+لطفا راهنماییم کنید تا اشتباه نکنم.رابطم با دوست پسرم تا چه حد؟

سلام.
حدود شش ماهه که با یکی از هم کلاسیام توی دانشگاه دوست شدم.قبل از دوستی خیلی سعی کردم که انتخابم درست باشه.از نظر همه پسر مودب و درسخونیه.خوشبختانه از لحاظ اخلاقیم تاحالا خیلی خوب و مهربون بوده و باهم مشکلی نداشتیم.منم سعی میکنم براش دوست خوبی باشم.هر دومون خانواده ی تقریبا معتقدی داریم.خودمونم همینطور.از اول قرار گذاشتیم سعی کنیم رابطه ی خوبی داشته باشیم و اگه تونستیم و اخلاقامون سازگار بود به ازدواج فکر کنیم.تا دو سه ماه اول رابطمون کاملا معقولانه بود.بعد از اون دست همو میگرفتیم و حالا دیگه خیلی همدیگه رو دوست داریم و خیلی بهم نزدیک شدیم.مدتیه رابطمون بیشتر شده و گاهی همو بغل میکنیم،همو از لب میبوسیم... اما من دقیقا حس میکنم تمام اینا از روی احساسه! نمیتونم با هیچ کس مشورت کنم چون نمیخوام رابطمونو کسی بدونه.نمیدونم دارم درست پیش میرم یا نه؟هر دومون به ازدواج فکر میکنیم و در مورد شرایط خانواده هامونم صحبت میکنیم.البته فعلا شرایط ازدواج نداریم.لطفا راهنماییم کنید.رابطمون تا این حد مشکل زا نمیشه؟فکر میکنم که نمیشه رابطمونو کمتر کنیم اما چی کار کنم که بیشتر نشه؟ اگه بوسیدن و لمس کردن همدیگه کار اشتباهیه چه جوری اینو به دوستم بگم و متقاعدش کنم؟ چه جوری روی احساس خودم پا بذارم و خودمو کنترل که دیگه انجام ندیم چون بهش علاقه دارم؟یادم رفت بگم هر دومون 21 ساله هستیم.منتظر نظراتتون هستم.با تشکر

اصلا درست پيش نمي ره. شرايط رو خيلي بد مي كنيد هم براي خودتون و هم براي اون.
1-عذاب وجدان در صورت شكست رابطه اولين مشكليه كه ممكنه بوجود بياد.به خصوص براي شما. به هر حال در انتخاب بعديتون ممكنه هر لحظه به اين فكر كنيد كه نقش يك خائنو داريد ايفا مي كنيد.
2-شك و بي اعتمادي هر دوي شما به ويژه ايشون در صورت ازدواج: چه دليلي براي اين وجود داره كه ايشون يا شما شك نداشته باشيد كه كسي كه قبل از ازدواج يك رابطه جنسي رو تجربه كرده " در اين حدي كه بيان كرديد" قبلش هم با كسي كه ممكنه دوستش داشته باشه همينو تجربه كرده باشه.
3-رابطه روز به روز احساساتي تر مي شه. افراد ديگه براي خودشون به دليل 1(عذاب وجدان) ترجيح مي دن در هر حالت رابطه رو نگه دارند.هر واكنش منطقي شما و اون با يك ترس همراه" اگر ما به هم نرسيم كه ما اينا رو تجربه كرديم . پس اينا چي مي شه و..."
...
به دوستتون بگيد هنوز هيچ چيز مشخص نيست. هيچ چيز. شما خيلي سريع وارد رابطه احساسي شديد.اينها رو نگيد به اون . فقط بگيد كه رابطه احساسي نمي ذاره كه درست تصميم گرفته باشه. تحت هر شرايطي حتي اگر به قطع رابطه منجر مي شه براي هميشه اين نوع روابط رو كنار بذاريد ببينيد زندگي مشترك فرسنگها با رابطه دوستي فاصله داره. اون خوب و مهربونه. يعني مي تونه يك دوست خوب و مهربون باشه. نه الزاما يك همسر مناسب. همين طور شما.

دختر خوبم هنگامی که می گویی:خانواده معتقدی داری یعنی خودت هم معتقدی و روبط تو با آن پسر از همان اولِ اول آشنایی بنا بر اعتقادات تو اشتباه بوده است و در نتیجه سبب عذاب وجدان یا دستکم تردید در ادامه و چگونگی روابط شده است.
بسیارانی که اعتقاداتی متفاوت از تو،حال با خانواده ای با اعتقاداتی مثل خانواده تو یا بجز آن دارند،اصلاً در قید و بند مسایل شرعی نیستند و برای لذت یا عشق یا داشتن غمخواری یا برای تفریح دارند کارشان را با خیال راحت می کنند.پس اگر باورهایی دینی داری که می پندارم داری،ادامه آن سبب افزایش درگیری فکری و دودلی ات بر ادامه این رابطه خواهد شد.اما از بعدی دیگر اگر برایت باورها یا نه واکنش خانواده ات در صورت آگاهی از این روابط مهم است یا از همه مهم تر آینده ات،در این صورت بازهم ادامه این جریان درست نیست.نمی دانم این بستگی به شرایط و ترسها و خواسته هات دارد.
بیا فرض کنیم که این رابطه سراسر عاشقانه به هدف ازدواج است که البته 95% دخترها فکر می کنند که در واقعیت نیز پسره هم در همین فکر است . . . . .اگر مقصودت این است که اوضاع خیلی بدتر می شود؟!چرا؟زیرا این پسر و شما شرایط ازدواج را تا چند سال دیگر ندارید و هنوز آگاه های لازم و مهارتهای واجب رفتاری را جهت ازدواج ندارید و آن پسر هم دستکم وضع زندگیش معلوم نیست و فرضاً که سربازی هم معاف باشد و پدر پول داری هم داشته باشد تا کارش هم جور باشد،اما آیا توو او همدیگر را براستی می شناسید و از سختیها،تلخیها و واقعیات یک زندگی مشترک آگاهید؟آیا آن پسر که اکنون در خانهپدرش است می تواند مسئولیت پشتیبان،تکیه گاه و نان آور یک خانواده را بپذیرد؟آمادگی دارد؟و اگر هم که سربازی و کار معلوم نیست که هیچ.
به هر حال در نهایت همه چیز بستگی به خودتان دارد،چرا که می توانید بنابر آنچه گفنم

ممنون از دوستای خوبم "sorena_arman" و "گرد آفرید"
خودمم نگران بودم و هستم!انگار من یکم دیر واسه مشورت گرفتن اقدام کردم اما بازم خوشحالم که دوستانی هستن راهنماییم کنن.تا حالا با کسی مشورت نکرده بودم،یعنی کسی نبود که بخوام مشورت کنم و طبق احساسم پیش میرفتم.مخصوصا این اواخر که روابطمون صمیمی تر شده.
من میدونم که الان دوستم قصد ازدواج با منو داره البته اینم میدونم که ممکنه در آینده نظرش تغییر کنه.راهنماییم کنید رابطمونو چه جوری نگه دارم؟
با حرفای شما مطمئن شدم که دودل بودنم بیهوده نیست.حتما با دوستم صحبت میکنم و رابطمونو کمتر.اما ممکنه بگید یک رابطهء دوستی با شرایط ما باید تا چه حد باشه که مشکلی(چه الان و چه در آینده) برامون پیش نیاد؟یعنی اصلا همو نبوسیم؟بغل نکنیم؟بازوشو نگیرم؟ یا خیلی خیلی کم باشه؟ یا اصلا حتی دست همو نگیریم؟(که من فکر میکنم این آخری شاید نشه)
بازم متشکرم

شما خوتون هم تو اینکه این روابط باشه یا نه دودل هستید. پس منصفانه نیست فقط از چشم اون ببینید. "پست اولتون رو عرض می کنم."
ببینید ایشون در هر حال نامحرم هستند با شما. "البته به دید مذهبی فعلا" از دید اخلاقی قضیه و از دید روانی من بیشتر از دست گرفتن رو توصیه نمی کنم.

مرسی sorena_arman امیدوارم سوء تفاهم نشده باشه!من به هیچ وجه چیزی رو از چشم ایشون نمیبینم و میدونم هر رابطه ای باشه دوطرفس بین من و ایشون.حتی گاهی خودمو مسبب میدونم.واسه همین دودل بودنمه که اینجام.
پس یعنی حالا که من چنین اشتباهیو کردمو رابطمون اینقد صمیمانه شده چه کاری از دستم بر میاد؟؟؟؟؟ مطمئنم اگه به دوستم بگم قبول میکنه اما نمیدونم چه جوری باید راجبه این موضوع باهاش صحبت کنم؟پیش خودش نمیگه چرا یهو یادت افتاد؟؟نمیگه اگه این فکرارو میکنی چرا تاحالا اینجوری نبودی؟اگه بهش بگم نسبت به خودم بد بینش نمیکنم و بد بین شدنو بهش یاداوری نمیکنم؟
مدیریت محترم راهنماییم نمیکنن؟؟؟

به نظر من خیلی تند رفتین ببین فکر نمی کنین دارین از هوستون پیروی میکنید عشق که تو لمس کردنو بوسیدن خلاصه نمی شه عشق خیلی وسیع تر از این حرفاس به نظر من با همین آقا تا رابطه ی دیگه ای رو تجربه نکرده و الان میگه بهت علاقه دارم ازدواج کن بهش بگو از صفر شروع میکنیم اگه منتظر درست شدن شرایط بشین ممکنه هیچ وقت اون طور که شما می خواین نشه و به هو کم کم بی اعتماد بشین و برای توکه دختری هم خطرناک تره میفهمی که چی میگم .موفق باشی منم دعا کن .

سلام خانمی
منم با نظرات تکه یخ موافقم اگه بخواد رابطه تون وسعت بگیره بیشترین ضربه اش واسه شماست این طرز عمل کردن تاثیر بدی بر روی روح و روان شما که دخترید می گذاره

سلام ببین خانومی خودت تو حرفات گفتی اول فقط دست همو می گرفتیم بعد بغل بعد....
همین جور دارین جلو می رین من نمی گم هوسه می گم از احساس و عشقه نمی گم که از هم جدا می شین می گم که به هم می رسین
ولی همون طور که گفتی الان شرایط ازدواج ندارین پس نباید انقدر بهم نزدیک بشین این روابط وابستگیتونو بیشتر می کنه و بهش عادت می کنین
و وقتی نباشه عذاب می کشین عزیزم نمی شه گفت اصلا نباید رابطه ای باشه ولی کنترلش دست خودتونه سعی کن تا ائنجایی که می تونی مهارش کنی

خودت نظرت چیه ؟
نزار عشقت تبدیل بشه به یه لب و لمس !
لب و لمس هم جز زندگی آدما هست ولی به فکر همسر آیندت هم باش / چه این دوستت باشه و یا کس دیگه !
فکر کن الان یه پسری داره با دوست دخترش حال میکنه و چند ماه بعد بی خیال اون دختره میشه و میاد خواستگاریت و بهت از رابطه با دوست دختر قبلیش حرف میزنه !
حاضر میشی زن کسی بشی که با دختری دیگه رابطه از نوع رابطه شما داشته بشی ؟
منم هیچ نظری ندارم / فقط خواستم سوالمو مطرح کنم !

من سوالم رو هم پس میگیرم
نباید راجب یه همچین موضوعی نظر میدادم !
از همه دوستان معذرت میخوام !
خانوم شما هر کاری دلتون میخواد بکنید / مهم اینه شما راحت باشید / بی خیال بی اعتمادی که با این کارا تو روابط دخترا و پسرا به وجود میارید !

ممنون از همتون.متشکرم که به مشکل من توجه دارین.حرفای شما باعث میشه من بیشتر و بیشتر راجبه این موضوع فکر کنم.اما هر بوسه ای که از هوس نیست.ممکنه از علاقه هم باشه! اینم میدونم که من خودم نمیتونم راجبه این موضوع قضاوت کنم و شما با دید بازتری نظر میدین.چند بار راجبه این موضوع(کم کردن رابطمون) با دوستم حرف زدم و دوستم میگه هرچی من بگم...اما اگه مثلا همو نبوسیده بودیم خیلی راحتتر بود نسبت به الان که بوسیدیم.الان خیلی سخته که بخوایم رابطمونو کمتر کنیم!!!
bahare.tanha & teke.yakh عزیز برای ازدواج حداقل باید درسمون تموم شه،اینجوری میدونم خانواده هامون موافقت نمیکنن.(حداقل خانوادهء من).
bloom عزیز ممنون از نظر و راهنمایی پرمهرتون.نظرتون مرهمی شد برام میون اینهمه تردید و نگرانی.حق باشماست.باید محتاط تر باشیم!
Yakamuz عزیز من و دوستم اصلا اینجوری نیستیم که شما میگید! ما همو دوست داریم و به ازدواج فکر میکنیم! جملهء آخرتونو که خوندم دلم لرزید "بی خیال بی اعتمادی که ... " 2حالت وجود داره یا شما منو درک نکردین یا من حرف شمارو!!!!!
در کل یه دنیا ممنون از همتون.من حرف شمارو قبول دارم و پیشنهادات شما رو میپذیرم.اما الان باید چیکار کنم؟؟؟ الان که چنین رابطه ایو شروع کردیم؟؟حالا که بنظر شما حد علاقه و دوستی رو رعایت نکردیم؟دوستای گلم من نمیخوام چنین رابطه ایو شروع کنم بلکه شروع شده و مدتیم ازش گذشته.پس من الان هم گناهکارم،هم بی وجدان،اگه به دوستم برسم به من بی اعتماد میشه و زندگیم میشه پر از شک،اگه نرسم(که اصلا نمیتونم تصورشو کنم) یه خائنم که تا آخر عمر عذاب وجدان داره.من الان با این شرایطی که دارم باید چیکار کنم؟؟؟
برام دعا کنید

خانوم khodam من تجربه اي رو مثل شما دارم. با اين فرق كه من يك مردم. ايشون رابطه رو به هم زد. من با اينكه يك مرد هستم از اينكه رابطه تا حد بوسه هم پيش رفت ماهها شرمنده بودم و يقينا اين رو به همسرم هم خواهم گفت. البته در مورد ما متاسفانه دوست من اصرار به پاكي عشقي داشتند كه با بوسه از بين نمي ره و اينكه اگر پسري پاك بود نياز به حريم گذاشتن نيست!!! البته ايشون رها كردند و رفتند پي زندگي خودشون.
اين رابطه وارد محدوده خطرناكي شده. براي آخرين بار اگر با قطع ارتباط جسمي مخالفت كردند ايشون رابطه رو قطع كنيد. اگر موافقت كردند بايد تا لحظه ازدواج باشه.شما اگر نرسيد( كه من اين توصيه رو بهتون مي كنم) نه خائنيد و نه عذاب وجدانتون بايد طول بكشه.

من شما رو درک نکردم و نمیخوام هم درک کنم !
به نظر من حتی اگه قرار باشه ازدواج هم بکنید تا ازدواج نکردید نباید اینکارا رو بکنید !
ازدواج میکنید و زندگی خوبی خواهید داشت / البته امیدوارم /ولی اگه نتونستید باهم ازدواج کنید چجوری میخوای تو روی همسر آیندت نگاه کنی ؟
عشق و حال رو با یکی دیگه بکنی و بری از اعتماد همسر آیندت سوء استفاده کنی !
من برعکس جملاتی که نوشتم فکر میکنم و میدونم چی میگید !
اگه میتونی به خواستگارات بگی که با یه پسر ارتباط داشتی و بگی که ارتباط شما در چه حدی بوده هیچ اشکالی نداره !
یا قراره دروغ بگی ؟
اگه قراره نتونی کاری رو که انجام میدی به خواستگارات بگی بیخیال این جور رابطه ها شو / خدا رو خوش نمیاد خانم محترم و انصاف هم نیست یه پسری که ازتون شناخت نداره باهاتون ازدواج کنه !
گفتم که انشاالله ازداواج میکنید و خوشبخت هم میشید / من خوشبینم ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم این کار با عقل جور در نمیاد !
البته اشکال از عقل منه / عقل درست و حسابی ندارم !
و در آخر
گفتم که بی اعتمادی بین دخترا و پسرا از همین دوستی ها و رابطه ها سرچشمه میگیره !
منم دوست دارم ولی حتی یه بار هم راجب این جور چیزا باهم حرف نزدیم و عمرن هم نمیزنیم !
تو به همجای کار فکر میکنی به جز جدایی !
من پسرم
میدونم اکثر پسرا با دختری که باهاشون رابطه ای از نوع رابطه شما داشته باشن ازدواج نمیکنن و آخرش یه بهانه پیدا میکنن و بیخیال دوست دختر عزیزشون میشن !
هر چقدر هم بنویسم بازم حرف دارم برا نوشتن / ولی همین قدرش رو هم چون نمیخوام ازم دلگیر باشی نوشتم !

من آدم خشکه مذهبی نیستم و نمیخوام هم باشم

من نمیگم که یه لب گرفتن دختر و پسر جنایته و حکمش اعدامه / من میگم این کارا موجب بی اعتمادی بین دخترا و پسرا به هم میشه !

اینجوری ادامه بدین همین دوست شما هم بهتون شک میکنه / باور نمیکنی ؟

یه نظر سنجی ایجاد کن / آره همین الان اینکارو بکن تا بدونی چی میگم و ببین پسرا چی میشه به دختر جماعت شک پیدا میکنن و برعکس !

اصلا یه پست ایجاد کن و بگو چی باعث شک میان رابطه دخترا و پسرا میشه !

اگه نظر اکثر پسرا با من یکی نبود من حرفا مو پس میگیرم و از همه معذرت خواهی هم میکنم / کمکم کن به اشتباهم پی ببرم!

آخرین سوالم : میتونی رابطه ای رو که داری با پدر و مادرت و کلا خانوادت در میون بزاری ؟ چرا بله / چرا نه ؟

مهمترین و آخرین سوالم که شما زحمتش رو بکشید و از دوستتون بپرسید / خواهش میکنم بپرسید ازش

بپرس حاضر میشه خواهر خودش با یه پسر ( بهترین پسر دنیا ) قبل از ازدواج رابطه از نوع رابطه شما داشته باشه ؟

من از این ناراحتم که یه لب گرفتن آخه چه ارزشی داره که شما اینکارو میکنید !

سلام خانومی
عزیزم من که نگفتم بیا الان باهاش ازدواج کن اما پیشنهاد من برا اینکه بخوای رابطه تون بدون این مسائل باشه اینه که یه مدت ازش فاصله بگیر اصلا دیداری نداشته باشید مثلا مسافرتی جایی بری یا اینکه خودتو سرگرم یه مسئله دیگه ایی بکنی که بعد از این مدت سپری شده تصمیم جدی بگیر دیگر برای ادامه دوستی از این روابط فاکتور بگیری من با نظرات yakamuz تا حدودی موافقم اما باز هم استثنائاتی وجود داره ولی خیلی کم
بیشتر از این به خودت بیندیش و واسه خودت ارزش بگذار
موفق باشید

Yakamuz من به سوالت جواب نمیدم.نه به خاطر اینکه با مضمون حرفات مخالف باشم بلکه حس میکنم میخوای منو محاکمه کنی تا سرزنش!چون اصلا تو نوشته هات محبت و دلسوزیو نسبت به خودم ندیدم.نمیدونم شما راجبه من چه فکری کردین که اینقدر راحت خیلی چیزارو گفتین؟من اگه اومدم اینجا و با جزئیات چنین موضوعی رو مطرح کردم واسه این بوده که خواستم مشورت و راهنمایی بگیرم.جسارتا من فکر میکنم شما خیلی دیدتون منفیه و فکر میکنید بوسه فقط از روی هوسه.شما اصلا بوسهء از روی علاقه رو درک نمیکنید!!!!! لطفا اینقدر نگید لب و لمس! ما فقط گاهی همو میبوسیم،خیلی کوچولو.گاهیم مثلا من بازوشو میگیرم نه اونجوری که شما فکر میکنید و ازش صحبت میکنید... نمیگم کار من درسته،اگه اینجوری فکر میکردم این تاپیکیو باز نمیکردم.من یه تازه واردم اما تا اونجایی که میدونم اینجا تالار همدردیه نه سرزنش!!
بهرحال از همهء کساییکه نظر دادن سپاسگزارم.همگی خوش باشید.التماس دعا.خداحافظ

راه حل ( اگر از وضع موجود راضی نیستید ) اینه که روابط جسمی را قطع کنید .

راستی بوسه وقتی از روی علاقه باشه اشکال نداره !!!
شما خودت میدونی روابط قبل از ازدواج شرعا ( و بنظر من عقلا ) درست نیست . حالا اگر شما بوسه ( از نوع عشقی ) و لمس را دوست داری خوب برو بکن . تاپیک باز کردن نداره .

خانومی ناراحت نشو
همه اینجا صلاح تورو می خوان هر کسی خودش بهتر می دونه چیکار داره می کنه همه اینجا می خوان بهت بگن حواست و جمع کن یه موقع با احساست بازی نشه
چون خانوما اینجور مواقع بیشتر آسیب می بینن شما اگه به هم برسین بزرگترین گوهری که می تونی با خودت به خونه ی همسرت ببری نجابته گرایش شما به هم یه چیز طبیعیه هر کسی هم که
منکر بشه چشماشو رو خیلی چیزا بسته ولی خانومی اولا که نزار بیشتر بشه و تا اونجایی که می تونی کمش کن
من مطمئنم خودتم دوست نداری عشقت معنای دیگری پیدا کنه
موفق باشی

سلام دوست عزیز و عاشق. کاملا حرف های شما را درک می کنم. شما نمی توانید یک دفعه این رابطه را قطع کنید اما دوست عزیز می خوام بگم اگه این رابطه به این صورت ادامه پیدا بکنه دیگر دست کشیدن از این رابطه خیلی سخت تر میشه و هر روز شما را بیشتر به سمت این گونه رابطه می کشاند.
در ضمن من یک پسر هستم فردا اگه این رابطه ادامه پیدا کنه اطمینان می دهم که دوست پسر شما برداشت بدی از شما می کند و شما را با دختران (چه از لحاظ قیافه و چه از لحاظ پاگیزگی) مقایسه می کند . تورو خدا برداشت بدی نکنید منظورم شما نیستید اما دوست پسر شما این گونه فکر می کند. و رفته رفته به یک نوع سیری کاذبی می رسد از شما می رسد و احتمال اینکه از شما جدا شود زیاد است پس مراقب باشید. و این را هم بگویم شما کم کم رابطه لمسی را کاهش دهید و به دوست پسرتان گوشزد دهید نگران نباشید اگر او واقعا شما را دوست داشته باشد این نوع رابطه را کاهش می دهد. موفق باشی دوست گرامی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام
ضمن تشكر از حسن اعتمادتون
منو ببخشید كه به خاطر مشغله زیادی فرصت پاسخدهی برایم دیر به دیر میسر می شود.
خلاصه می گویم:
1- كنترل احساسات یكی از اركان لازم جهت ازدواج و ارتباط هست.
2 - اینكه قدرت احساسات شما زیاد شده هست به خاطر پافشاری روی آن و بها دادن زیادی به آن و عدم صبر است.
3 - احساسات فقط دوست داشتن نیست، بلكه شامل رنجیدن، ترسیدن، دلخور شدن، متنفر شدن، عصبانی شدن، نگران شدن، عجله كردن، غمگین شدن، خوشحال شدن،‌ عشق ورزیدن، و .... می باشد.

لذا به همان دلیلی كه به خاطر زیاد روی در روی مسائل احساسی ارتباطتون هم اكنون گرفتار مشكل شدید، به همان دلیل هم به خاطر زیاد حساس بودن و احساساتی بودن از جواب اعضاء به خودتون رنجیده خاطر شدید.
در واقع آسیب شناسی مشكل شما 2 بخش دارد.
اول احساس لطیف احساسی در رابطه با آن آقا
دوم احساس دلخوری و رنجیدن از قضاوت اعضاء نسبت به خودتون

اگر نخواهید حداقل بخش احساسی خود را در بند 2 (رنجیدن به پاسخها) را كنترل كنید، پس صد در صد نمی توانید بخش اول را هم كنترل كنید.

لذا حداقل اگر نمی توانید فعلا محبت خود را نسبت به آن آقا تحت كنترل در آورید ،‌سعی كنید بخش دوم را كنترل كنید(یعنی رنجیدن نسبت به پاسخ اعضاء )

تبصره:
شما در اینجا فقط یك نام كاربری هستید،‌لذا نباید زیاد نگران باشید كه شخصیت شما آسیب می بیند.
همچنین بسیاری از اعضاء هم كسانی هستند كه قبلا راهی كه هم اكنون شما می روید ، رفته اند و سر به سنگ برگشته اند.
لذا آنها با همه وجود وقت می گذارند و این تجارب را با شما در میان می گذارند.
البته من كاملا می فهمم كه شما از آن دلخور شده اید،‌چون همه آنها روش صحیح و نحوه گفتن حرفهایشان را شاید ندانند. شاید تندروی كنند. اما محتوای صحبت آنها كاملا درست هست.

به هر حال:
هر گونه احساسات، بوسه و ....، ‌هوس هست. محبت هم هوس هست. و وقتی در چارچوب ازدواج هست معنی دارد وخارج از آنها ریشه مشكلات در ارتباطات هست. معمولا كسانی كه مشكلی از دست مشكلات شما دارند،‌ چون گرفتاری شدیدی در احساسات خوددارند، نمی توانند حرف كسان دیگر را بپذیرند. چون قسمت منطقی معزشان در گروگان احساسات آنهاست.
و فقط آن بخشی از منطقشان خوب عمل می كند كه راهكارهایی جهت رشد احساست و قوی شدن چنین ارتباطات مخربی ارائه كند.
لطفا خوب دقت كنید:
بحث سر این نیست كه آن آقا خوب نیست
یا خدایی نكرده بحث سر این نیست كه شما خوب نیستند.

بحث سر روش هست.
روش صحیح اینست كه دختر و پسر هیچگونه ارتباطی نباید داشته باشند مخصوصا اگر احساسی باشد تا وقتی كه رسما جهت ازدواج شرایط داشته باشند و اقدام كنند.
پس اگر شما و ایشون هم اكنون شرایط ازدواج ندارید، حتی نیاز نیست به هم سلام كنید، یا همدیگر را ببینید چه برسد به اینكه بخواهید رابطه فیزیكی برقرار كنید.

حتی جالبه بدونید در جلسات مشاوره به دختران و پسران می گویند در جلسات خواستگاری و آشنایی رسمی نیست حق ارائه احساسات خود را ندارند، چون احساسات موجب تحریف شناخت طرفین نسبت به هم شده و منجر به اشتباه در انتخاب می شود.

به هر حال همه این حرفها وقتی به كار شما می آید. كه بتوانید حداقل احساس خود را نسبت به اعضاء و بنده كه در خلاف جهت شما صحبت می كنیم كنترل كنید و غمگین،‌دلخور و رنجش خاطر پیدا نكنید.

در واقع هم اكنون صبوری و صبر اصل درمان شماست.
نه اینكه صبر كنید تا به درمان برسید.
بلكه صرفا خود صبر به مانند عنصری كه برای یك معتاد نقش درمانی بازی می كند برای شما هم كمك كننده هست.

اما می دانم وابستگی ، علاقه ، محبت یا آنچه كه دختران و پسران جوان عشق می نامند، موجب سختی صبر شده و صبر را تلخ نشان می دهند.
اما این تلخی شیرینی آزادی را با خود دارد.

اگر صلاح دانستید همه این پیام خصوصی مرا در همان موضوع خود از قول من كپی كنید. تا موضوع شما بهتر از گذشته ادامه یابد. چون از طریق خصوصی وقت كافی برای پختن این بحث نیست.
موفق باشید


--------------------------------------------------------------------------------

غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
http://www.hamdardi.com

---

ممنونم.تمام صحبتای شما رو با کمال میل میپذیرم

نذار رابططون بیشتر از اینی که هست بشه

سلام
اصلا ادامه نده خیلی به ضررزت تموم می شه . پسرها مد نظرشون فقط سکس بجز سکس به هیج جیز دیکه ای فکر نمی کنند وقتی هم دختره رو زد به زمین همه کار باهاش کرد می گه ما به درده ازدواج با هم نمی خوریم من این تجربه تلخ و دیدم . بعد از 9 سال دوستی عاقبتی اینطوری داشتم

خانوم پانته آ جو نگیرتون!
شما خودتون هم سکس رو دوست داشتید. من قشنگ یادمه در یک تاپیک این رو گفته بودید.
ثانیا اینکه پسرها همشون مد نظرشون سکسه رو از همون یه دونه پسر فهمیدین؟
مطمئن باشید تا پسر نفهمه که دختره از سکس خوشش میاد بهش پیشنهاد نمی ده. به عبارت بهتر خلایق هر چه لایق
sorena_arman

سلام دوست عزيزم
رابطه ي شما همون طور كه خودتونم ميدونين به شكل نا مناسبي در حال انحراف كه نه !! ميشه گفت ديگه منحرف شده!!!.............ببينين دوست عزيز آقايون بسيار بسيار محترم درسته كه در ابتدا خيلي تب و تاب براي ايجاد رابطه ي جنسي دارن (البته خانوما هم دارن ولي يك مقدار شدتش قبل از ازدواج در اونا كمتره) ولي همين كه به مقصودشون ميرسن نسبت به اون دختر خانوم محترم يه جور احساس دودلي و شكاكي ميكن.....دودل از اين لحاظ كه آيا با سايرين هم اين قدر راحت بوده؟؟؟؟؟ آيا تا به حال اين رابطه رو با فرد ديگه اي هم تجربه كرده؟؟؟؟؟ حالا كه اين قدر راحت به خواسته ي من تن در داد نكنه با بقيه راحت تر از اينم بوده و حتي هست؟؟؟!!! و ... (كه البته خوب حقم دارن...من هم اگه پسر بودم چنين فكرايي ميكردم!)
البته اين فقط از نظر فكريه...........علاوه بر اين تفكرات اتفاقاتي هم در بدنشون و ترشح هرمون هاشون رخ ميده كه مساله رو حادتر ميكنه و علاوه بر عدم رغبت ذهني و روحي عدم رغبت جسمي هم تا حدودي پيدا ميكنن!!!.............
بعد از برقراريه رابطه ي جنسي در خانوم ها هرموني ترشح ميشه كه وابستگيشون رو به اون فرد افزايش ميده و از طرفي در آقاييون علاوه بر ترشح همون هرمون كه باعث افزايش وابستگي ميشه هرمون ديگه اي هم شروع به ترشح ميكنه كه سردي آقاييون رو به همراه مياره كه تاثير هرمون اول رو خنثي ميكنه و .... اينه كه بعد از رابطه جنسي اونم قبل از ازدواج و تعهد رسمي آقا كم كم سرد و سردتر ميشه و خانوم كم كم گرمو گرمتر.........تا اينكه خانوما با بالا رفتن درجه حرارتشون در همون آتيشي كه مسبب اصليش ميشه گفت اول خودشون بودن ميسوزن.... وحتي ميشه گفت تنها قربانيه اين اتفاق هم خود خانوما هستن..........
شما دوست دارين اثباب لذت كسي رو فراهم كنين كه در آخر تمام هستيه شما رو فنا ميكنه...........
درسته اين ارتباط لذت بخشه ولي لذت به قيمت از دست دادن چه چيزي؟؟؟!!!!!

آقای sorena_arman
من حقیقت و گفتم الان هر دختری که با پسری دوسته در مرحله اول حرف سکس و می زنند . اره درست گفتید خلایق هر چه لایق ولی بیشتره پسرها مد نظرشون سکسه

خانوم پانته آ شما می دونی که بیشتر پسرا قصدشون سکسه و می خوان بپیچوننت خب چرا بعد اون رابطه اولت دوباره دوست پسر
گرفتی؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khodam

سلام.
حدود شش ماهه که با یکی از هم کلاسیام توی دانشگاه دوست شدم.قبل از دوستی خیلی سعی کردم که انتخابم درست باشه.از نظر همه پسر مودب و درسخونیه.خوشبختانه از لحاظ اخلاقیم تاحالا خیلی خوب و مهربون بوده و باهم مشکلی نداشتیم.منم سعی میکنم براش دوست خوبی باشم.هر دومون خانواده ی تقریبا معتقدی داریم.خودمونم همینطور.از اول قرار گذاشتیم سعی کنیم رابطه ی خوبی داشته باشیم و اگه تونستیم و اخلاقامون سازگار بود به ازدواج فکر کنیم.تا دو سه ماه اول رابطمون کاملا معقولانه بود.بعد از اون دست همو میگرفتیم و حالا دیگه خیلی همدیگه رو دوست داریم و خیلی بهم نزدیک شدیم.مدتیه رابطمون بیشتر شده و گاهی همو بغل میکنیم،همو از لب میبوسیم... اما من دقیقا حس میکنم تمام اینا از روی احساسه! نمیتونم با هیچ کس مشورت کنم چون نمیخوام رابطمونو کسی بدونه.نمیدونم دارم درست پیش میرم یا نه؟هر دومون به ازدواج فکر میکنیم و در مورد شرایط خانواده هامونم صحبت میکنیم.البته فعلا شرایط ازدواج نداریم.لطفا راهنماییم کنید.رابطمون تا این حد مشکل زا نمیشه؟فکر میکنم که نمیشه رابطمونو کمتر کنیم اما چی کار کنم که بیشتر نشه؟ اگه بوسیدن و لمس کردن همدیگه کار اشتباهیه چه جوری اینو به دوستم بگم و متقاعدش کنم؟ چه جوری روی احساس خودم پا بذارم و خودمو کنترل که دیگه انجام ندیم چون بهش علاقه دارم؟یادم رفت بگم هر دومون 21 ساله هستیم.منتظر نظراتتون هستم.با تشکر

---

ُسلاااام من هم دقیقاااا دقیقا توی شرایط تو هستم دقیقا شش ماهه که با یه پسری توی دانشگاه آشنا شدم و اونم خیلی پسرخوب و مهربونیه و قصدمونم ازدواجه ولی شرایط ازدواج رو نداریم به شدت درکت میکنم و میفهمم توی چه موقعیتی هستی چیزی که خودم هم توش دودل هستم
خیلی دوست دارم که باهات خصوصی صحبت کنم
...

سلام

لطفا در تاپیک های قدیمی پست نزنید و مشکلتون رو جداگانه مطرح کنید .

از دادن ایمیل و آی دی هم خودداری کنید .