نمایش نسخه قابل چاپ
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام:72:
ان شاءالله سلامت باشید با مشورت با آقای مدیر این تاپیک رو ایجاد کردم ، در این تاپیک می خواهیم از تجربه هایی که برای اعضا و بازدید کنندگان مفید هست بنویسیم
این تجربیات میتونه در زمینه ازدواج موفق ، همسرداری ، خواستگاری ، دوستی های بی سرانجام ، تربیت فرزند ، روانشناسی ، مسائل معنوی و هر چیزی که فکر می کنید برای اعضا مفید و کاربردی هست باشه:18:
از اعضای گرامی دعوت میکنم که در این تاپیک شرکت نمایید و تجربه هاتون رو در اختیار ما قرار بدید.:72:
در زمینه همسرداری
1 . من و همسرم در زندگی گذشت مان زیاد هست و اصلا این تصور را نداریم که اگر ببخشیم حقیر می شیم اگر با بخشیدن کوچک می شدیم خدا انقدر بزرگ نمی بود
http://www.hamdardi.net/imgup/672775f966946780e8.gif
2. در جمع حتی اگر خودمانی هم باشد اول اسم همسرم آقا اضافه می کنم و با احترام با او رفتار می کنم
http://www.hamdardi.net/imgup/672775f966946780e8.gif
3. از همسرم بابت زحماتی که می کشد ، مثلا خرید منزل ، نگهداری بچه تشکر می کنم و دعایش می کنم.
http://www.hamdardi.net/imgup/672775f966946780e8.gif
4. وقتی وارد خانه ای(مهمانی یا حتی منزل خودمان) می خوایم بشیم من اول از همسرم می خوام اول ایشون برند داخل .(البته ایشون هم همین کار رو می کنند)
http://www.hamdardi.net/imgup/672775f966946780e8.gif
5. اگر از خونه مون بخوام چیزی به کسی بدم یا کاری می خوام انجام بدم حتما با همسرم مشورت می کنم و رضایتش را جلب می کنم ( کلا از همه لحاظ منو همسرم خیلی باهم مشورت می کنیم )
http://www.hamdardi.net/imgup/672775f966946780e8.gif
6. اصلا با هم قهر نمی کنیم اگر موجب ناراحتی همدیگه بشیم عذرخواهی می کنیم.
وای ... چه زندگی رویایی دارین شما، آفرین...
سلام.
خانم تبسم آسمانی عزیز، من خیلی از عنوان تاپیکتون و پستتون خوشم اومد. ولی خب چون تجربه زندگی مشترک ندارم چیزی نداشتم بگم.
زندگی ها یکم پیچیده شده و فرصتها کم شده و درگیری ها زیاد. شاید دوستان منتظر یک فرصت درست و حسابی بوده اند که بتونن بنویسن، یا شایدم درگیر مشکلاتی بوده اند که در این فاصله تمرکز کافی روی نکات مثبت زندگیاشون نداشته اند که دل و دماغ اژ مثبت نوشتن ها داشته باشند. این از ارزش تاپیک شما و نیتتون کم نمیکنه.
امیدوارم هر مشکلی پیش اومده به زودی حل بشه و متاهلین تالار هم از تجربیات مثبتی که دارن بنویسن.
سلام عزیزان این تاپیک فقط برای متأهلین نیست در هر زمینه ای که تجربه دارید میتونید بیان کنید:72:
من چیزایی رو تجربه کردم به شخصه. یکیشون که شاخشون هست اینه که قبل از اینکه حرف بزنی، دو دقیقه نه دو ثانیه تامل کن، مطمئن باش پشیمون نمیشی.
مورد بعدی اینه که احساس، نقطه ضعف مرداس (بر خلاف چیزی که شایع هست)
در ارتباطم با پدر و مادرم:
۱- پذیرفتم که هیچوقت عمدا نخواسته اند به من آسیبی بزنند و هر چه بوده نیتشون خوب بوده.
۲- پدر و مادر من اصلا حواسشون به خودشون نیست و همه فکر و ذکرشون بچه هاشون بودن و هستن. حتی مثلا در خرید. منم سعی کردم در حد توانم چیزهایی که میدونم لازم دارن و بهش توجه نمیکنن رو براشون بخرم.
۳- حریم احترااام بین من و مامان و بابا خیلیییی زیاد بود در حدی که مانع صمیمیت میشد. دو سه سالی هست با مامان سعی کردم رابطه کلامی و فیزیکی بیشتری برقرار کنم. مثل مثلا حرفای محبت آمیز زدن، بغلش کردن، بوسش کردن، سرمو گذاشتن رو پاهاش، دستشو گرفتن.
با بابا هم چند وقته دارم سعی میکنم این گونه ارتباطات رو بیشتر کنم. زیاد موفق نشدم ولی یه کوچولو موفق شده ام. مثلا چند وقت پیش یه جای دوری باید میرفتیم که برادرم رانندگی میکرد و من و بابا پشت بودیم. خوابم که گرفت برای اولین بار توی عمرم یهو دل رو زدم به دریا گفتم بابا میشه سرمو بذارم رو پاتون؟ بابا هم به طرز باورنکردنی گفت آره بابا جون. و الهی بمیرم که توی یه ساعتی که من خواب بودم، یه تکون نخورد.
توی تالار اکثرا متاهل هستن. و شاید به درد کسی نخوره، ولی برای خودم به نظرم گامهای مثبتی بوده.
سلام سلام
منم میخوام تجربه هامو بگم
باشد که مفید فایده واقع شود.
۱.تجربه اولی که میخوام بگم اینه که
اینه که مجبور نیستیم با همه بحث کنیم .... یا نظرمونو ثابت کنیم.میشه راحت از کنارش رد شد ودر عین حال کار خودمونو بکنیم.
تو محل کار ی همکاری دارم که اصلا اعتقادی به رعایت پروتکل نداره:161:
و بدتر اینکه میاد به وسایل منم دست میزنه:158::160:
ما همینطوری تو معرض هستیم .
نمیدونستم اوایل چی کار کنم ولی نیم سوز میشدم وقتی میدیدم اصلا انگار نه انگار....البته قبلا هم کلا رعایت نمیکرد...دست خیس به دستگیره ها میزد و....
خب بالاخره جای عمومیه دیگه ...الان هم که کلا با کرونا عجین شده ..
بعد گفتم چطوری جلوی کارش و بگیرم که ناراحتی نشه بینمون
... هیچ کاری نمیتونستم بکنم فقط تا اون میرفت به هرچی که دست زده بود اسپری میزدم...یا میخواستیم دری رو باز کنیم میگفتم من دستکش دارم بذار من باز کنم...یا خودم به دستم میخواستم اسپری بزنم طرف اونم میگرفتم که تو هم بزن..مثل وقتی که ادامس میخوای باز کنی به بقلی هم تعارف میکنی..نه اینکه بخوام ضد عفونیش بکنم به خاطر اینکه بهش نشون بدم من مقیدم لطفا احترام بذار....
.خلاصه صبرم نتیجه داد مجبور میشد وقتی میخواد به وسایل من دست بزنه دستش و ضد عفونی کنه....حالا از این طرف ی مشکل دیگه در اومد اونم اینکه میشست پا میشد میگفت اونهائی که بیشتر رعایت میکنن بیشتر کرونا میگیرن!!:160: اصلا دلم نمیخواست انرژی بذارم باهاش بحث کنم و استدلال و برهان بیارم...
تو دلم گفتم باشه تو راست میگی. چون اگه مستقیم برخورد میکردم بدتر میشد رابطه مون خدشه دار میشد.... ی جاهایی میگفت تو دیگه خیلی حساسی
باهاش مقابله نمیکنم که نه من حساس نیستم تو بی ملاحظه ای که ماسک هم زدی رو چونه ات!!! به جاش با لحن ناراحت میگفتم آره میبینی ...انگار که خودم هم از این وضع ناراضی ام ...اون خوشبهحالش که رعایت نمیکنه راحته..
در واقع .تو روش نمیگفتم کار تو غلط نه من....که گارد بگیره و منتظر فرصت انتقام...مهمه که طرف و تو لج نندازیم....که اگه ی سرفه کردم بگه دیدی هرکی بیشتر رعایت کنه بیشتر مبتلا میشه!!
تو روم چیزی نمیگفت احترام مون حفظ میشد.
منم ظاهرا از رعایت کردن ناراحتم ولی در واقع کار خودم و میکنم
کلا من دیدم به این طریق حفظ احترام، جاهای دیگه هم جواب داده.
تجربه بعدی مربوط میشه به اینجا
وقتی پستی میذاریم لطفا تو هم تو هم ننویسیم تا ادم موقع خوندن گریه اش نگیره.:54:
و اینکه وقتی ی پستی رو میخونیم زحمت بکشیم از کاربر روبرو که پست مفیدی گذاشته تشکر کنیم.:18:
خیلی بد که میخونیم ولی تشکر نمیکنیم یا حتی بیچاره سوال پرسیده سین میکنیم ولی ج نمیدیم.:163::163::163:
دیگه اینکه وقتی ی کار همگانی انجام میدیم مسابقه ای باشه
مثلا اینجا سازنده ترین تجربه برنده بشه رای گیری کنیم.
چند وقت پیش تو زمان تاپیک صندلی یادتونه هی یه پیام میومد برای همه ؟؟...هرپستی رو میخواستی باز کنی اول میومد
the modir of hamdardi bayad send a jayeze for beautifuls elahe
فعلا که رفته برای ترجمه تا ببینیم چی بوده...دارن روش کار میکنن:biggrin-new:
ولی من انقدرش و فهمیدم که قراره به یه نفر جایزه بدن:biggrin:
- - - Updated - - -
راستی دقت کردین پوه از آینده اومده :biggrin-new:نقل قول:
توی تالار همه متاهل هستن
من و گیسو و سون و زلال و ی عالمه عذب اوغلی رو متاهل میدونه.
حالا شما فرضی هم بگی قبوله.نقل قول:
چون تجربه زندگی مشترک ندارم چیزی نداشتم بگم.
مثلا ی تجربه الهه با اقای جنتلمنش اینکه
وقتی الهه هر سری میگه نوبت توئه ظرفهارو بشوری اقاییش نه نمیاره
اینطوری ظرفها شسته شده شکسته هم نشده.
تجربه از این بالاتر !
- - - Updated - - -
دلیلش اینه که از اینده اومده اونجا دیده همه چیزونقل قول:
من و گیسو و سون و زلال و ی عالمه عذب اوغلی رو متاهل میدونه.
میشه بیشتر تعریف کنین از ایندمون خانم پوه:203:
سلام عزیزان
چیزهایی که در زندگی ام انجام میدم و خیلی بهم کمک کرده:
زندگی شخصی:
*کتاب می خونم تا بهتر زندگی کردن رو یادبگیرم.
* از اینستاگرام غالبا برای خوندن پست ها و مطالب ارزشمند استفاده میکنم.اسمم هم ناشناسه و دوستانم و اقوام رو دنبال نمیکنم. این جوری به سرعت مطالب ارزشمند گیرم میاد و وقت زیادی ازم نمی گیره. و وقتم با دیدن عکس های شخصی دیگران ازجمله دوستان و اقوامم هدر نمیره.
* بصورت آنلاین از یک روانشناس بسیار خبره کمک تخصصی روانشناسی می گیرم و تو زندگیم مخصوصا 9ماه اخیر که مشاوره رو از سر گرفتم تأثیر چشمگیری در بهبود کیفیت زندگیم داشته.
*برای آینده زندگیم هدف دارم و اهدافم رو مکتوب کردم و هر ماه ویرایش میکنم.
*فعالیت های لذت بخش رو در برنامه هر روزم می گنجونم . از فیلم و سریال دیدن گرفته تا کتاب خوندن و بستنی خوردن و نوشتن.
تو زندگی که مسائل زیادی هست که برای هر فردی رخ میده . تو درس - دانشگاه - ازدواج و غیره .
در مورد ازدواج موارد زیاد هست اگه بخوام یکیش را بگم اینکه سعی کنید با فردی ازدواج کنید که از نظر شخصیتی و فرهنگی و نوع زندگی و باورها زندگی با شما در یه خط باشه و خطش با شما نزدیک تر باشه .
درسته که هماهنگ کامل وجود نداره . ولی مسیر و امتداد یکسانی داشته باشند مهمه .یکی از معیارهای مهم ازدواج همین مسائل شخصیتی و فرهنگی هست . زن و شوهرها نباید دو تا آدم متفاوت باشند از نظر درونی و شخصیتی .یعنی جوری نباشه که فرد ، فرد مقابل را پایین ببینه و یا فرد خودش را کم ببینه در مقابل اون شخص . این یعنی از نظر فرهنگی و نوع زندگی متفاوت هستن .
سلام
ممنون از تاپیکتون
یکی از تجربه های خوب من که به لطف خداوند در زندگی ام اتفاق افتاد حضور در همدردی و استفاه از راهنمایی ها و تجارب افراد پیرامون و دوستی با عزیزان این محفل بود، که در زندگی ام بسیار مفید واقع شد.
سلام دوستان
در زمینه زندگی مشترک:
یادگرفتم هرگز در مورد خانواده همسر از دورترین ها تا نزدیک ترین ها پیش همسر گله و شکایت نکنم در عوض اگر چیزی هست که لازم هست تا همسرم در جریانش باشه به صورت مختصر و کوتاه و کاملا صادقانه فقط اون چه اتفاق افتاد و احساسم رو بگم تا در جریان باشه.
گاهی هم میشه بعضی دلخوری ها رو به همسر نگفت و به شخصه و محترمانه وارد عمل شد و یا محترمانه رفتار رو تنظیم کرد.
آدمای قوی و با اعتماد به نفس کمتر گله و شکایت می کنند.
اگر جای خشم از دیگران احساس واقعی که زیر خشم هست رو بفهمیم راحت تر با رفتارهای دیگران کنار میایم.
تجربه اولم:
یکی از مهمترین تجربه های زندگی ام اینه که فکر می کردم تغییر همه مراجعانم و کاربران سایت همدردی راحت تر هست از اصلاح یا تغییر حتی یک ضعف کوچک خودم!!!!:305::81:
اما در واقعیت عکس این درست هست.
و اما تجربه دومم:
اگر بتوانم حتی یک ضعف کوچک را در خود درمان کنم، در حل بسیاری از ضعف ها و نقاط منفی دیگران و مراجعانم موثرتر خواهم بود.
به دیگر سخن وقتی دست در اصلاح خودم می زنم، دهها برابر رابطه ام با دیگران اصلاح می شود و صدها برابر اصلاح دیگران تسهیل می شود.
یه جورایی از ماست که بر ماست.
سلام.
یک تجربه که در مورد پدرم بعد از بازنشستگی دارم این بود که میدونستم بابا عاشق کارش بوده و حقیقتا هم در محل کار خودش شخصی بسیار خلاق، سودمند و موثر بوده. میدونستم که بابا بخش زیادی از هویت خودش رو از موفق و موثر بودن در زمینه شغلش دریافت میکنه. و بعد از بازنشستگی، گرچه مثل همیشه به مطالعه ادامه میداد، ولی متوجه میشدم که احساس این رو داره که میتونه هنوز مفید باشه و فرصتش نیست و حس هدر رفتن داشت.
گاهی میشینم ازش سوالهایی در زمینه رشته اش میپرسم. او هم سر ذوق میاد و ساعتها بحث رو برام باز میکنه و قشنگ شیرفهمم میکنه.
هم خودم کلی چیز یاد میگیرم، هم ارتباط کلامی ایجاد میشه، هم بابا از اینکه چیزی یاد بده احساس بهتری پیدا میکنه، هم گاهی یواشکی صداشو ضبط میکنم که یادگاری بمونه.
...................
وقت خورشت بادمجون درست کردن که بشه، بابا داوطلب میشه برای آشپزی. و همیشه خیلی خوشمزه درست میکنه.
امشب هم وقتی داشت آشپزی میکرد یکی دو ساعتی با هم حرف زدیم. بعد شام، بابا بهم گفت دستت درد نکنه. من گفتم دست شما درد نکنه خیلی خوشمزه بود. گفت نه، دست تو درد نکنه، خوشمزه شد چون پیشم بودی با هم حرف زدیم.
گرچه شاید از نظر روانشناسی معتقدن که درونگراها ارتباط نمیگیرن، ولی من چیز دیگه ای تجربه کرده ام. تجربه به من اینجوری نشون داده که درونکراها یک روزنه ی ورود خاص دارن که باید بشناسیش. و اتفاقا وقتی از اون روزنه وارد بشی رابطه ای بسیااااار عمیق باهات ایجاد میکنند. (برونگراها به نظر من روابطشون گرچه بیشتره، ولی سطحی تره)
سلام.
در رابطه با دخترخواهر ۱۴ ساله ام:
دختر درونگرایی و کم حرفی به نظر میاد و زیاد از خودش حرف نمیزنه، ولی میفهمم از چالش و هیجان چالش خوشش میاد و سر ذوق میاد. خیلی اهل کتاب خوندنه و از کتابهای تخیلی و ماجراجویانه خیلی خوشش میاد.
توی این وضعیت کرونا هم که نمیشه نوجوانها بر خلاف نیاز طبیعیشون، رفت و آمد با دوستانشون و توی اجتماع رفتن داشته باشن، کسل میشن.
من یه چیزی رو امتحان کردم که هم به خودم انرژی داد و هم به خواهرزادم. توی کانال دانشگاه که مسابقات کتابخوانی با جوایز نقدی نسبتا خوب میدن، یه کتاب دیدم که هم متن داستانی ماجراحویانه و البته ساده ای داشت هم نکات آموزنده خوبی در خلال داستان در موردشناخت هدف و برنامه ریزی براش و امید داشتن و نحوه موثر رسیدن به هدف و همینطور نحوه برقراری ارتباط موثر داشت.
کتابو برای خواهرزادم فرستادم و گفتم که ازش مسابقه میگیرن و بیا بخونیم و تو با اکانت من توی مسابقه شرکت کن و اگر رتبه آوردی جایزه اش برای خودت.
کلی ذوق کرد.
خودم فکر کنم راه خوبی بود برای اینکه یکم ذوق توی این کسالت های وضعیت کرونا بهش بدم. و همینطور با هم دوست تر تر تر بشیم.
امیدوارم رتبه بیاره. و البته با شناختی که ازش دارم میدونم نکته های کتاب رو هم سریع میگیره و به کار میبنده.
خاله کوچیکه بودن هم دنیایی داره ها...
نکته مهم دیگه، باید همیشه حواست باشه که چه کسی پی به نقاط ضعفت میبره. بصورت کلی هیچ کس نبایستی پی به نقاط ضعفت ببره . . .
من بعد از اتفاقی که در زندگیم افتاد و از همسرم جدا شدم . متوجه شدم هیچ وقت نباید قبل از وقوع ی اتفاقی از اون بترسیم و بهش فکر کنیم . یعنی در کل از چیزی نترسیم و افکار بد هیچ وقت نداشته باشیم. چون وقتی به اتفاق بدی که هنوز رخ نداده فکر میکنیم در اصل داریم ارتعاشاتی رو به جهان هستی میفرستیم که درست نیست .
سلام . متشکرم از حضورتون:72:
باز هم تشریف بیارید از تجربه هاتون بگید خوشحال میشم:72:
از نظر معنوی :
هر وقت نمازم قضا بشه یا اینکه دیر بخونم کلافه و عصبی هستم اما وقتی نمازم رو سر وقت بخونم حال روحی خوبی دارم
گاهی وقتا که وسواس آزارم میده هدیه به حضرت زهرا (س) صلوات می فرستم حالم بهتر میشه
در کل هر وقت به خدا نزدیک باشم اعصاب آرومی دارم:72:
خانم تبسم اسمانی انصافی حقشون امتیاز یک نیست!
دیدم مدیر همدردی هم از تجربیاتشون گفتن، خیلی خوبه این!!
یه تجربه جدید از خودم، جالبه من خودم به شدت آدم رازداری هستم، ولی بقیه رو هم فکر میکنم مثه خودمن! اگه رازی داری یا چیزی هست که نمیخای بقیه بدونن، نباید به کسی بگی ...
سلام به همه دوستان... یکی از تجربیات من که شاید بدرد شما هم بخوره توی مسائل حقوقی بود که برای گرفتن حکم جلب چک برگشتی با وکلای مجموعه ..... همکاری داشتم و از تخصص و نحوه رسیدگی به پرونده ام رضایت داشتم. خواستم به دوستانی که ساکن غرب تهران هستن پیشنهادشون بدم.
سلام به همه عزیزان
یکی از تجربه های خوب من در زندگی این بوده که هروقت به چالشی دچار میشم و احساس آزردگی زیاد دارم به جای پرداختن به فرد مقابل و اتفاق از خودم بپرسم چه ضعفی دارم کهاین موضوع باعث ناراحتیم شده؟ هروقت عمیق میشم میبینم اوه چه چیز جالبی درباره خودم کشف کردم
چون تمام افعال اشتباه یا قبیح یا تمام احساسات ازاردهنده (به جز هرچی احساس که در مسیر بندگی خداست مثل غم برای شهادت حضرت زهرا ع)
حتما از یک ضعف درونی ادم بوده
سلام ، تا جایی که من به خاطر میارم از بچگی شاید بیش از بیست سال من عادت به ناخن جویدن داشتم و تا سن ۳۲ سالگی این عادت همراه من بود ، با کوچک ترین اضطراب ، فکری ، تنشی مدام ناخنم را می جویدم
همیشه به کسانی که ناخن بلند داشتند غبطه میخوردم تا به حال هم جدی تلاش برای ترک این عادت نکرده بودم تا اینکه تونستم با انگیزه ای که همسرم بهم دادند و همت خودم شعار خواستن توانستن هست رو به واقعیت تبدیل کنم و من الآن مدتی هست که ناخن نمی جوم . برای من ترک این عادت خیلی سخت بود اما شدنی بود و من موفق شدم ناخنم رو بلند کنم و با ناخن گیر ناخنم را کوتاه کنم :18:
سلام،
من در گذشته وقتی کسی باعث دلخوریم میشد و حقیقتا حق هم داشتم با یک واکنش ناپخته و خیلی احساسی خودم رو کنار اون شخص تخلیه میکردم،ولی بدی ماجرا این بود که واکنش تند من قبح کار طرف رو میپوشوندو من عوض اینکه دلجویی بشم باید ساعتها توضیح ودلجویی میکردم که اخرش بامقصر بودنم تموم میشد.
ولی یادگرفتم هرچیزی هم که خیلی خردکننده و ناراحت کننده باشه ولی باید یک زمان کوتاهی بین اون اتفاق و عکس العمل من باشه که احساسات ته نشین بشن و جملاتی که قراره گفته بشه با لباس آراسته به عقل و منطق به طرف مقابل منتقل بشه.:305::43:
وقتی پسرم کار بدی میکرد و یا واکنش بدی نشون میداد و با پدرش بحثش میشد طرف پسرمو میگرفت و باعث میشد دعوا و بحثو دلخوری پیش بیاد
الان یادش دادم خودش منطقی با پدرش صحبت کن و اصلا دخالت نمیکنم تا مسئله با آرامش حل بشه