به یک منشی خانم با ظاهری اراسته...............

بعد از دو سال بیکاری (بعد از فارغ التحصیلی ) و در خانه نشستن و عواقب ان که همان استرس ؟ ضعف اعصاب و یا س و نا امیدی و همچنین دادن ازمونهای استخدامی گونا گون و قبول شدن در ازمون کتبی و رد در مصاحبه ها که ان هم به خاطر (آشنا گر تو نداری به مدارک تو مناز کارها مال خودی هاست بگو ما چه کنیم ) و دیگه خسته شدن از خواندن کتابهای رمان و روانشناسی و مذهبی و سیاسیس و تاریخی و........... و پایین امدن توقعات بنده که به هیچ عنوان حاضر به کار کردن در شرکت خصوصی اونم به عنوان منشی نبودم و همچنین رهایی از حرفایه خاله زنکی ها که چرا دختر خانمتون سر کار نمی ره اون که رشتش بد نیست خلاصه .....................در صدد برامدیم که شانس خودمونو تو این جور شرکتها امتحان کنیم :203:
صبح از خواب بیدار شده لباس تن کردیمو راه افتادیم البته از قبل می دونستم کجا برم توخبر شهری اگهی جایی رو دیده بودم
رفتیم داخل شرکت دیدیم بلللللللللللللللللللللللل ه خانمی اونجا هستن البته من با دلقکه سیرک اول اشتباهشون گرفتم و گفتم که برا چی اومدم و گفتن منتظر اقای رئیس باشم ما هم نشستیم تا اقا امدن و خودمونو معرفی کردیم که برا چی اومدیم اقای رئیس هم که به نظر ادم با شخصیتی بودن البته(به نظر ) بعد از پرچانگی فراوان و تعریف از خودشون در مورد رشته ی بنده و تخصصمون و سابقه ی کار که الته من نداشتم قرار شد که بعد یعنی دو روز دیگه با بنده تماس بگیرن:73:
ما هم کمی خوشحال گفتیم فعلا برا رفع بیکاری شاید بد نباشه همین که خواستم بیام اقای رئیس گفتن ببخشید خانم شما وضع ظاهرتون (پوششتون ) تغییر نمی کنه ؟ما هم که دو زاریمون نیفتاده بود بلند گفتیم نه ! نه! اصلا و بعد ایشون نگاهی به ما انداخت (الته نگاه اندر سفیه):47: چند روز گذشت و خبری نشد
بعد یه روز همینجوری به اون شرکت سرکی انداختیم تا ببینیم نیرو گرفته یا نه دیدیم بله اقا منشی با ظاهر اراسته و با فن بیان عالی استخدام کردن انجا بود که فهمیدیم ظاهر اراسته که همان ارایش دلقکی و پوشیدن لباس قواسی و فن بیان عالی هم که همان ناز و اداهای ی من دراوردی و مرد پسند هست می باشد از انجا بود که ما پشت دستمان را داغ کردیم که اینجور جاها پا نگذاریم:160:

واقعا همینطوریه. حالا اینجا خوب بوده. چند مدت پیش یه شرکتی که در اصل اصلا شرکت نبوده برای دخترا دام گذاشته بود.
لطفا اگه آگهی کاری رو دیدید حتما با یه همراه برید

واقعا من نمی دونم اینا چه فکری می کنن که اینجوری اگهی می دن اونا نیرو برای کار نمی خوان بلکه .............

متاسفانه تو خیلی شرکتها اینجوریه.من خودم تو شرکتی که هستم یه دختر جوون منشی بود برای 5 سال حدودا و خیلی صمیمی شده بود با مدیر شرکت بطوری که تماس فیزیکی هم داشتند حالا تا چه حدی دقیق نمی دونم.دختر خانم مذکور هم خیلی به اون شرکت و محیط و ... وابسته شده بود انگار مال خودشه ولی اخیرا مدیر شرکت که احتمالا هوس تنوع کرده بوده باهاش تسویه حساب کرد و انداختش بیرون...بنده خدا دختره مونده و این همه حرف و حدیث و..کلا انگار خیلی از مدیر شرکتها از منشی انتظاراتی فراتر از یک منشی دارند توی جامعه ی ما که همه چیز توش برعکسه منشی ها هم باید معشوقه باشند اغلب .........

