يه سوال
چرا مردها هميشه فكر مي كنن كه همه چيز رو مي دونن و هيچ وقت اشتباه نمي كنند و هر كاري كه بكنند درسته و هر چي مي گن درسته ؟
و هميشه حتي اگر اشتباه با شه حرف خودشونو مزنن؟:161::305:
نمایش نسخه قابل چاپ
يه سوال
چرا مردها هميشه فكر مي كنن كه همه چيز رو مي دونن و هيچ وقت اشتباه نمي كنند و هر كاري كه بكنند درسته و هر چي مي گن درسته ؟
و هميشه حتي اگر اشتباه با شه حرف خودشونو مزنن؟:161::305:
سلام artimis ،
بهتر نبود به جای اینکه اینقدر کلی قضاوت کنی و رای صادر کنی مشکلت رو با جزئیاتش می نوشتی تا با هم دربارش فکر کنیم و بتونیم راه حل درستی پیدا کنیم !!!؟:shy:
به طور کلی قرار دادن مردها در مقابل زنها یا بر عکس فکر نمی کنم دردی رو دوا بکنه . نظر تو چیه ؟:82:
سلام "معشوق همينجاست "
منم قصدم اصلا مقابل هم قراردادن زنو مرد نيست چون منم دقيقا به اين باورم كه زن و مرد را اصلا نمي شه با هم قياس كرد و مقابل هم قرار داد .چون دركنار هم هستند.
اين يكي از مشكلات بزرگ من تو زندگي با همسرم هست
ولي باور كن من تا بحال هرچي مرد ديدم يه دنده بوده نه فقط مردهاي دورو بره خودم .
در ضمن قصد توهين به مردها ندارم اميدوارم .
و وقتي ميبينم كه اكثر مردها اين اخلاق و دارند منم سوال و كلي گفتم شايد راه حل خاصي براي اين رفتار مردها پيدا كنم.
آرتمیس جان!حقیقتی را به شما می گویم و البته به همه هموندان که:
مردان بنا بر ذات خود و سرشت خود،جنگجو،لجباز و یک دنده هستند زیرا که آنها از نظر فیزیکی(و نه هوش و احساس و خرد) زورمندتر بوده و باید در سطح جامعه به تلاش معاش بپردازند.
واین امر،در کشور گل و بلبل و سنت زده ما حالتی بدتر و زشت یافته است؛زیرا بنا به برخی دلایل تاریخی،مردان اینجا،خود را متأسفانه جنس برتر خوانده و با زور بازوی خود خواسته اند تا زنان را استثمار نموده و بسیاری چیزها را بر آنان اجبار و الزام کرده و عقایدی عجیب و غریب و عصر حجری نسبت به زنان داریند که خوب روشن است که حماقت و جهل،شالوده اینچنین دیدگاهی است.
بدبختانه،بیشتر مردان ما،این میراث شوم را از پدران خود به ارث برده اند و اینگونه هم هستند،هرچند که در گروه تحصیل کرده و روشنفکر این آفت کمتر به چشم می خورد،اما در این گروه اخیر هم هستند مردانی سنتی و عقب افتاده؛
پس باید در فرهنگ جامعه به دنبال دگرگونی در این خوی ناپسند باشیم و البته در کوتاه مدت هم شکیبایی برای زنان و آموزش مهارتهای زندگی برای مردان،می تواند کارساز باشد؛
این را هم بدانید که اگر هم قایل به جنس برتر باشیبم،آن جنس برتر:*زنان*هستند که در هر مورد و مقوله ای شایستگی خود را در درازای تاریخ اثبات کرده اند و البته:این حقیقتی است پوشیده و آسمانی که براستی آنهایند که:زاینده اند و پروراننده و مهربان و زیبا و اندیشمند و دانشمند و . . . . .
سلام artimis ،
ممنونم که بحث رو روشنتر کردی اما هنوز جزئیاتی از مشکلت رو مطرح نکردی که بشه دربارش صحبت کرد ! من الان دقیقا نمیدونم شما میخوای کلی بحث کنی یا در مورد مشکل شخصی خودت ؟
لطفا اگه ممکنه بیشتر راهنمایی کن .
در هر حال برات آرزوی شادی و خوشبختی میکنم .
سلام آرتميس
من با نظرشما موافق نيستم .
به نظر بنده مردها بيشتر به اشتباهات خودشون اذعان دارند و خودشون مي دونند ت وزندگي تو برخوردها و اجتماع چه اشتباهاتي رو مي كنند اما با توجه به سرشت و ذات و فطرت مرد ها كه غرور حرف اول رو تو اون مي زنه اينو بيان نمي كنند شايد از ترس اينكه مورد مواخده -تحقير وخرد شدن از جانب همسرشان يا هر شخص ديگري شوند هر گز اعتراف به اشتباه خود نمي كنند با اينكه مي دونند نظرشون يا حرفشون اشتباهه ولي به شدت از حرف يا عملي كه انجام داده اند حمايت مي كنند . اماتو زندگي زناشويي اون زني موفقه كه با مردش رابطه عاطفي صميمي و خوب داشته باشه و اونقدر مردش رو بشناسه وباهاش راحت باشه كه بدون اينكه شوهرش ناراحت بشه اونو متوجه كار اشتباهش بكنه هر چند اين هم نيازي نيست چون خو د مرد مي دونه كه اشتباه كرده واحتياج به همدردي دلسوزي و عطوفت داره اونوقت خواهيد ديد كه چطور همين مردهاي يك دنده ولجباز به اشتباهات خودشون اعتراف ميكنند و شايد ديگه هركز اونو تكرار نكنند اما مهمترين عامل اينه كه بعد هر بار اعتراف به اشتباه زن قيافه حق به جانب نگيره و شروع به غر زدن وجر وبحث نكنه چون اين باعث ميشه كه مرد هيچ وقت ديگه به اشتباه خودش اعتراف نكنه و نظرات اعمال وحرفاي اشتباهش رو به كرسي بنشونه.
سلام !
ازشما گردآفريد عزيز و عرفان متشكرم .
همچنين معشوق همينجاست محترم.
به خاطر اطلاعات و راهنمايي هايي كه در اختيارم گذاشتيد ممنونم .
اول از همه خدمت معشوق همينجانست بايد ارز كنم كه اول از همه دوست داشتم اين مشكل را به طور عمومي مطرح كنم و و براي خودم حلش كنم . اما وقتي وارد زندگي مشترك با همسرم شدم و با اين رفتار او كه در خيلي از مردها ديدم دچار مشكل شدم .
چون او فقط و فقط حرف خود را قبول دارد و مي پذيرد اگر او اشتباهي كند اصلا اشتباه نيست و يا اگر هم متوجه شود يك جوري تقسير آنرا به گردن من مي اندازد.
