لطفا در مورد شروط ضمن عقد من را راهنمایی کنید- با تشکر
نمایش نسخه قابل چاپ
لطفا در مورد شروط ضمن عقد من را راهنمایی کنید- با تشکر
msg_roz
در مورد چه شروطي ميخوايي بدوني؟لطفا بيشتر توضيح بده.
اين شروط بايد با عبارات حقوقي معيني در عقدنامه نوشته شود و در صورت ذکر نشدن برخي عبارات خاص حقوقي از حيث اعتبار خارج است و نمي توان به آنها استناد کرد.
1- زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکيل به غير مي دهد تا زوجه در هر زماني که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قيد زوجيت خود را رها کند، به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.
2- زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است.
3- زوجه حق ادامه تحصيل تا هر مرحله يي که لازم بداند و در هر مکان و محلي که ايجاب کند مخير است.
4- زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلي که مايل باشد و هر کجا که بتواند کار کند، مخير مي کند و اجازه مي دهد که مشغول به کار شود.
5- زوج و زوجه متعهد مي شوند هنگام جدايي اعم از اينکه متارکه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن کليه دارايي که بعد از ازدواج دائم زوجين به دست مي آورند بين آنها به مناصفه تقسيم شود.
6- حق انتخاب مسکن و تعيين شهر يا محلي که زندگي مشترک در آنجا ادامه پيدا کند با زوجه خواهد بود.
7- اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نيازي به اذن پدر ندارند. با همه اينها بايد به ياد داشته باشيم که شروط ضمن عقد تنها يک راهکار موقت است براي مشکل نابرابري حقوقي که زن و مرد با ازدواج به آن دچار مي شوند: راهکار موقتي که تا بازنگري و اصلاح قوانين خانواده مي تواند کفه ترازوي ازدواج را براي زن و مرد برابر کند.
اگر دختر و پسر توی یک شهر زندگی نکنن و قرار باشه محل سکونت توی شهر دختر باشه حتما شرط شماره 6 رو توی عقد نامه ذکر بکنید و دختر بخواد
کار از محکم کاری عیب نمیکنه! سند نوشته شده عقد با ارزشتر از قول زبونی قبل از عقده!!!
سلام
من بيشتر در مورد حق خروج از كشور،حق طلاق و حق حضانت فرزند و تقسيم اموال بعد از ازدواج مي خوام بدونم
اينو در نظر بگيريد كه مهريه هم سنگين باشه و طرف من اين حقوق را بخواد.
در ضمن نه من او و خانوادش رو مي شناسم و نه او كاملاً با من و خانوادم آشناست
و از دو شهر مختلف هستيم
الان بيشتر فكر من روي دادن حق طلاق با مهريه سنگين هست
ممنون ميشم بيشتر راهنماييم كنيد
قبول نکنید!!!!!!!!!!!!!!1
من نامزدم و الان منتظر تصمیم نامزدمم برای طلاق! این رو بهتون قول میدم اگه حق طلاق با من بود همین الان برادرم طلاقم رو می گرفت...... چرا می خواهید دختری رو که نمی شناسید باهاش ازدواج کنید؟! و یا وقتی ایشون از شما شناختی ندارن می خواد با شما ازدواج کنه؟! اگه جواب این سئوال رو پیدا کنید بقیه جواب ها رو بهتر می تونید پیدا کنید
نمی خوام انرژی منفی بدم یا فکرتون رو خراب کنم ولی من که از نامزدم که قبل از عقد خیلی ازش شناخت داشتم بعد از 9 ماه خونه جگر خوردن و داغون شدنم حالا به طلاق رسیدیم چرا می خواید بدون شناخت ازدواج کنید؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آشنايي و بيشتر آشنا شدن دغدغه هر دومونه و داريم سعي ميكنيم همديگرو بشناسيم و با افكار و خواسته هاي هم آشنا بشيم و بعد از چند جلسه صحبت كردن به اين نتيجه رسيديم كه خانواده ها آشنا بشن ولي من از سمت خانوادم مطمئنم كه مهريه بالا با حق طلاق را نخواهند پذيرفت و اونوقته كه من به مشكل ميخورم و اون هم توي انتخابه كه به دوراهي مي رسم انتخاب دختري كه دوستش دارم و يا خانواده ام كه خيلي برام عزيز هستند
من سئوالم اينه كه چرا اينقدر توقع ها بالا رفته واقعا چرا؟ بعد همه دم از اين ميزنن كه ميشه زندگي رو ساده گرفت ولي در عمل همه چيز عكس ميشه؟
ولي اينو بگم: معتقدم كه اگر دو نفر همديگرو خيلي دوست دارن نبايد حتما ازدواج كنن!!!
این طرز فکر شماست و محترم
امیدوارم که راه درست رو برید
اونوقت باید یک عمر در کنار یکی دیگه ولی با خیال هم زندگی کنن!نقل قول:
ولي اينو بگم: معتقدم كه اگر دو نفر همديگرو خيلي دوست دارن نبايد حتما ازدواج كنن!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط روزن
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4655
در حال حاضر این مجوز در عقدنامه وجهه قانونی ندارد و برای هر بار خروج زن از کشور، یک اجازه نامه محضری می خواهد!نقل قول:
نوشته اصلی توسط taravat
دوست عزیز هیچ مرد عاقلی شروطی رو که خانم طراوت ذکر کردند قبول نمیکنه چون از همون ابتدا بوی جدایی و اجحاف میده. از زندگی دیگران درس بگیرید و بدونید مردانی که بابت مهریه تو زندان هستند مثل شما خوش خیال بودند اما بعد از شروع زندگی با واقعیت روبرو شدن. اگر کسی خواهان تو باشه شروطی رو برات نیمذاره که حتی در قانون کشور وجود نداره.
wintersun77 عزیز
برای من یک سوال وجود دارد؛
چرا شروطی که taravat نوشته، اگر مرد قبول کند، بوی اجحاف می دهد ولی اگر این حقوق بعهده مرد باشد، رفع اجحاف است؟!
اگر دقت کنید، آنها همگی حقوق مسلم زن هستند که قوانین! ما آنرا از یک زن سلب کرده و در اختیار شوهر او گذاشته است!!!!
واقعا معنی اجحاف چیست؟؟؟؟؟
آقایانی هم که بابت مهریه در زندان تشریف دارند،مردانی هستند که باور داشتند که زن تنها حق قاقونی اش را هم نباید مطالبه کند!
قانون ما می گوید، زن را مثل یک برده خریداری کن و منتهی وجهش(مهریه) را به خودش بده. حالا آقایانی که خواستار خرید برده مفت بودند، مشکل خودشان است!!
خیلی شرایط باحالیه اگه همیشه همین طور بود خیلی خوب میشد:104::16::228:
راستی شنیدید یه قانون جدید قراره تصویب بشه:160: (شاید هم شده نمیدونم) مبنی بر اینکه شرط عندالمطالبه بودن مهریه تبدیل به عندالاستطاعه بودن بشه:81::158: یعنی اگه آقای همسر مظلوم استطاعت داشت مهریه رو بده:97::158:
(رونامه همشهری 21دی صفحه 5)
:304:
ای خدا دردمونو به کی بگیم که اینها توی قرآن هم دست می برن:223::203:
چطور مهریه به حد دل خواه حق خانم هاست و مرد در صورت عدم توان پرداخت لایق زندان است اجحاف به مردان نیست؟؟
چطور نفقه حق خانم هاست حتی اگر زن شاغل باشد و در صورت عدم توان پرداخت لایق زندان است اجحاف به مردان نیست؟
چطور تمامی هزینه های زندگی تمامی افراد خانواده به عهده مرد است و چشمش کور 10 تا جا کار کند و هزینه زندگی را تامین کنه اجحاف نیست؟
چطور تامین مسکن وظیفه مردان است و اجحاف نیست؟
چطور تامین تمامی هزینه های دختر تا قبل از ازدواج تا 1000 سالگی به عهده مرد(پدر)اجحاف نیست؟
چطور هر یک از فرزندان اشتباهی کنند مرد خانواده سپر بلا شود.اجحاف به مردان نیست؟
چطور وظیفه نگهداری و تامین هزینه آنها بعد از طلاق به عهده مردان است حتی اگر پیش مادر زندگی کنند.اجحاف به مردان نیست؟
چگونه است که مهریه- نفقه -تامین مسکن حقوق به حقه زنان است و حق طلاق و.. جزء حقوق مردان نیست؟؟
هیچی یک طرفه نیست! اونی که این حقوق را برای زن در نظر گرفته یک سری حقوق را برای مرد در نظر گرفته است.
بعضی از دوستان لابد تصور کرده اند مردان برده زنان هستند که مردان تمامی دستورات خانمها را انجام دهند و هر امتیازی خواستند از مردان بگیرند!!
به نظر من در این مملکت به مردان بیشتر اجحاف می شود تا زنان. فقط کسی نیست که از آنها حمایت کند!
;)100% موافقم,کم کم هم خانم های ایرانی باید از غرور بیجاشون دست بردارن:300:چرا که......کمتر مردی دیگه حاضر میشه که با همچین شرایطی تن به ازدواج بده:دینقل قول:
نوشته اصلی توسط aliroshan
من بعنوان یک زن حاضرم تمام مواردی که جناب aliroshan گرامی برشمرد، بطور مساوی با همسرم متقبل شوم، اما حق انسان آزاد بودنم برگردانده شود.
برادر من برده را هم که خریداری می کردند، هزینه نگهداری، درمان و تامین خوراک و پوشاک و مسکنش بعهده صاحبش بود.
فرض کنید شما می روید یک حیوان برای خود خریداری می کنید، اولا برای خریدش وجهی می پردازید و در ضمن چون شما آنرا خریداری کردید و متعلق به شماست و صاحب اختیار و مالکش هستید، خوب همه هزینه های آن هم بعهده شماست! اما وقتی با یک دوست که ایمان دارید یک انسان همانند شماست، تصمیم به شراکت می کنید، چون دیگر مالک و مملوکی وجود ندارد، دو نفر با وجود آزادی و حقوق برابردر کنار هم و برای هم زندگی می کنید. آنچه این دو نفر را کنار هم نگه می دارد، اجبار نیست، قوانین خشک و به دور از احساس و منطق نیست، بلکه عشق است، عشقی از روی آگاهی کامل به دست آمده و ادامه می یابد.
امیدوارم توانسته باشم احساسم را از شرایط و قوانین کنونی کشور انتقال دهم...
دوستان عزيز لطفا جبهه نگيريد من فقط نظر دادم.ضمنا از دوست عزيزمون هم پرسيدم در مورد چه شروطي اطلاعات ميخوان كه جواب ندادن.
چون پولش را ميدهم، انتخاب با من است!
در قوانين حقوقي ايران، اختيار تعيين شهر و محل زندگي زوجين اصولاً با مرد است. مادة 1114 قانون مدني در اين زمينه مقرر ميدارد: «زن بايد در منزلي كه شوهر تعيين ميكند، سكني نمايد مگر آنكه اختيار تعيين منزل به زن داده شده باشد.» در واقع، شوهر بايد اقامتگاه مشترك را معين كند و زن اصولاً تابع ارادة اوست. بسياري از مردان، حتي در جامعة كنوني، به بهانههايي همچون «مرد رئيس خانواده است»، «بالاخره مردي گفتهاند...» يا در نهايت با آوردن اين دليل كه «چون پولش را ميدهم، پس انتخاب با من است» حق هرگونه اظهارنظر در مورد محل زندگي را از زنان خود سلب ميكنند. اين باور كه تعيين محل زندگي منحصراً حق مرد است بهقدري براي مردان بديهي است كه در نتايج آماري بررسيها، در مقايسه با ساير شروط، پايينترين درصد موافقت با قائل شدن چنين حقي براي زنان و كمترين ميزان اطلاع از وجود چنين شرطي (42 درصد) به حق مسكن و تعيين اقامتگاه از سوي زنان اختصاص يافته است.
حق اشتغال، يك حق صوري
مادة 1117 قانون مدني به مرد حق داده است كه در برخي موارد، زن خود را از اشتغال به هر شغلي كه منافي مصالح خانوادگي بداند منع كند. متن مادة مزبور بدين شرح است: «شوهر ميتواند زنِ خود را از حرفه يا صنعتي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات خود يا زن باشد منع كند.» از نظر فقهي نيز اصولاً «خروج زن از خانه، به هر منظوري كه باشد، بايد با موافقت شوهر انجام پذيرد. بنابراين، چنانچه زن در هنگام ازدواج شاغل نبوده و ازدواج با شرط اشتغال انجام نگرفته باشد، شوهر ميتواند مطلقاً زن را از اشتغال به هرگونه حرفه در بيرون منع كند.»3 با توجه به توجيه فقهي كه عنوان شد، فايدة شرط حق اشتغال كه ميتوان آن را ضمن عقد در عقدنامه گنجاند تا حدودي روشن است. در حالتيكه زن در هنگام ازدواج شاغل نبوده يا ازدواج با شرط اشتغال انجام نگرفته باشد، مردان با توجه به اختيارات ويژة فقهي كه دارند، ميتوانند بدون هيچ دليلي مانع از اشتغال همسر خود شوند. البته حتي اگر زني قبل از ازدواج شاغل بوده و در ضمن عقد هم شرط اشتغال شده باشد، شوهر ميتواند با ارائة دليل به دادگاه، او را از حرفة خود منع كند. حقوقدانان در توجيه اين ماده به اين نكته اشاره كردهاند كه «چون شوهر رياست خانواده را به عهده دارد، در راه مصلحت خانواده، با پارهاي شرايط مقرر در قانون، ميتواند از حرفه و كار زن جلوگيري كند.»4
بنابراين، در قوانين حقوقي ما، اشتغال زنان مقيد به رعايت مصلحت خانواده شده و از مصلحت خانواده هم تعريفي ارائه نشده است. در واقع، دربارة اينكه آيا شغلي منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات زن و مرد است يا نه، ضابطة كلي نميتوان بهدست داد. تا قبل از تصويب قانون حمايت از خانواده مصوب 1346، مردان بهعنوان رئيس خانواده اين اختيار را داشتند كه بدون حكم قبلي دادگاه، زن خود را از اشتغال به شغلي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات خود ميدانستند منع كنند. بسياري از مردان، با سوءاستفاده از چنين امتيازي و غالباً بهدليل تمايل نداشتن به اشتغال زن خود در خارج از محيط خانه و برخورداري او از استقلال مالي، مانع از كار كردن زنان ميشدند. با تصويب قانون حمايت از خانواده كه متضمن قواعد تازهاي بود و گرايش قوانين جديد حقوقي را به حمايت بيشتر از حقوق زن و ايجاد تساوي بين حقوق زن و مرد نشان ميداد، شوهر موظف شد كه بهعنوان مدعي در دادگاه اقامة دعوي كند و بعد از اثبات منافات داشتن شغل زن با مصالح خانوادگي و حيثيت خود او يا زن، منع او را از دادگاه بخواهد.
به اين ترتيب، مردان تمايل خود به وابستگي مالي زنان را، كه به سلطة بيش از پيش آنان بر زنان ميانجامد، در قالب دلايلي همچون «شغل بيرون از خانه مانع از پرداختن زن به خانهداري و تربيت فرزندان ميشود» ميگنجانند و، با تمسك به در خطر افتادن مصالح خانوادگي، مانع استقلال مالي همسران خود ميشوند.
در قوانين حقوقي كنوني ما، با توجه به مادة 18 قانون جديد حمايت از خانواده مصوب 1353، «شوهر ميتواند با تأييد دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلي كه منافي مصالح خانوادگي يا حيثيت خود يا زن باشد منع كند. زن نيز ميتواند از دادگاه چنين تقاضايي نمايد.» اثبات منافات داشتن شغل زن با مصالح خانوادگي به عهدة مرد است و تشخيص اينكه شغل زن يا شوهر منافي مصالح خانوادگي يا حيثيت هست يا نه، با قاضي است كه بايد در اين زمينه به عرف رجوع كند.
تا اينجا سير تغيير قوانين ايران در زمينة حق اشتغال زنان را به اجمال بررسي كرديم كه، با اغماض فراوان، ميتوان آن را سيري روبهرشد دانست كه نتيجة افزايش سطح آگاهي زنان و پيگيري حقوقشان از طريق دادگاههاست؛ و در نهايت فقط منع اشتغال زنان از سوي مردان را، با لزوم مراجعه به دادگاه، كمي به تعويق انداخته است. ميزان بالاي پذيرش شرط اشتغال زنان در آمار بهدستآمده از جامعة تحقيق (77 درصد موافق در ميان زنان و حتي مردان) نشان ميدهد كه اين شرط رايجترين و پرطرفدارترين شرط در مقايسه با ساير شروط است. اما همانطور كه گفته شد، اين شرط، شرطي صوري است كه حتي گنجاندن آن در عقدنامه نيز نميتواند پشتوانهاي براي زنان شاغل و همة زناني كه تمايل به اشتغال دارند باشد. تغيير قوانين در اين زمينه مستلزم تغيير نگرشهاي سنتي و فقهي به جايگاه زن در جامعه و خانواده است.
مرد عاقلتر است!
اما مسئلة اصلي در شروط ضمن عقد، بحث طلاق است. در قوانين حقوقي ايران، عليالاصول اختيار طلاق بهدست مرد است، يعني مرد هروقت كه بخواهد ميتواند اقدام به طلاق دادن زن خود كند و ملزم نيست دليل خاصي را براي تصميم خود ذكر كند؛ ولي اين محدوديت براي زن وجود دارد كه اگر بخواهد طلاق بگيرد، حتماً بايد به دادگاه مراجعه كند و براي رسيدن به مقصود خود از هفتخان رستم بگذرد.
در دورههاي جديد، بعضي از فقيهان، مخصوصاً فقهاي عامه، در مقام توجيه و بيان حكمت قرار گرفتن اختيار طلاق در دست مرد برآمدهاند و دو دليل عمده را براي آن ذكر كردهاند: يكي عقلانيتر بودن رفتار مرد كه موجب ميشود سريع تصميم نگيرد و زوجيت را برهم نزند و ديگري مسئلة تبعات مالي طلاق براي مرد، از قبيل دادن مهريه و نفقة ايام عده. در نتيجه، عنايت مرد به حفظ علقة زوجيت بيشتر از زن است كه پيامدهاي مالي طلاق متوجه او نيست.5
آيتالله مطهري نيز در توجيه اختيار مرد در طلاق، علاوه بر اشاره به غلبة احساسات در زن و عاطفي بودن او، به اين نكته اشاره كرده است كه «هر زمان شعلة محبت و علاقة مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبيعي مرده است. طبيعت كليد فسخ طبيعي ازدواج را بهدست مرد داده است.»6 البته پرداختن به اين موضوع، و نقد اين توجيهات، هدف اين نوشته نيست و آن را به فرصتهاي بعدي موكول ميكنيم.
زنان، با استفاده از شرط وكالت در طلاق، حقي برابر با مردان بهدست ميآورند كه با تكيه بر آن ميتوانند بر مشكلات بسياري، از جمله اثبات عسر و حرج در طلاق به دست زن فائق آيند. «ذكر اين نكته ضروري است كه لازم نيست وكالت زن در طلاق مقيد به امري از قبيل ترك انفاق يا غيبت يا سوءقصد عليه حيات زن يا سوءرفتار و... باشد، بلكه چنانچه ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم ديگري به زن براي طلاق وكالت بهطور مطلق داده شود، نافذ و بلااشكال است زيرا شرط مزبور نه خلاف مقتضاي ذات عقد است و نه نامشروع و نه ايراد ديگري بر آن متصور است.»7
البته ذكر حق طلاق بهتنهايي در عقدنامه هيچگونه قابليت اجرايي ندارد چون طلاق از نظر حقوقي يك حق نيست كه دادني يا گرفتني باشد، بلكه يك ايقاع مختص به شوهر است و فقط مرد ميتواند به همسر خود وكالت دهد كه از طرف او اين ايقاع صورت گيرد. اين نكتة مهمي است كه در هنگام وقوع عقد نكاح بايد به آن توجه شود.
مطابق آمار بهدستآمده، فقط 25 درصد مردان حاضر به دادن وكالت طلاق به همسران خود هستند. اين در حالي است كه 70 درصد زنان خواهان چنين حقي هستند كه عبارت صحيح آن به اين شكل است: «زوج به زوجه وكالت با حق توكيل نيز ميدهد كه خود را مطلقه سازد با حق تعيين داور، تعيين تكليف مهريه و ساير امور با مراجعه به مراجع صالحه.»8
گروهي از حقوقدانان اين نوع طلاق را رجعي ميدانند و براي شوهر، در ايام عده، حق رجوع قائلاند. در رد نظر اين گروه بايد به اين نكته اشاره كرد كه «طلاقي كه بهعنوان شرط وكالت ضمنالعقد، زن خود را ميدهد، بائن محسوب ميشود، اگرچه طبيعت آن رجعي باشد. زيرا قصد و بنياد زوجين از قرار دادن شرط ضمن عقد، انحلال نكاح براي هميشه است بدون آنكه شوهر بتواند در عده رجوع كند و شرط مزبور به نفع زن برقرار شده كه بتواند نكاح را منحل و خود را از قيد زناشويي رهايي بخشد.»9
بچههايمان را نميخواهيم!
حضانت عبارت است از «اقتداري كه قانون به منظور نگهداري و تربيت اطفال به پدر و مادر آنها اعطا كرده است و در اين اقتدار، حق و تكليف به هم آميخته است.»10
بعضي از فقها برآناند كه حضانت «يك حق فردي محض و ساده است و ازاينرو قابل اسقاط و انتقال ميباشد.»11 اگر بتوان حضانت را در زمرة حقوق آورد، ميتوان آن را قابل صلح و اسقاط شمرد و، به عبارت سادهتر، ميتوان در مورد حق حضانت، برخلاف قانون (كه حضانت دختر و پسر را تا 7 سال به مادر داده است)، تراضي طرفين در ضمن عقد نكاح را محترم شمرد. بنابراين زنان ميتوانند در ضمن عقد نكاح يا عقد لازم ديگري، حضانت فرزندان را پس از طلاق به عهده گيرند، البته در صورتي كه بتوانند مصلحت كودكان را رعايت كنند. در برابر اين نظر، گروهي ديگر از فقهاي اماميه معتقدند كه «حضانت هم حق و هم تكليف است. بنابراين دارندة حضانت نميتواند آن را اسقاط كند يا منتقل كند.»12 مطابق اين نظر، نگاهداري طفل تكليف ابوين است و هيچيك از آنان نميتواند حق اولويت خود را در حضانت اسقاط يا به ديگري واگذار كند. «چنانكه از مادة 1169 قانون مدني استنباط ميشود، تكليف حضانت براي هريك از پدر و مادر در مدت مقرر قائم به شخص آنان است. بنابراين، در صورت انحلال نكاح بين پدر و مادر در اثر فسخ يا طلاق، هيچيك از مادر يا پدر نميتوانند تكليف خود را به ديگري واگذار نمايند.»13
همانطور كه اشاره شد، در مورد حضانت فرزندان نظريههاي متفاوتي ارائه شده است. گروه كثيري از حقوقدانان معتقدند كه قانون مدني حق حضانت را قابل انتقال نميداند. درحاليكه به عقيدة نگارنده، همانطور كه نگاهداري طفل تكليف پدر و مادر است و آنان نميتوانند از زير بار آن شانه خالي كنند، نگاهداري طفل به تصريح قانون حق نيز بهشمار ميرود زيرا جز در مواردي كه قانون مصلحت فرزند را در نظر گرفته است، نميتوان پدر و مادر را از اين امتياز محروم ساخت. بنابراين، با توجه به رعايت مصلحت طفل و همچنين با توجه به مادة 12 قانون حمايت از خانواده كه دادگاهها را در ترتيب نگاهداري اطفال با توجه به وضع اخلاقي و مالي طرفين بهعنوان مرجع تصميمگيري معرفي كرده است و به اين ترتيب ممكن است در مواردي دادگاهها با در نظر گرفتن شرايط فوق والدين را از تكليف خود محروم سازند، ميتوان نتيجه گرفت كه بايد حضانت را يك حق نيز در نظر گرفت و براي پدر و مادر، در اجراي اين امتياز، حق انتخاب قائل شد.
با تأكيد بر استدلال فوق، بعيد به نظر ميرسد كه بتوان شرط حضانت فرزندان پس از طلاق براي مادر را جزء شروط باطل محسوب كرد. البته با توجه به آمار بهدستآمده، ذكر اين نكته ضروري است كه بسياري از مادران جامعة ما با گرفتن حق حضانت فرزندان خود بهشدت مخالفاند. از دلايل مخالفت آنان ميتوان به نداشتن تمكن مالي و امكانات كافي براي اين مهم اشاره كرد. البته از ديگر دلايل مخالفت زنان جامعة ما با شرط مزبور، كه شايد مهمترين دليل باشد، همان نگاه فرودستانگاري زن در بافت جامعة ماست كه سابقهاي به وسعت تاريخ دارد و چنان در انديشة زنان ما رخنه كرده است كه آنان را قائل به بيحقي و بيكفايتي خود در بسياري از امور، از جمله سرپرستي فرزندشان، ساخته است.
ما آبرو داريم!
تقسيم داراييهاي مشترك (داراييهايي كه زن و مرد پس از ازدواج بهدست آوردهاند) بعد از طلاق از ديگر شروطي است كه ميتواند پشتوانهاي بهشمار آيد براي حمايت از حقوق زن و جبران كاستيهاي قانون، بخصوص در مورد زني كه به ارادة همسرش مطلقه ميشود. اين شرط كه از نظر بسياري، موجب ضرر مرد است از جانب دادگاه قابل تعيين و تشخيص است و به اين ترتيب نميتوان ضرري را براي مردان متصور دانست. شرط مزبور نه خلاف قانون و شرع است و نه به نظم عمومي و اخلاق حسنه لطمه ميزند. بنابراين، ميتوان صحت اين شرط را پذيرفت و از آن استفاده كرد.
*
نميتوان بهراحتي از كنار مشكلاتي كه زنان براي گنجاندن اين شروط در ضمن عقد با آن مواجهاند گذشت. در ادامه، به گوشهاي از اين مشكلات اشاره ميكنيم.
ميزان آگاهي خانوادهها مخصوصاً دختران از وجود اين شروط و امكان استفاده از آنها بسيار كم است و علت آن را بايد در فقدان هرگونه اطلاعرساني صحيح دربارة اين موضوع و حاكم شدن روح مردسالاري بر بافت خانوادهها و جامعة ما جستوجو كرد. بهطوريكه پدر و مادر دختري كه خواستار چنين شروطي است او را به طرد از خانواده تهديد ميكنند و با عباراتي همچون «ما آبرو داريم، تو حق نداري به طلاق فكر كني» يا «اين حرفها شگون ندارد» بيان اين شروط را از سوي دختر ناممكن ميسازند. با اين توضيح، حتماً ميتوانيد واكنش والدين پسر را حدس بزنيد. در خوشبينانهترين حالت، اگر هم پسري توانسته باشد بر تفكرات مردسالارانة خود كه در جامعة ما جزئي از وجود مردان است فائق آيد، زماني كه با اين واكنشها روبهرو ميشود، همة تلاش خود را صرف منصرف كردن دختر از خواستههاي خود ميكند.
موارد ذكرشده تنها گوشهاي از مشكلات زنان جامعة ما براي دستيابي به حقوقشان، آن هم از طريق گنجاندن شرط در عقدنامه است. در شرايط خاص امروز كه قانونگذار ما هيچ تغيير بنياديني را در قوانين تبعيضآميز برضد زنان برنميتابد، اين زنان هستند كه بايد با ارتقاي سطح دانش و آگاهي خود به پيگيري حقوق و مطالباتشان برخيزند و خواستار اصلاح قوانين شوند و از آن مهمتر، درصدد تغيير نگرشهاي سنتي و تاريخي جامعة ما نسبت به زن برآيند. در صورت گسترش گنجاندن اين شروط در عقدنامه، ميتوان به تعديل مباني قوانين اميدوار بود.■
دوست عزیز mohat
تا زمانی که عشق است که عشق است!! اما مشکل بعد از رفتن و مردن عشق است !!
----------------------------------------------------------------------
مرد در حالی که روی تخت دراز کشیده است و خیره به میله های سلولش نگاه می کند شروط ضمن عقد نامه را در ذهن خود مرور می کنید.
1- زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکيل به غير مي دهد تا زوجه در هر زماني که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قيد زوجيت خود را رها کند، به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.
2- زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است.
5- زوج و زوجه متعهد مي شوند هنگام جدايي اعم از اينکه متارکه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن کليه دارايي که بعد از ازدواج دائم زوجين به دست مي آورند بين آنها به مناصفه تقسيم شود.
7- اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نيازي به اذن پدر ندارند.
یک هفته بعد از قهر زنش یک سرباز با حکم جلب در منزل را زد و مرد را جهت نپرداختن مهریه 1001 سکه زوجه دستبند زده در مقابل چشم همسایگان سوار ماشین کرده و با خود به دادسرا و سپس زندان می برد.
سرباز او را صدا میزند و به او می گوید که تلفن دارد و متذکر می شود که فقط چند دقیقه وقت دارد.گوشی را که بر می دارد صدای پسر 3 ساله اش را می شنود بعد از سلام و قربان صدقه رفتن, پسرش خبر نوید بخش سفر به یک کشور دیگر همراه مادرش را به مرد می دهد و مرد را یاد بند 2 عقد نامه می ندازه.
یک ماه بعد در زندان طلاق نامه ای که به صورت غیابی و به در خواست زوجه صادر و ممهور به تاییدیه سفارت ایران در کانادا است به دستش می رسد.و مرد ناخودآگاه جملات بند یک عقد نامه سابق از ذهنش عبور می کند.
امروز جمعه است و مرد دلتنگ است.بلندگو نام او را صدا می کند که ملاقاتی دارد.مرد به سالن ملاقات می رود و خواهرش را می بیند که منتظر اوست.خواهرش اخبار بیرون را برایش تعریف می کند مرد از خواهرش از وضعیت خانه اش پس از حبس سوال می کند و خواهر با تعجب از مرد می پرسد کدام خانه مگر تو خانه داری و مرد میگوید همان خانه که در آن با زن و فرزندم قبل از زندان رفتنم در آن زندگی می کردیم و این بار خواهر است که بند 5 عقد نامه سابق را به یاد برادرش می آورد و مرد می گوید که ولی من که پول آن خانه را با پس انداز کارم از 16 سالگی تا 6 ماه پس از ازدواجم به دست آورده ام و خواهر می گوید اما عزیزم بعد از ازدواج به نام تو گردید و مرد پس از چند ثانیه سکوت می گوید ولی نیم دیگر آن که دیگر سهم من بود و خواهر می گوید بله اما آن هم بابت بخشی از بدهیت به زن سابقت مصادره شد. مرد گفت:کدام بدهی؟ خواهر جواب داد همان بدهی که به خاطرش الان اینجا تشریف دارید.راستی بعد از آزادیت به فکر یک کار جدید هم باش که شرکتتان یک نفر دیگر را به جای تو استخدام کرده است.در این هنگام زنگ پایان وقت ملاقات به صدا در می آید و مرد به سمت سلولش می رود.
سرباز به سمتش می آید و می گوید که تلفن دارد .پسرش است مرد خوشحال می شود,احوالش را می پرسد و از ماجراهایی که در خارج از کشور برایش اتفاق افتاده است تعریف می کند.قبل از خداحافظی پسر به مرد می گوید که نگران او در غربت نباشد چرا که دیگر او در اینجا یک پدر جدید نیز دارد!!!
حدود 6 ماه از ورودش به زندان گذشته تا چند هفته دیگر قرار است آزاد گردد چرا که دیگر به دادگاه اثبات گردیده است متهم آه در بساط ندارد و تمامی اموال وی به نفع شاکی ضبط شده است.ولیکن به متهم تفهیم گردیده است که این آزادی مشروط بوده و فقط بابت این است که برود و کاری پیدا کند و بدهیش را به صورت قسطی مادام العمر به شماره حساب متهم بریزد تا ان شاا.. زن سابقش با همسرش در غربت تا پایان عمر با خوبی و خوشی با یک دیگر زندگی کنند.
یکی از هم سلولی هایش به پشتش می زند و می گوید:نوبت توست که کف سالن را تی بزنی!مرد می رود و مشغول به تی زدن می شود و در همان حال به این موضوع فکر می کند که آن کاغذی که بندها وشروط در آن ذکر شده بود عقدنامه بود یا عهدنامه ترکمن چای وعاقبتی که بدان دچار شده است به دلیل احساسی عمل کردنش بود و یا حماقتش و یا .., غرق در افکارش بود که نگاهش به انتهای سالن افتاد و مسیر طولانی را که باید تی می زد . با عصبانیت داد زد:
خودم کردم که لعنت بر خودم باد-----------------------------------------------------------------
جالب آن است که خانم هایی که خود مدعی اجحاف به حقوقشان هستند هنگام گذاشتن شروط فقط به فکر خود و به دست آوردن حداکثر امتیاز هستند و هیچ ارزشی به مرد نمی دهند!!
چرا به شروط اضافه نمی کنید که 1
-مهریه 100 تومان باشد.
2- نفقه خذف گردد.
3- تامین مسکن به عهده زوج نیست.
4-تامین هزینه زندگی به عهده زوج نیست.
5- تامین فرزندان عهده زوج نیست.
6-..
واگر زوجین تمامی شروط یکدیگر را بپذیرند.یعنی هر کس برای خود کار کند و برای خود زندگی کند هر وقت خواست بیاید و هر وقت خواست برود و در بک کلام هیچ تعهدی به یکدیگر ندارند و سیستم بیشتر رفاقتیست.
منظور من این نیست که خانم ها هیچ شرطی نگذارند منظورم این است شروط معقولی (چون حق ادامه تحصيل , اشتغال,..)را تایین کنند نه شروط تهدیدآمیز
اما به هر حال خداوند و قانون به زوجه این حق را داده است که هر خواسته ای را در ضمن عقد اعلام نماید و مرد محق به پذیرش و یا رد آن می باشد.
ولیکن بعضی از خانم ها بیاد داشته باشند که خداوند به مردان نیز قدرت تفکر و دور اندیشی داده است.
و مردان نیز به یاد داشته باشند که در هنگام عقد به جای عقدنامه عهده نامه ترکمن چای را امضا نکنند.که روزگار خطرناکی است.:305:
دوست عزیز، داستان شما به سختی به حقیقت نزدیک است و اگر باشد یک در چند هزار است، معلوم نیست!!!
در ضمن به نظر من داستان فوق نشان دهنده عدم برتری عقلی مرد و گرفتار شدن او به احساسش (برای رسیدن به زن) بوده است، همان برتری که به واسطه آن تمام حقوق را به مرد می دهند!!!
در هر حال نظر من این است یا حقوق و اختیارات برابر یا مهریه بالا به اندازه ارزش همه این حقوق!
خوب است که خود اعتراف می کنید که قبول تمامی شرایطی که نقل شد دور از عقل و انتخاب آن احساسی می باشد.:73:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohat
پس چطور از مردان عاقل می خواهید یک چنین شرایطی را بپذیرند.:302:
اگر آن زن هرگز نمی خواست از این امتیازات استفاده نماید که آنها را در عقدنامه ذکر نمی کرد.و برای روزگار ذکر شده این امتیازات را در دست گرفته است.آیا واقعا برای سلطه بر مرد نیست.
اگر سری به زندان بخش مالی بزنید برای شمردن تعداد مردانی که فقط بخاطر عدم توان مهریه و تا شروط ذکر شده را هم نپذیرفته اند در زندان در حال تی زدن هستند چند روزوقت نیاز داری..د آن موقع شاید قبول کردید که داستان من خیلی بیشتر از آنچه می فرماید به حقیقت نزدیک است!
بعضی از خانمها فقط جو سازی می کنند و واقعیت امروز این است که بیشتر مشکلات و سختی ها که همگی نقد و بدون چون چرا و مادام العمر هستند همگی چه از نظر عرف و چه قانون بر عهده مردان گذاشته شده است.:302:
و لازم به ذکر است همین حالا با این قوانین و مسئولیت ها پسران از ازدواج هراسان هستند و اگر فشار را بر آنها به هر طریق افزایش دهیم.شاید سنت ازدواج مثل خیلی از سنت ها ی دیگر مهو شد.:305:
خانم Mohat ببخشید که کمی صریح نظر خودم رو ابراز می کنم اما با توقعاتی که فردی مثل شما از همسر خود در زندگی مشترک دارد، یا کسی برای ازدواج با او یافت نمی شود یا شخصی به تمام معنا احمق زیر بارازدواج با او میرود که در این حالت ناز شستش تا میتواند خانم باید کولی بگیرد چون هر حماقتی تاوانی دارد.
آقای محترم لطفا مودب باشید!نقل قول:
نوشته اصلی توسط wintersun77
همسر من بسیار عاقل تر از افرادی چون شما می باشد!!
از جناب سنگتراشان مصرانه خواهش دارم، که مانع از حضور افرادی شوند که فضای این سایت پرمحتوا را که فرصتی برای تبادل نظر و مطلع شدن از افکاری متفاوت از افکار ماست، متشنج می کنند.
در ضمن عقیده اینجانب براینست که تفاوت یک کشور عقب نگه داشته شده و یک کشور پیشرفته، در نوع قوانین حاکم بر آنها نیز مشهود است. مقایسه ای بر قوانین ما با کشورهای پیشرفته، خالی از پند و اندرز نیست.
سلام بر شمایان
اینجانب حاجی فیروز متاسف، بدینوسیله حمایت همه جانبه خود را نسبت به آقایان
wintersun
aliroshan
کامران007
و همه دوستان دیگری که با نامبردگان فوق هم نظر هستند اعلام داشته و امیدوارم که خداوند هر روز بر تعداد مردان دوراندیش افزوده و نسل عقدنامه های ننگینی چون ترکمنچای را در همه جای دنیا نابود و منسوخ نماید.
از این جا به بعدش مردونه هست، لطفا خانوما نخونند:
داداش، راجع به بحث عقدنامه ترکمنچای که توسط خواهرمون taravat پیشنهاد شده کمی فکر کن، بعدش نظر بده. البته با توجه خاص به یکی از اصول دوراندیشی مردانگی که می فرماید: مردان را بایسته است تا در هر مورد قبل از اتخاذ تصمیم، اقدام به بررسی بدترین حالت پیشنهادی نمایند، کما اینکه برادرمون aliroshan این فرمایش را به کار برده اند.
