-
دلم گرفته از تنهايي
سلام من با همسرم بحثم شده واحت ميره ميگيره ميخوابه هرچي ميخواد ميگه به من ميگه ميبرم ميزارمت خونه بابات هروقت بحثي ميشه ميگه ميبرمت خونه بابات ميدونه بابام اخلاقش چطوريه من و راحت ميزنه و هرچي ميخواد ميگه بهم جلوش خوشش مياد خيلي نامرده خيلييييي حالم بده دارم ميميرم از گريه و تنهايي
- - - Updated - - -
به من ميگه تو نميزاري من بخوابم صبح ميرم مثل سگ كار ميكنم بهش ميگم مگه من مريضم نخوام تو بخوابي تو هرچي دلت ميخواد ميگي يه حرفايي ميزني كه من داغون ميشم بعد راحت ميري ميخوابي چطوري ميتوني دل من و بشگني و من تا صبح گريه كنم يا حالم بد باشه و تو واحت بخوابي
-
-
سلام عزیزم گریه اصلا فایده نداره. من این روزارو گذروندم . چیزی که از گریه برات میمونه چند تا اخم تو صورتو ناراحتی معدس.بهتره توضیح بدی که از چه چیزی ناراحت میشی؟ شاید اگه بدونم اقلا تجربیات خودمو در اختیارت بزارم. البته بگما من تو کار خودمم موندم ولی تو این چند سال زندگی یه چیزاییم یاد گرفتم
-
سلام خانوم فروزش عزيز ممنونم ازتون من با خواهر شوهرام سر پوشششون و رفتاراي زشتشون مشگل دارم هيچوقتم حل نشده و نميشه فقط چاره اينه من بيچاره بايد تحمل كنم به گفته ي خود همسرم كه مشگل از منه من حاليم نيست اونا با فرهنگن واقعا عذاب ميكشم از دستشون يكيشونم طلاق گرفته موندگار شده خونه پدرشون شوهرمم لج كرده كه هروز بعد كار ٢ساعت ميره خونه مامانش و به من ميگه دوستدارم برم پيش خواهرم و مامانمينا تو چيكاره اي هروز ميره و مياد نميدوني خواهرش چه رفتاراي زشتي ميكنه من عذابم اينه كه تنهايي ميره اونجا با اون وضعيت كه ديدم بارها تازه خانوم اتاق جدا تو زيرزمين داره
غروبم كه مياد حرف كه ميزنم دعوا ميكنه و شبم همونطوري كه گفتم رفتار ميكنه
-
مگه خواهرش چیکار میکنه؟
بخارشخص سوم زندگیتو خراب نکن
-
كاراي چندش واقعا غير اخلاقيه
- - - Updated - - -
لطفا با دقت همه ي حرفام و بخونين
-
من تاپیک های قبلیتونو خوندم. درست میفرمایید کارشون زشته. ولی به نظر من نقطه ضعف دست شوهر و خواهرشون ندید. شوهرتونو نسبت بهشون حساس کردید. همسر من فوق العاده نسبت به مادر و حواهرش حساس بود. به طوریکه به خاطر یه سوءتفاهم در رابطه با خواهرش دست رو من دراز کرد. اگه من یه چیزی در باره خانوادش میگفتم و حتی حق با من بود زمینو زمانو زیرو رو میکرد. منم حساسیت به خرج میدادم و حتی ته دلم از خانوادش متنفر شده بودم. اونم به این موضوع پی برده بود و بارها برای اینکه لج منو ور بیاره جلوی خانوادش و جاریام میگفت زن فقط مادر و خواهرم و یه موی اونا رو نمیدم صدتا مثل تورو بگیرم. ووو تا اینکه من به خودم اومدم . چون فقط خودم عذاب میکشیدم و خرد میشدم. پس دیگه اهمیت ندادم و حتی باهاش همکاری میکردم و میگفتم معلومه که مادر ادم فقط یدونس. با خانوادش صمیمی تر برخورد کردم . الان دیگه حساسیتش خیلی کم شده و حتی اگه من چیزی بگم بهم گوش میکنه. شما هم کمتر رو این موضوع زوم کن . تو زندگی انقدر مسایل پیش میاد که بعدا به این افکاری که داشتی میخندی. به خودت میگی چرا خودمو عذاب دادم. سعی کن با خانوادش صمیمی تر بشی البته حد خودتو حفظ کن. اونا نباید حس کنن تو خودتو از اونا جدا میدونی. میدونم سخته ولی شدنیه. خواهر شوهرتم شرایطش بده بلاخره شکست خوردس شاید براش سخته ببینه اطرافیانش خوشبختن و هنوز با مسایل خودش کنار نیومده. به خاطر همین لجبازی میکنه. باهاش همدردی کن . اونم کم کم خسته میشه از کاراش دست برمیداره. کلا وفق دادن خیلی بهتره تا جنگیدن
-
فروزش جان ممنونم ازت عزيزم اينكه هروز ميره خونشون چيكار كنم ?چطوري كنار بيام با فكرم دوستان حالم خيلييييييي بده الان باهم دعوامون شد انقدر محكم زد تو بينينم و دهنم دوبار بهم گفت بي پدر و مادر من هيچي نگفتم در اتاق و بيتم اومدم بيرون دارم گريه ميكنم هنوز صورتم سر از زدنش توروخدا احتياج دارم به دردو دل تو اين لحظه
-
ديشب
ديشب بعد از اون ماجرا من تو اتاق ديگه اي رفتم تا نيمه هاي شب بينيم يكم خون اومد صبح بيدار شده بره سر كار اومده من و بوس كردنو غلط كردن و تورو خدا ببخشيد پتو انداخته سرم منمهيچي نگفتم فقط گفتم برو تازه حالم جا اومده يكم گفت ببخشيد من هيچي نگفتم نميدونستم بايد چيكار كنم
-
منم همسرم عصبی هستش از هرجا کم بیاره به من گیر میده ومن فقط باید تایید کنم بزار منم باهات درد ودل کنم این همسرمن از هرجا که عصبانی میشه شروع به بد دهانی میکنه منم بهش میگم حق باتوئه ولی بافحش که مشکل حل نمیشه . دیروز سر ثبت نام ماشین یک دعوا راه انداخت اینترنتمون تموم شده بود با گوشی همسایه واز طریق تلگرام مدرک شناسنامه آقا رو فرستادیم ولی بعد از ایران خودرو زنگ زدن گفتن نیومده مدارکت ، هیچی دیگه هی غر زد که تو هیچ کاری بلد نیستی وخنگی وهزار تا چیز دیگه .....تنبل خان زورش آمد بره یک کارت شارژ بخره گوشی همسایمون هم شارژش تموم شد ونشد منم بهش گفتم بزار فردا از سر کارت براشون فکس کن که از آنجا زنگ زدن وگفتن اینطوری ۵ روز دیرکرد میخوره بهش خلاصه اینم شروع کرد به فحاشی وغر زدن که یک کارو سپردیم دست زن ؟آخه من تقصیر نداشتم خودش شماره رو اشتباهی یادداشت کرده بود آخرش خسته شدم بهش گفتم چرا هی غر میزنی ؟انگار یک گوله آتیش بود آمد سمتم وهلم داد دوبارافتادم زمین بعدشم پاهاش رو فشار داده رو سرم البته همیشه وقتی عصبی میشه هل میده ویا دستمو میکشه همین ولی ایندفعه این کارش آنم سر این موضوع ساده وبی اهمیت خیلی ناراحتم کرده بعدش رفت شارژ خرید وخودم براش انجام دادم وقتی کارش حل شد دیشب هزار بار عذرخواهی کرد ولی بهش گفتم ازت متنفرم ودوستت ندارم دلم میخاست برم شهرمون کنار پدر و مادرم !ولی نمیزاره قرار شد شب دیر بیاد وبمونه سر کار گفتم نمیتونم ببینمت ....الان شام هم درست نکردم افسرده ام ....شب قبلش از دست مدیر ساختمون ناراحته .مدیر ساختمون بهش گفته بیا کمک اینم تنبل وسرماخورده گفت ببخشید من سرماخوردم بعدش موقع خداحافظی مدیرساختمون بهش محل نداده آمده خونه بهم گفت منم بهش گفتم اشکال نداره بهش میگفتی امروز سرم زدی وحالت خوب نیست و...باهاش همدردی کردم ولی چه فایده بعدش به من گیر میده میگه چرا با زنهای اینها رفاقت میکنی اینهایی که منو تحویل نمیگیرن ؟میگم من رابطه آنطوری نداریم که هر روز هروز باشه ولی کمک حال هم هستیم هیچی میگه همین که من میگم ارتباطت رو باید قط کنی بهش گفتم باشه ولی بازم آروم نشد میگه تو دوباره فردا شروع میکنی والکی میگی هیچی دیگه میگه من مار توآستین پرورش دادم وهزارتا فحش زشت که روم نمیشه بگم حواله ام کرده و جالب اینکه همیشه دو دقیقه بعد که خالی میشه میاد عذر خواهی . آخه من انسانم حقم این نیست منم الان افسرده ام خونه هم کثیفه حسش نیست ....ببخش سرت رو دردآوردم و تو تاپیک تو گفتم درد دلمو ولی سعی کن متوجه اشتباهش بکنیش زود کوتاه آمدن هم بی فایدس
- - - Updated - - -
واقعا سعی کن روابطت رو با خانوادش خوب بکنی من همسرم کلا اجتماعی نیست وهمش به خانواده من گیر میده ولی چون من تونستم باخانوادش رابطه خوبی داشته باشم اینم رابطه اش رو در حد کم باخانواده من حفظ کرده . نگران نباش خواهرش هست زن نامحرم که نیست سعی کن برای تولد خواهرش کادو بخری وبهش محبت بکنی وبه همسرت بگی برای مشکل خواهرش دعا میکنی و یا اسم خواهرشوهرتو تو باشگاه ورزشی ثبت نام کنید واز طرف تو وهمسرت باهم بهش پیشنهاد بدهید تا حالش خوب بشه شرایطشو درک کن اینطوری خشونتش کمتر میشه .
-
عزيزم بابت همدرديت واقعا ممنونم asalak جان من كاملا دركت ميكنم خيلي سخته من واقعا نميدونم چطوريه كه در حد جنون حالشون ميريزه به هم بعدش پشيمون ميشن خيلي جالبه برام حتي كتكم ميزنن فوش خيليييي بدم ميدن ولي پشيمون ميشن به خدا من واقعا از بينيم خون ميومد خودش صبح وايساد گريه چي بگم خواهر ايشالا توام آروم بشي ميدونم سخته ولي سلامتيه خودت از همه چي مهم تره خوشحالم كردي كه همدردي ميكني باهام عزيزم ميدوني من از چي خيلي عذاب ميكشم كه تنها پا ميشه ميره هروز ٢ساعت از لج من و نميدوني خواهرش چطوري ميگرده خيليييييييييي بدجور شوخيايه بي حيايي يا مياد ميره رو پاهاي برادراش ميشينه وبا دامن خيليييي كوتاه ميشينه جلوشون بدون رعايت حريم من فكر اين كه تنهايي تو اتاقشه و ازين كارا ميكنه حالم ميريزه بهم كه شوهرم ميره اونجا ميدونم ميخوابه بغلش و كاراي چندش ميكنه من اين عذابم ميده كه نميخوام تنها بره وقتي خواهرش هست منم هروقت با همسرم حرف زدم كار به كتك و فوش و اينا ميكشه نميشه حرف زد
-
خواهش میکنم. همسرمن قرار شد یک هفته ظرفها روبشوره ودوشب غذا از بیرون گرفت دیشبم با شیرینی آمد خونه . قول داده که رفتارش رو کنترل کنه منم باید مهارتهام رو بالا ببرم فکرکنم وقتی خیلی عصبی میشن نباید پیششون باشیم بریم خمام یا بیرون .....یا سکوت تا اینطوری حرمتمون حفظ بیشه.
-
واقعا؟چه خوب عاليه 🤗آره عزيزم فكر خوبيه بايد همين كارو كنيم ايشالا كه همه چي درست ميشه عزيزم من تو قسمت متاركه و طلاق يه پست گذاشتم اگه بخونيش خوشحال ميشم