آیا ادامه این رابطه به صلاح است ؟

سلام
من واقعا به کمک افراد با تجربه در این زمینه نیاز دارم خواهش میکنم کمکم کنید .
من 28 سال سن دارم و 2 سال با پسری دوست هستم که 32 سالش هست ایشون با خانوادشون به خواستگاری من اومدن فارغ از خصوصیات بد و خوبی که از ایشون دیدم یه چیزی که بیشتر از همه اذیتم میکنه که به نظر من میشه اسمش و گذاشت نگاه مالی اونم تلاش برای کم کردن مهریه من و ادامه کار کردن من هستش .ایشون تو دوراان دوستی عنوان میکردن که مهریه 14 تا سکه بیشتر نمی ده که منم با توجه به جدی نبودن قضیه زیاد در این زمینه بحث نمیکردم تا ایشون به خواستگاری من اومدن و بعد از جلسه خواستگاری ایشون عنوان کردن که خانوادشون مخالفن و دلیل اونم یه چیز خیلی الکی گفتن (که چرا خواهرت سر جلسه پرسید مغازه به نام من هست یا پدرم ) و ایشون گفتن که خانواده من گفتن که خانواده این دختر دنبال مادیات و پول هستن من الان حدود دو ماه با این اقا پسر درگیر هستم ایشون میگن باید مهریه رو بکنی 14 تا سکه تا من بتونم خانوادم و راضی کنم در صورتی که مادر من به خاطر علاقه ای که من به این پسر داشتم به ایشون گفتن نه عروسی میخوان نه جواهرات نه چیز دیگه ای فقط مهریه دخترم از 114 تا نباید کمتر باشه که این اقا گفتن باشه میرم خانوادم و راضی میکنم اما هیچ قدمی برای راضی کردن خانوادش بر نداشته و هر روز داره با من بحث میکنه که خانواده تو سد زندگی ما شدن و هی میگه برو مامانت و راضی کن درصورتی که مادر من کمترین خواسته که اونم عرف مهریه هست بدون هیچ چیز دیگه خواسته از ایشون حالا سوال من اینه واقعا این ادمی که اینقدر بخاطر 114 تا سکه داره بالا پایین میپره و دائم من و ازار روحی میده و خانواده من و مقصر میدونه و هر روز داره به نحوی با اعصاب من بازی میکنه واقعا ارزش داره این رابطه واسه ازدواج باهاش جنگید .
خواهشا کمکم کنید افرادی که به خصوص تجربه دارن در این زمینه .

به نظر غير تخصصي من: خير ارزششو نداره.
مادر شما قيد عروسي و جواهرات هم زدن. جهيزيه هم كه ١٠٠٪‏ ميدين.
قضيه كم بودن يا زياد بودن مهريه نيست. اصلا قضيه مهريه نيست! به قول شما اينقدر بالا و پايين پريدن ايشون غير منطقيه و دليل بر مادي بودن ايشونه.

ممنون از نظرتون که گفتین تا حرف میشه میگه من به تو گفته بودم منم میگم اون موقع چیزی جدی نبود و خانواده من وسط نبودن الان خانواده من راضی به چهارده تا نمیشه اونم بخاطر اینکه مادر ایشون فردای خواستگاری زنگ زد و جواب منفیشو اعلام کرد به مادر من بدون اینکه به پسرش بگه و مادر منم گفتن مادر ایشون واسشون ارزش قایل نیستن و واسه همین دیگه مهریه رو کوتاه نمیان تازه اونم کمترین مقدارش بدون هیچ شرطی اما این پسر هر روز داره به نحوی سوهان روح من میشه سر این داستان که خانواده تو الن و بلن و نمیخوان تو خوشبخت بشی واقعا دیگه خسته شدم واقعا ۱۱۴ تا سکه تقاضای زیادیه تازه ایشون گفتن چند سال اول برو سرکار تا یکم خودمون و جمع و جور کنیم

- - - Updated - - -

ممنون میشم نظر بدن دوستان و کمکم کنن

نه ادامه رابطه به صلاح نیست ، منم مشاور و روانشناس نیستم.
ادم ازدواج میکنه که به ارامش برسه نه که هنوز نه به باره نه به دار ، این همه جنگ و دعوا و قیمت گذاشتن روی شما.
اگه احساس میکنی دلت گیر نیست ، بکش کنار از رابطه ، سنت هم زیاد نیست که نگران چیزی باشی ولی سعی کن تو رواطبتت بیشتر دقت کنی.
مگه قراره مهریه رو نقدا پرداخت کنه ، یا حتما طلاق دادن براش کار راحتی هست میخاد موقع طلاق راحت 14 تا رو بده و خلاص.
اصلا حس خوبی به این رابطه ندارم .

خوب دوسش که دارم بالاخره دو سال باهمیم اما نمیخوام با انتخاب اشتباهم یه عمر پشیمونی داشته باشم این اصرارش سر مهریه من و دودل کرده البته خصوصیتای خوب و بد دیگه ام دارن ـ کلا من یک ماه جواب این اقارو ندادم هی افتاد دنبالم که دید من جواب نمیدم اومدم خونمون با مامانم صحبت کنه اما بر خلاف تصورم همچنان داشت سر کم کردن مهریه با مامانم چونه میزد طوری که من اشکم درومد به مادرم میگفت یه راهی جلوم بزارین تا خانوادم و راضی کنم که مادرمم گفتن من هیچ توقع مالی ازتون ندارم اما مهریه دخترم هرچی عرفه اما بازم این ادم هر روز به نحوی من و ازار میده که تو اگه من و بخوای خانوادتو راضی میکنی واقعا سر دوراهی موندم کارم شده گریه نمیدونم رابطه دو سال و خورده ای که به اینجا رسیده باید چکارش کنم

سلام

فراموشش کن

تو زندگی واقعی هزار جور بالا و پایین پیش میاد.هزار جور اختلاف نظر و ... و راه حل خیلی از مشکلات برخورد منطقی و گذشت و فداکاری هست.
شما از خواستگارتون توقع منطقی دارین. گذشت و فداکاری هم کردین. اما ایشون چی؟
آدمی که حالا که اوج عشق و عاشقیه و هنوز به قولی داغه و اختلاف سلیقه هاتون عیان نشده اینقدر یک دنده و غیر منطقی و مادی هست؛ دو سال بعد از ازدواج دیو دو سر نشه کمترم نمیشه.

سلام عزیزم:72:
امیدوارم حالت خوب باشه
والا تاپیک شما منو هم به فکر انداخت
منم دقیقا همسن شما هستم و قراره اگه خدا بخواد با یه اقا پسری ازدواج کنم
راستش ایشون هم یه بار به من گفتن خواستگاری زن عموم وقتی مهریه 114 تا اعلام شد پدرم مخالفت کردن که با واسطه قضیه جمع و جور شده و 14 سکه تایید شد
منم این شبهه برام بوجود اومد که این پدرش لابد تو مراسم ما هم اینگونه رفتار میکنه و ایشون یه جوری میخوان به من بفهمونن
با توجه به شناختی که از پدر خودمم دارم عمرا قبول کنن
اومدم قضیه شما رو حل کنم خودم تو قضیه خودم دو دل شدم و به فکر افتادم:311:
اما به نظر منم کوتاه نیاین
114 سکه چیزی نیست
وقتی شما از خیلی توقع هاتون گذشتین
پس چرا ایشون از یکیش نگذرن:305:
خواست شما نامعقول نیست:81:
منم تو آینده فکر نکنم کوتاه بیام از این موضوع:303:

سلام عزیزم
من همچین چیزی رو تو فامیلمون دیدم تازه دختر زمان دوستیشون نذاشته بود پسره بفهمه شاغله که طمع کنه وقتی اومد خواستگاریش بهش گفت و دلایلشم گفت و پسره هم پذیرفت البته اون پسر سیاست داشت خانواده دختر هر چی گفتن رو پذیرفت اما از وقتی که عقد کردن مشکلات شروع شد الانم که یه بچه داره و فقط داره لذاب میشکه پسره انقدرررر چشم تنگ و خسیسه که مثلا بچه ۲سالشون شارژر پدرشو شکونده با پشه کش بچه رو زده فرداش دختره ربت واسش شارژر خریده بعد بجا دستت درد نکنه بهش میگه وظیفته تازه شارژر اصلم که نمیشه تو توی خونه بودی مسئول بودی بچه شکوندنتش اصلا انگار بچه این نیست.... دختره هم فقط گریه میکنه اصلا با هم توی یه سطح نیستن....اون دختر هم مثله الان شما خیلی چیزارو تو دوران عقد دید ولی حرف گوش نکرد و رفت تو زندگی گفت مهم اینه سالمه بعد بچه دار هم شد اما الان میگه کاش معتاد بود دردشو میدونستم ....یه ادم یدنده.لجباز.بددهن..
حتی دختره و بچش رو بخواد ببره تا مارک بش میگه ماشینم با اب که کار نمیکنه پولشو بده...یا بش میگه من به این امید ازرواج کردم باهات که خونه دارم گنی تو نه تونستی ماشینمو عوض کنی نه خونه بخری بام یروزیم بچم جون بگیره از خونه بیرونت میکنم تو فقط از صدقه سر پسرم اینجایی....بارها هم اومد واسه طلاق و برگشت...حتی فک میکنم ماهیانه۳۰۰به این اقا میده که بچه خودشو ببره و بیاره چون زنه شاغله اصلا انگار جاشون عوض شده یه ادم کاملا بی منطقه....تنها خوبیشم کاری بودنش و سالم بودنشه همین....
اینارو گفتم که با احساست جلو نری میتونی تاپیک های منم بخونی منم با عشق و علاقه قلبی چشماپک بستم و جلو رفتم و هیچی رو ندیدم ....اصلا عجله نکن و عاقلامه ترین تصمیم رو بگیر فردا پشیمون نشی اگر واقعا بدردت نمیخوره تمومش کن و رابطت رو قطع کن بنظرم بهترین راه اینه که این رابطه خاتمه میدا کنه ولی تصمیم گبرنده نهایی شمایی و امیدوارم موفق باشی...:72:

عزیزم دلیل نداشته مادرتون بگه ما عروسی و جواهرات نمیخوایم! هر چیزی در حد خودش خوب و منطقیه. نه اونی که جواهرات و عروسی آنچنانی میخواد شاهکار کرده نه اونی که میگه نمیخوام. نه مهریه اندازه ی سال تولد منطقیه نه مهریه ای که خانواده ی داماد به زور میخوان بهت بقبولونن!
زندگی مشترک پر از کوتاه اومدن از خواسته هاست، به قول یکی از دوستان موضوع مهریه نیست، نوع برخوردش نشون میده که اگه این ازدواج سر بگیره از فرداش باید سر همه ی خواسته هاتون با هم چونه بزنین تا یکی حرفش ثابت شه.
حرکت مادرش هم خیلی خیلی قابل تامل بوده! خواستو جمع کن عزیزم

سلام
موارد مانند شما زیاد هستند. آخر و عاقبت همتون هم مانند هم هستش. در بهترین حالت شوهر و مادر شوهر هر وقت ازتون ناراحت بشند تهدیدتون می کنند که مهرتون رو میدند و طلاق، یا میگند ناراحتی برگرد خونه بابات طلاقت رو هم بگیر. در بدترین حالت هم آقا طلاقت رو میده میره دنبال یه نفر دیگه، خرجی براش که نداره.
14 سکه پول یه پراید دست دومه.

احتمالا شما خودتون هم این ها رو میدونید ولی دلتون نمیخواد واقعیت ها رو قبول کنید چون احساس وابستگی و نیاز دارید. ادامه بدید پشیمون میشید موقعی که دیگه فایده ای نداره.


"خانم Pooh "
منظورتون از اون سوال چیه؟ خودتون رو میخواهید بکشید یه یه نفر دیگه رو؟ در کل این مسائل تاحدودی بستگی به نوع دارو و شرایط قربانی داره.
درضمن راه های رومانتیک تری هم برای انتقام گرفتن از رقیب یا خواستگار وجود داره http://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gif

Elmira sh
یه موقع بحث کمک کردن در هزینه های خانواده است که اشکالی نداره خانم هم قسمتی از حقوقش رو کمک کنه. ولی یه موقع توقع زیادی و مال خود دانستن است. "مال خودم مال منه مال تو هم مال من" باشه غیرقابل قبول میشه.
نوع برخورد هم مهمه. حتی اگر بحث کمک کردن هم باشه باید محترمانه و با اعتماد باشه. پرینت گرفتن و چک کردن حساب های طرف مقابل بدون اجازه خودش هم ناراحتی و هم بدگمانی به دنبال داره. چه بسا بشه نتیجه گرفت طرف زیادی متوقع و حق به جانب هستش.
قبل از هرکاری شما نوع رابطه مالی بین خودتون و همسرتون رو بررسی کنید ببینید از کدوم نوع هستش.

"روناک محمدی"
"همیشه فرار کرده و خودشو کشیده کنار حتی حاضر نشد با خانواده همسرم حرف بزنه محکم بجاش مامانم باشون حرف زد و روبروشون وایساد...نمیدونم واقعا دیگه خسته شدم این چیزارو میبینم کاش خدا معجزه کمه و نجاتم بده"
این رفتارها از خصوصیات معتادین هستش. در پست شما یا دیگری بود که بهه صراحت گفتم معتادین تا چه حد سقوط اخلاقی می کنند.
سایر دوستان هم صحبت های لازم و بیش از لازم رو کرده اند. اینقدر عجز و لابه نکنید. مشکلی رو حل نمیکنه. معجزه ای هم در کار نیست. کسی هم بجز خودتون نمی تونه نجات تون بده. یا بچسبید به عشقتون و و عواقبش رو هم تحمل کنید یا این دندون لق رو با همه دردهاش بکشید و خودتون رو خلاص کنید.
تریاک حتی در زمان خودش در برابر هروئین چیزی نبوده و الان هروئین هم درمقابل شیشه بازیچه است. اون سنتی ها رو تاوقتی معتاد داشته باشه تهیه کنه خیلی خطری نداره. وقتی بی پول بشه تبدیل به یه موجود طفیلی و خطرناک برای اطرافیانش میشه. ولی شیشه و مواد توهم زا خیلی فرق می کنند. حتی کسی هم که پول داشته باشه خطرناک هستش. برای اینکه دچار توهم میشه و به خودش یا اطرفیانش صدمات جانی وارد میکنه.
مادر شما هر چی کشیده شما خیلی بیشتر باید بکشید.
از ما گفتن از شما اصرار و انتظار برای توصیه به ادامه. خود دانید.

"fatemeh banoo"
رفتارهای همسر شما و بخصوص ادامه دوستی با اون آقا به زندگی شما لطمه وارد میکنه. معمولا این نوع آدم ها روابط رو به جاهائی غیر از تفریح و بی توجهی به خانواده منحرف می کنند، ازقبیل اعتیاد، مشروب خواری، خوشگذرانی. شما بهتره ابتدا خودتون و اگر نشد خانواده های دو طرف یا هرکسی که شوهر شما ازش حرف شنوی داره با ایشون صحبت کنند و ازشون بخواهند رابطه شون با اون آقا رو به کلی قطع کنند. اگر بازهم جواب نده باید بهشون فشار بیاورید.

از خانم hate of هم عذر میخوام پست شون رو شلوغ کردم. شرمنده http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif

ممنون از نظرات دوستان روناک جون امیدوارم مشکل شما هم حل بشه
به خدا خودمم موندم من الان سرکار میرم تا فهمیده یه ذره پس انداز دارم گفت یه کمکی کن من ماشینم و عوض کنم گفتم به من ربطی نداره این قضیه گفت مگه زندگی مشترک نیست میخوام با کمک هم بسازیم (در صورتی که ما هنوز تو مرحله خواستگاری رفتیم ) یا مادرش بدون اینکه نظر پسرش و بدونه و بهش بگه زنگ زده خونه ما و نظر منفیشون و اعلام کرد و من وقتی به اون پسر گفتم چرا مادرش زنگ زده بدون حرف زدن با اون و در کمال ناباوری اون پسر گفت من یه جوراییی خوشحال شدم از زنگ مادرم چون خانواده تو فکر کردن چه خبره (ما تمام دومادامون از نظر تحصیلی و مالی تو سطح خوبی هستن دکتر و فوق لیسانسن خود منم از نظر ظاهری و تحصیلات و شعور همه میگن سرم به این اقا اما یه سری وابستگی ها و ترس از تنهایی من و پابند کرده )حتی یه بار دیگه اومد با مادرم حرف بزنه اما نزد گفتم چرا حرف نزدی گفت روم نشد گفتم مگه چی میخواستی بگی گفت میخواستم بگم من پذیرفتم دختر شما دوشیزه نیست شما هم بپذیرین شرط من وقتی این حرف و زد دنیا رو سرم خراب شد و ترکش کردم که دوباره اومد دنبالم و حرفش و پس گرفت(درصورتی که قضیه دختر نبودن من و از اون اول خودش پذیرفت و مشکلی نداشت ) ولی خواست به عنوان یه صلاح ازش استفاده کنه در رابطه با اینکه مادرم گفت من عروسی نمیخوام فقط به خاطر دوست داشتن من بود بنده خدا خواسته یه کمکی به رابطه بکنه و راه رو برای اون پسر بازتر که فکر نکنه دنبال این چیزان اما اون پسر خیلی بی چشم و رو میگه خانواده تو مگه برام چکار کردن مهریه هم که تمام و کمال دارن میگیرن که هرکی ندونه فکر میکنه قراره مهریه رو به مادرم بده یا 1000 تا سکه است یاقراره کسی بره اجرا بزاره این 114 تا رو که این حرفارو میزنه به خدا موندم چکار کنم چجوری به عنوان یه مرد به این ادم تکیه کنم مثل پسر بچه ها میمونه تا یه مرد 32 ساله حالا بماند خصوصیات بد دیگش. همش میگه تو شانس اوردی که من دارم میام میگیرمت همش تو توهماته فکر میکنه بهترین پسره روی زمین در صورتی که همه دورو وریام بدون استثناء میگن تو از هر لحاظی به این ادم سرتری حتی تحصیلاتمونم من مهندسی سخت افزار دارم ایشون دیپلم .واقعا صحبتاتون کمک کننده است .کمکم کنید

سلام
با خوندن تایپیک اتون خیلی دلم گرفت.به عنوان یه دختر که دغدغه ازدواج اش رو داره و مدتهاست درگیره..‌درک میکنم شرایط اتون رو...نمیدونم چه بلایی داره سر ما دخترا میاد که این قد خودمون رو دست کم میگیریم و معیارای خودمون رو خیلی تعدیل میکنیم...عزیز دلم من خودم هم مشکل دارم و خیلی نظرم کارشناسی و تخصصی نیست فقط میدونم هر چه قدر خودت رو دست کم بگیری این دوره زمونه پسرا خیلی سواستفاده میکنند..من در جریان تایپک های قبلی اتون نیستم ولی به نظرم کار اشتباهی کردین که رازتون رو گفتین..هر خطایی بوده بین شما و خدا بوده و در صورت توبه خدا میبخشه ..به نظر میرسه این اقا بعدها باز اون مساله رو توی سرت بکوبه..‌و نکته دیگه از نظر تحصیلات شما تناسب ندارین و این نشون میده خیلی چیزها رو صرفنظر کردی..در کل به نظرم این مورد مناسبی برات نیست...ببین من اشنایی و معرفی های جور واجور داشتم...پسرهایی که به قول خودت نسبت
به ویژگی های خودت وشرایط خودت در سطح پایینتری هستن خیلی پر مدعا و از خود راضی ترن ..کاش ما دخترا ارزش خودمون رو بدونیم و نخواهیم به قیمت ازدواج کردن صرف پا روی خواسته ها و معیارا و علاقه مندی هامون بزاریم...امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری..انشالله عاقبت به خیر و خوشبخت بشی:72:

سلام خانم hater of


مهریه تو ازدواج به نظرم یه چیز حاشیه هست که متاسفانه دو طرف خانواده ها خوب رعایت نمی کنند ( هم خانواده پسر و هم دختر )

و اینکه تلاش می کنند برا ی هم قیمت بذارنند و چونه بزنند !

به نظرم یه بند کوچک یه دختر خانم قابل قیمت گذاری نیست که بخوایم میزان مهریه را بگیم ،،از طرفی آقا پسر هم به همان اندازه ارزشمند هست ،،


دختر و پسر قبل ازدواج مثل یه کبوتر یه بال می مونند !!

وقتی ازدواج می کنند یه بال دیگه به خودشون اضافه می کنند ،،،،تا با هم پرواز کنند و تبدیل به انسان متعالی تر بشنند !!



ولی متاسفانه نگاه ازدواج ها پایین هست در خانواده ها ،،،،و برای بقای ازدواج و پایداری برای هم قیمت گذاری میکنند .

مهریه یه هدیه واجب از طرف پسر به دختر هست ،،، آدم هدیه را با عشق میده نه با کینه !!

این هدیه نباید با منت و کینه باشه !!!

این هدیه باید در توان پسر باشه ! ( عرف جامعه را من نفهمیبدم چیه - هر چند ایرادی بهش نیست - عرف باید توان پسر باشه و اون هم با عشق باشه )



با اون آقا پسر صحبت کنید ،،،،معامله نکنید ! ،،،،اون پسر هم باید این کار را کنه !

ببنید نگاه اون به ازدواج چیه ،،،،نگاه مثال کبوتری که براتون زدم را داره !!،،،،شما این نگاه را دارید ؟!!!



پایداری ازدواج به مهریه کم و یا زیاد و....نیست .

مرسی -من خودمم مهریه واقعا برام اهمیتی نداشت ومیدونم ضامن خوشبختی نیست اما رفتارای این اقا من و به فکر برد اینکه اینقدر چونه میزنه و ترس داره اینکه مادرش اون رفتارو کرد اینکه تنها راه راضی کردن خانوادش و این میدونه به خدا اگر یه حمایتی ازش میدیدم مثل یک مرد به خدا برام تعداد سکه مهم نبود اما واقعا با تمام گذشتی که من و خانوادم کردیم ایشون به حداقل هم راضی نمیشه اینه که من و اذیت میکنه . به نظرم این تعداد کم بازم برای من دختر یه پشتوانه است در مقابل مردی که اینجوری رفتار میکنه .ایشون به جای اینکه بره از خصوصیات من و خانوادم بگه و راضیشون کنه نه تنها هیچ قدمی برنداشته و باهاشون حرف نزده فقط دائم داره حرف میزنه من و راضی کنه و به خواهرم و مادرم زنگ میزنه که اونارو راضی کنه اخه این درسته یه مرد واقعی این کارو میکنه یه مرد واقعی وقتی میبینه نمیتونه من و خانوادم و راضی کنه میاد دست میزاه رو نقطه ضعف من که من پذیرفتم دختر نبودن تورو حالا میخواد یه جورایی حق السکوت بگیره در صورتی که میتونست از اون اول نپذیره من اصراری و التماسی نکردم خودش پذیرفت پس عنوان کردنش چه معنی داره ؟ دو سال و نیم من و خانوادم و میشناسه یک بار ازش درخواستی نداشتم اون وقت همین که مادرش با یک جلسه خواستگاری گفت اینا دنبال مادیاتن (اونم فقط به خاطر یه سوال ساده خواهرم ) بدون نگاه کردن به شناختی که از من داره میگه مادرم راست میگه اخه این درسته ؟بهش میگم اگر مادرت راست میگه پس اصلا واسه چی با منی اشتباه میکنی خودشم میدونه اینجوری نیست فقط میخواد دست پیش بگیره و بتونه به نفع خودش داستان و تموم کنه .حالا هم میگه من یک ماه زمان میخوام خانوادم و راضی کنه اما من هیچ اقدامی از سمتش نمیبینم فقط میخواد تلاش کنه من و راضی کنه واقعا در مقابل همچین ادمی باید چکار کرد ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Ye_Doost

سلام
موارد مانند شما زیاد هستند. آخر و عاقبت همتون هم مانند هم هستش. در بهترین حالت شوهر و مادر شوهر هر وقت ازتون ناراحت بشند تهدیدتون می کنند که مهرتون رو میدند و طلاق، یا میگند ناراحتی برگرد خونه بابات طلاقت رو هم بگیر. در بدترین حالت هم آقا طلاقت رو میده میره دنبال یه نفر دیگه، خرجی براش که نداره.
14 سکه پول یه پراید دست دومه.

احتمالا شما خودتون هم این ها رو میدونید ولی دلتون نمیخواد واقعیت ها رو قبول کنید چون احساس وابستگی و نیاز دارید. ادامه بدید پشیمون میشید موقعی که دیگه فایده ای نداره.


"خانم Pooh "
منظورتون از اون سوال چیه؟ خودتون رو میخواهید بکشید یه یه نفر دیگه رو؟ در کل این مسائل تاحدودی بستگی به نوع دارو و شرایط قربانی داره.
درضمن راه های رومانتیک تری هم برای انتقام گرفتن از رقیب یا خواستگار وجود داره http://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gif

Elmira sh
یه موقع بحث کمک کردن در هزینه های خانواده است که اشکالی نداره خانم هم قسمتی از حقوقش رو کمک کنه. ولی یه موقع توقع زیادی و مال خود دانستن است. "مال خودم مال منه مال تو هم مال من" باشه غیرقابل قبول میشه.
نوع برخورد هم مهمه. حتی اگر بحث کمک کردن هم باشه باید محترمانه و با اعتماد باشه. پرینت گرفتن و چک کردن حساب های طرف مقابل بدون اجازه خودش هم ناراحتی و هم بدگمانی به دنبال داره. چه بسا بشه نتیجه گرفت طرف زیادی متوقع و حق به جانب هستش.
قبل از هرکاری شما نوع رابطه مالی بین خودتون و همسرتون رو بررسی کنید ببینید از کدوم نوع هستش.

"روناک محمدی"
"همیشه فرار کرده و خودشو کشیده کنار حتی حاضر نشد با خانواده همسرم حرف بزنه محکم بجاش مامانم باشون حرف زد و روبروشون وایساد...نمیدونم واقعا دیگه خسته شدم این چیزارو میبینم کاش خدا معجزه کمه و نجاتم بده"
این رفتارها از خصوصیات معتادین هستش. در پست شما یا دیگری بود که بهه صراحت گفتم معتادین تا چه حد سقوط اخلاقی می کنند.
سایر دوستان هم صحبت های لازم و بیش از لازم رو کرده اند. اینقدر عجز و لابه نکنید. مشکلی رو حل نمیکنه. معجزه ای هم در کار نیست. کسی هم بجز خودتون نمی تونه نجات تون بده. یا بچسبید به عشقتون و و عواقبش رو هم تحمل کنید یا این دندون لق رو با همه دردهاش بکشید و خودتون رو خلاص کنید.
تریاک حتی در زمان خودش در برابر هروئین چیزی نبوده و الان هروئین هم درمقابل شیشه بازیچه است. اون سنتی ها رو تاوقتی معتاد داشته باشه تهیه کنه خیلی خطری نداره. وقتی بی پول بشه تبدیل به یه موجود طفیلی و خطرناک برای اطرافیانش میشه. ولی شیشه و مواد توهم زا خیلی فرق می کنند. حتی کسی هم که پول داشته باشه خطرناک هستش. برای اینکه دچار توهم میشه و به خودش یا اطرفیانش صدمات جانی وارد میکنه.
مادر شما هر چی کشیده شما خیلی بیشتر باید بکشید.
از ما گفتن از شما اصرار و انتظار برای توصیه به ادامه. خود دانید.

"fatemeh banoo"
رفتارهای همسر شما و بخصوص ادامه دوستی با اون آقا به زندگی شما لطمه وارد میکنه. معمولا این نوع آدم ها روابط رو به جاهائی غیر از تفریح و بی توجهی به خانواده منحرف می کنند، ازقبیل اعتیاد، مشروب خواری، خوشگذرانی. شما بهتره ابتدا خودتون و اگر نشد خانواده های دو طرف یا هرکسی که شوهر شما ازش حرف شنوی داره با ایشون صحبت کنند و ازشون بخواهند رابطه شون با اون آقا رو به کلی قطع کنند. اگر بازهم جواب نده باید بهشون فشار بیاورید.

از خانم hate of هم عذر میخوام پست شون رو شلوغ کردم. شرمنده http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif

---

سلام آقای یه دوست جان
من ناله نکردم و با صحیت هام قصد ناراحت کردن کسی رو نداشتم این سایت برای همدردی و همفکری هست من عاقبت با احساس جلو رفتنم این شده و خواستم تجربم رو در اختیارش بزارم کسی هم نمونه کسی که این خانم میخواد باش ازدواج کنه تو فامیل داریم و واسشون مثال زدم واقعا چون خودم زیاد عذاب کشیدم دلم نمیخواد هیچ دختر دیگه ای حالا بخاطر خیاست و اخلاقای اینجوری یا اعتیاد یا هر مشکل دیگه ای که مطمئنن به طلاق کشیده میشه دچار اشتباه بشه و سعی میکنم تا جاییکه بتونم تجربیاتم رو بگم فقط همین ....من قید اون اقاکه همسرم باشه رو هم زدم و دست ازش کشیدم الانم تو کارهای دادگاهم هستم و ایشالله زودتر ازش خلاص بشم....که کاش ردز اول اینجور محکم وایمیستادم و تمومش میکردم درست مثله همین خانم که حالا اون مشکلش به یه شکل دیگست ولی میدونم تو زندگی اذیت میشه به هر حال جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hate of

ممنون از نظرات دوستان روناک جون امیدوارم مشکل شما هم حل بشه
به خدا خودمم موندم من الان سرکار میرم تا فهمیده یه ذره پس انداز دارم گفت یه کمکی کن من ماشینم و عوض کنم گفتم به من ربطی نداره این قضیه گفت مگه زندگی مشترک نیست میخوام با کمک هم بسازیم (در صورتی که ما هنوز تو مرحله خواستگاری رفتیم ) یا مادرش بدون اینکه نظر پسرش و بدونه و بهش بگه زنگ زده خونه ما و نظر منفیشون و اعلام کرد و من وقتی به اون پسر گفتم چرا مادرش زنگ زده بدون حرف زدن با اون و در کمال ناباوری اون پسر گفت من یه جوراییی خوشحال شدم از زنگ مادرم چون خانواده تو فکر کردن چه خبره (ما تمام دومادامون از نظر تحصیلی و مالی تو سطح خوبی هستن دکتر و فوق لیسانسن خود منم از نظر ظاهری و تحصیلات و شعور همه میگن سرم به این اقا اما یه سری وابستگی ها و ترس از تنهایی من و پابند کرده )حتی یه بار دیگه اومد با مادرم حرف بزنه اما نزد گفتم چرا حرف نزدی گفت روم نشد گفتم مگه چی میخواستی بگی گفت میخواستم بگم من پذیرفتم دختر شما دوشیزه نیست شما هم بپذیرین شرط من وقتی این حرف و زد دنیا رو سرم خراب شد و ترکش کردم که دوباره اومد دنبالم و حرفش و پس گرفت(درصورتی که قضیه دختر نبودن من و از اون اول خودش پذیرفت و مشکلی نداشت ) ولی خواست به عنوان یه صلاح ازش استفاده کنه در رابطه با اینکه مادرم گفت من عروسی نمیخوام فقط به خاطر دوست داشتن من بود بنده خدا خواسته یه کمکی به رابطه بکنه و راه رو برای اون پسر بازتر که فکر نکنه دنبال این چیزان اما اون پسر خیلی بی چشم و رو میگه خانواده تو مگه برام چکار کردن مهریه هم که تمام و کمال دارن میگیرن که هرکی ندونه فکر میکنه قراره مهریه رو به مادرم بده یا 1000 تا سکه است یاقراره کسی بره اجرا بزاره این 114 تا رو که این حرفارو میزنه به خدا موندم چکار کنم چجوری به عنوان یه مرد به این ادم تکیه کنم مثل پسر بچه ها میمونه تا یه مرد 32 ساله حالا بماند خصوصیات بد دیگش. همش میگه تو شانس اوردی که من دارم میام میگیرمت همش تو توهماته فکر میکنه بهترین پسره روی زمین در صورتی که همه دورو وریام بدون استثناء میگن تو از هر لحاظی به این ادم سرتری حتی تحصیلاتمونم من مهندسی سخت افزار دارم ایشون دیپلم .واقعا صحبتاتون کمک کننده است .کمکم کنید

---

سلام مجدد ممنونم
عزیزم این رابطه هر چی جلوتر بره شما بیشتر آسیب میبینی،الان رو نگاه نکن دوران اشنایی با زیر یه سقف رفتن خیلیییی فرق داره ...من و خیلی های دیگه این چیزارو نداشتیم و عاقبتمون این شد شما که اول راهی این اقا اینجوره دیگه وای بحاله بعدش...نمیدونم شما بتونی با همچین کسی کنار بیای یا نه حتی بتونی کنارهم بیای تو زندگی اذیت میشی چرا وقتی راهی که تهش مشخصه رو بخاطر یه وابستگی پیش میری ؟الان شاید فقط بهای احیاست رو پرداخت کنی ولی بعد باید بهای خیلی جیزای دیگه رو هم بدی ...بنظرم حالا اینکه شما دختر نیستی رو واسه خودتون یه ضعف بزرگ نکنید خیلی ها هستن با زن مطلقه ازدواج میکنن پس هر روز باید بروش بیارن یا اینجورش کنن؟؟؟یکم عاقلانه تر فکر کنیدخواهشا...زن ها احساساتی هستن و من درکتون میکنم اما با عقل جلو برو و انتخاب کن و با احساست زندگی کن و لذت ببر...شما سنتونم زیاد نیست تعجب میکنم چرا عجله دارید ...بهترین راه اینه که ارتباطتون رو بااین اقا قطع کنید و به هیچ عنوان باهاش برنگردید و ازدواج نکنید چون بدبختیت رو اپضا میکنی من نمونه های این زندگی هارو زیاد دیدم....همین اشنامون که گفتم اون شوهرش به شدت شما نبود هرچی روز خواستگاری گفتن گفت چشم و این زندگیشون شد...دیدتون رو باز کنید شما تحصیلکرده هستی و تو اجتماعی....
در جواب اقای یه دوست هم بگم که اون اقایی که گفتم شوهرش خسیسه و....اصلا حتی قلیون و سیگار هم نمیکشه چه برسه به مواد سالمه سالمه و از این بابت همگی مطمئنن اما ذاتش اینه ....

سلام خانم hater of



ممنون از پاسختون.

واقعیتش قبول دارم رفتار این آقا حرفه ای نیست !

از طرفی من بهتون پیشنهاد نمی دم این شخص را به کل فراموش کنید



ولی :


- شما یه حس وابستگی ای به ایشون دارید - به نظرم این اولین اشتباه شماست ،، ایشون را به عنوان یه گزینه در نظر بگیرید

- خودتون را زیاد مشتاق نشون ندید

- سعی کنید یه جلسه مشاوره دو نفره پیش یه مشاور برید

- از طرفی سعی کنید خانواده هاتون هم مشاوره برند



یه فایل از دکتر فرهنگ براتون میزارم ،،هم خودتون گوش بدید و هم بزارید این آقا گوش بده :

دکتر فرهنگ| مهریه از نگاه اسلام | مبارز کلیپ

ببنید واقعا تناسب با هم دارید ،،،

احساسی هم تصمیم نگیرید ،،



موفق باشید .

نظر خودم رو در مورد ازدواج های با مهریه کم قبلا گفتم. اگر میخواهید یه جستجو در گوگل بکنید و ببینید عاقبت دختر خانم های با مهریه کم آنهم نه 14 تا بلکه همان 100 تا و نظایر آن به کجاها ختم شده. شما یه مقدار هم با خودتون فکر کنید باید اینقدر متوجه بشید اینجور افراد مشکلاتی دارند که حاضر نیستند کمترین عرف جامعه رو قبول کنند؟ در هر حال متوجه باشید بخواهید زیاد معطل کنید تا به خودتون بیائید از 30 و 35 هم گذشته اید و مجرد مانده اید.

اگر ...
1. همدیگر رو میخواهید و فکر می کنید
2. مناسب هم هستید
زودتر با هم به تفاهم "عاقلانه" برسید و ازدواج کنید.

اگر هم نمی خواهیدشون یا شک و شبهه دارید ایشون رو هم یک خواستگار مثل بقیه بدونید. یا جوابش کنید بره پی کارش یا خواستگارهای دیکر رو هم اگر دارید بپذیرید. وقتی ایشون بدونه دیگه برای شما خاص نیست و شما خواستگار دارید یا خودش رو جمع و جور و می کنه و منطقی رفتار می کنه یا اگر نمی تونه یا نمیخواد، شما تکلیف تون روشن میشه و می تونید با فرد مناسبی ازدواج کنید.

ادامه این رابطه برای چند سال ولو به ازدواج نرسه برای اون آقا مشکلی ایجاد نمی کنه. در واقع چیزی هزینه نمی کنه. ولی شما فرصت های ازدواج تون رو به سرعت دارید ازدست میدید.

(نظر "شخصیم" هم اینه که این شخص مناسب ازدواج نیست.)