سلام جناب میشل
وقتی متنتون رو خوندم مثل یخ وا رفتم. وقتی مسکن می خوریم چه حسی داره بعدش؟ دقیقا این احساس رو پیدا کردم. واقعا بعضی چیزا چقدر پیش پا افتاده هستند ولی اینقدر آدم در پیچ و خم زندگی غلت می زنه که ساده ترین چیزها از ذهنش می پره. نمی دونم چرا این موضوع رو خودم متوجه نشده بودم. ممنونم از شما
خیلی جالب بود. خدا هرچی میخواهید بهتون بده...
نقل قول:
به نظر می رسه شما در جمع خونواده همسرتون یک فرد پیش پا افتاده هستید. جایگاه و احترام خاصی براتون قائل نیستند.
دقیقاً زدید به هدف... بعبارتی تشتنه محبتم ولی علیرغم اینکه در خانواده خودم محبت دیدم در خانواده همسرم ندیدم هیچ بلکه جسارت هم دیدم. فکر کنید بهم می گن چرا اینقدر هی با خواهرمون میای شهرستان. یه بار بذار تنهایی بیاد. به خانمم میگم من نمیام میگه نه من تنهایی نمی رم...
نقل قول:
خانواده همسرتون با همسرتون هم چنین رفتاری دارند؟
با همسرم که هیچ الان مدتی هست که با کل اقوامشون قهرند و اقوامشون ازشون دلگیرند. ولی اصلا به روی خودشون نمیارن. و همش میگن اخلاق من و خانواده ام مشکل داره. مثلا تصور کنید برای عروسی شون خانواده دامادهاشونو دعوت کردند ولی خانواده ما رو دعوت نکردند...! البته من اهل این حرفها نیستم ولی میخوام شخصیتشونو بهتون معرفی کنم. اصلا هم اهمیتی نمی دادم ولی احساس می کنم بی اهمیتی باعث شده خیلی هالو تصورم کنند. بخاطر همین نمیخوام الان مثل قبل بی اهمیت باشم.
یا مثلا زمان عروسی خودمون تا برقکش خونشون رو هم دعوت کردند. هرچی من میگفتم بابا اون دیگه چرا؟ میگفتن ما در همه مراسمامون عادتمونه به همه میگیم بیان. حالا در عروسی بقیه بچه هاشون عمدا جلوی من دارند میگن دیگه شلوغش نمی کنیم و سعی می کنیم فقط خودی ها رو دعوت کنیم و همسایه ها دیگه غریبه اند...
نقل قول:
2 - غیر از خانواده همسرتون، رفتار بقیه با شما چطوره؟ همکارها، دوستان، آشنایان. در جمع های غیر از خانواده همسرتون منزلت اجتماعی ای که لازمه ی سن و موقعیت شما هست رو دارا هستید؟
من اصولا خیلی ارتباطات کمی دارم و شخصیت درونگرایی دارم. ولی برخی دوستان حتی از من بعنوان استاد یاد می کنند و خیلی بهم احترام می گذارند. حتی همکلاسی هام. در اقوام خودمان بعنوان یک شخصیت الگو از من نام برده می شه. مثلا خاله دایی ها همه میگن ما میخواهیم بچمون بشه مثل فلانی (یعنی من).
نقل قول:
3 - سوال 2 رو در مورد همسرتون هم جواب بدید.
خیلی رفتار خوبی دارند و وجهه همسرم هم در جامعه خیلی خوبه و از ایشون بعنوان فرد خوبی یاد می شه.
نقل قول:
می شه گفت مسئله اصلی در همسرتون هست
آره خودمم همین رو حس کردم ولی باور نداشتم... :104:
نقل قول:
همسرتون شخصیت منفعلی داره که نتونسته بین خونوادش جایگاه مناسبی برای همسرش طراحی کنه. چیزیکه مناسب شخصیت و انتظارات شما باشه و باعث بشه تعامل مثبتی بین شما و خونواده ایشون شکل بگیره. کار خیلی خاصی هم قرار نبوده انجام بشه. فقط انتقال یک حس هست.
:104::104::104:
نقل قول:
بهتره همسرتون رو اینطور که هست بپذیرید.
آره پذیرفتم. :104::104::104:
نقل قول:
خودتون اونطور که راحت هستید و درست می دونید با خونواده همسرتون رفتار کنید
خب همین رو نمی دونم چه کار کنم. مثلا من از روزی که وارد این خانواده شدم اینقدر از این رفتارهای عجیب و غریب باهام انجام دادند که خیلی اعتماد بنفسم اومده پایین و بخاطر همین به خانمم گفتم که اونها هم که دوست ندارند من بیام خونشون پس من نمیام. اصلا تو کدام دامادی رو دیدی پاشه و سه چهار روز بیاد خانه مادر زنش ولی خانمم قبول نمی کنه و می گه اگه تو نیای منم نمی رم و بعدش میگه: "من دارم روی خودم کار می کنم که وقتی بدون بچه و شوهر رفتم خانه مادرم چطوری بتونم جلوی گریه ام رو بگیرم... " راستش یه خورده روی این حرفش شک کردم و احساس می کنم مادر و دختر روی هم ریختند...
البته خیلی کارها به ذهنم می رسه انجام بدم ولی از یه چی خیلی خیلی خیلی می ترسم و اون اینکه دلشون بشکنه و این قضیه باعث شده نتونم تصمیم قاطعی بگیرم.
نقل قول:
ولی مانع ارتباط همسرتون باهاشون نشید. اجازه بدید هرموقع خواست به دیدارشون بره یا دعوتشون کنه، راحت باشه.
اون که اصلا گفتم خودم با ماشین شخصی تا دم خونه مامانت می برمت و میام دنبالت. حتی نمیخواد با اتوبوس بری...
نقل قول:
همه ی مسائل زندگی رو نمی شه حل کرد. اگه برای حل کردن بعضی هاشون خیلی اصرار و پافشاری داشته باشیم، بقیه ابعاد زندگی قربانی می شن. می شه بعضی از مسائل رو حل نشده پذیرفت و با درست عمل کردن در سایر ابعاد، اثرات منفی اینها رو به حداقل رسوند.
:104::104::104::104::104:
سخنی از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
خیلی صحبتهاتون عالی بود.
مرسی مرسی مرسی مرسی
اصلا امیدی نداشتم امشب بیام به سایت سر بزنم ولی گفتم شاید یکی پیامی داده باشه میرم ببینم چیه وقتی پیام شما رو خوندم الان اومدم بیرون و چراغها رو روشن کردم و دائم متنتونو می خونم. احساس می کنم خدا داره باهام صحبت می کنه.
الهی بمراد دلتون برسید و همیشه دلشاد باشید.:72: