-
+فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام
من به شدت به کمک همگی نیاز دارم اونو از من دریغ نکنین
من پارسال در چنین روزهایی در اوج افسردگی و در زمانی که مششکلاتی در خانمان ایجاد شده بود از طریق نت با پسری اشنا شدم
حدود 4 ماه فقط تلفنی با هم تماس داشتم و بعد ایشان به شهر ما امدن برای دیدن همدیگه (فاصله شهرهای ما از هم زیاده)البته ناگفته نماند که من خانواده ام را از همان اوایل در جریان گذاشتم خلاصه ایشان منو دید و علاقه ای که بین ما ایجاد شده بود شدیدتر شد
ایشان حتی تنهایی خودش به خانمان هم امد تا اشنایی با خانواده ام داشته باشد من در این مدت کوتاه که دیدمش متوجه چیزای مشکوکی ازش شدم اینکه ایشان با دخترهای دیگه ای هم در ارتباطن که خودش اشاره داشت که ابطه او با اینها مثل همون اصطلاحی که همه به کار میبرن خواهر و برادری هست . خلاصه پدرم هم پس از این که دیدن ماجرا جدی میشود با خانواده ایشان تماس میگیرن که میفهمیم ایشان مدرک تحصیلی خود را هم دروغ گفته است .من به شدت به هم ریختم و داغون شدم .ایشان گاهی حرفهای عجیب غریبی هم میزد که ان را هم بعدها فهمیدم به دلیل مصرف گاه و بیگاه مواد مخدر است
خلاصه که بعد از 4 روز ایشان از شهر ما میرن و من با تلفن بهش گفتم که چرا دروغ گفتی و ایشان ابتدا زیر بار نمیرفت اما بعدش درگیری بین ما بوجود امد ومن دیگه جواب هیچکدام از تلفنهاشو ندادم با اینکه به شدت دوسش داشتم اما میدانستم که او گزینه مناسبی برای ازدواج نیست
از نظر روحی به شدت داغون شدم به طوری که به شکل جدی به خودکشی و مرگ فکر میکردم اما تحمل کردم و به خدا پناه بردم حالا که به گذشته مینگرم روزهای وحشتناکی رو تحمل کردم جواب تلفن کسی را نمیدادم که با همه بدیهایش دوسش داشتم خلاصه این فشارو تحمل کردم اونم دیگه زیاد تلفن نمیکرد مثلا 2 هفته ای یک بار که من جواب نمیدادم یک بار هم به شدت تهدیدم کرد که حالا که منو نمیخوای دیگه نباید با هیچ کس ازدواج کنی ولی من جوابشو ندادم
تو این چند ماهه فقط 2 بار حرف زدیم خیلی کوتاه اون میگفت فقط منو ببخش حالا دوباره دیشب بهم زنگ زد من که فکر میکردم یکی از دوستامه که قراربود دیشب با شماره باباش بهم زنگ بزنه اشتباهی گوشی رو برداشتم که دیدم اونه و خیلی راحت ازم میخواد فراموش کنم گذشته رو و دوباره باهاش باشم
حالا من حرفم اینه دوستان خوبم من فشاز کمی رو برای فراموش کردنش تحمل نکردم که دوباره بخواد همه چیز شروع شه
من هنوز دوسش دارم اما با توجه به مقالات زیادی که خوندم میدونم اون مناسب ازدواج نیست :47:
چیکار کنم اون منو فراموش کنه و از من بدش بیاد راستش گاهی از حرفاش میترسم از اینکه بخواد زندگیمو خراب کنه
خانواده ام هم منو میترسونن و تو دلمو خالی میکنن که اگه اتفاقی بیفته چی مثلا مدام مامانم داستانهای مجله ها رو واسم میخونه ومن میترسونه
باید بگم خانواده ام هم کاملا مخالفن
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام کاترین جان
از طرفی خیلی خوشحالم که شما هم اعتماد کردید به تالار و مشکلتون رو بیان کردید و از طرفی هم بابت اتفاقات ناراحت کننده ای که در زندگیتون افتاده ابراز همدردی منوبپذیر.
