شوهر خیانت کارچه رفتاری داره علامتش چیاست؟شوهرمنم داره خیانت میکنه؟؟؟

سلام دوستان کمک فوریه فوری میخوام
خودم 22 سالمه شوهرم 25یه دختر دوماهه داریم
شوهرم ماموریت های زیادی میره من اصلا خبری ندارم که کجاست وچیکار میکنه الان بهش زنگیدم میگم کجایی میگه فلان شهرم بعدش میگم چرا بهم نگفتی میگه بدونی چی بشه کلا نمیگه تا خودم اتفاقی بزنگم بدونم کلا هرماه ده روز خونست
الان بهش پی ام میدم میگه خستم میگم چرا میگه دلیلی باید باشه خستم
به نظرتون یه مرد تا کی میتونه با زنش ببخشید صریح میگم ( رابطه )نداشته باشه؟تاکی میتونه تحمل کنه؟
واقعا دوبه شکم به خاطره من نخواسته یاخودش نمیخواد وسرش جایی گرمه قبل بارداریم خوب بودیم تا حدودی دوران بارداری وبعدش اصلاااا یعنی خبراییه؟بهش شک کنم؟
دارم دیونه میشمم😫
کسایی که بهشون خیانت شده شوهراشون چطور بوده رفتاراشون????

به نظرتون دارم توهم میزنم
خ خستم تک تنها دخترمو نگه میدارم شب وروز ندارم شوهرم میتونه اینقد پست باشه زحمتای منو نبینه خیانت کنه

ايشالا كه دوستان كمك كنن بهت عزيزم منم مشگلمو مطرح كردم اما كسي نيست انگار

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sevil73

به نظرتون دارم توهم میزنم
خ خستم تک تنها دخترمو نگه میدارم شب وروز ندارم شوهرم میتونه اینقد پست باشه زحمتای منو نبینه خیانت کنه

---

سلام عزيزم، كاملا حال و روزت رو درك ميكنم چون تك تك اون لحظه هايى كه عذاب ميكشى رو منم كشيدم. الانم چون دارم به طلاق فكر ميكنم سعى ميكنم بهش فكر نكنم.
عزيزم اولين نشانه خيانت از اتاق خواب شروع ميشه، اينو بهت اطمينان ميدم.
رفتارهاى سرد و خشك ميديدم، ميخواستم برم سمتش هولم ميداد ميگفت نزديك نيا يا بهونه مياورد كه خسته ام. زنگ نميزد، پيام نميداد، منم اگه زنگ ميزدم خيلى بى حوصله و سرد در حد دو سه كلمه حرف ميزد و زود خداحافظى ميكرد. از ده تا اسمس يكى اونم يه كلمه جواب ميداد.
كلا اينو بهت بگم حس خانوما هيچ وفت دروغ نميگه،
اميدوارم و از خدا ميخوام به احترام حضرت فاطمه كه شوهرت خيانت نكرده باشه و زندگيت حفظ بشه. عزيزم مثبت فكر كن و حواست رو فقط به بچه ات بده، شايد افسردگى گرفته باشه شوهرت.
نماز شب بخون به خاطر بچه ات خدا كمكت كنه.

سلام

به جای فکر کردن به این مسائل چرا با همسرت برای رابطه صحبت نمی کنی؟

فرزند شما دو ماهه است و ممکنه همسرت فکر کرده که نباید تا مدتی بعد از زایمان با شما رابطه داشته باشه و نمی خواسته اذیت بشید.
می تونید با ایشون صحبت کنید.

می تونستید رابطه را تا حدودی که به شما هم آسیب نرسه و اذیت نشید داشته باشید.

چرا به جای اقدام عملی ( نزدیک شدن به همسرتون) یا صحبت و گفتگو، به افکار مزاحم و احتمالا اشتباه اجازه می دی ذهن و زندگیت را خراب کنه؟

این بار که همسرتون برگشتن خونه، دخترتون را چند ساعتی به یکی از نزدیکان بسپرید و سعی کنید به همسرتون نزدیک بشید.

