نمایش نسخه قابل چاپ
.
سلام. نمیدونم سوالم جواب داره یا نه. ولی میخوام بدونم چطور میتونم در شرایط سرگردونی و بلاتکلیفی با خدا حرف بزنم؟ و اون راه و کار درست رو بهم نشون بده؟
حس میکنم هرچی دعا کردم و ازش راهنمایی میخوام همینطور موندم بی راه حل و بی جواب.
کسی میدونه چطور میشه از خدا راهنمایی گرفت؟ مگر نه اینکه خودش میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. ولی من در موضوعی موندم ولی اون هیچ راه حلی بهم نشون نمیده.........
سلام عزیزم اما همه ما ایه بالا رو نصفه میخونیم میگه دعا کنید تا احابت کنم اما شما نیز مرا باید اجابت کنید
شاید یکی از علتها همین باشه
اما یه علت مهمه دیگه سوءظن به خداست یعنی ته دلمون میدونیم دعامون اجابت نمیشه که خدا تو قران میگه بخدا حسن ظن داشته باشید
اول باید رابطمون رو باهاش خوب کنیم بعد یقین کنیم که اگه بهش توکل کنیم بهترین راه رو جلو پامون میذاره حتی اگه به ظاهر راهی که ما میخایم نباشه اما بعدا میفهمیم چه خوب شد که این شد
معنی قران زیاد بخون خیلی کمکت میکنه
سلام ستاره جان، ممنونم از لطفت. به موارد خیلی خوبی اشاره کردید. میدونی من حس میکنم یه وقتایی باید کاری کرد و خدا نمی گه شرایط رو تحمل کن و به من امیدوار باش.
ضمن اینکه تشخیص اینکه شرایط کدوم از این دو مورد است سخته.اول اینکه (نقل به مضمون میکنم) جایی از قرآن اومده که ما حال مردم رو تغییری نمیدیم تا خودشون تغییر نکنند و اینکه در جای دیگه اومده که چه بسا اون چه که شما ناخوشایند و بد می‌پندارید اما براتون خیره.
به همین خاطر دوست دارم بدونم چطور میشه فهمید خدا چه کاری رو بهتر میدونه. در واقع چطور میشه از خدا راهنمایی گرفت.
قرار نیست که یه گوشه بشینیم و نگاهمون به بالا باشه
خدواند بزرگ به بندگانش توانایی هایی را داده تا بنوانند مشکلاتشون رت حل کنند
از توانایی هاتون بهره بگیرید
از تو حرکت وفکر و اندیشه و بعد توکل از خدا نتیجه اگر هردو کار رو واقعا انجام بدی نتیجه هرچی شد به نفعته حتی بعدهاممکنه متوجه بشی
یعنی شما تلاشت رو بکن و از خدا کمک بخاه راه درست رو نشونت بده شک نکن نشون میده اما همه اینها رو باید با حسن ظن نگاه کنی یعنی گاهی ما میگیم توکل برخدا اما فقط زبونی میگیم باید واقعا اعتقاد داشته باشیم همونطور که بلا تشبیه مثلا اگر یه وزیری یا رییس جمهوری بگه من کار شما رو درست میکنم نگران نباش شما چقدر یقین داری کارت حله؟؟؟ همونطور باید یقین به خدا کنی و نتیجه حتما خوبه
سلام.
ممنون از دوستانی که پست گذاشتند. این مدت فرصت نداشتم بیام و جواب بدم. من متوجه صحبت های شما هستم. ولی دنبال یه راهنمایی واضح تر از جانب خدا بودم. میدونم که باید عملی انجام داد و بعد هم خدا کمک میکنه. اما ای کاش راهی بود که میشد از خدا مشورت گرفت البته منظورم استخاره نیست.
راستی آقای پسره زهرایی، من همون موقع پست شما رو دیدم. ممنون از لطفتون.ولی فکر میکنم اگر میخواید راهنمایی کنید همین سایت جای بهتری باشه تا تلگرام و ... .
از همه دوستان ممنون که وقت گذاشتند.
موفق و پیروز باشید.:72:
سلام زلال عزیزم
خدا به همهههه کمک میکنه و به همه راهنمایی میده و دست همه رو میگیره و همه به راحتی میتونن با خدا ارتباط برقرار کنن اما واقعا چرا گاهی برای بعضی ها این راهنمایی ها واضح نیست؟
چیکار کنیم که بیشتر با خدا ارتباط بگیریم و ازش راهنمایی های واضح تری دریافت کنیم. من هم مثل شما این برام سوال بوده و هست اما به نتایجی توی این راه رسیدم که بهت میگم.
اول- باتمام وجود نیازمندی خودت رو به خدا حس کن و ازش با تمام وجود بخواه " خدایا راه را نشانم بده" .این مرحله فایده اش چیه؟ شاید ماها فکر کنیم که فایده اش اینه که هرچی
خواهشمون بیشتر باشه خدا دلش بیشتر میسوزه!اما من نگاهم یه مدل دیگس .میگم هروقت خواهشت از خدا عمیق تر باشه یعنی خودت در برابر دریافت انچه از خدا به تو میرسه پذیراتر
هستی . برکات خدا مثل باران برای همه جاریه هر صبح و شام اما این ماییم که باید خودمونو جوری تنظیم کنیم که اون برکات رو بقاپیم ، ما باید پذیراتر باشیم .
پس قدم اول نیاز و درخواست هست که مارو اماده دریافت از خداوند میکنه.
قدم دوم: حالا من آماده دریافت از خداوندم. بعدش چیکار کنم؟ اول اینکه شما وقتی کاسه وجودیت(درک و باور و منیتت) پر و لبریز باشه ،خداوند هرچه هم بخواد درونش بریزه جایی توش
نیست. پس در برابر خدا تسلیم محض بودن یعنی نگاه کنی و ببینی خدا برات چیکار میکنه،قضاوتش نکنی صبور باشی و پذیرا باشی. توی این مرحله حتی توی سکوت و بی توجهی خدا(از
نظر خودت و به تفسیر خودت ) دنبال پیام خدا می گردی.من یک روز در بی توجهی طولانی مدت خدا(تفسیر ناقص من این بود) این پیام رو ازش گرفتم که "بنده ی عزیز من دوست دارم بیش
از اینها به سمت من بیای دوری من از تو چیزی نیست جز توهم ذهنی حاصل از دوری تو از من ". درک این مساله برام خیلی ارزشمند بود.
قدم سوم : اطمینان از اینکه بهترین هارو از خداوند دریافت خواهی کرد(این یه حس درونی هست که کسب کردنیه). حتی اگر بهترین ها از نظر خداوند با بهترین های تو فرق داشته باشه .
راستش زلال عزیزم اینها مطالبی هست که ما توی مدرسه بارها از روی کتاب می خوندیم اما هرگز درکی ازش نداشتیم،توکل رو وقتی با تمام وجودت احساسش کنی اونوقت هست لذتش
رو درک میکنی . واقعا لذت بخش و شیرینه . احساس رهایی و آسودگی نسبت به کارهایی که فقط بخش اندکیش دست توه . مثال مشابه همچین حسی برای من : وقتی مریض شدم و
میری پیش بهترین پزشک متخصص شهرم و مطمئنم که حالم خوب میشه.وقتی خودتو میسپاری دست دکتر یه جرقه از حس عشق به خودت و آرامش داری که حاصل از رهاییه چون خودت رو به دست دکترت سپردی.
توهم دوری خدا از ما ، تفکری زائیده ی دوری ما هست از خداوند. خدا از هیچکسی دور نیست.
به نظرم کتاب فوق العاده زیبا و الهام بخش از دکتر وین دایر : برای هرمشکلی یک راه حل معنوی وجود دارد. بهت کمک میکنه.
:72::72::72:
سلام ارم جان، عزیزم خیلی ممنونم ازت.
شما درست میگی. الان دارم فکر میکنم که من ترسم از درست یا غلط بودن کارم زیاده و در واقع نمیدونم کاری که میخوام انجامش بدم درسته یا نه.به همین خاطره که منتظر خدا هستم که بهم بگه چکار کنم و چکار نکنم.
بازم ممنونم، نکات خیلی خوبی رو گفتی که بسیار ظریفند و ممکنه ازشون غفلت کرده باشم.
حتما اون کتاب رو می خونم. :72::72::72:
سلام زلال عزیز پست هایی که سال قبل برای من مینوشتین خیلی دلگرم کننده بود. امروز سری بهشون زدم و بازم صحبتاتون رو خوندم. "خدا بهترین و قدرتمندترین یاور شماست و وقتی اون هست، حتی اگر همه دنیا بخواد شما رو زمین بزنه اون بخواد بنده اش رو بالا ببره و کمکش کنه هیچ چیز مانع نمیشه. به خودش تکیه کن و از هیچ کس و هیچ چیز نترس." این جمله شما خیلی به دلم نشست. ببینید من با تمام وجودم به اینرامشی که میخوام رو به زندگیم برگردونه. به خدا توکل کنید و با سنجیدن همه ی جوانب راه رو انتخاب کنید،خالصانه از خدا بخواید که کمکتون کنه.
سلام آرامش خیال عزیزم. چقدر اسمت حتی نوشتنش هم حال خوبی داره. خیلی خیلی خوشحالم که حرفام باعث دلگرمیت شده. ان شاالله که مشکلات برطرف شده باشه و حالت خوب خوب باشه.
همه اون چه که بهتون گفتم رو با تمام وجودم قبول دارم و توکل هم کردم و از خدا خیلی درخواست راهنمایی کردم که یجوری مطمئنم کنه و بهم بگه چه کنم. چون فقط اون همه جانبه میدونه شرایط من چجوریه و درک میکنه.اما اون هم در سکوته یا شاید من ناشنوا هستم و حرفاشو نمیشنوم.
خداست دیگه، کلاسش بالاست.
عزیزم ازت خیلی متشکرم. واقعا خوشحالم کردی.:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط zolal
.
سلام آقای باغبان.
کاش یه باغبان بودم. واقعا چه حس خوبیه باغبانی.پر از آرامش.
خیلی ممنون از راهنماییاتون.
من در یه شرایطی هستم که نمیتونم بفهمم صلاحم چیه. راستش من اصلا نمیتونم از این راهها که شما دوستان میگید بفهمم که مسیر و راه چیه. اصلا. مخصوصا که به لحاظ روحی حال خوبی ندارم. هر چقدر هم دعا کنم و .... حالم خوب نمیشه.
خسته ام. دنبال یه ناجی هستم. کسی که منو از این وضع در بیاره و حالمو خوب کنه. اما اون ناجی فقط خداست. چون من و هیچ کس دیگه نمیدونه که صلاح چیه.
فقط میدونم که تحت فشارم و اذیتم. انگار خدا فقط داره نگاه میکنه.
از طرفی من که عقل کل نیستم. از طرف دیگه در بعضی موارد از آدما هم نمیشه راهنمایی خواست چون اونا جای من نیستن. فقط خدا میتونه.
برام دعا کنید. :72:
خدا تو قران به پیغمبرش میگه با انها مشورت کن وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن
این آیهذکامل بهت جواب داده
حضرت علی میفرماید هر كس خود رأى شد هلاك مى شود و هر كس با افراد صاحب نظر مشورت كند در عقل آنان شريك مى شود.
سلام خانم زلال
ممنون از لطف شما :72:
چقدر خوب میشه ما آدمها هم گل رز باشیم و هم باغبان گل رزمان
مثل یه گل زندگی کنیم و همانند صاحب گل ،،، از بوی گل لذت ببریم .
همانند گل هوای پیرامون خودمون را معطر کنیم و بگذاریم دیگرن هم از این زیبایی لذت ببرنند ......
.......................
بعضی موقع ها آدم تو شرایطی گیر می کنه که نمی دونه صلاح مسیر زندگیش چیه
مثلا در انتخاب رشته کاری بین چند گزینه و علاقه گیر میکنه - و یا یه پسر به خواستگاری دختری می ره و به خودش میگه ازدواج با او دختر به صلاحم هست یا نه
و یا دختری خواستگاری داره که نمی دونه میتونه با اون مرد خوشبخت باشه ،،نمید ونه میتونه در مسیر زندگیش سربلند باشه یا نه !
تو این شرایط که آدم گیر میکنه اول باید انسان به آرامش برسه !
یکی از راه های رسیدن به آرامش اینکه آدم خودش را به منبع آرامش وصل کنه
یه استاد داشتیم همیشه اعتقاد داشت باید یه پارکینگ برای خودتون درست کنید به نام پارکینگ غصه ها!
می گفت سجاده نماز بهترین جایی که آدم میتونه با خالق خودش نجوا کنه و باهاش دردو دل کنه و راه را ازش بپرسه !
باور به عالم غیب و معنوی یکی از رازهای مهم برای رسیدن به این مهم هست !
قرار نیست ما با خدا درد ودل کنیم و خداوند حضرت جبرئیل را بفرستد و بفرماید به باغبان بگو این کار را کنه !! و اون کار را نکنه !
خداوند راه را نشون میده : شاید تو خواب - شاید یه رهگذری بیاد یه حرفی بزنه برات و بره - شاید در حال فکر کردن یه راه حلی به ذهنت برسه و شاید هم گذر زمان !!
وقتی با خدا دردل کردیم و از ازش با ایمان واقعی کمک خواستیم ،،،حال باید تلاش کنیم !!
مثلا اگر بین دو راه گیر کردیم باید اول خودمان را خوب بشناسیم ! - سپس راه ها را جداگانه بررسی کنیم - بار دیگر از دیگران مشورت بگیریم - باز خودمون تفکر کنیم و با خدا دردل کنیم !
با این کارها تو قلب ما نشانه هایی پیدا میشه !!
بعد این کارها ،،، دو رکعت نمار بخونیم و به خدا بگیم من عقلم این بود ! - مشورتم هم کردم - می خوام این کار و این تصمیم را بگیریم ،،،خودت در این راه ،،خیر قرار بده و آن را به کامم شیرین کن !
باید با خدا دوست باشیم و باهاش راحت درد ودل کنیم .
........................
بعضی موقع ها درخواست ما با نظام نظم ترتیبی طبیعت سازگار نیست !
وقتی مدرسه می رفتم ،،،همیشه تو زمستون و فصل سرما هم ناراحت بودم و هم خوشحال !
خوشحال از اینکه برف و بارون را دوست داشتم و ناراحت از اینکه کسایی که لباس گرم ندارننذ باید چی کار کنند ( هر چند خودم هم نداشتم !)
تو دلم می گفتم خیلی ها مثل من دارنند به خدا می گنند بذار برف بیاد ،،،،، از طرفی شاید خیلی ها ناراحت باشند و دعا کنند و به خدا بگنند برف نیا!!!
یا مثلا وزیر نیرو دعا کنه که برف بیاد و کوه ها برف بشه - سدها پر بشه - ولی کشاورزها دعا کنند که نیاد و محصولاتشون خراب نشه !
به نظرتون کدام دعا به جاست ؟
دعای من و یا دعای آدم هایی که لباس گرم ندارنند ؟
دعای وزیر نیرو و یا دعای کشاورزها ؟
صلاح بنده ها چیه ؟
خداوند قادر هست و توانایی دارد در آسمان بالا سر من ،،، برای من برف باشد و برای شما در کنار من آفتاب !
اگر این جور باشد پس نظم و ترتیب آفرینش چی میشود !
اگر قرار باشه هر چیزی که از خداوند درخواست می کنیم ، خداوند صلاحمان را در آن قرار دهد و دعاهایمان با وجود مساعد نبودن عوامل و علل لازم، محقق گردد، نتیجه این :
معنایی نیست جز نقض قانون علیت و هرج و مرج و بی نظمی در دستگاه آفرینش و تصادم و برخورد بین موجودات و ازبین رفتن توازن بین آنها !
آهنگ زندگیتان همیشه زیبا ،،،،،
در پناه حضرت دوست،:72:
ستاره جان خیلی ازت ممنونم عزیزم. میدونم، ولی من دسترسی به کسی که در مورد موضوع تجربه داشته باشه ندارم. میدونی شرایطم طوریه که آدم با خودش میگه ای کاش هیچ وقت برام پیش نمیومد که حالا بخوام باهاش مواجه بشم یا ازش دوری کنم.
آقای باغبان ممنون برادر مهربون. واقعا ممنونم از وقت که گذاشتین برای راهنمایی من. شما بسیار درست فرمودید. نمیدونم مشکلم چیه که نمیتونم راحت تصمیم بگیرم. با خودم میگم نکنه بدتر به مشکل بخورم یا ... . دلم میخواد که به خدا دلم قرص باشه ولی چون تحمل شرایط برام سخته نمیتونم.
کلا همون که گفتم با خودم میگم کاش هیچوقت در این مشکل نبودم که حالا بخوام حلش کنم. یعنی اصلا حل کردن یا نکردنش خودش یه مشکله.
- - - Updated - - -
همه مشکل منم اینه که ای کاش میدونستم مثلا الان این خواسته مخالف نظام علیت و اسباب و ... است . پس صبر کنم یا نکنم.
اما به قول شما، کی میخواد اینو به آدم بگه.
مگر اینکه صبر کنی ببینی چی میشه که خب اینم گاهی رنج زیادی داره و ریسکه.
اما حتما به توصیه های بسیار خوب شما و دوستان سعی میکنم عمل کنم.
لحظه هاتون پر از آرامش.:72:
ستاره عزیزم. بازم ممنونم.:72:
- - - Updated - - -
دختر خوب اگر میتونی اینجا مطرحش کنی خوبه چون اینجا کسی نمشناستت و بی طرف هم نظر میدن و از بین نظرات زیاد بهترینها رو انتخاب کن
خدا این سایت افریده واسه همین چیزا!!!!!!،،،
نظر و دانسته های من در مورد مطلب شما اینه:
به خدا نزدیک شو . خیلی راحت. تو ذهنت باهاش حرف بزن. خلوت بود بلند باهاش حرف بزن. نماز بخون و نظرات و خواسته هاتو بهش بگو. با خدا راحت باش.
بعد از انجام اینا که گفتم دلت خیلی آروم میگیره. اعتماد بنفس پیدا میکنی. نگرانیات خیلی کم میشن و خیلی چیزای دیگه که خیلی سریع متوجه میشی که خدا بهت در این مرحله اینارو داده . اینا همشون روحی و درونی هستند ( دل آرام گیرد با یاد خدا )
مرحله بعد اینه که به خدا توکل کنی. یعنی خواسته ای که داری رو فقط از خدا بخوای نه از کس دیگه و خدارو وکیل خودت کنی. به خدا اعتماد کن و مطمئن باش راه درست رو داری میری.
این مراحل رو استمرار داشته باش و ایمان داشته باش تا در زمانی که مشکل حل نشده بتونی آروم باشی و فکرت باز بشه.
یادت باشه خدا نمیاد رو زمین بهت ماهی بده. بلکه ماهیگیری یادت میده. یعنی راه حلو در فکرت میندازه که انجامش بدی. اونم بدست خودت. اشتباه ما اینجاست که فکر میکنیم مشکلات بدست دیگران حل میشه یا یه گونی تراول میوفته رو سرمون. اینا همش برای بی ایمان شدن ما گفته شده.
خدا همیشه کلید و راه حل رو فقطو فقط به دست خودمون میده که صد البته باید از اون کلید استفاده کنیم و حرکت و اقدام خدا پسندانه از سمت ما باید اتفاق بیفته.
اصلا شک نکنید که خدا خیلی دلش بزرگه و دلسوزه و بی ریاست. نمیزاره دست خالی بریم. مسیر درست رو برید و صبر داشته باشید. لطف پروردگار همیشه شامل شما و من و بقیه دوستانی که متن رو خوندند ( و نخوندند اما دارن این راه رو میرن ) میشه انشالله.
ستاره جان، میدونم اینجا چه مزایایی داره .ولی مشکل اینه که نمیتونم مطمئن بشم که صلاحم اینه یا اونه.یعنی حتی اگر خدا نظرش تحمل باشه. باز دلم راحت نیست و فکر میکنم دارم حماقت میکنم و با خودم میگم من که میدونم فلان و فلان و فلان رو.
گاهی با خودم میگم شاید خواست خدا تحمل و صبره. بعد با خودم میگم نکنه این حس عذاب رو باید بهش توجه کنم. شاید این خواست خداست. باز میگم شاید باید تحمل کنم. خلاصه فکر کنم دیگه دارم قاطی میکنم. همون که گفتم برام دعا کنید.
آقای quality، خیلی ممنونم از شما که من رو در تجربیات مفیدتون شریک کردید. واقعا چقدر خوبه که شما و سایر دوستان اینقدر رنگ و بوی ایمان داره حرفاتون. نمیدونستم آقا هستید یا خانم که مخاطب قرارتون بدم به همین خاطر توی تاپیک یکی از اعضا مطالبی که در مورد خیانت نوشته بودین رو خوندم و واقعا به نگاهتون احسنت گفتم. ان شاالله که روز به روز نور ایمان و انسانیت در دل شما و سایرین بیشتر و بیشتر بشه.
موفق و پیروز باشید.
سلام دوستای عزیز. دیدم خوبه که اون چه که نتیجه گرفتم رو به شما هم منتقل کنم شاید مفید واقع بشه.
من دنبال بهترین راه بودم و در واقع همش به این فکر میکردم چیکار کنم که کمترین هزینه و بیشترین فایده رو برام داشته باشه. البته خوبه که آدم جوانب رو بسنجه اما از این موضوع غافل بودم که به قول شاعر گاهی باید پارو نزد وا داد، باید دل رو به دریا داد. واضح تر بگم اون کاری که از دستم برمیومده رو انجام بدم و زیادی حساب سود و زیان رو نکنم. بعد نترسم و به خدا توکل کنم.
میخوام بگم نباید زیادی دنبال این بود که چی بدست میاری، شاید بهتر باشه بدونی که کار در نهایت دست کسی دیگه ای ایست که شاید بشه گفت که وسواس به خرج دادن و سخت گرفتن رو گاهی و شاید همیشه نمی پسنده و میخواد که ما با توجه به حضور خودش و توکل به خودش، طی طریق کنیم و زیاده از حد مته به خشخاش نذاریم.
- فکر میکنم شأن انسانی ما باید بالاتر و محکم تر از این حرفا باشه که انسان خودش رو وابسته کنه به اینچنین چیزهایی. به اینکه حتما بهترین کارو بکنه و یا بهترین رو داشته باشه. البته که اگر امکانش باشه خیلی خوبه اما نباید زیادی دغدغه بشه. دغدغه شدن بیش از حد، باعث مادی گرایی و دنیاطلبی میشه و عواقبش هم که مدام وسواس فکری و استرس و عدم رضایت و ... است.
-
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است,
- خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی (حافظ)
-
- از همه دوستان که در این تاپیک من رو با حرفای زیباشون محظوظ کردند خیلی متشکرم.
- خوشبختی و آرامش و سلامتی رو برای همگی آرزو دارم.
- التماس دعا.
-
-
- - - Updated - - -
:72:
سلام
گاهی وقتها باید بخشید /گاهی وقتها باید گذشت کرد /گاهی وقتها باید ندید گرفت /گاهی وقتها باید سکوت با تدبیر کرد
واینها همه تمرین صبر کردن است واین صبر وجود انسان را صیقل می دهد ومی تراشد ومانند نگین تورا برق می اندازد
دیگران مقام والایت را میبینند اما نمی توانند مثل توباشند /زیرا که عادت نکرده اند /تمرین نکرده اند /وخود را به تمام کلمه از
بار منیت رها نکرده اند
چه وابستگیهایی که انسان را به منیت می کشاند /وچه دلبستگیها که غرور را برای انسان بالا می کشد /رها نبوده ایم
رها شدن زیباست از قید وبند تعلقات آزاد شدن زیباست
عده ای با خضر نبی راه را گم میکنند وبه سرزمینی دور دست که دست هیچ بنی بشری به آن نرسیده میرسند
روی زمین پراز انواع واقسام سنگهایی بوده که زیبایی آن چشم هربیننده ای را خیره میکرد
عده ای پرسیدند آیا از این سنگها با خود برداریم ؟
خضر نبی میگوید اینها سنگهایی است که اگر بردارید پشیمان خواهید شد واگر که برندارید هم پشیمان خواهد
شد
خلاصه عده ای برداشتند وعده ای برنداشتند تااینکه به شهری رسیدند
در اآن شهر متوجه شدند که سنگها یی که با خود اوردند جواهر بوده و اینگونه شدکه اآنان که برداشتند حسرت خوردند که چرا کم برداشته اند وآنان که برنداشتند نادم از این که چرا هیچ نیاندوختند
آری عاقبت کار در این دنیا همین هست ای کاش تا می توانیم بیاندوزیم وذخیره کنیم ودر جایی که دستمان کوتاه بود جواهراتی برای عرضه داشته باشیم
جواهرتی مثل صبر مثل گذشت وبخشش وفداکاری و.کمک به دیگران و....آن آرزوی دست نیافته در دنیا و...
سلام
خیلی متشکرم دیده گرامی. بسیار متن آموزنده ای است. صبر در کنار حفظ عزت و ارزش انسانی. دیده تان بصیر و بینا باشد ان شاالله.:72:
سلام ، بعد از شونصد ماه نیومدن، اومدم یه اعلام حضور برای اون هایی که منو میشناسن و هنوز هستن بکنم و بگم، من زنده ام!(خیلی زحمت کشیدم واقعاً، البته که کشیدم من مثل بعضی ها سوخت هسته ای ندارم ! -اون بعضی ها خودشون فهمیدن-)
البته فقط برای این که نیومدم ،گذری راهم به این جا افتاد این تاپیک رو دیدم گفتم این یه حکمت شعر گونه هم توش باشه بد نیست ، دم روح فیض کاشانی (رحمت الله علیه)گرم که شعر به این باحالی گفته :
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم بکام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نه بيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست خود را نديده باشي