نمیخوام رابطه تموم شده رو دوباره آغاز کنم ولی اون اصرار داره

سلام دوستان
یه مشکلی برام پیش اومده که میخوام برای حل اون از راهنمایی های شما عزیزان استفاده کنم.
حدودا 10 ماه پیش من به واسطه یه محیط مشترک، با دختر خانمی آشنا شدم و ارتباط دوستانه ای با هم داشتیم. این ارتباط رفته رفته عمیق تر شد و تجربه ارتباط نزدیک ( نه در حد جنسی) رو با هم داشتم و صمیمیت زیادی بینمون برقرار بود.
تو اون مدت اخلاق خوبی داشت و به واسطه هدف مشترکی که داشتیم، بنا رو روی دوستی گذاشته بودیم و نه ازدواج!
روزها خیلی خوب و باب میل میگذشت تا اینکه یه روز خیلی غافلگیر کننده بهم اطلاع داد که دیگه نمیتونه با این وضعیت به رابطه ادامه بده! در حالی که هیچ اتفاق ناراحت کننده ای نیوفتاده بود.
شوکه شدم و ازش دلیل این کارش رو پرسیدم که یه سری دلایل آورد ولی من قانع نشدم چون اصلا با کاری که می کرد نمیخوند!
منم به خاطر شخصیت و روحیاتی که دارم زیاد سماجت به خرج ندادم و گفتم حالا که اینطوری میخوای مشکلی نیست ولی دیگه از همین لحظه رابطه رو تموم شده در نظر بگیر

یه مدت گذشت تا اینکه تماس گرفت. چون جواب ندادم دوباره پیام داد و اظهار پشیمونی می کرد از اینکه منو ناراحت کرده و به نوعی میخواست دوباره رابطه شکل بگیره.
نمیخوام قضاوت کنم ولی از حرفاش اینطوری برداشت می کردم که انگار یه برنامه ای ریخته بوده برای بعد از جدایی ولی اون برنامه اکی نشده و حالا برگشته سر خونه اول.
بدون کوچک ترین درنگی بهش نه گفتم. و از روحیات خودم گفتم که به رابطه ای که تموم شده هیچ وقت برنمیگردم . حتی با فرض محال برگردم هم دیگه همون آدم سابق نمیشم.

الان این برنامه تقریبا چند هفته یا بار تکرار میشه و ایشون پاپیچ من میشن

از یه طرفی هم علی رغم میل باطنی خودم که تمایلی به برگشت به رابطه ندارم. از این نوع حرفاش ناراحت میشم و احساس عذاب وجدان بهم دست میده. با احتساب اینکه تموم کننده رابطه من نبودم

نهایتا اینکه من اصلا تمایلی به برگشت به اون رابطه ندارم. حالا چطوری با ایشون رفتار کنم که دیگه خیالشون از قطع ارتباط مطمئن بشه.
من حتی جواب تلفنشون هم نمیدم. حتی آخرین بار جواب پیاماشونم ندادم ولی با این حال بازم ادامه میدن به این کارشون.

ممنونم

درود به شرف هر دو تاتون.
حداقل انقدر انسان هستین که با هم صحبت کنین.
دوس پسر من که نوع رابطه رو مشخص میکرد نه هیچی، به محض اینکه خودم اومد دست به کار بشم، آقا به عشق سابقش برگشت.

من احساس میکنم مورد شما الان یه جورایی شبیه منه.
مثلا اون دختر احتمالا عشق سابقی داشته و برگشته بود بهش، الان دوباره پشیمون شد و اومد سمت شما.
به نظر من دلایلت برای وارد نشدن دوباره به رابطه، کاملا قانع کننده هست، بدون هیچ نگرانی و عذاب وجدانی دیگه برنگردین به رابطه.

لعنت به دوس پسر من که رابطه رو هر جور خواست چرخوند، برای من میمرد ولی بدون هییییچ حرفی، یخه یخ شد و خداوند بزرررگ کاری کرد که من فهمیدم آقا به عشق سابقش برگشته.
ببخشید انقد پرحرفی کردم چون دو سه روزه این اتفاق افتاده و به شدت بهم ریختم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Happy.girl.69

درود به شرف هر دو تاتون.
حداقل انقدر انسان هستین که با هم صحبت کنین.
دوس پسر من که نوع رابطه رو مشخص میکرد نه هیچی، به محض اینکه خودم اومد دست به کار بشم، آقا به عشق سابقش برگشت.