سلام عزیزم . ببین تو یه بچه داری الان و داشتن بچه مسئولیت کمی نیس . نباید زود زندگیتو ببازی . حتی اگ افکارتم درست باشه فعلا دست نگه دار و چیزی به شوهرت نگو چون دو حالت بیشتر نداره یا تصوراتت درسته و اونوقت اگه در حالی بهش اینو بگی که انقدر رابطتون سرده ممکنه بدتر قبح ماجرا بشکنه و دیگ کلا نتونی شوهرتو برگردونی . اگه ام تصورت غلط باشه که خب ممکنه ناراحت شه بهش شک کردی و خلاصه فعلا مطرح کردنش چوب دو سر طلاس . تو هنوز تلاشی نکردی پس نباید زود وا بدی:81: فعلا به جای اینکه به فکر مچ گیری باشی به این فکر کن تو اونقدی سنگ تموم گذاشتی که تو بیست روزی که شوهرت پیشت نیس به فکرت باشه؟ اگ میخوای به همسرت نزدیک شی پس بسم الله :

1- قبل از هرچیز افکار بدو از خودت دور کن و به شوهرت به چشم یه مرد پاک و زحمتکش نگاه کن تا بتونی بهش محبت کنی:16:

2- به خودت حسابی برس و مرتب باش ، حتی اگ تونستی سعی کن خودتو با سلیقه اش مطابقت بدی:73:

3- روی حرف زدنت کار کن . سعی کن تشویقش کنی که باهات درد و دل کنه . شوهرت همونطور که گفته خسته و کلافه اس ، دلداریش بده و تا جایی که بلدی حرفایی بزن که دوس داره بشنوه . بهش بگو بهش حق میدی خسته باشه و قدردان زحماتشی ، بگو قدرشو میدونی و دوسش داری . بگو اگ ازش میپرسی کجاس واس اینه دلتنگشی و خلاصه محبت کلامی یادت نره . کاری کن از حرف زدن باهات لذت ببره:43:

4- تا میتونی فضای خونه رو اروم و شاد کن . کاری کن که دلش واس خونتون تنگ شه . به هیچ وجه وقتی میاد باهاش بحث و جدل نکن و بهش احترام بذار .

5- حتمااااااااااااا روی رابطتون کار کن چون این مورد خیلی حساس و خطرناکه . حتی اگ تونستی خودت برو سمتش و رابطتونو گرم تر کن . به هیچ وجه تو این مورد کم نذاریاااا:81:

فعلا همین فرمونو برو تا صمیمی تر شین بعدش اگ تونستی یه ترتیبی بدین که دور از هم زندگی کنین چون این خودش خیلی اسیب میزنه و خیانت به کنار رابطتونو سرد میکنه البته فعلا مطرحش نکن بذار اول یکم نزدیکتر شین . یه چیزو یادت نره تو هنوز تلاشی نکردی و مدیونی به دخترت اگ واس زندگیت نجنگی ، پس وا دادن و خستگی نداریم:victorious:

موفق باشی عزیزم:72:

ممنون دوستان نظراتتونو خوندم وخیلی بهم کمک کرد
اکه خیانتی هم باشه میدونم مقصرم جون خیلی وقته شوهرمو فراموش کردم
فعلا کاری نکردم وچیزی بهش نگفتم ومنتظرم ببینم چی پیش میاد

من وشوهرم خ وقته باهم خونه ایم انگارنه انگار زن وشوهریم
رفتارامون نسبت بهم خوبه شوهرم بهم محبت کلامی داره واحتراممو نگه میداره
همیشه ازم دوره بهم میگه خیلی دل تنگمه
ولی با این اوصاف رابطه نداریم
فقط خوش بینانه به قضیه نگاه میکنم که شاید ازپارسال تا الان به خاطر شرایط من بوده که ازم خواسته ای نداشته
من دوران بارداری به کل ازش غافل شدم وایران نبودم گاهی بهم سرمیزد خ پشیمونم که رفتم

شاید ایشون هم از این همه فاصله خسته است
ولی متوجه چراییش نیست

اگه خودت نجنبی و حلش نکنی، شاید کس دیگه ای متوجه این نیاز و تنهایی و خستگی همسرت بشه و بهش نزدیک بشه.

زندگیت را درست کن. به همسرت نزدیک شو. اونقدر که تو بهش نیاز داری، اون هم به تو نیاز داره.
برای برگشتنش این بار برنامه های خیلی خوبی بریز. از هر لحظه ی بودنش توی خونه برای آرامش و شادی هر سه تون استفاده کن.

یادت نره با یکی از دوستات یا اقوامت هماهنگ کنی این چند روز که همسرت هست، گاهی مراقب کوچولو باشه تا راحت تر بتونید یه شام عاشقانه، خرید، تفریح یا هر برنامه ی دیگه ای داشته باشید.
به جاش می تونی وقتی همسرت نیست، شما به اون کسی که این روزها کمکت کرده، کمک کنی و براش وقت بذاری.

ممنون شیدای عزیز
نمیدونم باهاش سرحرفو چه جوری باز کنم خیلی وقته دیگه صمیمی نیستیم

همسر شماست ... نمی دونم چیه؟

لطفا از همه ی تواناییهای زنانه ات برای شاد کردن زندگیت استفاده کن.
خودت به این شادی و نزدیک شدن به همسرت و گرم کردن دوباره ی زندگیتون نیاز داری. پس دست به کار شو :72:

دنیای من وشوهرم خ متفاوت شده ومیشه گفت کسی از سرحرف خودش پایین نمیاد
من وشوهرم سرپوشش من اختلاف نظر داریم
شوهرم دوس داره من خیلی حجاب نکنم بیرونم ولی من اعتقاداتم اینطور نیست
به خاطرحرف شوهرم نمیتونم اعتقاداتمو زیرپابزارم
شما جای من چیکارمیکنین؟
هرچی میشه میگه هرکاری من میگم بکن اخرحرفشم سرحجاب منه وبه قولی اونوکرده واسه من نقطه ضعف
من بیشتراز شوهرم دنیا دیدم وجاهای مختلف رفتم درکل ادمی نیستم که محیط اطرافمو وادماش رو اعتقاداتم تاثیرداشته باسه ولی شوهرم اینطور نیست درکل خیلی تاثیرپذیره

سلام عزیزمم
فایل مهارت های ارتباطی زوجین رو سایت بردار و مطالعه کن...و در مورد حجاب هم با همسرت صحبت کن که من اینجوری دوست دارم و آزارم میده این نظرت...تا حدی هم که برات مقدوره با شوهرت هماهنگ باش...سر مخالفت باهاش بلند نشو،

دوست عزیزم
نیازی نیست با همسرتون سر صحبتو باز کنید
توصیه میکنم اصلا این کارو نکنید چون ممکنه نتونید درست منظور خودتونو برسونید بنابراین سوئ برداشت بشه و اوضاع خراب تر شه.
شما تازه زایمان کردین.معمولا بعد زایمان خانم ها به شدت افسرده میشن.
اقایون خلائ عاطفی زیادی حس میکنن.پیش خودشون فکر میکنن بچه بین شما قرار گرفته و همه توجه و علاقه و وقت شما برای بچه هست.فراموش نکنید اقایون دقیقا مثل بچه ها هستن.
توجهتون رو به همسرتون بیشتر کنید.
زمانیکه از هم دورید براشون پیام های عاشقانه و دلگرم کننده بفرستید.
اگر ازین کار کلافه نمیشن تماس تلفنی و پیامکی داشته باشید.
یه مدت بدون چشم داشت به همسرتون محبت کنید.
و یکبار دیگه توضیحات شیدا جان رو بخونید.
نیازی نیست با همسرتون علنی در مورد مشکل صحبت کنید ممکنه اصلا مشکلی وجود نداشته باشه و با این کار ذهن همسرتون هم درگیر شه.
بهتره طبق گفته شیدا برای بودنشون برنامه های خاص بچینید.فیلم ببینید شام مورد علاقه شونو درست کنید لباس های شاد بپوشید.
برای رابطه زناشویی هم خب در این دوران یکمی محدودیت وجود داره بخاط شرایط جسمی شما ولی خب میتونید به ایشون غیر مستقیم پیغام بدید که تمایل به برقراری رابطه دارید.
اینکه میگن خوبه خانم ها هم گاهی درخواست داشته باشن به این معنا نیست که مستقیم به همسرتون بگید میشه باهم رابطه داشته باشیم؟؟؟؟
شما میتونید غیر مستقیم به ایشون پیغام بدید که برای این رابطه اماده این.چجوری؟با پوشیدن لباس های تحریک کننده.
لباس زیر نو.لباس توری و رنگی.اقایون این هارو خیلی دوست دارن.
وضعیت ظاهری خاص و حرکات خاص.
سعی نکنید با همسرتون صحبت کنید سعی کنید در عمل تغییراتی داشته باشین.محبت کلامی تون رو بیشتر کنید.
از همسرتون غافل نشید هموقدر که شما به ایشون نیاز دارین ایشونم به شما نیاز دارن.
یه همسر مهربان و دلسوز و خوش رو باشید
داخل خانه فضای گرمی رو ترتیب ببینید.خونه مرتب ظاهر مرتب شما و غذای گرم.
به همسرتون نشون بدین که هنوز هم ایشون اولویت اول شما هستن بعد دخترتون

عزیزم من بچه چهارماهه ای دارم که حساسیت هم داره و درک میکنم درگیر بچه شدن چقدر سخت و وقت گیره ولی اولا دلیل نمیشه چون بچه هست دیگه رابطه عاطفی و غیرعاطفی شما و همسرت مهم نباشه.دوما همه چیز فقط در اتاق خواب خلاصه نمیشه.آقایون معمولا کم شدن روابط جنسی رو درک میکنند اگر از نظر عاطفی تامین باشند.هر از گاهی پنج دقیقه هم که بچه خوابه بشین پیش همسرت و بهش بگو دوستش داری و چقدر دلت برای دو نفره هاتون تنگ شده.توی کارهای بچه حتما حتما شریکش کن.گاهی بده ببره بچه را حموم،اگر شیرخشک میدی یه چند تا وعده را بزار پدر آماده کنه بده.من خودم کمکی گاهی شیرخشک ضدحساسیت میدم کلا وعده های شیرخشکش را اگر پدرش خونه باشه میدم اون بده.زیاد هم بکن نکن در مورد بچه نکن بزار اشتباه کنه.اگه تو حموم بچه را بد نگه داشت فقط اومد بیرون با فاصله سشوار بگیر سمت گوشش که آب نمونه عفونت کنه ولی تو ذوق پدر نزن.بزار بره براش با سلیقه خودش لباس بگیره.بفرستش دنبال خرید پوشک و ... .شیر میدی بعدش بده آروغش را باباش بگیره.حتما هم از شیرین کاری های بچه فیلم بگیر براش بفرست.بزار همیشه در جریان بچه باشه.شما خسته و افسرده ای،شوهرت هم خسته است ولی باید هر دو با هم این دوران را طی کنید.

اصلا کاری نداره ، یه بار فقط برو تو آغوشش و محکم بغلش کن ، مطمئن باش دلش از سنگ نیست و خیلی چیزارو میفهمه .
به نظر من مهم الان این هست که خودت بخوای این موضوع و روابط سرد برای همیشه تموم بشه ، بی سر و صدا و دعوا.

ممنون به خاطره نظراتتون
فهمیدم شوهرم دخترخالشو دوس داره
مساله ناراحت کننده اینکه اصلا درحدواندازه من نیست کاش ازمن سر بود شاید بهش حق میدادم که اره دونبال ازمن بهتره
خیلی اتفاقی متوجه پیاماش شدم وفهمید که میدونم
ازم پرسید چیزی شده منم گفتم کاش از من بهتربود ناراحت نمیشدم گفت اونطور که تو فک میکنی نیست وبحثمون بالا گرفت یکی ودوساعت بعدش واسه معذرت خواهی اومد منم مثلا بخشیدم چون واقعا حوصله جروبحثو نداشتم
نمیدونم چرا حس خنثی دارم هم شوهرم مهمه هم نیست

شما و شوهرتون در شرف طلاق عاطفی هستید.حتما حتما حتما دو نفری مشاوره برید در غیر این صورت امکانش هست که صرفا تبدیل به دو هم خونه بشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sevil73

ممنون به خاطره نظراتتون
فهمیدم شوهرم دخترخالشو دوس داره
مساله ناراحت کننده اینکه اصلا درحدواندازه من نیست کاش ازمن سر بود شاید بهش حق میدادم که اره دونبال ازمن بهتره
خیلی اتفاقی متوجه پیاماش شدم وفهمید که میدونم
ازم پرسید چیزی شده منم گفتم کاش از من بهتربود ناراحت نمیشدم گفت اونطور که تو فک میکنی نیست وبحثمون بالا گرفت یکی ودوساعت بعدش واسه معذرت خواهی اومد منم مثلا بخشیدم چون واقعا حوصله جروبحثو نداشتم
نمیدونم چرا حس خنثی دارم هم شوهرم مهمه هم نیست

---

هم توی این پست و هم یه تاپیک دیگه به برتری خودتون اشاره داشتید.
البته اعتماد به نفس و قبول داشتن خودتون بد نیست. ولی ممکنه این حس را به همسرتون دادید که از ایشون و خانواده اش برترید.
شاید این حس باعث شده ازتون دور بشه.

برتری را در چی می بینی؟ شاید اون خانم بهش آرامش می ده، تاییدش می کنه، قبولش داره
حالا شما زیباتر باشی یا ... اما همسرت حس نزدیکی بهت نداشته باشه چه فایده داره؟