-
مشكل تمام نشدني با مادرم
سلام
اميدوارم همگي خوب باشين
دوستاي قديمي منو ميشناسن. ولي يه شرح مختصري ميدم. الان من ٣٠ساله و در حال جدايي از همسر نامردم هستم. چهارسال زندگي مشترك داشتم كه ٩٠درصد مواقع دعوا و توهين و قهر گذشت. پارسال همين موقع ها ديگه همه چيز تموم شد و افتادم تو راه دادگاه و وكيل و...
داستان ازدواجم بماند. الان مشكل من مادرم هست
مادرم زني بسيار دلسوز براي خانواده خودش و خانوادم پدرم تا چندسال پيش. درواقع مادرم تمام جوونيش رو به خدمت به خوانده پدرم گذروند. بعد از اينكه پدربزرگم فوت كرد مادرم يه آدم ديگه شد. بشدت احساس پشيموني و تباه كردن عمرش رو داشت. پدرم هم اصلا باهاش همدلي نداشت ميگفت خودت كردي ميخاستي نكني
موقعي كه من خاستم جدا شم اومدم خونه تهرانمون تنها زندگي كنم. بابام ميگفت خرج گرونه نميشه دو خونه باشيم يا تو بيا شهرستان يا ما ميايم. البته خواهرم تا قبل ز برگشتن من تو خونه تهران بود و بعدش رفت شهرستان كه من با نسيم نمي مونم تو اون خونه و تا خونه شهرستان رو نفروشين نميايم تهران. بالاخره با بهانه هاي مختلف اينكه خونه آسانسور نداره قديميه و غيره بابام خونه رو نصف قيمت و عجله ايي فروخت. از اون طرف خونه تهران نجومي زياد شد بابام پولش نميرسيد. يه جا رو گرفت ولي نصف پولش كمه
مادرم كه تا بابام خونه رو فروخت ديوونه شد. بدتر شد دشمن من كه من نميام تهران تو داري طلاق ميگيري من چرا آواره شم و كلي بدوبيراه كه بابام ديگه بهش خرجي نميده چون همه پولهاشو تو داري خرج ميكنيو كلا شده ضد من
الان تو اين اوضاع خواهرم براي كانادا اپلاي گرفته و كلي هزينه داره. بابام ميگه من ندارم مگه اينكه خونه ايي كه من الان توشم رو بفروشيم يا اين خونه جديده كه پولش تمام سرمايه بابام هست رو كنسل كنيم و بديم به خانوم
من هرچي ميگم آخه با اين وضع دلار و خونه چطور دوباره همه چيز رو حراج كنيم بديم خرج تحصيل يك سال. ميگن تو حسوديت ميشه تو خودت كلي جهزيه بردي طلا بردي پول وكيل دادي و الان برگشتي حرفم ميزني
دوستان قدمي ميدونن كه شوهر نامردم هرچي طلا داشتم حتي حلقه ام رو از تو بانك برداشته و من هيچي ندارم
الان مادرم با همه دعوا ميكنه. چندروز پيش شروع كرد پريدن به همه. ولي بقيه جوابش رو ندادن ولي من نتونستم جلوي خودمو بگيرم و يه دعواي وحشتناك شد و مامان منو ميزد من مامانم. خيلي از اين وضع ناراحتم. هردو وحشي شده بوديم. ولي من خيلي عذاب وجدان دارم كه چرا مادرمو زدم. الان اومدم تهران و باهام قهره
من موقعي كه با شوهر نامردم زندگي ميكردم يادم بود كه چقدر با مادرم نميساختم بهمين خاطر اصلا دوست نداشتم برگردم ولي نشد ديگه و من بگشتم
الان دوستان من تنهاي تنهام. دلم يه مادر ميخاد كه يه كلام محبت آميز بهم بگه ولي همش ميگه تو داري طلاق ميگيري خودت رو راحت كردي ما رو بيچاره ولي درواقع اينطور نيست انقدر قصه خونه و مادرم و اينا و ميخورم كه ديگه يادم رفته كه چه وضعيت بدي دارم (ناشزه هستم و بلاتكليف)
مادرم فشارخون داره و از اون روز بعد از دعوا چندبار بهش حمله دست داد و ارژانس اومد
دوستان ميترسم بلاي سره خانوادم بياد و بابام تحت تاثير فشار مامان و خواهرم پولش رو بده خرج يك سال تحصيل خواهرم تو اين سن و سال كه بازنشسته شده بي خانمان شيم
خودم حق التديسي كار ميكنم كه بسيار درآمدش كمه كه اصلا نميشه اسمش رو گذاشت درآمد
دوستان چه كاركنم لطفا راهنماييم كنين
-
نسیم جان اگر صحبت کردنت با پدر برای فروش خونه فایده ای نداره کلا بیخیالش بشو. بزار خانوادت هر تصمیمی که صلاح میدونن بگیرن.
در مورد مادرت هم صبر و سکوت را پیشه کن. کلا سکوت راه حل خیلی از مشکلاته.
مشخصه که اعصاب و روان خودت و خانوادت بخاطر موضوع طلاقت تحت فشاره پس سعی کن خیلی مسائل را برای خودت بزرگ نکنی که بعد منجر به درگیری با خانوادت بشه.
ولی نسیم جان شما چرا داری کاری را انجام میدی که حقوق به این کمی داره.
نمیدونم چه مدرکی داری ولی من با مدرک ارشد فنی به عنوان یه منشی قراردادی دارم کار میکنم و حداقل حقوق را هم میگیرم که با اضافه کاری و یه سری موارد دیگه نزدیک دو میلیون میشه.کمه ولی حداقل خرج خودم را دارم خودم میدم.
شما چرا کاری را انجام میدی که هیچ حقوقی نداره. سعی کن از لحاظ مالی مستقل بشی.
مطمعن باش درصد زیادی از مشکلاتت حل میشه
-
ممنون عزيزم
انه ماري جان منم كارشناسي ارشد دارم ولي تو رشته خودم هيچي بلد نيستم. وبا اين وضعيت بلاتكليفم جرات ندارم برم تو شركت و اينا كار كنم كه الانم ميگن شركت ها دارن نيروهاي خودشون رو تعديل ميكنن. كمي زبان بلدم كه حق التدريسي تو اموزشگاه تدريس ميكنم كه اگه هرروز فول تايم درس بدم به ششصد يا هفتصدتومن بزور ميرسه. كه اونجا هم همش استرس اينو دارم كه اون نامرد بياد آبروريزي كنه و جلوي اين كارمم بگيره
درمورد خونه اگه نفروشن و خواهرم نره كه خونه قيامت مبشه و من رو صددرصد مقصر ميدونن و زندگي رو برام جهنم ميكنن...اگه بفروشن هم كه آوارگيش بازم براي منه
يعني انقدر امسال من كتك خوردم و بدبيراه شنيدم كه اون چهارسال اينطور نبود...همش ميگم كاش اون نامرد كار من رو به اينجا نميرسوند
-
نسیم جان اینجوریا هم نیست. درست وضع اقتصادی بد شده ولی اینقدر هم دیگه اوضاع خراب نیست.
همین شرکت خودم نزدیک به بیست نفر نیروی جدید استخدام کرد. هر روز هم یه عالمه اگهی استخدام تو روزنامه و اینترنت داده میشه.
برای منشی یا کارمند اداری مهارت زیادی لازم نیست اگه کار با کامپیوتررا بلدی. همون کافیه.
چند جا هم برای دفتر خدمات ارتباطی میخواستن که دیگه سن من به اونجا نمیرسید ولی احتمالا با سن شما مشکلی نداشته باشند.
اول سعی کن کاری را پیدا کنی که مهارت زیادی لازم نداشته باشه وحقوقش هم بصرفه باشه بعد با حقوقت برو کلاسایی که مهارتت را توی رشتت بالا ببره.
الان توی تهران همه جور تخصص و مهارتی را اموزش میدن فقط هزینش بالاست که اینجور میتونی هزینشو تامین کنی.
خودمم دارم الان همین کار را میکنم.
تمرکزت را از بلاتکلیفی و مشکلات خانوادت و مادرت و همسرت بردار بزار روی پیدا کردن کار جدید. ببین چطور دیگه اون مسائل برات بی اهمیت میشه.
نگران همسرتم نباش اگر بخواهی ازش بترسی که تا اخر عمرت هیچکاری نمیتونی انجام بدی. از همسرت نترس تا همسرت برات بیخطر بشه.
نسیم جان بازم میگم در مورد خانوادت اصلا دخالت نکن حتی اگه به ضررت باشه. کلا خودت را بکش کنار.
درکت میکنم که چقدر زندگیت سخته. ولی انسان این توانایی را داره که با اوضاع سخت کنار بیاد فقط باید راهش را یاد بگیره.
-
سلام دوستان
امروز مامانم پيام داده بهم بدوبيراه كه ما رو بيچاره كردي و گذاشتي رفتي
بعد از سي سال تو اين وضعيت من يادش افتاده كه از بابام بدش مياد و بايد طلاق بگيره
بابام هم ميگه خسته شدم از دستش
من چقدر بدبختم. خودم كم مشكل دارم خانواده ام هم شدن قوز بالا قوز
بچه ها چه كار كنم
٢٥ام دادگاه دارم وكيل ندارم خودم هم نميخام با اون عوضي روبرو بشم
-
من توی وضعیت مشابه شما هستم با این تفاوت که من مجردم و مادرم بهم دروغ میگه هیچوقت به من پولی ندادن تا تونستند از من پول گرفتند این چیزهایی که همه در مورد بچگی هاشون و پول توجیبی هاشون میگن برای من یه فانتزیه دلم خوش بود پدرم دوستم داره جدیدا فهمیدم چه کارایی برای بقیه کرده که هیچکدومش رو برای من انجام نداده انگار من توی یه خواب عمیق بودم اگه بخوام بگم یه مثنوی میشه
من بهت میگم
اول از همه ببین چقدر پول توی دستت داری اصلا فرض رو میگذاریم که هیچ پولی نداری خوابگاه کارمندی سعی کن پیدا کنی نمی دونم الان چقدر هزینه ش میشه ولی باید با هزینه های مختلف باشه میتونی یک مدت بری خوابگاه کارمندی زندگی کنی همه جوره آدم اونجا هست ولی زندگی سخته
اگه پول پیش داری سعی کن همخونه پیدا کنی که هزینه هات کمتر بشه
از طریق سمساری و دیوار می تونی حداقل وسایل زندگی رو پیدا کنی یا از خونه تهرانتون یه چیزایی رو با اجازه بردار
از یه طرف هم ناراحت نشیا من به مادر و خواهرتون حق میدم
اونا به شما یه چیزایی دادن بالاخره جهیزیه خوب گرفتین اگه الان هیچی ندارید تقصیر پدر و مادر و خواهرتون نیست به هرحال وظیفه شون رو به جا اوردن الان آینده خواهرتون نباید به خاطر اینکه شما می خواهید تهران زندگی کنید خراب شه نه؟
خواهرتون میره اونجا درس می خونه و به احتمال 99 درصد دیگه هیچوقت برنمیگرده کانادا سیتیزنش می کنه و یک زندگی خوب خواهد داشت. اینو به این دلیل میگم که به چشم دیدم
الان نباید چون شما می خواهید تهران زندگی کنید موفقیت اون خراب شه الان نوبت اونه که خانواده بهش برسند
قدر پدر و مادرت رو بدون من حتی یک پشیز هم نمیتونم روی پدر و مادرم حساب کنم دارم آواره میشم و عین خیالشون هم نیست
-
نسیم جان شرایط سختیه تو این مرحله که حالت بلاتکلیفی داره ولی بنظرم باید ناراحتیات رو از زندگی قبلی و همسر سابقت رو توی دلت نگه داری و حالت خویشتندار باشی و سعی کنی با پدر و مادرت بیشتر مهربون باشی و ازشون توقعی نداشته باشی. من اصلا جای شما بودم تو این شرایط روحی خاص بعد از جدایی حتما میرفتم پیش پدر و مادرم.. به اونا حق بده که نگران شما باشن..
-
متاسفم که توی همچین شرایط بدی هستی.
ولی آدمی چاره سازه..
سعی کنید با پدر و مادرتون مهربون باشین و هرچی میگن بگید بله حق با شماست. شما درست میگید. شما حق دارید عصبانی باشید.
به نظر میاد مادر شما به خصوص بعد از فوت پدرشون و همینطور مسائل اخیر دچار افسردگی شدن و نیاز به دارو درمانی داشته باشن
البته فک نمیکنن مطرح کردنش از طرف شما درست باشه چون الان احتمالا در برابر شما جبهه بگیرن
ولی یه جوری از طریق پدرتون خوبه مطرح بشه و یا خواهرتون
مطمینم که با دارو حالشون خیلی بهتر خواهد بود. همین طور هم شما
در زمینه شغلی هم سعی کنید کار کنین روی خودتون و مهارت هایی یاد بگیرید که در یک مقدار دراز مدت نتیجه بخش باشه.
ترجیحا تو زمینه تخصصی خودتون کار کنین.
کارایی که تخصص نخواد خب شانس پیدا کردنش و از طرفی هم حقوقش کم هست.
حتی شده به عنوان کاراموز و یا با حقوق خیلی کم شروع کنید ولی تو رشته خودتون. به نظرم این در دراز مدت به نفعتون هست.
دوره های لازم رو هم بگذرونین.
-
سلام نسیم جان
هر کسی رو میبینی هر کاری میکنه هر رفتاری انجام میده
در واقع داره سرمایه گذاری میکنه .
این کار رو کردم که فردای روز خودم راحت باشم چون ..
این کار رو کردم که پدرم خوشحال بشه تا ...
این کارو کردم که فلانی ناراحت نشه چون...
این کارو کردم که خودم بعدا .....
نسیم جان کجاها توی زندگیت سرمایه گذاری کردی ؟
-
ناراحت نشیا ولی مامیت حق داره ی عمر با شوهرش جم کرده ک بچه هاش خرابش کنن دوس داره اخر عمری شهر خودشون باشه اواره نباشن دوارزجونشون یکم توقعاتتونو از چدر مادراتون بیارین پایین از خودتون مایه بذارین
-
سلام کاربر گرامی nasimmng
بارها تلاش کردم که به شما کمک بکنم چون در این تالار و از میان انبوه کاربران ، شما شبیه ترین فرد به همسرم هستید به لحاظ طرز فکر ، نوع نگاه به مسائل و واکنش ها . . .
نمونه ی آخر رو یادتون میاد احتمالاً. پست زیر بود:
http://www.hamdardi.net/showthread.p...l=1#post446825
برای من خوشحال کننده نیست که هر بار بعد از 6 ماه به این سایت سری میزنم و می بینم که پیش بینی های من در مورد شما محقق شده. بارها گفته بودم که راه بهتری برای شما وجود داره و هر بار شما حتی تمایل نداشتید که بشنوید!! بسیار بسیار شبیه به همسرم رفتار می کنید . . .
باز هم در هر زمانی که تمایل داشتید میتونید بگید تا تلاش کنم به شما کمک کنم. برای شما آرزوی خوب دارم.