در باره هيچ موضوعي با من مشورت نمي كند رابطه ي ما اينگونه است كه او نتيجه ي افكارش را مي گويد و من بايد انجام دهم . زيرا به عقيده ي او و عقيدي خيلي از مرهايي كه در اطرافم ديدم مردها بهتر از زنها مي فهمند و زنها در هيچ زمينه اي حتي رشته ي تخصصي تحصيلي شون اطلاعات كافي ندارند .:54:
و اين موضوع كه او هيچگاه اشتباهات خود را نمي پذيرد و خود را عالم مطلق مي داند فقط به خاطر اينكه مرد است باعث مشكلات بعدي مثل دعوا و جرو بحث مي شود چون هربار كه مي گويم شما قبلا در اين مورد اشتباه كرديد بگذاريد اين بار من نيز ايده خود را حداقل براي يك بار به اجرا در آورم و( حتي اگر مطئن به ايده ام بام ) نمي گذارد و شروع به توضوح مي كند من حق ندارم هيچگاه به يك مرد بگويم كه اشتباه كرده چون اشتباه نمي كند و از اينكه اجازه دهد زن براي زندگي تصميم بگيرد متنفر است و نظرات من را بي ارزش ميداند . به قول خودش ما با هم مشورت مي كنيم ولي هرچه مرد بگويد درست است .
حالا خاوهش مي كنم كه بگوييد من چه كار مي تونم بكنم تا همسرم اين اخلاق رو ترك بكنه و بدونه كه زن بجز كار خونه خيلي كارهاي بزرگ تر نيز مي تونه انجام بده و امكان اين وجود دارد كه مرد در زندگي اش اشتباه كند هرچه باشد او نيز يك انسان است .
و اين را نيز بگويم كه همسر من فوق ليسانس كامپيوتر است .
باز هم از توجه و راهنمايهاتون متشكرم .:72:
سلام عرفان عزيز
مشكل همسر من اين است كه فكر مي كند كه او اشتباهي ندارد .
شايد هم به قول شما متوجه اشتباه مي شود ولي به آن اعتراف نمي كند .
ولي همين اعتراف نكردن نيز مشكل ساز است زيرا وقتي اعتراف به اشتباه نمي كند بعد از مدتي به اين باور مي رسد كه اشتباه نكرده و دوباره بدونه اينكه مشورت كند دست به كاري مي زند .:305:
با سلام خدمت آرتیمیس عزیز .به نظر من از اونجایی که آقایون دوست دارن سررشته امور زندگی دست اونا باشه و مدام مورد تمجید قرار بگیرن که واقعاً برازنده عنوان مردی هستن و به بهترین نحو از پس اداره زندگی بر میان بهتره هیچ وقت به مرد زندگیت نگی تو اشتباه می کنی یا اشتباهات گذشته اش رو به او یاداور بشی. بهتره بگی شما درست میگی . اما به نظر تو صلاح نیست که..... یا اینکه درسته، اما به نظرت اگر اون کارو بکنیم چطوره.... یا اینکه مدام نظرش رو در موارد این چنینی بپرسی. بعضی مردا احتیاج دارن که از طرف همسرشون به عنوان الگو و بهترین مهر تأیید بخورند.
من میگویم که به عللی که بارها آنها را گفته ام و نیز چکیده آنها را در نوشتار پیشینم در همین موضوع آورده ام که البته باعث مو درآوردن زبانم هم شده است،بیشتر مردهای ایرانی کله شان خراب است؛همین.
شما آرتیمیس خانم و همه زنان باید بدانند که مردان( مدیر همدردی: برخی از مردان) همان پسربچه ها هستند که حالا روی صورتشان مویی دارند و در کف پولی و به جای بازی هم کاری.
مامان جانشان هم مبدل به همسرشان شده است که باید ناز و ادا و بد اخلاقی هایشان را با جادوی مهر زنانه و تدبیر خود چاره ساز باشید.
سلام به همه دوستان
آقای گردآفرید با این جواب تحمل خیلی از مشکلات رو برای خانومها راحتتر کردید.:104:
قابلی نداشت،اگر تا چندی دیگر توسط طایفه مردها ترور نشوم!!!
ار مدیر بابت ویرایش بجای نوشتارم سپاسگزارم؛آنجا که در پرانتزی پس از واژه مردان ترکیب=( مدیر همدردی: برخی از مردان) را گذاشتند.دستشان درد نکند از این باریک بینی.
درست است من همه را به یک چشم دیده و حکم الکی دادم.شما ترلان و تارا هم زیاد در دلتان قند آب نکنید . . . .
سلام
با تشكر از همه ي عزيزان كه خيلي كمكم كرديد.:72::104:
مي خواستم بدونم كه اگر همسرم اشتباهي كرد من چطور مي توانم اورا متوجه اين موضوع كنم چون هر بار كه از جمالاتي همچون جملاتي كه تارا جان مثال زدند استفاده مي كننم همسرم كاملا قيافه حق به جانبي گرفته و دوباره كار خود را تاييد كرده و مي گويد : نه تو متوجه نيستي . و اين موضوع باعث مي شود تا هيچگاه از گفته هاي من و مشورت هاي من حتي اگر هم خوب و درست باشد استفاده نكند با اين خيال كه او مرد است او مرد هست و هر تصميمي مي تواند بگيرد و پيروي از نظرات همسر براي او افت دارد . لذا من مجبورم تا به طريقي اورا متوجه اشتباهش بكنم تا بداند كه اشتباه كرده و اشتباهاتش عواقبي داشته و و او داناي مطلق نيست و مي تواند از نظرات من نيز در زندگي مشتركمان استفاده كند .
به نظر خودم همسرم به جز اين مورد كه مرد را برتر از زن مي بيند ايراد ديگري ندارد ولي
همين موضوع و غد بودن همسر من باعث مي شود تا اختلافاتي در زندگييمان پيش بيايد من او و زندگي مشتركمان را دوست دارم و از اين كه ايين اختلافات بعدا مشكلات بزرگتري پيش بياورد مي ترسم .متشكر مي شم اگر راهنماييم كنيد .:72:
برخي اوقات از اين كه نمي تونم حرفهايم را به همسرم ثابت كنم كه من درست مي گوييم احساس خفگي و سرخوردگي بهم دست مي دهد و ترس از اين كه من تا آخر عمر هيچگاه نمي تونم براي زندگي ام تصميم بگيرم يا اينكه اگر جايي حق با من است حقم ناحق مي شود ، تمام وجودم را مي گيرد و اين ترس باعث دلسردي من از زندگي مي شود .:302:
اگر همسرم خواسته اي داشته باشد و من براي او توضيح دهم توضيحاتي كاملا منطقي كه آن خواسته امكان پذير نيست درست همان آب در هونگ كوبيدن است . چون بالاخره كاره خودش را مي كند . در اين موقع است كه من مجبور مي شم تا اشتباهات گذشته اش را ياد آور شوم و او مخالفت كند و درگيري شروع شود هرچند كه هميشه او پيروز مي شود و من تسليم او ميشوم فقط بخاطر اين كه دوستش دارم و نمي خواه از من ناراحت شود :228: ولي از درون داغون مي شم .
