-
1 فایل پیوست
دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
[سلام به همه:203:
نمی دونم مشکلمو چه جوری شروع کنم من وشوهرم 1سال ونیم میشه که ازدواج کردیم ویه بچه داریم 2سالو نیم باهم دوست بودیم تا با هزار مکافات خانواده مونو راضی به ازدواج کردیم 1سالو نیم هم عقد بودیم من بیش از اندازه شوهرمو دوست دارم وتا دلتون بخواد حساسیت روش دارم شوهرم تقریبا معتاد اینترنت چت فیلم...هست یعنی هرجا اینترنت باشه اونم هست اصلا نمی تونم تو خونه نگهش دارم به هر بهانه ای می زنه بیرون با وجود اینکه خونه هم اینترنت هست ولی بازم میره کافی نت تا حدودی هم دنبال دوستاشه. یه وقتایی سیگار میکشه مثلا به خاطر من گذاشته کنار و برای ترک کردن پیپ میکشه اصلا قبول نداره که با تفننی کشیدن دود معتاد میشه میگه من ارادم محکم.یه ایرانسل داره که تو چت idishe وهمه دارنش بهش زنگ میزنن وقتی پاپیش میشم میگه من باهاشون حرف نمیزنم باهاشون کار ندارم. من اگه بهش گیرندم شاید هیچ مشکلی نداشته باشیم ولی واقعا میشه بیخیال بود دارم دیونه میشم:302: همیشه باید مواظبش باشم همیشه باید حرص بخورم .اعصابم ریخته بهم شوهرم یک درمیون سره کاره امروز که میره فردا صبح میاد یک ساعتی میشینه جلو کامپیوتر دوباره میره بیرون واسه ناهار میاد عصر میره شام میاد بارها بهش گفتم این چه زندگییه میگه همینه که هست :47:تورو خدا کمک نمیدونم چیکار کنم نه میتونم ترکش کنم نه میتونم تحمول کنم
attachment=505][attachment=505][/size]
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام دوست عزیز :
خوب بنظر میرسه شما مشکلات زیادی دارید که بیشتر اونها از عدم مسئولیت پذیری همسرتون ناشی شدن . خانم صبا شما در سه سال و نیم رابطه قبل از ازدواج متوجه این اخلاقیات همسرتون نشده بودین ؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان جالب 2.5 سال باهشون دوست بودین متوجه این خصوصیات ایشون نشدی.خوب کاریش نمیشه کرد دیگه ازدواج کردی و یه بچه داری.باید به دنبال راه چاره باشی.با این شرایطی که شما از شوهرتون گفتید باید زیر 25 سال سن داشته باشه و هنوز دوست داره جوانی کنه.ترک عادت موجب مرض است و شوهر شما معتاد به اینترنت هست.مشکلات مالی دارین؟ شاید میخواد از یه چیزی فرار کنه که رو به اینترنت آورده؟به جای اینکه جلوش رو بگیرین ببینین علت این کارش چی هست و اون مسئله رو با کمک خودش حل کنید.زیاد هم بهش گیر ندین سعی کنید محیط خونه رو طوری محیا کنید که دوست نداشته باشه اونجا رو ترک کنه.من مطمئنم ایشون از یه چیزی فرا میکنه که نمی تونه به شما بگه؟با حوصله و صبر همه چی درست میشه.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان اگه اشكالي نداره سوالات شادزي جان و جواب بده تا بهتر راهنمايت كنيم......
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا خانم شما بهش محبت ميكنيد؟به بچتون علاقه داره؟چرا با يه بزرگتر صحبت نميكنيد؟لطفا بگيد شغل ايشون چيه؟
باهاش حرف بزن و بپرس دوست داره شما هم همش پاي چت باشيد ويه ايرانسل بگيريد و شمارش رو به همه بديد كه تماس بگيرن؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
ببینید توی اینترنت دنبال چیه؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام دوستای خوبمdigitalman;hamta;شادزی عزیز
ممنون از جوابتون اولا زمان دوستیمون من خیلی باشوهرم رفت امد نداشتم بعضی چیزها را که میدیدم فکر می کردم چون مجرده طبیعی وبعدا خوب میشه منم تقریبا 1سال بزرگتر از شوهرم هستم واین موضوع رو زمانی که کاملا به هم وابسته شده بودیم مطرح شد البته شوهرم این موضوع اصلا واسش مهم نبود واصرار به ازدواج داشت تا حالا یک بارم در موردش حرفی نزدیم
شما بگین من چه جوری محیط رو مناسب کنم بارها شده وقتی چت میکنه من کنارش بودم اصلا واسش مهم نیست با کی چت میکنه فقط نمی تونه بیکار باش .ما تا حدودی مشکل مالی هم داریم باوجود اینکه نه اجاره میدیم نه اب نه برق (پیش پدر مادردر واحد جدا هستیم) شوهرم خیلی ولخرجی میکنه.بارها بهش گفتم این چه زندگییه مگه اصلا نمی تونم بمونم تو خونه اینهم بگم شوهرم خیلی منو دوست داره وخودش میگه همه اینها واسه گذروندن وقته دورییه منو اصلا نمی تونه تحمول کنه اینو وقتی یک هفته ازش دور بودم فهمیدم ولی چه فایده.کم توجهی من خیلی روشوهرم اثر داره ولی من حتی این کارم خوب بلد نیستم .خواهش میکنم کمکم کنید من اصلا نمی تونم این وضع رو تحمول کنم کمکم دارم به این نتیجه میرسم که بشم مثل خودش ؟درضمن شوهرم23 ساله هست
کمککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککک؟؟؟؟؟؟ ؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازام سلام در جواب taravat .وهم
من فکر می کنم شاید چون زیاد محبت میکنم اینجوری شده شوهرم میمیره واسه بچهمون شغل شوهرم پایانه کار میکنه(پشت میز میشینه وبارنامه امضا میکنه بار اعلام میکنه به کارخانه) با بزگترها صحبت نمیکنم می ترسم بگن خودت کردی البته خانواده شوهرم همیشه بهم میگن جلوشو بگیر یا بگو اگه نمی تونه پس چرا ازدواج کرده .... taravatعزیز این راه رو منهم رفتم ویه مدتی چت می کردم ولی با ایدی که خودش واسم ساخته بود یعنی یواشکی مواظبم بود به مدت بعد یه ایدی ساختم که اونو چک کنم که فهمید. پسورد ایدی رو خواست ندادم همین باعث شد بگه دیگه دور یاهو نرو در مورد ایرانسل هم میگه اگه اینکارو بکنی سرتو میزارم لبه باغچه اینو با شوخی میگه زمانیکه جدیه میگه این کارو بکن ببین چی میبینی
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام
digitalman درست گفتند، مشكل عدم مسئولیت پذیری ایشون است.
باتوجه به محل سكونت شما (مسكن تهیه شده از طرف والدین)،همچنین با توجه به درخواست پدرومادرش از شما می خواهند جلوشو بگیری، نتیجه می گیریم خانواده ایشون هم در به وجود آمدن این بی مسئولیتی سهم دارند.
كار عملی كه شما می توانید بكنید این نیست كه مقابله به مثل كنید یا بی احترامی یا جروبحث كنید. اتفاقا شما همواره باید با محبت و گرم پذیرایش باشی، اما در عمل باید مسئولیت هایی كه بر گردن اوست را به دوش نگیری.
و از او بخواه ضمن اینكه هرچقدر خواست با اینترنت یا دوستانش باشد،اما برنامه هفتگی به شما بدهد كه مشخص كند چه ساعاتی صرفا برای شما و فرزندتان هست. حتی اگر این زمان كم باشد كم كم او را محدود می كند ومسئولیت پذیر
به هر حال من توصیه می كنم حضورا با یك مشاور خانواده مسائلت را با جزئیات مطرح كنید و بر اساس ویژگی شخصیتی خودتون، همسرتون وخانواده هاتون برنامه ای برای مسئولیت پذیری ایشون تدارك ببینید.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان پس درست حدس زدم شوهر شما خیلی خیلی جوان بوده برای قبولی مسئولیت زندگی.23 سال برای یک مرد خیلی کم.و این طبیعی هست که جوانی کنه.چون احساس می کنه خیلی چیزها هست که تجربه نکرده و همون طور که گفتی با دوستاش زیاد میره و میاد این به خاطر این هست که دوست نداره احساس کنه آزادی خودش رو از دست داده واز ازدواج فقط به دست آوردن شما براش مهم بوده.باید بگم صبا جان راه کمی سختی رو در پیش رو داری.نه تنها باید دختر کوچولوتو بزرگ کنی باید با درایت و کاملا محتاتانه شوهرت رو بزرگ کنی.باید قبول کنی که هنوز بچه هست و سرد و گرم زندگی و نمی دونه. اوج چتبازی 15تا 25 سالگی هست.باید مثل مادری مهربان در کنارش باشی ومراقبش باشی چون کاملا طبیعی هست.سعی کن کاری کنی و طوری بهش محبت کن که هیچ کسی و به تو ترجیح نده.زیاد نزار بیکار باشه. عزیزم اصلا نگران نباش تمام رفتارها و چیزهایی که گفتی در سن شوهر شما طبیعی هست.اون به شما خیانت نخواهد کرد ولی با این حال مراقبش باش و وانمود کن که برات مهم نیست.یکی از دلایل دیگر بی خیالیش اینه که مجبور نیست دنبال خونه بگرده و اجاره خونه بده و خیالش تخته که حالا حالاها خونه داره.از پدر و مادر بخواه تا مجبورش کنن اجاره خانه بده.اینطوری یه کمی می تونه بفهمه که مسئولیتی هم داره.اون هنوز توی جو دوران مجردی هست و نمی دونه زندگی متاهلی یعنی چی. تا مجبور بشه برای گذران زندگی به جای چت بیشتر کار کنه. یا علی
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
با سلام به مدیر همدردی که باورم نمی شد بهم جواب بدهند و شادزی عزیز ممنون از توجهتون خانواده ی شوهرم اصلا کنار شوهرم نبودن و اونبه همین دلیل به طرف اینترنت ودوستاش کشیده شده و بد تر از همه اینکه منو مقصر میدونن من حتی بهش گفتم که پس من چی ؟اون منو میگذاره خونه ی مامانش ومی ره ناهار میاد وبعدم اخر شب برمیگردیم خونه بعد که شاکی میشم میگه روزایکه من نیستم پیش مامانتی فرداشم می برمت خونه ی مامانم باضم میگی پس من چی .من باید مثل بقیه باشم خیلی بهت رو دادم پرو شدی .شادزی عزیز به نظرت کمتر محبت کنم و کم توجهی کنم بهتر نیست به نظرم مردا خیلی که تحویلشون میگیری فکر می کنن خبریه .من با بیرون رفتنش چی کار کنم شوهرم دانشجو هم هست بعضی وقتا تعریف میکنه از دانشگاه یا بلوتوث بازیاش فقط بلده با دخترا این کارا رو بکن بخدا دیونه شدم از بس تحمول کردم واقعا باید بازم ادامه بدم یکی از دیگه مشکلامم مثل مشکلtaravate چرا همش من باید تحمول کنم مگه منم بشم مثل اون چی میشه ؟ بکل اعصابم ریخته بهم بد تر از همه باید جلو خانوادم نقش ادمای راضی رو با زی کنم در ضمن شادزی جون شوهرم تو محیطی کار می کنه که صاحب اون جا با وجود سن40 وداشتن پسر دختر بزرگ با یه زنی چند ساله که رابطه داره وحتی سرکار می مونه تا بتونه چت کنه یه جورایی اصلا خانواده واسش مهم نیست شوهر من که هیچ وقت نمازشو ترک نمی کرد حالا نماز که نمی خونه هیچی حرفایی می زنه که من بار اولم از دهنش میشنوم شما بگین چی کار کنم بازم تحمول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نه به جای تحمل تلاشک نید برای تغییر دادن اون و نه به شیوه سرزنش! به شیوه کسب قلب اون. یک مرد رو اگر بتونید قلبش رو در دستتو بدست بیارید اگر خونه براش شادترین و امنترین جای ممکن باشه هرگز هرگز مسیر رو کج نمی ره . مگر اینکه هرزه باشه که همسر شما نیست(قبلا نماز می خونده و...) به جای سرزنش اون و اینکه بگید دارید تحمل می کنید سعی کنید روش مناسبی (مثل سوال پرسیدن از احوالش-مشکلات کاریش(البته به صورت کلی و نه جزیی) و...) برای ایجاد اعتماد و (نوازش کردن- پخت غذای مورد علاقه اون(حتی اگر یکی دوبار هم بی توجهی کرد برای بهبود دائمی شرایطتون باید یه مقدار صبر کنید)-تزئین خونه به روش مورد علاقه اون و...)
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
در ضمن حتما ایشون رو به مرور متعهد کنید. سخنان شادزی و مدیر همدردی رو از نو بخونید.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خانم صبا، سلام و خسته نباشد ... تشکر از اینکه مطرح کردید مشکلتون رو...
به نظر من، مشکل شوهر شما، تا حدود خیلی کمی مربوط میشه به عدم مسئولیت پذیری ایشون...
شوهر شما به نظر بنده هنوز داره تو دوران مجرد خودش سیر میکنه و البته باز هم این نشونه عدم مسئولیت پذیری نیست.. این وظیفه شماست که به ایشون تو خوووونه بها بدید.. میدونم جوابتون بها دادن کامل به ایشون هست، ولی ایشون باید تفاوتی قائل شن بین الان که کنارشید و زمانی که مجرد بودن...
بهش گیر ندید که صحبت نکنه، این کار شما دقیقا عکس جواب خواهد داد... بهش فضا بدید، مثل یک بچه کوچک که بهونه میکنه، ندید، چندبرابر میخواد، بدید، بعد اندکی استفاده پس میزنه...
بهش فضا بدید و از جذابیت های خودتون براش بزارید... خوده بنده، در رابطه ای با بزرگتر از خودم هستم، 3 سال اختلاف سنی، ولی اونقدر برا همدیگه میزاریم و میزاریم، اونقدر به همدیگه فضا میدیم برا راحت بودن و استقلال داشتن که هر دو روز به روز بیشتر نزدیک شدیم و میشیم... زمانی بیشتر از شوهر شما، چت میکردم، زمانی بیشتر از شوهر شما رفیق باز بودم و زمانی... ولی مطمئن باشید همه اونها برا آرامشی بود که دنبالش بودم... نامزد بنده، بجای اینکه اینها رو از من بخواد حذف کنم، اون آرامش رو برای من بوجود آورد. توجه کنید که شما در کنار ایشون زندگی میکنید، هر لحظه داریدش، و چقدر فضای آزاد دارید برای کار روی ایشون..
خواهش میکنم، خواهش میکنم فضا بدید، بهش احساس بدید، اگه نیم ساعت خونه بود و خواست بره بیرون، اون نیم ساعتی رو که وقت مال شماس، اونقدر براش بزارید که اون لذت رو نتونه بیرون تجربه کنه... فکر میکنم کار شما زیاد سخت نباشه، چون خوشبختانه شوهر شما نیازش رو در چت دیده و الان اونجاس، بنابراین، شما که پتانسیل های بیشتر و فضای کار بیشتری دارید، راحت میتونید جایگزین شید...
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
منم اول که مشکل شما رو خوندم می خواستم همین چیزا رو بنویسم ولی خوب بقیه اونقدر خوب نوشتن که دیگه جایه حرفی نیست.
فقط بدون همه چیز راحت بدست نمیاد و یه کم صبر و یه مقدار از خود گذشتگی میخواد که اگه الان انجام بدی در اینده روزای خوشی در انتظارته.
