گذروندن روزهای خیلی خیلی خیلی سخت

سلام شماها خوبین؟ من خوب نیستم چندساله که خوب نیستم اما الان بعد از کلی سختی و زحمت به جای تلخی رسیدم
شما وقتی همه دنیای دوروبرتون همه ادمها شرایط گذشتون ایندتونو رو سیاه میبینید چیکار میکنید؟
وقتی شب تا صبح بیدارید خودتونو میکشید تا بخوابید.که صبح برید سرا حل مشکلاتتون ولی خواب به چشمتون نمیاد
وقتی هیچ دعاییتون نمیگیره وقتی باید با این شرایط و تو اوج ناامیدی توی زندگیتون درس بخونید , وقتی یه ادم کنارتون نیست وقتی همه اطرافیانتون خودخواه پر از عقده هستن وقتی از ترس همون خدایی که صداتو نمیشنوه جرایت خودکشی هم نداری چکار میکنی؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر گل فروش

سلام شماها خوبین؟ من خوب نیستم چندساله که خوب نیستم اما الان بعد از کلی سختی و زحمت به جای تلخی رسیدم
شما وقتی همه دنیای دوروبرتون همه ادمها شرایط گذشتون ایندتونو رو سیاه میبینید چیکار میکنید؟
وقتی شب تا صبح بیدارید خودتونو میکشید تا بخوابید.که صبح برید سرا حل مشکلاتتون ولی خواب به چشمتون نمیاد
وقتی هیچ دعاییتون نمیگیره وقتی باید با این شرایط و تو اوج ناامیدی توی زندگیتون درس بخونید , وقتی یه ادم کنارتون نیست وقتی همه اطرافیانتون خودخواه پر از عقده هستن وقتی از ترس همون خدایی که صداتو نمیشنوه جرایت خودکشی هم نداری چکار میکنی؟

---

***

با این مواردی که بیان کردید - اگر جای شما بودن ،یه هدفی انتخاب می کردم که با اون هدف شوق و آرامشم برقرار باشه.
سعی می کردم از داشته هایم بیشتر استفاده کنم تا نداشته هایم ..
سعی می کردم با کمک کارشناسان دلایل این بی انگیزه گی را پیدا کنم
آه و ناله را کم تر می کردم و بیشتر انرژی را می ذتشتم برا حل مسائل - برای پیشرفت
به نظرم جوینده یابنده ست و هر فردی اگه بتونه این حس را در خودش ببینه ( حس امید ) می تونه زندگیش را عوض کنه .
خیلی ها هستند شرایطشون از الان شما سخت تره ولی امید در اونها بیداره


یه ایست به خودتون بدید و سعی کنید خودتون را جور دیگه آنالیز کنید ...
آنالیز عمق خودتوت ...هدف هاتون ...باورهاتون ....
موفق باشید .

مشکل همینه که یه هدف پیرت کنه ولی به سرانجام.نرسه هدفی که چندسال براش زحمت کشیدم خواهش التماس کردم تحقیر شدم ضایع شدم گریه کردم پیر شدم بخاطرش اخرش فقط همون تحقیرش برام موند چون به.معنای واقعی کلمه در همه جا بی کس بودم
چسور سر از بار این بار پریشانی و افسردگی بر دادم چرا جواب تلاش هام فقط گریه شد و غصه
به.همه.چیزهم رو.اوردم از خدا التماس به ادم ها

سلام دختر گل فروش

خب اگر من فقط تو زندگیم یه هدف داشته باشم و اون هدف محقق نشه ممکنه حس وحال شما رو داشته باشم.

ولی اگر چند تا هدف داشته باشم و اگر یکیش نشد برم سراغ بقیه، شاید حالم به بدی شما نشه، یعنی میدونی شکست در هر صورت درد داره و مدتی زمان می بره تا آدم بتونه هضمش کنه اما وقتی چند تا هدف داشته باشی یا راههای مختلفی برای رسیدن به یه هدف داشته باشی زودتر می تونی با درد شکست کنار بیایی.


حالا اگر میشه برای ما باز کن هدفی که چند سال براش زحمت کشیدی در چه حوزه ای بوده؟ کاری، تحصیلی ، ازدواج، سلامتی یا ...

میشه بگین گفتن جزییات چه کمکی به حل مسیله میکنه جز افزایش درد من
قطعا مسیله شکست در عشق نبوده چون اهلش نیستم توی پیشرفت توی زندگیم بعد از تحمل کلی سختی به جای تلخ رسیدم در سی و دوسالگی دستم از همه چیز یعنی همه چیز کوتاه شد و وقتی خدا هم جوابتو نده و بزاره له بشی یعنی کلا هیچی

بله - شاید یه فردی با توجه شرایط و موضوعی که دغدغه اش را داره نتونه در تاپیک عمومی مطرح کنه - شما هم جزء انجمن آزاد هستید و میتونید خصوصی مشورت بگیرید از کارشناسان .
مورد بعد اینکه در حالت کلی وقتی فرد بتونه مسائل زندگی اش را لیست کنه و تو کاغد بیاره می تونه بهتر حلاجی کنه - می تونه بهتر مشورت بگیره
اینجوری هم خودتون و هم دیگران عزم جدی تری پیدا می کنند برا ی کمک .
از طرفی خودتون در مسیر درست برای حل مشکلتون قرار می گیرید و از مسیر مرثیه سرایی خارج میشید .
امیدوارم به آرامش دلخواهتان برسید

میدونید اولین هدف من از این تاپیک چیه چطوری بگذرونم نه چیکار میشه کرد چون.اینجا کاری نمیشه کرد
ممنون از همدردی شما

- - - Updated - - -

ناله هام بخاطر اینه که هیچکیو ندارم اهل هیچ تقلبی هم تو زندگی نیستم پس اخه چرا مگه خدا دروغه که همچیو میبینه اونقدر بزرگ و مهربونه مگه من چکار کردم؟؟؟ مگه اون بزرگ نیست؟؟ بسمه دیگه

دختر گل فروش عزیز

اولا خیلی اسمت رو دوست دارم:72:

من در شرایط شما باشم (بر اساس حدسیاتم خودم رو جای شما گذاشتم) خب چند روزی قطعا عزاداری و مرثیه سرایی میکنم. باهاتون تعارف هم که ندارم احتمالا یه دعوای مفصلی هم با خدا میکنم ... بعد یواش یواش آروم میشم.
یادم میاد تو زندگی من همیشه این من بودم که خودم رو نجات دادم؛ با اینکه اندازه یه کتاب 1000 صفحه ای یا شایدم بیشتر دیگران برام دعا کردن که الهی گرهی تو کارت نباشه، دست به خاک می زنی طلا بشه، مریض نشی، غم نبینی و ...

ولی خب من همه اینها رو دیدم، و البته روزهای سختتری که دلم می خواسته دنیا تموم بشه؛ نه تموم شدن الکی؛ یا فقط مردن خودم تنها، نه!! کلا دنیا خاموش بشه؛ ولی خب نه اون دعاهای بقیه مستجاب شده در حقم و نه خواسته من به سرانجام رسیده ... هی صبح پشت صبح اومده و هی شب شده. یه جایی من به خودم اومدم که ای بابا!! حالا تو هر چی دعا کردی نشد، بقیه هم دعا کردن نشد؛ تلاش کردی نشد؛ نامردی کردن، دروغ گفتن ، اجحاف کردن و ... با دست روی دست گذاشتن درست میشه؟ بعد جواب دادم نه والا !! با گریه کردن درست میشه؟ بعد جواب دادم نه بلا !!

بعد پرسیدم خب پس چی کار کنم؟ بالاخره یه راهی هست که من رو اون شکست، رو اون بدبختی لازم نباشه تمرکز کنم. دنیا هزار وجه و رنگ و لعاب داره خب برم سراغ یه وجه دیگه ش. بعد رفتم و کم کم و یواش یواش از اون حالتی که دلم میخواسته دنیا خاموش بشه در اومدم و دنیا رو رنگی رنگی دیدم.

به نظرت تجربه من می تونه در مورد تو هم موثر واقع بشه؟

سلام. اینکه بپرسم حالتون خوبه یا نه سوال به جایی نیست.... چون دارم میبینم خوب نیستین:72:
اولش که گفتین تو مسیر هدفتون پیر شدین اولین حدسی که زدم این بود که پشت درای کنکور و قطعا رشته پـــــزشکی گیر کردین... اما بعدش تصمیم گرفتم انقده حدسای بی جا نزنم و صراحتا بپرسم مشکل چیه؟
...
من جای تو باشم هرچی که ته دلم هست رو مو ب مو همینجا میگم. اولا نه کسی میشناسدت.... نه میدوینم اهل کجایی ... اسمت چیه هیچ چیز و هیچ چیز.... جسارت به خرج بده خواهر
گلم. و هرچی ته دلت سنگینی میکنه برامون بگو.... اینجا خیلی ها هستن که اهل کمک کردنن. با حرفاشون حداقل مثقالی از درداتو کم میکنن....
خیلی سربسته توضیح دادی.
ولی من خودمم زیاد تو شرایط شما قرار میگرفتم تنها راهش به گفته دوستمون یه هدف هست و اینکه بری پی اون....
منم گاهی به این نقطه میرسم که وقتی این همه دعا میکنم و جواب نمیگیرم چرا هنوز هستم..... اما بعدش با خودم میگم باید بجنگم باید تلاشمو کنم. خدا سرنوشت هیچ کسی رو عوض نمیکنه مگه اینکه اون شخص تلاش کنه و اون موقع اس که خدا عمیقا صداشو میشنوه و براش کاری میکنه....
تو اولین کسی نیستی که این حالو داری. اخریشم نیستی... فقط باید جسارت به خرج بدی حرف بزنی ایده بگیری و بعد هرکدوم بهتر بود برای خودت و ایندت تلاش کنی. و اون رو در امتداد مسیر زندگیت به کار بگیری.
مهم اینه تو سخت ترین شرایط زندگی اسطوره باشیم. تو شرایط اسون که همه برا خودشون علامه ان. در وهله اول باید قوی باشی. و بعد دونه دونه مشکلاتتو یا اینجا بگی یا برا خودت بنویسی... هر مشکل رو که نوشتی جلوش یه فلش بکش هر راه حلی که به ذهنت میرسه براش بنویس.... فکر کن یه نفر سومی هستی که داره از اون بالا به زندگیت نیگا میکنه فک میکنی چه پیشنهادی بهت میده؟؟
گاهی تو زندگیمون باید نفر سوم باشیم (من و تو نه) >>> "اون" باش. اگه یه سوم شخص بیاد تو زندگیت چه راه حلی بهت میده؟؟؟ بهترین همدرد هر ادمی فقط خودشه. بقیه گاه هستن و گاه نیستن.
برا اینکه حرف بقیه حتی اثر بذاره اول باید خودت رو پذیرا کنی....
یه دختر قوی که میخواد دنیاشو از نو بسازه. غوغا کنه تو زندگیش.
علت اینکه از هر دری حرف میزنم اینه که دقیقا نیمدونم باید از کجا و چی صحبت کنم :203::303:

هیچکس بی درد نیست . هر ادمی هر شب که میخواد بخوابه قبلش به غماش فک میکنه. غمهایی که خیلی بزرگتر از درد توعه. تو بزرگترین نعمت رو داری سالمی... میتونی هزاران بار درداتو تایپ کنی... میتونی فکر کنی راه حل پیدا کنی...
هرموقع چیزی ناراحتم کنه به این فکر میکنم که حداقل میدونم ممکنه فردایی داشته باشم که براش نقشه بکشم اونا که هر لحظه اماده مرگن چی؟ اونی که رو تخت بیمارستان افتاده چی؟
اونی که هر صب منتظره و میدونه قراره اعدام شه چی؟ اونی که زبون نداره حرف بزنه خالی شه چی؟؟؟
اونی که دستاش ضعف داره نمیتونه بنویسه چی؟؟؟؟ مرگ نیست که راه حل نداشته باشه دردت هرچی که باشه قطعا راه حل داره. تو بنویس مشکلتو من بگم چیکار کن.:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر گل فروش

میدونید اولین هدف من از این تاپیک چیه چطوری بگذرونم نه چیکار میشه کرد چون.اینجا کاری نمیشه کرد
ممنون از همدردی شما

- - - Updated - - -

ناله هام بخاطر اینه که هیچکیو ندارم اهل هیچ تقلبی هم تو زندگی نیستم پس اخه چرا مگه خدا دروغه که همچیو میبینه اونقدر بزرگ و مهربونه مگه من چکار کردم؟؟؟ مگه اون بزرگ نیست؟؟ بسمه دیگه

---

***

ممنون دختر گل فروش از پاسخت ---
بالاخره روزهای این زندگی ، چه سخت و چه آسون می گذره ..
پس بهتره دنبال راهی باشیم آسون بگذره
گذر از این سفر پرشیب و فراز در زندگی تا حدودی به نگاه ما هم ارتباط داره - اینکه با چه نگاهی به این گذر نگاه کنیم :
-اگه حوادث و اتفاق های زندگی را درس و تجربه و پیشرفت بدانیم
-اگه انگشت اتفاق ها را به سمت دیگران دراز نکنیم و خودمون مسئولیت های زندگیمون را به عهده بگیریم ( مسئول شادی و امیدواری خودمون ..)
-اگه برای شادی خودمون متعهد باشیم
- برنامه ریزی بهتر در زندگی و اهدافمون داشته باشیم
و...

به نظرم سختی های زندگی برامون اون سختی که فکر می کردیم را دیگه نمیده و به قول شما زودتر می گذره.


چند تا کار انجام بدید به نظرم :
1- اول اینکه فکر کنم در تنهایی خودتون عزاداری و مرثیه سرایی کردید ، دیگه بسه ،قدر زمان را بدونید و تصمیم بگیرید در مسیر شادی قدم بردارید -تصیمیم بگیرید زندگی جدیدی برای خودتون بسازید این یه تعهدی از شما به خودتون...
اگه می بینی باز دلت درد ودل می خواد می تونی در سایت ادامه و یا در تنهایی خودت یه دفتر برداری و بنویسی تا خالی بشی - مهم اینکه یه جا باید cut کنی - بقیه صفحات تاپیکت را تخصصی و مشاورگونانه جلو ببر - نشه برسی به صفحه 10 باز پست اولت را بذاری :-)
گذشته را فراموش کن و ازش درس بگیر و در حال و آینده ات محکم تر قدم بردار
زندگی را کمی آسون تر بگیر


2- یه دفتر بردار از داشته هایت بنویس ( مثلا می بینم - راه میروم - میشنوم و ....)

3- توانایی های خودت را لیست کن ببنین در چه اهدافی می تونی موفق باشی - سپس براش برنامه ریزی کن .

4 - در برنامه روزانه ات ورزش بذار

5 - کتاب و رمان بخون

6 - کارتون ببین - فیلم شاد ببین - بازی رایانه ای انجام بده

7 - هفته ای یه بار کوه برو ( ورزش گروهی با خانواده یا ... )

8 - کمک به دیگران بهت انگیزه و باور بیشتر میده

9 - یاد گیری یه مهارت جدید ( زبان و....)

10 -.....


****

هر فردی ذز زندگیش سختی های خودش را داره - از پیامبران و اولیای خدا بگیر تا بشر عادی مانند cry :-)
مهم اون روحیه و حس مبارزه با زندگی ست !
بعضی موقع ها بعضی انسانهای متعالی به جایی می رسنند که معنی مبارزه و سختی های زندگی معنی نعمت براشون تعبیر میشه .


حتما از کارشناسان مشورت بگیر
موفق باشی دختر گل فروش.

دوستای خوبم بشدت امکان تایپ.ندارم.بزودی میام.و جواب لطف هاتونو میدم.فقط یکی بگه برای پیشگیری از افسردگی شدید باید چه کرد؟ من الان داغم سرم که خلوت بشه تازه این تلخی ها و تحقیر ها یادم میاد و رهام.نمیکنه لحظه لحظه ش یادم.میاد و اتیشم میزنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر گل فروش

برای پیشگیری از افسردگی شدید باید چه کرد؟

---

فعالیت، درمان افسردگیه. حرکت کردن در جهت رسیدن به هر هدفی. حتی آشپزی کردن در جهت رسیدن به هدف تمرکز زدایی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر گل فروش

سلام شماها خوبین؟ من خوب نیستم چندساله که خوب نیستم اما الان بعد از کلی سختی و زحمت به جای تلخی رسیدم
شما وقتی همه دنیای دوروبرتون همه ادمها شرایط گذشتون ایندتونو رو سیاه میبینید چیکار میکنید؟
وقتی شب تا صبح بیدارید خودتونو میکشید تا بخوابید.که صبح برید سرا حل مشکلاتتون ولی خواب به چشمتون نمیاد
وقتی هیچ دعاییتون نمیگیره وقتی باید با این شرایط و تو اوج ناامیدی توی زندگیتون درس بخونید , وقتی یه ادم کنارتون نیست وقتی همه اطرافیانتون خودخواه پر از عقده هستن وقتی از ترس همون خدایی که صداتو نمیشنوه جرایت خودکشی هم نداری چکار میکنی؟

---

احساس قربانی بودن و مظلومیت از این متن میباره. بهتره با واقع بینی و مسئولیت پذیری با مسائل روبرو بشین.
درسته بعضی فاکتورها دست ما نیست اما حتما خود ما هم در قبال وضعیت های ناپسندمون نقش داشتیم و میتونیم تا حدی جبران کنیم. با انتخاب اهداف واقعی تر و جبران کم کاری ها ها و اشتباه کاری هامون حالمون بهتر میشه:43: