برای بهارتون چه برنامه ای دارید؟

روزها، دفتر عمر شماست؛ آنها را با نیکوترین کردارهایتان جاوید سازید.

امام علی

سلام به دوست های خوبم http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

امیدوارم سال 97 رو با سربلندی گذرونده باشید و آماده باشید تا یه سال پربار و پر از خیر و برکت برای خودتون بسازید.

احتمالا یه طرحی از سال و سالهای آینده در نظر دارید، شاید هم تا حالا یه لیست مرتب از اهدافتون در سال 98 تهیه کرده باشید یا قصد داشته باشید تا پایان سال تهیه کنید.

اما من می خوام در مورد اون کارهایی ازتون سوال کنم که قصد دارید در بهارِ 98 انجام بدید، یا اون سطحی از اهدافتون که قصد دارید تا پایان بهار بهش برسید.

اهداف و برنامه های کوتاه مدت، یا تیکه های اهداف بلندمدتتون که می خواید بهارتون رو بهش اختصاص بدید. نیازی نیست اهداف بزرگی باشن، مهم اینه که برای انجام دادنشون برنامه داشته باشیم.

خلاصه سوال اینه که با بهارمون چیکار داریم؟ این بهارِ زیبا و زنده ما رو به کجا می بره؟

من هنوز درگیرِ انجام کارهای پایان سالم هستم، اما می دونم که با بهارم چیکار دارم. تا شب یا فردا میام براتون می نویسم، و از شما هم دعوت می کنم که بنویسید. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

این تاپیک در کلِ بهار باز و فعاله، تا هر کاری که انجام شد و هر برنامه ای که به نتیجه رسید رو توش بنویسیم. یا حتی تغییر مسیر و تغییر هدفمون رو. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

سلام http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

همچنان مهم ترین هدف من اینه که هیجاناتم تحت مدیریت من باشن، نه من تحت تسلط هیجاناتم.

در این راستا پارسال یه مدت بصورت مرتب دمنوش آرامبخش می خوردم (که واقعا معجزه گر بود) و باشگاه می رفتم و یه برنامه ی مدیتیشن هم داشتم. اینها خیلی خیلی برام مفید بودن.

بنابراین همه ی اینها رو (غیر از باشگاه که متاسفانه نمی رسم برم) توی برنامه ی بهارم دارم:

1:: هر شب دمنوش.

2:: مدیتیشن.

3:: روزی نیم ساعت ورزش.

------------------------------

هدف دومم اینه که دو تا مبحثی که برام مهم هستند رو خیلی خوب یاد بگیرم:

4:: هفته ای 20 ساعت مطالعه.

5:: به پایان رسوندن دوره ی اینترنتی ای که ثبت نام کردم.

----------------------------------

هدف شماره سه: تموم کردن پروژه ای که دارم روش کار می کنم. کارهای تحویل و تست فاز اولش رو تا آخر فروردین تموم کنم. و فاز دومش رو تا آخر اردیبهشت انجام بدم.

6:: هفته ای 15 ساعت کار روی پروژه. شروع از 10 فروردین.

7:: پیگیری جلسات.

---------------------------------------

هدف شماره چهار: به نتیجه رسوندن کاری که دو ساله توی ذهنم سنگینی می کنه. و دیگه برام شده یه رویا.

8:: هفته ای 7 ساعت کار در راستای هدف 4.

--------------------------

خب.... این برنامه ی من برای سه ماهِ آیندست.

کتابا یادم رفت...

9:: تموم کردن کتابی که دارم می خونم.

10:: خوندن کتابی که تازه گرفتم و ظاهرا دقیقا راستِ کارِ منه.

برای هممون آرزوی موفقیت دارم. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

سلام میشل،
چه تاپیک خوبی رو شروع کردی. امیدوارم هی بنویسی و بالای لیست "آخرین تاپیک‌ها" بمونه.

من باید تلاش کنم منظم ورزش کنم، سالم غذا بخورم و از استرسم کم کنم. با این سبک زندگی که من دارم، از سی و چند سالگی جان سالم به در نمی‌برم!

همینطور ساعت خوابم رو منظم کنم، ( گرچه مانع اصلی، کارمه ولی) شاید بتونم بیشتر شب‌ها ساعت 11:30 دیگه تو تخت باشم و نیم ساعت هم وقت داشته باشم با کتابهام بازی کنم.

هدف بعدی نوشتن پایان نامه است! این رو بهتره اسکیپ کنیم!! :))

بازم میام می‌نویسم.

سلام به همگی و سال نو مبارک.
میشل و آویژه جون
چقدر خوبه که واسه خودتون برنامه دارین.
من هر چی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید.
کارمندم.درسم هم تموم شده.یه زندگی روتین و یکنواخت دارم.
نمیدونم چه کار تازه ای میشه تو این شرایط انجام داد.

سلام میشل عزیزم.
من هم برای خودم اهدافی دارم اما متمرکز و مکتوب نبوده.با توجه به فرصتی که برامون ایجاد کردی من هم هدفم رو مینویسم و در آخر بهار میام و ازخودم حساب میکشم.
هدف من اینه که:
حداقل یک یا دو قرار ملاقات با استاد راهنمام داشته باشم و طی این ملاقات ها ازش راهنمایی بگیرم.
در زندگی مشترکم با همسرم به استقلال بیشتری دست پیدا کنم و برنامه ریزی و مدیریت اقتصادی ما بهتر بشه.( اابته این خیلی کلی هست و هدف نیست،از اونجا که هدف باید دقیق و مشخص و زمان دار و قابل دستیابی و قابل اندازه گیری باشه نیاز هست تا به این هدف جزئی تر فکر کنم.)
موضوع رساله ام رو انتخاب کنم!
به آموزشگاه رانندگی برم تا دوباره رانندگی رو شروع کنم.
به دندون پزشکی برم .
برای چکاب پیش پزشک برم.

فعلا ایناست.امیدوارم پایان بهار سربلند بیرون بیام ������

ممنون میشل عزیزم از تاپیک خیلی خوبت

- - - Updated - - -

راستی اینم هست:
با همسرم وقت بیشتری بگذرونم.توی بهار حداقل یک بار بدون پسرمون باهم بریم بیرون.

چه تاپیک خوبی، خوشم اومد.

1-مهمترین هدفم اینه عدد سن رو برای خودم کمرنگ تر کنم.
مدام به خودم نگم چون 28 سالمه دیگه فلان کار دیر شده برام.

2-استارت یکی از آرزوهامو بزنم، آرزومه طراح سایت بشم و از این راه کسب درآمد کنم.
مطمئنم میشه، همونطور که پارسال به آرزوی مهم دیگم رسیدم، فقط یه استارت قوی میخوام و خلاااااص.

البته من اسم اینا رو میزارم آرزو اینجوری دست یافتن بهشون برام هیجانی و جدی تر میشه.

1. دخترم را مهدکودک ثبت نام کنم.
2. دخترم را کلاس موسیقی ثبت نام کنم.
3. دخترم را کلاس ژیمناستیک ثبت نام کنم.
(تصمیم دارم یه کمی به زندگی دخترم نظم بدم و عادتش بدم که صبح زود بیدار بشه و شبها زود بخوابه. باید در کنار این کارها مثل روال قبل از تولد پسرم هر بعداز ظهر ببرمش پارک تا حسابی خسته بشه. باید اول کالسکه را تعمیر کنیم:54:)
---------

4. درآمدم را پس انداز کنم و دیگه بهش دست نزنم. (گول شوهرمم نخورم)
5. هزینه ها و مخارج را یادداشت کنم(همه چیز را)
6. برای تعویض در دستشویی و حمام از خرجیمون پول پس انداز کنم (فکر کنم حدود هشتصد تومن تا یک میلیون)
7. بیمه بچه ها را دنبال کنم و پشت گوش نندازم.
8. به شوهرم یادآوری کنم عینکش را عوض کنه.
9. عیدیای بچه ها را ببرم براشون طلا بخرم.
--------
10. برنامه آموزش پس انداز را به دخترم شروع کنم (قلک شفاف بخرم. باهاش قرار بزارم که پول تو جیبی بهش بدم)
11. اون فایل صوتی روانشناسی را بخرم و گوش کنم
12. خرداد ماه وقت چکاپ چشم دخترم، برای پسرم هم وقت بگیرم و دو تاشونا ببرم.
13. یه برنامه پیاده روی برای خودم بزارم..اول جمعه صبح که شوهرم خونه است و بعد هر عصری که زودتر اومد خونه و تونستم بچه ها را پیشش بزارم (از همین جمعه)
14. دیگه کتابهای کتابخونه را نیمه خونده تحویل ندم

سلام
از قرار معلوم بهار کلی برنامه واسه ماریخته بود وماهم بی خبر!!!دیگه برنامه هامون هم افتاده دست بقیه!!!!!
خدابه همه رحم کنه!
البته که منم بیکار ننشستم و روی این بهار سبزخشمگین رو کم می‌کنم ‌دارم کارهام رو انجام میدم!طبق روال وزندگی رو عالیتراز همیشه میبرم جلو...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط SaYe_RoshAN

1. دخترم را مهدکودک ثبت نام کنم.
2. دخترم را کلاس موسیقی ثبت نام کنم.
3. دخترم را کلاس ژیمناستیک ثبت نام کنم.
(تصمیم دارم یه کمی به زندگی دخترم نظم بدم و عادتش بدم که صبح زود بیدار بشه و شبها زود بخوابه. باید در کنار این کارها مثل روال قبل از تولد پسرم هر بعداز ظهر ببرمش پارک تا حسابی خسته بشه. باید اول کالسکه را تعمیر کنیم:54:)
---------

4. درآمدم را پس انداز کنم و دیگه بهش دست نزنم. (گول شوهرمم نخورم)
5. هزینه ها و مخارج را یادداشت کنم(همه چیز را)
6. برای تعویض در دستشویی و حمام از خرجیمون پول پس انداز کنم (فکر کنم حدود هشتصد تومن تا یک میلیون)
7. بیمه بچه ها را دنبال کنم و پشت گوش نندازم.
8. به شوهرم یادآوری کنم عینکش را عوض کنه.
9. عیدیای بچه ها را ببرم براشون طلا بخرم.
--------
10. برنامه آموزش پس انداز را به دخترم شروع کنم (قلک شفاف بخرم. باهاش قرار بزارم که پول تو جیبی بهش بدم)
11. اون فایل صوتی روانشناسی را بخرم و گوش کنم
12. خرداد ماه وقت چکاپ چشم دخترم، برای پسرم هم وقت بگیرم و دو تاشونا ببرم.
13. یه برنامه پیاده روی برای خودم بزارم..اول جمعه صبح که شوهرم خونه است و بعد هر عصری که زودتر اومد خونه و تونستم بچه ها را پیشش بزارم (از همین جمعه)
14. دیگه کتابهای کتابخونه را نیمه خونده تحویل ندم

---

بانو میشل من فرض را بر این میگیرم که اشکالی نداره اگه بیام و اینجا روند پیشرفتم را بنویسم:18::72:

پیاده روی نرفتم//اول اینکه هوا همش بارونی بود و دوم اینکه دخترم سحرخیز شده بود و مجبور شدم پیشش بمونم تا بقیه بیدار بشن..با اینکه هوا خیلی خوب بود و خیلی دلم میخواست برم بیرون راه برم.

دو تا مهدکودک معروف شهرمون رفتم و بررسی کردم..یکیشون خیلی دور و خیلی خوب..یکیشون خیلی نزدیک و نه چندان خوب..با شوهرم حساب و کتاب کردیم و دیدیم از پس کرایه ماشین اون مهد برنمیایم و مجبوریم به همین که نزدیکتره اکتفا کنیم..از دوشنبه قراره بره مهد.

در مورد کتابهای کتابخونه: باباگوریو را کامل خوندم. و اتحادیه ابلهان را یک سومش را تموم کردم. بعیده که بتونم تا سه روز دیگه تمومش کنم..اما اونقدر جذابه که دلم میخواد شانسمو امتحان کنم و از مسئول کتابخونه بخوام دوباره برام تمدیدش کنه.

دوباره مجبور شدم به درآمدم دست بزنم..ماه سختی بود. حقوق شوهرم را ندادن..چه وقیح شدن کارفرماها:102:

برنامه آموزش پس انداز در دست اقدامه..دارم یه کتاب دیگه در موردش میخونم.

سایه جان فرضت درسته، اصلا قرارمون هم همین بود که بیایم و نتایج مثبت و حتی منفی رو بنویسیم. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

فروردین گذشت و یک دوازدهم از سال 98 تموم شد. باورتون می شه؟ قبلنا چقـــــــــــــــــــــــ ـــدر طول می کشید تا یک سال تموم بشه....