کاترین بارها در این تالار صحبت شده که در شرایط افسردگی ناراحتی درد و رنج و... بابت تخلیه خود به افراد ناآشنا و غیرقابل اعتماد پناه نبرید. مشکلی که در خونوادتون حل شده بود ای کاش در همچین تالاری یا با دوستان نزدیک یا یک مشاور بی غرض یا حداقل یک دختر رفع می شد و اینگونه شما به کسی پناه نمی بردید که در بهترین شرایط هم وابستگی رو براتون به ارمغان می آورد و مشکلاتتون رو افزایش می داد. این رو برای این گفتم تا شما بدونید علت علاقه فعلی و ته علاقه شما به ایشون به خاطر خوبی ایشون نیست و بلکه به دلیل این بوده که ایشون در شرایط دشوار و درد و رنج شما ظاهر شده و بنابراین ناخواسته حکم پناهی رو پیدا کرده که در واقع پناهی براتون نیست!!! بنابراین به راحتی می شه گفت علاقه شما به ایشون در واقع نوعی پاسخ گویی به نیازیست به اسم همدردی که در وجود شما زمانی بوده و توسط ایشون مرتفع شده!!
من یک بار هم به یکی از دوستان این تالار گفتم. خاصیت انسانهای شارلاتان این است که در شرایط درد و رنج به سمت شما می آیند. چون ناخودآگاه شما هر پناه و هر مونسی رو طلب می کنید و با زبون بازی خود رو پناه شما نشون می دن . به زعم من ایشون این قضیه رو متوجه شدند و به کریه ترین شکل ممکن قصد سواستفاده از احساسات شما رو داشتند.
در حال حاضر من ایشون رو علی الخصوص به دلیل دروغگویی و مصرف مواد شایسته بودن با شما نمی دونم و تصور می کنم برای کاهش مزاحمتها از ایشون بهتره بهشون آخرین اخطار رو بدین و ایشون رو از گزارش مزاحمتهاشون به مخابرات یا پدر گرامیتون به هراس بندازید.
باز هم منتظر صحبتهای شما هستم.
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
مرسی سورنا به خاطر همدردیتون
من به شدت از این حماقتی که کردم واین اعتماد احمقانه ام پشیمانم
به خدا بارها میگم کاش 1 سال زودتر با این تالار اشنا شده بودم
اما همه چیز گذشته است ترس من از این است که ایشان به شدت ادم کله شقی هستند و توی عصبانیت احتمال هر کاری از ایشون میرود بنابراین از اخطار دادن بهش واهمه دارم هرچند که میدونم منو دوست داره اما بازم به دلیل اخبار روزنامه ها از چنین جریاناتی میترسم
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام كاترين عزيزم...
منم با گفته هاي سورناي گرامي موافقم... حالا كه خودت هم به اين نتيجه رسيدي كه اون گزينه مناسبي نيست شك بخودت راه نده .... از تهديداتش نترس كه سنگ بزرگ علامت نزدنه....
كاترين جان بنظر من لازمه يك زندگي سالم اول از همه صداقت دو طرفه... كسي كه از همون اول به دروغ متوسل شده مطمئنن فرد مناسبي نيست... تو الان خيلي راحت ميتوني اونو كنار بذاري چون خانوادتون از اول در جريان بودند و پشتيبان شما هستند... كاترين جان اگه دوباره زنگ زد پدرت رو مطلع كن و گوشي رو به اون بده تا اون باهاش حرف آخر رو بزنه... موفق باشي عزيزم من اطمينان دارم كه تو خودت بهترين راه رو انتخاب خواهي كرد....
تو دختر موفقي هستي عزيزم... لياقتت بيشتر از اينهاست...
به خدا توكل كن و نااميد نشو... در اين شرايط بيشتر با خانواده و دوستان صميميت وقت بگذرون تا تنهايي باعث نشه به اون رو بياري....
ما رو در جريان كارهات بذار عزيزم.... دوستت دارم...:43:
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین اگر از تهدیدهای ایشون می ترسی یه مشاوره با پدرت کن. بالاخره راهی رو می تونه جلوی پات بذاره. فعلا بی محلی کن(نه تهدیدش کن و نه باهاش گرم بگیر)
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین عزیز اصلا نترس
تحت هیچ شرایطی قبول نکن پاش به زندگیت باز بشه
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
بابت اتفاقی که برای شما افتاده متاسفم .
میشه از خصوصیات خوب ایشون هم بگید ؟ گفتید با وجود دروغگو بودن و اعتیاد و تهدید کردن هنوز هم دوسش! دارید .احتمالا باید بخاطر صفات دیگر ایشان هنوز هم دوستش داشته باشید .
یک سوال هم دارم . آیا با ایشان از طریق چت آشنا شدید ؟
برای جلوگیری از تهدیدات هم شکایت کنید . اگر پیامک داده همانرا گزارش کنید و اگر تلفنی تهدید میکند باز هم در شکایت ذکر کنید . با شکایت مشکل شما برطرف خواهد شد .
موفق باشید .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
مرسی دوستان عزیزم
سورنا باید بگم فعلا میخوام بازم مثل قبل کم محلی کنم ولی نمیدونم تا کی؟
در مورد بابام هم چون دچار افسردگی هستند و میترسم حالش بد شه نمیتونم مشورت کنم اخه این توصیه دکترشه
اما مرد دیجیتالی عزیز اره از طریق متاسفانه چت باهاش اشنا شدم
اما خصوصیات خوبش این بود که احساس میکردم دلش میخواست به بقیه ادما کمک کنه یعنی وضعیت ادمای مثلا فقیر واسش مهم بود/بسیار اجتماعی /
ادم شادی بود /خیلی دوسم داشت/
اما مشکل دروغگویی و مصرف کردن مواد خیلی بزرگ هستند که همه چیزو تحت شعاع قرار میده هرچند میگه موادو دیگه مصرف نمیکنه ولی من که نمیتونم بهش اعتماد کنم میگه دروغو واسه این گفته که منو از دست نده
من دیگه نمیخوام خودمو گول بزنم
واسه همین هم تو وابستگی بهش خودمو کشیدم بیرون خیلی ضربه خوردم اما عقلم میگفت راه درست همینه
اما حالا موندم تو کار خدا که با این همه سختی کشیدن صبوری کدم /تحمل کردم /دوباره به بیراهه نرفتم
دوباره این مشکل باید سر باز کنه کی من رها میشم
اون هیچوقت مستقیم تهدیدم ننمیکنه بلکه بعد از قربون صدقه رفتن زیاد میگه و زیاد هم این تهدیدو تکرار نمیکنه اما چون من میدونم اون خیل کله شقه میترسم ازش
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
خوب عقلت بنظر من درست میگه.
تا حالا باهاش جدی صحبت کردی ؟ این بار اگر زنگ زد بهش بگو که تصمیمت رو گرفتی و بهش بگو که زنگ زدنهاش برات در حکم مزاحمته . اگر قاطع بهش بگی سرد میشه .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
بی محلی شما اون رو به مرور احتمالا از شما دور می کنه . واکنشهای احساسی مثل ازت متنفرم و... هم اون رو جری تر می کنه. بهترین کار فعلا اینه. واکنش اون رو بررسی کنید. اس ام اسهاشو بخونید و با یک مشاور در میون بذارید.
اگر خیلی کله شق باشه راهی غیر از در ارتباط گذاشتن پدرتون نخواهد بود.(منظورم در شرایطیه که گوشه ای از تهدیدشو عملی کنه)
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین عزیز درمورد امر ازدواج که فکر می کنم جای بحث نداشته باشه چون کاملا و به طور 100 درصد امر غلط و اشتباهی است نکاتی مانند دروغ گفتن و مخصوصا اعتیاد که به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست پس قضیه ازدواج را کاملا منتفی بدون
دوم اینکه برای مسائل دیگر مانند اس ام اس و غیره حتما با یک مشاور دانا و مورد اطمینان درتماس باش و از اون کمک بگیر،ضمنا توکلت به خدا باشه بیشتر باهاش راز و نیاز و درد دل کن،خداوند حتما کمکت می کنه
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
دوستان عزیزم باز هم ممنونم از اینکه مرا تنها نمیگذارید
بله من کاملا جدی باهاش صحبت میکنم و مخصوصا دیشب هم خیلی جدی بهش گفتم که تو به من دروغ گفتی و من هیچ اعتمادی بهت ندارم و نمیتونم به کسی که بهش هیچ اعتمادی ندارم ازدواج کنم ولی از رو که نمیره میگه پس تکلیف عشقم چی میشه میگه من تو رو خیلی دوست دارم و از دستت نمیدم
باید بگم اون زمان که باهاش در تماس بودم هم به خاطر من چند بار تو رو خونوادش ایستاده بوده
میگه گناه من اونقدر بزرگ نیست که تو به خاطرش همه چیو فراموش کنی و منو متهم به بیوفایی میکنه
میگه من به خاطر کارهام تقاص پس دادم
اصلا من نمیدونم که تو این مدتی که با هم تماسی نداشتیم چه کارها کرده و به قول خودش این تقاص چی بوده
اما نمیخوام ازش حتی بپرسم چون نمیخوام فکر کنه کارهاش ونهایتا خودش واسم مهمه
نظرتون چیه؟
ازتون ممنونم منو تنها نذارید
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
بنظر من زیاد باهاش بحث نکن . چون اون فکر میکنی هنوز جای امیدواری هست . با آرامش بهش بگو این کارها را تمام کنه و بره دنبال زندگی خودش .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین عزیز مثلا تهدیدش چیه؟ شما میتونید برای رفع مزاحمت از طریق قانون اقدام کنید چه برسه به اینکه پای تهدید هم وسط باشه. عزیزم آرامشت رو حفظ کن هیچ کاری نمی تونه بکنه، بهش بگو چه ارزشی برات داره که به زور تهدید یا هر چیز دیگه ای منو کنار خودت داشته باشی، البته اگه بتونی به مرور از زندگیت خارجش کنی خیلی خوب میشه اما معمولا این مدل آدمها زود دست بردار نیستن.
با پدر و مادرت حتما قضیه رو مطرح کن، فعلا بهش بی محلی کن تا ببینی چی کار باید بکنی.. امیدوارم مشکلت حل بشه
:72:
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام کاترین عزیز
حالا که روزهای سخت فراموش کردنشو پشت سر گذاشتی دیگه بر نگرد چون اگه دوباره بهش وابسته بشی و بخوای کنار بکشی صد مرتبه بدتره
درسته که احساست هنوز اونو می خواد ولی متاسفانه همون طور که خودت گفتی اون قصد فریب تو رو داشته و ممکنه اگه متوجه دروغ گوییش نمی شدی با هم ازدواج می کردین و بعد ازد.اج تازه همه چی معلوم می شد
عزیزم به همین بی محلیت ادامه بده در مورده تحدید هاشم نترس مثلا می خواد اینطوری تورو راضی به برقرای ارتباط کنه
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
بی محلی شما اون رو به مرور احتمالا از شما دور می کنه . واکنشهای احساسی مثل ازت متنفرم و... هم اون رو جری تر می کنه. بهترین کار فعلا اینه.
:104:
كاترين جان
بهترين كاري كه مي شد به شما پيشنهاد كرد هماني است كه آقاي سورنا گفتند.
زياد وارد صحبت با ايشان نشويد.
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام كاترين عزيز. به نظر من اصلاً نبايد جواب تلفن هايش رو بدهيد. اگرم ناخواسته برداشتيد قطع كنيد. نگراني كه نداره. فاصله شهرهاتون هم كه از هم زياده. به خدا توكل كن و بد به دلت راه نده.
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین عزیز سلام
خدارو شکر کن کهزود متوجه شدی که ایشون به درد ازدواج نمی خوره . اینو مطمئن باش یه آدم معتاد فقط حرف میزنه و هیچ کاری رو نمیتونه عملی کنه . از بابت تهدیدهاش هم نگران نباش اون هیپ غلطی نمی تونه بکنه . اگه خیلی مزاحم میشه شماره موبایلتو عوض کن و یا گوشی رو به کسی بده که بهش بگه شماره شما واگذار شده و یا اگر تلفن منزلتون رو داره بهش بگه شما از اون منزل نقل مکان کردید و رفتید.ویا اگر دیدید که خیلی داره مزاحمت ایجاد میکنه از طریق قانونی اینکارو انجام بدید . همینطور هم به بی محلیتون ادامه بدید. خدا رو فراموش نکن و آفرین به شما که با عقل و منطق داری راه درست رو انتخاب میکنی موفق باشی .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام کاترین عزیز، بهترین کار اینه که بهش کم محلی کنی و چند بار یک بار به تلفنش جواب بدی اما با لحنی خیلی سرد و به مدت خیلی کوتاه باهاش صحبت کنی تا باور کنه که علاقه ای در بین نیست و به مرور دلسرد بشه. اگه بخوای حالت تدافعی در مقابل تهدیداش بگیری ممکنه جری بشه. اما دلسرد کردنش با رفتارت بهترین گزینه برای اتمام این رابطه هست. فقط سعی کن اراده ات رو حفظ کنی. موفق باشی عزیزم
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
ممنون دوستان گلم
اره من بی محلی کردم و باز هم این روند را ادامه خواهم داد به کمک خداوند
ولی اخه تا کی الان 7 ماهه من دارم بی محلی میکنم و درست تو زمانی که احساس میکردم همه چیز تموم شده اون دوباره حرف از ادامه دادن میزنه میگه تو کسی نیستی که من بخوام راحت ازش دل بکنم . اخه اون قبل از من دخترای زیادی رو تجربه کرده و خودش میگه تازه میفهمم که عشق چیه و دوست داشتن چیه
از اینکه ناخواسته همه چیز شروع شه میترسم
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
کاترین جان دوستان راههای خیلی خوبی گفتند . وقتی شما تصمیمت را گرفتی دیگه چیزی ناخواسته شروع نمیشه . رابطه وقتی شروع میشه که دوطرف بخواهند .
ایشون هم شاید چون کس دیگری را ( شاید کسی در حد شما ) پیدا نکرده ؛ هر چند وقت دوباره هوای شما رو میکنه . شما اگر هم باهاش حرف زدی زیاد بحث گذشته را نکن ، فقط بهش بفهمون که همه چیز بطور جدی تموم شده .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
اون داره بازم دروغ میگه . فراموشش کن .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
كاترين عزيز اين آقا براي اينكه دوباره شما باهاش دوست بشين اين حرفا رو ميزنه كه مثلا من تقاص پس دادم و اين حرفا و ميخواد شما رو احساسي كنه.
بهترين راه بي محلي يه. من خودم اين كار رو كردم و جواب داده
اصلا به تلفنهاش و اس ام اس هاش جواب نده
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام کاترین جان
من درکت میکنم،میدونم که سخته بخوای کسی رو که نظرت نسبت بهش عوض شده توجیه کنی.مخصوصا اگه بی محلی جواب نده.
یه پیشنهاد دارم،اگر دست بردار نبود و توهم در تصمیمت جدی بودی میتونی یه کاری کنی که اون هم از توبدش بیادزو بیخیالت بشه.
مثلا وانمود کنی که دلت یه جایی دیگه گیره یا با کسی دیگه هستی .
البته این روش اخلاقی نیست ولی اگر خدایی نکرده دست از سرت برنداشت ،روی این روش هم فکر کن
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
دوست عزیز هیچ وقت با خودت و دیگران بازی نکن از چی میترسی شل کن سفت کن هم در نیار یه بار برای همیشه بگو به درد هم نمیخورید محکم بگو نه با ملایمت بعدشم بگو اگه یه بار دیگه مزاحمت بشه از راه قانون میری سروقتش.مگه هرکی هرکیه .از چی میترسی .یه خطایی کردی حالا میخوای تا عمر داری چوبش رو بخوری هرچیزی یه تاوانی داره که تو تا حالا پرداختی پس دیگه تمومش کن .
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
دوستان عزیزم ممنون
عزیزانم من از نظر خودم مدتهاست که این ماجرا را تموم کردم اما چه کنم که این ماجرایی دو طرفه است
او دوباره بعد از مدتی به من زنک میزند و انگار نه انگار
در وضعیت بلاتکلیفی وحشتناکی قرار دارم..............
اخه تاوان یک اشتباه و ندانم کاری تا کی ادامه دارد.................
او فاصله زنگ زدنهاش از هم زیاده ولی همینکه میبینم این ماجرا هنوز از جانب او تمام نشده به هم میریزم
خسته شدم.............................
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام كاترين عزيز :46:
حالت چطوره خانمي ؟ از اينكه خيلي به موقع متوجه شدي كه اشتباه كردي جاي شكر داره .
معمولا دنياي مجازي و اينترنتي خيلي دنياي قابل اعتمادي نيست ولي به هر حال زياد نبايد خودتو سرزنش كني كه چرا اين اشتباه را كردي ؟ مهم اينه كه افراد از اشتباهاتشون درس بگيرند .
اما در خصوص اين جوان دوستان راه حلهاي خوبي بهتون ارائه دادند :
1- كم محلي كردن 2- تعويض شماره موبايلتون ( حتما ) 3- جواب ندادن به تلفنهاي منزل ( اگر احيانا اتفاقي هم هنگام جواب دادن متوجه شديد ايشونه به بهانه اينكه صداشون نمياد قطع كنيد و اصلا اجازه صحبت ندهيد ( چون هنوز شما از نظر احساسي باهاش درگيريد و هر كلمه صحبتش ميتونه روي اين احساس تاثيربزاره )
در مورد عقلتون هم هيچ شكي نكنيد . اصولا انسانهايي كه به طرف مواد مخدر روي مياورند داراي دو ويژگي اساسي هستند
اولاخيلي احساساتي هستند دوما :خيلي ضعيف هستند و دقيقا به خاطر همين زيادي احساساتي بودنشان به شدت در مواجه با مشكلات دچار مشكل ميشن و به دليل خيلي ضعيف بودنشان نميتونند از پس مشكل بربيان بنابراين رو به سوي مواد مخدر ميكنند دقيقا براي فرار از مشكل نه حل مشكل .
پس انساني كه خيلي ضعيفه اصولا در موضع ضعف هست و اصلا تهديدهايش قابل توجه نيست . بنابراين نگران هيچگونه تهديدي نباش . ضمن اينكه همانطور كه دوستان گفتند اگر برفرض محال خيلي هم تهديدش جدي بود مراجع قضايي را براي همين كارها گذاشتند . ميتونيد از طريق اين مراجع عليه ايشان اقدام كنيد .
اما از همه اين صحبتها گذشته مهم اينه كه كمي روي خودت كار كني : اين جمله كه هنوز هم دوستش داري كمي جاي تامل بيشتر داره قطعا تا مادامي كه اين احساس را در خودت از بين نبري در برخورد جدي ممكن است دچار تزلزل بشي . پس سعي كن دلايلي براي عدم لياقت دوست داشتنش براي خودت پيدا كني و آنها را تقويت كن .
در پناه حق باشي
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
salam.haq daran khanevadat ke narahat va mokhalef bashan ye moshavere hozorye khob mitone kamelan az rah haye farar az marake komaket kone faqat yyadet nare ASLANNNNNNNNNN be fekre ezdevaj bahash nabash movafaq bashy bye
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
دوستان عزیزم ممنونم
فعلا که همه چیز در ابهام است
من صبر میکنم همان طور که ماهها صبر کرده ام...
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
سلام دوسته خوبم.به نظر من هیچ توجه ای به حرفهاش نکن.درسته که هنوز دوستش داری ولی این دلیل نمیشه که به خاطر این دوستاشتن زندگیت و سیاه کنی.تو باید خوشحال باشی که قبل از اینکه با هاش ازدواج بکنی شناختیش.و از خدا تشکر کنی که شعله ی عشق رو توی وجودت روشن کرده تو میتونی این عشق رو به کس دیگه ای هدیه بدی اون پسر لیاقت این دوست داشتن رو نداشت.مهم اینه که تو چیزی به نام عشق توی وجودت داری.به خدا توکل کن واز تهدیدا ها هم نترس چون وقتی خدا باهات باشه یه جوری کارت حل میشه که خودت هم تعجب میکنی.امیدوارم که همیشه عاشق باشی و کسی پیدا بشه که لیاقت این عشق رو داشته باشه که مطمئنم اگه با خدا باشی حتما پیدا ممیشه.
-
RE: فریبم داد...رهایش کردم ...وحالا...
كاترين احساس ميكنم اين خودت هستي كه نمي خواي قضيه رو تموم كني مثل آدمايي كه ترديد دارند كه چه كار كنن
ببين اين مسئله اصلا نياز به فكر زياد نداره افراد معتاد به هيچ عنوان قابل اعتماد نيستن،يك روز خوبن يك روز بد،تعادل رفتاري ندارند،نسبت به خانوادشون بعد از مدت زمان كمي بي تفاوت ميشن،در بيشتر اوقات در عالم هپروت به سر ميبرن،اگر زماني مواد بهشون نرسه براي هيچ چيزي ارزش قائل نيستند حتي براي بچه هاشون و ..ديگه بازم بگم!!
حالا باز انتخاب با خودته مي خواي به اين وضعيت ادامه بدي يا نه،چون اصلا قبول ندارم كه دختر نمي تونه يك رابطه رو اگر خودش بخواد تموم كنه مگه اينكه هنوز مايل باشه و يا هنوز داره در موردش فكر ميكنه