موفق باشی.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بعضي وقتها تحمل جواب عكس ميده(البته براي همه نه)
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
ممنون از همه و taravatعزیز اول از اقایون می پرسم این بها یا فضا که میگین چیه ؟اقایارمان چه جوری میشه قلب مردا رو بدست اورد چرا من بعد از گذشت 5 سال تحمول بازم باید تحمل کنم دیگه چکار کنم وقتی اسم دختری رو تو گوشیش میبینم یا وقتی مثلا ساعت 2 مییاد خونه بک دفعه با رسیدن یه پیام یا یه تک زنگ از جا میپره و اماده میشه بره بیرون وقتی ازش می پرسم می ه الان مییام بعدم پیاماشو یا پاک میکنه یا عوض میکه یا میگه خاموش شده و پیام پاک شده یه بار شیک میکنه یبار کمتر میرسه به خودش حتی به قول taravatمن نمی دونم پولاشو چیکار می کنه که ما همش بده کاریم گوشیش پره شماره های با اسمهای (شنبه. باربی .تک نمیدونم)بهش میگم اینا چییه مگه نمی دونم چند ماه پیش خط دائمیش و مخابرات گرفت بخاطر 300000 تومان بدهی بهش میگم واسه چی اینهمه؟ میگه خوب حرف زدم با کی خدا می دونه .جدیدا یه همراه اول گرفته که میگه واسه دوستش 3 روذ پیش یه دختره ای اس ام اس داد که ببخشید قطع کردم بهش گفتم این چیه اول بهم با مسخره نگاه کرد بعدم خواستم گوشی رو ازش بگیرم پاکش کرد اخرم گفت من اینقدر دیونه ام که این شماره رو به دختر بدم بنظره تون بازم باید یاهاش خوب برخورد کنم بازم بزارم تو دلمو تحمول کنم یا سرمو بکنم زیر برف چیزی نمونده برم دارالمجانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خانم صبا، دقت فرمائید، اغلب مشکلاتی که ما بوجود میاریم یا بهتر بگم بوجود میاد، دلیلش از گذشته و خودمونه... بنده به طور کامل در جریان گذشته شما نیستم که راجع به گذشته شما اظهار نظر کنم، ولی به روزای اول زندگیتون برگردید، سعی کنید اونطور که ایشون رو جذب کردید و دنبال خود کشوندید، براش باشید، حتی بیشتر...
البته، با این صحبت هایی که فرمودید در آخرین ارسالتون، بنده فکر میکنم با اطلاع خوده ایشون، این موضوع رو با خانواده خودش، تکرار میکنم ابتدا با خودشون بگیرد که تصمیم دارید با خانوادش مطرح کنید، در میون بگذارید... البته فقط با پدر یا مادر ایشون... باز هم تاکید دارم، سعی کنید از تایمی که در خونس بیشترین استفاده رو ببرید...
اصلا قبل از انجام کار، خودتون پیش قضاوت نکنید... برخورد کنید و نتیجه ببینیند... البته در این کار، کمی، تحمل به خرج بدید... نه تحملی که سکوت و... بوده در این 5 سال... تحمل رو این موضوع که وقتی کنارشید، اگه بلند شد و رفت، به روش نیارید و باز هم ادامه بدید تا لمس کنه براتون مهمه در کنارش باشید...
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام منظورتون اینکه بهشون بگم با دخترا در ارتباطه میترسم وضع ازاین بتر بشه پدر ومادر شوهرم تقریبا خبر دارن هر چی باشه احمق که نیستن ولی به این واضحی در مورد شوهرم نمی دونن همشون میگن حرف تو رو قبول می کنه روش فشار بیار اقای مهرداد من واسم کمه این زمانیکه خونهست در کل شاید 5ساعت خونه هست خوب منیکه 1 در میان یا حتی 2 روز در میان شوهرمو میبینم این حقمه..... میدونین بد تر از اون اینکه من زمانیکه خوستگار واسم می امد بهونه می اوردم که این اقا کارش چند شیفته هست به در ده من نمیخوره این یکی سیگار می کشه اصلا اون یکی چند تا کار عوض کرده این یکیتا دیر وقت سر کاره... حالا همه ی اونا یکجا سرم اومده وهمه شونو باید تحمل کنم هیچ .نیشو کنایه ا طرافیانم بکنار میگن شوهرت یک در میان که نیست روزایکه میاد خونه بازم نیست؟حاظره بره کافی نت یا با دوستاش ولی با من نباشه بهش میگم بریم خونه ی مثلا عموم میگه من کار دارم تو با مامانت برو( این در مورد فامیل خودشم صدق میکنه )میگم عروسیه فلانیه میگه من که میدونی نمیام تو برو از اون طرف میره کافی نت د.. دیشب نمیدونم چی شد یکدفعه گفت تو ناراحت میشی من اس ام اس بازی میکنم گفتم فقط همینه گفت نه با هاشونم حرف میزنم گفتم اگه راضی نباشم چی.... گفت خوب یواشکی این کارو میکنم گفتم مگه مریضی میگه خوشم میاد.. در رابطه ی گفتتون که میگین ا خانواده ایشون مطرح کنم براش مهم نیست میگه بگو. چند بار بهش گفتم بریم طلاق بگیریم گفته فردا حتی بهش گفتم اگه بخاطر مهریه داره تحمول میکنه میبخشم مثلا خوشحال شد میگفت اخجون فردا صبح میریم... نمیدونم چیکار بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سفر کردم ......... پس از یک عمر دانستم سفر با مردم نامرد دشوار است
سفر با همره نامهربان تلخ است
رفیق نیمه راه من
تو قدر من ندانستی درون آب ماهی قدر دریا را کجا داند
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دوست خوبم همسر شما هنوز اون رشد فکری و عقلی رو پیدا نکرده .هنوز بچه گانه فکر میکنه که البته اقتضای سن کمه ایشون هست .به نظر من ایشون هنوز باور نداره که شما همسرش هستی . هنوز فکر میکنه که شما دوستش هستی . یه مقدار مسئولیتهاشو توی منزل زیاد کن . کاری کن که وقتشو با فرزندتون بیشتر بگذرونه . یه کم سیاست زنونه داشته باش .
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دوست عزیز تمام رفتارای شوهرتون نشان از ناپختگی ایشون و به اصطلاح بچگی میباشد . ایشون به واسطه سن کم هنوز درک درستی از زندگی مشترک ندارند و از پاسخهای اخیرشون در مورد بحث طلاق که بیشتر حالت تمسخر داشته نه جدی این موضوع کاملا مشهود است و شما نیز در ابتدا با علم به این موضوع تن به این ازدواج داده اید پس باید بیشتر صبر و تحمل کنید تا ایشان این دوران را پشت سر بگذارند البته سعی کنید که با کنترل ایشان از لطمه خوردن شدید به زندگیه مشترکتان جلوگیری کنید. خلاصه مطلب اینکه فعلا شما برای ایشان مادری کنید تا ایشان به بلوغ فکری برسند و آنگاه برای شما شوهری کنند. فلسفه بالاتر بودن سن مرد از زن در ازدواج بی شک همین موضوع میباشد(البته یکی از دلایل)
برای بهبود اوضاع هیچ وقت دیر نیست . امیدوارانه برای زندگیت تلاش کن .
موفق و پیروز باشید.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خیلی مشکلاتت بزرگه صبا جان
رفتی پیش مشاور؟
نمی دونم چی جوری داری تحمل میکنی؟ من که اصلا نمی تونم چنین وضعیتی رو تحمل کنم
به طلاق هم فکر می کنی؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام به همه
سیاست زنونه چیه میشه راهنمایی کنید؟نفس خانوم تا کی مادری مگه من شوهر نمی خوام باور کن از ریخت افتادم از بس تحمول کردم با خدا تورو دوست داشت که زود طرفتو شناختی میدونی چی میشد اگه وارد زندگی میشدی بعد میرسیدی به الان نمیدونم مشکلت به کجا ر سید ولی خدا خیلی دوست داره. بعد تر از همه فکرش که کجا میره با کی میره یه وقت معتاد نشه یا با کسی رابطه نداشته باشه میترسم تا بیام برسم به زندگی بمیرم این سن بالا رابه خودشم گفتم واسش مهم نبود ولی فکر نمی کردم 1 سال تفاوت برابر با3 سال ؟بازم ممنون که کمکم میکنید ...وهم پیش مشاور که نه میدونم حرفشون چیه؟ یه بار زنگ زدم به یه مشاور گفت شوهرت بچه هست بیشتر از این توقعی نیست یا بساز یا بیارش پیش مشاور یا طلاق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باور کن دیگه صبرم تموم شده 1 ماهی هست دیگه بهش گیر ندادم چرا پیپ میکشی ولی اون خوب که نشوده بازم ادامه میده میترسم از روزی که راحت بشینه جلوم بکشه .......نماز که اصلا نمی خونه هیچ حالا میگه نمی خوام بخونم ..نه عزیز حرف طلاق رو میزنم به شوخی ولی اصلا نمی تونم دوریشو تحمول بکنم علاقه ی من بیش از اینهاس اینقدر که 5 سال تحمول کردم مگر اینکه کارد به استخوانم برسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
صبا جان ميدونم سخته اما سعي كن به يكي از افراد خونوادت بگي تا باهاش برخورد جدي كنن اين كه نميشه.
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
آخرش که چی؟ خودتم می دونی بچه است و هنوز بزرگ نشده! برو پیش یه مشاور که کمک کنه شوهرت بزرگ بشه عاقل بشه
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
مشاور میگه بیارش تا باهاش حرف بزنم ودرستش کنم ولی شوهرم قبول نمیکنه چند وقت پیش بهش گفتم .اعصابم ریخته بهم از بس درموردت شک کردم وبهت گیر دادم حتی بهش گفتم مشاور چی گفته ...گفت اره تو راست می گی من ایراد دارم نمی خواد بریم پیش مشاور درست میشم
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام خانم صبا
خسته نباشید...
مطلبتون رو خوووندم..فکر میکنم ایشون هنوز دارن توو دوران مجردیشون سیر میکنن و البته، راجع به اینکه فرمودید تهدیدش میکنید به طلاق و اینطور پاسخ میده مطلبی رو عرض کنم خدمتتون..
پدر و مادر من، برادرم رو برای تنبیه تهدید به فلان کارو فلان کار میکردن که مثلا اینو ازت دریغ میکنیم و اونو... 100بار گفتم پدر من، مادر من، تهدیدی رو رو زبون بیار، تنبیهی رو اتخاذ کن که حتما عملی کنی.چون وقتی رو زبون اومد و انجام ندادی، برادر من رو بدتر کردی و فردا روز، حرف خودت رو بی اعتبار... همین هم شد.
شوهر شما فکر میکنم به شوکی نیاز داره... ایشون رو تهدید به طلاق و ... میکنید، با این ادبیاتی که فرمودید از پاسخ های ایشون، احساس میکنم خیالشون راحت هست که هیچ کدوم از اینکارا رو انجام نمیدید... یه جورایی براش رو شده اید.. به جای اینکه بگید بهش که طلاق میگیرد.. بگید دفعه اول 3 روز میرم خونه پدرم و با بچه تنهات میزارم... حتما یه پریود براش مشخص کنید، چون چنین شخصی دنبال شما نمیاد دفعات اول، و اگه فقط بگید میرید، احتمالا برگشتنتون باید با خودتون باشه و این شخصیتتون رو...، پس تنبیهی رو اتخاذ کنید تا پاسخ داد که راغب هست و خواست نشون بده که اهمیت نداره، فورا عملی کنید... دانشگاه، وقتی جزوه ام رو برمیداشتن دوستان، تنها جوابم این بود بهشون: چیزی رو بردارید که حداقل برام اهمیت داشته باشه، اونها که جزوه رو بی اهمیت میدیدن، اونو ابزار رسیدن به خواستشون نمیدیدن وپس میدادن در حالی که خیلی برا من اهمیت داشت.. ایشون هم به نوعی این بازی رو میکنن باش ما.. " ا طلاق؟ باشه همین فردا میریم ، خیلی خوبه" این جمله خیلی روشن، ایشون رو معرفی میکنه...
