بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت ...
به نام خدا
سلام بر کبوتران دلواپس پرواز
بلبلی برگ ِ گلی خوش رنگ در منقار داشت / و اَندر آن برگ ُ نوا ، خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وَصل این نالِه ُ فریاد چیست؟ / گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض / پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حُسن دوست / خُرَّم آن کَز نازَنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کِلکِ آن نقاش ، جان افشان کنیم / کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مُرید راه عشقی فکر بد نامی مکن / شیخ صَنعان خِرقِه رهن ِ خانه خَمّار داشت
وقت آن شیرین قَلَندر خوش که در اطوار سِیر / ذکر تسبیح مَلَک در حَلقِه زُنّار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سِرِشت / شیوه جَناتُ تَجری تَحتِها الانهار داشت
https://www.hamdardi.net/imgup/5978367d046d6b1989.jpg