سلام
بعد از ۶ سال ادعای عاشقی شوهرمو شکایت کردم .هم برا مهریه.هم به خاطر این که زده دست منو شکسته.من دوستش دارم اما دیگه خسته شدم.مبخوام درخواست طلاق هم بدم.میترسم.کمک میخوام.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
بعد از ۶ سال ادعای عاشقی شوهرمو شکایت کردم .هم برا مهریه.هم به خاطر این که زده دست منو شکسته.من دوستش دارم اما دیگه خسته شدم.مبخوام درخواست طلاق هم بدم.میترسم.کمک میخوام.
من در سن۱۸سالگی کاملاً سنتی با شوهرم اشنا شدم.شوهرم با وجود این که ۲۲سال سن داشت دانشجو ترم ۴دانشگاه ازاد بدون هیچ پشتوانه مالی بود.اما من بر خلاف میل خانوادم یه دل نه صد دل عاشقش شدم.ایشون مداح اهل بیت هستن و منم به خاطر اعتقاداتم بهشون جواب مثبت دادم.سه سال نامزدی و یک سال عقد بودیم .الان دوسال هم هست که ازدواج کردیم.از اول نامزدی همیشه مشکل داشتیم .شوهرم دمدمی مزاج ،بداخلاق،پرخاشگر ،سوسول مامانی، اما من واقعا دوستش داشتم.خدا میدونه چه قد سختی کشیدم تا لیسانسشو گرفت. بعدش یک سال در به در دنبال کار بودیم براش که به کمک بابام بلاخره رفت تو نظام.تو دوران عقد و نامزدی چند بار خانواده ها جلسه گرفتن چند بار رفتیم پیش مشاور همه میگفتن بیکاره اذیت میشه تو تحمل کن خوب میشه.(به خاطر بد اخلاقی هاش،فحش هاش).شوهرم از قبل نامزدی وسواسی شدید داشت خدا خودش شاهده چه قد برنامه ریزی کردم چه قد باهم تمرین کردیم که وسواسش که ارث مادرش بود رو کنار گذاشت.بعد از ازدواج که مشکل کار نداشت دوباره دغدغش شده بود انتقالی به شهر محل سکونتمون(شهر محل کارش سه ساعت فاصله داره) .همش میگفت مامانم تنهاست مبخوام پیشش بمونم درصورتیکه که چهار تا برادر و دو خواهر دیگه هم داره.هر جا هم رفته دنبال انتقالیش بهش گفتن یا استعفا یا حداقل ۱۵سال کار بعد انتقالی.با وجود این که سه بار استخاره زد هر سه بار هم بد اومد اما به قول خودش دست از تلاش بر نداشت که نداشت.تو این مدت که دنبال کارای انتقالیش بود همش اعصابش داغون با کوچکترین اتفاق میگفت من نمیرم سر کار تو هم پاشو برو خونه تون.من سه روز بعد از ازدواج متوجه شدم شوهرم به فیلم پورنو معتاد شده خیلی تحقیر شدم خیلی در موردش باهاش حرف زدم اما انگار نه انگار.از سکسمون راضی راضی بود اما من جثه ضعیف و لاغر اندامی دارم همیشه میگفت از چشم نمیتونی ارضام کنی.به نظرتون این دلیل برای چشم چرونی میشه واسه کسی که ادعای مذهب میکنه.اخه خودش منو دید کسی که اجبارش نکرده بود:97:.البته مشکل من یکی دو تا نیست.بد دهنی تهمت،دست بزن.
شوهرم کلا یا کاملاً خوبه یا کاملاً بد.پارسال شب نیمه شعبان با اجاره خودش رفتم عروسی بعد ساعت ۱۲ که اومدم شروع کرد به جر و بحث با من(به خاطر ناراحتی از مشکلات مداحی و هیئت)و منو کتک زد و گفت زنگ بزن پدرت بیاد تکلیف تو مشخص کنه .پدرو مادرم که اومدن حال و روز منو که دیدن منو با خودشون بردن.سه ماه خونه پدرم بودم که با تعهد برادرش و خونه مستقل گرفتن دوباره برگشتم پیشش.تا سه ماه زندگیم خوب بود بعد دوباره شروع کرد به بهانه گیری.تا دوماه پیش که پسر خالم رفت تو کما باز با اجاره خودش رفتم پیشش که دوباره مامانش تماس گرفت که چرا رفتی و وقتی اومدم خونه خودش هم شروع کرد به کتک زدن من که تا ۲۴ساعت نتونستم از جام بلند شم بعدش خودش زنگ زد داداشم اومد منو برد دکتر (به داداشم گفتیم از پله ها افتادم) یه ماه بعد دوباره دعوا که این بار بهم تهمت زد به شوهر خاله ات علاقه داری،به بابام تهمت زد,به مامانم فحش ناموسی داد که منم کنترل رو پرت کردم از شانس بدم خورد به تلویزیون و شکست که بهانه ای شد و شروع کرد به کتک زدن (نامه پزشکی قانونی دارم ۸مورد کبودی بدنم با شکستگی کتف)یک هفته بیمارستان بودم نه خودش نه خانوادش سراغی از من نگرفتن.الان یک ماهه اومدم خونه بابام.دیروز تو دادگاه دیدمش خیلی لاغر شده بود دلم به حالش سوخت....
کمکککککککک
خانوادت چی میگن؟
نظرشون چیه؟ میگن زندگی کنی یا جدا شی؟
اگه دوست داری زندگی کنی چرا مهریه را اجرا گذاشتی ؟
می خوای مهریه بگیری و دوباره بری پیشش و باهاش زیر یه سقف زندگی کنی؟!!!
بچه که ندارید؟
یه سوال شما که اخلاقش را میدونستی(( به هر 6 سال هست که میشناسیش)) چرا رفتی دیدن پسر خاله ات؟!!! آدمی که تو کما هست مگه تو را میبینه که از دیدنت خوشحال شود؟!!!! یه زنگ میزدی خالت یا دختر خاله ای یا همسرش احوالش را میپرسیدی
هر زن باید یه سیاست هایی در زندگی بلد باشه
باید بلد باشه که چی کار کنه تا آتش یه دعوا را بخواباند
باید بلد باشه تو دعوا و درگیری چی کار کند تا سر و صدا تمام شود
و باید زرنگ و هوشیار باشد و کاری نکند تا دعوایی پا بگیرد
البته اینم بگم که اصلا هیچ مردی حق نداره زنش را کتک بزنه چه به اینکه کتفش بشکنه و واقعا متاسفم از اتفاقی که برات افتاده امیدوارم شوهرت قدر این زن عاشق را بداند
مرسی عزیزم که جوابمو دادی
دیگه نمیتونم ببخشمش.میخوام برخلاف دلم طلاق بگیرم.نه خدا رو شکر بچه نداریم.
اخه خودش اصرار داشت برم پیشش.خودش هم قرار بود بعد ازظهر بیاد پیشم.
خیلی دلم به حال خانوادم میسوزه،تو این ۶سال پا به پام اشک ربختن،سختی کشیدن، مامان و بابام میگن اگه دوباره بخوای دلت به حالش بسوزه و برگردی عاقت میکنیم.
من الان فقط و فقط مشکلم با دلمه!؟
من کمک میخوام
به نظرتون دلسوزی واسه شوهرم بی مورده؟
من مطمئنم که زندگیم با شوهرم تا زنده ام جهنمه.تجربه ۶ساله میگه روز به روز اخلاقش بدتر میشه.
بابام تصمیم داره حتی از کار بی کارش کنه!
اما از طلاق و بعدش میترسم؟
خانوادم و عمو و دایی و کل خاندان میگن فقط طلاق.و کلی هم به من محبت میکنن که این دوران سخت نگذره.
اما مطمئنم هیچ کس الان نمیتونه شوهرم رو اروم کنه.:302:
سلام دوست عزیز
راستش من فکر می کنم هیچ وقت نمیشه از راه دور راجع به موندن یا نموندن تو یه زندگی نظر داد. فقط تعجب من از اینه که شما چطور مردی رو که صراحتا بهتون گفته
تو من رو از چشم ارضا نمیکنی و بدتر از اون شما رو تا این حد شدید کتک زده دوست دارید؟
پست جدیدتون رو الان دیدم.به نظر من در حال حاضر و بعد از این همه اتفاق بهتره برای خودتون بیشتر
دلسوزی کنید.بعد هم برای پدر و مادرتون که شش سال زجر کشیدن شما رو دیدن.
ممنون انیتا ۱۲۳ ممنون که جواب منو دادی
اره خودمم میخوام به خاطر خودم و خانوادم و عزت نفسم طلاق بگیرم.
میخوام ان شاالله شروع کنم به درس خواندن واسه ارشد.
از تنهایی میترسم.یعنی وحشت دارم.
خواهش میکنم عزیزم.با توجه به خانواده خوبی که دارید و حمایتهاشون تنهایی نمیتونه برای شما خیلی آزاردهنده باشه.البته طبیعیه که تا یک مدت شرایط سختی را تجربه
خواهید کرد ولی مطمئن باشین که این برای مدت کوتاهی هست و با کمک اطرافیان و عزم و اراده خودتون همه چیز براتون راحت تر میشه.
راستش من با اینکه در جریان کامل زندگی شما نیستم فقط با توجه به همین مسائلی که از زندگیتون داشتین حس می کنم زندگی متاهلیتون خیلی بیشتر از تنهایی
استرس زا بوده.اینکه همش در انتظار خشم همسرتون و کتک های اون باشین شرایط خیلی سخت تری از جدایی هست.
مرسی عزیزم
حق با شماست زندگی این چند سالم خیلی پر تنش و استرس زا بوده.
من هنوز ۲۳سالمه.از دید مردم به یه زن مطلقه میترسم؟
هنوز هیچی نشده از همه مردا ترس دارم.
از این ترس دارم که اقا ی به اصطلاح شوهر به هیچ وجه راضی به طلاق نیست.نمیدونم چند سال دیگه از عمرم رو باید تو رفت و آمد دادگاه بگذرونم.
به هر حال بازم تشکر که درد دل منو خوندی و جواب دادی.
خیلی متاسفم از ویژگیهای خوب و بد خودت و همسرت کامل برامون بنویس
بنظر من شرط کنید فقط در صورتی به زندگی برمیگردید که ایشون با شما تحت نظر یک مشاوره خوب چندین جلسه باشین تا هردو با و برطرف شدن مشکلاتتون بصورت دقیق انجام بشه
و تا اتمام جلسات و مطمین شدن از زندگی باهم فعلا شما پیش خونوادتون باشین بنظر من عجله نکنید برا جداشدن من فکر میکنم ایشون بیماره و اگر خوب بشه زندگیت درست میشهاگر دوسش داری فرصت بده
بقول مدیرسایت انرزی که برای ساختن زندگی فعلی میگذاریم کمتر از انرژی است که برای زندگیبعد طلاق و مجدد میگذاریم
ممنونم ستاره زیبا
ویژگی های خوب همسرم:البته تا حالش خوبه،خیلی مهربونه،خیلی منو دوست داره،۲۸سالشه،شاغله،هر کاری که از دستش بر بیاد انجام میده تا منو خوشحال کنه،
روابط زناشوی.عالی،خوش تیپ
ویژگی بد:همیشه یه سوژه واسه ناراحتی خودش و اطرافیانش داره،زودرنج،اهل فحاشی هست،جدیدا تهمت میزنه،دست بزن هم که داره،بد اخلاق،روابط اجتماعی ضعیف،از کارش ناراضی،حسود،دمدمی مزاج،
خودمم احساساتی،به قول خانواده خودش شوهر دوست که چه عرض کنم شوهر پرست،با همه خانوادش روابطم خوبه(خودشون باهم سازش ندارن)،با همه دار و ندار ش ساختم،چهار سال نامزدی بدون هیچ پولی،
منم هر وقت که فحش مبداد کلا اعصابم بهم میریخت و داد و بیداد میکردم،جدیدا به خاطر جریان انتقالیش خیلی مخالفت میکردم(اخه مطمعن بودم درست نمیشه،تا ناامید میشد میگفت من نمیتونم خرج تو رو بدم پاشو برو خونه تون)٬ خانوادش هم میگفتن تو باهات حرف بزن(به خاطر کار و انتقالیش)بعد خودشون پیشش خودشونو راضی نشون میدادن
،
در برار داد و بیدادش سکوت میکردم منو کتک میزد و میگفت بی خیالی،گریه میکردم بدتر اصبانی میشد،داد و بیداد میکردم میگفت زن که صداشو بلند نمیکنه
دوستش دارم خیلی زیاد اونم منو دوست داره اما دیگه خسته شدم،بریدم،دلم به حال خانوادم میسوزه،اونا میگن فقط طلاق
چند ماه پیش سه ماه قهر خونه بابام بودم بعدش سه ماه خوب بود بعد روز از نو روزی از نو.
مشاوره قبل از عروسی رفتیم ولی فایده نداشت.
سر جریان انتقالیش(بهونش اینه میخوام شهر خودم پیش مامانم باشم)هم من هم خانوادم هم خانواده خودش بارها باهاش حرف زدیم که فعلا نمیشه صبر کن قبول میکرد اما بعد یه مدت ........
امروز دقیقا چهل روز از اون روز لعنتی از اون اتفاق میگذره
من تنهایی خاکش کردم
تنهایی سوم و هفتم و حالا چهلم واسش گرفتم
تنهایی گریه کردم،مویه کردم،خاک بر سر خودم ریختم.
هر کس هم میاد پیشم به جای تسلیت میگه بهتر که دیگه نیست، از دستش خلاص شدی،راحت شدی!
:54::54::54:
مصطفی مرده ،خودش خودشو کشت.
عزیزم دوس داشتن خشک و خالی که نمیشه. نیمشه همسرت تو رو به باد کتک بگیره بعدش بگه میمیرم برات. تو فقط برا خودت زندگی نمی کنی که. فردا پس فردا حامله بشی، اون وقت بازم کتکت بزنه بعد 24 ساعت می تونی پا شی؟! تکلیف اون بچه هایی که می خوای تحویل اجتماع بدی چی میشه؟! حتما باید کتک کاری ببینن؟! حتما باید شاهد فحاشی باشن؟! شوهرت عوض نمیشه که بدتر میشه (اگه قرار به عوض شدن بود پدر من عوض میشد، چند نفری به پاش سوختیم و ساختیم آقا و خانوادش طلبکارم هستن).
کسی نمیگه بعد طلاق همه چی عالیه ولی قبلش همه چی عالی بوده؟........نترس. خدا رو شکر خانوادت پشتتن
ممنون غبار غم که همه حرف های من رو خوندی و نظر دادی.
اره خدا رو شکر خانوادم پشتم هستن.
واقیعت این چهل روز به جز درد دستم که شکسته هیچ غم و غصه ای نداشتم.چهل روز بدون کتک کاری،بدون فحش،بدون داد و بیداد،بدون تحقیر.
شبها اروم سرم و میزارم رو بالشت و صبح بدون هیچ دغدغه ای بیدار میشم(دقیقا بر عکس قبل)
اما از بعدش میترسم............
از بی کاری
از تنهایی
من خیلی احساساتی و عاطفی هستم محبت هیچ کس جای محبت شوهر ادمو نمیتونه پر کنه.یعنی من باید تا اخر عمر محروم بمونم ایا!؟
- - - Updated - - -
من منتظر نظرات همه شما عزیزان هستم
کسی نیست نظر بده؟؟؟؟؟؟؟
.
شما همسرتونو دوست دارید
پس به طلاق فکر نکنید . طلاق توی جامعه ما مثل بیماری میمونه .
این مدت که تنها هستین به مشاور مراجعه کنید و کتاب و مقالات در این مورد بخونین
برای درست شدن زندگیتون تلاش کنبد
حداقل این مدت به جای غم خوردن سعی کنین به هدف ها و علایقتون فکر کنین و سعی کنین مهارت هایی یاد بگیرید .یاد بگیرید یه زندگی خوب بسازید
همچی خوب میشه :72:
ممنونم نرگس خانم
خیلی دوست دارم این زندگی درست شه،اما اصلا امیدی به بهبودیش نیست
اگه زمانی زمانی بخوان برگردم پیشش خودم نابود میشم،چون او تکلیفش مشخصه ذاتش عوض نمیشه.کپی برار اصل مادرشه.شب نماز شب میخوند صبح به خاطر وسواسش به من فحش مادر میداد.
بعد با دل مامان و بابام چه کار کنم.۶سال زجرشون دادم میخوام به خاطر اونا طلاق بگیرم.
من شوهرمو همه جوره دوست دارم اونا چه گناهی کردن که این اقا همیشه بهشون بی احترامی کنه.
مصطفی خیلی بد باهام کرد زد کتف منو شکست یه هفته بیمارستان بودم با وجود این که خودشم بیمارستان بود(بعد از این که منو کتک زد دست خودشو زد به شیشه و بردنش اتاق عمل)تو یه بخش بستری بودیم اما حالی ازم نپرسید.کل خانوادش از جلو اتاق من رد میشدند اما نیومدن دیدن من.
به خدا تو فامیل روم نمیشه دیگه بگم دو سال این اقا شوهرم بوده.
ولی با توجه به ویژگیهای که گفتی نظرم اینه یه فرصت بهش بدی اما نه بزودی و راحتی بذار یکم نبودت رو حس کنه و واقعا بخادت و تغییر کنه اکثر اقایون با توجه به تاپیکهای سایت ویزگیهای همسر شما رو دارن اما هنوز پای زندگیشون هستن دختر خوب منظور من از مشاوریک روانشناس حاذق بود نه یه فرد کم تجربه شاید هم نیاز به روانپزشک باشه از وسواش مشخصه که خودش با خودش درگیره حالا اگر یکی حریمش رو بهم بزنه قاطی میکنه
بعد طلاق همونهایی که تشویق به طلاق میکردن میرن و شاید هم سرکوفت بزنن اما اونی که میمونه شمایی با یه اینده نامعلوم
من گفتم تا زمانیکه همسرت جلسات مشاورش تکمیل نشده خونه پدرتباش تا ایشون خودش رو صلاحیتش رو به شما ثابت کنه حالا که ایشون دوستت داره و نمیخاد طلاقت بده ازین فرصت به نفع خودت استفاده کن
همچنین شما هم باید برخورد درست در موقعیتها رو یاد بگیری کلا مهارتهای زناشوییت رو بالا ببر خودت هم یادبگیر که در مقابل رفتارهاش چکار کنی تا ایشون تا مرز دست بلند کردن پیش نره درست بهت میگن شوهر پرست اما این نظر دیگرانه از نظر شوهرت چطوری؟؟؟؟؟
سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن ایشالله تغییراتی میبینی
ممنون ستاره زیبا
سخنرانی دکتر حبشی رو چند ماه پیش با شوهرم گوش دادم.
جلسه قبل که رفتیم دادگاه شوهرم خودش به قاضی گفت خانمم خیلی منو دوست داره (گفته خانمم روزی بیست بار بهم ابراز علاقه میکرد)
به نظر خودم هر چی کشیدم از محبت بیش از حد خودم بود.
این چند ماه اخیر خیلی اصرار کردم بریم مشاوره اما مخالفت میکرد و میگفت خودم مشکلات مو حل میکنم.باید پیش روانپزشک بره که دیگه اصلا قبول نمیکنه.
شهری که زندگی میکنیم کوچیکه همه از جریانات خبر دار شدن.بزرگترای فامیل من و عمو هاش به خاطر این موضوع جر و بحث کردن اصلا راه برگشتی نیست.
سلام به همه دوستان
امروز من رفتم دادگاه ،شوهرم هم بوده،تو پله ها منو تنها دیده حتی بهم سلام هم نکرد.
راسته که میگن از دل برود همان که از دیده برفت.
تو چشماش هیچ عشقی نبود،هیچ محبتی،هیچ امیدی.
تصمیم واسه طلاق قطعی شد.واسم دعا کنید.
فردا دوباره به خاطر ضرب و شتم اقا جلسه دادگاه دارم. واسم دعا کنید بتونم ثابتش کنم که منو زده(خودش میگه من خود زنی کردم)
سلام
به بعد طلاق فكر كردي؟؟؟
بهتره يكم صبر كني عجله نكن بعدا پشيمون ميشي!!!!!
بهتره يك بزرگتربياد پا در ميوني:305::305::305:
برات دعا ميكنم خدا اون طور كه به صلاحت هست برات رقم بزنه.
بنظرم ایندتو تباه نکن ممکنه 10 سال بعد هم از لحاظ روحی وجسمی بیمار بشی و هم دیگه زیبایی و جوانی الانت رو نداری. همین الان ممکنه کیسهای مناسبی برات پیدا بشن و بتونی خوشبخت زندگی کنی اگر واقعا به بن بست رسیدی سعی نکن رابطه رو یه طرفه نگه داری ولی اگه فکر میکنی جایی برای موندن هست و اینده روشنی ممکنه داشته باشی باز هم تلاش کن. ابشالا هرچی خیره
ممنون دوستان که نظر دادین
اره فکرامو کردم.من ۶ساله واسه اقا از هر تلاشی کوتاهی نکردم.اما او چی تو عمل هیچ زحمتی به خودش نمیده.فقط بلده خوب حرف بزنه.نمیدونم شاید شاید یه روزی پشیمون شدم.اما الان پیش خانوادم حالم خیلی خوبه.مثل قبل نیستم.شرایط واسه ادامه تحصیل دارم.
الان این قد ارومم که احساس میکنم اگه تا اخر عمر پیش خانوادم بمونم ضرر نمیکنم.
- - - Updated - - -
به خدا اگه یه درصد امید به بهتر شدن این زندگی داشتم دوباره تلاشمو شروع میکردم.
ای کاش به حرف خانوادم گوش میدادم.
ای کاش این همه دلسوزی نمیکردم براش.
ای کاش این همه اصرار برای به هم رسیدن نمیکردیم.(با وجود ازدواج سنتی و مخالفت خانواده من)
البته خوبیش این بود الان اصلا عذاب وجدان ندارم.الان پیش خدای خودم شرمنده نیستم.
عزيزم اين دوران ميگذره فقط قوي باش منم جاي تو بودم همين كاري كه تو كردي رو ميكردم اي كاش نزديك بودم تا بدوني چقدر باهات همدردي ميكنم
ارامش مهم ترين چيزه ما ازدواج ميكنيم كه ارامش بيشتري داشته باشيم نه كه ارامش خودمون رو ازدست بديم
همين كه خانوادت پشتت هستن بدون همين كار به صلاحه
برات دعا ميكنم از ته ته قلبم
سلام مهو خورشید عزیز
ببخشید یه سوال داشتم.تایپیک خودتونو خوندم.شما با شوهرت به کجا رسیدین؟
همين طور دارم ادامه ميدم
ميخوام دوسش داشته باشم
عاشقش بشم
از اينده ميترسم و از زندگي زير يه سقف :203:
انشاء الله موفق میشی عزیزم.امیدت به خدا باشه
- - - Updated - - -
سلام دوستان گلم
من امروز رفتم دادگاه
اما شوهرم نیومد
شوهرم کتک زدن منو انکار می کنه
امروز قاضی هم به من گفته باید دو تا شاهد حتما باشه
اخه من چه کار کنم.فقط خواهرش بوده که اونم حتما نمیاد
همسایه هم نداریم یعنی بانک و مغازه پشت خونه هم خونه مادرشه
عزیزان کسی تجربه نداره کمکم کنه؟
نیازمند یاری سبزتان هستم:316:
سلام
مگه مدارک پزشک قانونی ندارید؟ اگر مدارک تان کافی نیستند سعی کنید ازشون مدرک جمع کنید. قبلا گفته بودید شهرتون خیلی کوچیکه و همه از ماجرای شما خبر دارند. چطور حالا میگید شاهدی ندارید؟ پزشک قانونی، فامیل خودتون و فامیل آقا. سوابق پزشکی و .... شاید لازم باشه راهشو یاد بگیرید.
احتمال پارتی بازی و رشوه هم در محاکم زیاد است بخصوص برای بعضی صنف ها بیشتر. و درضمن این ها مسایل تخصصی است. حتما وکیل بگیرید. اگر براتون سنگینه وکیل دائمی داشته باشید با وکیل مشورت کنید (جلسه ای) وکلای خانواده هم هستند که رایگان مشورت می دهند هم در دادسراها حضوری هستند و هم تلفنی جواب میدند.
گاهی وقت ها لازمه قاضی بدونه شاکی از حقوق قانونی خودش خبر داره و حتی اگر نیاز باشه از قاضی هم به دلیل تخلفاتش شکایت میکنه. اینجور مواقع حتما باید وکیل باسواد، باتجربه و قابل اعتماد داشته باشید یا خودتون هم اطلاعات زیاد کسب کنید و هم پشتکار و سماجت داشته باشید. تنها هم نباشید که تصور کنند با تهدید میشه منصرق تون کرد، فرد همراه باید داشته باشید. و مدارک کافی.
موفق باشید
سلام عزیزم
نامه پزشکی قانونی رو دارم.صورت جلسه کلانتری هم تو پرونده هست.وکیل هم گرفتیم.
قاضی گفته شاهد عینی باید باشه.توکل بر خدا
- - - Updated - - -
حالم اصلا خوش نیست.
دو شب رفتم خوابگاه دانشگاه پیش دوستام روحیه بگیرم.ولی حالم خیلی خیلی بد شد.
کل خاطرات این چند سال واسم یادآوری شد.
ای کاش این اتفاقات پیش نمیومد.
ای کاش میشد همش کابوس باشه.
از خانم گیسو کمند میخوام راهنماییم کنه،دلداری کنه،راه حل بده:54:
احساس میکنم کم اوردم.فکر میکنم باید برم .باید از این دنیا خودم با پای خودم برم
سلام عزیزان
کسی نیست منو راهنمایی کنه!؟؟؟؟؟؟
یکی رو فرستادیم لباس و کتاب هام رو برام بفرسته.ولی گفتن در خونه قفله و کلید پیش خان داداشش هست.
میخوام بعدازظهر با مامور برم دم در خونه شون اخه هفته بعد میان ترم دارم.کارم زشته؟
من کمک میخوام.
سلام به همه دوستان
باز اومدم اینجا که بدونید واقعا ازموده را ازمودن خطاست
شنبه گذشته جلسه دادگاه الزام به تمکین داشتم.
شوهرم لایحه دفاعیه تحویل قاضی داد که با وجود این که خانمم مشکل اعصاب داره و قرص اعصاب میخوره و معدش مشکل داره،کیست داره و بچه دار نمیشه و دانشجو مشروطی هست و مهریه شو اجرا گذاشته چون دو تا داداش بیکار داره(بابام سرهنگ بازنشسته الان تو کار کاسبیه،در ضمن بابام (شوهرم رو گذاشت سر کار) بازم میخوامش.هر چیزی گفته دروغ بوده.این دروغ ها رو گفته که فقط نفقه نده.
راستی تو جلسه دیگه دادگاه به دروغ دست گذاشت رو قران که اصلا منو کتک نزده. قاضی هم میگه فقط باید شاهد باشه.
التماس دعای فراوان
سلام
صرفا جهت اطلاع
وکالت تام به وکیلم دادم واسه طلاق توافقی
مهریه،نفقه،دیه شکستگی دستم،طلاهای خودم و هدیه خانوادم و حتی گوشی خودم رو بخشیدم در عوض طلاق.
التماس دعا
از امروز ان شاء الله میخوام رو نقطه ضعف های خودم کار کنم.دوستان نظری دارن من منتظرم
شخصیت من تو زندگی مشترک با شوهرم تا شخصیت من تو خانوادم زمین تا آسمان فرق داره.تو خانوادم همیشه مشکل بوده (اما دروغ و تهمت و بی احترامی نه) اما من نه وسیله ای رو شکستم نه به کسی فحش دادم نه بی احترامی کردم پس چرا پیش شوهرم این کارا رو میکردم.
یعنی برم تو یه زندگی دیگه همین قد ضعیف میشم!؟یا شوهرم باعث شده من مثل خودش بشم!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام مطمني از طلاقت؟؟آيا راهي نيست تا دوباره از نو شروع كنيد؟
سلام خانوم سيماي عزيز
من نميتونم و در حدي نيستم حرفي در مورد برگشتن ب اون زندگي بهت بگم چون با اين اوضاعي ك ميگي برگشت سخته
ولي امكانش هست و حتماً با مشاوره هاصحبت كردي
ولي در مورد طلاق توافقي اينو بدون بعداً پشيمون خاهي شد
چرااا حق و حقوقتو نميخاي
چرا اعتماد به نفسي كه از دست دادي غرور از دست رفتتو هرچند با پول نميشه خريد ولي خيلي از دردات التيام پيدا ميكنه
بجنگ برا حقت
بخدا كار اشتباه ما خانوماست اقايونو پرورو وقيح كرده راحت بزنن و در رن
تو كه وكيل گرفتي لااقل يك دوم يك چهارم چميدونم هر چقد تونستي ازش بگير
اصلا ماهي ٢٥٠ تومن همونم بگير حقته فكر نكن تو دنياي بعد از طلاق خبريه
اسمون همون رنگه فقط تنهاتر شدي با ي قلب شكسته نميخام نااميدت كنم ولي همون ي قرون ك بگيري دلت خنك ميشه
راست راست نياد كتك بزنه توهبن كنه تحقير كنه بعدم راحت در ره
تازه ي چيزي هم كاسب شه
بگير تا بفهمه برا سالهاي از دست رفته زندگيت تقاص ميخاي
اميدوارم موفق باشي
بيشتر فكر كن .....
سلام دوست عزيز
ميشه بگين وضعيت تون به كجا رسيد؟