🌿🌿🌿دلنوشته هایی برای خداوند...🌿🌿🌿

به نام تو که از مادر به ما مهربان تری...🌿
خدایا همه میان اینجا درددلا و مشکلاتشونو مینویسن... راستی مهربونم، ما دردلامونو کجا بنویسیم؟
روایته که امام علی ع سر در چاه میبردن و درد دل میکردن ...‌ حالا اینجا ، همینجایی که ما هستیم شباش از بلندی آپارتمانها و برجها ستاره ای رو دیگه تو آسمون نمیبینیم، که چشممون رو بهش سنجاق کنیم.
اینجا نه چاهی هست ، نه باغی، نه لب جویباری، نه دریایی وسیع... تا چشم کار میکنه چهار دیواری تنگی به اسم اتاقه.. از هر دیوارش تنهایی و خاطره های رنگ و رو رفته و احساساتی خاکستری میباره..
فضای این اتاق تنگه و دل ما تنگ تر...
آدم اینجا که بغض داره، با آب دهانش قورتش میده که نکنه بترکه و کسی چشمای قرمزشو ببینه...اینجا که بغض میکنی لابه لای رنگهای بوم نقاشی دفن میشن، پشت کلمات شعر ها پنهانن ، لابه لای نت ها میرقصن...
هی همیشه منتظر اون اتفاق خوبه ای... اون جرقه و اون هیجان شیرینِ
خدایا...
هر کسی تو این دنیا خصوصیتی داره... بعضیا دربرابر ناملایمات خیلی قوین، برخی خیلی بی تفاوت، یه عده همیشه آمادن، یه گروهی حریف مبارزن، اما؛
اما یه قبیله آدم هستن که اینا احساساتشون شیشه ایه، اینا اصلا خیلی معمولین.
این آدما بلد نیستن رنگ عوض کنن، واقعا خیلی سادن
نمیتونن نقش بازی کنن، نمیتونن بد باشن..
اینا حرفشون و دلشون و عملشون یکیه ...اینا ضعیف تر از این حرفان، همیشه هم جزو شکسته ترین هان...
خودت هواشونو داشته باش... میدونی که هیچکسی نمیتونه دردی از دلشون برداره جز کریم و بخشنده ای مثل تو.. تویی که همیشه بی منت و توقع کمک کردی..
خودت شیشه شکسته دلشونو بند بزن... محبوب دلهای دیگرانشون کن و بهشون عشقی واقعی عطا کن.
آمین🍃

ای خدا
امروز دلم خیلی گرفته... دلنوشته میخوام بنویسم ولی دلم خودش سطر سطر دلنوشتس، عنایتی کن.
( دوستان عزیز؛
درسته من سابقه ی حضور طولانی در تالار ندارم و نظراتمون بنا به افکارمون متفاوته، اما در تاپیک های اینچنینی اگر پستی برای ارسال داشتین و مطلب مهمی دستتون نبود شرکت کنین. شما هم میتونین دلنوشته بذارین. انقدر از هم فاصله نداشته باشیم این خوب نیست. تاپیک های اینچنینی فرصتی برای دوست شدن و در کنار هم بودنه، اگر چه دلنوشته برای خداست اما خیلی ارزشمند هست. من خواستم در تاپیک حال و احوال همیاری به همه ی شما سلام کنم و خودم رو بهتر معرفی کنم اما جایی برای ارسال موضوع نداشت و فقط در اختیار دوستان دیگمون بود .‌..بهر حال از اینکه به بهانه ای کنار هم باشیم خرسند میشم، برخی دوستانم فکر میکنن من پسر هستم، بنده دخترم و دهه شصتی و از کنار شما بودن خوشوقتم)ممنون

سلام به خدای مهربون و بهترینم، به دوستانم که مثل بوی ریحانن
خدایا اومدم شکرت کنم، احساس بهتری دارم، آروم شدم.
ممنون از اینکه هستی ، بی توقع میبینی و میشنوی و عطا میکنی.
من گدایی در خونه ی تو رو دوست دارم، بذار این گدا بشینه درب این آستان..
گدای عاشق... عاشق صاحب خونه..
بذار شهره شهر بشم به عشقت :heart:
الهی ازت میخوام بحق این ماه ؛
فرج امام در پرده غیبتمونو نزدیک کنی و این دنیا رو به قدوم نورانی ایشون مزین کنی و تنشون سلامت باشه.
همه ی مریض ها رو شفا بدی ... چه جسمی ، چه روانی
گره از کاره مردم باز کنی
به پسرها و دخترهامون بخت خوب و خوش عطا کنی
هر کسی در زندگی طعم شکست رو مزه کرده ، به خوشی و خوشحالی برسونیش
روح رفتگانمونو قرین الطافت کنی و ببخشیشون
روح رفتگانی که هیشکیو ندارن یا بازماندگان بد دارن قرین رحمتت کنی
همه رو در کار و تحصیل و ... موفق کنی
قضا و بلا رو ازمون دور کنی
ما رو آنی به حال خودمون رها نکنی
این سال رو برامون مایه آرامش و خوشی قرار بدی
توفیق طاعت و عبادتت رو بهمون بدی و شر شیطان شیاطین رو ازمون دور کنی و هواس نفس رو در ما بکشی مگر در جای حلال خودش.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
دوستان خوبم شما هم میتونین دلنوشته بذارین و از حضورتون ممنونم .

:72:




http://www.hamdardi.net/imgup/59783590a018262eef.jpg

ﺧـــــــــــﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ،،
ﻭ ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ﻭ ﺩﺍﺭ ﻣﻼ‌ﻝ ﺁﻭﺭ ﺩﻭﺭﺍن ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ،،،
نا امید نشیم و حقیقت اصلی زندگی را درک کنیم .





ﺧـــــــــــﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ،
به ﭘﻨﺠﻪ ﯼ ﻃﻼ‌ﯾﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭﯾﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺑﯽ ﺑﯿﮑﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺎ
ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭ ﺁﯾﯿـــــــــﻢ...




:72:

خدایا :


به من بفهمون ،کجای سرنوشتم

در این مسیر زندگی ،، کدوم ور مسیرم


خدایا :
مسیر دراز هست،، و راه باریک
شب نزدیکه !
و فانوس من.....؟!





یا عبادی الذین اسرفو ،،،،کلام توست،،،

ربنا اغفرلنا ،،،ندای من

خدایا من دوستت دارم ،
من ازینهمه مهربونی تو حیرانم ، یا رئوف بالعباد

همون اندازه که نیاز دارم ازت خواهش کنم ، نیاز دارم ازت تشکر کنم با صدای بلند
نمیخام قدرنشناس باشم و موقع حاجت بیام صدات کنم ، اما ، نمیخام اینهمه بزرگیتم نادیده بگیرم و از رحمتت ناامید بشم ، یا واهب العطایا ، ای که گفتی بنده من تو بیا صدام کن من اجابت میکنم من هواتو دارم من میشنوم میبینم میبخشم به بندهام از رگ گردن نزدیک ترم و مهربون تر از همه ام

خدایا من تسلیم تسلیم و راضیم
به یه چیزی احتیاج دارم ، هم میبینی هم مهربونی هم میتونی
دوست دارم امسال خوشحال باشم ، خدایا خوشحالم کن ، فقط تو میتونی
نمیخام تا تنهاشدنم زیاد میشه بغض داشته باشم ، میخام سبک شم ، از تهه قلبم بخندم
میخام در مورد بعضی چیزا که حرف میزنم اشکم در نیاد

خدایا خوشحال کن همه اونایی رو که خیلی وقته میخان خوشحال باشن میخان سپاسگزار باشن و هستن ، میخندن آبروداری میکنن اما یه چیز سنگین توی سینه شونه که نمیزاره از تهه دل خوشحال شن

خدایا به همه خوشحالی بده .
خدایا ممنون که هستی ممنون که میشنوی و میدونی و
ممنونم که ما میدونیم که تو میبینی و مهربونی .