من مشغول کارم، اما نه به اون نظمی که در نظر داشتم.... هرکاری که به دِدلاینش نزدیک ترم رو در اولویت می گذارم و بعد میرم سراغ کار بعدی. وقتایی هم که دِدلاین دو یا سه تا کار همزمان می شه، یا وقتم رو بینشون تقسیم می کنم و همه رو با هم پیش می برم، یا اونیکه مهم تر هست رو به یه جایی می رسونم بعد میرم سراغ یکی دیگه.

خلاصه اردیبهشت من در چنین شرایطی شروع شده. خوب پیش میرم و اوضاع رضایتبخش اما لب مرزه، ولی تقریبا هیچ کدوم از کارهایی که نوشته بودم رو انجام ندادم، و هنوز به هیچ کدوم از اهدافی که تعیین کرده بودم نرسیدم. :203:

اگه تا آخر بهار در چهار تا کار موفق بشم، خیلی خیلی عالی می شه. یه چیزی بالاتر از عالی.

آنیتا جان این خیلی خوبه که در وضعیت خوبی هستی، این نشون می ده که بصورت مفید و موثری در جهت اهداف مهم زندگیت حرکت کردی و تونستی بهشون برسی. بنابراین الان هم امید زیادی میره که به اهداف جدیدت برسی.

یکم دقیق تر نگاه کنی، می بینی که هدف خیلی زیاده. مثلا یه تاپیکی داشتی که..... اسمش یادم رفته... بذار برم ببینم...

چرا نمی توانم علیرغم داشتن آگاهی، تغییر کنم؟

(نوشتن در این تاپیک یکی از کارهای عقب مونده ی من به حساب میاد...:303:)

اگه به موضوعش فکر کنی، متوجه می شی که اهداف مهمی درش نهفته هستند. اینکه از نظر شرایط زندگی به ثبات رسیدی، این امکان رو برات فراهم کرده که وقت بیشتری برای اهداف متعالی ترت بگذاری. منتظریم اهدافت رو مشخص کنی و شاهد حرکتت به سمتشون باشیم. http://www.thesmilies.com/love/10800000.gif

سلام میشل عزیزم.
فکر میکنم ناشکری کردم.چون اون حالت روتینی که برام خسته کننده بود عوض شد و الان همش تو بیمارستان و در حال مریض داری هستم������
ولی الان که فکر میکنم اصلی ترین هدفم درمان وسواس های فکریم هست و در درجه اول رفع شک کردن به همسر.که اونم از وسواسم ناشی میشه.
چون این موضوع واقعا رو زندگی و حال من و اون تاثیر گذاشته

تاحالا اسم بولت ژورنال به گوشتون خورده؟
یه ابزار برای مدیریت زمانه که خودمون درستش میکنیم.
درسته گفتم ابزار ولی اونقدام ابزار نیست :D یه دفتره
یه دفتر برمیدارید و با روشهای ژورنال نویسی که خیلی بامزه ست برای خودتون برنامه ریزی میکنید
از همه جالبتر تراکره. ازونا که وقتی کاری رو میکنی تیک میزنی
یه جدول که یه ضلعش روزهای ماهه و یه ضلعش اون فعالیت مد نظرتون
من چنتا تراکر درست کردم که یکیش هبیت تراکره برای ایجاد عادتهای خوب
ژورنال نویسی بخشهای مختلفی داره که تراکر یکیشه
میتونید باهاش برنامه ریزی ماهانه و سه ماهه و سالانه داشته باشید
خوبیش اینه که شخصیه و هرکی طبق زندگی خودش درست میکنه
وبلاگ "نردیشمی" توضیحات و ویدیوهای خوبی گذاشته
ویدویهای آموزشی رو توی آپارات و یوتیوب قرار داده که خیلی ساده آموزش داده
و برای دیدن نمونه های مختلف میتونید "بولت ژورنال" یا "bullet journal" رو توی گوگل جستجو کنید

سلام عزیزان
میشل ممنون بابت تاپیک های خوبت:72:
خب من یک دفتر دارم که چند صفحشو اهدافمو نوشتم و بعد اون تقسیمش کردم
مثلا کتابی که میخونم 25 فصله. هر فصل فلانقد زمان میبره.
پس طی یک هفته که مثلا سه روزشم بخونم میشه دو فصل و در نهایت طی اینقدر ماه تموم میشه
با این روال یک برنامه دارم روزانه البته همیشه عقبم و فکر میکنم به خاطر اینه که برنامم متناسب با میزان تنبلیم نیست و باید کمی راحتتر بگیر به خودم:227:

خب من اهدافی که در پایان این فصل سال باید انجام بشه:
1. تحقیق درباره دروس کنکور دکتری و خرید کتاب های لازم و انجام مشورت های لازم
2. تمام کردن یا مستمر خوانی کتاب و گوش دادن سخنرانی ها طبق همون برنامه که توضیح دادم
3.از بعد ماه مبارک ثبت نام کلاس ورزشی
4. پیگیری مستمر کلاسی که میرم و خواندن حداقل هفته ای دو روز دروس مربوطه به کلاسم و مطالعات جانبی اون
5.راه انداری تیم مطالعاتی که مدتهاست فکرشو در سرم داشتم (یک سری دوستان بسیاررررررر عالی دارم که قبلا باهم صحبت کردیم تا سیر مطالعاتی مستمر داشته باشیم و دو هفته یکبار مباحثه حضوری بذاریم که همش عقب افتاد)
6.هواسم باشه وقتم تلف نکنم و چندکار باهم انجام بدم (مثلا موقع اشپزی سخنرانی گوش بدم و تو ماه مبارک دعاها و مناجات هارو بریزم گوشیم و موقع اتو اشپزی و غیره گوش بدم، )
7. پیرو اتفاق اخیر باید خیلی اساسی به فکر عدم وابستگی به همسرم باشم
8.در رابطه با خدا یک سری برنامه ها دارم (مثلا برنامه برای خوندن نماز قضا، قران، مفاتیح، نهج البلاغه، خلوت و تفکر، موقع پخت عذا ذکر گفتن و با وضو بودن...)
9. با مادرم هفته ای یکبار به کارهایی که دوست دارن برسم (مثلا دوست دارن بامن برن خونه مادربزرگم یا مزون یا...)
10. روی اخلاق و سعه صدر و کنترل هیجاناتم کار کنم
11.کتاب بازی با کودکانی که چند وقت پیش خریدم رو شروع کنم و بازی هاشو با پسرم اجرا کنم
12. حداقل ماهی یکبار کتاب جدید برای پسرم بخرم
13 هرشب قبل خواب همه اسبابازی های پسرم مرتب کنم
14. میزان شیشه خوردن پسرم در روز بسیار کاهش پیدا کنه تا به صفر برسه که برای اون باید جایگزین بذارم و مرتب تا درخواست کردم چیزی برای حواس پرت کردنش داشته باشم (مثلا ابمیوه ذرت بو داده سیب زمینی سرخ کرده کشمش...)
15. من وظیفم رو در قبال همسر بدون توجه به اعمال اون انجام بدم

خب من کلا خیلی کار زیاد دارم که باید انجام بدم اما اینطوری نیستم که همشون عمل کنم و این به تنبلیم و بیشتر بودن برنامه از ظرفیتم برمیگرده و این دو عامل همدگه رو تقویت میکنن:18:
الان از اهدافی که گفتم اغلبش به طرز خیلی مورچه وار در حال اجراست و برخیش هم کلا درجا میزنم مثل همون کنکور دکتری...

- - - Updated - - -

سلام انیتا عزیز خدا به شما و مریضتون و خانوادتون سلامتی بده
ان شاالله الان حال مریضتون کامل خوب شده باشه
دوستان پیشنهاد دارم به نظرم برنامه ها باید با اولویت باشه تا وقتی اتفاق غیرمنتظره پیش میاد سریع فکر کنیم حالا کدوم اولویت هام قابل اجراست؟
مثلا وقتی یکباره برنامه ای رو برای ما همسرمون میچینه و لازم الجراست من ببینم خب تو شرایط الان از 20 تا کاری که دارم کدوم رو میشه اجرا کرد حتی اگه یکیش هم بشه عالیه. اینجوری هیچوقت برنامه ول نمیشه ان شاالله

سلام میشل و بچه ها
دوست عزیز مرسی از تاپیک قشنگت:72:
من اصولا برنامه ریزی خاصی ندارم و سعی میکنم مطابق زمان و شرایط جلو برم اما اهدافیم دارم که دلم میخواد امسال حتما به سرانجام برسونمشون.

اولیش موفقیت توی شغلم هست و خیلی مسیر سختی رو طی میکنم ( البته دربارش تاپیکم زدم که امیدوارم بچه ها اگر نظری دارن بذارن ) . توی شغل من از آسیای شرقی تولید کننده های زیادی داریم ولی متأسفانه تو کشور خودمون مواد پایه یا اولیه کار نیست و یا خیلی کمه.‌ما باید از دست تاجرایی که واسطه هستن خرید کنیم یا از برخی کشورا مثل کره، چین و ... این خرید انجام بشه. وقتی قیمت خریدامون بالا میره مجبوریم با قیمت بیشتر عرضه کنیم و من خیلی دوست دارم این مشکل رو برطرف کنم... :162:

دومیش اینه امسال سر و سامون بگیرم و وقت بیشتری بذارم روی انتخاب همسر و تغییر اساسی در بعضی از معیارام. :blush: راستش یکم دیر متوجه معیارای اشتباهم شدم .‌..‌مثلا عدم برخی توقعات از همسر آیندم حتی تا جایی که از علاقه هام چشم پوشی میکردم.. و به زبون نمیاوردم و میگفتم اصلا مهم نیست یا برخی شرایطای مالی، فرهنگی، اجتماعی، فردی و ... اون خواستگار برای ادامه زندگی و خیلی چیزای دیگه... یکسری تاپیک و مشاوره های پراکنده رو از اینجا و سایتای دیگه خوندم و خیلی کمک کننده بودن.:16:

سومیش من احساساتیم و چون تغییر این حالت سخته میخوام حتما از مشاوره متخصص برای این تغییر بزرگ استفاده کنم و یه دوره ی رو بگذرونم تا جلوی صدمات روانی احتمالی رو بگیرم.

چهارمی خیلی بهش فکر کردم و هی گفتم از شنبه :311:. اونم رفتن به باشگاهه. خیلی دلم میخواد زیر نظر مربی ورزش کنم چون اگر خودم ورزش کنم یک روز ورزشه و ده روز خستگی در کردن. چون عاشق شیرینی و غذای نسبتا چربم باید حتما یه تغییرات اساسی بدم و بیشتر بفکر سلامتیم باشم.:307:

پنجم میخوام یه کتابخونه کوچیک برای خودم داشته باشم ولی مشکل اینه فضای اتاقم پر از وسیلس و جای یه کتابخونه ی کوچیک رو نداره شدم مثل اون لطیفه که طرف خودکارش تموم شد، تحصیلاتو کنار گذاشت:311:. الان بعضی کتابام اینور و اونوره و اینجوری آسیب میبینن ، دلم میخواست چند تا قفسه باشه و کتاب شعرا، کتابای علمی ، رمان و ... جدا باشن ... منم مثل این فیلما یه عینک بزنم و یه کتاب بردارم و برم پشت میز بشینم بخونم:303:. چون اگه تو حالت عادی باشم و کتاب دستم بگیرم مثل لالاییه واسم و از قرص خواب آور صد برابر قویتره. .:311:

ششمیش اینه امسال دست مامانم رو بگیرم و این تابستونی بعضی روزای هفته با هم بریم قدم بزنیم و یه پارکی بریم. خیلی وقته اینکار رو نکردم و دلم میخواد تا زمانی که با مامانم زندگی میکنم از حضورش و بودنش کنارم لذت ببرم و با هم روزای خوبی رو داشته باشیم:43:

و هفتمین چیزی که بهش فکر کردم اینه دیگه اکر کسی بهم ظلمی کرد یا بدی در حقم کرد بجای ناراحتی و فکر کردن به اتفاقای ناخوشایند ....... اون آدم رو و گناهش در حقم رو بسپارم بخدا ... چون خدا بهتر میتونه حق انسان رو بگیره و لازم نیست ما خودمونو درگیر کنیم.:323:

خلاصه اینکه امیدوارم ماهها و روزای خوبی امسال در انتظار آدمای خوب باشه. آمین:72: