه صميميت ها و دلتنگي ها و وابستگي ها در عين حال هنوز او را از خود جدا مي دانم و حس مي كنم نتوانسته ام دنياي او را كشف كنم و او هم نسبت به من همينطور
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
تمام خوبی ها در یک نفر قابل حصول نیستند خانوم دانه. اگر ایشون چیزی رو در مورد اخلاقهای شما به شما نمی گویند دلیل بر خوبی مطلق شما نیست. به هر حال من تصور می کنم حتی نگاه کردن شما به عشقی که در دوران گذشته داشته اید و توقع داشتن از خدا مبنی براینکه شما چون از اون عشق گذشتید در زندگیتون جوابشو ببینید سراسر گناهه. آیا راضی هستید همسر شما هر بار که به شما و فلان اخلاق ناپسند شما نگاه می کند با افسوس به گذشته زیبایی که داشته (به طور مثال عرض می کنم) خیره بشه. همسر شما اشتباهاتی رو داشته یکی از این اشتباهات این بوده که در مورد روحیات خودشون با شما صحبت نکردند. ولی این همون اشتباهیه که شما هم داشته اید.
در زندگی تعادل شرط اول هست . تا زمانی که شما خودتون رو در باره زندگی آیندتون مسئول ندونید و ایشون رو همزمان با اینکه تمام وظایف مادی عروسی و... رو بر دوششون می ندازید مسئول برآورده کردن نیازهای معنوی خود هم بدونید چیزی بهتر از این نصیبتون نخواهد شد.ایشون اصولا شما رو حتی همگام لفظی هم با مشکلاتی که دارند تجربه می کنند نمی بینند.از خرج عروسی صحبت می کنند با لحنی که به شما آزاری نرساند با چیزی که به او یاد داده شده از تلاش خودش برای راضی شدن شما صحبت می کند با چیزی که در چنته دارد و نمی تواند دروغین ظاهر سازی کند و به جای درک این مشکلات،به جای همدردی با اون در حل مشکلات، مرتب از او عشق کلامی می طلبید.
نمی دونم توقعتون از چی برمیاد. ولی اینقدر منفعل و متوقع بودن در زندگی مشترک به چیزی جز طلاق عاطفی ویا دائمی ختم نمی شود.
بترسید از زمانی که یک مرد( یا یک زن) یقین حاصل کنه که هیچ یک از تلاشهای اون در زندگی دیده نمی شه. یک طرف رابطه قرار گرفتن و اینکه مدام طرف مقابل رو نقد کنید بهتون در زندگی کمکی نمی کنه.
ببینید خانوم دانه همون طور که شما به ابراز احساسات زبانی نیازمندید همسرتون به عنوان یک مرد باید حس کنه که همسرش نوع نیازهای عاطفی اون رو درک می کنه.
اون گناهی نداره که چیزهایی رو که از ابتدا داشته داره رو می کنه. اون گناهش این بوده که نیومده این تالار رو بخونه تا بفهمه تا وقتی که یک انسان کامل که توان مالی، معنوی، عاطفی، روحی بی نظیر داره و در همه حالات همسرش رو درک می کنه نشده ازدواج نکنه!!چون نتیجش اینه...
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
آقاي سورنا آرمان
من جوابي كه از شما خواندم را اگر دو روز پيش مي خواندم زياد حس نمي كردم اما امروز كه خواندم واقعا توانستم مطالبتون رو درك كنم چون در همين دو روز تجربه اي را كسب كردم كه شايد نگاهم به زندگي مشتركم را تغيير داد.
من هميشه معتقد بودم كه توي اين دنيا با هر دست بدهي با همان دست هم خواهي گرفت.
اين را شنيده بودم كه زندگي يك تعامله دو طرفه است.
اين را مي دانستم كه همسرم يك مرد آزاد و با تفكرات و عقايد خاص خودش است و نمي توان آن را تغيير داده يا محدود نمود.
اين را مي دانستم كه بايد زندگي ام را خودم با دستان خودم بسازم
و خيلي چيزهاي ديگر كه مي دانستم
با يك جمع بندي كلي به اين نتيجه رسيدم كه مسيري كه من مي روم اشتباه است نه او.
جالب است بدانيد در اين دو روزي كگه گذشت هر چقدر بيشتر به او توجه كردم حس اعتمادش به من بيتشر شد و احساس كردم خيلي راحت تر از قبل مسائلش را با من در ميان مي گذارد . اعتمادي كه او به من كرد حس اعتماد به نفس مرا بيشتر كرده و مرا ترغيب به بيشتر كردن اين حس نمود.
از بابت كارهايي كه براي من مي كرد قدرداني مي كردم. احساس مي كنم هر بار قدرداني من او تشويق مي شود تا كارهاي بيشتر و بهتري براي من انجام دهد.وقتي نيازهاي عاطفي و جنسي خودم را بدون توقع جبران به او بي دريغ ابراز مي كردم طولي نگذشت كه او هم احساس راحتي با من كرده و او هم راحتر تر اين احساس را به زبان مي آورد. طوري شد كه ناخواسته تمام انتظارات من برآورده شد.
اين مطلب يا اين تجربه را اينجا نوشتم تا به خيلي ها بگويم كه در خيلي از جاها اگر توقعات ما برآورده نمي شود ايراد كار يك جايي در ميان كارهاي خود ماست. اگر كمي با ظرافت و دقت روز كارهاي خودمان ريز شويم مي توانيم مسير زندگي خود را به بهترين مسير سوق دهيم.
همان قدر كه من به او نياز داشتم او نيز به من نياز داشت. همان قدر كه من در زندگي ام دغدغه داشتم او هم داشت. به جاي اينكه من توقع داشته باشم كه او به داد من برسد بهتر بود خودم توقعات او را برآورده مي كردم. مي دانم كه حالا احساس مي كند مي تواند روي كمك و همراهي من حساب كند و اين اعتماد باعث شد كه روابط بين ما دگرگون شده و به مراتب بهتر شود.
غرورهاي كذب، توقعات بيش از حد، نداشتن گذشت رابطه ما را خراب مي كرد و من مي گفتم چرا او اينطور است چرا اونطور نيست.
اما حالا مي دانم كه 90درصد خودم در اين مسئله دخيل بودم.
مي دانم كه خيلي از شما دوستان هم گاهي دچار اين اشتباهات مي شويد و از آنها غافليد. براي همين تجربيات خودم را اينجا مي نويسم تا شايد به درد كسي بخورد.
تجربه زندگي اين دو روزمان مي ارزيد به اين چند ماهي كه باهم ازدواج كرده ايم. حالا حس مي كنم بيشتر دلم مي خواهد تا اين روند را ادامه داده و بهترش كنم.
مي دانم او نيز از اين مدت و از اين رابطه با من واقعا لذت برد. برق شادي و رضايت را در چشمانش مي ديدم.
من براي آينده خود تلاش خواهم نمود بدون آنكه زندگي گذشته ام را در آن دخيل كنم.
جمله اي است كه دائم با خودم تكرار مي كنم تا آويزه ذهنم شود.
-
RE: نداشتن دل مشترك با همسر
خوشحالم دانه جان. امیدوارم این حس تا پایان عمر همراهتان باشد