قلبم داره میترکه

سلام چقدر این سایت مطلب داره پس امیدوارم به من هم بتونید کمک کنید چه شکلیش رو خودتون میدونید
من شکست عشقی خوردم و شب و روزم گریه ست و هرچقدر گریه میکنم راهی پیدا نمیکنم . چقدر ناراحتم چقدر اشتباه کردم چرا عاشق شدم چرا وابسته ودلبسته شدم
ما فقط چندماه باهم بودیم و اخر هم به خاطر اینکه به خاطر اخلاقش نتونستیم باهم بسازیم بهم زدیم حالاچرا میگم شکست عشقی چون یکی از این اخلاقهاش رابطه بابیشتر از یکنفربود که نمیدونم چراباهاش کنار اومدم ولی فکرنمیکردم رابطش تا این حدباشه.داغون داغونم خورد شدم جلوی خودمو تمام اونایی که مارو باهم دیده بودن.فکرنمیکردم بعداز اینکه باهیچکس رابطه دوستی نداشتم با این ادم جونور اینطوری بشکنم.من بیست وشیش و اونم چندسال بزرگتر
دارم دیونه میشم نمیدونم باید چکارکنم چندهفته ست گوشه خونه گریه میکنم و بدتر از اون اینه که حالم هرروز بدتر میشه.ازخودم بخاطر اشتباهام بدم میاد

سلام، خانم بی پناه.

به همدردی خوش اومدین:72:

همه ما پنا و ملجا داریم به چه بزرگی، کافی یکم با دقت بیشتری اطرافمون رو ببینیم، همینکه الان نشانه های با اون اقا نبودن بهتون رسیده، یعنی پناه اصلی وجود داره!

--------
برای ریکاوری و بهبود حال روحی تون پیشنهادی ندارم، شاید گذر زمان بهتون کمک کنه!

ولی چیزی که مهمه درس از این اتفاقه که چه جوری در اینده به بهترین شکل ازش استفاده کنید!

معنای دلبستگی با وابستگی متفاوته،


-------
http://www.hamdardi.net/thread-32558.html

اونجاش که میگه دلبستگی رو میفهمم ولی وابستگی رو نه و چطور اینطور تقسیم شدن

من اول وابسته میشم وبعد دلبسته و توی مرحله وابستگی کارایی میکنم که اخرش که خودم دلبستم اون شخص مقابل دیگه نیس یعنی کمتر میخواد که باشه چون کلی اشتباه کردم

من یکبار توی 22سالکی ویکبارتوی 24سالکی دقیقا به همین شکل شکست خوردم و الان هم دقیقا همونطور.من اصلا روابط باجنس مخالف و پسر رو نمیدونم و برادر هم ندارم.موقعیکه دلبسته یا وابسته میشم اون شخص زده میشه یعنی شخصی که ارزوی بامن بودن و ازدواج بامن رو داشت بی تفاوت میشه. دوستام میگن تو به شخصیت طرفت احترام نمیگذاری. ولی من خودم نمیفهمم کجای رفتارم بی احترامیه و چرا دوستای دیگم اینقدر احترام دریافت میکنن و من اخرش فقط بی احترامی درحال که خیلی دوست دارم اون شخص رو و هیچوقت قصد صدمه به و بی احترامی ندارم.

گریه که حالمو خوب نمیکنه مدام هم که حالم بدتر میشه نمیدونم هم که میشه چه کرد نمیدونم چرا اینجور میشه چرا من ادم نمیشم جه توی انتخابم و چه توی رفتارم و چه توی استفاده از تجربیاتم

سلام شما اول باید تکلیفتون با خودتون مشخص کنید
حاصل این ارتباط ازدواج؟
هدف از ازدواجتون چیه؟ایا این نیست که در کنار یکی که شما رو دوست داره زندگی کنید و صاحب فرزند بشوید؟
یکی رو میشناختم که حتی دوربین عکاسیشو به همسرش نمیداد حتی وقتی در کنار هم بودند
این فکر رو نمیکنه که وقتی همسرم خوشحال انگار من خوشحالم هرچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند
همسرشم رفت عاشق یکی که بهش حد اقل اموالشو میدهد شد
البته همسر ایشون هم اشتباه کرد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid12

سلام شما اول باید تکلیفتون با خودتون مشخص کنید
حاصل این ارتباط ازدواج؟
هدف از ازدواجتون چیه؟ایا این نیست که در کنار یکی که شما رو دوست داره زندگی کنید و صاحب فرزند بشوید؟
یکی رو میشناختم که حتی دوربین عکاسیشو به همسرش نمیداد حتی وقتی در کنار هم بودند
این فکر رو نمیکنه که وقتی همسرم خوشحال انگار من خوشحالم هرچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند
همسرشم رفت عاشق یکی که بهش حد اقل اموالشو میدهد شد
البته همسر ایشون هم اشتباه کرد

---

من از عمدکسی رو ناراحت نمیکنم . شناختم کمه

از خود بودن متنفرم برادر
اینجا هم کسی حوصله مارونداشت.یه دونه قرص خواب دوسه ساعتی کارمو راه میندازه
دوتا از قرصی که یه دونش شیش هفت ساعت خوابم میکرد میخورم ولی سه ساعت خوابم میکنه دنیای ماست این

سلام
دوست عزیز شما الان منطقی تره بیشتر خوشحال باشید تا ناراحت! من موندم چرا مردم ما نمیدونن کی باید خوشحال باشن و کی ناراحت!
من واقعا موندم شما جدا 26 ساله هستین؟! دوست عزیز این جمله تون رو یک بار دیگه خودتون بخونید "یکی از این اخلاقهاش رابطه با بیشتر از یک نفر بود که نمیدونم چرا باهاش کنار اومدم ولی فکر نمیکردم رابطش تا این حد باشه" جدا خانمی یعنی پیدا میشه روی این کره ی خاکی که حتی با سطحی ترین ارتباط همسر اینده ش با دختر دیگه ای حساس نباشه و باهاش کنار بیاد؟! من که بار اولمه همچین موردی رو میشنوم! جدا روی خودت و طرز فکرت کار کن، شما قراره در اینده بانوی خانه ای و مادر فرزندی باشید که تربیت صحیح اون فرزند بزرگ ترین وظیفه ی خلقت شماست. مرد فقط برای ک نفره اونم خانمش، تمااام. شما به عنوان یک خانم باید همسرت رو جمع کنی و سر جاش بنشونی نه اینکه با کج رفتاری هاش بسازی.
برو خدا رو بسی شکر کن به خاطر لطفی که بهت کرده و اجازه ی ساخت اینده ی بهتر رو مجددا بهت داده. از یک فردی که اخلاقش با شما هماهنگی نداشت و دچار تنوع طلبی و بوالهوسی بود رها شدی، این ناراحتی داره یا شکر وسپاسگذاری از درگاه خداوند؟ باید اتفاقی افتاده بود بینتون تا متوجه این لطف پروردگار میشدی؟ عقدی، عروسی ای، زیر سقف رفتنی، هزینه های گزافی که والدینتون باید متحمل میشدن، آبروریزی بین فامیل و همسایه و ... برای چنین انتخاب نسنجیده و نامعقولی، بچه ای!!! یک دوستی و اشنایی ساده بوده که شمام طبق شناختی که به دست اوردی متوجه شدی شایستگی همسری شما رو نداره این اقا. این رفتار بیشتر متناسب با عذر میخوام لات ها و علاف ها و ولگردها هست تا همسران.
از این تجربه ی گرانبهایی که به دست اوردی استفاده کن و خودت و افکارت رو منظبت کن. تو وظیفه ت هست که برای فرزند اینده ت بهترین پدر رو انتخاب کنی نه هر ولگردی رو. از دوستان در همین تالار استفاده کن تا بتونی فکرت رو باز کنی و متعالی فکر کنی. گریه کردن و اشک ریختن که بد نیست، عیبی نداره بشین گریه کن تا احساسات منفی ای که در وجودت تلمبار شده تخلیه بشن. اما جای غصه خوردن یکم مطالعه کن و عمیق تر به موضوعات فکر کن.
ناراحت نباش دختر من جای تو خوشحالم که اینده ت تباه نشده. خدای نکرده مجبور بودی چن سال بعد بیای اینجا و تاپیک بزنی و بگی با شوهر تنوع طلب و خیانتکارم چه کنم و ...

ابتدا بگم که باور کنید وقتی حرفتون رو خوندم حالم عوض شد بعد از چند هفته کمی به خودم اومدم


[QUOTE=nardil;425080]سلام
دوست عزیز شما الان منطقی تره بیشتر خوشحال باشید تا ناراحت! من موندم چرا مردم ما نمیدونن کی باید خوشحال باشن و کی ناراحت!
من واقعا موندم شما جدا 26 ساله هستین؟!
خودت و افکارت رو منظبت کن. بتونی فکرت رو باز کنی و متعالی فکر کنی
یکم مطالعه کن و عمیق تر به موضوعات فکر کن.


ممنون ناردیل عزیز .اتفاقا فکرمیکننم مقدار زیادی از گریه وناراحتی خودم هم به خاطر رفتارای اشتباه خودم و ذهنیت ودانش اشتباهم باشه که اخرش موجب به ناراحتی و شکست و صدمه بهم میشه

موندم که چرا اینطوریم خودم میفهمم که اشتباه خودم میفهمم که باید کارای دیگه ای بلد باشم ولی واقعا جایی برای یادگیری رفتار زندگی ندارم

با همه این حرفا تعادل روحی ندارم و حالم خوب نیست مثه ادمیم که با مسکن داره دندون دردشو درمان میکنه و هروقت مسکن نباشه دردش میگیره اشفته میشم

جی باید کرد

سلام

دوست عزیز ابتدا قرص خوردن و این جور کارارو بذار کنار .. و بجاش تحمل و جایگزین کن

بعد هم این مشکل و از دید شکست عشقی و این مدل حرفای بچه گانه نگاه نکن و بجاش از دید تجربه نگاه کن .. مثلا اینکه با یه نفر اشنا شدم و پی به رابطه قبلیش بردم و چون ملاکهامون بهم نمیخورد از هم جدا شدیم

نه آدم قحطیه و نه قحطیه خواستگار .. پس این نشد یه نفر دگ , اما با اصولش و نه سرسری که هر کی از راه رسید باهاش رابطه برقرار کنم و اخرشم هیچی

مرحله بعدی اینه که خودتو بشناسی و از چن تا دوستای صمیمیت نظر خواهی کنی در مورد خودت که چن تا از خصوصیات منفیتو برات بنویسند و بعد همه رو با هم مطابقت بده و ببین تو کدوم خصوصیت منفیت همه شون با هم اشاره دارن و اونارو
کم کم بازسازی کن

توصیه اخر من اینه که از این جور روابط دور باش چون کلا ذهن و روح ادمو سوهان میکشن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوادیان

سلام

دوست عزیز ابتدا قرص خوردن و این جور کارارو بذار کنار .. و بجاش تحمل و جایگزین کن

بعد هم این مشکل و از دید شکست عشقی و این مدل حرفای بچه گانه نگاه نکن و بجاش از دید تجربه نگاه کن .. مثلا اینکه با یه نفر اشنا شدم و پی به رابطه قبلیش بردم و چون ملاکهامون بهم نمیخورد از هم جدا شدیم

نه آدم قحطیه و نه قحطیه خواستگار .. پس این نشد یه نفر دگ , اما با اصولش و نه سرسری که هر کی از راه رسید باهاش رابطه برقرار کنم و اخرشم هیچی

مرحله بعدی اینه که خودتو بشناسی و از چن تا دوستای صمیمیت نظر خواهی کنی در مورد خودت که چن تا از خصوصیات منفیتو برات بنویسند و بعد همه رو با هم مطابقت بده و ببین تو کدوم خصوصیت منفیت همه شون با هم اشاره دارن و اونارو
کم کم بازسازی کن

