+تو رو خدا هر كي ميتونه كمكم كنه

به نام آنكه اشك را آفريد تا شهر عاشقان آتش نگيرد

سلام به همگي.
ميخوام از همتون چه دختر و چه پسر خواهش بكنم كه كمكم كنيد.
راستش من توي كلاسمون به يه دختره خيلي علاقه مند شدم و واقعا از ته دلم دوستش دارم و علاقم هم از روي صداقته و نه از روي هوا و هوس راستش توي كلاسمون هم خيلي باهاش شوخي ميكنم و خيلي با هم ميخنديم ولي نميدونم چجوري بايد بهش بفهمونم كه بهش علاقه مند شدم و دوستش دارم آخه من شنيدم اگه به دختر ها بري بگي كه من ازت خوشم اومده و ميخوام باهات دوست بشم موضع تدافعي ميگيرن و رفتارشون با آدم 180 درجه عوض ميشه و منم از همين موضوع ميترسم بخدا ديگه نميدونم بايد چيكار كنم تو رو خدا كمكم كنيد كه من چطوري باهاش دوست بشم و شمارمو بهش بدم و ازش شمارشو بگيرم بخدا روز بروز علاقم نسبت بهش بيشتر ميشه باور كنيد سر كلاس همش دعا ميكنم كه ساعت ديرتر بگذره تا من مدت بيشتري رو باهاش باشم آخه غير از كلاس ديگه من هيچ دسترسي بهش ندارم بخدا راضيم حتي فقط از طريق SMS باهاش در ارتباط باشم ولي حتي شمارشم ندارم حالا از همتون خواهش ميكنم كه بهم بگيد من چطوري باهاش دوست بشم و بهش بفهمونم كه از ته دلم دوستش دارم و دوست دارم كه بعد از اين باهاش باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد.
يا حق.

یا حق عزیز، بهتره بیشتر در مورد خودتون بگید، چند سالتونه، برای چی می خواین با این خانم دوست بشین، هدفتون ازدواجه یا یه دوستی معمولی، چه طرز فکری درمورد دوستی دارید و ...
:72:

با سلام به شما دوست عزيز.
راستش من 21 سالمه و تا سه چهار ماه ديگه وارد 22 سالگي ميشم.
نميدونم چرا ولي از همون روز هاي اولي كه من اين دختر خانومو ديدم به طور عجيبي مهرش به دلم نشست و بهش علاقه مند شدم و اين علاقه مندي هم روز به روز بيشتر ميشه و احساس ميكنم كه همون دختري يه كه من هميشه دوست داشتم كنارش باشم و تا الانم رفتار هاش همونطوريه كه من مد نظرم هست و اما هدفم از دوستي صرفا براي گذر زمان نيست راستش من از اون پسرايي هستم كه اصلا دوست ندارم كه همسر آينده ام رو خانواده ام انتخاب كنند و خوشبختانه خانواده ام هم با اين موضوع اصلا مشكلي ندارند و من دوست دارم قبل از اينكه با كسي ازدواج كنم اول باهاش دوست باشم تا تمام اخلاقياتشو بدونم و بعد با چشم باز برم خواستگاريش نه اينكه نديده و نشناخته و احساس ميكنم كه اين دختر خانوم هموني هست كه من ميخوام بخاطر همين دوست دارم اول يه مدتي باهاش دوست باشم و بعد از يه مدت كه هم من و هم اون همديگرو به طور كامل شناختيم با هم در مورد زندگي آينده صحبت كنيم.
يا حق.

سلام همچین گفتی تو رو خدا گفتم چه مشکل حادی داری. همونطور که شاد عزیز گفتن یه سری سئوالات رو باید جواب بدین . هدفتون از این رابطه چیه ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parmis08

سلام همچین گفتی تو رو خدا گفتم چه مشکل حادی داری. همونطور که شاد عزیز گفتن یه سری سئوالات رو باید جواب بدین . هدفتون از این رابطه چیه ؟

---

سلام به شما دوست عزيز.
اگه شما هم مثل من از كسي كه واقعا دوستش داري دور باشي و به هيچ طريقي نتوني باهاش در ارتباط باشي و مجبور باشي تا همش دقيقه ها رو بشمري تا دوباره موقع كلاس بشه تا ببينيش شما هم همين عنوان رو براي تاپيك خودتون انتخاب ميكردي.
من كه هرچي در مورد خودم بود رو گفتم و همينطور هدفم رو ديگه بايد چه اطلاعاتي بدم؟
يا حق.

یاحق عزیز، خیلی خوبه که می خوای برای زندگیت خودت تصمیم بگیری اما سعی کن خانواده ات رو به طور کامل برکنار نکنی، به هرحال تأئید اونها به خودت هم دلگرمی میده..
در مورد این خانم، من نمی دونم که چندوقته که ایشون رو دیدین، اما شناخت کافی برای انتخاب همسر احتیاج به زمان زیادی داره، توی یه کلاس که زمانش نهایتا 8 ساعت در روز باشه، نمیشه به درستی کسی رو شناخت..
متاسفانه با تماسهای تلفنی هم این شناخت کامل نمیشه، به هر حال شما می خواین با این خانم دوست بشین تا در صورت مناسب بودن شرایط و تطبیق اخلاق شما با هم، این رابطه به ازدواج ختم بشه..
در درجه اول بهتون پیشنهاد می کنم که صبر کنید.
اگه صبرکردن براتون مشکله، می تونید این قضیه رو با خانواده تون در میون بذارید که این شناخت دو طرفه شما با اطلاع خانواده ها صورت بگیره، منظورم این نیست که برین خواستگاری، شناخت قبل از خواستگاری منظورم هست، دوستی های مخفیانه عاقبت خوشی ندارن و شناختی که از اونها حاصل میشه یه شناخت ناقص و محدود به قرارها و تماسهای سراسر اضطراب خواهد بود. اما حضور و کنترل خانواده ها باعث میشه که هم فرصت بیشتری برای دیدن هم داشته باشین، هم خانواده ها با هم بیشتر آشنا بشن و هم اینکه این رابطه استحکام بیشتری خواهد داشت. البته تمام این روابط باید به شرطی باشن که در صورت عدم تفاهم دو طرف بتونن آزادانه تصمیم بگیرن، و بهترین حالت اینه که به جز خانواده های دو طرف (یعنی پدر و مادرها) شخص دیگه ای از این قضیه با خبر نشه.
:72:

مي توانيد از يكي از دوستان كمك بگيريد و او را واسطه كنيد تا نظر آن خانم را نسبت به شما جويا شود به طوري كه مثلا اين پيشنهاد از جانب شما نيست .

به حرفهايي كه شاد عزيز گفتند هم فكر كن.

سلام یا حق جان. متوجه شدم منظور شما از ارتباط با این خانوم چیست .. ازدواج. اما به گفته همیار عزیزمان "شاد" بهتر است خانواده از این موضوع اطلاع یابند چون دوستی های مخفیانه عاقبت خوشی ندارن. و اینکه شما می گوید می خواهم همسرم را خودم انتخاب کنم این طرز فکر خوبی هست ولی شما که می گوید می خواهم قبل از ازدواج با کسی دوست باشم و اخلاقیاتش را بشناسم و با "چشم باز" انتخاب کنم بنظر من در اشتباه هستید چون در رابطه دوستی دو نفر نمی توانند آن طور که هست همدیگر را بشناسند و شناخت آنها در قالب احساسات نمایان می شود و به یک علت دیگر نمی توان همدیگر را شناخت چون هر کدام از دو طرف می کوشتند تصویر خوبی از هم نشان دهند. یا حق جان کمی فکر کن . و اگر دوستی برقرار کردید حتما خانواده را در جریان بگذارید. موفق باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط يا حق

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parmis08

سلام همچین گفتی تو رو خدا گفتم چه مشکل حادی داری. همونطور که شاد عزیز گفتن یه سری سئوالات رو باید جواب بدین . هدفتون از این رابطه چیه ؟

---

سلام به شما دوست عزيز.
اگه شما هم مثل من از كسي كه واقعا دوستش داري دور باشي و به هيچ طريقي نتوني باهاش در ارتباط باشي و مجبور باشي تا همش دقيقه ها رو بشمري تا دوباره موقع كلاس بشه تا ببينيش شما هم همين عنوان رو براي تاپيك خودتون انتخاب ميكردي.
من كه هرچي در مورد خودم بود رو گفتم و همينطور هدفم رو ديگه بايد چه اطلاعاتي بدم؟
يا حق.

---

منو ببخشید یاحق عزیز . من صفحه ی شما رو قبل ارسال پستتون load کرده بودم و اون پست رو ندیدم . به هر حال شرمنده . به نظر منم باید در مورد احساساتی که اینطوری به وجود میاد یه کم تأمل کنید تا زمان بگذره . یه رابطه اینطوری هر چند به قصد ازدواج و شناخت باشه احساسات طرفین در تصمیم گیری دخیل میشه و مانع رفتن مسیر اصلی تون می شه .حرفای دوستای عزیزم رو تو تاپیک شما تأیید می کنم . بازم منو ببخشید قصد جسارت نداشتم .

این احساس دوست داشتنیه شما قابل احترامه،
اما من پیشنهاد میکنم(همانطور که بچه ها اشاره کردن) حتما جوانب رابطه ات رو برسی کن و ببین،آیا هدف های نهایی و نشونه ها ی اصلی تون واصلا شیوه ی زندگیتون قابلیت اینو داره که برای مدت طولانی توی یه مسیر قرار بگیره،
لب مطلب اینکه آیا زمینه های اولیه رو برای ایجاد رابطه دارین یا نه،
چون اگر چشم و گوش بسته ودر اوج احساس ،از این دست تصمیم ها بگیری اونوقته که باید آماده امتحان های سخت تر زندگی باشی .
در ضمن اگر از یه شخص سومی هم استفاده کنی که بهت نزدیک و آشنا باشه خیلی بهتره،آخه از شرایط موجود معلومه که شما ...


نه هر که چهره بر افروخت دلبر داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته ی باریکتر از مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

نمی خوام القا منفی بکنم،شعر جالبی بود، فرستادم

موفق باشی

سلام يا حق جان
فكر نكن همه ي ما آدم هاي خشكه مذهبي هستيم كه ميخوايم شمارو از دوستي و اينجور چيزها دور كنيم و به اصطلاح راهنماييت كنيم كه به سمت اين روابط نري ....
90% ما اين حرفهايي كه ميزنيم از روي تجربه مون هستش .... اگه دلتون ميخواد مثل ما اين تجربه ي تلخ رو داشته باشي كه همين كاري رو كه خودت فكر ميكني رو بكن ....ولي اگه دلت ميخواد به نتيجه برسي به نظر من هم به حرفهاي خانم شاد گوش كن ((( البته تصميمش با خودتونه و اينجا هيچ اجباري وجود نداره )))) و من حرفهاي همه ي دوستامو تاييد ميكنم چون تجربه داشتم ..... مطمئن باش حرف بدي نيست و نتيجه ميده ...
در پناه حق
موفق باشي

سلام عزيزم
خيلي ازت معذرت ميخوام ولي سعي كن زياد مطمئن حرف نزني ضمنا هر رابطه اي حتي از نوع عاشقانش اگر طولاني باشه دير يا زود به ابتذال كشيده ميشه .بازم ازت معذرت مي خوام ولي آدما تو اين سن حرفاي زيادي ميزنن كه خيلي زودم فراموش مي كنن.شما اگه واقعن اون دخترو براي ازدواج مي خواين لزومي نداره مدت زيادي با هم دوست باشين.در طي يك مدت كوتاهم شناخت نسبي بدست مياد.نمي دونم چرا حرفات بيشتر از اينكه منو بسوي عشق ببره منو متوجه هوسهاي زودگذر ميكنه.اميدوارم موفق باشي و اگه يه روزي با اين دختر دوست شدي هيچوقت يادت نره حدفت از دوستي چي بوده.

سلام به همگي.
از همه ي شما عزيزان به خاطر راهنماييتون واقعا سپاس گذارم راستش دوستان بنده قبلا يكبار شكست عشقي رو تجربه كردم و در اون شكست اگرچه خيلي برام تلخ و دردناك بود ولي خيلي تجربه ها از همون عشقي كه پايه هاش فقط فقط از روي احساسات بود و در اون هيچ بويي از عقل و تفكر نبود گرفتم و ياد گرفتم كه انسان فقط فقط بايد عاشق خالق هستي باشه و بس و بايد انسان ها رو دوست داشته باشه نه اينكه عاشقشون بشه چون در نهايت خودش ضربه ميخوره و دقيقا احساس منم نسبت به اين خانوم همينه و من دوستش دارم و بهش علاقه مندم و كاملا هم از روي عقل و منطق بهش علاقه پيدا كردم نه از روي احساسات.من نميدونم ولي فكر ميكنم كه اونم شايد به من علاقه مند شده آخه توي كلاس منو تقريبا زير نظر داره و حواسش به منه حالا من واقعا نميدونم چطوري ميتونم برم اين پيشنهاد دوستي رو بهش بگم از پست هاي بالا اين مطلب رو گرفتم كه مثلا من بايد برم از يه دختر خانومي كه دوست اون هم باشه بخوام كه بره باهاش در مورد من صحبت كنه اما بنظرتون اينطوري بد نميشه و پيش خودش نميگه كه اين قدر شهامت نداشت كه بياد خودش موضوع رو رك و صريح با خودم در ميون بذاره؟
حالا يه سوال اگه من بخوام مستقيم خودم برم بهش بگم كه ميخوام باهات دوست بشم بايد به نظرتون چطوري برم جلو و چي بگم و حرفو از كجا شروع كنم كه يه موقع بهشم بر نخوره و از دستم ناراحت نشه و همينطور خداي نكرده يه موقع برداشت بدي نكنه خواهش ميكنم هركي هر راهي كه به ذهنش ميرسه ازم دريغ نكنه.
يا حق.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط pirooz

سلام عزيزم
خيلي ازت معذرت ميخوام ولي سعي كن زياد مطمئن حرف نزني ضمنا هر رابطه اي حتي از نوع عاشقانش اگر طولاني باشه دير يا زود به ابتذال كشيده ميشه .بازم ازت معذرت مي خوام ولي آدما تو اين سن حرفاي زيادي ميزنن كه خيلي زودم فراموش مي كنن.شما اگه واقعن اون دخترو براي ازدواج مي خواين لزومي نداره مدت زيادي با هم دوست باشين.در طي يك مدت كوتاهم شناخت نسبي بدست مياد.نمي دونم چرا حرفات بيشتر از اينكه منو بسوي عشق ببره منو متوجه هوسهاي زودگذر ميكنه.اميدوارم موفق باشي و اگه يه روزي با اين دختر دوست شدي هيچوقت يادت نره حدفت از دوستي چي بوده.

---

سلام پيروز جان.
از راهنماييات و حرفهايي كه زدي خيلي سپاس گذارم و منم دقيقا با تو موافقم و متاسفانه در حال حاضر ديگه اكثر دوست داشتن ها و علاقه ها از روي هوا و هوس هستند و ديگه هيچ بويي از احساسات پاك و خالصانه وجود نداره ولي من به تو اطمينان ميدم كه احساس من به اين خانوم كاملا پاك و از روي صداقته و خداي نكرده اصلا از روي هوا و هوس نيست چون خودتم ميدوني كه متاسفانه الان جامعه ي ما اينقدر خرابه كه اگه كسي بخواد از روي هوس تن به اين رابطه ها بده خيلي راحت ميتونه احساسات كثيف خودشو ارضاء بكنه و همينطور اين خانومي كه من نسبت بهش علاقه پيدا كردم خيلي چهره معمولي داره و به قول خيلي ها اصلا يه پري دريايي نيست كه من خداي نكرده بخوام از روي هوس باهاش دوست بشم و باهاش در ارتباط باشم و همينطور من معشوق خودم يعني معشوق اصلي همه ي ما آدمها كه ذات اقدس الهي است رو خيلي خيلي بيشتر از هر چيزي و هر كسي حتي از عزيزترين چيز و كسي كه دارم دوست دارم و اصلا حاضر نيستم كه حتي براي يه لحظه خدا رو از دست خودم ناراحت كنم و تن به خواسته هاي شيطاني و كثيف بدم.
اميد وارم تونسته باشم كه اونچه ته دلم ميگذره رو گفته باشم.
يا حق.

سلام
من واست دعا مي كنم اميدوارم هرچه زودتر با اين خانم صحبت كني و همه چي درست همون جور كه مي خواي بشه.

سلام دوست خوبم

هادی راک قبلاً موضوعی شبیه به شما رو مطرح کرده بود . فکر می کنم خالی از لطف نباشه اگه تاپیکش رو یه بررسی بکنی . لینکشم واست می ذارم . موفق باشی .
دوستت دارم هیلا

وست عزیز سلام
باید به خدمت مبارکتون برونم که عشق واقعی و دوست داشتن زمانی هست که با شناخت باشه نه اینکه شما اون رو دیدی و مهرش به دلت نشسته این چیزی چون هوس نیست حالا بیشتر فکر کن اون رو واسه دوستی نخواه بلکه به عنوان همسر ایندت زیر نظر بگیر
من دخترم و روحیات دخترانه را میدونم اگر بری و بهش پیشنهاد دوستی بدی مطمئن باش دیگه حتی جواب سلامتم نمیگیری یا علی

سلام به همه ي دوستاي خوبم.
راستش بلاخره تونستم بعد از كلاس باهاش هم مسير شم آره بلاخره يه بار با هم برگشتيم از سر خيابان ويلا تا ميدان هفت تير با هم سوار تاكسي شديم با هم حرف زديم با هم خنديديم.
بيشتر من حرف ميزدم از دانشگاه ميگفتم از بچه هاي دانشگاه از جامعه از رشته هامون و همينطور من از شيطنت هام براش گفتم اينكه چرا من اين قدر به قول دوستانم و اساتيدم يه پسر شيطون و شوخ هستم و كسي هستم كه اكثرا همش ميخنده و خيلي به ندرت پيش مياد كه غمگين و ناراحت باشه و اينكه چرا هميشه كساني هم كه باهام هستند پر از شور و نشاطند راستش اونم بيشتر ميخنديد و خيلي با اشتياق به حرفام گوش ميداد و اينكه با هم تصميم گرفتيم كه بريم كلاس زبان انگليسي ثبت نام كنيم راستش منم به همين بهونه شماره تلفنم رو بهش دادم تا با هم هماهنگ كنيم كه دو تايي بريم براي ثبت نام كلاس زبان انگليسي و اونم شمارمو توي موبايلش Save كرد ولي راستش روم نشود كه بهش بگم تو هم شمارتو به من بده نميدونم تا خواستم بگم انگار يه چيزي جلومو گرفت و حرفمو خوردم راستش ميخواستم از علاقم نسبت بهش بگم ولي بازم يه چيزي جلومو گرفت و من انگار كه ديگه اختيارم دست خودم نبود واقعا نميدونستم بايد چه كاري انجام ميدادم و چه چيزي ميگفتم فقط بعد از اينكه ازش با خوشحالي و خنده خداحافظي كردم از شدت خوشحالي داشتم بال در مياوردم و تا موقعي كه به خونمون برسم همش داشتم خداي بزرگ و مهربونم رو كه خيلي خيلي دوستش دارم و عاشقشم رو شكر و سپاس ميگفتم.
حالا به نظر شما من كار درستي انجام دادم و به نظرتون اونم به من علاقه مند هست و اينكه بهش حرف دلمو نزدم كار خوبي كردم يا نه و كي و چظوري برم حرف دلمو بهش بگم كه يه موقع بهش بر نخوره و ناراحت نشه و با غرور جوابمو نده واقعا توي برزخ گير كردم و روز به روز هم علاقم نسبت بهش بيشتر ميشه از همتون چه دختر خانوم ها و چه آقا پسرها كمك و همفكري ميخوام خواهش ميكنم كمكم كنيد و خودتونو فقط براي يك دقيقه جاي من بذاريد و شرايطمو درك كنيد باور كنيد كم كم ديگه خنديدن داره از يادم ميره حتي اينو دوستانم هم متوجه شدند و بهم ميگن كه چرا من ديگه اون آدم سابق اون كسي كه همش ميخنديد و شوخي ميكرد نيستم.
يا حق.

