-
بازم مطلك پروني هاي ...
سلام عزيزان
اينقدر دلم گرفته كه جز اينجا هيچ جايه ديگه رو نتونستم پيدا كنم كه دردم و بگم
مدتي از روزهاي پر فراز و نشيب زندگيم ميگذره و با گذشت روزهاي پر از تنش تونستم به لطف خدا و كمك شما عزيزان به يك بهبودي نسبي برسم ، اما مدتهاست كه بعضي از حاشيه هاي زندگي عذابم ميده ، همونطور كه قبلا هم گفتم ،در تدارك عروسي هستيم و تمام هم و غم من اينه كه يه جهاز آبرومند داشته باشم . اما خيلي وقتها خيلي از رفتارهاي همسرم و خونواده اش بد جور عذابم ميده و دلسردم ميكنه ، مثلا دائم ميگن عروس اوليمون 4 تا قالي داشت ( يعني تو ديگه حداقل بايد به 5 تاش فكر كني ) ،ديگه ال داشت بل داشت و سرويس خواب دختر فلاني 8 ميليوني بوده ، و تمام جهازش و از دبي و تركيه خريده و هزار چيز ديگه كه اگه بخوام بگم تمام ظرفيت سايت رو پر ميكنه !!! خسته شدم به خدا .. من هم در جواب اين حرفاشون چيزي نميگم ، گاهي اوقات خودمو به كري ميزنم يا فقط يك كلمه ميگم خوب خدارو شكر حتما توانائيشو دارن كه اين هزينه هارو واسه فرزندشون ميكنن و ديگه چيزي نمي گم . سكوت ميكنم اما خيلي هم حرص مي خورم :47:، الان يكسال من عروس اين خونواده ام ، خواهرمم 2 ماهه كه عقد كرده ، اون تو اين 2 ماهه چه كادوهايي كه از طرف خونواده شوهرش نگرفته و من هم خالي از حتي يه شاخه گل . جلويه مامانم اينا فقط حرص ميخورم و حرص ميخورم . به خدا خونواده من از جهاز من چيزي كم نذاشتن ، با اينكه من كاري به جهاز جاري هام ندارم اما مي تونم بگم جهازم حرف اولو ميزنه و شكر خدا لوكس ترين و شيك ترينشونو دارم ، هنوز جهازمو تو خونه نچيدم كه ببينن و مطمئنم حتي اگر هم كه ببينن بازم ميخوان از يه جاش ايراد بگيرن ، آخه يكي يست بگه ، شما كه حاضر نيستيد يه چيز ساده و كم ارزش واسه عروستون ببريد اينهمه قر و پزتون به چي بنده ؟؟
ببخشيد سرتون و درد آوردم ، خواستم درد و دلي كرده باشم
دوستتون دارم :72:
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ماندگار عزیزم
تو هم در جواب بگو ما رسم داریم بسته به خونه پسر جهیزیه میدیم. اگه پسر خونه داشته باشه جهاز بهتری گیرش میاد
باور کن من هم همین مشکلات رو داشتم و دارم
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
درست ميگي الينا جون
اينم بهشون گفتم چون همسر من خونه نداره و رهن كرديم ، نمي دونم شما اين رسم و داريد يا نه ؟ اما اگه داريد بهم بگيد . اينكه رسم ما بر اينه كه داماد بايد يك يا دو قالي رو به اضافه يكدست تشك و رختخواب با خودش داشته باشه !! همين ديروز مامانش برداشت و گفت : من واسه پسرم تشم و قالي نمي كنم ، پولشو ميذارم رو كادو عروسي بهش ميدم ، كه مثل روز برام روشنه كه همين كارم نميكنه !!!! مي خوام اينو بگم كه با كمال پر رويي حرفشونو ميزنن ، حالا اگه ما چيزي هم بگيم ، بد عالميم و ...
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
باور کن ما هم این مشکلبات رو داشتیم
هنوز که هنوزه مادرشوهرم میگه پدر زن فلانی بهش 30 میلیون پول داده . پدر زن فلانی واسشون ماشین خریده
ولی من گوشمو کردم دروازه چون اینقدر مشکلات دیگه دارم که حوصله شنیدن حرف مفت ندارم
آره رسم همینه که داماد هم قالی داشته باشه ولی خب شوهر من هم نداشت
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
بنظر من شما هم خانه و هدیه ها و مراسم دیگران نزدشان تعریف کن، بخصوص وقتی در مورد جهیزیه دیگران صحبت می کنند، شما هم سریع قضیه رو ببر به سمت هزینه هایی که مرد باید بکند.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
همه جا رسم اینه که پسر هم فرش بدهد و کمی رختخواب، تازه لوسترها هم با پسر است.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
.................................................. .........
واقعا متاسفم.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
دوست خوبم اینها همه گذراست اصلا بهش فکر نکن و روزهای خوبت را خراب نکن ، تو هم با خنده ایندفعه که باهاشون روبرو شدی بگو مثلا برای خواهرت فلان چیز رو عیدی آوردن یا فلان کادو رو خریدن تا بفهمن که سر کوفت دیگران یعنی چی البته اگر شوهرت ناراحت نمیشه و اوقاتت تلخ نمی شه اگر هم شوهرت حساسه و بهش بر می خوره که اصلا ولش کن و اعتنا نکن ، هر وقتم چیزی گفتن بگو امیدوارم همه خوشبخت باشن و سعی کن خودت رو ناراحت نشون ندی چون بعضیها وقتی متوجه میشن دیگران از حرفهاو رفتاراشون ناراحت میشن خوششون میاد ولی اگر ببینند تو بی تفاوتی کم کم دست بر میدارند خوشبخت باشی عزیزم شب یلدای خوبی داشته باشی
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
عزيزم بي تفاوت باش. به نظر من هر موقع در مورد جهيزيه صحبت كردند تو هم بدون رودربايستي بهشون بگو كه مرد هم بايد اينجور باشه و اون جور باشه. اونا هم بالاخره يه جايي كوتاه مي يان عزيزم.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
یه نکته واسه دوستانی که ازدواج نکردن:
توجه نکردن به خونواده ی همسر عواقبی داره که این کوچکترینشه!
اول اینکه من بعنوان پسر طاقت این حرفا رو ندارم و اگه کسی بخواد به من مطلک بپرونه طوری جواب میدم که دیگه دهنشو وا نکنه چون خودم به هیچ کس مطلک نمی پرونم(به امید خدا) و همین انتظارم از دیگران دارم! شما هم بهتره یکاره و رک همه چی رو بگی و بگی اگه مشکل دارین دختر زیاده...
یا خفه میشن یا بهشون برمی خوره و ... که البته اگه برات مهم نیست و می تونی جدا شی! و به ظرفیت افراد مورد نظرت بستگی داره!
2)به شوهرت بگو که دیگه طاقت این حرفا رو نداری و مطمئنم اونم آدم مقتدریه و طوری مودبانه صحبت می کنه که دیگه جرات نکنن بهت ... بپرونن!(بهترین راه از نظر من)
3)حتما از کادوهایی که واسه آبجیت میارن جلوشون تعریف کن و مثلا اینطور بگو:
خواهرم با یه خونواده ی فهمیده ازدواج کرده که ...
طوری که خجالت بکشن.
البته میگم بستگی به خودت داره اگه من بودم اصلا حوصله ی انجام همین کارایی که گفتم رو هم نداشتم و همون لحظه می گفتم:
من همینم اگه از این بابت مشکلی دارین تا اتفاقی نیوفتاده بگین والا دیگه از این حرفا نزنین!(البته اگه گیر یه همچین خونواده ای بیوفتم!)
اگه همش خودمو مثال میزنم واسه اینه که یه دید دیگه رو هم بهت نشون بدم و بگم همه چی به خودت بستگی داره! و اطرافیان اونطور که ما اجازه می دیم رفتار می کنن و باید بدونی هر عملی عکس العملی داره(مثل پارمیس که من بهش رتبه ی منفی دادم و اون رتبه ی مثبت اما از صدتا فحش بدتر بود اون کارش!البته من نظرمو دادم و اون خواست فقط جواب بده! که ارزش کار من بیشتره هر چند خودش درک نکنه!) و اول باید از خودت شروع کنی!
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
کاش مهارت زندگی بیاموزیم تا در مقابل هر حرف و سخنی به لرزش نیفتیم ...
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ممنون از همتون
من چند بار خيلي اتفاقي از كادوهايي كه واسه خواهرم آروده بودن جلوشون گفتم ، حتي گفتم واسه عيد غدير واسش عيدي آوردن ، اصلا انگار نه انگار كه ما واسه تو نياورديم ...
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ماندگار عزيز
به خدا ما هم تمام اين حرفها رو شنيديم تنها راهي كه داري يه بار درست و حسابي يه داد و بيداد كن تا بشه عبرت تا آخر عمرشون ! شايد حرف من غير منطقي باشه اما از سياست و متلك گويي بيشتر جواب ميده.اگه اينبار هم گفتن ، بگو مگه شما چقدر پول سرويس طلا و عروسي ميخواهيد به من بديدكه خيال داريد من 5 تا فرش بيارم.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
من می دونم شما خانوما از اینکه مردا تو این مواقع راه حل میدن خوشتون نمیاد این تیکه رو مثه خودتون میام:
بمیرم برات! آخه چرا؟ خیلی سخته نه؟ وای خدا...
اشکال نداره عزیزم درست میشه توکل کن به خدا(البته اینش درسته) طفلی...
ببینم گلم به شوهرت گفتی؟ اه اه می دونم همشون بی غیرتن فدات بشم مارو بی خبر نزار خب؟
حال کردی؟
یاعلی:72:
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
من هم شاید تنها مشکلی که با خونواده ی همسرم داشتم همین بود اولا سعی میکردم چیزی نگم تا هم یه وقت بی تربیتی نکرده باشم هم با خودم میگفتم وقتی جهیزیم و ببینن خودشون ساکت میشن اما بعد فهمیدم اگه چیزی نگم اینا فکر میکنن فقط خودشون واسه دختراشون جهیز میدن منم شروع کردم به تعریف از خرید های مامانم البته اگه اونا شروع میکردن منم میگفتم خدا رو شکر حالا بعد از 3 سال انگار دارن میفهمن نباید از این حرفا بزنن ( روشم موفق بوده ! امتحان کن)
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
سلام
مودب و البته قاطعانه نظرتون را برای آنها بیان كنید:
من همیشه برای همسرم و شما احترام ویژه ای قائل هستم و دوستتون دارم اما وقتی شما می فرمائید فلانی اینقدر جهیزیه گرفتید، من احساس بدی می كنم، تصور می كنم شما از من می خواهید جهیزیه بیشتر تهیه كنم؟ آیا درست حدس زدم؟!
به هر حال من و خانواده ام حداكثر سعی خود را جهت تامین جهیزیه داریم. و تكرار شما در این مورد جز ناراحتی چیزی را در پی ندارد.»
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
mke
چقدر خانومانه حرف زدن بهت مياد.درسته ما زنها اينطوري به همديگه دلداري ميديم اما از مردها بيشتر ......
ما ميگيم گلم درست ميشه آقايون ميگن درستت ميكنم.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
سخنان مدیرهمدردی رو بخونید . بهترین راهکار رو به نظر من ارائه داده اند. شما سعی نکنید این بازی زننده اونها رو ادامه بدین (با متلک گویی و ...)
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
mke خیلی باحالی!!!:46:
:73:
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ممنون از شما مدير محترم سايت
اينقدر به صورتهايه مضحكانه با من صحبت كردن كه تكرارش براشون شده يه امر بديهي و هميشه هم سعي كردن با اين روش كارشونو پيش ببرن ، همش مطلك بگن ، بخندن ، مسخره كنن !!!! نميدونم از اين كارشون چه لذتي ميبرن
اينقدر ميگن تا حسابي طرفو بچزونن و بعد بشينن به بازتاب رفتارشون بخندن ، اما من هميشه سعي كردم اون موقع بخندم تا شرايط به نفع اونا تموم نشه كه از اينكه منو حرص دادن لذت ببرن . هميشه هم با احترام باهاشون حرف زدم ، حتي يه بار نگفتم چرا واسه اون عروستون كادو مي برديد اما واسه من نه !!! حتي خالي از يه اعتراض
اما انگار هر چي ما اعتراض نميكنيم ، ميدون و واسه خواهشهاي اين خونواده باز كرديم !!!
به نظر شما اگه من يه بار براي هميشه اعتراضمو نسبت به هم كوتاهيهايي كه تا اكنون در حقم شده ، اعلام كنم كار درستيه يا خير ؟
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
با شمام mke عزيز
اينجا كسي به شما خرده نميگيره كه چرا اين موقع راجع به خانوما نظر دادين ، پس لطف كنيد اگه نظري داريد بفرماييد . ضمنا بد نيست نظر شمام رو به عنوان هم جنس بودن با همسرم بدونم كه آيا با وجود فراهم نكردن منزل و امكانات برايه شروع يك زندگي ، باز هم از همسرتون اين انتظارو داريد كه لوازم لوكس بياره خونه اجاره اي و بگه بابات بايد سنگ تموم بذاره واست . در حالي كه تو تنها تلاشي برايه شروع زندگي نكرديد ؟؟؟؟
اگه ممكنه جواب بديد
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
"مودب و البته قاطعانه نظرتون را برای آنها بیان كنید:
من همیشه برای همسرم و شما احترام ویژه ای قائل هستم و دوستتون دارم اما وقتی شما می فرمائید فلانی اینقدر جهیزیه گرفتید، من احساس بدی می كنم، تصور می كنم شما از من می خواهید جهیزیه بیشتر تهیه كنم؟ آیا درست حدس زدم؟!
به هر حال من و خانواده ام حداكثر سعی خود را جهت تامین جهیزیه داریم. و تكرار شما در این مورد جز ناراحتی چیزی را در پی ندارد.»
"
این رو انجام بدید و بعد روش مقابله به مثل رو انتخاب کنید.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
خانوم ماندگار اجاره یک خونه در تهران هم اونقدرها کار ساده ای نیست. البته فکر می کنم خرید خونه که غیر ممکنه!! مگر برای از من بهتران!!(همسرتون رو نمی شناسم)
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
به خدا من خودم تمام پول رهن خونه رو دادم ( نمي دونم شايد كار درستي نكردم ) ، حتي اينم به مامانش گفت كه من اين پول رو دادم ، مامانه هم برداشت گفت زندگي يعني همين ديگه پسرم ، زنتو مي فرستي كار كنه كه كمك خرج زندگيت باشه ، اومدم بگم كمك خرج !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! كدوم كمك خرج ؟؟؟ اين منم كه همه خرج رو دارم ميدم .
پسرتون با اين شغلي كه دارن دائم دستشون پيش من ............................ واقعا برايه خودم از ته دل متاسف شدم
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماندگار
با شمام mke عزيز
اينجا كسي به شما خرده نميگيره كه چرا اين موقع راجع به خانوما نظر دادين ، پس لطف كنيد اگه نظري داريد بفرماييد . ضمنا بد نيست نظر شمام رو به عنوان هم جنس بودن با همسرم بدونم كه آيا با وجود فراهم نكردن منزل و امكانات برايه شروع يك زندگي ، باز هم از همسرتون اين انتظارو داريد كه لوازم لوكس بياره خونه اجاره اي و بگه بابات بايد سنگ تموم بذاره واست . در حالي كه تو تنها تلاشي برايه شروع زندگي نكرديد ؟؟؟؟
اگه ممكنه جواب بديد
با منی؟ اونوقت عزیزم میاری؟ حیف که دستور دادی نگم والا...
کوچیکتم هستم چشم.:72::46:
خب از نظر من خیلی خیلی پرروه! آدم باید حدشو بشناسه!
همونطور که میاره می تونه انتظار داشته باشه! تاکید می کنم می تونه! نه اینکه هر چی میاره شماهم همونقدر بیارید!
تازه شما که اینطور می برید نه تنها باید کلاشو بندازه هوا بلکه باید خجالت هم بکشه!
اول اینکه مرد باید بیشتر ببره!درسته میگن جهاز اما مرد باید بیشتر داشته باشه! حالا نمیگم خونه! نمی گم ماشین! حداقل یه پس انداز! البته انسان مومن با هیچی شروع می کنه یعنی دختر می بره و پسر تشکر می کنه و در آینده جبران! ولی نه اینکه صداشم بلند کنه که کمه یا خرابه یا...! اگه خونواده ی مومنی بودن و باتقوا نه تنها این مشکلاتو نداشتی بلکه خیلی هم خوب بود البته بگم ممکنه عادت باشه! آخه بعضی خونواده ها با جدیدالورود جماعت بد تا می کنن تا وقتی که یا کسی دیگه بیاد یا اونم کهنه بشه!
و دوم اینکه (واقعا ببخشید) مرد اینقدر بی غیرت؟!
آخه چطور اجازه میده هنوز نیومده بگیرنت زیر باره...
الله اکبر
آدم می مونه چی بگه!
بابا به شوهرت گفتی یا نه؟
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
البته این خونوادشه که برات مشکل ایجاد کردن نه خودش ولی اینایی که گفتم در مورد اونام صدق می کنن!
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
جالب شد!!انتظار چی رو دارن پس؟
من نمی دونم شانس منه که به هر دختری می رسیدم به قصد ازدواج تفکرات منفعت طلبانه تو تموم سلولهای بدنش بود و خانوم انتظار داشتند هنوز هم پسر کل بار زندگی رو به دوش بکشه !!!حتی اگر خودشون شغل داشته باشند.
ماندگار گرامی شما اشتباه نکردید!!زیاده روی کردید و اونها رو متوقع بار آوردید.وظیفه شما کمک هست و شریک شدن در مشکلات و نه یک تنه به جنگ مشکلات مالی رفتن!!. واقعیتها رو در جمع خصوصی خودتون( وبدون حضور مادر و پدرتون) بیان کنید با همسرتون و مادرش و به پیوست اون سخنان مدیر همدردی روبهشون بگید. توقعات خودتون رو هم به زبون بیارید و بگید این رو می دونید که زن وشوهر نسبت به زندگی مشترک وظایفی دارند و از مادر همسرتون درخواست کنید که ایشون این وظایف رو از زبون خودشون برای شما تبیین کنه. (توپو بنداز زمین اونا=بدون جنگ و دعوا) مطمئن باشید با اندکی سیاست پیروز می شید.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
mke تو هم خیلی احساساتی می شیا!!!
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
بچه ها چرا هیزم تو آتیش می ندازین توی تمام ازدواج ها از این چیزا پیش میاد ولی خوبه قبلش به اندازه ظرفیت آدم ها براشون مایه بزاریم اول خیلی شورش نکنیم که بعد که دیدیم شایستگی شو ندارن کمش کنیم و انوقت بگن بی احتراممون میکنه وپله پله امتیاز بدین و رفتار کنین زندگی که میدان جنگ نیست یکی بگیم ویکی بشنویم با تیکه وطئنه اوضاع بدترمیشه نظر من بود به هر حال موفق باشید.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ماندگار جان سلام خانمي تو كه هنوز روي همون پله اي
عزيزم به نظر من نتيجه اين همه مطلك پروني عاقبتي جز قطع رابطه نداره مي توني خيلي راحت بهشون بگي پدر ومادرم نهايت تلاششون رو مي كنن كه جهاز خوبي بهم بدن و اين طور هم بوده (خودت از جهازت تعريف كن البته به جا و معقول و خلاصه) و فكر مي كنم نسبت به جهيزيه خيلي ها هم بهتر بوده باشه بذاريد من جهيزم رو بچينم خودتون هم مي گيد دست مريزاد ماندگار براي هر چيز نجنگ براي هر چيز خيال نكن حتماً خصومتي پشت پرده است . گاهي فقط خصيصه است و بس .
لزومي نداره تو به ميل اونها جهاز بخري
دوست من دو تا زن دايي داره يكي شون جهازش معركه بود اما اخلاق نداشت و همه چيز رو زود به دل مي گرفت طوري كه ديگه كسي جرات نمي كرد باهاش شوخي هم كنه يكي ديگه فقط كاسه و بشقاب داشت و بسيار انسان . اوايل خيلي ها مي زدن توي سرش به خاطر جهازش اما كم كم به خاطر رفتارش همه اونها تبديل شدن به طلا و نقره و اون يكي زن دايي كه روزي فخر فروشي مي كرد از دور خارج شد.
اين ها گذراست . خانواده شوهر من تاحالا حتي يه پر گنجشك هم بهم هديه ندادن من هم از اين موضوع ناراحتم اما نه اونقدر كه بهش فكر كنم و معضل بدونمش.
يه كم به رفتارهات بيشتر فكر كن . هميشه سكوت برگ برنده است اما اول سنگ ها تو واكن كاري كه در تاپيك قبل بايد مي كردي و راحت گذشتي و امروز باز گرفتاري. اما با خانمي و درايت . اين همه هم خودت رو با خواهرت نسنج
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ممنون عزيزان
دلناز جون من خودم رو با خواهرم نمي سنجم فقط جلويه خونواده ام از اين همه بي عزتي كه سرم گذاشتن دلخورم ، من معني محبت و خيلي خوب مي فهمم ( يكي يه قدم واسم برداره من 10 قدم بر ميدارم ) اما حتي دريغ از يك قدم .... روز عيد حتي يه تماس نگرفتن به خونواده ما كه بزرگتر هم بودن تبريك بگن ، اما خونواده همسر خواهرم خودشون حضوري اومدن . به خدا اگه من و خواهرم اين دورانمون با هم مقارن نشده بود منم اين مشكلات و نداشتم و خوب سعي ميكردم اينارو ازديد خونواده ام كمرنگ كنم .
خوب من اينو پذيرفتم و قبول دارم كه بايد يك عمر با اين خونواده زندگي كنم ، زندگي هم كه ميدون جنگ نيست كه بخوام به جايه لباس عروس يه زره بپوشم و با گرز و كمون برم به جنگشون ( حالا هر چند مجادله با اين والده گرامي امري ضروري به نظر ميرسه ، اما همين هم راه حل داره و من نمي خوام هيچ وقت حرمتهامون شكسته بشه ) اما به وقتش و سعي مي كنم همون جملات مدير محترم سايت رو به كار ببرم .
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
تو نمي توني اونها رو عوض كني اون وقتهايي كه حق انتخاب داشتي بايد بهتر مي انديشيدي و امروز نبايد خيال كني مي توني با چشم پوشي اغماض مهربوني گذشت و يا حتي مثل خودشون بودن ادبشون كني تنها مي توني روي همسرت كار كني كه اون خطاي خانواد اش در چشمش بياد ببين من بيش از 10 ساله راه هاي مختلفي رو پيش گرفتم بيشترش هم مهربوني بود اما خوب ... ناموفق بودم امروز متوجه شدم كه اي كاش همون روزهاي اول مثل حالا ميشناختمشون البته خداوند بنده هاش رو خيلي دوست داره و من رو هم . خيلي درها رو به رويم باز كرد تا چهره واقعي شون رو ببينم اما نخواستم ببينم . بگذريم نبايد به نبش قبر خاطرات پرداخت . اما خواهر خوبم من اگر اون روزها بي تفاوت بودم و در يه كلام اونها برام بي ارزش بودن و و اين رو نه با بي ادبي و بي احترامي بلكه با تدبير بهشون مي فهموندم و اونها رو فقط براي گذران زندگي مي خواستم امروز خيلي وضعم بهتر بود.
ماندگار هر كدوم از ماها به قد يه آسمون كدورت هاي ريز و درشت از خانواده همسرمون داريم كه داريم با هاش كنار مي آييم تو هم سعي كن اصل ماجرا رو بچسبي . سعي كن هميشه روابطت با خانواده خودت به بهترين وجه باشه رابطه شوهرت رو با اونها خوب كن و از مادرش بد نگو بذار اون خودش بفهمه مشكل از جانب كيه . ماندگار تو اول راهي اشتباه من رو تكرار نكن از كساني كه در اين راه تجربه اي دارن و مي توني حضوري ببينيشون راهنمايي بخواه . در كل حرص نخور.
حالا . يكي بود يكي نبود يه دختر مهربوني بود كه دلش از نور ستاره بود و اشكش از شبنم سواره بر برگ گل اين دختره اسمش ماندگار بود ...
تو ادامه بده دوست داري داستان زندگي ات چطور ادامه پيدا كنه اون رو بنويس و اجرا كن.
مي بوسمت دوست دل نازكم
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
باشه دلناز جون من ادامه اشو مي نويسم
حالا . يكي بود يكي نبود يه دختر مهربوني بود كه دلش از نور ستاره بود و اشكش از شبنم سواره بر برگ گل اين دختره اسمش ماندگار بود ... ماندگار قصه ما ، يه دختري بود كه در هنر هميشه حرف اول و ميزد ، همه بهش حسادت ميكردن كه نكنه اين پيشرفتش باعث پسرفت ماشه !!!!! تو ميدون هاي هنري هميشه مقام مياورد و موفق بود هميشه حرفش سر زبونا بود ، همه چشم دوخته بودن تا ببينن ماندگار قصه ما ، كي و واسه شريك زندگيش سوا ميكنه ، تا اينكه يه روز كه هنرمند قصه ما از اجراي يه كنسرت بر مي گشت و روانه محل كارش ميشد متوجه شد كه چي ؟؟؟؟؟
يه نفر هست كه نه يك دل ، كه صد دل عاشقش شده /// هر روز به بهانه هاي مختلف ، سر راهه دخترك سبز ميشد و از عشقش مي گفت ، خواهش و تمناهاي مكرر //// از شب زنده داريهاي پسرك مي شنيد ، انگار عاشقش شده بود .. كشمكشهايه بسياري از سر دخترك و پسرك قصه ما گذشت ، تا اينكه اونا تويه يه شب سرد زمستوني ، پيوند عاشقانه شونو واسه هميشه بستن !!! به هم قول دادن كه هيچ وقت به هم خيانت نكنن ، به هم قول دادن دوستايه خوبي برايه هم باشن ، به هم قول دادن تا هميشه عاشق و دلباخته هم بمونن ، به هم قول دادن هميشه اوني باشن كه اون يكي ميخواد ، به هم قول دادن گذشت كنن ، و خيلي قولهايه ديگه دادن و رفتن مسافرت ... زندگي اونها آغاز شد ///
روزهايه اول عاشقي براي همه چون ماندگار قصه ما پرخاطره و دلنشين بود ، اما دخترك يهو احساس كرد كه زندگي داره يكي يكي سمت و سوهايه خودشو بهش نشون ميده ، احساس ترس ميكرد ، دلهره داشت ، گاهي اوقات با بعضي حرفها يكه مي خورد ، غصه مي خورد ، گريه ميكرد ، سازشو بر ميداشت و گوشه حياطشون مي زد و واسه دل كوچيكش مي خوند !!! دوستايه خيلي خيلي خوب داشت ماندگار ما ، كه هيچ وقت تنهاش نذاشتن ، هميشه همدردش بودن و در كنارش بودن !!!! دوستايه عزيز ، ماندگار قصه ما هنوز اوله راهه ، ميدونه كه راه طولاني در انتظارشه ، راهي پر پيچ و خم و سرتاسر غم و شادي !!!!
پس تو اين راهه پر فراز و نشيب تنهاش نذاريد ، براش دعا كنيد كه خيلي دوستتون داره
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
نه نشد قصه تو نبايد با اين كلمات مخدوش بشه تو مي توني زندگي رو اونطور كه شايسته ات است بسازي
من هم طعم عقش رو چشيدم ، فراوون . اما امروز منطق جاي همه چيزو مي گيره ديگه وقتي براي احساساتي كه يه روزي اشكم رو سرريز مي كردن نمونده اون هم يه دوره بود اما يه دوره زير بنايي من كه بهش اينطور نگاه مي كنم ديگه انتظار ندارم شوهرم مثل اون موقع ها كه 25-26 ساله بود و مجنون بود باز هم باشه اما امروز ابراز عشقش فرق كرده نه ماهيت عشق من هم همينطور يه روزي تحمل يه ساعت جدا بودن رو نداشتم اما امروز در فكر اينم كه چطور آرامش رو به خونه ببرم كه بعد از ساعت ها جدا بودن اون يك ساعت رو راحت باشيم . يه روزي مادر شوهر و جاري و كليه اقوام مال شوهر بود و مادرم و خاله و... مال من و فاميل من و امروز همه فاميل ما به حساب مي يان امروز وجود زنجيري به نام بچه باعث ميشه كدروت ها زود رنگ ببازه و تلاش مستمرتر از حتي ثانيه اي پيش بشه . امروز اگر قهر كنيم ديگه فرقي نداره من صد بار پا پيش گذاشتم يا اون ، كوتاه اومدن ها از دستمون در رفته و فقط به اين فكر مي كنيم كه بايد تموم بشه قهر و استرس تا آرامشي كه سالها براش زحمت كشيديم خطي بهش وارد نشه
امروز وقتي من حقوقم خرج ميشه ديگه دو دو تا نمي كنم و مي گم خرج زندگي شد . خرج ما شد و در كل حالا بعد از سالها ما بوجود اومده البته هنوز هم اول راهيم و خيلي از عادت ها مون براي هم ناشناخته است
ماندگار بهت قول مي دم تو هم چند سال ديگه چنين حرفها و شايد زيباتر از اين رو بزني . قدر هنرت رو بدون و ازش به خوبي استفاده كن
چه اهميتي داره كه مادر همسرت بهت هديه بده يا نده چه اهميتي داره اون بد باشه يا خوب وقتي تو همسرت رو دوست داري و داري سعي مي كني زن خوبي باشي دل كوچيكت ر و وسعت ببخش و يه چيز ديگه اميدوارم به دردت بخوره
من آدميم كه اگر كسي حرفي بهم زد بايد جواب مي دادم نه از روي بد طينتي چون دل من هم يه روزي كوچيك بود و همه چيز توش جا نمي شد.
اما بد تاواني پس دادم متهم شدم به "راحت بهت بگم" زبون درازي . البته كسي علناً بهم نگفته اما ميشه چنين برداشت كرد . شايد اگر هميشه سكوت مي كردم و به جا حرف ميزدم نسبت به آدم هاي دور و برم 40 در صد ضرر مي كردم و اون هم به خاطر حرص خوردن خودم بود اما امروز 40 در صد هم برنده نيستم . خوب زياده گويي شد منو ببخش دل خودم هم گرفته بو د . اميدوارم منظور اصلي ام رو بهت رسونده باشم موفق باشي خانوم مهربون
به خدا هيچكس ارزش اين رو نداره كه تو به خاطرش حتي اخم به چهره بياري جز پدر و مادرت.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
واقعا ازت ممنونم دلناز جون ، پاسخت بسيار به لم نشست ، كاش يه ربع زودتر پاسخت رو مي خوندم .
ديروز خيلي حالم از دست همسرم گرفته بود ، تمام بدنم مور مور و گز گز مي كرد . زنگ زدم بهش و گفتم حالم خوب نيست ، يه كاري برام بكن ، خيلي حالم بده ... مي دوني چي گفت : گفت من امشب تصميم دارم برم خونه دوستم و نميام ! اصلا منو هيچي به حساب نياورد ، خيلي از دستش ناراحت بودم كه اينقدر به من و احساسم بي توجهي كرده بود . تا اينكه صبح تماس گرفت و خواست حالمو مثلا بپرسيه ، منم كه خيلي از دستش ناراحت بودم ، خيلي تند رفتم و همه چيز كه تو اين چند روز تودلم جمع شده بود و ريختم بيرون و اونم حسابي از دستم ناراحت شد و منم بلافاصله حرفامو زدم و قطع كردم .
الان هم مثلا قهريم
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ماندگار عزیزم سلام
خانومی مگه قرار نبود آروم باشی الان که وقت قهر کردن نیست گلم همه ی مسائلو باهم قاطی نکن خانومی اصلا قهر چیه مگه بچه این که هی باهم قهر می کنین
وقتی می شه با منطق جلو رفت چرا قهر با قهر کردن فقط چند روز سکوت بیتون حاکمه بعدش بی نتیجه تموم می شه و اون دلخوریه همیشه ته دل جفتتون می مونه
تو رو خدا آروم باش عزیزم فقط ببین چطوری داری خودو داغون می کنی از یه طرف حرفای خانواده شوهرت از یه طرف فشار خانوادت سر مقایسه با خواهرت از یه طرف موضوع اسمسا
سعی کن یکم ذهنتو متمرکز کنی رو اصل زندگیت گلم نسبت به مسائل حاشیه ای بی تفاوت باش سخت نیست فقط باید بخوای
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
اصلا قهر درست نیست!