سلام به خدای لطیف تر و خوشبو تر از گلبرگ های یاس
و دوستانی به زلالی آب جویبار...
این مدت که گذشت فشار روانی روم خیلی زیاد بود، یه دقیقه هایی واقعا کم میاوردم
خیلی سخت گذشت ، خیلی خسته شدم. میومدم برای کمک به دوستانم اما دستم برای نوشتن نمیرفت.
من تابحال هیچی نگفتم و ننوشتم...
فقط میدونم اگر نشکستم، مدیون خداوندی هستم که منو همینجوری پذیرفت و بهم مهربانی کرد
خیلی جاها حقش بود که بهم عصبانی شه، ازم ناراحت شه، یا دوستم نداشته باشه... اما هرگز حتی یک ثانیه روشو برنگردوند... اون میدونست من ضعیغم و نادان... اون کریمی بود که منو از درگاه خودش ناامید نروند...
قربون خدای مهربانم برم
تمام این سالها کنار من بود تا سختی ها بمن آسان بشه.
شما نمیدونین که چه روزهایی گذشت ، شاید چند روزش رو کسی نتونه تحمل کنه اما خدا قدرتش رو داد و توان جنگیدن با تموم غم ها و ناراحتی ها
تمام خلاء ها رو پر کرد
از جایی که نمیدونستم کمکم کرد ... بعضی وقتا میموندم که چی شد اینطور شد...
ازش سپاسگذارم که بقلب من قوت داد برای رشد کردن و بزرگ شدن.. برای پشت سر گذاشتن غم ها
شما هر کدوم تو رندگیتون مشکلاتی دارین، اما همین الان وسط این همه درگیری فقط شمایین که توان پذیرشش رو دارین، ببینین اگر به کسی جز شما این مشکلات میرسید چه اتفاقی براش میفتاد؟ این لطف خداست که دست ما رو میگیره، نگران نباشین دیر یا زود تموم میشه، انشالله
ما نه خدا رو میبینیم و نه صداشو میشنویم ...باور کنین این خدا بهترینه...
از قدرت ما خارج هست توانایی درک خدا، دیدن و شنیدن صداش...
دیدنی ها و شنیدنی ها زود رنگ میبازن....
اتمسفر زندگیتون پر از یاد خدا و لحظه هاتون پر از آرامش، لب تک تکتون خندون و دلشون شاد
امیدوارم تا مدتی دیگه این سایت مجرد نداشته باشه، دخترامون شوهر کنن و پسرامون زن بگیرن... بخت و بالین خوش داشته باشن( ایراد گیری و بهونه و چیزای سطحی رو دور بریزن و قلب هاشونو بهم هدیه کنن) بحق امام زمان ع
امیداورم متأهلامون مشکلاتشون حل بشه و زندگیشون قند و نبات شه بحق بزرگی خدا
امیدوارم دوستانی که مشکلات شخصی دارن ، مشکلاتشون تموم بشه و زیر باد کولر تابستون بستنی زعفرونی بخورن انشالله
امیدوارم با هم مهربان باشیم و در اتمسفری شاد و مثبت انرژی بگیریم و شاهد اتفاقای خوب باشیم.
از لطف خدا ناامید نشین ، اون حواسش به شما هست.

و یک صحبت با جناب آقای مدیر همدردی
برادر؛
اگر قم هستین ما بچه های همدردی و همه رو از دعای خیرتون در حرم مطهر محروم نفرمایین. تشکر
در پناه خدا

سلام به همه ی دوستان
یکبار که خیلی نا امید شده بودم تنهای تنها بودم بدون هیچ واسطه ای متوسل شدم به حضرت حق
استرس شدید داشتم که چه اتفاقی میافته دهم ماه محرم بود
که یدفعه اون اتفاق کنسل شد
چشمام پر از اشک شد
برای اولین بار بود که واقعا حس کردم خدا چقدر نزدیک خدا صدای من را هم شنید
انگار خدا من را هم دارد میبیند

فقط یک مصرع
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

بارالها...
هستیم بر آن عهد که بستیم
به امید پیروزی نیروهای انقلاب...

خدایا :

نمیشه! ،،،،،

مگه میشه آدم بگذره از اونی که زندگیشه،،،

مگه ریشه از زردی ساقه هاش خسته میشه،،،،،،


ممنون ،،،،بابت همه چی .:72:

خدایا،،،،،

ما را با غم عشق،،، آشنا کن،

ز غم های دگر ،،،غیر از غم ِ عشقت،،، رها کن :72:

تو روزنه ی نوری
در خانه ی ظلمت پوش
دیباچه ی آوازی
بر متن شب خاموش
چیزی به من از باران
چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه
چیزی به من از آواز
میبخشی و میخوابی
در بستری از اعجاز
میمانم و میرویم
در سنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش
...

خوشبختی،
یعنی نگاهم کنی ،،،،

خوشبختی،،،،
یعنی که سر به راهم کنی:72:

خدایا...
مهربان من...
دلم به تو گرم شد، وقتی که احساسم سرد بود.. وقتی که همه ی درها بسته شد
من تنها بودم که دستمو گرفتی و بلند شدم ، از این زمین سرد و یخی
هیچی امیدی نبود، که در عین ناامیدی .. درخشیدی و امید شدی
اگر ذهن فراموشکارم و دل پر گناهم مهربانی تو رو فراموش کرد، بدون که همیشه دوستت دارم و تو در قلب منی. ممنوم یگانه ی من
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه‌ای افتاد که دانه‌ گندمی را با خود به طرف دریا حمل می‌کرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه می‌کرد که در همان لحظه قورباغه‌ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفت زده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی توخالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می‌کند که نمی‌تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می‌کنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می‌برد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ می‌گذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه‌ گندم را نزد او می‌گذارم و سپس باز می گردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا می‌اورد و دهانش را باز می‌کند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می‌بری، آیا سخنی از او شنیده‌ای؟
مورچه گفت: آری او می‌گوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی‌کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
دوستان به تاپیک دعای امن یجیب هم سری بزنین و با درج اسمتون طلب دعا کنین ، که دعا در حق یکدیگر بسیار پسندیده هست. من رو از دعای خیرتون بی بهره نگذارین.