از پر جونگي هام معذرت خواهي مي كنم ولي اين موضوع باعث شده تا احساس كنم زندگي مشترك يعني بردگي.:47:
تا قبل از ازدواج با هر مردي كه برخورد داشتم حتي پدرم اين رفتار را داشتند و اين موضوع باعث شده بود تا من از ازدواج بترسم چون از تبعيض بين زن و مرد بيزارم ولي اطرافيان متقاعدم كردند كه همه ي مرد ها يكجور نيستند و با توجه به علاقه اي كه به نامزدم داشتم و دلگرمي به اين گفته وازد زندگي مشترك شدم ولي حالام يبينم كه همسرم از اون تبعيض گزارهاي دو آتيشست كه زن را صاحب نظر در هيچ موردي نمي داند . هيچوقت مرا كوچك نمي كند در هيچ زمينه اي برايم كوتاهي نمي كند از او ممنونم ولي از اينكه چون زنم مرا دست كم مي گيرد ناراحتم . البته نا گفته نماند وقتي كار خودش جايي گير باشد در آن موقع ديگر زن و مرد با هم فرقي ندارند و به تمام قابليت هاي من ايمان مي آورد ولي همين كه گرفتاري اش تمام مي شود دو باره من تبديل به يك زن كه كاري جز خانه داري نمي تواند انجام دهد تبديل مي شوم. من هم دوست دارم مثل زماني كه مجرد بودم بتونم تصميم بگيرم به نظراتم احترام بزارند . هميشه از اينكه ديگران مي گفتند تو مشاور خوبي هستي خوشحال مي شدم چون با خود فكر مي كردم زماني كه ازدواج كنم وقتي همسرم از من مشورت بخواهد او را نا اميد نخواهم كرد و تا حدودي به او كمك خواهم كرد ولي افسوس كه كه بعد از ازدواج مي بينم كه همسرم فكر مي كند كه اصلا به نظرات من احتياجي ندارد و من با همفكري هيچ كمكي به او نمي كنم. زيرا فكر زن ناقص . ولي مرد كامل و اشتباه نداره .
از اين همه پر چونگي متاسفم ولي به اين همصحبتي و و راهنمايي هاي ارزندتون خيلي احتياج دارم .
زن و مرد همیشه مایه آرامش هم هستند باید همدیگر رو درک کنند تا اختلافات از بین بره
در جامعه ما برای دخترها و پسرها بودن با هم درست جا نیفتاده تا زمانی که بخواهند در کنار هم زندگی کنند بنابراین دخترها و پسرها مثل کسی هستند که تازه با موجودی درست آشنا بشوند به خاطر همین درست همدیگر رو درک نمی کنند و دچار مشکل می شوند
هرگز مردی ولو بسيار نادان را نديدم که از وی چيزی نتوانستهام بياموزم. :R (گالیله)
سلام
با اجازه دوستان فهیم بنده هم اولین پست خودمو میزارم
من محسن 21 سالمه
البته قسمتی به نام آشنایی مشاهده نکردم
وگرنه بیشتر از خودم براتون مینوشتم.
بعضی از پستها تو این تاپیک به عقیده من خیلی یک طرفه و حق بجانب بود
بهتر نیست اگر چیز بدی از کسی میبینیم به جنس اون نسبت ندیم؟
به هر حال انسانها درون یک جامعه هماتنگونه که همگی دارای اثر انگشت متفاوت میباشند همانگونه دارای تنوع در رفتار شخصیت و رفتار میباشند پس بهتر نیست قدری در حرفهای خود تامل کنیم؟
آقاي عرفان من نگفتم كه همسرم چيزي بلد نيست يا كاري از دستش بر نمي آيد من هم مي دونم نه تنها مردها بلكه هيچ انساني وجود نداره كه بشه ازش چيزي ياد نگرفت .
مشكل اينجاست كه فكر مي كنه فكر مي كنه حتي كار اشتباهش درسته .
آهو جان اگر منظور شما اين است كه من بايد اورا درك كنم و بپذيرم و با برخي معايب او كنار بي آيم حق با شماست و لي نه زماني كه تمام شخصيت من زير سوال ميرود . درست است كه در زندگي مشترك ديگر كلمه من معني ندارد . ولي اين وضعيت خيلي غير قال تحمل است كه به انسان الغا شود كه او هيچ است . اگر اينطور پيش برود فقط منم كه دارم اورا درك مي كنم .
اگر هم منظور ديگري داشته ايد خوشحال مي شم توضيح بيشتري بدهيد.
با سلام و خوشامد
آقاي محسن گرامي اگر دقت كرده باشيد اين رفتار بد كه شما مي گوييد دقيقا به اين بهانه است كه آنها مرد هستند و بهتر از زنها هستند وشايد اگر بگويم كه تمام پسر ها و مردهايي كه تا بحال ديدم و اطرافم هستند بر اين باورند كه از زنها برترند اغراق نكردم .
من دوست دارم همسرم اينرا بداند كه نه زن به مرد و نه مرد به زن برتري ندارد ، اصلا اين دو در مقابل يكديگر نيستند بلكه در كنار همند و اصلا درست نيست كه آنها را باهم قياس كرد . آفريش آنها طوريست كه در همه ي امور مكمل هم باشند و با اين تكامل زندگي بهتري داشته باشند . و لي وقتي در اين زندگي مشترك فقط از قابليتهاي مرد استفاده شود ديگر اين اشتراك معني ندارد . او مرد است درست اما هرجه با شد انسان بوده و انسان جائز الخطاست .:305:
من هم خوشحال مي شم كه روزي برسد كه ديگر بخاطر جنسيت رفتارها و توانايي هاي افراد زير سوال نرود .:227:
آرتمیس جان این اعتقاد سخیف سابقه تاریخی دارد و وارد ناخودآگاه جمعی مردان ایرانی شده است و باید خیلی پارامترهای پیشینی دیگر را که از حوصله این بحث بیرون است،نخست درست نماییم تا پس از پنجاه شصت سال این فکر زشت و دیدگاه خودخواهانه از میان برود.
جالب است که زنان نیز خود پذیرا و مبلغ این جهالت هستند.آنجا که در خانه پسرها حق هر کاری را دارند اما دخترها چون ناموسندخیر، و مادرها هم همانند پدرها این سنت زشت را دامن می زنند با آزادگزاردن پسران و دادن اعتماد به آنها و جلوگیری از فعالیت دختران.
هرچند که اکنون با بالا رفتن فرهنگ مردم اوضاع بهتر شده است،ولیکن این امری سطحی و گذراست و می بینیم که در دادن شغل میان زن و مرد تبعیض وجود دارد و در خانواده ها نیز دیکتاتوری مردها همچنان برقرار است.
این سنت شوم ریشه در تاریخ،دین و اعتفادات دارند که زن را مایملک پنداشته و وسیله تمتع جنسی؛نگاه به جنس ماده،نگاهی تحقیر کننده و لذت جویانه است و از سویی تجاوزات گوناگون بیگانگان به این سرزمین که همواره با تجاوز جنسی و هتک حرمت زنان و دختران همراه بوده،موضوعی را به نام *ناموس* بوجود آورده است که بنیان آن در نگاه ابزاری به زن و نیز ترس درونی و همگانی از تجاوز و از کف دادن به آنان که به مرور زمان در ذهن و رگ و پی مردان عجین گشته و مسبب محدودیتها و ناتوان شمردن زنان تا آنجاست که با عرض پوزش از شما و دوستان، آنها را ناقص العقل می خواندند و می خوانند.
غرور که مشخصه پسر بچه های ریشدار است را به این عللی که برشمردم بیفزایید تا آشکار گردد این رفتار بیشتر مردان و نیز شوهر شما از کجا نشأت می گیرد.
در گذشته که زنان این افکار را پذیرفته بودند و مردان هم ایضاً و اصلا در بسیاری از خانواده های هم اکنون کشور،مشکلی نبوده و نیست؛ولی با رشد فکری جامعه و پیشرفت آن و من الجمله زنان و بویژه دختران،دیگر آنها پذیرای این کردار نیستند که یکی از دلایل طلاقها،امروزه همین است.
هنگامی که پسری با تربیتی بزرگ شده است که مدام به وی پر و بال داده و او را مغرور بار آورده،مبرهن است که با همین اخلاق و کردار،پای در زندگی مشترک گذارده و همسرش را بعنوان معاونی بله قربان گو می بیند و می خواهد *ریاست* خود را تثبیت نماید.خوب پس آشکار می شود تا گوش این مردم را نکشند و آنان را آموزش ندهند:*آش همان آش است و کاسه همان کاسه**
خيلي خيلي متشكرم گردآفريد محترم:72:
سخنانتون به من اميد تازه اي داد.:227:[/i]
وقتي جملات شمارو مي خواندم آرام تر شدم و از اينكه هستند افرادي كه با مردهايي چون همسر من مخالفندخوشحال شدم. چون تا بحال با هركس به ويژه مردان كه در اين مورد صحبت كردم حق را به آقايان داده و مرا بچه خطاب كردند .:54:
و اين حرقها كم كم داشت باعث مي شد كه تسليم همسرم شودم چو وقتي مي ديدم همه موافق او هستند به خود شك مي كردم.:302:
اين موضوع باعث شده كه هر وقت من به همسرم چيزي مي گويم يا كاري كه صلاح هردويمان هست را انجام مي دهم يا بيرون از خانه سعي مي كنم كه مثل سابق روي پاي خودم باشم نه كاملا متكي به او (البته رفتاري از خود نشان نمي دهم كه انگار نه انگار مردي در كنار من هست) . او مرا خودسر و دختري بي شخصيت خطاب مي كند .
و و واژه ي ولنگار را به خانواده ي من نسبت مي دهد. فقط بخاطر اينكه وقتي به مغازه مي رويم خودم به فروشنده مي گوييم كه من فلان چيز را مي خواهم و به او نمي گويم كه او به مغازه دار بگويد غيره ... . كه البته اين يك مثال كاملا كوچك بود.
حق با شماست چون اين گفته ي شما دقيقا در مورد خانواده همسره من صدق مي كند او خواهري دارد كه از بچگي از كارهايي منع شده كه همسر من اجازه داشته آنهارا انجام بده . مادر شوهرم به خواسته پدر شوهرم فقط توي خانه مشغول است و اگر بگويم از جامعه و انجام كارهاي خارج از خانه عاجز است دروغ نگفته ام . دقيقا برعكس مادر من.
تا كي بايد اين رفتار او را تحمل كنم.
آيا واقعا همسر من اصلاح پذير نيست؟
سلام دخترمartimis:72:
(مسایل حاشیه :تسلیم همسر شدن به چه معنیه؟مگه اجباری در زندگی شما هست؟شاید فلسفه امری که به نظر شما بر شما تحمیل شده براتون واضح نبوده ...شما خیلی باهوشید و من فکر میکنم اگه با یه خانوم مشاور بدون لفافه و شفاف اونچه در ذهنت هست مطرح کنی این احساس منفی و خشم ناشی از امورات حادث در زندگیت به شهد شیرین مبدل خواهد شد:228:...معمولا خانومهای جوان از بطن تکالیف و نقشها و حق و حقوق خبری ندارند و دچار سوء تعبیر میشن....و دنیا رو بر علیه خودشون میدونند و داد این گلهای نورسته ما در میاد.....ولی با چند جلسه توجیه و رفع ابهامات به اعتراف خودشون کاش زودتر ازدواج کرده بودند....:D)
نکته مطرح شده:
دخترم هیچ انسانی تاکید میکنم انساااااااااااانی کامل نیست....و نمیتونه ادعای بی نقص بودن رو بکنه......هم آقایون اشتباهاتی دارند و هم خانومها ...در برخی موارد اینجا خودمونیم خانوما اشتباهاتشون خفن تر و بیشتره:P....ولی معمولا هم خودمون و هم اطرافیان بزرگواری میکنند و با دیده اغماض به کلیت ماجرا نگاه میشه....ولی در مورد آقایون کمی ماجرا فرق داره....آقایون بنا به خصلتهای منشی خودشون اگه مرتکب خطایی هم میشن کمتر کوتاه میان...این مسئله همگانی نیست...و بسته به شرایط حاکم بر زندگی ...سبکهای تربیتی ....نوع شخصیت....و عوامل مختلف ,تنوع زیادی در برخورد آقایون هست...
دخترم ,گلم.....من یه پرانتز باز کنم ......من میخوام تصور کنم همسر شما از غیر منعطف ترین مردای روزگاره....حالا باید چه کنیم؟آیا با صرف اینکه ما آرای زیادی در مورد تایید مظلومیت نوع خودمون بدست بیاریم مشکل ما حل میشه؟نه یقیناً.....
یه سوال؟زندگی با من ناسازگاره....من چه کنم؟تقصیر من نیست....من چه کنم؟
جواب من:D....تا جایی که بتونم تلاش میکنم که شرایط رو تغیر بدم و اونجایی که امکانی نیست....من تغیر میکنم....
آیا این یعنی تسلیم شدن؟:227:نه...این یعنی خلاقیت....این یعنی روح بلند برای اثبات داشته های ذاتی خود به نام انسان.....
دخترم....شاید برخی از مردان در مواردی کوتاهی داشته باشند و اعتراف نکنند....ولی خوبه بدونی ما خانومایی هم داریم که باعث میشن همین آقایون به ظاهر یل وارد کلنیک ها شن و از دست خانوماشون بزنن زیر گریه:305:....
بله گاهاً آقایون از خانم ها می ترسند.حقیقت امر این است که مردها هم انسان هستند و سرشار از احساس می باشند. غیرت دارند، نیازمند احترام هستند و می خواهند کسی باشد که آنها را از صمیمی قلب دوست بدارد.
پس خطا در همه هست....لکن نحوه برخوردها متناسب با آموزشها متفاوت خواهد بود...
یه راه میان بر برا شما دختر گلم فقط نشون دادن زیبایی های ذات نوع خودته....بدین معنی که بخواه سایه روی سرت (همسرت)همیشه برات من باشه....این یعنی زیرکی تو....این یعنی مدیریت تو....کمی که بگذره میفهمی منیت همسرت چقدر وابسته به اخلاق وارسته شما شده....هرگز نخواه همسرت اعتراف به خطا و درخواست عفو کنه...و اونو قبل از شرمنده شدن ببخش.....اگه ما کمی با روانشناسی مردها آشنا باشیم شاید این قضیه خیلی ازار دهنده به نظر نیاد....در ضمن آقایون خیلی زود جبران میکنن:228:....خوبی زود برمیگرده....البته شما جوانید و به مرور تجربیات جدیدی رو خودت کسب میکنی و به ما خواهی گفت که چه جوری تونستی از این اوضاع به نظر ناموافق حلاوت محض رو عصاره کردی......
موفق باشی دخترم...:72:
ببینید این صحبتها که ما: خوبی کنیم یا شکیبایی نماییم یا ببخشیم و از این جور سخنان،در صورتی کارکرد دارند که طرف مقابل نیز نشانه هایی را پیش از این کارها دال بر سپاسگزاریش یا دگرگونی او و اینکه لایق مهربانی یا گذشت ماست،از خود آشکار نماید.
من تمامی مطالب شما را درست می دانم،اما انسان باید وقتی چیزی را هزینه می کند،بداند که سودی هم برایش دارد.هنگامی که تربیت برخی مردان و نیز برخی زنان به گونه ای که به سببب آسیبها یا بیماریهای روانی پنهان،اصلاً ظرفیت این کارهای ما را ندارند و همواره خود را بستانکار و عقل کل می دانند،این مهربانی ها یا صبر ما را دلیلی بر حقانیت خویش پنداشته و بر اعمال زشت خود اصرار می ورزند.
البته ینده در اینجا به هیچ روی روی سخنم با آرتمیس یا درباره شوهر ایشان نیست،ولیکن این موارد واقعیتی مطلق می باشند؛هر چند بیایید باهم به این سخن آرتمیس توجه نماییم:
**[اين موضوع باعث شده كه هر وقت من به همسرم چيزي مي گويم يا كاري كه صلاح هردويمان هست را انجام مي دهم يا بيرون از خانه سعي مي كنم كه مثل سابق روي پاي خودم باشم نه كاملا متكي به او (البته رفتاري از خود نشان نمي دهم كه انگار نه انگار مردي در كنار من هست) . او مرا خودسر و دختري بي شخصيت خطاب مي كند .
و و واژه ي ولنگار را به خانواده ي من نسبت مي دهد. فقط بخاطر اينكه وقتي به مغازه مي رويم خودم به فروشنده مي گوييم كه من فلان چيز را مي خواهم و به او نمي گويم كه او به مغازه دار بگويد غيره ... . كه البته اين يك مثال كاملا كوچك بود.**
اگر انصاف داشته باشید،می بینیید که همسر ایشان اصلاً از نظر عقیده و تفکر،دیدگاهی رییس-مرئوسی به آرتمیس دارد و یا او را با لفظ *دختر* و *خودسر* خطاب می کند.خوب با کسی که چنین می اندیشد چه باید کرد؟؟؟
بازهم می گویم که من سخنان و راهکارهای شما را صددرصد درست و لازم می داتم،ولی باید آن سوی قضیه را هم دید.
همسر ایشان هم فی المثل باید موضوع:*شوهران بخوانند* را حتماً خوانده و به آن *عمل* کنند و مورد آموزش رفتاری قرار گیرند؛؛؛بدرود.
سلام گردآفرید:72:
ببینید من متوجه بحث شدم ....اما بحثه زندگی و رفتار عزیز ترین کس در زندگیه ...نه دوست یا یه همکلاسی که چنانچه قدر دان ما نبودند یا معترف به اشتباهات خودشوننشد بشه کلیت ماجرا رو فاکتور بگیریم....شما فرمودید:اگر انصاف داشته باشید،می بینیید که همسر ایشان اصلاً از نظر عقیده و تفکر،دیدگاهی رییس-مرئوسی به آرتمیس دارد و یا او را با لفظ *دختر* و *خودسر* خطاب می کند.خوب با کسی که چنین می اندیشد چه باید کرد؟؟؟
بنده پرانتزی در عریضه قبلی باز و مسئله کلی تری رو مطرح کردم....و جوابی هم براش دادم...یادمون نره اخلاق زناشویی حکم میکنه مثل باغبون از بودن خارهای گل اخمی به ابرو نمیارن و هرگز از باغ غافل نمیشن ......
من سوالی از خود شما دارم:شما رمز موفقیت زوجهای جوان رو چی میدونید؟اگر قرار بود در زندگی مدام به سود دهی فکر کنم نه تنها باغبون خوبی نیستیم که تاجر خوبی هم نیستیم ....سود در زندگی احساس خوشبختی,امنیت,آسایش و آرامشه....این امورات زمانی رخ مینماید که به خاطر صرفاً بخش نامطلوبی از زندگی تمام اونو فاجعه آمیز نخوانیم....:302:
از لغت زیبای انصاف سخن راندید:D....اگر بخوام به امر شما گوش فرا دهم من نیاز دارم حداقل نیم ساعت با خانوم و نیم ساعت با آقا در مورد مشکل صحبت کنیم....ولی از جایی که این امر میسر نیست راه میان بر رو خدمت دوست خوبمون عرض کردم....پس خیلی بی انصافی نشده و دوام این راه به مراتب ماندگار تره...:73:
.اما در موردموضوع این بخش(چرا مردها فكر ميكنندكه در هيچ موضوعي اشتباه ندارند؟)...
شاید بتوان به جرات گفت مهمترین تفاوت زنان و مردان اینه که زن ها از اینکه اشتباه کنند نمی ترسند...شهامت بیشتری هم در پذیرش خطا ها دارند.
به خاطر داشته باشید تفاوت از اینجا آغاز می شود که پسرها و دخترها در کودکی به طرزی کاملا متفاوت آموزش دیده اند.
به دخترهای کوچک آموزش می دهند در آینده شغلشان این است که اوضاع را بهتر و شرایط را اصلاح، پدرشان را خوشحال تر، خودشان را زیباتر و خانه را مرتب کنند. بنابراین اگر زنی اشتباه کند، اینطور فکر می کند که چطوری می توانم جبران کنم؟ :73:چطور اوضاع را بهتر کنم؟ ممکن است احساس بدی نسبت به اشتباه پیش آمده داشته باشد، اما معمولا در اسرع وقت شرایط را بهتر می کند.
به خاطر داشتن چنین حسی، زن ها می توانند با فعالیت های بهبود بخش و اصلاحی، خودشان را مشغول کنند و یا کتاب هایی از این دست بخوانند، مشاوره بگیرند و یا به سمینار بروند.
البته عکس این حالت برای مردها صادق است.:305: ( برای یک مرد غالبا خواندن یک کتاب، در زمینه رشد شخصیتی، یا برای مشاوره نزد روانکاو رفتن، به این معنی است که اعتراف کرده که کارها را خوب انجام نمی دهد، بنابراین پسر بدی است. ) :P
آیا تا به حال برایتان پیش آمده به همسرتان پیشنهاد بدهید، برای مشاوره هر دو نفر نزد مشاوره خانواده یا روانکاو و یا به اتفاق هم به یک سمینار درباره روابط بروید و او با عصبانیت و گوشه و کنایه به شما پاسخ داده باشد؟
تا به حال باید علتش را فهمیده باشید. او احساس نمی کند که پیشنهادی کرده اید، بلکه اینطور می شنود که می گویید: یک نقطه ضعفی دارد و باید آن را اصلاح کند. البته منظورم در اینجا این نیست که بگویم مردها به رشد شخصیتی علافه ای ندارند، اما به خاطر داشته باشید به مراتب برای مردها سخت تر است که از کسی کمک بخواهند و یا اینکه روی تغییر خودشان کار کنند.« دکتر باربارادی آنجلیس »
مردا هم بنا به طبیعت خاص خودشون ویرگیهای منحصر به فردی دارن.....این نه بده ونه غیر قابل پیش بینی....مهارتهای خاصی جهت برخورد با هر مسئله ای در زندگی مطرحه....
دلسوزی شما قابل تحسینه....
موفق باشید...:72:
با سلام و تشكر:72:
خانم psy 133 من تا بحال خيلي سعي كردم از اين گونه راهكارها در مورد همسرم استفاده كنم وبا پيشنهادات شما موافقم و من خيلي مطلاب راجع به مردها و رفتارها و روش صحيح برخورد با آنها خواندم و هميشه سعي كردم تا زندگي مشتركم را بهبود بخشم من نمي خواهم جا بزنم بخاطر همين در صدد اين هستم كه اين رفتار آزار دهنده ي همسرم را تا حدودي بهبود بخشم .
گردآفريد محترم دقيقا حرف دل مرا زد و آن اين بود كه :
اصلاً ظرفیت این کارهای ما را ندارند و همواره خود را بستانکار و عقل کل می دانند،این مهربانی ها یا صبر ما را دلیلی بر حقانیت خویش پنداشته و بر اعمال زشت خود اصرار می ورزند.:305:
من از همسرم نمي خواهم كه هيچ خاري نداشته باشد و يا هيچ ايرادي ولي اين طرز برخورد او به نظر من كاملا بي عدالتيه ، مثلا من علاقه زيادي به رشته تئاتر و بازيگري دارم و بازيگر خوبي هم بودم و تمام كارگردانهايي كه با من كار مي كردنند از من راضي بودنند و لي همسرم شديدا با من مخالفت كرد كه محيط تئاتر خوب نيست و من از رابطه ي پسر دخترها در آن محيط بيزارم . علي رغم علاقه ي وافرم به اين رشته بخاطر بهبوده زندگي و احترام به نظر همسرم و توجه به اين موضوع كه من ديگر تنها نيستم و وارد يك زندگي مشترك شدم تئاتر را كنار گداشتم. و اين نشان مي دهد كه من آنقدر ها هم فرد بي منطق و غير قابل انعطافي نيستم . ولي اين رابطه كاملا يكطرفه است و همسر من انتظار دارد كه فقط من انعطاف داشته باشم و اگر ايراد رفتاري وجود دارد فقط از طرف شخص من است .چون او مرد هست و اجازه ي هر كاري دارد و اشتباه نمي كند .
اما اين رفتار كه من از انجام هر كاري منع شوم و تا آخر عمر هيچ قدرت تصميم گيري براي آينده ام نداشته باشم و تبديل به موجودي بي اختيار و توفيلي شوم مرا آزار ميدهد. قصد جسارت ندارم و لي خود شما براي چند لحظه خود را جاي من بگذاريد و ببينيد كه حق انجام هيچ كاري را نداريد حتي اگر دليل خوب و منطقي براي انجام آن كار داشته باشيد ولي چون ديگري نمي پذيرد شما نمي توانيد آنكار را انجام دهيد .حتي براي يك بار.
من احتياجي ندارم كه همسرم به اشتباهاتش اعتراف كند تا دل من آرام شود . تنها براي بهبود رابطه يمان مي خواهم چون وقتي نمي توانم به او به هر نحوي نشان دهم كه اشتباه كرده البته نه به قصد خورد كردن شخصيتش و اثبات برتري .به گفته گردآفريد او با بيان دلايلي كاملا بي منطق مي گويد ديدي حق با من است پس هر كار كه من مي گويم انجام بده. چون هيچگاه حرف مرا نمي پذيرد حتي براي يكبار هم نشده كه حرفم را بپذيرد . و هميشه از گفتگو با او ديوانه مي شوم يك مثال كامل كوچك :
يكبار سر انقباض و انبساط با هم صحبت كرديم و طبق يكدندگي اش اين كه او مرد است و درست مي گويد پا فشاري كرد كه گرما منقبض مي كند و سرما منبسط من برايش هزار و يك دليل آوردم كه اينطور نيست. اما در آخر گفت اگر تو دوست داري انطور فكر كني اشكالي ندارد ولي يكروز به اشتباهت پي مي بري.:302:
با اين مثال شما تصور كنيد كه در مورد مسائل بزرگتري كه نمي توانم دليل علمي بياورم چه برخوردي دارد.:54:
مثلا يكبار او خواسته هاي مرا به تمسخر گرفت و از او خواهش كردم كه اينگونه نباشد اگر مرد احتياج به اين دارد كه زن او به او ايمان و اعتقاد داشته باشد زن نيز نياز به برخي توجهات نه چندان سخت دارد. ولي او با نيش خندي گفت من خيلي مطالب راجع به زنها مي دانم و خوانده ام، پس بهتر است كه تو بروي و كمي كتاب راجع به مردها بخواني .:303:
كه اين مطلب كاملا برعكس است من مطمئنم كه او يك بار هم راجع به زنها ، رفتار ها و نيازهاشون مطالعه اي نداشته و فقط طبق تجربياتش با دوست دخترهاي قبليش اين حرفهارو ميزنه و لي من كه همش فكر مي كردم بايد تا سطح مطالعاتم را در مورد مردها و همسر داري ببرم بالا تا در زدگي براي همسرم و خودم مشكل ايجاد نكنم. مطالعات نسبتا فراواني يا حداقل بيشتر از همسرم داشتم . و وقتي به او مي گويم كه با اين حال كه مطالعاتي داشتم چشم بازهم مطالعه مي كنم ولي لطفا شما هم راجع به موضوع قابل بحث مطلبي بخوانيد ببينيد كه حق با من است . او كاملا خونسر مي گويد دروغ نگو يا اينكه مطالعات تو بدرد خودت مي خورد كتابهايي كه تو خوانده اي بدرد نخور است و ...:160:
يك سوال نيز من از حضور محترم شما دارم :من تا كي بايد با خار گل باغچه كنار بيايم حتي زماني كه اين گل بجاي شكوفايي هر روز پژمرده تر مي شود ؟ :47:
به نظر من تا به همسرم ثابت نكنم كه او نيز اشتباهاتي دارد تا آخر عمر مجبور به هستم تا زير دست او با شم نه همسر و همراه او..:47:
يعني با اين تصور كه چون مردها اينگونه تربيت شدند من نيز بايد پي روي اين تربيت غلط باشم. يعني نبايد از همسرم انتظار رشد فكري داشته باشم . او كار كردن در منزل را وظيفه مطلق او مي داند و هر كار ديگر براي او منع است.
باز هم مي گوييم همسر خيلي خو است اورا دوست دارم ولي خود رايي او با عث خيلي مشكلات مي شود .
از شما دوستان عزيز و محترم بخاطر توجه و راهنماييها و گوش دادن به درد دلهايم و ارزش نهادن به مشكل من متشكرم. :73:
اميدوارم هميشه پاينده و موفق باشيد.:72::16::72:
آرتميس خانم منم اين جمله آخر رو خدمت شما عرض مي كنم و به اون اعتقاد دارم
زن عاقل به تربيت همسرش همت مي گمارد, و مرد عاقل مي گذارد كه زنش اورا تربيت كند :104::73::72:
سلام artimis عزیز:72:
خیلی خوشحال شدم که با وجود اینکه شرایط برات سخت شده ولی خیلی زیبا از همسرت احساس رضایت میکنی:73: ....و تنها یک خصلت از ایشونو که باعث شده کدورتهایی ایجاد کنه هدف قرر دادید....
سوال؟
چرا همسرتون اینقدر نیاز به بحث کردن و اثبات حرفاشون داره؟فکر نمیکنید وارد یه یک سیکل وحشتناک مخرب کننده شدید که به راحتی میتونه رابطه شما رو تحت شعاع قرار بده؟شما بر سر بدیهیات هم با هم به مناظره میشینید....شما یه خانومید و لطیف و حساس و در همچین مباحثی اونم اگه همسرتون قوی باشن در بحث و کوتاه نیان شما آزرده خاطر میشید و باز در صدد تلافی و باز همین تکرار صورت میگیره.....حتی ما اگه مطالب زیادی هم بدونیم یه جاهایی سکوت راه بهتریه ....وارد مبحث پر تنش با عزیز خودتون نشید.....
البته واقعاًعرض میکنم خیلی برای خانومها سخته .....دلیل اینکه هسرتون اینظور رفتار میکنند خیلی مهمتره ؟شما خودت چی فکر میکنی؟
ما هم کم بیش گرفتار هستیم ولی راهشو پیدا کردیم....این گفته ها حاصل تجربیاته گلم...نه حق دادن به کسانی که با انسانهایی که به ریحانه تشبیه شدن در امر شکنندگی اینطور زمخت برخورد بشه....آرزوی خوشبختی برای شما و شادکامی دارم....:72:
این مطلب رو یه بار مرور کنیم.....
واکنش نشان دادن در مقابل افرادی که شما را خوار کرده و ارزش هـایتـان را زیر سؤال می برند، قدری دشوار و دردناک است. گاهی اوقات زخم هایی که اینگونه افراد به شما وارد می آورند، ممکن است تا ابد باقی بمانند. :54:
باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.
باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:
- به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.
- قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.
افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.
شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید.:73: قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را ندهید.
توضیحات و نکاتی در مورد افرادی که شما را تحقیر می کنند:
زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان خارج شده پشیمان شوید. خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:
زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: "ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داري" :D
و یا: "خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم"
همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما سهمی بدهند، اما این "هدیه" ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.
اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.
از پیشنهادت ممنونم
یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: "از پیشنهادت ممنونم" و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.
ممنونم، شاید حق با تو باشه
"بایرن کیتی" در کتاب خود با عنوان: "عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟" معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: "ممنوم، شاید حق با تو باشه" است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده ساختن شما می شو،د باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود دقیق تر شده اید.
دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟
باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.
اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید
اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: "زمانیکه به نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمیپذیری، واقعاً ناراحت می شوم." فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.
اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: "من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از اندازه حساس هستی" به او بگویید: "ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم" و یا "الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم برای بعد"
با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.
سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید به شرح زیر می باشد:
شما نیاز به تایید دیگران ندارید
گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید 100% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: "کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟" ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.
اگر این نوع اظهار نظرها را به عنوان نوعی توهین و تحقیر در نظر نگیرید، آنوقت میتوانید این نظریه را به عنوان فرصتی برای پیشبرد توانایی های خود به کار بندید.
آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟
در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد .
نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید :72:
زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید. دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید، به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سؤال می برند.
هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را نادیده بگیرید.
نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند
زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:
1- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.
2- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.
3- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک "هدیه" پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.
4- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.
5- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.
گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید.
منبع:مردمان
موفق باشید:72:
با درود؛سرکار خانم psy 133 شما زیاد سخت نگیرید جانم!!زیرا که بنده این نوشتار را ویرایش کرده ام،اکنون یا آن *ده دقیقه ای کذایی* گذشته و نوشتار ویرایش نشده یا اصلاً خودش حال نکرده تا ویرایش شود . . . . .:58:
*می باشد* را هم به *نمی باشد* مبدل سازید.
من به سخنان آشتی جویانه و آرای شما احترام می گذارم،اما سخنم درباره ذات مردان ایرانی و رفتار نابهنجار آنان را که رویکردی تاریخی،جامعه شناسانه و روان کاوانه داشت را به هیچوجه نمی توان منکر شد.
و باز در باب سود هر کاری،شما جریان را جور دیگری تعبیر(تحریف) می کنید.چرا که من سودی آنی و لحظه ای را نگفتم و از فحوای سخن بنده نتیجه و سود *کلی* در زندگی که همانا خوشبختی است،ایفاد می گردد.
در اینجا لازم است به آرتمیس گوشزد نمایم که از اینجا به بعد درباره مشکل ایشان با همسرشان نیست.
در ادامه باید خاطر نشان نمود که هنگامی که برخورد ما تا حد امکان با همسرمان بهنجار و نرمال است و بازخورد آن نابهنجار و غیرطبیعی،خوب آشکار است که ما احساس بدی پیدا می کنیم و در *همان زمان* خوشبختی و آرامش درونی ما هم از کف می رود و حال اگر به صورت خطی و مکرر در طی زمان این کنش و واکنش ها استمرار یابند،آنگاه از جمع آن نا خوشیهای به ناچار در *کل* زندگی احساس بدی خواهیم داشت.
اما راه حل چیست؟آن است که همین فرمایشات گهربار سرکار را به طرف بیمار و مشکل دار در این ماجرا نیز در میان بگذلریم.زیرا که آن سوی ماجرا انسانی است غیرطبیعی که می اندیشد:این کردار ناپسن او امری عادی است و از قبح آن خبری ندارد،پس کوششی در جهت اصلاح خویش به عمل نمی آورد.
من کاملاً با بیانات سرکار همراهم که سعی در تزریق آرامش و روحیه شکیبایی و تحمل را در مخاطب دارید،اما هیچ کسی(من و شما و هر مشاور یا روانکاوی) نمی تواند از پشت اینترنت و آنهم بدون حضور طرف دیگر ماجرا و نیز صحبت رودررو و دیدن زبان بدن مراجعان و لمس نزدیک رفتار آنان،راهکار ارائه نماید.
پرسشی اساسی که در این میان پدیدار می شود آن است که فرضاً مخاطب ما این رفتارها را پی گرفت،آیا تضمینی بر بهبود روابطش با شریک زندگیش وجود دارد؟؟؟
در فرازی از سخنتان،فرمودید:
**به خاطر داشته باشید تفاوت از اینجا آغاز می شود که پسرها و دخترها در کودکی به طرزی کاملا متفاوت آموزش دیده اند.
به دخترهای کوچک آموزش می دهند در آینده شغلشان این است که اوضاع را بهتر و شرایط را اصلاح، پدرشان را خوشحال تر، خودشان را زیباتر و خانه را مرتب کنند. بنابراین اگر زنی اشتباه کند، اینطور فکر می کند که چطوری می توانم جبران کنم؟**
به جرات می توان گفت که این طرز تربیت دختران بسیار ناپسند و مضر است.زیرا که همزمان باید اعتماد به نفس و شناخت حق آنان نیز در نظر داشت و به آنان شناساند.
در ادامه بیان داشتید:
**البته عکس این حالت برای مردها صادق است. ( برای یک مرد غالبا خواندن یک کتاب، در زمینه رشد شخصیتی، یا برای مشاوره نزد روانکاو رفتن، به این معنی است که اعتراف کرده که کارها را خوب انجام نمی دهد، بنابراین پسر بدی است. ) **
این تصویر شما از مرد ایرانی در این زمان،رویاست و درصد بسیار کمی چنین رویکردی دارند که دلالیش را گفته ام.(البته به قول مدیر:برخی مردان)
راستی شما خوتان می دانید که این جانب مجرد=آزاد هستم و تازه فرمایش خانم باربارا دی آنجلس هم مربوط به مردان و شوهران آمریکایی است که در اندیشه،روش زیست و تعاملات از زمین تا آسمان با مردان اینجایی تفاوت دارند.
سلام عرفان جان
من هم با جمله ي شما موافقم نمي گم زن عاقليم ولي در صدد اصلاح همسرم هستم اما افسوس كه همسرم چون به هيچ عنوان نمي خواهد تغيير كند من دچار مشكل شدم و من دقيقا همين و مي خوم بدونم كه اگر نخواد اصلاح بشه من چيكار بايد بكنم . تا كي بايد با او كج دار مديض رفتار كنم ؟ صبر و تحملم تا كي در اين زمينه با من ياري مي كند ؟:162:
با سلام و تشكر
خانم psy 133 lk sud عزيز من سعي كردم تا برخي فرمايشات شما را در مورد همسرم اجرا كنم .
او دوباره از بدونه اينكه بگويد چرا و اينكه از من بپرسد نظر تو چيست از من خواست تا كاري را كه او تصميم گرفته انجام دهم . نمي دونم اون يكي موضوع تاپيكم را مطالعه كرديد يا نه . اما قضيه پولي بود كه در اختيار من گذاشته بود و خواست تا او را به شخصي بدهم كه نه مي شناسم و نه دسترسي به او دارم و به گفته خودش او فاميل دوستش هست .
كه البته بايد در مورد دوستش بگم كه 2 سابقه كلاه برداري و 3 سابقه ي دزدي كه 1،2 مورد آن از همسر خودم مي باشد دارد . و او خودسر با همين دوستش تصميم گرفته تا من پول را به حساب شخص ديگري در شهرستان بريزم تا او بعدا براي من چك و سود آن را بفرستد .
منهم در جواب گفتم : من به آنها اعتماد ندارم . همين الان ازشون يه تضمين بخواه تا ن اين كار را بكنم . درضمن از اينكه اصلا از من نپرسيدي كه آيا به پول احتياجي داري آيا خود تصميمي براي آن گرفته اي يا اصلا هيچكدام اينها ، نظر تو چيست اگر با اين پول اين كار را بكنيم بهتر نيست ؟ و گفتم : با شه حرفت درست .
و پول را ندادم .:D
و طبق معمول همسرم باهام قهر كرد و منتظر اين است كه من از او عذر خواهي كرده و بگويم اشتباه كردم . كه با گفتن اين جمله ديگر خودتان مي دانيد كه...
هيچ وقت نشده بياد باهام حرف بزنه هميشه از اين موضوع كه نتونستم قهر او را ببينم و ناراحتي اش را تحمل كنم سوء استفاده كرده:47:
الانم دارم ديوانه مي شم چون مي دونم كه او در اين وضعيت هيچوقت با خود فكر نمي كند كه او چرا اين طور كرد يعني حق با او بود يا من ؟
تنها فكري كه مي كند صبر كن نشانت دهم بدون مشورت كاري مي كني آنقدر در اين وضعيت مي مانم تا خودت بياي و معذرت خواهي كني و ديگر همجين كاري را نكني.
اي كاش در موقعي كه داشتم بهش مي گفتم من به آنها اعتماد ندارم كمي بهم حق مي داد. در صورتي جانب داري دوستش را كرد و گفت : چه تضمين و اعتمادي از اين بالاتر كه من به آنها اعتماد دارم .:305:
خواستم بگويم جنابعالي 2 با ر به او اعتماد كردي و او سوء استفاده كرد ولي ديدم فايده اي ندارد باز هم همان بحث تكراري كه اول با خود فكر مي كنم نبايد به او بگويم كه اشتباه كردي يه جوري بگم اين روش بهتره يا يبارم از روش من (تو رو خدا)يا مي خواهم به او بگويم كه تو در اين مورد يكبار اشتباه كردي خواهشا يكبار به نظر من احترام بذار و بحث شروع شود :97:
و من بگويم باشه ، خيله خب . پول را مي ريزم:(
اين رفتار او كه با اطمينان كاري را انجام مي دهد خوب است چون خود من هميشه آنقدر كاري را محتاتانه انجام مي دهم كه حد ندارد . ولي درحيني كه نمي خواهم به خودش شك كند مي خواهم اين را بفهمد كه هر انساني درصدي حالا كم يا بيش خطا دارد و احترام گذاشتن به نظر ديگران آنهم شريك زندگي كه در زندگيي كه خود در آن است و برايش بدي نمي خواهد احترام بگذارد ديگر چه مي توانم بگويم حداقل بخاطر اينكه دلم نشكند . غرور چندين سالم كه بخاطر او شكست هر چند كه ناراحت نيستم چون برايم خيلي ارزشمند است ولي او ديگر با اين كارها نه تنها غرور و شخصيتم را خورد مي كند بلكه دلم را نيز مي شكند و براي ادامه راه و تحمل ديگر موارد مرا سست مي كند . چون حتي اگر او نخواهد و همچين قصدي نداشته باشد ولي من احساس مي كنم او اصلا مرا در كنار خود نمي بيند .پس اين همه دوست داشتن او چه شد .
من خورد شدن غرورش را نمي خواهم نه نزد من و نه به هيچ عنوان نزد ديگري . ولي اين غرور بي جا و خود برتر بيني بيجاي او از عشق او از زندگي مشترك او مهمتر است .
:question::47:
راستي همسرم اونقدر خونسرد به تنهايي مي گويد و به نتيجه مي رسد و به نظر من اهميت نمي دهد كه متاسفانه اين منم كه همش سعي دارم كه حرفم را ثابت كنم چون بدون دليل كه اصلا به حرفم گوش نمي ده بادليل و اثباتم بگم فقط گوش مي ده .
سلام
فکر می کنم در این مواقع بهترین راه حل اینه که با خونسردی لبخند بزنید و بحث رو ادامه ندین.
کسی که چند سال با این طرز فکر بزرگ شده به راحتی تغییر نمی کنه. شما باید کاری کنید که بفهمه برای نظر خودتون ارزش قائل هستید آنقدر که مخالفت هیچکس باعث خدشه دار شدن اون نمیشه.
کسی را میشناختم که مشکل شما را داشت و شاید شدیدتر، البته با پدرش نه همسرش، اما سیاست جالبی به کار برد و باعث شد پدرش اطمینان بیشتری به او داشته باشد در یک جمع موضوعی را مطرح کرد که قبلا با پدرش در مورد آن بحث کرده بود ، اکثریت آن جمع که بیشتر هم ((آقا)) بودند با نظرش موافق بودند، البته هنوز کسی جز پدرش نظر اونو نمی دونست. بعد که همه صحبت کردن گفت من نظر پدرم را قبول دارم و از پدرش در مورد همان مسئله سوال کرد و پدرش هم نظری که اکثر جمع گفته بودند ( در واقع نظر دخترش) را تأیید کرد.
نمی دونم این موضوع در مورد مسئله شما هم کاربرد داشته باشه یا نه اما به عنوان یک تجربه در برخورد با چنین مردهایی مطرح کردم.
موفق باشید:72:
salam
shase aziz motshakeram rahe hale jalebiye hatman .
motasefam ke matn englishe farsi widowsam dorost nemishe.