خرید کفش دوباره واژه طلاق را به زبان شوهرم آورد

با سلام خدمت همه کاربران همدردی
دوستای عزیز شوهرم دیروز دوباره حرف طلاق رو پیش کشید جناب باغبان لطفا نگید که باید مشاوره بریم چون هر چی تلاش میکنم قبول نمیکنه . شوهرم علیرغم اینکه وضع مالیش خوبه ولی از خرج کردن خوشش نمیاد برای خرید عید با اصرار های من کلا بهم هفتادو هشت هزار برای خرید عید پول داد تا با مامانم برم خرید منم یک پیرهن خریدم فقط چهل هزار برای کفشم باقی موند . مامانم چون دید پول کم آوردم بقیه پول کفش رو داد خریدیم خونه که اومدم شوهرم قیمت کفش رو پرسید بهش گفتم صد هزار دوباره جنجال به پا کرد که شما رو فروشنده احمق حساب کرده من میرم پیداش میکنم حقش رو میدم کف دستش ( کفش ها طبی بودن و اصلا گرون نخریدیم شصت هزار هم مامانم داد) همین جور که داد و بیداد میکرد بهش گفتم از پول تو فقط چهل هزار مونده بود برای چی اینقدر ناراحتی میگه برای اینکه شما رو خل حساب کردند . منم گفتم اگه بخوای کفش درست و حسابی بخری همینطوریه . بهش گفتم عروسمون یه کفش گرفته صدوهشتاد تومن خیلی هم راضیه ازش یا خاله ام یه کفش از کیش گرفته صدو شصت هزار چند ساله داره می پوشه پیاده روی خیلی هم راضیه . ما اصلا گرون نخریدیم دوباره قشقرق به پا کرد که من چیکار کنم عروستون یا خالت چه غلطی کرده اصلا حرف شخص سوم توی خونه من چیکار میکنه ... تا اینکه دیروز بهش گفتم فردا عیده دخترم هیچی نداره براش بریم یه کفش بخریم برگشت گفت من فعلا پول ندارم منم خیلی با آرامش گفتم خوب پس چیکار کنیم می خوای من با یک بهونه دیگه از مامانم قرض بگیرم بعدا پس بدیم دوباره داد وبیداد کرد که فکر میکنی مامانت کیه از اون قرض بگیری مامانت خودش بدبخته و ... حالا امروز موقع رفتن بهم گفت میدونی من اینبار کاملا جدی هستم و دارم میرم از دادگاه وقت بگیرم به جون دخترم هم قسم خورد که فکر نکن مثل دفعه های قبل میشه اینبار من کاملا جدی اقدام میکنم چون من تنهایی رو دوست دارم یه چند مدت ناراحت میشم بعد فراموشت میکنم من زنی که زبون دراز باشه و فکرش توی زندگیه بقیه باشه نمی خوام ( درحالیکه اصلا منظور من به رخ کشیدن نبود می خواستم بگم برای خرید کفش خوب یکم باید خرج کنی ) حالا دوباره رفت دادگاه منم اولش گفتم تو که تنهایی رو دوست داشتی چرا اومدی خواستگاریم و الانم با یه بچه توی بغلم می خوای تنها باشی ؟بعدش گفتم حتما برو دادگاه تصمیم تو برای من محترمه . به نظرتون چطوری برخورد کنم

سلام
هیچ کاری...
صبر کنید و منتظر بمونید و ببینید که شوهرتون اینبار هم نمیره دادگاه...
یادمه اوایل ازدواجم هر بار شوهرمو تهدید میکردم که اینبار خواهرت حرفی بزنه چشمامو میبندم و دهنمو باز میکنم فلان میکنم و بیسار...
شوهرم بعد یک سال زندگی با شناختی که از من به دست آورده بود و میدونست فقط هارت و پورت دارم و هرگز توی جمع دهنم به ناسزا باز نمیشه دیگه عصبانی نمیشد...
بهم میگفت نیکیا فقط منتظر اون روزیم که خواهرمو با فحشات بشوری و پهن کنی:97::97:
اصلا میخام ببینم وقتی توی جمع فحش میدی چه شکلی میشی... اصلا جنم دعوا داری:311::311::311:
این حرفا رو جوری نمیگفت که منو عصبی کنه ها... انگار داشت واقعا میگفت...منم که دیدم این حربه دیگه کاربرد نداره گذاشتمش کنار:303::303:

سلام. روز زن و روز مادر خدمتتون تبریک عرض میکنم
خیلی سخت ولی به این موضوع فکر کنید که برای بیرون رفت از این مشکل چند راه حل دارید تک تک شو یاد داشت بفرمایید
1-مثلا یکی از راه حل ها همون کفش قدیمی و یاکهنه خود را بپوشید و با ان به مهمانی بروید که آبروی همسرتان را تحت شعاع قرار بدهید کسی هم ازتون پرسید جلوش بگید برام نمیخره
2-میتونید قانع باشید انقدر حراجی ها را پایین بالا کنید تا کفش ارزون بخرید
3- میتونید به پدرشون بگید و از ایشون پول بگیرید
4-میتونید کار در منزل انتخاب کنید و یه حقوقی برای خودتون جمع کنید
5- میتونید بگید طلاق و لاغیر
6- میتونید بچه تون رو بیاموزید که جلوی پدر بگه فلانی چه کفش قشنگی داشت کاشکی منم داشتم یا بابای خوبم میخوام برای روز مادر برای مادرم هدیه بخرم پول میدی یا باهم بریم بخریم مامانی رو سورپرایز کنیم
و.....
ببینید بهترین گزینه کدومش که در ان اسیب کمتری میبینید همون انجام بدید

فعلا کاری به تصمیم شوهرتون ندارم ولی اشتباهات شما:
اول شماکه بودجه خودتونو میدونستید برای چی کفش صدهزارتومنی خریدین؟!
دوم قرض گرفتن ازمادرتون بود درحالیکه باشناختی ازشوهرتون پیدا کردم چقدر باید استرس تحمل کنید تا پول مادرتونو پس بدین که اینجور چهره شوهرتون روهم خراب میکنید
سوم هم که شوهرتون هم گفت مقایسه باخرید فامیلهای خودتون.
منم باهمسرم قهربودیم برای همین پول خیلی کمی بهم داد ولی ازتو حراجیها کفش بیست تومنی برای خودم ودخترم خریدم جنسشون هم خیلی خوب بود.عزیزم تو زندگیت سعی کن هرکاری انجام میدی نتیجشو پیش بینی بکنی تااین جور روزایی یه خاطره تلخ ازشون نداشته باشی.توی همین چندتا تاپیکی که داشتی شناخت من ازشوهرشما بیشترشده تاشناخت شما نسبت بهش وبنظرم این کارهاش کاملا قابل پیش بینی بود

سلام عزیزم
نمیگم چرا خرج کردی ، چون عیده و حتی روستاییها هم خرج میکنن.
نمیگم چرا گفتی از مامانم پول بگیرم به قرض، چون میدونم امیدت از طرف همسر ناامیده و تو این زمانه هفتاد و هشت تومن هیچی نیست.
نمیگم چرا بچت برای لباسش و لوازمش نیاز به خرید داره، چون عیده و هر پدری باید خودش بفهمه ، مگر یه آدم بیکار یا کارگر ساده باشه که واقعا پول نداشته باشه.
نمیگم چرا از دیگران مثال زدی ، چون طرف مقابلت خودش رو به بیهوشی زده. اگر کسی که خوابه بخوایم بیدارش کنیم، یک صدا زدن کافیه اما برای کسی که خودشو بخواب زده نمیشه کاری کرد.
سرت رو درد نمیارم تنها یک جمله بهت عرض میکنم؛
به تصمیمش لطفا احترام بگذار! خودت بهتر میفهمی چی میگم.
سال خوبی داشته باشی به دور از غم و دلشکستگی.:72:

ممنون از همه شما نیکیا جون . Omid12 و تولد آرزوهای عزیز
شوهرم براش اصلا مهم نیست که کفش های کهنمون رو بپوشیم چون اصلا فامیل ندارن که عید بریم خونشون . خونه فامیل های ما هم نمیاد به خاطر همین این راه کارساز نیست . دخترم هم اونقدر بزرگ نیست که معنی پول . روز مادر و ... رو بدونه . تولد آرزوهای عزیز در مورد قیمت کفش هم من با پولی که شوهرم داده بود برنامه ریزی کرده بودم و دنبال کفش با قیمت پایین بودم ولی وقتی این کفش رو دیدم و طبی و راحت بود مامانم شصت هزار بهم عیدی داد و گفت که اون کفش راحت رو بگیرم . الان که شوهرم اومد خونه با عصبانیت گفت هر چی بین ما بود به جان تک دخترم تموم شد منتظرم که دادگاه ها باز بشن تا این زندگی رو تموم کنم و خلاص بشم . تو هم راحت برو مثل دوران مجردیت گانتوهای کوتاه بپوش و آرایش کن . امروز عصرقرار بود بریم یه جایی بهش گفتم پس حالا که همه چیز بین ما تموم شده نیازی نیست تو بیای من خودم تنهایی میرم . گفت لازم نکرده خودم میام میبرم . من نمیدونم این اگه واقعا می خواد طلاق بده دیگه چه اهمیتی داره که خودش منو ببره و بیاره؟

یار مهربون عزیز مرسی از شما و وقتیکه برام گذاشتید . پیشاپیش عید شما و همه کاربران و مدیر همدردی محترم مبارک باشه

بقیه چقدر راحت بدون خوندن تاپیک های قبلی به این خانم گیر دادن ، یکی گفته بودجه مشخص بوده چرا کفش 100 تومانی خریدی ، به نظر شما می رفت دمپایی می خرید ؟

خانم نشاط زندگی ، اگه هزینه های باطل کردن تمبر و ... می دید همسر شما طلاق می گیره و الی اون هیچ وقت حاضر نیست پول خرج کنه

در ضمن همسر شما بیمار هست ، کاریش هم نمی تونید بکنید ، یعنی قابل اصلاح با رفتار شما نیست که کسی بیاد بگه با همسرت خوب باش ، اون بهتر می شه ، همسر شما هیچ وقت با رفتار شما بهتر نمی شه

یا باید ببریدش دکتر ، هر طور که شده
یا برید دادگاه نفقه بگیرید
کلا زور جوابگو همسر شما هست

کاربران عزیز واقعا دیگه موندم به چه زبونی با شوهرم حرف بزنم وضع مالی شوهرم خیلی خوبه ولی ... شوهرم اینا اصلا فامیل ندارن که بریم عید دیدنی چند تا از فامیل های ما برای دخترم عیدی دادن پدر شوهرم هم ده هزار بهش داد امروز خونه بودم که دیدم شوهرم بهم پیام داد نوشته بود پول های عیدی دخترمون رو بده می خوام براش پیرهن بخرم هنوز خونه مامان و بابام نرفتیم و پولی که جمع شده زیر صد تومنه اصلا این مبلغ در قبال دارایی شوهرم چیزی نیست که توی پول عیدی دخترم چشم داشته باشه خیلی دلم گرفته به نظرتون تا کی این رفتارش ادامه داره ؟!!

هر کاری می خوای بکن، ولی اصلا باهاش جر و بحث نکن. شان خودتو پایین نیار. صداتم بلند نکن. چه میدونم، چایی و کیک بیار بشینین با هم بخورین حرفتو در مورد خرید عید با محبت و شیطونی! بزن، قبول کرد، که هیچ، قبول نکرد دیگه هیچی نگو یکمم سزسنگین باش. همین.....من سال 91 که می خواستم برم دانشگاه یه جفت کتونی خریدم، چون زیاد جایی نمی رم و متاسفانه با سلیقه م کتونی عین روز اولش سالمه دریغ از یه خط که روش افتاده باشه:311:. الان که می پوشمش خجالت می کشم چون از مد افتاده ولی چاره دیگه ای ندارم

غبار غم عزیز ممنون از پاسختون . شوهرم از اینکه من توی کیفم پول داشته باشم هراس داره به خاطر همون می خواد زود اون پولها رو ازم بگیره درسته اون پول اصلا مبلغی نیست ولی اینجوری شوهرم پر رو تر میشه . شوهرم می تونه ما رو بهترین مسافرت ها ببره ولی دریغ از یک پارک . دخترم هم با وجود داشتن پدر پولدار از همه چی محرومه حتی کوچکترین حقش ( لباس عید ) دخترم الان درک نمیکنه که پولهای عیدیش رو ازش می گیرند فردا که بزرگ شد ... موندم توی این شرایط چیکار کنم

غبار غم عزیز ممنون از پاسختون
میدونم اون مبلغ اصلا چیزی نیست که بخوام با شوهرم در موردش گفت و گو کنم ولی اینجوری شوهرم پر رو تر میشه . با وضع مالی که شوهرم داره ما هم می تونیم بهترین مسافرت ها بریم ولی دریغ از یک پارک . دخترم الان از پول های عیدیش درک کامل رو نداره ولی کمی بزرگ بشه و ببینه پولهای عیدیش رو ازش بگیرن اون وقت ... حتی دوستهای خود شوهرم هم بهش میگن که با این همه ثروت واقعا خجالت نمیکشی این ماشین رو سوار میشی و... شوهرم هم به من میگه دوستام به من حسودی میکنن واقعا موندم توی این شرایط چیکار کنم

عزیزم منم یه همچین شرایطی رو تجربه کردم. از خساستم متنفرم چون اصلا خودم خسیس نیستم، البته ولخرجم نیستم. به نظرم دوران قبل ازدواج و نامزدی باید گربه رو دم حجله می کشتی و به خساست ایشون پی می بردی. سرزنشت نمی کنم. ببین بذار بچه ت خنزر پنزر بپوشه ولی عیدیاشو بریز تو حسابت، دستم بهشون نزن به کسیم نده. من به شخصه اگه ازدواج می کردم دوس داشتم بچه م خوشگل و شیک بپوشه ولی الان شما پولاشو نده پدرش. قشنگ منطقی بگو عیدیاشو برا آینده ش پس انداز می کنم دیگه حرفی زد یا چیزی گفت شما کوتاه بیا ولی کار خودتو بکن. مسلما همسرت قلق داره و احتمالا قلقش زبون بازیه ولی باید صبر کنی. یه جا حرفتو آروم بزنی روز بعد مثلا داد و بیداد کنی فایده نداره، میبینه بی ثباتی، میبینه نا آرومی. رو نقاط حساسشم دس نذار. مثلا میبینی میگی مامانت پول کفش و داده عصبی میشه و اون حرفا رو راجع به مادرت می زنه، شما دیگه تکرار نکن . ولی حتما یه سری زمینه هایی هست که تو اونا با مادرت اشتراک داره، اونارو تو چشم بیار. من الان نمی دونم وضع مالی خانواده پدریت چجوریه، ولی مثلا میبینی همسرت قورمه سبزی دوس داره مامانت بپزه، خوشگل کنه غذارو بیار خونه بگو مامانم برا شما اینو پخته.....خیلی از مردا عقلشون به چشمشونه.....موفق باشی

شوهرم دیگه شورش رو درآورده فقط چشمش به دست بچه هست ببینه بهش عیدی میدن یه جوری ازش بگیره . دیروز بهش گفتم ما که تا حالا مسافرت نرفتیم حداقل ببر مرکز خرید های شهر خودمون رو ببینیم با هزار مکافات رفتیم اونجا یه مغازه حراجی زده بود جنس هاش هم خیلی خوب بود من یه شلوار که قیمتش بیست هزار بود برداشتم شوهرم اونجا می گفت پولش رو باید خودت بدی منم گفتم آخه از کجا بدم اصلا نمی خوام بزار سر جاش ولی رفت صندوق حساب کرد تا اومدیم بیرون همش به شوخی و جدی می گفت پول شلوار رو بده آخر سر گفت حداقل نصفش رو بده منم گفتم مگه من کار میکنم مگه حقوق دارم گفت چهل و پنج هزار یارانه خودت رو میگیری گفتم هزار تا خرج دارم وقتی اومدیم خونه برگشته با اخم میگه از یارانه این ماه من ده هزار کم میکنم . من چند بار که همچین مشکلی داشتیم بهش گفتم بزار برم سر کار عمرا اگه ازت پول بخوام میگه می خوای بری سر کار خود نمایی کنی خواستگار پیدا کنی و هزار تا حرف کثیف . واقعا موندم چیکار کنم با هاش بیرون میرم میگه به مردها نگاه میکنی . بیرون نمیرم خونه خفه میشم تنهایی هم که نمیزاره جایی برم . ازش پول می خوام با هزار مصیبت یارانم رو میده و میگه هر چی خرج داری با اون انجام بده و ...

بنظرم فقط باید دکتر بره و ازین به بعد یارانتم دیگه نگیر کلا هیچ پولی نداشته باش که نگه خودت بخر خودت پولش بده اما ازش بخاه ولی با مهربونی با کاش ..
ابراز نیاز بهش من میدونم شوهرت دکتر بیا نیست شما خودت باید بشی دکتر ببین عزیزم باید از یه جایی به قلبش وارد شی شوهرت مریضه اما به هر حالیه رگ خابیداره از عصبی شدنهاش در مورد خونوادت و مقایسه با اونها باید بفهمی که اگر بهش انگیزه بدی بهش حس افتخار کردن و مفید بودن بدی حتما یه تغییراتی رو در خودش شروع میکنه همینکه بدش میاد پول مادرت رو به رخش بکشی نشون میده دوست نداره پایینتر بنظر بیاد پس بهش حس افتخار و تامین کنندگی بده
مثلا بگو این شلوار خیلی به نسبت جنسش قیمتش پایینه کاش میخریدیم اخه شلوارم کهنه شده حالا دو حالت داره یا میخره یا نمیخره اگر بخره خداروشکر ده یارانه هم که نداری بگه خودت باید نصفش بدی اگر نخره حس ناراحتی رو نشون بده حسی که بدور از خشم باشه یعنی فقط مثل بچها ناراحت باش اما پرخاش و داد و بیداد نکن اینجوری وجدان درد میگیره اما اینکه همسرت تغییراتی در خساست بکنه نیاز به پیش زمینهایی داره یعنی اینکه باید یه انرژی هایی رو دریافت بکنه تا راه بیفته مثلا وقتی همون شلوار خرید و گفت باید نصفش خودت بدی من اگه بودم میگفتم وااااااااااااای عزیزم چقدر مهربونی برام شلوار خریدی چقدر خوبی چقدررررر به داشتنت افتخار میکنم
اینقدر هندونه میذاشتم که پشیمون بشه چرا حرف یارانه رو زده برا هر خریدش همینطور ذوق میکردم تا کم کم برا نشون دادن خودش خودبخود ازین کارها کنه اما میدونستم باید صبور باشم چون چندساله از من کلمه تو خسیسی و .... رو شنیده پس باید باور کنه من دیگه به چشم خسیس بهش نگاه نمیکنم

شوهر شما بیماره.
به این راحتی هم دکتر بیا نیست.

معمولا با بالاتر رفتن سن اوضاعش بدتر هم می شه.
کسانی هم که می گن به دخترت بگو بره ازش پول بگیره به نظرم راهنمایی اشتباه می کنن.
دختر شما باید با عزت و احترام از پدر و مادرش پول بگیره نه با (ببخشید) گدایی و خواهش و التماس.
عزت نفس و شخصیت دخترتون را با این کار له نکنید. هیچ وقت اون را وسیله ی پول گرفتن نکنید !!

بشین فکرهات را بکن ببین می خوای این طوری زندگی کنی یا نه.
شاید اگه دکتر بیاد و همت کنه و ادامه بده، تغییری اتفاق بیفته.
در غیر اینصورت همینه که هست ...

فقط می تونی روی خودت و رفتارها یا سیاستهات کار کنی که فشار کمتری بهت بیاد.
مثل حرفی که "ستاره زیبا" گفتن. مثلا دیگه یارنه ات را ازش نگیری که به خاطر اون مجبور بشی این همه تحقیر و توهین و حرفهای بیخود بشنوی.
یه دفعه می گی هیچ ندارم خلاص ! دیگه صد بار نمی گه یه شلوار خریدی پولش را بده که شما از خودت هم بدت بیاد بخاطر خریدن یه شلوار بیست هزارتومنی.

نشاط زندگی عزیز
تاپیک شما خیلی ناراحتم کرده
مسلما شوهرتون از مشکلات روانی رنج میبره که ریشه در عدم اعتماد کامل به شما داره. شاید نتونستین اون اطمینان لازم رو بهش بدید که تا آخر عمر و تحت هر شرایطی باهاش هستین. ایشون برای کنترل شما از ابزارهای محدودیت مالی استفاده می کنه و این که نمیذاره برین سرکار هم ناشی ازین حس کنترل گری ایشونه. باید فضای خانوادتون صمیمی تر بشه از کلمه ما بیشتر استفاده کنین در یک کلام باید اعتماد آفرینی مطلقی ایجاد کنین. ازش کناره گیری نکنین نگین من فلان طلا رو ندارم و یا تو خونمون فلان وسایل رو ندارم بگین ما طلایی نداریم که پس انداز روزهای تنگنامون باشه.
شوهرتون در مورد خرید طلا چه نظری داره؟
خیلی از خانمها که مشکل شما رو داشتن تونستن با مجاب کردن همسرتون و خرید طلا یه پس اندازی داشته باشن.
ضمنا آنقدر روی یارانه تون تاکید نکنین. حتی این پول ناچیز هم از نظر شوهرتون یه جور اعلام استقلال تلقی میشه. اصلا ازش حرفی نزنین ولی همیشه بیشتر خرج کنین و ضمنا سعی کنین باهاش برین بازار تا بفهمه کفش چه قیمتی داره.

ستاره زیبا . شیدا جون و suzana عزیز ممنون از پاسختون
در مورد خرید طلا اصلا از شوهرم در خواست نکردم چون اونقدر برای نیاز های ضروری ریز باید چند ماه درخواست کنم که دیگه نه وقت میرسه برای درخواست طلا و نه حوصله اش رو دارم چند باری هم اوایل که بهش در مورد طلا گفتم بازم از اون جواب های زرنگ بازی بهم داد و گفت طلا مال زن های کولی هست مال خانم های بی کلاس و ... هست منم که در مورد سرمایه گذاری بهش گفتم شروع به داد و بیداد کرد که من جلوتر از سرمایه گذاری نیاز های ضروری دیگه دارم و ... طلاهای عروسیم رو هم همون ماه اول فروخت . آخه شوهرم یه چیزی گرون باشه یا میگه جلفه یا میگه کولیه