توصیه اخر من اینه که از این جور روابط دور باش چون کلا ذهن و روح ادمو سوهان میکشن

---

موضوع الان خیلی شکست عشقی و ایناست

من با حرفای خانم ناردیل به اشتباه بودن جریان و این چیزا اطلاع دارم

بخاطر اتفاقاتی که پیش افتاده بخاطر اسیب و خسارت های همه شکله البته فکرتون جای بد نره
بین خنده وگریه هستم و تعادل ندارم . فکر از دست دادن ادم نیست و خواستگار و این حرفا .حرف خیلی چیزای از دست رفته ونابود شده ست.حرف شخصیت و روحیه نابود شدمه وچی و چی .که برنمیگردن. وقتی یادشون میفتم حتی اگه خودم نخوام که بیفتم اذیت میشم و تعادلمو از دست میدم

سلام

بله بعد اینجور رابطه ها همه ادمها چه احساسی باشن چه خشک , درگیر این جور احساسات خواهند شد و طبیعیه

حس تحقیر شدن حس انتقام حس اینده مبهم حس وابستگی شدید حس از هیچی لذت نبردن و خیلی حس های دیگه که به مرور و گذشت زمان خیلیاشون فراموش خواهند شد و کسی میتونه زودتر به شرایط روحی مطلوب برسه که

با این حس های منفی هم نوا نشه ..نمیدونم شما چه مدت رابطه داشتین ولی حداکثر باید شش ماه تحمل کنید اونم بدون رجوع به شخص تا بهبود پیدا کنید و زیاد تو فکر نرید که اخرش چی خواهد شد

سلام دوست عزیز

برای تعادل روحیت ورزش رو بهت پیشنهاد می کنم . معجزه می کنه . برای خودت برقص و لباسای خوشکل بخر . دیگه قرص نخور تاثیر ورزش خیلی بیشتره . نمی خوام در مورد اشتباه بودن رفتارت چیزی بگم چون خودت متوجه شدی ولی خودت رو ببخش گذشته ها گذشته . واسه آیندت مطالعه کن کتاب در مورد نحوه رفتار با مردها و یا همسر خیلی زیاده به نزدیک ترین کتاب فروشی برو و کتاب طرز برخورد یا رفتار با دیگران رو بخر ((عنوان نیست هر چیزی که تو این زمینه صدق می کنه )) مهارت ارتباطیت رو افزایش بده قبل از هر عملی در موردش فکر کن . با متانت و وقار راه رفتن و حرف زدن رو تمرین کن همین چیزای کوچیک واست احترام میاره . خیلی کار داری دختر خوب پس به جای گریه و قرص پاشو یه تکونی بخور . اول از همه هم یه آهنگ شاد بذار برای خودت برقص تو بهترینا گیرت میاد.

تشکر از هردونفر.

درمورد من خیلیاش صدق میکنه که اشکمو درمیاره بخصوص موارد اول و دوم

خوشبختانه من علایق دیگه ای هم توی زندگیم دارم ه این مدت منو نجات دادن وگرنه شاید مرده بودم

اولش میخواستم خودمو تنبیه کنم و مثلا چندهفته سرغ چیزای تفریحی نرم البته بیشتر بخاطر موضوع دیگه ای بود تا شکست عشقی.میخواستم فکر کنم که چرا اینطور میکنم

ولی خیلی زود خوب یا بد اینکارو نکردم و رفتم سراغ چیزای دیگه ای که دوست دارم و خوشبختانه هنوز بهشون میل داشتم و کلی هم اهنگ شاد و غمگین توی خونه ما پخش شده و رقص هم بوده البته رقصای دیوونه ها

واقعا عنوان خوبی انتخاب کنم وقلبم داره میترکه
چقدر هم گریه کردم ادامه نمیدادم وگرنه شاید ساعت ها گریه میکردم وهنوز هم توی حال گریه هستم و امکان داره با کوچکترین ناراحتی بشکنم. البته میگم از شادی دور نیستم
تنها چیزی که کاملا ازش موندم فعالیت های دیگه ست که جاموندم و هر رورزم تکراری مثل روز قبل میشه و کار مثبتی توش انجام نمیشه مگه اینکه کمی قلبمو اروم کنم