نمایش نسخه قابل چاپ
درود
بنده ۱۹سال داریم و میخاهیم با یک رن ۲۳ ساله که یک بچه ۱ ساله هم دارد ، ازدواج کنیم.
شرایطش هم تقریبا داریم. خانواده ی او راضیست ، منتهی میدانیم اگر مساله را به خانواده خودمان بگوییم انها مخالفت شدیدی خاهند کرد ، خب بنده چه کنم که او را میخاهم و راهی برای رسیدن بهش ندارم؟
سپاس
سلام.خانواده ت حق دارن مخالفند هم سن شما برای ازدواج کم هست و هم اینکه خانم چند سالی از شما بزرگتر هستند به نظرم دارین احساسی تصمیم می گیرید اصلا هدفت و معیارت برای ازدواج چیه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هانیا
درود خواهر عزیز
خب باهم تفاهم داریم
همدیگه رو دوست داریم
هم او مرا زیاد میخواهد هم من
معیارم خوشبختی ادم خوبی مثل اوست که همتایش راندیدم
و بلع میدونم اگه مسعله رو مطرح کنم مخالفت خواهند کرد
خب راستش خیلی درموردش فکر کردم دیدم همه جوره با خوذش و پسرش کنار میام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ali4u
سلام
شما چه شرایطی برای ازدواج دارین؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوادیان
درود
خانه داریم ؛ ماشین داریم ؛ یک کار ازاد هم داریم که تا چند ماه دیگر ردیف میشود ؛ و مقدار پول هم لازم است بگم چقدر دارم؟
سپاس
ممنون از پاسختون..نقل قول:
نوشته اصلی توسط ali4u
با افزودن فعل " داریم " معلومه که اینها صاحبش پدرتون هستند نه شما..
جدای اینها شرایطی که شما ذکر کردین انگار در حد شوخی هستش..
چون هیچ چیز شما بهم نمیخوره.. سن ایشون بیشتر از شماس.. فرزند دارن و همچنین مطلقه هستند و علاقه کاذب بوجود اومده در این بین چشمهای شمارو بسته و نمیدونید این کار اصلا صلاح نیست..
و فردا چه عواقبی خواهد داشت..
از ایشون و خونوادشون هم تعجب میکنم که چطور راضی به این اشنائی و ازدواج هستند ..
من حقو به خونواده شما میدم که به هیچ وجه راضی به این ازدواج نشن.. شما درگیر احساسات هستین و بعد چن سال که این احساسات بخوابه مشکلات شما شروع خواهد شد..
بیشتر فک بکنین و حتما حتما به مشاوره رجوع کنین تا بیدارتون کنه..
حتما و حتما برید پیش مشاور.
چون انتخاب همسر بسیار تصمیم خطیری هستش.
الان ازدواجایی که شرایط طرفین نرمال هستش، نصفشون مشکل داره. وای به حال شماها که شرایطون خیلی خاص و غیر عادیه.
این احساسات زیاد نهایتا ۶ ماه اینجوری تنده. بعدش که احساسات بره کنار و سنتون بره بالاتر، قطعا منطق بر احساسات چیره میشه و اونموقع دیگه اینجوری به قضیه نگاه نمیکنید.
درودنقل قول:
نوشته اصلی توسط جوادیان
منظور از داریم‌این‌بود که کتابی حرف زدم‌وگرنه دارم هم‌خونه هم کار هم‌ماشین
ولی من‌نمیدونم چرا انقدر سریع انتقاد کردید که من‌و اون به درد‌هم نمیخوریم
درسته سنش بالاه و بچه داره‌ولی من باهاش که کنار اومدم
بزرگوار من بیدارم‌و واهی تصمیم نگرفتم که
من‌میدونم با چه ادمی میخام اخت شم‌و همه جوره هم میشناسمش
عقلانی تصمیم گرفتم نه احساساتی که مرض ندارم‌واسه بار دوم دختر مردم رو بیچاره کنم که
- - - Updated - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saied66
درود
من‌یکی‌دو روزه تصمیم به این امر نگرفتم که گفتید ۶ ماه ؛ من بالای یک سال این خانم رو‌میشناسم‌و باهم رفتو امد داریم ؛
بله قبول دارم ولی طرف مشکلی نداره مشکل از شوهر ملعونش بوده در قدیم ؛
خیر احساسات نیست سنم رو نبینید عقلم بیشتر است
مشاور مثلا چه کمکی‌به بنده خاهد کرد؟
میتونید بگید دارم چطور به قضیه نگاه میکنم؟
سپاس از اینکه قلم رنجه میکنید
درود خداوند برشما
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط ali4u
من انتقاد نکردم دوست عزیز
شما برای راهنمایی خواستن اینجا اومدین و من هم نظر خودمو براتون نوشتم..
از تجربه خودم و مراجعانیکه اینجا اومدن , میدونم که این ازدواج صلاح نیست..
علتهاشو هم براتون نوشتم.. تفاوت سنی معکوس - سن پائینه شما- مطلقه و بچه داشتنه ایشون-
حالا اگه شما برای گرفتنه جواب مثبت به اینجا اومده باشین اون قضیه اش فرق میکنه..
ولی مطمئنه مطمئن باشین تفکر الانه شما با تفکر 30 سالگی شما زمین تا آسمان فرق خواهد کرد..
اگر تو تصمیمتون واقعا مصمم هستین به چن تا مشاورذ مراجعه کنین و به همشون شرایطتونو بگین و جواب هاشونو با هم بسنجین..
فعلا هر روز به تالار سر بزنین و جوابهای دوستان اینجارو هم چک بفرمائین و تعصبی برخورد نکنین تا به نتیجه خوبی برسین
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوادیان
درود‌برادر عزیز سپاس از شما
منتهی اگر ان سه مورد بالا که عرض کردید رو با استدلال برایم توضیح دهید ممنونتان میشم
خب مثلا همین‌تفاوت سنی مگه چیه؟!
و
نمیدونم من هیچ‌گاه در طول زندگیم‌عقایدم‌تغیر نکرده و بعید میدونم‌تغیر خواهد کند.
راستش برادر فرا تر از اینهاست ! من دیگر هیچ لذت و امیدی در این دنیا ندارم و تقریبا به همه ارزو هامم‌رسیدم تنها ارزویی مونده که بهش یرسم اون طرف هست چون میدونم هیچوقت از عشقش سیر نمیشم و همیشه کنارمه ، اگه بهش نرسم این دنیا رو ترک خواهم‌گفت ، چون هیچ چیز دیگر برایم‌پشیزی ارزش ندارد
سپاس
خوشبخت بشین..:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ali4u
سلام...
شما الان مثل شخصی هستید که مواد مصرف کرده و رفته لب بالکن یه برج بیست طبقه...
مادرش نگران میشه و میاد بهش میگه پسرم جای خطرناکی ایستادی بیا اینور پسره اگر به مادرش بگه مامان میدونم جای خطرناکیه... حواسم هست اگه احساس خطر کردم برمیگردم عقب مادرش خیالش راحت میشه اما اگر پسره بگه من حتما باید بپرم پایین و هیچ خطری اینجا تهدیدم نمیکنه مادرش زنگ میزنه آتشنشانی چون میفهمه که پسرش مسخه و هیچ اختیاری نداره...
وقتی اینجا از شما سوال میشه از اون خانوم بیشتر بگید و وقتی بهتون گفته میشه این ازدواج ممکنه آینده تون رو نابود کنه شما اگر این امکان رو بپذیرید و این ازدواج رو به کمک مشاور(چه اینجا و چه حضوری) سبک سنگین کنید ما شما رو پسر نوزده ساله ی عاقلی میبینیم که ممکن هم هست که تصمیمش ولو یک درصد درست باشه
اما وقتی میگید فقط همین خانوم و فقط همین ازدواج و من مطمعنم که اشتباه نمیکنم و... ما هم مطمعن میشیم که شما مسخ شدید و چون امکان اینکه زنگ بزنیم آتشنشانی رو نداریم بیخیال میشیم که برید خودتون رو بدبخت کنید...
آدمها توی موفق ترین ازدواجها بعد از چندین سال این اطمینانی که شما به زنی که چند ماهه باهاش آشنا شدید رو ندارند...
همین اطمینان بیش از حد شما که البته اقتضای سن و احساساتتون هم هست زنگ خطر بزرگیه..
اگر تاپیک فیک نباشه !!!!!
پسر خوب وقتی میگیم خامی علت داره چون شما سن رو فقط یه عدد میدونی و از از مشکلات اختلاف معکوس سنی چیزی به گوشت نخورده !!!!!
تاپیک آرام دل 10 رو بخون تقریبا اینده شماست!!!!!
شما فقط یه هفته اینجا تاپیکهای دیگران رو مطالعه کن شک نکن یه چند سال پخته تر میشی و بهتر تصمیم میگیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیکیا
درود برادرم
سپاس از اینکه قلم رنجه کردید
و برادر راستش نمیدونم شاید درست میگید
و راستش چطور بگم‌هیچ هدفی غیر از اون نتونستم پیدا کنم ؛ از دنیا خسته ام دیگه هیچی نمیخام حوصله هیچ‌کس رو‌ه ندارم . تنها امید‌وارزوم اون شخص هست
و گفتنش هم دردناکه به قول صادق کسی که این دردها را نکشیده نمیداند چه میگوییم .
- - - Updated - - -
درودنقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره زیبا
بله از این اختلاف سنی چیزی به گوشم نخورده
نمیدونم چرا به هرکی میگی‌فکر میکنن سرکاریه یا..
و خب بله مقداری تاپیکشونو خوندم جالب بودش
و نمیدونم دیگه چه کنم ...