چطور با اينطور خانواده كه هانواده همسرم هستند رفتار كنم كه موفق باشم

سلام خوشحالم كه با اين سايت اشنا شدم.من بعد از عيد قراره برم سر خونه زندگيم بعد از چهار سال عقد بودن .خانواده شوهرم كه شامل پدر و مادرش هست قراره در يك طبقه باشند و بقيه بسراش در واحدهاي مجزاي يك اپارتمان .يكي از جاري هام بتازگي رفته سر خونه زندگيش و هر جمعه كه دختر ها و دامادها ناهار و شام خونه مادر شوهر هستن با برادر شوهرم بدون دعوت ميرن پايين و هر جمعه يك دسر يا خوراكي با خودش مياره پايين.من تصادفي مهمونشون بودم و ديدم خيلي هم صميمي شده طوري كه احساس ميكنم پرده اي بينشون بعنوان عروس و خانواده شوهر نمونده حالا سوال من اين هست كه من بعد رفتن سر خونه زندگيم نميخوام اينقدر صميمي باشم كه هر وقت ميرم پايين با خودم چيزي ببرم يا مثلا سر خود پاشم برم پايين و باعث بشم اونا هم هرموقع خواستن بيان خونه ما!خونواده شوهرم خيلي راحت هستند بعني زياد قيد و بند ندارند وبعضي چيزهارو كه خانواده من ميگن بايد در رابطه با عروس داماد رعايت كرد رو رعايت نميكنند و اين منو ميترسونه!مثلا من فعلا نامزدم مادر شوهرم به شوهرم گفته كه بهم بگه به عروساي ديگه هم گفته منم يه دسر درست كنم همين هفته كه مهموني دارن ببرم بواشون،در صورتي كه مادر من اينكارو نميكنه مخصوصا اگر عروسش هنوز خونه پدر ش باشه و نامزد چون زشت ميدونه و باعث زحمتش ميدونه ،من سر اين موضوع ناراحت شدم ولي نميدونم واقعا ناراحتيم بجاست يا نه چون خانوادم اينطور نيست بنظرم خيلي عجيب غريب مياد!بنظر شما چطور ميتونم رفتار كنم تا پرده هاي فاصله و احترام باهاشون حفظ بشه؟!

سلام
شما فکر میکنید برای چی مادر شوهرتون به شما اینگونه گفتند؟
آیا بخاطره اینکه نمیتونن خودشون درست کنن؟ که این فکر اشتباه است الان با آمدن اینترنت کتاب های آشپزی همه میتونن غذا ها و دسر های خوشمزه بپزند
حتمی میخوان جلوی فامیل و عروسای دیگه بگن این عروسم آشپزیش خوبه و از تون تعریف کنن
یک روز تعیین کنید که در هفته میروید خونشون مثلا جمعه ها
چه اشکالی داره مادر شوهرتون کمک کنید
شما میتونید هر هفته دسر نبرید ولی در یکی از این هفته ها بگید من غذا درست میکنم میارم مثلا غذای محلیتون درست کنید براشون یا همسرتون از بیرون بگیرن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid12

سلام
شما فکر میکنید برای چی مادر شوهرتون به شما اینگونه گفتند؟
آیا بخاطره اینکه نمیتونن خودشون درست کنن؟ که این فکر اشتباه است الان با آمدن اینترنت کتاب های آشپزی همه میتونن غذا ها و دسر های خوشمزه بپزند
حتمی میخوان جلوی فامیل و عروسای دیگه بگن این عروسم آشپزیش خوبه و از تون تعریف کنن
یک روز تعیین کنید که در هفته میروید خونشون مثلا جمعه ها
چه اشکالی داره مادر شوهرتون کمک کنید
شما میتونید هر هفته دسر نبرید ولی در یکی از این هفته ها بگید من غذا درست میکنم میارم مثلا غذای محلیتون درست کنید براشون یا همسرتون از بیرون بگیرن

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid12

سلام
شما فکر میکنید برای چی مادر شوهرتون به شما اینگونه گفتند؟
آیا بخاطره اینکه نمیتونن خودشون درست کنن؟ که این فکر اشتباه است الان با آمدن اینترنت کتاب های آشپزی همه میتونن غذا ها و دسر های خوشمزه بپزند
حتمی میخوان جلوی فامیل و عروسای دیگه بگن این عروسم آشپزیش خوبه و از تون تعریف کنن
یک روز تعیین کنید که در هفته میروید خونشون مثلا جمعه ها
چه اشکالی داره مادر شوهرتون کمک کنید
شما میتونید هر هفته دسر نبرید ولی در یکی از این هفته ها بگید من غذا درست میکنم میارم مثلا غذای محلیتون درست کنید براشون یا همسرتون از بیرون بگیرن

---

مادر شوهرم گفت دو تا عروس ديگه هم ژله درست ميكنن يعني اينكه قصدش ازينكار اين نيست كه منو بزرگ كنه!واقعا نميفهمم هدفشو.منهيچ وقت ظرف نميشورم نه خونه خودمون نه اونجا خونه خودمون فقط با دسكش خونه مادرشوهرم دسكش ندارن نميشورم چون احساس ميكنم اگه بشورم ارزشمو پايين اوردم ولي در عوض كارهاي دگه مثل جمع كردن ظرفا و خشك كردنشونو ميكنم حالا عروس ديگه قبلنا به تقليد از من نميشست الان خودشيريني ميكنه و ميشوره دفعه اخر موقعي كه ظرف ميشست جاريم، به مادرشوهرم گفتم من نميتونم بي دستكش ظرف بشورم برگشت بهم گفت فلاني هم(منظورش جاريم كه مشغول ظرف شستن بود)وقتي ميشوره پوستش حساسيت ميده!!!بهم خيلي برخورد منو پيش جاريم و خواهر شوهرم ناراحت كرد و من هيچي نتونستم بگم فقط سكوت كردم و جاريه خودشيرينم خنده ي خبيثانه ارومي كرد ،از خدا خواسته شوهرم صدام زد رفتم ببينم كه چي ميگه ديگه نرفتم اشپزخونه بكارم ادامه بدم!واقعا گاهي كم ميارم مادر شوهرم خيلي زحمتكشه براي بچه هاش و شوهرش از جوونيش فقط بچه بدنيا اورده شسته و پخته، اگر هم هدف بدي نداشته باشه ولي اصلا حرف زدنشو بلد نيست هر چي از دلش بگذره به زبون مياره و خيلي ازارم ميده😔😔😔نميدونم چطور رفتار كنم تا حالا هيچي نگفتم ميترسم از روزي كه برگردم جوابي بدم كه خيلي بد بشه

سلام
دوست عزیز شما وقتی میری و غذا رو میخوری ظرف هم باید بشوری و تا زمانی که سایر خانمها توی آشپزخانه هستن شما هم باید بایستی و کمک کنی
دستکش لازم داری برو یه دونه بخر و بذار خونه مادرشوهرت
یه جا توی کشویی جایی بذار حتی اگر سایز دستت متفاوته با بقیه
هر موقع میری استفاده کن
من رو یاد جاری خودم البته شخصیت قبلیش میندازی
می گفت دستم به آب میخوره حساسیت میزنه و کلا خودشو کنار می کشید از کارها
برای من اصلا مهم نبود چون ماهی یک وعده هم باهاش نبودم ولی ظرفیت افرادی که تعامل بیشتری باهاش داشتن به اتمام رسیده بود
اگر میخوای خونه مادرشوهرت کاری بکنی حتما کاری بکن که به چشم بیاد
خود ظرف شستن کار مهمی هستش ولی ظرف جمع کردن اصلا به چشم نمیاد یا مثلا ظرف خشک کردن

اینکه میگی با ظرف شستن ارزش شما کم میشه اصلا اینجوری نیست و اینکه میگی اون یکی عروس برای خودشیرینی ظرف میشوره هم بی انصافیه

توقع دارید دو تا عروس برید بایستید و مادر شوهر بایسته ظرف بشوره در حالی که غذا رو هم اون پخته
حالا هر وقت خودت ازدواج کردی و رفتی سر خونه زندگیت و فقط یک وعده مهمان داشتی می فهمی که مهمانداری انقدر سخت و خسته کننده هست که شستن ظرف توسط مهمان اصلا کمک بزرگی محسوب نمیشه و جز اصول بدیهی مهمان بودن هستش
جاری شما هم که یه دسر میاره خونه مادر شوهرت کار خاص بزرگی نکرده
شما هم در آینده میتونی انجام ندی به شرطی که هر دفعه که میری مهمانشون میشی یک دفعه هم شما اونها رو مهمان کنی که بدهکار نباشی وگرنه شما هم با درست کردن دسر یا پیش غذا باید تلافی کنی
نمیشه همش یک طرفه شما سرویس بگیرید
خونه در اختیارتون بذارن هر هفته مهمانتون بکنن ظرف هم نشوری دسر هم نبری

هر کاری رو باید یه جوری تلافی کرد
وقتی این سرویسها رو به شما میدن شما هم باید قدمی برداری و اسمش خودشیرینی نیست فقط و فقط وظیفه هست

نمیدونم به چه دلیل مادرشوهر از شما خواسته دسر ببری
ولی در هر صورت اگر خیلی ناراحتی و نمیخوای چیزی درست کنی
یه چیز حاضری از بیرون بگیر حتی میتونی یه بسته شیرینی بگیری ببری و بگو ان شا الله خونه خودمون که رفتیم خودم دسر درست می کنم دور هم بخوریم که هم حرف ایشون زمین نیفته و هم ثابت کنی که مایل نیستی از خونه پدرت چیزی درست کنی و ببری

سعی کن حضورت بیشتر از اینکه زحمت داشته باشه رحمت داشته باشه
البته منظورم این نیست که وظایف دیگران رو هم به عهده بگیر و بیش از حد فعالیت کن انقدر که منزجر بشی
میگم در حد لازم کمک کن
و این فکر که ارزشم کم میشه با کمک رو کلا بریز دور

حضورت رو برای دیگران دلنشین کن

میتونین بهانه بیارین که اگه از خونه مامانم دسر بیارم تا اینجا خراب میشه و از بیرون یه مدل آماده بخرین. راستش الان نباید از شما توقع داشته باشن که از خونه پدریتون دسر درست کنید. ولی در عوض، سعی کنید موقع مهمونی همیشه کمک کنید. میتونید زودتر برید اونجا و سالاد و سس رو درست کنید.
منم تو خونه مون بدون دستکش ظرف نمیشورم ،اما اگه برم مهمونی و ظرف بشورم، بعدش از صاحبخونه کرم مرطوب کننده می گیرم. من جای شما باشم دو تا سایز دستکش میگیرم و میدم مادرشوهرم و میگم حیف دستاتون هست.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فکور

سلام
دوست عزیز شما وقتی میری و غذا رو میخوری ظرف هم باید بشوری و تا زمانی که سایر خانمها توی آشپزخانه هستن شما هم باید بایستی و کمک کنی
دستکش لازم داری برو یه دونه بخر و بذار خونه مادرشوهرت
یه جا توی کشویی جایی بذار حتی اگر سایز دستت متفاوته با بقیه
هر موقع میری استفاده کن
من رو یاد جاری خودم البته شخصیت قبلیش میندازی
می گفت دستم به آب میخوره حساسیت میزنه و کلا خودشو کنار می کشید از کارها
برای من اصلا مهم نبود چون ماهی یک وعده هم باهاش نبودم ولی ظرفیت افرادی که تعامل بیشتری باهاش داشتن به اتمام رسیده بود
اگر میخوای خونه مادرشوهرت کاری بکنی حتما کاری بکن که به چشم بیاد
خود ظرف شستن کار مهمی هستش ولی ظرف جمع کردن اصلا به چشم نمیاد یا مثلا ظرف خشک کردن

اینکه میگی با ظرف شستن ارزش شما کم میشه اصلا اینجوری نیست و اینکه میگی اون یکی عروس برای خودشیرینی ظرف میشوره هم بی انصافیه

توقع دارید دو تا عروس برید بایستید و مادر شوهر بایسته ظرف بشوره در حالی که غذا رو هم اون پخته
حالا هر وقت خودت ازدواج کردی و رفتی سر خونه زندگیت و فقط یک وعده مهمان داشتی می فهمی که مهمانداری انقدر سخت و خسته کننده هست که شستن ظرف توسط مهمان اصلا کمک بزرگی محسوب نمیشه و جز اصول بدیهی مهمان بودن هستش
جاری شما هم که یه دسر میاره خونه مادر شوهرت کار خاص بزرگی نکرده
شما هم در آینده میتونی انجام ندی به شرطی که هر دفعه که میری مهمانشون میشی یک دفعه هم شما اونها رو مهمان کنی که بدهکار نباشی وگرنه شما هم با درست کردن دسر یا پیش غذا باید تلافی کنی
نمیشه همش یک طرفه شما سرویس بگیرید
خونه در اختیارتون بذارن هر هفته مهمانتون بکنن ظرف هم نشوری دسر هم نبری

هر کاری رو باید یه جوری تلافی کرد
وقتی این سرویسها رو به شما میدن شما هم باید قدمی برداری و اسمش خودشیرینی نیست فقط و فقط وظیفه هست

نمیدونم به چه دلیل مادرشوهر از شما خواسته دسر ببری
ولی در هر صورت اگر خیلی ناراحتی و نمیخوای چیزی درست کنی
یه چیز حاضری از بیرون بگیر حتی میتونی یه بسته شیرینی بگیری ببری و بگو ان شا الله خونه خودمون که رفتیم خودم دسر درست می کنم دور هم بخوریم که هم حرف ایشون زمین نیفته و هم ثابت کنی که مایل نیستی از خونه پدرت چیزی درست کنی و ببری

سعی کن حضورت بیشتر از اینکه زحمت داشته باشه رحمت داشته باشه
البته منظورم این نیست که وظایف دیگران رو هم به عهده بگیر و بیش از حد فعالیت کن انقدر که منزجر بشی
میگم در حد لازم کمک کن
و این فکر که ارزشم کم میشه با کمک رو کلا بریز دور

حضورت رو برای دیگران دلنشین کن

---

من اگر برم خونه خودم دوس دارم مهموني بدم و هم براي دل خودم هم اينكه زير دين كسي نمونم ولي اينكه نامزدم و به عروساي نامزدشون گفتن دسر بيارين برام غير قابل هضمه نه به دخترا نه به عروسي كه خونه خودشه هيچي نگفتن!غذا هم از بيرون مياد و فقط سالاد قراره تو خونه درست بشه!دوست دارم از بيرون بخرم ببرم ولي ميترسم فكر كنن پدر مادرم نزاشتن تو خونه درست كنم ببرم 😢😢😢😢

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mrs.omidvar

سلام خوشحالم كه با اين سايت اشنا شدم.من بعد از عيد قراره برم سر خونه زندگيم بعد از چهار سال عقد بودن .خانواده شوهرم كه شامل پدر و مادرش هست قراره در يك طبقه باشند و بقيه بسراش در واحدهاي مجزاي يك اپارتمان .يكي از جاري هام بتازگي رفته سر خونه زندگيش و هر جمعه كه دختر ها و دامادها ناهار و شام خونه مادر شوهر هستن با برادر شوهرم بدون دعوت ميرن پايين و هر جمعه يك دسر يا خوراكي با خودش مياره پايين.من تصادفي مهمونشون بودم و ديدم خيلي هم صميمي شده طوري كه احساس ميكنم پرده اي بينشون بعنوان عروس و خانواده شوهر نمونده حالا سوال من اين هست كه من بعد رفتن سر خونه زندگيم نميخوام اينقدر صميمي باشم كه هر وقت ميرم پايين با خودم چيزي ببرم يا مثلا سر خود پاشم برم پايين و باعث بشم اونا هم هرموقع خواستن بيان خونه ما!خونواده شوهرم خيلي راحت هستند بعني زياد قيد و بند ندارند وبعضي چيزهارو كه خانواده من ميگن بايد در رابطه با عروس داماد رعايت كرد رو رعايت نميكنند و اين منو ميترسونه!مثلا من فعلا نامزدم مادر شوهرم به شوهرم گفته كه بهم بگه به عروساي ديگه هم گفته منم يه دسر درست كنم همين هفته كه مهموني دارن ببرم بواشون،در صورتي كه مادر من اينكارو نميكنه مخصوصا اگر عروسش هنوز خونه پدر ش باشه و نامزد چون زشت ميدونه و باعث زحمتش ميدونه ،من سر اين موضوع ناراحت شدم ولي نميدونم واقعا ناراحتيم بجاست يا نه چون خانوادم اينطور نيست بنظرم خيلي عجيب غريب مياد!بنظر شما چطور ميتونم رفتار كنم تا پرده هاي فاصله و احترام باهاشون حفظ بشه؟!

---

عروس خانم سخت نگیر خودت اذیت میشی
خونه پدر مادر خودمون یا همسرمون که دعوت نمی خواد مخصوصا وقتی که تو یه ساختمان هستن جمعه داماد ها و دختر ها مهمون بودن جاریت هم یه دسر برده همه دور هم بودن و خوش گذراندن این که چیزی نیست که پیچیده اش میکنی و فکرت رامشغولش میکنی خیلی هم چیز قشنگی هست

شما انگار دید مثبتی به خانواده همسر نداری ؟ درسته ؟
چرا از صمیمیتی که بینشون ایجاد شده واهمه داری ؟ فرض کن دو تا هم کلاسی هات صمیمی بشن شما می ترسی؟ یا دو از همکارات


دسر هم میتونی یه چیزی آماده از بیرون بگیری یا اینکه شب قبل از مهمونی بری همانجا و دسر را درست کنی براشون و به شدت توصیه میکنم که این دسر درست کردن را بهانه ای برای اختلاف بین خودت و همسرت قرار ندی با مهربونی و قشنکی کار را تمام کن

توصیه میکنم پدر و مادر همسرت را دوست داشته باشی و باهاشون مهربون باشی و اینقدر گارد نگیری این دسته گلی که عاشقش هستی دست پرورده همان ها است

یه دسر درست کردن فکر نکنم ضرری به شما و موقعیتتون بزنه
از روی تجربه خودم بهت میگم دسر رو درست کن یا از بیرون حاضری بگیر
ولی نه زیاد صمیمی و قاطی شو نه زیاد ازشون دورشو و خودتو بگیر
یه مدت که بگذره بهتر بشناسی شون همه چیز دستت میاد اونوقت بهتر میتونی تصمیم بگیری چه کاری بهتره
من از اول خانواده شوهرمو مثل مال خودم دونستم ولی الان انقدر پشیمون اونهمه خوبی و کار و هدیه و سرزدنها و عیادتها و همه چیزم که براشون کردم شما مثل من نباش از اول تا بعدا خدای نکرده پشیمون نشی ولی زیاد حساس هم نباش انشالله خانواده شوهر شما از اون تعداد کم خانواده شوهرا باشن که صمیمی هستن و همدیگه رو واقعا دوست دارن و باهم خوبن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر قصه ها

یه دسر درست کردن فکر نکنم ضرری به شما و موقعیتتون بزنه
از روی تجربه خودم بهت میگم دسر رو درست کن یا از بیرون حاضری بگیر
ولی نه زیاد صمیمی و قاطی شو نه زیاد ازشون دورشو و خودتو بگیر
یه مدت که بگذره بهتر بشناسی شون همه چیز دستت میاد اونوقت بهتر میتونی تصمیم بگیری چه کاری بهتره
من از اول خانواده شوهرمو مثل مال خودم دونستم ولی الان انقدر پشیمون اونهمه خوبی و کار و هدیه و سرزدنها و عیادتها و همه چیزم که براشون کردم شما مثل من نباش از اول تا بعدا خدای نکرده پشیمون نشی ولی زیاد حساس هم نباش انشالله خانواده شوهر شما از اون تعداد کم خانواده شوهرا باشن که صمیمی هستن و همدیگه رو واقعا دوست دارن و باهم خوبن

---

متاسفان خيلي نسبت به هم حسودن و اتحاد ندارند خيلي خستم گاهي ا انتخابم بخاطر خانواده پشيمون ميشم و شوهرمم ميدونه ولي كاري از دستش برنمياد و هميشه بفكر جلب رضايت خانوادشه و خيلي براش مهمه خيلي خستم خيلي تفاوت خانوادگيمون شديده و من دارم پير ميشم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر قصه ها

یه دسر درست کردن فکر نکنم ضرری به شما و موقعیتتون بزنه
از روی تجربه خودم بهت میگم دسر رو درست کن یا از بیرون حاضری بگیر
ولی نه زیاد صمیمی و قاطی شو نه زیاد ازشون دورشو و خودتو بگیر
یه مدت که بگذره بهتر بشناسی شون همه چیز دستت میاد اونوقت بهتر میتونی تصمیم بگیری چه کاری بهتره
من از اول خانواده شوهرمو مثل مال خودم دونستم ولی الان انقدر پشیمون اونهمه خوبی و کار و هدیه و سرزدنها و عیادتها و همه چیزم که براشون کردم شما مثل من نباش از اول تا بعدا خدای نکرده پشیمون نشی ولی زیاد حساس هم نباش انشالله خانواده شوهر شما از اون تعداد کم خانواده شوهرا باشن که صمیمی هستن و همدیگه رو واقعا دوست دارن و باهم خوبن

---

متاسفان خيلي نسبت به هم حسودن و اتحاد ندارند خيلي خستم گاهي ا انتخابم بخاطر خانواده پشيمون ميشم و شوهرمم ميدونه ولي كاري از دستش برنمياد و هميشه بفكر جلب رضايت خانوادشه و خيلي براش مهمه خيلي خستم خيلي تفاوت خانوادگيمون شديده و من دارم پير ميشم ،اصلا نميتونم هضم كنم بعضي توقعاتشون رو درسته دسر چيزي نيس ولي اصلا قابل هضم نيس برام تو دوران نامزدي اين خواسته از من شوهرم ميگه اگر نميكني من بيرون سفارش بدم ولي با حالت ناراحتي و عصبي ميگه نميخوام عصبي بشه و تو دلش بمونه كه من حرف مادرشو زمين انداختم خيلي داغونم

خدا خیرت بده
من نامزد بودم مادرشوهرم منو مجبور کرد کل خونشون رو بشورم و بسابم حتی دیوارها رو به طوریکه همسایه شون اومده بود بهش گفت رنگ زدی خونه رو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا مگه یه دسر چیه ؟یا چهارتا تکه ظرف
انتظار نداری که پیرزن پاشه هم بپزه هم بشوره
قابل توجه شما کسی که کمک می کنه برای خودشیرینی نیست شاید دوست نداره بشینه و بخوره

فکر میکنم یا شما سنتون خیلی کمه
یا خیلی نازنازی هستین
یا ذهنیت خوب راجع به خانواده همسر ندارین
یا خبری از مشکلات زندگیای مشترک ندارین که به این موضوع میگین مشکل
اول اینکه دسر درست کردن نه توهینه نه اصلا کار زشتیه,فکر نمیکنین این طرز فکر خانواده خودتونه که در این مورد مشکل داره و بهتر نیست یه تجدید نظری درش کنید؟
منم جای همسرتون بودم دلخور میشدم که حالا مگه چی میشه همسرم از الان باب مخالفتو مشکلو باز نکنه و یه دسر درست کنه؟
یه چیز کیک درست کنید که هم ساده ست هم در مسیر چیزیش نمیشه هم خوشمزه ست.
مادرشوهرتون گفتن دسر بیارین که دور هم خوش بگذرونید و اصلا شاید میخوان اینجوری با شما صمیمی تر بشن.
میگین جاریتون خودشیرین هستن.من الان خودمو گذاشتم جای جاریتون این اومد به ذهنم:خوبه والا میاد اینجا میخوره بعد موقع ظرف شستن و کار کردن میگه بدون دستکش کار نمیکنم.مگه دست ما از جنس پوست سوسماره؟مگه اون دختر شاه پریونه و منو از پشت کوه اوردن؟
مادر شوهرتونم میگه:اینهمه کار کردم حتی توی شستن ظرف ها هم کمک نکرد و میگه پوست دستش خراب میشه.مگه من وظیفه دارم بپزم بشورم بسابم؟
ببینم دعوتتون نکنن بهتون بر نمیخوره؟
سر همین رفتارا جاریاتون تیکه بندازن و قیافه بگیرن مشکلی ندارین؟
خودتون دارین مشکل درست میکنید.
از الان ترین کنین مسئولیت پذیری رو.سهم خودتون رو قبول کنید.
من فقط اولین باری که رفتم خونه مادر شوهرم و خواستم ظرف بشورم بهم یه تعارف خشک و خالی کردن که نشور.بعد از اون دیگه تعطیل شده و فکر میکردن من وظیفه دارم ظرفاشونو بشورم و کاراشونو کنم.رسید به جایی که مادر شوهرم همه رو دعوت میکرد خونه ش پاهاشو مینداخت رو هم میگفت مرررررررریم چای بیار.مرییییییم پیش دستی بیار....
اون روز خیلی بهم بر خورد و فهمیدم راهو عوضی رفتم بعد از اون دیگه خونشون دست به سیاه و سفید نزدم.جالب بود دخترشون همیشه چه اون موقع چه الان موقع کار خودشو میزد به دل درد و خواب بعد از کار حالش خوب بود و من بی زبون مجبور بودم کارای این خانواده پر رو رو انجام بدم فقط به این دلیل که بی زبون بودم و رودروایسی میکردم و احترام نگه میداشتم.ولی بعد از اون ورق برگشت و من دیگه هیچ کاری براشون انجام نمیدم حتی در قبال لطف هام تشکر هم نمیکردن.
اره اگر اینجوری بود رفتار خانواده همسرتون شما حق داشتین ولی توقعی که از شما دارن در حد عرفه و شما دارین کم لطفی میکنید و باعث میشید ذهنیت بدی از شما شکل بگیره.
نه مثل من ازون ور بوم بیوفتین نه این راهی که در پیش گرفتینو ادامه بدین.

زندگی بهتر عزیز،

این دوستمون هم تجربه ی افرادی مثل شما را شنیده که نگران شده. سوالش اینه که چیکار کنم موفق باشم. نکنه اشتباه کنم؟
نکنه امروز دسر ببرم، فردا بگن شام بیار، پس فردا مثل حیاط خلوت بگن بیا دیوارها را بشور.

خانم امیدوار،

به نظر من کاری را که می تونی انجام بدی و برات لذت بخش و قابل قبوله انجام بده،
ضمن این که حدودی از عرف و وظیفه ات را به عنوان مهمان ( نه الزاما عروس) در نظر بگیر.

اگه اصلا قصد صمیمیت با خانواده ی همسرت را نداری و می خوای مثل یک فامیل دور رفت و آمد کنی
دو سه ماهی یه بار بری نهار بخوری و برگردی و به جاش دعوتشون کنی و نهار بخورن و برن،
خب رسمی برو و بیا.

ولی باید اینو هم بدونی که با خانواده ی خودت هم بنا بر همین می شه ها.
همون طور رسمی باید برید و برگردید. دست به سیاه و سفید هم نزنید.
همسرت هم مثل پسرخاله ی عروس همسایه کوچه بغلی، توی ژست رسمی کنار خانواده ات بشینه و چند تا بله و خیر بگه و بلند شید برید خونتون .
شاکی نشی چرا با برادرم گرم نمی گیره، چرا با بابام صمیمی نمی شه.

برای من عملا این ممکن نیست و دوست ندارم.
دلم می خواد خونه ی اقوام نزدیک و دورم تفاوتی با هم داشته باشه.
دوست دارم راحت تر باشم و تو کارها مشارکت کنم. نه در حدی که دیوار بشورم، نه در حدی که بشینم پشت میز غذا بخورم و بعدش هم با یک تشکر تمومش کنم!

به هر حال خونه ی پدر و مادر یه کم باید صمیمی تر و راحت تر باشه.
خونه ی پدر و مادر همسر هم همونطور.
دوست دارید همسرتون مث مهمان هفت پشت غریبه بیاد خونه ی مادرتون؟
همونقد که صمیمت از همسرت برای خانواده ی خودت می خوای باید به خانواده اش بدی.

اما حد و حدود را هم طوری نگه دار که خودت اذیت نشی.
به نظر من دسر بردن کار شاقی نیست، شاید جالب نباشه چنین درخواستی در دوران نامزدی، ولی خیلی هم عجیب نیست.
بین بعضی فامیلها و دوستها رسم هست وقتی دور هم جمع می شن هر کس یه چیز کوچیکی می بره که سفره رنگی تر و پربارتر باشه.
شما این را مثل یک شیرینی در نظر بگیر که می خواستی از بیرون بخری و دست خالی نری خونشون.
تو کارهای خونه هم تا حدودی مشارکت کن. نذار بشه وظیفه ات. همیشه یه کار ثابت نکن.
چون اگه یه بار انجامش ندی انگار وظیفه ات را انجام ندادی. متنوع باش.

هر دفعه یه کاری را کمک کن. یه بار ظرف بشور. سه بار نشور. بذار عروسها و دخترهای دیگه بشورن.
یه بار با شور و هیجان برو تو آشپزخونه و سالاد و نوشیدنی و سس و همه مخلفات قبل شام را آماده کن.
یه بار ظرفها را خشک کن.
یه بار می تونی یکی از غذاها را آماده کنی. دم کردن پلو، سرخ کردن سیب زمینی ... نمی دونم هر کاری که هست.

نظر من اینه که تو مهمونی دسته جمعی نباید یه کار ثابت مال شما باشه.
اما مهمونی خصوصی ... وقتی خودت و همسرت می رید خونه مادرشوهر، تا جایی که می تونی کمک کن. بیشتر از مهمونی دسته جمعی.
چون به هر حال برای مادرهای مسن سخته. یه شب که شما اونجا هستید کمکش باشید. مثل مادر خودتون.

اگه اون دوستمون می گه مادرشوهرم که زنگ می زنه بیاد خونمون بهش می گم دقیقا ساعت چند؟ انگار داره میز رستوران رزرو می کنه !!
باید این را هم قبول کنی که وقتی مادرت زنگ زد و گفت می خواهیم بیاییم اونجا، اگه شوهرت گوشی را برداشته بود، بهش بگه دقیقا چه ساعتی می آیید؟ کی می رید؟

یه کم انعطاف و مهربونی به جایی برنمی خوره :72:

شیدا جان لطفا مطالبم رو کامل بخونید
من گفتم مثل من از اون ور بوم نیوفت و روش خودت رو هم ادامه نده چون از این ور بوم میوفتی.
سهم و مسئولیت خودت رو بپذیر نه بیشتر نه کمتر.
اینقدر مثل من شل نگیر که بخوان ازت سو استفاده کنن و بعد به خودت بیای و مثل من ازشون متنفر شی ولی کاری هم نکن که اونا ازت دلخور شن.
باید همه چیز دوطرفه باشه.
وقتی ایشون میرن مهمونی باید در حد خودشون و سهم خودشون به میزبان کمک کنن اینجوری جلوه بهتری هم داره.اینکه بگن دستکش ندارم و ...به بقیه حضار و کسایی که کاری انجام دادن توهین میشه که مگه ما چیمون کمتر از جاری اخریه که باید کار کنیم ولی ایشون نه؟
برای خودتون دستکش ببرید و یا از کرمی که همه خانما توی کیفشون دارن استفاده کنین.
جدا از همه اینا و ظرف شستن که یه نمونه بود من حس میکنم ایشون هنوز متوجه نیستن که حالا دیگه بهشون به عنوان دختر مجرد مامان که میتونه بنا به خواسته مادرش دست به سیاه و سفید نزنه نگاه نمیشه و دیگه مثل قبل نیست که کسی ازشون انتظاری نداشته باشه.
در حال حاضر از ایشون انتظار میره که مثل عروس خانواده و یه خانم کامل و مستقل که حالا خودش باید مسئولیت همه چیز رو به عهده بگیره رفتار کنن.
وایشون باید کم کم تلاش کنن که نقش جدیدشون رو هم یاد بگیرن و مناسب با اون رفتار کنن.
منم مجرد بودم با خانواده میرفتم مهمونی ظرف نمیشستم مدرم این کارو میکردن حتی خونه پدرم هم دست به سیاه و سفید نمیزدم ولی وقتی متاهل شدم حالا به من به چشم خانم آقای فلان نگاه میشه و از من انتظار میره مثل همه خانم های متاهل دیگه رفتار کنم نه دختر مجرد مامانم.
حالا دیگه من باید به نوبه خودم در مهمانی کمک کنم و سهمی رو به گردن بگیرم مگر اینکه حس کنم نیازی به کمک من نیست.
ایشون باید در همه زمینه ها به عنوان عروس اون خانواده سهم خودش رو به جا بیاره از نظر کمک,احترام,صله رحم,... نه کمتر و نه بیشتر