سلام
من ودخترم از تنهايي داريم ديوانه ميشيم بگويد چكار كنم من8ماه از شوهرم جدا شدم تنهاي تنهاييم تورو خدا راهنميي كنيد.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من ودخترم از تنهايي داريم ديوانه ميشيم بگويد چكار كنم من8ماه از شوهرم جدا شدم تنهاي تنهاييم تورو خدا راهنميي كنيد.
سلام
شما الان همه کس دخترتان هستید، نباید اجازه دهید که این حستان به او منتقل شود. باید قوی باشید و مقتدر. برای زندگی تان برنامه ریزی کنید. هدف تعیین کنید و تنوع. انسان اگر برای رسیدن به هدفش، مطابق برنامه ای که آماده کرده، تلاش کند هرگز احساس تنهایی و ناکامی نمی کند. به جای اینکه به چیزهایی که از دست داده اید، فکر کنید به چیزهایی که قصد به دست آوردنشان را دارید بیندیشید.
به فکر ازدواج دوباره بیوفتید . (اگه طلاق گرفتین)
سلام
با دوستان و اقوام رفت و آمد کنید و اگر شاغل نیستسد شغلی برای خودو دخترتان را در کلاسهای سرگرمکننده ثبت نام کنید در درس به دخترتان کمک کنید.اگر فرد مناسب برای ازدواج مجدد پیدا کردید ازدواج کنید.ما آدمها عادت داریم از کاه کوه بسازیم.دقیقا مثل شما که این قدر سخت می گیرید.
سلام توي يك تاپيك ديگه راه هايي براتون نوشتم اميدوارم استفاده كنيد. اما ازدواج مجدد زوده
عزیزم می شه بپرسم چرا انقدر احساس تنهایی می کنید؟؟؟ با توجه به گذشتتون الان بیشتر باید آرامش داشته باشید. لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
دوست من سعی کن که قوی باشی و با مشکلات مبارزه کنی . نباید مغلوب شرایط بد زندگی شد . دخترت بیشتر از گذشته به شما نیاز داره سعی کن که اکثر وقتتو به دخترت اختصاص بدی . با اعتماد بنفس و با اراده باش.
سلام دوست عزیز.
بقیه دوستان نظرات خوبی رو دادند. منم باهاشون موافقم.
احتمالا شما وابستگی زیادی به همسرتون داشتید.و وجودش احساس امنیت بهتون میداد. حالا این حس امنیت را از دست دادید.و این احساس تنهایی که میتونید ناشی از همین خلا است.
باید با لذت بردن از زندگی جدیدتون جای خالی همسرتون رو پر کنید. سعی کنید کارهایی رو که همیشه دوست داشتید و تا حالا فرصت انجام اون رو نداشتید رو انجام بدید. برای ازدواج مجدد خیلی زود است. شما اول باید به خودتون اهمیت بدید. هیچ کس نمی توند برای شما این احساس امنیت رو فراهم کند. خودتون باید اون رو به دست بیارید.
میشه بپرسم شما شاغل هستید یا نه؟
72:سلام
تابي عزيز اينكه گذشته چي بوده وشده، ديگه مهم نيست. شما الان را داريد همين الان زندگي مال شماست .
هرگز طلوع زيباي خورشيد حتي آني هم ديرتر نخواهد شد. خش خش برگهاي پائيزي مناظر زيباي زمستاني هم!
نامردمان را به حال خود رها كنيد. همان نامردي برايشان كافيست. جرعه جرعه زهر را در جام هاي طلائي سر مي كشند و همه بارها عدالت پنهان خدانند را ديده ايم. اينطور كه پيداست حتي لحظه اي از اين احساس شكست خود را رها نكرده ايد آيا معناي شيرين زندگي در وجود يك نامرد خلاصه مي شود ؟ كه او نباشد زندگي ديگر هيچ؟آيا لبخند هاي شاد كودكتان زندگي زيباي شمارا باز سازي نمي كند؟ آيا دل شادوچشمان پر از زندگي او نيست كه شما را به وجد مي آورد ؟ كي ما زنان مي خواهيم ياد بگيريم همسر به معناي عروسك گردان زندگي ما نيست؟
از شما خواهش مي كنم مدتي اين چند توصيه من را بكار بنديد.حتماً من را دعا خواهيد كرد (البته اگر مي خواهيد بقيه زندگي را ... زندگي كنيد ) شخصاً امتحان نموده ام:
ابتدا كلاه خودرا قاضي كنيد. دنبال مقصر نگرديد اكنون شما در اين جايي كه هستيد، هستيد چرا؟ مهم نيست . آيا اينجا همان لياقت وجود انساني است(اول شخص خودتان را در نظر بگيريد تنها خودتان به عنوان يك انسان كه لايق آفرينش خداوند بوده ايد)
خوب شرايط حال با شرايط ايده آل شما متفاوت است . پس دست به زانو و ياعلي
چند كتاب خوب (از دولت عشق-نوشته كاترين پاندر-ترجمه گيتي خوشدل حتماً حتماً)را مطالعه نمائيد اين كتاب خود راه هاي زيادي براي من باز نمود.
حتماً ورزش كنيد بخصوص پياده روي . به خدا مي دانم اولش خيلي سخت است (سرگذشت من در قسمت ازداواج مجدد با عنوان راهنمائي ام كنيد شاهد اين مدعاست )اما شدني است ما انسانها قوي تر تواناتر و ارزشمند تر از آنيم كه بتوان تصور نمود.
رفت و آمد خود را با يكي دوتا دوست يا فاميل خوب (با وسواس زياد اين مسئله را پيگيري كنيد)كمي رونق بخشيد.
از طبيعت لذت ببريد واقعا لذت بخش است ،بچه هاي من صبح ها به آسمان و پرنده ها به كوه سلام ميكنند(به خدا آسان نبود)
به ارزش واقعي خودتان كه پي برديد، خود را كه از وسوسه نفس مبني بر غم وغصه وتنهايي كه نجات داديد ..... ديگر لازم نيست براي كودكتان زحمت بكشيد خود به خوداو هم پيله غم را رها خواهد كرد آخر او نفسش به نفس شما بسته است
خلايق هرچه لايق !!! شما ارزشمند تر از آن هستيد كه زندگيتان پر از تنش باشد.
از موفقيتتان ما را هم مطلع كنيد.
[/quote]
سلام
باتشكر ازهمه عزيزاني كه منو با حرفهاي زيباوارزشمند راهنمايي نمودند بنده شاغل هستم ودر شهري دور از اقوام يعني چند خواهر متاهل بيشتر ندارم كه هركدام درگيرزندگي خودشان هستند حرفهاي بسيار متني زده ايد ممنونم ازراهنمايي دلسوزانه شما عزيزان ولي دخترم با اينكه سني ندارد ولي بسيار خود نگه دار است وبشتر وقتها درمورد پدر بامن حرف ميزند از رفتارهاي بد او ميگويد در اخر ميگه وقتي دوستانم در موردپدرشون حرف ميزنند دلم مخواهد باباي خوبي داشتم كه منم به وجود او افتخار ميكردم ويا گاهي ميگه كه من مطمنم يه روز ميايد وبه التماس ميفته ولي او بچه است نمي داند پدرش اورا به هوسهاي نابجايش فروخته .من چه كنم تافرزندم ارامش بيشتري پيدا كند او را به كلاس ورزش بردهام خودم هم ميروم
خانوم تابی به کلاس های ورزشتون ادامه بدید به مرور اثر خواهد کرد و باعث شادی شما و فرزندتون میشه جدایی سخته ولی به مرور عادت میکنید شما میتونید با فرزند تون سرگرم باشید با هم گردش برید فضای منزلتون هم حتما تنوع ایجاد کنید دوستان جدید داشته باشید با اونا رابطه کنید اما فعلا به فکر ازدواج مجدد نباشید برای فرزندتون هم متناسب با سنش از بازی های کامپیوتری کمک بگیرید کنترل فکرتون را به دست بگیرید از فکر کردن به گذشته خودداری کنید یاد اوری باعث ایجاد حس حسرت در شما میشه کلاس یوگا هم برای شما مفیده ورزش شنا هم برای شما هم برای دخترتون..کلاس نقاشی و موسیقی کلاس زبان بهتر از فضایی استفاده کنید که بتوانید همراه دخترتان باشید. همین کلاس زبان میتوانید در منزل هم با دخترتان کار کنید هم ایجاد حس انگیزه برای ایشون میشه هم سر گرمی برای شما...مطالعه هم که دوستان فرمودن مطمئنن مفید هست..برای سفر هم میتونید از تورهای که زنانه هست استفاده بفرمایید با فرزندتوت به سفر بروید..باعث برنامه ریزی میشه و این که فکرتون مشغول میشه که وسایل ورد نیاز را تهیه کنید....دعا و زیارت هم به شما قطعا کمک خواهد کرد..خوشبخت باشید.
بچهها آينه بزرگترها هستند شايد شما ناخواسته حس خود را به او منتقل كرده ايد بايد مقاوم باشيد و بدانيد مسئوليت سنگيني بر دوش داريد فرزندان بعد از طلاق خيلي حساس ميشوند خلا نبودن پدر را براي او پر كنيد خيلي مشكل است با كمي اراده و گذشت زمان همه چيز درست ميشود فكر ميكنم ازدواج مجدد هنوز خيلي زود است شما هنوز زندگي گذشته را فراموش نكرده ايد وبراي ازدواج شما تنها نيستيد سعي ديگر احساس تنهايي نكنيد او همه زندگي شما نبوده است كه با نبودن ان يك نفر شما تنها شويد
من هم مثل برخي از دوستان اعتقاد دارم ازدواج هنوز زوده تاز اگه خواستيد با يك نفر ازدواج كنيد خيلي مسائل رو بايد در نظر بگيريد تا از چاله به چاه نيافتيد ...سعي كني به كلاس يوگا بريد يا خودتون با استفاده از سي دي هاي موجود يوگا و مديتيشن كنيد تا خودتونو از گذشته رها كنيد ....تا بتونيد با ذهني ازاد براي آينده تصميم درست بگيريد ...شاد وسلامت باشيد
خانم تابي حتماً آن كتاب را بخونيد از لحاظ روحي از همسرتون مستقل بشيد ازخانه ذهنتون بيرونش كنيد. كمي شاد تر در خانه باشيد دخترتون چند سالشه؟ من دختر كوچك دارم.پيغام خصوصي ميفرستم
سلام
ازتون متشكرم خانم درياي ابي دخترم 11 ساله است ومنم تقريبا مشكلم با شما يكي بوده موفق باشي
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=9&pid=16#pid16
سلام دوست من تابي
بازهم طلاق !
می دونیم توی این دنیای خاکی دل به غصه وجود نداره ! یکی درگیر بیماری !یکی عزیزش گوشه بیمارستان ! یک درگیر دادگاه و...یکی بی اشیونه و .........یکی توی غربت .یکی عزیزش رو ازدست داده .یکی ارزوی پیچیدن خنده ی یه طفل رو تو خونه اش داره و....
تقریبا توی زندگی همه ادما چهار فصل وجود داره . بهار - تابستون - پاییز و زمستون .
توی جاده ی زندگی جاهایی کاملا اسفالت و صافه ,جاهایی هم خاکیه . یه جاهایی اتوبان و یه جاهایی کوره راه !
عزیز دلم !فعلا چه بخواهی ,چه نخواهی !چه بپذیری ,چه نپذیری! فعلا در فصل زمستون زندگیت قرار گرفتی !عزیزم خوددار باش ! به خدا توکل کن ! نگاهت رو به خورشید بسپار ! نخواه با تیشه غصه یخهای فصلت رو بشکنی ! بی فایده است !به خدا توکل کن ! نگاهت رو به خورشید بسپار !گرمای اون رو به خونه ی دل خودت و دخترت مهمون کن !
این بحران (طلاق) کمی تورا خسته کرده ! می دونم ! اما اگر تو مقاوم و استوار دست نازنین دخترت رو بگیری وجود نازنینش رو حس کنی و قدر بدونی می تونی با گرمای عشق از این کولاک بگذری . می تونی کم کم برگه های زندگی تو ورق بزنی !
می دونی !پس از زمستون بهاره ! پس شکوفه های امیدو شادی رو تو دل خودت و دختر ت شکوفا کن !
اگر تنها ترین تنها هم بشی بازهم خدا هست . دست خدا بالای سر تو دختر نازته !
می دونی ! اگراین کوره راه رو به سلامت بگذرونی به اتوبان وجاده ی سبز خواهی رسید !
می دونی! همیشه چراغ قرمز نمی مونه و بالاخره چراغ سبز می شه !
عزیز دلم ! تمام نیروی خودت رو صرف لبخند نشوندن روی لبهای خودت و اون دختر نازنینی که کنارته بکن ! گذشته رو رها کن ! نفرت رواز دلت بیرون کن ! ببخش و فراموش کن ! نه به خاطر دیگری بلکه تو هیچ کسی رو لایق نمی دونی که بخواد ارامش رو ازت بگیره .پس قوی باش !
توصیه ای که برات دارم اینه که اگر دلبندت رو دوست داری . اگر خواستار ارامش و راحتیش هستی هیچ گاه از پدرش بد نگو ! می دونم سخته ! اما لازمه . برای ارامش و سلامت خودت و دخترت.
هیچ فرزندی دوست نداره که از پدرش خوب یاد نشه ! ارزوی قلب هر فرزندی هستش که پدرش بهترین پدر دنیا باشه واین رو حق خودش می دونه ! پس خانمم ! با بدگویی کردن از پدرفرزندت نمک روز زخمش نپاش ! اون خیلی ظریف و کوچکه لازمه که زیر پرو بالت بگیریش و هردو برای هم ارامش باشید .
کم کم با مرور زمان از جراحت و دردت کاسته می شه ! فعالیت و نشاط خودت را حتما حفظ کن ! امید و توکلت رو بی نهایت کن !
اگر خودت رو مجهز به تجهیزات لازم بکنی(تلاش و فعالیت - کلاس های اموزشی - ورزش - مطالعه زندگی دیگران و تجربه کردن - نزدیکی و صمیمیت با دخترت - گسترش دامنه دوستان و ارتباط با اونها - فعالیتهای شغلی - تفریح و گردش و.......)خودت و دخترت به سلامت از این طوفان خواهید گذشت این کشتی پر طلاطم به ساحل ارامش می رسه و بهار زندگی تو خوب و پر بار ببینی . از همین حالا به فکر بهار و تابستون و میوه های پر ثمرش باش !درسهای اموزنده ی این فصل (زمستون - تنهایی -سختی و ناملایمات و......)خوب حفظ کن تا بتونی تو وزهای دیگه زندگیت بهره ببری .
خدارا شاکر باش که تندرست و سلامت هستید . خودت و دخترت همدیگر رو دارید وواگر بتونی این رو درک کنی و ازاون بهره ببری دیگه غربت رو تنهایی رو حس نمی کنی ! این بزرگترین نعمته !
حالا پاشو رو به جلو حرکت کن ! ببینم چه می کنی !؟؟؟؟
در ضمن کی گفته تو تنهایی تعداد زیادی امثال تو و فرزندت وجوددارند دیگه بسته به همت و تلاش خودشون هرکسی توی مسیری که انتخاب کرده قرار گرفته !
برای خودت و دخترت ارزوی خوشبختی و سلامتی می کنم !در پناه خدا !
لطفا !این تاپیکها رو هم مطالعه کن !
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4110&pid=36531#pid36531
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=235