سلام دانا
کاملا درکت میکنم،خیلی جای تاسف داره
منم چند ماه پیش رفتم مصاحبه و قبلش هم تلفنی صحبت کردیم(اتفاقی خود مدیر جواب تلفن رو داده بود) و کلی از من سوال پرسید و بعدش قرار برای مصاحبه گذاشتیم.چند نفر بودیم ،منشی چند نفر که بعد از من اومده بودند رو فرستاد و من رو نمی فرستاد
خلاصه 3 ساعت طول کشید...کم کم داشت بهم برمی خورد ویه دفعه جناب مدیرنسبتا محترم اومد بیرون، من رو دید گفت برای چه کاری اومدین ؟منم گفتم باهاتون صحبت کردم .باتعجب نگاهی به من کرد و گفت قبل از هر چیز یه سوالی ازت دارم؟
گفتم بفرمایید!!!
گفت این چیه سرت؟
یه لحظه مکث کردم ،میدونی چی گفت؟
گفت خودتونو مثل پیر زن ها میکنید که چی بشه؟حالا اگر آرایش کنید و موهاتونو بیرون بذارید چی میشه؟ چه فرقی برای این کره خاکی داره؟ روحیتون باز میشه و...
خلاصه کلی رفته بود رو منبر ...
من واقعا دلم براش سوخت.اصلا دیدم در حدی نیست که بخوام جوابشو بدم
تصمیم گرفتم که برم . یه دفعه گفت ای بابا ناراحت نشو اگر پوششتو عوض کنی میتونی بیای اینجا
منم بهش گفتم نه من برای این کار ساخته نشدم،شما بگردین فرد مناسب رو پیدا کنید(منظورمو بهش فهموندم)
بعضی ها خیلی راحت به آدما توهین میکنند،این از ضعف خودشونه
به قول شما این دسته به خودشون اجازه میدن که هر چیز دیگه ای هم غیر از کار از خانم ها بخوان
دانا جان درسته در جامعه ما ارزش ها داره به ضد ارزش تبدیل میشه و بعضی وقتا در تعارض قرار میگیریم
ولی این رو هم بدونیم که هنوز هم هستند کسانی که قدر این ارزش ها رو بدونند
افرادی مثل ما هم با تلاش بیشتر میتونیم کار مناسبی پیدا کنیم(سخته ولی شدنیه)

سلام
می دونم این حرفی که می زنم به خانم های محترم تالار برمی خوره اما " قل الحق و لو بانفسکم "
متاسفانه این خود خانم ها هستند که چنین توقعات نابجایی را در برخی از آقایان به وجود می آورند . این حرف را بعد از چندین و چند سال کار در شرکت های مختلف می گویم . دخترهایی که شان هر چی دختره را زیر سوال می برند و این قدر سبک و بی شخصیت هستند که حال آدم را به هم می زنند هستند که باعث می شه چنین موضوعاتی پیش بیاد ، خوشبختانه تا الان این قدر به چنین کسانی بی توجهی کرده ام که حتی در جاهایی دچار مشکل کاری شده ام ( در یکی از شرکت ها به همین علت از شرکت انداختنم بیرون چون اون دختر بی شخصیتی که من با رفتارم تحقیرش کرده بودم بعدش زن رئیس شرکت شد ! )
فکر می کنه عنوان شدن چنین موضوعی از طرف آقایان حساسیت ایجاد می کنه اما اگه خود خانم هایی که شانشون را بیشتر از این چیزها می دونند به چنین آدم هایی اعتراض می کردند شاهد چنین اوضاعی نبودیم .
به هر حال من خواهرم در وضعیتی شبیه وضعیت شماست که پس از فارغ التحصیلی کار ندارد و من گرچه با ارتباطاتم می توانسته ام برای ایشان کارهایی جور کنم اما بعد از سال ها کار در محیط های مختلف شان خواهرم را بیش از این می دونم که در چنین محیط هایی کار کنند .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خسته

فکر می کنه عنوان شدن چنین موضوعی از طرف آقایان حساسیت ایجاد می کنه اما اگه خود خانم هایی که شانشون را بیشتر از این چیزها می دونند به چنین آدم هایی اعتراض می کردند شاهد چنین اوضاعی نبودیم .

---

من اینو قبول ندارم که اعتراض به چنین خانم هایی از طرف خانمهای دیگه میتونه موثر باشه اونا اینقدر اعتماد به نفس دارن که فکر میکنن فقط خودشون ادمن تنها راهش همینه که از طرف اقایان بهشون بی محلی شه که متاسفانه اقایان خیلی هم به این خانما محل میذارن:160:

آقای خسته شاید یه زمانی میشد این خانم هارو سرجاشون نشوند ولی حالا تعدادشون زیاده و طرفداراشون (مخصوصا آقایون) زیاد شدند
این وسط کار ما سخت تر شده

دوست عزیز برو خدا رو شکر کن که از روز اول رک بهت گفتن میخوان چه جوری باشی. دوست بیچاره من که بعد از یک هفته کار وقتی کسی تو شرکت نبوده مدیره میره بهش نزدیک میشه و اونم همه چیزو میزاره و فرار میکنه نمیدونی تا چند وقت چه قدر داغون بود. . .

وای چه وحشتناک .

من اگر یه کاره ای بودم،میدونستم با این افراد چه کار کنم
شما هم به دوستت بگو یه جورایی غیر مستقیم این آقا رو لو بده . یک نفر هم یک نفره...

البته ما هم باید حواسمونو بیشتر از اینا جلب کنیم مخصوصا من که فکر می کردم همه مثل همن و تو لاک زندگی کوچک خودم فرو رفته بودم و چیزی نمی فهمیدم

ای ستاره ها مگر شما هم اگهید از دو رویی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب اسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک

چی بگه آخه بیشتر خودشو میندازه تو دردسر هی باید بره کلانتری و بیاد. علافی داره. تازه بیشتر یادش میاد ناراحت میشه. دوست من نماز میخونه واسه همینم هر جا بره سر کار جا نمازشو میبره، جا نماز و وسایلشو گذاشت و فرار کرد. ترسید به بابا و داداشش بگه برن یه شری راه بندازن کار بدن دست خودشون به خاطر همین فقط با مامانش رفتن دعوا کردن و وسایلشو آوردن.

منم توی ی هشرکت رفتم اینطوری بود اومدم بیرون