سلام پسر خوب!!!
این روزها پسری سالم مثل شما با این طرز فکر کم پیدا میشه. من خودم این تجربه را داشتم که تو دانشگاه عاشق بشم و آخرش هم ازدواج کردم. من حقایقی رو در اختیارت میگذارم خواهی پند گیر و خواهی ...
شما عاشق واقعی هستی اما عاشق چی؟ عاشق کی و عاشق چه حسنی؟ اگر شما عاشق روحیات و اخلاق اون خانوم شدی باید بگم که خیلی خطرناکه. چون ادامه راه فقط دوست داشتن کارهایی هست که اون انجام میده. هر کاری بکند شما اون کارو دوست خواهی داشت. اگر رابطه خودتو با اون زیاد کنی یعنی نزدیک شدن دو آهنربا با دو جنس مخالف که معنی اون جاذبه هست نه دافعه. در صورتی که شناخت برای ازدواج باید بدور از جاذبه هایی باشه که آدم رو محدود کنه.شما یک انسان هستی با رفتار های مخصوص به خودتون و اون خانوم هم همچنین. پس باید ببینید که چه رفتار هایی از شما با چه رفتارهایی از اون خانوم مطابقت داره و کدامین آنها نداره. تجربه من این بوده که نزدیک شدن آدمها از روی علاقه همیشه جواب درست نمیده شاید هم بشه گفت هیچ وقت!!! چون که علاقه با نزدیک شدن زیادتر میشه و چشم آدم رو میبنده.
ناراحت نشو اما پسر ها در این سن و سال دنبال کسب توجه از جنس مخالف هستند شاید بدون اینکه خودشون بدونند. اگه از کسی لبخند ببینند فکر میکنند که مورد توجه اون هستند. باز هم معذرت می خواهم اما نمی تونم نگم. فکر کن ببین آیا کس دیگه ای وجود نداره که همان اخلاقیات را بهتر از اون خانوم داشته باشه؟ مسلمه که دست بالای دست بسیاره. من نه میگم کار بدی میکنی و نه تشویقت میکنم. این راه یک سرازیری هست که توی اون افتادی و خودت میتونی مشخص کنی که آخرش به یک دشت زیبا ختم بشه یا به یک دره عمیق. کافیه که به خودت بیای و خوب به راهت و چیزهایی که میبینی دقت کنی. اگه فکر کردی که از راه میترسی یا اگه واقعا دیدی که راه خیلی سختیه و به زمان نیاز داری بهتره که تا زیاد از این سرازیری پایین نرفتی یا برگردی یا جلوتر نروی!!! هرچه بیشتر بری برگشتن سخت تره. پسر ها به دنبال کسی میگردند که اون هارو تایید کنه و کارهاشون رو قبول داشته باشه چون ذات اونها اینجوری هست. دوست دارند که به اونها تکیه بشه. مورد اعتماد باشند و خیلی چیزهای دیگه. هر دختری هم این کار هارو برای همسرش انجام میده حالا یکی کمتر و یکی بیشتر. شما هم به نظر من همین روحیات رو در اون دختر دیدید که علافه مند شدید حال آنکه تمام دخترها برای همسرشون این کارو میکنند. متاسفانه در کشور ما پسر ها و دخترها از هم جدا نگه داشته می شوند. وقتی که کوچک هستند که با هم به مهد کودک می روند و با هم بازی میکنند. اما تا به دبستان می رسند از هم جدا می شوند بدون اینکه بدانند چرا؟ در راهنمایی هم جدا بودن اونها باعث جاذبه میشه چون می خواهند بدانند که در جو مقابل اونها چی میگذره که اونها رو از هم جدا میکنند. این وضع در دبیرستان به اوج خودش میرسه. اما تا وارد دانشگاه میشن یک دفعه همه چیز رها میشه و پسر ها و دختر ها نمی دونند چطوری و با چه راههایی با هم ارتباط داشته باشند. سریعا بین اونها علاقه هایی بوجود میاد که نتیجه اون همین آمار طلاق هایی هست که میبینیم. من به شما توصیه میکنم که خانواده خودتون را (و اون خانوم هم در صورت علاقه به شما) در جریان بگذارید تا به شما سخت بگیرند. بعد این طعم سختی رو بچشید ببینید که مرد ادامه راه هستید یا نه؟ اگه بودید تنها با کمک خانواده پیش برود تا چیزهایی را که می بینند در اختیار شما بگذارند. اصلا فکر نکنید که حالا زوده که خانواده ها در جریان باشند. چون شما و اون خانوم تجربه ای ندارید که چه کار کنید؟ من هم سن وسال شما هستم چند سال بیشتر اما حالا معنی تمام این حرفها را میدانم و ای کاش اون موقع می دانستم. اینرا بدان که شما می خواهی در بین خانواده خود و اون دختر هم در بین خانواده خودش زندگی کنید پس نه آنها را بی اطلاع بگذار و نه در بربرشان جبهه بگیر فقط از آنها مشورت بگیر. انشا ا... همه چیز به خوبی ختم به خیر خواهد شد. موفق باشی.

اقای enyone
واقعا حرفات قشنگ بود و منو خیلی راهنمایی کرد اقای یا حق رو نمیدونم
اقای یا حق به نظر من شما خیلی رو حرفای دوستان فکر نکردید چون کار خودتون رو کردید در حالی که هیچ کدوم از دوستان تاییدش نکردند
خیلی کار خوبی کردید که از ایشون شماره اش رو نگرفتید چون اگر دختری باشه که مقدار کمی هم حیا داشته باشه به شما نمیداد و احتمالا سنگ روی یخ میشدید من هم فکر میکنم که از هر راهی بهتر اینه که خونواده ها در جریان باشن
ولی برای اینکه دوستان بتونن بهتر کمکتون کنن بهتره که از خصوصیاتی که از این دختر دستگیره تون شده برای ما بنویسید تا بهتر بگیم چطوری باهاشون بر خورد کنید
راجع به این حرفتون که گفتید اگر به یکی از دوستاش موضوع رو بگید تا دختره مورد علاقتون رو در جیان بذاره باید بگم که من به عنوان یه دختر ترجیح میدم که خود شخص نیاد بهم این موضوع رو بگه چون اینطوری فکر میکنم اون پسر ،پسر با حیایی که به خودش اجازه نداده که این حرف رو مستقیم بهم بزنه
امیدوارم موفق شید

حرفهایتانرا وقصدتان رااز دوستی با اودر نامه ای بنویسیدوبه نزدیکترین دوست ان خانم بدهید

اولا اینکه وقتی می یاین مشکلی رو مطرح کنین خودتونو به دست و پای ادما نندازین مثلا بگین ترا خدا و فلان و بهمان
دوما در مورد هم کلاسیتون بگذارین چند ترم از تحصیلتون بگذره بعد اشناییتون بیشتر بشه بعد از شون خواستگاری کنین

چون معمولا پسرا ترم های اولی از یکی خوششون می یاد بعد که گذشت چشماشون ادمای جدیدتر می بینه البته جسارت نشه