ببین شما رسما با هم زن و شوهرید اما باید بدونی بعضی وقتا آدما اونطور نیستن که ما می خوایم که در این باره 3راه بیشتر نداریم:
1) باید خودمونو وفق بدیم!
2) با طرفمون کامل و قاطع صحبت کنید! که اگه طرفت فرد منطقی باشه حتما سعی در اصلاح خودش می کنه! که اگه نکرد باید یا به راه اول بریم یا راه سوم!
3)تردش کنیم!
یا علی:72:
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
ظهر كه رفتم خونه بامن تماس گرفت و به خاطر رفتار ديروزش ازم عذر خواهي كرد ، خوب طوري حرف زد كه من و تا حدي قانع كرد !!! مي خوام اينو بگم دوستان كه درسته ما رسما زن و شوهريم و بايد به خاطر وجود بعضي مسائل از حاشيه ها دور بشيم اما من به خاطر همين مسئله اس كه چون اين اين موضوعو به رسميت شناختم ، ترجيح ميدم گاهي اوقات طوري پيش برم كه به قوله معروف نه سيخ بسوزه نه كباب و فكر مي كنم ، الان هم حرفمو زدم و خودمم خوب بهش شناسوندم وهم بيشتر طرفمو شناختم
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
البته گاهي لازمه طرف مقابل بدونه چي توي دلت مي گذره
حدود يه ماه پيش مادر شوهرم حرفي زده بود كه بدجور توي ذوقم خورد اما احساس كردم اونقدر بي اهميته كه نبايد ناراحت بشم . اگر ناراحت مي شدم اولين كارم گلايه پيش شوهرم بود بنابراين با اين قصد كه نبايد بچه بازي در بيارم حرفي نزدم جالب اينكه اهميت موضوع براي خودم هم از بين رفت تا اينكه ديروز شوهرم كمي از مادرش دلخور شده بود و حرف زد توي اون شرايط احساس كردم حقشه كه از ماجراي ماه پيش مطلع بشه . فقط مطلع بشه نه گلايه بشنوه.
توي دو سه جمله حرفم رو زدم و بحث رو به كل عوض كردم . نتيجه: همه چيز تموم شد و اون هم از جريانات بين ابين مطلع شد.
ماندگار جان اينكه مي گن سكوت كن نه اينكه بذاري بزنن توي سرت . نه
به جا ، درست، خانمانه . حرفت رو بزن و خودت رو بيش از اين درگير نكن درضمن اغلب زن هاي ايروني مي ميرن برا شوهراشون شوهر دوستن طفلكي ها اما اين دليل نمي شه تا تو باي به سرت مي افته زنگ بزني و ازش امداد بخواهي
عزيزم وابستگي در دراز مدت زنجير مي شه و خفگي مي ياره
به خدا من حاضر بودم نصف عمرم رو بدم و برگردم به روزهاي از دست رفته چرا اين همه هم خودت و هم اون رو عذاب مي دي
يه خاطره
من جهازم خيلي خوب بود و عروس اول وقتي جاري ام عقد كرد مادر شوهرم مي گفت هي بهش بگو از جهازت و من خنگ هم به هواي اونها از طبق طبق جهازم مي گفتم . و در اين بين جاري ام با قيافه اي كاملا بي تفاوت فقط گوش مي داد و حتي يه كلام نمي گفت
بعد كه مي رفتن مادر شوهرم از برادر شوهرم مي پرسيد زنت حرفي نزد اون هم كه در جريان بود و دلش مي خواست حرف هاي من روي زنش اثر بداره تا جهز بهتري بياره با نا اميدي مي گفت نه حتي يه كلام هم راجع به اونچه بينتون گذشته بود حرفي بهم نزد
ماندگار فقط همين رو بهن بگم اون حتي يكي از حرفهاي ما رو عملي نكرد و يه جهاز بسيار معمولي آورد ولي الان شده دين و ايمان شوهرش چرا كه هرگز از خانواده اش حرفي نمي زنه و شوهرش هميشه حواسش هست كه كي زنش رو آزار مي ده يا .. چرا چون زنه وانمود كرده بلد نيست از حق خودش دفاع كنه و ...
تو از اي نخاطره درس بگير محض رضاي خدا.
-
RE: بازم مطلك پروني هاي ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط N.DELNAZ
به خدا هيچكس ارزش اين رو نداره كه تو به خاطرش حتي اخم به چهره بياري جز پدر و مادرت.
کاملا موافقم. حرف دل منو زدی. بماند من دیشب کلی از دست مامانم گریه کردم. ولی واقعا جز پدر و مادرم هیچ کشی ارزش نداره که من بخوام اعصابمو به خاطرشون خراب کنم.