ضمنا خانوم، شما چرا خوندی؟ خداوکیلی نگفتمت نخون؟ دیدی حالا..؟!!! نه، دیدی حالا؟!!!!!
و سپس دستها را به سوی آسمان بالا ببرید (همه اعم از زن و مرد):
خدایا! الساعه عقل این زادگان آدم را ارتقا فرما...اعم از مذکر یا مونس
و بی شوخی، راه های روشن هدایتت را بیشتر و بیشتر بر ما نمایان کن
و تو که endِ عدالتی، به ما آدمیزادگان نیز حد و حدود اعتدال را بیاموز
آمین.
بخخشید خانم Mohat کنجکاو شدم بدونم آیا همسر شما با پذیرفتن شروطی که خانم طراوت نوشته بودند همسر شما شده اند؟ لطف می کنید جواب بدید. در ضمن برداشت هر کسی از توهین متفاوته. من به هیچ کس توهینی نکردم. همونطور که گفتم یک جمله از دیدگاه افراد گوناگون می تونه تفاسیر گوناگونی داشته باشه. شاید چون نظر من بر خلاف نظر شماست اونو توهین آمیز تلقی کردید ولی برداشتتون از نظر من درست نبود.
با سلام خدمت تمامي دوستان
از اينكه نظراتتون را گفتيد ممنونم
نميدونم چرا بعضيها (منظورم بيشتر وكيل هاي خانومه) پافشاري دارن كه دختراي جوون اينقدر روي اين شرايط حساس بشن و بشه يكي از شروط مهم شروع زندگيشون. مثلا خانم شادي صدر -سرچ بزنيد ميتونيد مطالب زيادي ازش بخونيد - يكي از چهره هاي جنجالي و تحريك آميز شده واسه اينكه دخترا به خاطر احتياط هم كه شده اين شرايط رو بزارن تا اگه مشكلي تو زندگيشون بوجود اومد يه راه حلي واسشون باشه و ...
من كه هنوز در حال فكر كردن به اين مسئله هستم و نميدونم آخرش چي ميشه يعني هنوز تصميم قطعي نگرفتم اميدوارم با راهنمايي شما دوستان و بررسي شرايط خودم بتونم تصميم درستي بگيرم -
براي همه شما آرزوي خوشبختي و سربلندي در تمام لحظات رو دارم
ای آقا ، امان از وقتی که سوراخ دعا گم بشه... یه وقتی ما به یه خانومی گفتیم که خدا توی کتاب خودش چیزای زیادی راجع به حق و حقوق خانوما و آقایون نسبت به هم نوشته، ایشون فرمودند : مثلا؟ عرض کردم مثلا فرموده که الرجال قوامون علی النساء: یعنی مردها بر زن ها قیمومیت دارن(حالا بگذریم که تعابیر و تاویلات متفاوتی هست از این جمله)...ایشون فرمودند : چون خدا هم مذکره ، طرف مردارو گرفته!!!( اشاره فرمودند که ضمیر عربی که خدا در کتابش بکار برده برای نام بردن خودش" هو" و "ه" هست که ضمیر مذکره) عرض کردیم پیامبرو فرستاده ایشون - که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد - نیزخیلی چیزا فرموده اند. ایشون ( همون خانوم کذائی) فرمودند: پیامبر خدا نیز مذکر است و از جنس شما مردان!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط msg_roz
واقعا که! زها زه! خها خه! عجب حکایتی شده وا!
بعضی از این خانوما راه گل و گشاد و اتوبان چهاربانده رو ول کردن، چسبیدن به عقدنامه ترکمنچائی که اگر بسته بشه، 100% نه بلکنی 1000% به ضرر خودشونه.
گمونم خدای به اون بزرگی عقلش از من و شمای به این کوچکی بسیار بیشتره و گمونم که عادل هم هست، و دانا هم هست، و به نیازها و شرایط بشر از خودمون واقف تر نیز هست...
خدایا عقل بده به همه مردمون...
مخلصم
سلام
بعد از اينكه واقعا در مورد مسئله به اين مهمي فكر كردم و جوانب كار رو سنجيدم
و البته با طرفم صحبت كرديم تصميم گرفتم عاقلانه اين مسئله رو كمرنگ كرده و كنار بزارم
البته ايشون حاضر نشد اين مسائل رو كنار بزاره و گفت كه من بايد همه شروط را بپذيرم
و من هم براي طرف مقابلم آرزوي موفقيت و سربلندي كردم
انشااله يكي گيرش بياد كه در كنار شرايطش باهاش بدون هيچ مشكلي خوشبخت بشه
در اخر براي همه دختر و پسرا آرزوي خوشبختي ميكنم
و ميگم كه خيلي حواستون رو جمع كنيد
مهمترين تصميم زندگيتونه
واقعا شوخي نيست
خيلي مراقب باشيد و خودتون رو دست كم نگيريد
از همه دوستان خوبم در همدردي هم تشكر ميكنم
موفق و پيروز باشيد
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط msg_roz
به این میگن تصمیم درست!
آفرین...:104:
سلام
بدون شک بهترین عمل انجام دادی
سلام تصمیم درست گرفتی افرین عالی بود
گاهی وقتا از دید زنا ، شوهر خوب به خر خوب طعنه میزنه. به قول یارو: یعنی خب، تا آدم خر نباشد، دیگه شوهر نمیشد!!!
اینجور وقتا فکر میکنی داری شوور میکنی تا زن!
منم موافقم. بمونه تا خرش بیاد پالونش کنه.