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام اقای مهرداد و دوستان
ممنون از لطفتون این نظرتون رو قبول دارم و تصمیم دارم جدیش کنم من هر زمان که بحثمون میشد و کم محلی میکردم میذاشت سر فرصت و با یک کلمه یا یه حرکت رامم میکرد و من هیچ وقت حرفم رو جدی مطرح نکردم ..( طلاق؟ باشه همین فردا میریم ، خیلی خوبه" این جمله خیلی روشن، ایشون رو معرفی میکنه... ) منظورتون رو نفهمیدم میشه توضیح بدین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن یه کمک میخواستم دیروز زمانیکه شوهرم چت میکرد رفتم کنارش نشستم پشت سر هم یکی واسش جواب میفرستاد من خواستم مثل همیشه بخونمشون که به من گفت پاشو برو خصوصیه گفتم ببینم چی نوشته بعد میرم ایشون فرمودن به شما ربطی نداره منم از جام پاشدم در طول شب ازم سوال میپرسید و من با کم محلی جواب میدادم بعد یه اس ام اس دادم بهش: که فکر میکم ما به درد هم نمیخوریم و با این کارات معلومه نتونستم خوشبختت کنم.....تصمیمتو بگیر وتکلیفمو روشن کن اگه نمیتونی به خونواده هامون بگم تا اونا مشخص کنن. بعد از خوندن اس ام اس کلی خندید گفت: اینو تو گوشیم نگه میدارم یادگاری خیلی جالبه!!!!!!!!!! صبح خواست مثل همیشه رامم کنه که بهش گفتم جوابمو ندادی اونم پشتشو کرد بهم .. میخوام بدونم بازم ادامه بدم یا نه ..؟الن رفت سرکار فردا مییاد می خواستم بهش اس ام اس بدم که فکراتو بکن و جواب بده به نظرتون من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
عزیزم شرایط سخت تو را می فهمم و کاملاقابل درک است ، به همین دلیل هم با ازدواج در سنین کم مخالف هستم ولی عزیزم مطمئن هستم تو می توانی با تغییر رفتار خودت شوهرت را مجاب به تغییر کنی . قرار نیست شوهرت در یک آن متحول شود و رفتارش را تغییر دهد بلکه سکان دار تو هستی . تویی که می توانی با هدایت درست کشتی آرزوها وآمال خودت و شوهر ت رابه مقصدبرسانی . اگر شوهرت نیاز به مشاوردارد وهمکاری نمی کند . خودت با مشاورصحبت کن و راهکار بگیر و درست پیاده کن تا بستر برای همراهی شوهرت هم فراهم شود . امیدوارم روزی از خوشحالی هایت برایمان بنویسی و بنویسی که چقدر موفق بوده ای و چه میزان تلاش کرده ای و چه میزان خوشحالی به دست آورده ای .
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
به نظر من اون به یه کمی تهدید و جدی بودن نیاز داره
کار خوبی میکنی
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
منظورم از اون متن، این بود که لحن ایشون میگه که شما انجام نمیدید... یعنی از لحن ایشون این برداشت میشه که شما یه جورایی قبلا تهدیداتی داشتیتن و عملی نکردید...
ببینید خانم صبا، بنده با این روش شما که بخواید با واسطه صحبت کنید، کاملا مخالفم... چرا اس ام اس؟ 10 دقیقه ایشون رو از محیط خودشون بیرون بیارید(نگید نمیشه و وقت نیست که واقعا ناامید میشم)، باهاش رک صحبت کنید... دونه به دونه با توجه به نوع و صمیمیت رابطه ای که دارید، این سوالات رو ازش بپرسید و به هیچ عنوان تا جواب اولی رو نداهده ئومی رو مطرح نکنید و همون موقع جواب بخواید...
- این روابط رو قبل از ازدواج داشتی ؟
- ازدواج رو چطور تعریف میکنی؟
- فکر نمیکنی من به عنوان کسی که دار زیر یک سقف کنارت زندگی میکنم(بدون کنایه و لحن منفی)، حقی دارم؟
- این حق من چیه؟
- بیا قضیه رو برعکس کنیم، تو جای من و من، تو. با این رفتارای من به عنوان همسرت چیکار میکردی؟
این سوالات رو دقیقا ازش بخواید. به حتم به شوخی و مسخره جواب میده. جدی تر مطرح کنید، فقط برخوردتون طوری نباشه که بهانه دستشبده برا فرار از جواب و ...
اینکه برید کنارش و بخواید اس ام اس یا پی امش رو بخونید،قرار گرفتن در خط مقدم و پریدن بدون هیچ سلاحی وسط میدونه نبرد و مشکله.
در حالی که شما باید اصل رو درست کنید. آیا اینکه چی میگن براتون مهمه؟ این برا شما اصل نیست. مهم براتون وجود اون رابطس. پس تا وقتی براتون قضیه ای مشخص نشده، در حال حاضر کاری به اس ام اس و ... نداشته باشید. راجه به تهدید و...هم یادآور شم، تهدید رو اتخاذ کنید که فورا بتونید عملی کنید.... تهدید از این جنس که طلاق میخوام و رابطه تموم شه و .... رو نداشته باشید...
برات آروزی روزای خوب و خوش دارم:203: آمین
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام صبا خانوم...به نظر من با ایشون از راه محبت همراه شو البته در مواقعی که لازمه حتما جدیت داشته باش...اجازه نده مسائل جدی با شوخی قاطی شه توی زندگیت و مرزی براش نمونه...تهدید هم که بهش عمل نمیکنی کار اشتباهی اصلا نکن...شوهرتونو در خرید مخصوصا برای فزندتون سهیم کنید....از روز قبل برنامه ریزی کنید با همسرتون...و محبت کنید کوچک ترین کارشونو خیلی بزرگ جلوه بدین تشکر کنید حتی برای ساده ترین و کم ترین قدمی که برای خونه بر میداره...امر و نهی نکنید شاید در ظاهر بچه به نظر بیان اما شما حق امر و نهی کردن ندارید انتقاد نکنید غر هم نزنید به جای غر زدن اگر کاری میکنن ناراحت میشین از احساس ناخوشایندتون بگید و براشون توصیف کنید...کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو هم مطالعه کنید
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سلام به همه ممنون که همفکری میکنین
ani:
( خودت با مشاورصحبت کن و راهکار بگیر و درست پیاده کن تا بستر برای همراهی شوهرت هم فراهم شود . امیدوارم روزی از خوشحالی هایت برایمان بنویسی و بنویسی که چقدر موفق بوده ای و چه میزان تلاش کرده ای و چه میزان خوشحالی به دست آورده ای . )
ممنون ازت وامیدوارم شما هم همیشه شاد باشید در رابطه با مشاور هم چشم هرچی زود تر اقدام میکنم
mehrdad :
بنده با این روش شما که بخواید با واسطه صحبت کنید، کاملا مخالفم... چرا اس ام اس؟ 10 دقیقه ایشون رو از محیط خودشون بیرون بیارید(نگید نمیشه و وقت نیست که واقعا ناامید میشم)
اقا مهرداد من اگه اس ام اس دادم واسه این بود که به حدی ناراحت شدم از دستش که نمی خواستم باهاش حرف بزنم اس ام اس دادم .در رابطه سوالاتتون هم من شاید یه جورایی پرسیده باشم سوال 1 بله چون ایشون بیشتر مواقع تنها بودن و همیشه تو اینترنت بودن.فیلم .چت.... و شاید هم تلفنی؟؟؟؟سوال 2 نپرسیدم تا بحال..سوال3 میگه حق بیشتر از این من خیلی قدر نشناسی پرو شدی باید مثل بقیه باشم .... در اخر هم میگه همینه که هست..الا اخر !!!!!!!!!!
ولی در کل ممنون ازتون و سعی میکنم از اول دوباره همه ی این سوالاتو بپرسم با تهدید هم خیلی موافقم میخوام از این ببعد محکم جلوش وایسم
razedel سلام ممنون از شما .من همیشه بهش محبت کردم وهیچ وقت جدیت بخرج ندادم البته نه اینکه من خوبه بودم نه خیلی وقتها بهش غر هم زدم یا بحثی رو کش دادم ولی همیشه باز رام شدم واز تصمیم صرف نظر کردم و یکی دیگه از اشتباهاتم این بوده که :در کارها شریکش نکردم و بجای اینکه وظایفشو گوشزد کنم برعکس کاری کردم که زیر کار ها شونه خالی کنه . که شماها بهم یاد اوری کردید در ضمن من هیچ وقت نخواستم بزرگتری کنم حتی سعی کردم خودمهم فراموش کنم که تفاوت سنی داریم در مورد کتابم چشم حتما ممنون
در ضمن دیروز رفتیم خونه ی مادر شوهرم شوهرم خواست اس ام اسه رو به برادرش نشون بده که همین باعث شده کم محلیم بشه قهر حالا با هاش قهر کردم اونم اصلا سعی نکرد دلمو بدست بیاره منتظر بود مثل همیشه من پا پیش بذارم که من اصلا اهمیتی ندادم و یه سوال دیگه: شوهرم همیشه وقتی بحثمون میشه با روابط جنسی میاد جلو بدون اینکه عذر خواهی بکنه یا سعی کنه علت ناراحتی و برطرف کنه من باید چیکار کنم تو اون شرایط اصلا حوصله ندارم و از طرفی میترسم دست بکاری بزنه که بعدا نتیجه اش از این بد تر بشه میشه بازم راهنمایی کنید
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
دوست من سلام
يه مادر وقتي درد بچه رو تحمل ميکنه و اون رو براي واکس ميبره ميدونه بچه اش چه دردي رو تحمل ميکنه بر خورد قاطع و سريع شايد همسرت و برنجونه ولي براي خودش خوبه بعد هم فکر ش رو کردي اگه همه سر گرمي شوهرت تو بودي و اون به صورت مداوم در کنار تو بود ميتوني تحملش کني و خسته و دلزده نميشي ما آدمها اکثر فکر مي کنيم بعد از ازدواج بايد همه چيز ما همسرمون و همه چيز همسرمون ما باشيم ولي اين طور فکر نکن اون يه انسان با علائق خودش و شما هم بايد در کنار زندگي مشترک يه زندگي شخصي داشته باشي يعني يه علائق درست و پاک
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
درسته، ممکنه اینها رو بین صحبت هاتون قبلا به جواب رسیدید... ولی الان شما میخواد باهاش برخورد کنید، این برخورد باید توو ذهنش برجسته باشه... بیاد خونه یهو بگی چند روز میری تا بفهمه حقی داری، تو هنش همه چیزم میندازه گردن شما؟ ولی اون سوالات رو بپرس و ازش جدی حواب بخواه.. قبلش هم خودت رو برا شرایطی که پاسخ درست ندادو حاضر کن و جدی باهاش برخود کن... و عمل کن... بازم تاکید میکنم به هیچ عنوان در تهدیداتت حرف دائم نزن... یعنی نگو میرم خونه پدرم و برنمیگردم.. نگو طلاق میگیرم
امیدوارم شوهرت درک کنه که شما همسرش هستی و حقی از زندگی باهاش داری....
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام ممنون از شما elinaعزیز ممنون از پیامت
nini عزیز
(يه مادر وقتي درد بچه رو تحمل ميکنه و اون رو براي واکس ميبره ميدونه بچه اش چه دردي رو تحمل ميکنه بر خورد قاطع و سريع شايد همسرت و برنجونه ولي براي خودش خوبه بعد هم فکر ش رو کردي اگه همه سر گرمي شوهرت تو بودي و اون به صورت مداوم در کنار تو بود ميتوني تحملش کني و خسته و دلزده نميشي ما آدمها اکثر فکر مي کنيم بعد از ازدواج بايد همه چيز ما همسرمون و همه چيز همسرمون ما باشيم ولي اين طور فکر نکن اون يه انسان با علائق خودش و شما هم بايد در کنار زندگي مشترک يه زندگي شخصي داشته باشي يعني يه علائق درست و پاک )من منظورم این نیست که در بست بشینه کنار من وتکون نخوره ولی بنظرم اینکه یه انسان حالا مرد یا زن متاهل چت کنه یا با جنس مخالف در ارتباط باشه(اس ام اس" صحبت چت ... یا هر چیز درست نباشه بهر حال از اسمش معلومه متاهل یعنی تعهد. بعدم اینکه میگم تو خونه شریک من باشه یا برا زندگیش ارزش قائل بشه حرف بدیه یا میشه گرفتن ازادی(زمان عقدمون به من میگفت با فلان دوستت نرو من خوشم نمیاد ازش .چون خیلی لوسه با تو که میبیننش فکر میکنن توهم دختر خرابی گفتم باشه یا سرکار دوست ندارم بری (محیطش خیلی قاطی بود)یا از فلان لباست خوشم نمیاد ..........خوب من باید چیکار کنم جز قبول کردن اونوقت اقا جلو من هر کاری بکنه من چیزی نگم در ضمن دوستاش خیلی خوب نیستن که من بتونم روشون حساب باز کنم
اقا mehrdadممنون از کمکا تون و نظراتتون ولی من الان باهاش قهرم چیکار کنم دوباره من برم جلو؟؟؟؟؟؟؟؟ در ضمن گفته بودم که خونهی فامیل نمیاد و من که میخوام برم میگه خودت برو حوصله ندارم اونوقت اون که میخواد بره بیرون(فقط خونه ی مامانش)من باید همراش برم اصلا در کل من در جوابش حالا هرجا خواست بره باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه نرم چی جوابش بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام
دیگه واقعا دارم دیونه میشم اصلا نمیتونم این وضع رو تحمل کنم تو این چند روز که باهاش قهر کردم کاملا بیخیال شده به رو خودشم نمیاره که هیچ اقا طاقچه بالا هم میذاره انگار که ایشون با من قهرن اصلا نمیگه کجا میره الان هم سرشو انداخت زیر رفت نمیدونم چیکار کنم بیشتر مشکل اینکه پیش مامانمم نمیخوام مامانم غصه ی منو بخوره از طرفی نمیتونم زندگیمو جمو جور کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
-
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خانم صبا، آدم برا اینکه کسی رو مسلمون کنه، باید به اصطلاح خودش کلی مسلمون باشه.. شما باید قوی باشی و دقت کنی که درسته الان جواب نمیده بهتون و طاقچه بالا هم میاد، ولی این وضع چه فرقی با وقتی قهر نبودید میکنه؟ هیچی... فقط اونموقع سلام و علیکی و احتمالا صحبتی و بعدش مشاجره ای بوده... پس بهتر که مدتی این وضع پیش بره ... در ضمن، قوی بودن شما رو به این خاطر میخوام ازت که وقتی قهر کردید، بازگشت شما، یعنی پیروزی ایشون و دفعه بعد مشکل تر میشه کارتون... مطمئن باشید اگه برا دفعه اول جدی برخورد میکردید، الان اینطوری بی اهمیتی نمیکرد... احساس میکنم اونقدر گفتید و عمل نکردید، یا عمل کردید و کوتاه اومدید بعدش که دیگه برا صحبت هاتون ارزش قائل نیست.... یه کم اقتدار داشته باشید. الان که قهر هستید باهاش، نشون ندید که از این مسئله به هم ریخته اید... تفریح خودتون رو داشته باشید... خونه مادرتون برید، خونه دوستتون برید تا متوجه شه که شما وابسته ایشون نیستید... تا متوجه شه که یک وابستگی هم اگر باشه، 2 طرفش خوبه... وگرنه یک طرفه آزار دهندس... ضمن اینکه؛ اگه به سمت شما اتومد یا تمایلی نشون داد، مراقب باشید فورا همه چیزو نبازید... بهتر بگم، با شروط به رابطه برگردید...