میخوام خودکشی کنم ولی میترسم

اگر خودکشی کنم خانواده ام ناراحت می شوند شخصیت کاذبی که برای خودم درست کردم برملا می شود بهش فکر کردم بهتر است به جای نامعلومی بروم انجا خودکشی کنم تا در نظر بقیه خودکشی نباشد خیلی هم می ترسم این لحظه غم انگیزی برای من است مشکلاتی دارم که خودکشی راه حل آن است.من خیلی ادم ضعیف شخصیتی هستم نمی توانم بیماری و مرگ اطرافیانم را تحمل کنم با هر سختی نابود می شود برای هرکار کوچکی استرس می گیرم شخصیت من اینگونه است برای همین می خواهم خودکشی کنم چون من واقعا هیچ ندارم برای چه زنده بمانم؟!

باید به غاری جایی دور بروم انجا خودکشی کنم نظر شما دوستان همیشه همراه چیست ؟

سلام

چجوری میخوایی خودکشی کنی ؟ با چه روشی؟

مقدار زیادی دارو

چه دارویی؟

کلردیازپوکساید و ژلوفن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bichare22

کلردیازپوکساید و ژلوفن

---

کلردیازپوکساید و ژلوفن جز داروهای سیف هستن هزارتاهم بخوری نمیمیری

که بعدش منتظر چی باشی؟
فکر میکنی خودتو بکشی بعدش چ چیزی انتظارتو میکشه؟
به بعدش فکر کردی؟
به اینکه شاید خودخواهی که باعث میشی این همه اطرافیانت زجر بکشن
به خاطر مرگی که خودت باعثش شدی؟
همه ی ما آدم ها قوی هستیم آدم ضعیف وجود نداره
ما خودمونیم که برچسب ضعیف یا قوی رو خودمون میزنیم
وایستا ،با حقایق رو به رو شو و سعی کن حالتو خوب کنی
من در شرایط بسیااااار سختی بسیار سخت که نمیتونی تصورشو کنی قرار گرفتم ولی حتی به خودکشی فکر نکردم تازه اون موقع کسی از اطرافیانم خودکشی کرد و من فهمیدم این کار چه قدر زشته
چهقدر برا اطرافیان اون آدم زجر آوره
فکر کن به همه اینا
روی پاهات وایستا ...شروع کن مطمئن باش تهش هممون میمیریم ولی لحظه آخر میتونیم به خودمون بگیم من خوب زندگی کردم و مقاومت کردم و راضیم
یا اینکه خودمون درمورد مرگمون تصمیم بگیریم و فقط ی کلمه بگیم نتونستم ..من تورو نمیشناسم ولی مطمئنم میتونی
اگر من تونستم پس توام میتونی

سلام
به نظر من که خودکشی کردن با دارو بدرد نمیخوره شاید نمیری بعدش باید معدت رو شست و شو بدن تازه بعدشم معلوم نیست چه بلایی سرت بیاد شاید تا آخر عمر بیوفتی سرجا
تازه به فکر اطرافیانت هم باش همونطوری که تپ طاقت مرگ مادرت رو نداری اونا هم طاقت همچنین اتفاقی رو ندارن
بهتره به جای خودکشی به فکر بازسازی شخصیت خودت باشی
یه توضیحی بده که چند سالته درس میخونی یا کار میکنی مشکلات اصلی که باعث شده همچین فکری کنی چیه؟

- - - Updated - - -

تحمل مرگ فرزند برای مادر خیلی سخت از تحمل مرگ مادر برای فرزنده
منم قبل از اینکه دوستم بمیره و ببینم مادرش چقدر عذاب کشید و هنورم که هنوزه چشم انتظارشه داره عذاب میکشه آرزو داشتم قبل از مادرم از دنیا برم ولی حالا همیشه از خدا میخوام که مادرم هیچوقت داغ من و بچه ی بچه هاش رو نبینه چون هزار بار از مرگ بدتره
ان شاالله که هیچ مادری داغ فرزندش رو نبینه
موفق باشی
یاعلی...

سلام
تاپیک ایجاد کردن ایشان نشانه ی این است که قصد دارد با یک نفر صحبت کند و میخواهد به او گوش کنند و حرف دلش را بزند
اما پاسخگویان معمولا به جای گوش کردن ، سعی میکنند بیشتر حرف بزنند. و این اصلا درست نیست.. زیرا میل به خودکشی را افزایش می دهد

ای دوست عزیز که تاپیک رو ایجاد کرده ای ، هر چه میخواهد دل تنگت بگو :)

سلام.استرس خىلى بىمارى بدى هست چون سبب مىشود شما نتونىد درست تصمىم بگىرىد ىک جوراىى مغز دچار اختلال مىکنه.ترس از اىنده حالا چى مىشه .شما بهتره به ىک روانکاو ىا روانپزشک مراجعه کنىد علت ترس رىشه ىابى کنىد و درمانش کنىد.امام رضا علىه سلام مىفرماىند صبر بر تنهاىى نشانه قوت عقل است

من برای هر رویداد جدید یا هر اتفاق تازه ای هر تجربه جدیدی دچار استرس می شم.که از قرص پروپرانول ۱۰ استفاده می کنم ولی این برای چیزای کوچیک است برای اتفاق های سخت مثل مرگ عزیزان سودی ندارد ادم تنهایی هستم از هیچ کاری لذت نمی برم واقعا موندم چیکار کنم

اخه وجود من چه سودی داره؟!من که خودم لذت نمیبرم اعتقادی هم به معنویات ندارم برای اطرافیانم همچنین سود که ندارم هیچ ضرر هم دارم. بمیرم بهتر است این ها فکرایی است که من کردم

متاسفانه

از بیرون فکر می کنند من خیلی زندگی خوبی دارم چند روز پیش یکی از هم کلاسی هام در دانشگاه گفت سوالی ازت دارم گفت تو چه احساسی داری که با دیگران متفاوتی و ایا دغدغه ای هم داری

خنده دار نیست!!!؟؟؟

نمیدونم چه چیزی باعث شده این چنین فکر کند شاید به خاطر شخصیت کاذبم است

من شخصیت ضعیف!خودم از خودم متنفر!تنها!نادان!کندذهن!بی تجربه!بدون استقلال هستم

برای همه این هایی که گفتم دلیل دارم و این ها برچسب نیستند

برای هر چیز کوچکی استرس میگیرم این یعنی شخصیت ضعیف.هیچ دوست صمیمی ندارم و دوستی هایم ناپایدار هستند.به علوم روز که بقیه بلدند اکثریت بلدند من نابلدم این یعنی نادان و بی دست پا.مطلبی میخوانم متوجه اش نمیشوم چون استرسی هستم تلاشی برای کسب تجربه نمی کنم و خانواده ام هم من را جوری بزرگ کرده اند که خودم به تنهایی نمی توانم تصمیم مهم بگیرم مثلا اگر بخواهم ازدواج کنم مانع می شوند در حالی که بقیه این گونه نیستند

این لحظه غم انگیزی است که من بگویم هیچ سود و فایده ای ندارم میخواهم هر انچه دارم به اطرافیانم ببخشم و هرچه از من باقی مانده اعم از عکس ها و وسایل و البسه و دنیای مجازی حذف کنم تا هیچ اثری از من باقی نماند

سلام. چقدر توقعتون از خودتون بالاست مگر فکر مىکنىد دىگران نادان نىستند ىا فقط شما کند ذهن هستىد دوست عزىز من معتقدم هر انسانى در ىک فن ىا هنر کاملا زبده است فقط باىد پىداش کند.شما سر کار مىروىد؟ مىتونىد به استرس هم هدىه اى از جانب خدا نگاه کنىد که قرار باهاش امتحان بشىد. اگر مى خواهىد اسوده زندگى کنىد مقاىسه رو بزارىد کنار خودتون دوست داشته باشىد به خودتون احترام بزارىد مثلا اگر امىدتون با همىن حرفا بىشتر شد برىد ىه ادکلن خوشبو برىا خودتون بگىرىد براى خوتون نامه بنوسىد هدىه بخرىد شعر بخوانىد کتاب هاى کنترل استرس رو بخونىد

سلام

دوست عزیز چیزهائی که شما الان از دنیا , از برخورد با دیگران و یا لذت بردن و نبردنو سودمند بودنو نبودن تو ذهنتون تجزیه و تحلیل میکنید در نتیجه راهنمائی اشتباهه مغزتون به شماس نه چیزی که تو واقعیت باشه..

شما اگه شنا بلد نباشید و برین استخر , قبل از هر چیز اضطراب خواهید گرفت .. ولی از دید کسی که شنا بلده استخر براش اوج هیجان و شادابیه.. پس ذهنه شما استخر و براتون اضطراب زا میکنه نه حقیقت وجود استخر

مثالم از این اینه که روان شما دچار بیماریه و باید درمان بشه و تا درمان کامل نشدید از دریچه اضطراب مسائلو تجزیه و تحلیل نکن چون باعث خطا میشه..

خودکشی کردن یعنی انتخاب ساده ترین راهه ممکن برای رهائی از مشکلات..

دانی براسکو میگوید:
کسانی که خودکشی می کنند انسان های ضعیفی نیستند. آنها فقط از بین دوتا جهنم ، جهنم دومی را بر می گزینند

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bichare22

من برای هر رویداد جدید یا هر اتفاق تازه ای هر تجربه جدیدی دچار استرس می شم.که از قرص پروپرانول ۱۰ استفاده می کنم ولی این برای چیزای کوچیک است برای اتفاق های سخت مثل مرگ عزیزان سودی ندارد ادم تنهایی هستم

---

سلام

1- شما یه جوری می گی من نمی تونم مرگ عزیزانم را تحمل کنم
انگار دور از جون هفته ای دوبار یکی از عزیزانتون فوت می شن.
دچار اضطراب و وسواس نشدین؟ تا حالا مشاوره رفتین؟

2- اگه مرگ عزیزانتون براتون سخته
و اگه برای خودکشی شک دارید چون نگران ناراحتی خانواده تون هستید

یعنی

شما تنها نیستید. چرا می گید من تنهام؟ مگه بقیه کیو دارن که شما نداری؟

3- برو روانشناس و احتمالا بعدش روانپزشک ... با دو سه تا داروی ساده خیلی راحت مشکلتون کنترل می شه و این همه حس بد از وجودتون می ره
اگه بذاری همینطور بمونه ریشه دار و عمیق می شه و به راحتی قابل درمان نیست.

این همه سال زندگی کردی
این شش ماه را هم به خاطر بچه های همدردی برو دکتر و دارو مصرف کن ... :72:

منم بخاطر بیماری مادرم کلا دیوونه شدم انگار انقد که استرس و فشار عصبی روم هست حالا کنار اینها احتمال بالای شکست عشقیم به همین زودی + شکست توی کاری که یکسال توش جون کندم و کلی ضرر کردم و آخرش هیچ حتی بخاطرش ترک تحصیل کردم و روز به روزم بدتر میشم حتی چند بار مچ دستمو تیغ زدم ولی خب به رگ نخورد .. اما با وجود همه اینها اولا همیشه از خدا کمک خواستم و با دعا کردن به خودم دارم قوت قلب میدم و یه داروی ضد افسردگی بدون مجوز از یکی گرفتم خوب بودم ولی چون از وابستگیش ترسیدم میخام علمی قضیه رو حل کنم یعنی روانپزشک مراجعه کنم چون فک میکنم مشاوره برام فایده نداره شما هم پیشنهاد میکنم به روانپزشک مراجعه کنید البته در صورتی که با خودتون روراست هستید و برای مدت زیادی به خودکشی فکر کردید و توی تصمیمتون جدی هستید در غیر اینصورت یعنی اگه خودکشی یه حس گذرا بوده براتون اول با روانشناس و روانکاو شروع کنید ایشالله که درست شه

میخوام خودکشی کنم اما همش میگم الان نه ! پدرمادرم خیلی اسیب میبینند اگر من خودکشی کنم بذارم اونا بمیرن بعد خودکشی کنم؟ ای کاش هیچ وقت دنیا نیومده بودم

هیچ همراهی ندارم خودم تنهام با کلی مشکل ):

هیچ چیزی نیست که بهش دل ببندم میخوام خودکشی کنم یعنی میخوام بمیرم اما نمیخوام خودکشی جلوه بده

دوست عزیز این حرفا تحت تاثیر دوره ی گذرای جوانی هست منم این حس هارو گاهی داشتم

اینم یه جور فانتزیه برات

بعد چند سال از این طرز فکرت خندت میگیره باور کن

دلیلی برا خودکشی نداری تو هر چقدر هم تو زندگیت مشکل و بد بختی داشته باشی ادمای بد بخت تر از تو زیاده

فک میکنی فقط تو مشکل داری؟!؟!؟فقط تو از زندگی خسته ای و به خودکشی فکر میکنی؟؟

همه ی ما محکوم به زندگی هستیم باید زندگی کنیم باید سختی هارو تحمل کنیم دوست خوب این فکرارو از سرت بنداز دور و با تمام تلاشت تلاش کن و شاد و خوشحال باش و الکی بخند و زندگی کن

امروز تو یکی از شبکه های مجازی عکس پسری ک خودکشی کرده بود امد بقیه حرف های خوبی نمی زندند بهش خاک تو سرش احمق و ... بهش گفتند
من نمیخوام پشت سرم اینجوری بگن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bichare22

امروز تو یکی از شبکه های مجازی عکس پسری ک خودکشی کرده بود امد بقیه حرف های خوبی نمی زندند بهش خاک تو سرش احمق و ... بهش گفتند
من نمیخوام پشت سرم اینجوری بگن

---

دوست عزیز سلام
همین حرفی که زدی یعنی ضعیف نیستی! نمیخوای بگذاری تحقیر بشی.
شما الان این تاپیکو ایجاد کردی که چی؟ که ما به حرفات گوش بدیم؟ خب بزن. اگه دوست داری حرفاتو بزن و دردودل کن. ما هم سعی میکنیم شنونده های خوبی باشیم.
اگه دنبال راهکاری برای خودکشی! که به قول خودت همه منع میکنن چنین ادمی رو و بهش بد و بیراه میگن! پس مسلما تو دنبال این نیستی!
حسای بدت چیه؟ همین صفاتی که به خودت دادی؟ فک کردی ماهایی که الان اینجا برات جواب میگذاریم این صفاتو نداریم؟!تازه تو یک قدم از خیلیا جلوتری که میدونی عیبت چیه.
الان که میدونی شروع کن به اصلاحش و قوی شدن. قوی شدن یعنی چی؟ مگه جز اینه که تو با اولین قدم برای تغییرت حس میکنی قوی شدی. خب بردار این قدمی رو که چند ساله برنداشتی و بگذار حس قوی بودن رو تجربه کنی.
دوست عزیز چیزهایی که گفتی هستی هیچ کدوم عیب بزرگی نیست که نشه اصلاحش کرد حتی خیلی زمانبر هم نیست. یعنی زمانی که خواستی بهتر بشی، حتی فقط خواستی، تغییر رو حس میکنی.
ضمنا میگی تنهایی! تو خانواده داری که اتفاقا مشخص هست به هم وابسته هستین چرا میگی تنهایی؟! چون الزاما نمیتونی این حرفاتو باهاشون بزنی تنهایی؟! خب 80 درصد بچه های اینجا چون نمیخواستن به اطرافیانشون حرف بزنن اومدن اینجا و درد و دل میکنن و راهنمایی میگیرن پس همه تنهان و باید خودکشی کنن؟
واقع بین باش. تو میگی هیچ تصمیم رو خودت تنهایی نگرفتی. همین تصمیم تغییر بگذار اولین انتخاب خودت باشه! الان خودکشی کنی چیز جدیدی تجربه نکردی. لااقل بگذار تو عمرت قوی بودن، اصلاح شدن، شاد بودن رو تمرین کن بعد عمرت رو تموم کن. چرا میخوای تصمیم خودکشی اولین تصمیم مستقلت باشه؟!!!! یعنی ضعیف باشی و ضعیفم بمیری؟!!
امیدوارم که تصمیمای درست و منطقی بگیری برای خودت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bichare22

امروز تو یکی از شبکه های مجازی عکس پسری ک خودکشی کرده بود امد بقیه حرف های خوبی نمی زندند بهش خاک تو سرش احمق و ... بهش گفتند
من نمیخوام پشت سرم اینجوری بگن

---

من میخوام برم سوریه با داعش بجنگم و کشته بشم اینطوری هم خودکشی کردم هم برای اطرافیانم باعث افتخار میشم شما هم اگر دوست داری میتونی بیای زندگی ارزش غصه خوردن نداره من نمیدونم چرا باید اینقدر نگران باشی

داداش اگه هنوز زنده ای بدون ماله خودکشی نیستی از اولشم نبودی دوست عزیز اگه فکر میکنی وقتی بمیری یه دنیای دیگه جلو روت باز میشه کور خوندی اینا همش توهمه نمیدونم تاحالا توجه کردی کسایی که به سرشون ضربه میخوره حافظشونو از دست میدن و اگر حافظشون بر نگرده در واقع مرده ن و این شخص یه ادمه جدیده.مرگ هم همینطوره وقتی روح از بدنت جدا بشه دیگه تو وجود نداری چون همه اطلاعات تو حافظته نه تو روحت پس دوست عزیز ما یکبار زندگی میکنیم و میمیریم از فاصله بین مرگ و زندگیت بدون هیچ قید و بندی لذت ببر

همه در دوران جوانی در برابر مشکلات به خود کشی فکر میکنن یکیش خود من !

اما اگه چند مدت بگذره خودت به خودت میگی من چقدر احمق بودم که به مرگ و خودکشی فکر میکردم !

تو این دوره که خودکشی زده به سرت مواظب خودت باش و خودتو پر انرژی نگدار این حال و هوا میگذره من مطمینم چون من چندین بار تجربش کردم :305:

فقط تو این برهه زمانی مواظب خودت باش و اهنگ های شاد گوش بده اهنگ های غمگین رو از گوشیت و... پاک کن به مشکلت فکر نکن از تو بد بخت تر زیاده تو به دنیا اومدی تا با همین مشکلاتت بجنگی اینا مشکلات تو هستن برای تو بوجود اومدن و چون تو قدرت و ظرفیت اونو داری که باهاش مقابله کنی برات بوجود اومدن

موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Mr.amir

داداش اگه هنوز زنده ای بدون ماله خودکشی نیستی از اولشم نبودی دوست عزیز اگه فکر میکنی وقتی بمیری یه دنیای دیگه جلو روت باز میشه کور خوندی اینا همش توهمه نمیدونم تاحالا توجه کردی کسایی که به سرشون ضربه میخوره حافظشونو از دست میدن و اگر حافظشون بر نگرده در واقع مرده ن و این شخص یه ادمه جدیده.مرگ هم همینطوره وقتی روح از بدنت جدا بشه دیگه تو وجود نداری چون همه اطلاعات تو حافظته نه تو روحت پس دوست عزیز ما یکبار زندگی میکنیم و میمیریم از فاصله بین مرگ و زندگیت بدون هیچ قید و بندی لذت ببر

---

اگر زندگی وزنده بودن رو یاداوری خاطرات و اطلاعات کسب کرده بدانیم حرف شما درسته کسی که حافظه اش رو از دست میده مرده هست !!!!!!،
همین گفته شما که وقت مردن روح از بدن جدا میشه و اطلاعات در مغز ازبین میره چون نشونه مادی بودن اونه اما روح که غیر مادی است کجاست؟؟؟؟؟؟وقتی حدا شد کجا میره؟؟؟؟
پس حتما جهان غیر مادی هست و.......
پسرخوب فکر خودکشی فقط مال اینه که خودت نشناختی اگر بشناسی میفهمی چطور زندگی کنی
البته علت اصلی این فکر نداشتن اعتقادات به معنویات هست کهابتدا خودت گفتی چون به پوچی میرسی و خودت رو بی فایده میدونی و تصمیم بخودکشی میگیری یا تصمیمیم میگیری اینقدر خوشی کنی بی قید و بند که این همن کار چهار پایان هست

بيست و سه چهار سال عمر كردم هيچ سودي نداشتم به راستي هدف خالق از افرينش من چي بوده؟؟؟ بله من علف هرزي هستم كه نباشم بهتره.

اگر بخواهم خودمو توصيف كنم جانوري انسان شكل كه توانايي همسالانش رو نداره و همچنين ترسو و مضطرب است و اين اضطراب بي دليل و بي معناست و اضافه مي كنم استعداد قوي هم ندارد خلاصه بگويم در همه چيز در پايين ترين سطح هستم

چه اينده اي در انتظارم است؟!

خدايا مرگ را برسان ميخواهم نباشم گمان كنم اين كمترين خواسته باشه

کسانی حرفهایی بهت زدن یا رفتاری کردن که شما اعتماد بنفستون رو از دست دادید. از موضع ضعف صحبت نکن. نیمه پر لیوان رو ببین. این راهش نیست. هزار راه نرفته داری . تو هنوز خیلی جوونی. خیلی خوبیها هست که باید ببینی. اگه قرار چار تا بدی هم ببینی اشکالی نداره. ببین و وارد دوره جدید زندگیت شو. حقتو از زندگی بگیر.

هیچ کس بی استعداد نیست. خودتو هرجور شده درست کن تا متوجه استعداد هات بشی. جونتم درومد ورزش کن. تا حد ممکن معاشرت کن. با آدمای مثبت حرف بزن. حتی هیچ کدوم اینارو نداشتی یکم نماز بخون بهت قول میدم هم آروم میشی هم اعتماد بنفست بالا میره.

من مهندس الکترونیکم. منم ازین فکرا میکردم یه موقعی. اگه میشد میاوردمت پیش خودم کلی چیزای جالب بهت یاد میدادم. که بتونی از کارت لذت ببری و کسب درامد کنی و مستقل بشی.

فکرتو ارتقا بده گلم. یه قدم خودتو بکش بالا. تو این زمونه همه میکشن آدمو. تحمل همون بسه. خودت دیگه باج دستشون نده و قدر خودت و عمرتو بدون. یادت باشه هیچ چیز بی دلیل نیست. خدا از خلقت تو هدفی داشته. شاید همین الان کسی به تو نیاز داشته باشه.

و در آخر کاری نکن که قابل برگشت نیست. کاری بکن که بهتر شی. فکرای توی سرتو حرس کن و اضافیاشو بریز بیرون فکر نکن گلم

این که اسم قید و بند میاد شما یاد چهارپایان و یکسری کارهای خاص میوفتی علتش اینه که همین کارا ذهنتو مشغول کرده یه مقدار مثبت تر و بی حاشیه تر تر فکر کن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bichare22

بيست و سه چهار سال عمر كردم هيچ سودي نداشتم به راستي هدف خالق از افرينش من چي بوده؟؟؟ بله من علف هرزي هستم كه نباشم بهتره.

اگر بخواهم خودمو توصيف كنم جانوري انسان شكل كه توانايي همسالانش رو نداره و همچنين ترسو و مضطرب است و اين اضطراب بي دليل و بي معناست و اضافه مي كنم استعداد قوي هم ندارد خلاصه بگويم در همه چيز در پايين ترين سطح هستم

چه اينده اي در انتظارم است؟!

خدايا مرگ را برسان ميخواهم نباشم گمان كنم اين كمترين خواسته باشه

---

دیگه داری زیادی گندش میکنی چیزی که تو میگی اصلا امکان نداره هر ادمی یه استعدادی داره شما بطور مودبانه بخوام بهت بگم یخورده تنبلی و میخوای این تنبلیتو گردن خدا و علت خلقتو جامعه و غیره بندازی اینجور که معلومه بیکاری وقت ازادم زیاد داری پول تو جیبیتم بابایی میده این خودش یکی از حصرتای منه که بتونم یه مدت بیکار بچرخم اما چه کنم که از سن پونزده سالگی تا الان که بیست و هفت سالمه مثه چی کار کردم واسه ایندم پاشو از این تایم ازادت استفاده کن کلاس برو با این تورای یک روزه برو بیرون خیلی کمکت میکنه

بعضیا تو این تاپیک یه سری نظرات رو لایک کردند بعد جلوتر که میری میبینی نظرات مخالف اون نظر هم لایک کردن... زهی دقت در مطالعه .. زهی سرسری نخوندن و تفکرات عمیق!!.

اگه ميخواهيد كمك كنيد راه كار عملي بديد كه قابل اجرا باشه مثلا به كاري مشغول شو كلي است و نميدانم چ كار بايد كنم

زندگي ام بيهوده جريان داره و فقط ميگذره اگر باعث ابروريزي خانواده ام نبود به راحتي خودكشي مي كردم.

در ضمن من اعتقادي به اخرت ندارم همچنين به دين به عنوان راه درست زندگي بنابراين نه علاقه اي به نماز گزاردن دارم و نه تكليفات ديني رو انجام ميدم البته ميدونم اگر مذهبي بودم از افسردگي نجات ميافتم ولي چون با افكارم همخواني ندارد نمي توانم

علاقه اي به ادامه ي زندگي ندارم مدتي با دخترا بودم كه به توصيه مشاوران اين سايت ازشون دوري كردم و از اين بابت خوشحالم چون الان متوجه شدم دوست داشتن و علاقه ثابت نيست و هر لحظه ممكنه اون دختر بهت خيانت كنه.

من يا بايد بميرم يا در زندگي ام تغيير درست كنم اما چه تغييري؟!

اخه من هيچ توانايي ندارم واقعا ندارم هيچ كاري بلد نيستم

با سلام و احترام
آنچه که از گفته های شما بر می آید، ناامیدی و یاس شما بیشتر ناشی از خلاء وجودی هست. اینکه واقعا زندگی را پوچ و خسته کننده و رنج زا می دانید.
از طرفی زندگی را محدود می دانید. و از طرفی این محدوده زندگی را هم پررنچ و پر دردسر می بینید. لذا برایتان زندگی بی معنا هست. اینکه بخواهید یه مدت بیشتر رنج ببرید برایتان مسخره هست. می گویید پس چرا زودتر از این رنجها راحت نشوم.

اگر واقعا مسئله در همین سطح باشد یک راهش اینست که بدون پیش داوری آگاهی های خود را بالا ببرید.
بررسی کنید این چند میلیارد چمعیت جهان که زندگی می کنند. و زندگی همه آنها هم محدود هست و رنج می برند، چه چیز موجب می شود که به زندگی اشتیاق نشان دهند.
آنها چه معانی از زندگی می شناسند.
شاید شما فرصت کافی نداشته اید که دانش خود را بیشتر کنید. شاید خیلی چیزهای جذاب باشد که ذهن شما هنوز با آنها آشنا نشده است.
پس اگر بنا هست بالاخره بمیریم ، می توانیم مدتی صبر کنیم و آگاهی های بیشتری از زندگی کسب کنیم. شاید چیزی را از قلم انداخته باشیم.
در این مورد می توانید از لینک ذیل استفاده کنید:
معنا و هدف


اما شما از فشارها و رنجها و سختی هایت هم چیزی به ما نگفته ای.
شاید زندگی را دوست داری، اما رنجهایی دارید که برایت زندگی را غیر قابل تحمل کرده است.
پس برایمان از آنها صحبت کن.
شاید ما هم چنین مشکلات و فشارهایی را داشته ایم و بعضی ها شاید راهکاربرون رفت آن را بشناسند.
این تالار برای همین هست.
ما بسیاری دردهایمان مشترک هست.
پس چرا از درمانهایی که می شناسیم استفاده نکنیم.





===========
پاورقی:
لینک : مفاهیمی بیشتر، مرتبط با محتوای این پاسخ