با افسردگی همسرم چیکار کنم؟

سلام به همه عزیزان
مدتی هست که احساس میکنم همسرم دچار افسردگی شده کاملا ناامید و ناراحته اصلا از چیزی خوشحال نمیشه همیشه کلافه اس و اصلا شب ها نمیتونه بخوابه با اینکه نسبت به گذشته خیلی از مشکلات زندگیمون حل شده و الان واقعا دلیلی برای این همه ناراحتی من نمیبنم.از خودش هم که میپرسم چه اتفاقی افتاده میگه واقعا نمیدونم چرا ولی حالم اصلا خوب نیست. با اینکه من فکر میکنم به اندازه کافی بهش محبت میکنم میگه تو اصلا بهم محبت نمیکنی و محبت کردن و آروم کردن یک مرد رو اصلا بلد نیستی.
برام سواله که واقعا چطور باید یک مرد رو آروم کرد و بهش محبت کرد؟؟؟و اینکه من چیکار کنم از این حالت در بیاد روز به روز داره افسرده تر میشه و من واقعا نگرانشم وقتی هم که ازش میخوام بره پیش یه روانشناس میگه برم چی بگم خودمم که نمیدونم مشکلم چیه. متاسفانه به شدت این رفتاراش داره رو من اثر میذاره و من هم دارم افسرده میشم
لطفا راهنماییم کنید

عزیزم شاید مربوط به فصل پاییز باشه.میتونی پرده ها رو کنار بزنی ازلباسهای روشن استفاده کنی.برای درمانش همسرمن پیش دکتر گیاهی رفت خیلی بهتر شده باتوجه به اینکه همسرم قبلا هم یه دوره افسردگی شدید داشته وحدود 5سال دارو مصرف کرد الان از داروهای شیمیایی استفاده نمیکنه فقط گیاهی ها.راستی خوابشون چطوره شبا خوب میخوابه؟

آخه چطور فصل پاییز میتونه یک نفر رو اینقدر داغون کنه؟واقعا نمیدونم چیکار کنم احساس میکنم داره از دست میره یهو تو آینه زول میزنه به خودش و همونجوری میمونه .برای اولین بار تو ماشین پیش من هی آهنگ میخوند و گریه میکرد من حاج و واج مونده بودم که چی شده؟اصلا نمیتونه بخوابه

سلام

دوست عزیز یکم بیشتر توضیح بدید.. مشکلاتتون چی بود؟ مالی یا خونوادگی؟

ادمهای افسرده فک میکنند بدون حامی و پشتیبان هستند و واسه اینه که شوهر شما انتظار محبت بیشتری رو ازتون داره در حالیکه شاید شما تمام تلاشتونو میکنید .. پس اگه ایشون نمیرن پیش روانشناس, شما خودتون مراجعه کنید و
حالات و احوالشونو به دکتر بگید تا راهنمائیتون بکنه..

اگه در توانتون هست به مسافرت برید یه روز برین براش یه کادو بخرید و شام خوشمزه ای بپزید و یه فیلم طنز بذارید و بعد شام با هم ببینید و بعد ببینید عکس العملش چیه..؟؟

سلام به نظر من همسرتون افسرده نیستن
دارن از یه چیزی رنج میبرن.این نظر شماست که ایشون افسرده هستن نه تشخیص پزشک متخصص.
ایشون یه حالتی شبیه به عذاب وجدان یا بیقراری دارن.
نمیخوام ذهنتونو منفی کنم ولی بنظر من ایشون یه اشتباهی رو مرتکب شدن و عذاب وجدان دارن و اروم و قرار ندارن.
تجربه ش رو داشتم که اینو عرض میکنم.
اجازه بدین یکمی دیگه زمان بگذره زوم کنین روی همسرتون ببینید رفتارشون چطوریه تا به علت اصلی برسین بعد راه حلش رو پیدا کنین.اگر افسرده باشن باید حتما به پزشک مراجعه کنن تا مداوا شن.متاسفانه اگر افسردگی پیشروی کنه درمانش سخت تر میشه.قسمت سخت ترش اینه که فرد افسرده برای درمان همکاری نمیکنه و باید مجبور به این کار شه

هم مشکلات مالی داشتیم هم خانوادگی. پدر و مادر همسرم دو سال با هم قهر بودن و از هم جدا زندگی میکردن پدرش کلا با بچه ها هم ارتباطش رو قطع کرده بود و همسرم هم از لحاظ روحی تحت فشار بود هم از لحاظ مالی چون خیلی از هزینه های زندگی مادرش و خواهرش رو تامین میکرد.الان یه مدته که پدر ومادرش آشتی کردن همه با هم خوبن رابطه خود ش هم با پدرش خیلی خوب شده. تونستیم امسال هم خونه بخریم هم ماشینی رو که سال ها آرزوش رو داشت. الان مشکلاتی که داره اینه که شغلش آزاده و الان با تمام شدن پروژه فعلی یکم استرس کار جدید رو داره که کی میتونه یه پروژه جدید بگیره و اینکه سربازی بره یا دکترا بخونه اما مطمعنم کهاینا مشکلش نیست چون قبلن هم شش ماه بیکار بود اما اصلا این حالتها رو نداشت. هی خیره میشه به جایی میره تو فکر فقط تو خودشه اصلا حواسش به من نیست. آهنگای شادگوش میکنه و فقط هم فیلم طنز میبینه اما فقط در لحظه روحیه اش عوض میشه بعد ازتموم شدن آهنگ و فیلم دوباره به حالت قبل برمیگرده.هفته قبل مسافرت رفتیم اما همش تو خودش بود. هفته گذشته به مناسبت سالگرد عقدمون براش یه عالمه کادو گرفتم اما ذوقش هم فقط چند ثانیه بود البته ذوق نبود بیشتر ناراحت بود که برام کادو نخریده اون وقت من این همه کادو خریدم براش. یه دفترچه براش درست کرده بودم اون یکم خوشحالش کرد بعد از اون شب هم دیگه دفترچه رو دست نزد. الان هم کلی از من شاکیه که نمیتونم آرومش کنم.یکی باید منو آروم کنه والا.
پریشب گفت جمعه صبح میره اما نمیدونه کجا فقط ماشین رو برمیداره و میره روز بعدش میاد جمعه صبح شیش صبح پاشد رفت منم اینقدرگریه کردم با اون حالش خیابونا یخ بندون مقصدش هم که نامعلوم داشتم سکته میکردمچیزی نشه. ظهر برگشت گفت یهو تصمیم گرفتم برم پیش بابام گفتم بیام پیش تو آروممکنی تو هم نتونستی اصلا بلد نیستی.میشه راهنماییم کنید دقیقا یک مرد این جور مواقع چه انتظاری از همسرش داره ؟؟منظورشون از آروم کردن چیه؟واقعا چرا الکی الکی باید زنگیمون اینقدر تلخ شه

همین که آهنگ شادگوش میده مسافرت میره یعنی میخواد خوب بشه.وقتی کسی تلاش میکنه برای خوب شدن یعنی افسردگی خیلی خفیف داره که اونم میتونه تابع مشکلات قبلی ویاهمین فصل باشه.میگم فصل پاییز چون از لحاظ روانشناسی هم موضوع تایید شده است.به نظرم باهمون داروی گیاهی میتونی درمانش کنی.همسرمن یکماه پیش خیلی حال روحیش خراب بود مدام گریه میکرد شبا خواب نداشت عصبی بود.بدبختی به این بود قرصهای آرامبخش هم اثرنمیکردند اعصابش خورد بود چراهمه میتونن بخوابن ولی او باقرص خواب هم تاصبح بیدار بود.ولی شکرخدا باعرقیات گیاهی ودمنوش دونمونه شربت گیاهی حالش از این رو به اون رو شد.الان شبا راحت میخوابه از اون افکار ناامیدانه حرف نمیزنه گریه نمیکنه ومثل همسرشماالکی توخیابونا نمیچرخه که شاید حالش بهتر شه.
فقط تو این موقعیت باید خیلی مواظبش باشی اگه تندی کرد صبوری به خرج بدی.همینکه دمنوش بهش بدی وقتی ناراحته دستشو بگیری بذاری از نگرانیش بگه خیالشو راحت کنی درهر شرایطی کنارشی وقت خواب سرشو توبغلت بگیری ونوازشش کنی یعنی داری بهش نشون میدی این حالاتت برام مهمه وکمکت میکنم تاخوب شی.
انشالله یه حالت گذرا باشه وزود خوب شن اگه خواستی برات میگم ازچه داروهای گیاهی استفاده کردم

سلام

چقدر خوبه که همسرت برای آروم شدن به شما پناه میاره. بغلش کن خب. بذار خیالش راحت بشه در هر شرایطی هر چقدر هم سخت، شما رو داره. قدر تک تک این لحظات رو بدون. ازشون پل بساز که رابطه تون رو محکمتر کنی.

چرا از همسرت نمی پرسی چطور دوست داره آرومش کنی؟

یا خودت راههای مختلف رو امتحان کن ببین کدومش رو دوست داره
مثلا نوازش و آغوش مهربون خالی بدون هیچ حرفی
گاهی یه ماشاژ کوچیک که توجه شما رو نشون بده
یا حرف زدن و قربون صدقه رفتن ( بهش بگو مثلا " نبینم پریشونیت رو. چرا ابر تو چشماته؟" و ... "کجای دنیا جرات کرده شما رو غمگین کنه؟ بیا بگو خودم برم بزنمش" و یا " دلم پر میزنه چشمات که اینجوری میشه. چی شده دورت بگردم؟" و الی آخر )
یا با شوخی و شیطنت و مسخره بازی
...
ممکن هم هست که واقعا همسرت نیاز به کمک حرفه ای داشته باشه که باز اونم با زبان نرم ازش بخواه دوتایی برید پیش یه مشاور، یه نفر که بلده حال آدم رو خوب کنه.

همسرتون و خودتون چند سال دارید؟
احتمالا همسرتون دچار بحران میانسالی شده باشن. بین مردان 35 تا 45 ساله بیشتر شایع هست.
برای اطلاعات بیشتر همین "بحران میانسالی" رو در اینترنت سرچ کنید اطلاعات خوبی می تونید بدست بیارید
ولی برای مطمئن شدن باید همسرتون رو به مشاوره ببرید

سلام ببخشید میشه بگید چن وقته اینجوری شدن؟ وسن هردوی شما

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط margearezooha

همین که آهنگ شادگوش میده مسافرت میره یعنی میخواد خوب بشه.وقتی کسی تلاش میکنه برای خوب شدن یعنی افسردگی خیلی خفیف داره که اونم میتونه تابع مشکلات قبلی ویاهمین فصل باشه.میگم فصل پاییز چون از لحاظ روانشناسی هم موضوع تایید شده است.به نظرم باهمون داروی گیاهی میتونی درمانش کنی.همسرمن یکماه پیش خیلی حال روحیش خراب بود مدام گریه میکرد شبا خواب نداشت عصبی بود.بدبختی به این بود قرصهای آرامبخش هم اثرنمیکردند اعصابش خورد بود چراهمه میتونن بخوابن ولی او باقرص خواب هم تاصبح بیدار بود.ولی شکرخدا باعرقیات گیاهی ودمنوش دونمونه شربت گیاهی حالش از این رو به اون رو شد.الان شبا راحت میخوابه از اون افکار ناامیدانه حرف نمیزنه گریه نمیکنه ومثل همسرشماالکی توخیابونا نمیچرخه که شاید حالش بهتر شه.
فقط تو این موقعیت باید خیلی مواظبش باشی اگه تندی کرد صبوری به خرج بدی.همینکه دمنوش بهش بدی وقتی ناراحته دستشو بگیری بذاری از نگرانیش بگه خیالشو راحت کنی درهر شرایطی کنارشی وقت خواب سرشو توبغلت بگیری ونوازشش کنی یعنی داری بهش نشون میدی این حالاتت برام مهمه وکمکت میکنم تاخوب شی.
انشالله یه حالت گذرا باشه وزود خوب شن اگه خواستی برات میگم ازچه داروهای گیاهی استفاده کردم

---

نمیدونم شاید هم حق با شما باشه و به خاطر فصل پاییز اینطور شده.میشه بپرسم این داروهای گیاهی رو چه دکتری برای همسرتون تجویز کردن و دمنوش هایی که استفاده میکنند چیا هستند؟؟
متشکرم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dandelion

سلام

چقدر خوبه که همسرت برای آروم شدن به شما پناه میاره. بغلش کن خب. بذار خیالش راحت بشه در هر شرایطی هر چقدر هم سخت، شما رو داره. قدر تک تک این لحظات رو بدون. ازشون پل بساز که رابطه تون رو محکمتر کنی.

چرا از همسرت نمی پرسی چطور دوست داره آرومش کنی؟

یا خودت راههای مختلف رو امتحان کن ببین کدومش رو دوست داره
مثلا نوازش و آغوش مهربون خالی بدون هیچ حرفی
گاهی یه ماشاژ کوچیک که توجه شما رو نشون بده
یا حرف زدن و قربون صدقه رفتن ( بهش بگو مثلا " نبینم پریشونیت رو. چرا ابر تو چشماته؟" و ... "کجای دنیا جرات کرده شما رو غمگین کنه؟ بیا بگو خودم برم بزنمش" و یا " دلم پر میزنه چشمات که اینجوری میشه. چی شده دورت بگردم؟" و الی آخر )
یا با شوخی و شیطنت و مسخره بازی
...
ممکن هم هست که واقعا همسرت نیاز به کمک حرفه ای داشته باشه که باز اونم با زبان نرم ازش بخواه دوتایی برید پیش یه مشاور، یه نفر که بلده حال آدم رو خوب کنه.

---

همسرم میگه ما مردا دقیقا برعکس شما خانوما هستیم اینجور مواقع دوست داریم ما رو به حال خودمون بذارید منم سعی کردم وقتی حوصله نداره بذارم تو حال خودش باشه بازم میگه تو اصلا بلدنیستی وای اینقدر حرصم میگیره با این همه تلاش و صبوریم بازم حرف میخورم

من 25 سال و همسرم 27 سال دارن ولی اصلا شادابی یک جوان 27 ساله رو ندارن یعنی همیشه اینطور بودن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dandelion

سلام

چقدر خوبه که همسرت برای آروم شدن به شما پناه میاره. بغلش کن خب. بذار خیالش راحت بشه در هر شرایطی هر چقدر هم سخت، شما رو داره. قدر تک تک این لحظات رو بدون. ازشون پل بساز که رابطه تون رو محکمتر کنی.

چرا از همسرت نمی پرسی چطور دوست داره آرومش کنی؟

یا خودت راههای مختلف رو امتحان کن ببین کدومش رو دوست داره
مثلا نوازش و آغوش مهربون خالی بدون هیچ حرفی
گاهی یه ماشاژ کوچیک که توجه شما رو نشون بده
یا حرف زدن و قربون صدقه رفتن ( بهش بگو مثلا " نبینم پریشونیت رو. چرا ابر تو چشماته؟" و ... "کجای دنیا جرات کرده شما رو غمگین کنه؟ بیا بگو خودم برم بزنمش" و یا " دلم پر میزنه چشمات که اینجوری میشه. چی شده دورت بگردم؟" و الی آخر )
یا با شوخی و شیطنت و مسخره بازی
...
ممکن هم هست که واقعا همسرت نیاز به کمک حرفه ای داشته باشه که باز اونم با زبان نرم ازش بخواه دوتایی برید پیش یه مشاور، یه نفر که بلده حال آدم رو خوب کنه.

---

باران خانوم این تکنیکای بالا خیلی باحاله و مطمئن خیلی جواب میده (هر مردی رو آب میکنه :311: )

از این تکنیکا استفاده کنید بعلاوه ناز عشوه و تنازی بهش اضافه کنید حتما جواب میگیرید:72:


به امید خدا

امکان داره همسرتون درونگرا باشن ولی اگه افسرده هم باشن خفیفه.من شهرستان زندگی میکنم ولی تمام داروها ازحکیم عقیلی خراسانیه که فکرکنم عطاریش کنار مطب دکتر روازاده است.
عرق گل گاوزبون،بهارنارنج،بیدمشک وگلاب به مقدار مساوی تویک لیوان میریزم روزی یه لیوان.مخلوط گل گاوزبان،بهارنارنج،افتیمون ،به لیمو وسنبل الطیب به صورت دمنوش به جای چایی میخوره.دوتاشربت هم داره ویک پودرگیاهی ولی فکرنمیکنم برای همسرشما نیاز باشه.اگه تهرانین یه سری پیش همین حکیم برین.
همسرمنم همین خصوصیات شوهرشمارو داره یعنی از23سالگیش که باهم ازدواج کردیم خیلی کم شادوشنگولی یه جوون داشت همش توخودش بودنمیدونم بخاطرافسردگیش بود یا درونگرا بودنش ولی هیچوقت اون روحیه شاد من نتونست به اون صورت روش تاثیربذاره ولی از اون وقتی که این داروها رو میخوره خیلی بهترشده
شماهم بهتره وقتی همسرتون تو خودشه به حال خودش بذارینش این حالتو اکثر مردا دارن بقول معروف میرن تو غارتنهاییشون همسرمن که بیشتر اوقات تو غارشه دلشم نمیخواد از تو این غار لعنتی بیرون بیاد ومتنفره که من بخوام بیرون بیارمش

با سلام و تشکر از همه دوستان بابت راهنماییشون. متاسفانه تو این مدت نه تنها حال همسرم بهتر نشد بلکه من هم دقیقا حالم مثل اون شد با توجه به اینکه هر دو در گذشته سابقه افسردگی رو داشتیم و الان حالات گذشته برای هر دو ما داره تکرار میشه و به شدت کلافه و عصبی و دچار روزمرگی شدیم تصمیم به مراجعه حضوری پیش یک مشاور رو داریم.ما در تهران سکونت داریم ممنون میشم آدرس یه مرکز مشاوره خوب در تهران رو به من بدید. متشکرم

احتمال عذاب وجدان یا بیقراری هست ممکنه چیزی رو نمیتونه به شما بگه... شغلش چیه؟ کار میکنه؟ در زندگی کاری چطوره؟