من احساس میکنم مورد شما الان یه جورایی شبیه منه.
مثلا اون دختر احتمالا عشق سابقی داشته و برگشته بود بهش، الان دوباره پشیمون شد و اومد سمت شما.
به نظر من دلایلت برای وارد نشدن دوباره به رابطه، کاملا قانع کننده هست، بدون هیچ نگرانی و عذاب وجدانی دیگه برنگردین به رابطه.

لعنت به دوس پسر من که رابطه رو هر جور خواست چرخوند، برای من میمرد ولی بدون هییییچ حرفی، یخه یخ شد و خداوند بزرررگ کاری کرد که من فهمیدم آقا به عشق سابقش برگشته.
ببخشید انقد پرحرفی کردم چون دو سه روزه این اتفاق افتاده و به شدت بهم ریختم.

---

ممنونم از نظرتون.
بله عشق سابق داشت و خودش بهم گفته بود ولی همیشه ازش به خوبی یاد نمیکرد و خیال من رو مطمئن کرده بود که دیگه برنمیگرده بهش.
ولی خوب من حرفم اینه که کاش رک و راست میگفت که مشکل رابطه فعلی ما چیه که اونو تموم کرده و مهم تر از اون اینکه چرا دوباره برگشته.
بدون شنیدن جواب این سوال احساس حماقت میکنم
هر چند در هر صورت از لحاظ روحی و شخصیتی که از خودم سراغ دارم ، محاله که به رابطه آسیب دیده قبلی برگردم.

سوای این حرفا، خواهر من تقریبا چند هفته پیش یه مشکل روحی عجیبی پبدا کرد .
هر موقع ایشون میاد و تو حرفاش از ناراحتی ها و عذابی که شب و روز میکشه برام تعریف میکنه . همون حس بد رو به منم منتقل میکنه و احساس میکنم شاید خدا خواسته با ناراحتی روحی خواهرم بهم بفهمونه که اون دختر خانم هم داره عذاب میکشه.

واقعا گیج شدم . نمیدونم چیکار کنم.

شرایط شما رو درک میکنم. روزهای سختی رو میگذرونین. امیدوارم زودتر به روال عادی برگردین

خواهش میکنم.
ممنون از شما.
بله پس حدسم درست بود.
خُب علت اینکه دقیق و کامل توضیح نمیده چیه؟
به نظر منم باید حتمااا توضیح بده، در مورد قضیه خودمم نظرم همین بود، توضیح دادن خیلی از مشکلات رو حل میکنه
وای دقیقا مثل من، منم خیلی احساس حماقت میکنم ولی به شدت هم احساس لیاقت میکنم، لیاقتم خیلی بهتر از ایناست.

ببینید اگه قصدتون ازدواج نبوده از اول و نیست ، تعهدی به اون خانوم حتی از لحاظ اخلاقی ندارید، مثل خیلی از دوستی های جنس موافق که یه جایی کات میشن بالاخره.
ولی اگه میلی به ازدواج هم وجود داشت بینتون یه فرصت دوباره بدین در صورتی که ایشون توضیحات کامل از علت رفتن و برگشتن دوبارشون بدن و قضیه عشق اول و عشق جدید و اینا نبوده باشه یه فرصتی بدین.
ولی اگه متوجه شدین که پای پسری در میون بوده ، به طور کلی دورشو خط بکشین.
اصلا قضیه خواهرتون رو ربط ندین.
من دوباره هر دو تا پست شما رو خوندم دیدم دلایلتون کاملا قانع کننده هست، نمیدونم چرا باید عذاب وجدان بگیرین.
مثلا الان طرف من برگرده، خُب منم وارد رابطه آسیب دیده نمیشم و دلم نمیخواد با آدمی که رفته دوراشو زده و برگشته سمت من، رفاقت کنم، چه پسر باشه چه دختر.
حس میکنم یه چیزیو این وسط نمیگین.
البته ببخشید قصد جسارت ندارم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Happy.girl.69

خواهش میکنم.
ممنون از شما.
بله پس حدسم درست بود.
خُب علت اینکه دقیق و کامل توضیح نمیده چیه؟
به نظر منم باید حتمااا توضیح بده، در مورد قضیه خودمم نظرم همین بود، توضیح دادن خیلی از مشکلات رو حل میکنه
وای دقیقا مثل من، منم خیلی احساس حماقت میکنم ولی به شدت هم احساس لیاقت میکنم، لیاقتم خیلی بهتر از ایناست.

ببینید اگه قصدتون ازدواج نبوده از اول و نیست ، تعهدی به اون خانوم حتی از لحاظ اخلاقی ندارید، مثل خیلی از دوستی های جنس موافق که یه جایی کات میشن بالاخره.
ولی اگه میلی به ازدواج هم وجود داشت بینتون یه فرصت دوباره بدین در صورتی که ایشون توضیحات کامل از علت رفتن و برگشتن دوبارشون بدن و قضیه عشق اول و عشق جدید و اینا نبوده باشه یه فرصتی بدین.
ولی اگه متوجه شدین که پای پسری در میون بوده ، به طور کلی دورشو خط بکشین.
اصلا قضیه خواهرتون رو ربط ندین.
من دوباره هر دو تا پست شما رو خوندم دیدم دلایلتون کاملا قانع کننده هست، نمیدونم چرا باید عذاب وجدان بگیرین.
مثلا الان طرف من برگرده، خُب منم وارد رابطه آسیب دیده نمیشم و دلم نمیخواد با آدمی که رفته دوراشو زده و برگشته سمت من، رفاقت کنم، چه پسر باشه چه دختر.
حس میکنم یه چیزیو این وسط نمیگین.
البته ببخشید قصد جسارت ندارم.

---

اون زمان قطع رابطه انقدر ناراحت و عصبانی بودم از دستش که یعنی به نوعی متنفر بودم ازش. ولی چون مطمئن نیستم که چرا ارتباط رو قطع کرده به خاطر همون عذاب وجدان میگیرم که نکنه قضاوت اشتباه میکنم و الکی گارد میگیرم.
البته بازم میگم در هر حالت اون حس بد من در مورد بازگشت به رابطه تغییری نمیکنه.
بیشتر کنجکاو هستم که چرا باید کسی که از وضعیت رابطه راضی هست یه باره بگه که من دیگه نمیتونم ادامه بدم.
نمیدونم شاید اینکه گفته من به قصد ازدواج وارد رابطه نشدم از ته دلش نبوده و وسط کار کیس ازدواج پیش اومده و منصرف شده از دوستی.
نمیدونم . شاید هم زیادی وسواس به خرج میدم و احساس عذاب وجدان بیجایی دارم

نه خواهش میکنم. تا جایی که به ذهنم خطور کرد سعی کردم به طور خلاصه همه جوانب رو توضیح بدم. مثلا چه موردی هست که به نظرتون من باید توضیح میدادم ولی نگفتم.
من میخوام هر چه سریع تر از این وضعیت برزخی راحت شم.

حتما حتما و حتما دنبال جوابی برای کنجکاویتون باشین.
اگه هم عذاب وجدانی وجود داره، به احتمال زیاد با گرفتن یه جواب، حل میشه.
نه سخت نمیگیرین، این از انسانیت شماست که عذاب وجدان دارید.

در مورد اینکه گفتم یه چیزی رو توضیح نمیدین اینه که احساس میکنم بینتون چیزی بوده یا فکر کردم شاید تو فکر خودتون به عنوان کِیس ازدواج هم بهش نگاه میکردین که الان تو ذهنتون درگیر هستین.
وگرنه مهم دل شماست که بخواد برگردین به رابطه یا نه، اونم رابطه ای که از طرف شما قطع نشده و هیچ دِینی از هیچ بابتی گردنتون نیست.

راحت شدن از این وضعیت برزخی فقط وقتی ممکنه علت قطع رابطه رو از طرف ایشون متوجه بشید، اینجوری احساس عذاب وجدانتون حتما کمتر خواهد شد.

ولی من باشم دیگه نمیتونم حرف کسی رو باور کنم. کسی که بدون هیچ توضیحی بره، صد در صد یه ریگی تو کفشش هست.

چرا باید به کاری تن بدی که دوست نداری؟؟؟؟؟

تاوان گناه چه کسی باید پس بدی؟؟؟؟

حالا مطمن هستی که تمام حرفایالانش و دلیلایی که میاره راست هستن؟ فکر میکنی داره الان صداقت داره؟
واقعا چرا برگشته؟ ؟؟؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین2010

چرا باید به کاری تن بدی که دوست نداری؟؟؟؟؟

تاوان گناه چه کسی باید پس بدی؟؟؟؟

حالا مطمن هستی که تمام حرفایالانش و دلیلایی که میاره راست هستن؟ فکر میکنی داره الان صداقت داره؟
واقعا چرا برگشته؟ ؟؟؟؟؟؟؟

---

خودش میگه تحت تاثیر فشار و مشکلات شخصی این تصمیم رو گرفته ولی من باور نمیکنم که فقط این باشه. چون یه نشونه هایی از بدقلقی رو از چند روز پیش جدایی هم میدیدم ازش.

الان شدیدا حس ترحم پیدا کردم نسبت بهش.
هر چند وقت یه بار اینطوری میاد روحیات هر دومون رو خراب میکنه . باز روز از نو روزی از نو. کاش یه بار قرص و محکم بگه حرفاشو همه چی تموم شه.

نمیدونم شاید میخواد با این کارش همیشه عذاب بده منو

من از این متنفرم که رابطه رو به هر دلیلی هم که باشه ، با حرفای بد و دون شخصیت یه آدم تموم کنی ولی انگار آدم مجبوره با تنفر و جنگ و دعوا تموم کنه همه چی رو. مسالمت آمیز جواب نمیده انگار.
دیگه واقعا راه حلی به ذهنم نمیرسه.

شدیدا توصیه میکنم اگه قصدتون ازدواج نیست به هیچ وجه به رابطه برنگردین، حس خوبی به این دختر ندارم، انگار برگشته که دوباره یه دوری بزنه و یکم سرگرم بشه و دوباره کِیس جدید پیدا شد بره.
فقط خواهرانه ازت خواهش میکنم یه قرار ملاقات باهاش بزار و خیلی شیک و مجلسی دلایلت رو توضیح بده.
کاری که دوست پسر احمق من هیچوقت نکرد.
خیلی خوبه مسئولیت روابطمون رو بپذیریم و یک طرفه همه چیزو تموم نکنیم توی هر مدل رابطه ای.
تنها دلخوری من از دوستم فقط و فقط همینه، کاش بفهمه و هنوزم دیر نشده ، بیاد بهم بگه و منم میبخشمش و حلالش میکنم.
شما هم برو و دلایلت رو بگو، هرچی باشه دخترا احساسی تر هستن و یه سری مسائل براشون سخت تره درکش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Happy.girl.69

شدیدا توصیه میکنم اگه قصدتون ازدواج نیست به هیچ وجه به رابطه برنگردین، حس خوبی به این دختر ندارم، انگار برگشته که دوباره یه دوری بزنه و یکم سرگرم بشه و دوباره کِیس جدید پیدا شد بره.
فقط خواهرانه ازت خواهش میکنم یه قرار ملاقات باهاش بزار و خیلی شیک و مجلسی دلایلت رو توضیح بده.
کاری که دوست پسر احمق من هیچوقت نکرد.
خیلی خوبه مسئولیت روابطمون رو بپذیریم و یک طرفه همه چیزو تموم نکنیم توی هر مدل رابطه ای.
تنها دلخوری من از دوستم فقط و فقط همینه، کاش بفهمه و هنوزم دیر نشده ، بیاد بهم بگه و منم میبخشمش و حلالش میکنم.
شما هم برو و دلایلت رو بگو، هرچی باشه دخترا احساسی تر هستن و یه سری مسائل براشون سخت تره درکش

---

نه اصلا قصدم ازدواج نبوده و نیست. حدس خودم از حرفاش اینه که برگشته که از اون عذاب وجدان قطع ارتباطش راحت بشه. انگار یه نوع رفع تکلیف، بعد بره دنبال کارای خودش
اینکه شما میگین باهاش قرار بذارم دلایل رو توضیح بدم درسته ولی به نظر خودم با این شرایط کار درستی نیست.
اولا که خیلی از مشاورا تاکید میکنن که پس از جدایی حتی جواب پیام رو هم ندین چه برسه به دیدار حضوری یا حتی تبریک اعیاد و....
دوما که احساس حماقت میکنم که طوری رفتار کنم که اون دلش میخواد و نقشه شو پیاده کنه.
شاید بهتره یه مدت با این عذاب وجدان باشه تا عبرت بشه واسش

قصدتون ازدواج نبود، دیگه عذاب وجدان معنی نداره، با خیال راحت به زندگیتون برسید.
به هر حال شما اون خانوم رو بهتر میشناسید و صلاح میدونین که حضورا نبینیدش.
هر کاری که به خودتون ارامش میده همونو انجام بدین