خاطرات قشنگ و عاشقانه با خودم
سلام
فکر میکنم وجود همچین تاپیکی خیلی احتیاج بود
امروز که سحر بیدار شدم اومدم غذا نخورم که گفتم سحریتو بخور عزیزم گشنت میشه
خیلی بی حال میشی :305:برای همین تا اخر غذام که یک عدس پلو خوشمزه بود رو خوردم :43:
بعد از نماز به خودم زمان برای دعا کردن دادم :203:
به سجده رفتم و هر چی توی دلم بود به خدا گفتم :203:
راستی دیروز یک هدیه خوب برای خودم گرفتم پیش پیش اخه امروز تفلدم :43:
یک اینترنت 10 گیگی:310::227::326::322::73:
خیییلی از هدییم خوشم اومد:104:
چند لحظه پیشم با خانواده داشتم صحبت میکردم و من رفته بودم بالای منبر حرفهام خودمو تکون داد انگار:103::122:
خوشحالم که دارم تغییر میکنم :160:
خوشحالم که خودم دارم بهترین تصمیم رو برای خودم میگیرم خدایا شکرت:316: