-
من يه خواهر شوهرم
سلام
چند روز پيش به طور اتفاقي با اين سايت آشنا شدم و موضوعي كه از خانواده شوهرش گلايه داشت نظرم رو جلب كرد چون خيلي شبيه اتفاقي بود كه توي خانواده خودمون افتاده بود اول فكر كردم زن برادر خودمه اما بعد ديدم يه تفاوتهايي داره كه نمي تونه ايشون باشه پس من هم با خيال راحت اومدم و اينجا مسئله ام رو نوشتم
من دو تا خواهر دارم و سه تا برادر كه يكي اشون توي شهرستان دانشجوئه و كمتر مي بينيمش اما دو تا برادرم ازدواج كرده ان مشكل ما با زن برادر كوچيكمه
اين خانم خيلي با محبت و مهربونه و توي يه خانواده كم جمعيت بزرگ شده كه پدر ومادرش هم از هم جداشده اند . برادرم همسرش رو واقعاً دوست داره و زندگي رمانتيك اونها باعث حسرت خيلي ها شده . اما زن برادرم خيلي بي تو دهنه نه اينكه فحش بده يا اما اگر يه چيزي به مزاجش خوش نياد همون موقع توي صورتت حرفش رو مي زنه البته من هم از اين رفتارش خوشم مي ياد كه نمي ذاره كدورتي بمونه خودش هم به همين مسئله توجه داره اما رك بودنش گاهي جنبه توهين رو بوجود مي آره مثلا با مادرم هم همينطورن
مي گه من بچه كوچيك دارم بايد دعوتم كنيد تا بيام خونه اتون نهار يا شام اما ماهي يه ساعت مي اومد و بدون ايكه شام بخوره مي رفتن
من يه اشتباه كردم چند وقت پيش ها پيش يكي از دوستان كه بهش اعتماد كرده بودم خيلي حرفها زدم و از زندگي خصوصي اش و حتي خصايصش به اغراق حرفهايي زدم ولي دوستم همه چيز رو به اون انتقال داد
اما اون با برادرم ما رو به خون هاشون فرا خوندن و از ما دليل خواستن من گفتم كه اشتباه كرده ام اما اونها واقعاً عصباني بودن البته حرفي هم نمي زدن من از اونجا بيرون زدم و د وهفته بعد به زن داداشمزنگ زدم و اون مثل هميشه خوش اخلاق با هام برخورد كرد و گفت گذشته ها گذشته اما يه سري حرفهايي كه زدي بايد برام مشخص بشه مثلا گفته اي كه من حسودم ، من چه حسادتي به شما دارم بكنم (اون واقعاً حسوده البته چيزي كه انجام داده باشه نه اما توي نوع حرف زدنش يا نگاهش مي شه فهميد حسوده و نمي خواد كسي ازش بالاتر باشه درصو رتي كه سطح مالي اش از خانواده ما بالاتره )يا اينكه تو گفتي من حرمت سرم ني شه و بي ادبم رو بايد برام مشخص كني
واقعاً اون احترم مادرم رو نگه نميداره البته فحش نمي ده صداش رو بالا نمي بره اما واي به اون روزي كه مادرم ناخواسته حرفي بزنه سريع توي صورتش ميياره و گلايه مي كنه
با پدرم رابطه خوبي داشت اما در كل هم دوستش داريم هم ...
اون يكي زن برادرم برعكس اين اصلا حرف نميزنه و هميشه احتراممون رو حفظ مي كنه اين يكي ما باهاش خيلي راحتيم اما اون يكي حد رو نگه مي داره
اين زن داداشم خيلي خودمونيه و پر حرارته و البته خيلي متكبره و لي دهنش قرصه و هرگز از ما حرفي جايي نميزنه اما اون يكي هم خودمونيه اما دهن لقه
من از داداشم ناراحتم كه اين همه بي دليل پشت زنشه و هر چي توي اين ماجرا زنش ساكت بود اون به من توهين كرد كه نمك به حرامي كردي انسانيت سرت نشد احترام رو نفهميدي
خلاصه اينكه من نرفتم خونه زن داداشم اون هم يه چند بار به مادرم گفت بايد اون بياد رسماً عذرخواهي كنه تا من بيام خونه شما و الان برادرم هر موقع من نيستم ميايد اما خانواده اش رو نيم ياره فقط يه بار زنش اومده بود خونه كه پاي بابام شكسته بود (عيادت) و به پسر 5 ساله اش ياد داد كه به بابايي بگو عمه با مامانم دعوا كرده آخه ما حرفي به بابا نزده بوديم
وقتي فهميديم كه اون بچه رو ملعبه كرده خيلي ناراحت شديم اما اون تكذيب كرد و گفت بچه خودش فهميده و گفته
خلاصه من هم به مادرم گفتم بهش بگو من كه ديگه نمي رم خونه شون اونها هر وقت دوست داشتن بيان خونه من كه نيست.
مادرم هم ميگه اين دختره بايد يه ذره ادب بشه يه بار بهش گفتم بيا گفت نمي يام ديگه هم بهش نمي گم . اون هم از اون طرف پشت تلفن با مادرم عين يخ برخورد مي كنه حتي يه تعارف خوشك و خالي هم نمي كنه
من تحت هيچ شرايط نميتونم برم خونه شون دلم مي خواد اين رابطه از سر گرفته بشه اما مگه من غرور ندارم دو بار ازش مفصل عذرخواهي كردم پشت تلفن ديگه نمي تونم توي صورتش نگاه كنم اما اون مي خواد له ام كنه
-
RE: من يه خواهر شوهرم
عزیزم قبول کن اشتباه کردی. نباید راز خانوادت رو با کسی در میون می ذاشتی. من بهشون کاملا حق نمی دهم ولی کمی خودت رو جای اون بذار. خودت هم زمانی ازدواج خواهی کرد.
رفتار رک ایشون دلیل بی احترامی نیست. اگه واقعا بهتون در طول این چند سال بی احترامی کرده بودند و ازش دلخور بودین الان اصلا دوست نداشتین حتی صداشو بشنوین ولی دوستش دارین که می خواین دوباره روابط از سر گرفته بشه.
جایی نوشتی برادرم پشت زنشه. خب این از نظر شما نباید ان طور باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ( فقط خودتو بذار جای عروستون و فکر کن اگه متاهل بودی و این اتفاق برات می افتاد توقع چه رفتاری از همسرت داشتی ؟؟؟ )
جایی دیگه هم نوشتی اون حسوده ولی کاری نکرده ما خودمون فهمیدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فکر نمی کنی کمی داری یک طرفه قاضی می ری ؟
کار اشتباه رو شما کردی عزیزم . باید خودت درستش کنی. معذرت خواهی و اعتراف به اشتباه غرور کسی رو هیچ وقت خرد نکرده. اینو همیشه یادت باشه عزیزم.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری. موفق باشی :72:
-
RE: من يه خواهر شوهرم
اين كه مي گم حسوده دليل دارم اون هميشه بد گويي عروس ديگمون رو پيش من مي كرده درسته كه مي گفته درد و دل مي كنم باهات اما اون واقعاً دلش نمي خواد بالاتر از خودش كسي باشه
وقتي هر دو تا عروسمون خونه ما بودن اون دلش مي خواست ما فقط پيش اون باشيم البته بگم عروسهامون رابطه خوبي با هم ندارن يعني اول زن اون برادرم راه رو براي دوستي باز نگذاشت اين هم ديگه اينگار از دماغ فيل افتاده باشه اصلا محلش نگذاشت و هر كاري كه جاري اش مي كرد براش يه پيراهن عثمان مي دوخت
مثلا من رفتم خون هشون اون نيومد كنارم بشينه و اصلا با هام حرف نمي زنه (اين ها رو زن داداشي كه باهاش مشكل دارم مي گه) و يا وقتي بچه ام مريض مي شه اون نمي ياد يا وقتي خودم مشكلي دارم اون اصلا حالي نمي پرسه اينها رو زن داداشم پيش من مي گه من هم واقعاً نمي دونم چرا زن داداشام با هم اينطورن اما اصل قضيه اينه كه با اينكه خيلي از جاري اش سر تره و زندگي اش هم بهتره همش حسادت مي كنه به رابطه اون با ما كه چرا با ما گرمه با اون نيست.
زن داداشم از اينكه متكبره احساس لذت مي كنه
به نظر شما اين درسته كه اون با خانواده كلا قطع رابطه كرده من يه حرفي زدم با مادرم اينا چرا به هم ريخته
نازنين شما گفتين كاملا بهش حق نمي دين چرا؟ در مورد چي بهش حق نمي دي؟
-
RE: من يه خواهر شوهرم
اون انتظار داره تا سرما مي خوره خودش يا بچه اش ما زندگي مون رو ول كنيم بريم سراغش البته خودش اينطوريه و به كوچكترين درد ما زنگ مي زنه و احوال مي پرسه اما شايد اون خيلي كارهاي ديگه هم بكنه همه كه مثل هم نيستن ما كه مجبورش نكرده بوديم.
مامانم كه گفته من ديگه خونه اش نمي رم.
يا وقتي خانم مي ره مأموريت كاري انتظار داره ما بريم براش كارهاي خونه هم انجام بديم . يه مدتي توي يه شهر ديگه بودن و خواهر من دانشجوي اون شهر بود و يكسال پيش اون بود و حالا انتظار داره به پاس لطفي كه كرده بود و البته خونه مال اون بود نه داداشم خواهرم هي بهش سر بزنه يا زنگ بزنه آخه خواهر من سر كاره تا شب وقتي مي ياد خونه ناي حرف زدن نداره اين چه انتظاريه؟
ديروز خواهرم بعد از 2 ماه وقت كرد زنگ زد بهش و احوال پرسي كرد اون اما خيلي خشك و رسمي جواب داد خواهرم خيلي بهش بر خورد البته اون موقع ها اون خيلي هواي خواهرم رو داشت مي دونم خواهرم نبايد به خاطر من باهاش قطع رابطه كنه اما به خدا ايشون اصلا عادت نداره تلفن بزنه جايي. فرصت هم نداشته كه بره سر بزنه خونه داداشم
-
RE: من يه خواهر شوهرم
اولا جواب اين سوال نازنین غ رو بده ((جایی دیگه هم نوشتی اون حسوده ولی کاری نکرده ما خودمون فهمیدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ***جایی نوشتی برادرم پشت زنشه. خب این از نظر شما نباید ان طور باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ))
دختر خوب شما رفتار خيلي بدي داشتي مادر شما هم نبايد از شما طرف داري ميكرد بايد شما رو تنبيه ميكرد چون اشتباه بدي رو مرتكب شدي.در مورد خواهرت هم بگم كه خيلي ناسپاس اگه من بودم حتي توي مهموني هم ميديدمش بي محلش ميكردم.1 سال مدت زمان كمي نيست كه آدم بخواد مهمون داري كنه.متاسفانه شما فكر ميكنيد زمان قديم و عروس بايد زير سلطه شما باشه.در مورد اون يكي زن داداشت هم كه اصلا حرف نميزنه شايد جريان همون سياست پنهونه؟راستي اين برادرت پشت زنش هست؟
-
RE: من يه خواهر شوهرم
چقدر داستانت مثل يكي از دوستان همين تالار هست. البته در نقش زن داداش.
عزيزم
هر آدمي يه خوبي داره يه بدي
خودت مي دوني كه با محبت و پر حرارته اما خوب به قول خودت خيلي رك هستش.
البته ايشون بايد موقع صحبت كردن مللاحظه طرف مقابل و احترامها را داشته باشند اما شما در جايگاهي نيستي كه بخواهي به ايشان ياد بدهي كه چه كند
به نظر من هم اينكه شما روابط خصوصي خانواده را به دوستتان منتقل كرديد كار درستي انجام نداده اي. دوست نداري كه به تو هم بگويند دهن لق؟؟!!
البته از حرفهاي من ناراحت نشو عزيزم اما اي كاش روابط حسنه را خودت برقرار كني. اگر هزاري هم كارهاي او اشتباه باشد با يك عكس العمل اشتباه كاري كردي كه خودت را مقصر كني ولان بهترين راه اينست كه به خانه آنها بروي البته لازم نيست خيلي غرورت را خورد كني و حتما عذرخواهي كني. همين كه به آنجا بروي و با روي گشاده با آنها برخورد كني خواه ناخواه روابط حسنه برقرار مي شود.
اگر او هم شروع به گله و قصه كرد تو سعي كن حرف را عوض كني و يا گوش كري بدهي تا ماجرا همين جا تمام شود
يك مرد بايد مدافع زن و فرزندش باشد (فرقي نمي كند كه خوب باشند يا نه) اصلا از برادرت گله مند نباش كه چرا از آنها دفاع مي كند.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
سلام نازنين. من هم با نظر دوستان موافقم. قبول كن كه تو اشتباه كردي و خانواده ات هم اشتباه تو رو تكرار كردند. اگر ازدواج كني دوست نداري كه شوهرت تو همه مسائل پشتت باشه. ناراحتي شما در مورد داداشتون كاملاً بي مورده. واقعاً عروس خيلي خوبي داريد كه يكسال تمام از خواهر شوهرش پذيرايي كرده. به نظر من قدرش رو بدونيد. همين امروز يه دسته گل بگير و برو خونشون. حسادت هم در وجود اكثر خانمها هست حتي در خودتم وجود داره كه اينطوري در مورد زن داداشت صحبت مي كني. كاري به رفتار جاري ها هم نداشته باش. اونها خودشون مي دونند چه جوري از پس هم بر بيان.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
متأسفم .همين
اصولا اين جور رفتارها و اشخاص رو نمي شه تصحيح كرد نميشه نصيحت كرد چون تغيير ناپذيرن و افرادي كه چنين تصوراتي نسبت به نه عروس بلكه همنوع خود دارن قابل بخشش نيستن اما چه ميشه بر ما كه مي بخشيم شايد فقط به خاطر همسر باشه و شايد هم معذرت مي خوام حماقتي محض
-
RE: من يه خواهر شوهرم
و من باز هم می گم خودتو جای اون بذار . از خانواده شوهرت چه توقعی داشتی ؟ واقعا اگه همین رفتارها رو خواهر شوهرهای خودت باهات بکنن چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به قول خودت اگه شماها مریض بشین یا هرچی اون زنگ می زنه و حالتون رو می پرسه ولی اگه اون هم انتظار داشته باشه شما می گین مبتکره و هر کس یک جوره ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! خواهر شما یک سال پیشش بوده اون وقت دو ماه زنگ نزده ؟؟؟ واقعا توقع داشتی چه طور باهاش برخورد کنه؟؟؟
عزیزم مطمئن باش آدم های رک از آدم های تودار بهترن. از آن نترس که های و هوی دارد. از آن بترس که سر به تو دارد !!! به نظر من عروستون بهترین کار رو می کنه و تعادل خوبی رو داره ایجاد می کنه.
خودت هم یک روز ازدواج می کنی عزیزم. همون طوری رفتار کن که دوست داری باهات رفتار کنند.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
شما جاي اون بوديد چه ميكرديد؟
-
RE: من يه خواهر شوهرم
اون اولش خيلي تلاش كرد رابطه ها ايجاد بشه اما بعد ديگه حرفي نزد نمي دونم چرا ما هم ديگه تلاشي نكرديم همش منتظرم ببينم شب يلدا مي ياد البته مادرم مي گه من دعوتش نمي كنم هر وقت دلش خواستبياد
چند وقت پيش ديدمش توي خيابون و حتي نگاهم نكرد البته ممكنه نديده باشه يا خودش رو زده به نديدن داداشم هم كه اصلا با هام چپ افتاده و اسمي ازم نمي ياره
در كل نمي تونم برم اين قدرت رو ندارم در ضمن من خودم مي دونم اشتباه كردم كه با ديگرون حرف زدم اما دنبال يه راهي هستم كه اون بياد مي خوام ببينم راهي هست اون خيلي عاطفيه اما با دايي اش قهر كرد سر يه موضوع اينچنيني تا حالا پا پيش نگذاشته . داداشم هم كه ...
تمام اسرارم رو بهش مي گفتم اما ...
-
RE: من يه خواهر شوهرم
من جای او بودم همین رفتار رو می کردم. عروستون کاملا دارن سنجیده عمل می کنن.
شما دارین اشتباه می کنید عزیزم. هم شما و هم خانوادتون. بهش حق بدین. مامان شما باید با بزرگواری خودشون عروستون رو دعوت کنند حتی اگر سوء تفاهمی هم پیش اومده باشه. همیشه بخشش از بزرگترهاست. تازه به قول خودت اون تلاششو کرده!
عزیزم واقعا خودتو جای او بذار. البته نمی تونی چون ازدواج نکردی.
چقدر خوشحالم برادرت رفتاری معقول رو انتخاب کرده. همون رفتاری رو که هر مرد منطقی و پایبند به خانواده انجام می ده. از هر دست بدی از همون دست پس می گیری. مثل یک خانم خوب برو و از زن برادرت عذر خواهی کن هرچی باشه ازت بزرگتره. نذار به خاطر اشتباه کودکانه ات روابطتون تا یک عمر با برادرت به هم بخوره.
باز هم می گم خودتو جای او بذار
-
RE: من يه خواهر شوهرم
جالبه اشتباه از سمت شماست و انتظار داريد اون پيش قدم بشه.ببين دوست عزيز هر كي يه اخلاقي داره يعني چي شب يلدا مادرت دعوتش نميكنه(خيلي لجبازه)ببين روزهايي كه با بقيه ايام فرق ميكنه آدم از بزرگترها يه توقع ديگه داره اگه منم بودم بدون دعوت نميرفتم.ضمنا به نظر من عروس خوبي داريد كه تا الان نسبت به اين همه رفتار شما واكنش بدي انجام نداده، چون مطمئن هستم شما همه چيز رو صادقانه به ما نگفتيد.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
به نظرم شما دچار نوعي حسادت شده ايد نه اون . حسادت زماني رخ مي ده كه فرد به خواسته خودش نرسيده باشه يا اينكه توان رسيدن به اون رو نداشته باشه پس اين حس كه من چيزي از طرف مقابلم كمتر ندارم ) سرخورده مي شه و به صورت حسد نمايان مي شه
-
RE: من يه خواهر شوهرم
اولش اون حرفهايي رو كه برام فرستادي رو گذاشتم توي تاپيك اما بعد پشيمون شدم بهتر نيست كمي واقع بين باشي و جنگ جاري ها رو به خودشون وابگذاريد .
-
RE: من يه خواهر شوهرم
من تاپیکو خوندم همه دوستان همه چیز رو گفتن و منم کاملا موافقم فقط میخوام بگم نزار این زن داداش به این خوبی از دستت ناراحت باشه برو معذرت خواهی کن چون شما اشتباه کردید. در ضمن منم یک خواهر شوهر هستم و درکت میکنم پس برو جلو فکر نکن کوچیک میشی شجاع باش و حقیقت رو قبول کن .
-
RE: من يه خواهر شوهرم
از من پرسيده بودين چطور مي فهميم حسادت كرده؟ وقتي دو تا جاري ها مي يان خونه ما اون انتظار داره چون عروس بزرگه است (نه از نظر سن) ما همش بشينيم پيش اون چون اين دوتا هرگز يه جا نمي شينن يا وقتي ما مي ريم آشپزخونه و زن اون داداشم مي ياد پيش ما اين ديگه نميياد پيشمون . همش طوري حرف ميزنه اينگار اون مقصره و خودش هيچ تقصيري نداره
من دو بار باهاش تماس گرفتم اون خيلي تحويلم گرفت اما ديگه رقبتي نشون نداد كه با هامون ارتباط برقرار كنه خواهرم آخرين بار كه باهاش تماس گرفت اونقدر بد و يخ با خواهرم حرف زد كه ديگه قسم خورد ه به خون ههاش زنگ نزنه
ما بديم پس چرا ارتباطش رو با مادرم قطع كرده ؟
در كل من واقعاً نمي تونم برم خونه اشون چون مي دونم اون همين رو مي خواد كه بگه ديدي به غلط كردن افتادن ؟
اما به نظر شما اون مي ياد خونه ما ؟ توي يه سكوته
به خدا من دوستش دارم نمي گم بده اما رفتارهاش گاهي آزاردهنده و سراسر غرور بود درسته كه خيلي خودمونيه اما كلام رك و بي پرده داشتن هم تا اين حد خوب نيست
وقتي مي خواست بره جايي يا مريض مي شد و بهم مي گفت بيا پيشم من فورا قبول مي كردم اما اون نمي خواست قبول كنه كه ما هم هر كدوم خونه و زندگي داريم و بايد يه حدي داشته باشيم
به هر حال ممكنه مريضي سرماخوردگي بچه هاش از ديد اون كه شب بيداري ميكشه بزرگ باشه اما در نظر بقيه يه سرماخوردگيه اون نبايد از ما انتظار داشته باشه كه براي كوچكترين نسئله اي از وقت خودمون بگذريم و بريم سراغش درست نمي گم؟
من مي گم من اشتباه كردم يه غلطي كردم دو بار هم ازش تلفني عذرخواهي كردم اون نبايد يه سري به مادر و پدر شوهرش بزنه به من چكار داره؟ب
به نظر شما اگر يه زنگ به خواهر شوهرش بزنه گناه كرده؟
-
RE: من يه خواهر شوهرم
عزیزم قبول کن مقصری و باید معذرت خواهی کنی. چرا انقدر توجیه می کنی ؟؟؟؟ برو و تمام کن قضیه رو دیگه. شما یک نفره نمی تونی کسی رو عوض کنیولی می تونی شرایط را متعادل حفظ کنی. انقرد توجیه نکن عزیزم.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
شما فقط داريد خودتان رو توجيه مي كنيد و فقط منتظريد كه اون بياد جلو و بس. چون به غرور شما لطمه وارد مي شه. پس اون چي؟ اون غرور نداره.اونم كه اومده. ديگه چي مي خواهيد؟ كاري به كار جاريها نداشته باشيد. همين خودتان آتيش بين اون ها رو بيشتر مي كنيد.
-
RE: من يه خواهر شوهرم
سلام دختر خوب من هم عروس هستم و مدت 9 سال که ازدواج کرده ام و در این سالها خیلی تجربه ها بدست آورده ام اون زن داداشت که گرم است و با شما روابط خوبی داشته منظورم زن داداش دومیت می باشد،دراین میان صمصیمی بوده ،هروقت که شما و خانواده تان مریض بودید حالتان را می پرسیده یعنی بین شما و خانواده خودش فرقی قائل نیست بلکه اخلاقش این است یعنی اگر خواهر خودش هم به او بی احترامی کند همانطور رفتار می کند که با خانواده شما رفتار می کند یعنی در کنار یک سری خوبیها نقاط منفی هم دارد و آن زن داداشت که کم حرف می زند کم صمیمی می شود، تا مشکلی پیش نیاید یعنی همیشه حواسش هست که شما و خانواده تان فامیل همسرش هستید پس خودت را در جای یک فرد ازدواج کرده بگذار و ببین چه نگاهی به شما که خواهر شوهر هستید دارد و بعد حرکات زن داداشت را تفسیر کن بعد شما همیشه باید آبروی هر دو زن داداشت را حفظ کنی و حرفهای خصوصی آنها را جایی مطرح نکنی چون فقط با این کار زندگی برادرانت را که برای تو عزیز هستند دچار مشکل می کنی به نظر من همیشه اینطوری به زندگی نگاه کن که هر چه بیشتر به خانم های برادرانت احترام بگذاری و مرز روابط را حفظ کنی باعث می شوی زندگی برادرانت پایدارتر شود و یک خواهر جز خوشبختی برادرهایش چیزی نمی خواهد و اگر این وسط رفتار شما موجب اختلال شود فقط ناراحتی برای پدر و مادرت پیش می آید چون کم شدن رفت و آمدشان پدر و مادر تو را ناراحت می کند . دوست تو
-
RE: من يه خواهر شوهرم
سلام منم يه مشکلي دارم البته يه دونه مه نيست ولي خوب ميگم براتون
من احساس ميکنم خواهرشوهرم دلش ميخواسته زن شوهرم من باشه به خدا راست ميگم نه اينکه واقعا بخوادا ولي اينطوري رفتار ميکنه از دستش خسته شدم اصلا طاقت نداره محبتهاي شوهرمو به من ببينه با اينکه خودش شوهر داره ولي همش به داداشش مي چسبه من حالم از اين موضوع به هم ميخوره
-
RE: من يه خواهر شوهرم
ماندانا بهتره تو یه تاپیک جداگانه مشکلتو مطرح کنی.
در مورد خواهر شوهرت حتما قبل از اینکه با برادرش ازدواج کنی رابطه خوبی با اون داشته و الانم میخواد این طوری باشه و اصلا هم متوجه نیست که تو داری اذیت میشی بهتره اهمیت ندی. لابد محبت برادرشو میخواد. رفتار شوهرت با اون چه طوره؟