علاقه شدید من به یکی از چهره های معروف

سلام به همگی

من یک دختر 30 ساله هستم و متاسفانه چهره جالبی هم ندارم (در واقع زشت هستم :( )ولی با این وجود متاسفانه در مسئله ازدواج قیافه خیلی زیاد برایم اهمیت دارد.برای همین میدانم که احتمالا تا آخر عمر مجرد خواهم ماند چون افراد زیبارو سراغ من نخواهند آمد...

اما مسئله ایی که این روزها منو افسرده کرده این هست که نزدیک دو ماه هست که به یکی از چهره های محبوب تلویزیون علاقه مند شدم ،که میدانم عشق بی سرانجامی است چون ایشون عاشقان زیادی دارن و از هر لحاظ از من سرتر هستن :( ولی با این وجود اصلا نمیتونم فراموشش کنم ،مدام دارم عکسهاشونو میبینم ،هر روز به صفحه اینستاگرامشون سر میزنم ،و تو رویاهام اونو کنار خودم می بینم...

به نظرتون چطوری میتونم ایشون رو از ذهنم پاک کنمو دوباره به روال عادی زندگیم برگردم؟اصلا تو این سن عاشق یه چهره محبوب شدن عادیه؟

رو اعتماد به نفست کار کن ، من دخترهای به معنای واقعی زشت رو دیدم که خیلی روحیه خوبی داشتن و با آدم های خوبی هم ازدواج کرده بودن .
شما اول دنبال حل مشکل اعتماد به نفست باش ، اون مشکل به خودی خود حل می شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mitra_tanha

سلام به همگی

من یک دختر 30 ساله هستم و متاسفانه چهره جالبی هم ندارم (در واقع زشت هستم :( )ولی با این وجود متاسفانه در مسئله ازدواج قیافه خیلی زیاد برایم اهمیت دارد.برای همین میدانم که احتمالا تا آخر عمر مجرد خواهم ماند چون افراد زیبارو سراغ من نخواهند آمد...

اما مسئله ایی که این روزها منو افسرده کرده این هست که نزدیک دو ماه هست که به یکی از چهره های محبوب تلویزیون علاقه مند شدم ،که میدانم عشق بی سرانجامی است چون ایشون عاشقان زیادی دارن و از هر لحاظ از من سرتر هستن :( ولی با این وجود اصلا نمیتونم فراموشش کنم ،مدام دارم عکسهاشونو میبینم ،هر روز به صفحه اینستاگرامشون سر میزنم ،و تو رویاهام اونو کنار خودم می بینم...

به نظرتون چطوری میتونم ایشون رو از ذهنم پاک کنمو دوباره به روال عادی زندگیم برگردم؟اصلا تو این سن عاشق یه چهره محبوب شدن عادیه؟

---

سلام
جسارتا" احیانا" دلباخته ی احسان علیخانی نشدید؟
من خیلی از عاشقان و دلباختگان ایشونو این روزها می بینم!

ولی جدای از شوخی، شما که خودت بهتر می دونی سرانجامی در انتهای این احساسات شما نخواد بود، چرا رها نمی کنی این احساسات زودگذر و مجازی را؟!

شما که دقیقا" ایشون رو نمی شناسی و نمی دونی شخصیت واقعی و زندگی ایشون چطوری هست و ... نباید به شخصیت و ظاهر جلو دوربینی توجه کرد زیاد. چون اهالی تلویزیون

باید خوش تیپ و با پرستیژ جلوی جمع میلیونی حاضر شوند

شاید شما از ایشون در ذهن خودت بت ساختی و خیلی ایشونو بزرگ می بینی از همه لحاظ! در صورتی که واقعیت اینطور نیست. ایشونم یک فرد عادی هستند مثل تمام آدمها

یک نکته هم بگم.. اینکه خب این حقیقته که انسان ذاتا" از زیبایی خوشش میاد، لذا شما حق داری اگه از یک انسان زیبا رو خوشتون اومده. این طبیعیه. ولی سعی کنید خیلی درگیر نشید چون بی فایده س.

خیلی ممنون از پاسختون
بله دقیقا ایشون هستن :)
راستش من تا الان همچین حسی رو تجربه نکرده بودم و چون یک طرفه هست برام عذاب آوره :(
من از ایشون بت نساختم و برام مثل یه آدم معمولی هستن،ولی یه آدم معمولی دوست داشتنی.

فکر کنم فقط باید دعا کنم ایشون زودتر ازدواج کنن تا من و خیلیهای دیگه فکرمون آزاد شه :))

دخترهای سی ساله مملکت ما رو ببینید. من فکر میکردم اگر با یک دختر هم سن خودم ازدواج کنم به مراتب بهتره چون بلوغ عقلی خیلی بالاتری نسبت به یک دختر بیست ساله داره. اما انگار اشتباه فکر میکردم و هستن هنوزم...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط captive

دخترهای سی ساله مملکت ما رو ببینید. من فکر میکردم اگر با یک دختر هم سن خودم ازدواج کنم به مراتب بهتره چون بلوغ عقلی خیلی بالاتری نسبت به یک دختر بیست ساله داره. اما انگار اشتباه فکر میکردم و هستن هنوزم...

---

خیلی بده که با دیدن یک نفر راجع به همه قضاوت کنیم. پسرای مملکت ما رو ببین که چطور نتیجه می گیرن !
:81:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط captive

دخترهای سی ساله مملکت ما رو ببینید. من فکر میکردم اگر با یک دختر هم سن خودم ازدواج کنم به مراتب بهتره چون بلوغ عقلی خیلی بالاتری نسبت به یک دختر بیست ساله داره. اما انگار اشتباه فکر میکردم و هستن هنوزم...

---

بهتره زود قضاوت نکنین و من رو به همه تعمیم ندین .شاید من غیر عادیم

سلام اخه ىعنى چى مىگوىىد شاىد من غىر عادىم؟اتفاقا چند وقت پىش ىک اقا پسرى در همدردى پىام داده بودن که من عاشق ىک بازىگر شدم . فقط در سن شما عجىب که البته ممکن شما کمال گرا باشىد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mitra_tanha

سلام به همگی

من یک دختر 30 ساله هستم و متاسفانه چهره جالبی هم ندارم (در واقع زشت هستم :( )ولی با این وجود متاسفانه در مسئله ازدواج قیافه خیلی زیاد برایم اهمیت دارد.برای همین میدانم که احتمالا تا آخر عمر مجرد خواهم ماند چون افراد زیبارو سراغ من نخواهند آمد...

اما مسئله ایی که این روزها منو افسرده کرده این هست که نزدیک دو ماه هست که به یکی از چهره های محبوب تلویزیون علاقه مند شدم ،که میدانم عشق بی سرانجامی است چون ایشون عاشقان زیادی دارن و از هر لحاظ از من سرتر هستن :( ولی با این وجود اصلا نمیتونم فراموشش کنم ،مدام دارم عکسهاشونو میبینم ،هر روز به صفحه اینستاگرامشون سر میزنم ،و تو رویاهام اونو کنار خودم می بینم...

به نظرتون چطوری میتونم ایشون رو از ذهنم پاک کنمو دوباره به روال عادی زندگیم برگردم؟اصلا تو این سن عاشق یه چهره محبوب شدن عادیه؟

---

دیگه عکسهاش را نبین و پی گیر برنامه هاش نباش ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط captive

دخترهای سی ساله مملکت ما رو ببینید. من فکر میکردم اگر با یک دختر هم سن خودم ازدواج کنم به مراتب بهتره چون بلوغ عقلی خیلی بالاتری نسبت به یک دختر بیست ساله داره. اما انگار اشتباه فکر میکردم و هستن هنوزم...

---

با سلام و درود خدمت همه دوستان
دوست عزیز انجمن همدردی برای درمیان گذاشتن مشکلات افراد از هر نوع که باشند تعبیه شده و اینگونه پاسخ ها نه در شأن شما و نه در شأن این انجمن است. با این کار شما نه تنها فضای آزاد ایجاد شده را از بین میبرید بلکه دردی به دردهای فرد اضافه میکنید. هیچ وقت به خود مغرور نشوید چرا که شاید اگر شما هم در شرایط مشابهی بودید همینگونه و یا بدتر عمل میکردید.

نقل قول:

---

سلام به همگی

من یک دختر 30 ساله هستم و متاسفانه چهره جالبی هم ندارم (در واقع زشت هستم :( )ولی با این وجود متاسفانه در مسئله ازدواج قیافه خیلی زیاد برایم اهمیت دارد.برای همین میدانم که احتمالا تا آخر عمر مجرد خواهم ماند چون افراد زیبارو سراغ من نخواهند آمد...

اما مسئله ایی که این روزها منو افسرده کرده این هست که نزدیک دو ماه هست که به یکی از چهره های محبوب تلویزیون علاقه مند شدم ،که میدانم عشق بی سرانجامی است چون ایشون عاشقان زیادی دارن و از هر لحاظ از من سرتر هستن :( ولی با این وجود اصلا نمیتونم فراموشش کنم ،مدام دارم عکسهاشونو میبینم ،هر روز به صفحه اینستاگرامشون سر میزنم ،و تو رویاهام اونو کنار خودم می بینم...

به نظرتون چطوری میتونم ایشون رو از ذهنم پاک کنمو دوباره به روال عادی زندگیم برگردم؟اصلا تو این سن عاشق یه چهره محبوب شدن عادیه؟

---

اما در مورد شما خانم mitra_tanha باید بگم درسته که درگیر یک عشق نافرجام و خیالی شده اید اما هر چه باشد نامش عشق است و برخی خصوصیات عشق را به همراه دارد. شخصا با افرادی که مشکل مشابه شما را دارند بحث منطقی و عقلی را کارساز ندیدم چرا که احساسات فرد در این موارد بسیار قوی عمل میکنند و روی تمام نصایح و صحبت های منطقی قلم میکشد. اما بدانید که این مساله دوره مشخصی دارد و میتوانید با به کار گیری عقل و خرد به گونه ای تدریجی مساله را حل کنید. ذکر دو مورد اینجا ضروری است:
اول آنکه در مورد خودتان هرچقدر هم که فکر میکنید از ظاهر نامناسبی برخوردارید نباید خود را زشت بخوانید. اسم این کار واقع بینی نیست. اسم این کار مهر زدن بر خودتان است و با این مهر خود را از بسیاری از مواهب و فرصت های زندگی محروم میکنید.
دوم بر روی خصوصیات غیر ظاهری خود کار کنید. مطالعه، تحصیل، کسب هنر و ..... . هستند افرادی که در انتخاب همسر خود بر خصوصیات فردی و فرهنگی و انسانی شریکشان تکیه دارند نه صرفا ظاهر.

خوب معلومه نشستی برنامه هاش ر ا میبینی عکسهاش را میبینی شب و روز نگاهش میکنی عزیزم اگه بهش علاقمند نمیشدی عجیب بود دختر خوب آدم با بچه گربه هم اینجوری باشه بهش علاقمند میشه دیگه سراغ صفحه این اقا نرو عکسهاشم بنداز دور به مدت یک ماه هیچ بهش فکرنکن هیچ عکسی هم نبینی بعداز یک ماه اگه هنوز علاقمند بودی بیا بهت راهکار بدیم مطمئن باش بعداز یک ماه که زیاده البته ها 2هفته هم کافیه این علاقه ی فیک از بین میره

با سلام
برای رهایی از یک عادت یا بهتر بگویم اعتیاد، شرط لازمش اینست که فرد به مرحله ای رسیده باشد که که زجر آن اعتیاد را بفهمد و این زجر خیلی بیشتر از لذت آن عادت باشد.

یک معتاد همه چیز در مورد بدی یک اعتیاد می داند و آگاهی دارد. لیکن اقدام عملی برای ترک نمی کند مگر اینکه زجر اعتیاد را حس کند و لذت اعتیاد برایش تکراری و کم اهمیت شود.

بنده عنوان تاپیک شما را مشاهده کردم، هیچ اثری از زجر این اعتیاد شما (یعنی عادت به تخیل و فکر به یک نفر) در سئوالت نیست. حتی درخواست ترک هم در عنوان تاپیک نیست. فقط به ما اطلاع رسانی کردید که علاقمند به یک نفر هستید. و الیته این تاپیک خودش هم برای شما سم هست.
چرا؟
چون کسی که معتاد هست، دوست دارد با کسانی در مورد مواد و منقل و زغال و ... حرف بزند. فقط برای اینکه علاوه بر تخیل یک نفره ، گفتگویی هم در مورد محبوبش (مواد، مجری ، ....) داشته باشد.

یعنی شما با این تاپیک صرفا خواستید ما هم ، با شما در علاقمندی شما شریک شویم و در مورد خودتون، رابطه اتون و محبوبتون گفتگو کنیم.


اما اگر واقعا راهکار عملی می خواهید 3 گام بردارید
1 - نام تاپیک تغییر کند: چگونه تخیلات و ذهنیات خود را در مورد ذهنیات آزارنده (در خصوص ارتباط با یک فرد)، کنار بگذارم؟
2 - خود را چنان به اقدامات عملی، علاقمندیها، اشتغالات، و سایر جنبه های زندگی مشغول کنید و با دیگران ارتباط بگیرید که اساسا وقت آزاد برای خیالبافی نداشته باشید و از پیگیری برنامه های ایشون وهر چه در رابطه با ایشون هست کلا دست بکشید و ترک کنید.
3 - این تاپیک را دنبال نکنید. چرا که همین تاپیک او را به یاد شما می اندازد!!!!

سلام


گقتنی ها را عزیزان فرمودند - ببخشید اگر بی ادبی می کنم و مطلبی می ذارم :72:



شما دچار یه عادت و یه وابستگی شُدید !! - یعنی یه الگوی ذهنی دارید که دارید باهاش زندگی می کنی !!

باید بدانی که داری عمر خودت را می دزدی !!
پس راهزن عمر خودت نباش - بلکه منجی راه خودت باش !!

وقتی می خوایم یه عادت و یه وابستگی را از بین ببریم باید ، یه خورده با ساختار مغز آشنا باشیم .

وقتی کاری را برای اولین بار انجام می دهیم ، یه ارتباط فیزیکی و یک رشته ی عصبی ( شبکه ی عصبی ) نازک در مغز ایجاد می کنیم

در واقع این کار باعث میشه ما به آن احساس و به آن رفتار ،،، دسترسی داشته باشیم

در واقع مغز مثل یه هارد می مونه که داره اطلاعاتی از احساسات و رفتارها را درونش ذخیره می کنه !

مثلا اگر ما تا حالا به آب جوش دست نزده باشیم – دست زدن به آب جوش ، باعث میشه اون احساس در ذهنمان ثبت بشه

هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم

این جوری میشه که ، ما حتی اسم آب جوش هم می یاد ، بعضی موقع ها احساس آن را درک می کنیم



مثلا فرد ی که تا حالا سیگار نکشیده – سیستم مغزی اون از سیگار چیزی نمی فهمه

با کشیدن اولین نخ سیگار – یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شه

وقتی بار دوم این کار را کند – این رشته قوی ترمیشه

وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه

وقتی یک سال بگذرد – شاید همه بگن اون عادت کرده به سیگار کشیدن

عادت یعنی اینکه درون سیستم عصبی خودش ،،، شبکه یی از پیوند های عصبی قوی ایجاد کرده .


شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم

آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم


در مورد شما همینه شما یه بنده خدایی را دیدی و داری شب روز بهش زووم میکنی !! - و داری این پیوندها عصبی ذهنت را قوی تر میکنی و به خودت میگی مثلا چرا نمی تونم فراموشش کنم

خب طبیعی هست که نتونی !

شما باید 5 تا مرحله را انجام بدی که بتونی از وابستگی ذهنی خودت خارج بشی :


1 ) تعهد

باید قبل همه چیز بخوایم ! – باید بخوایم که تغییر کنیم .
بیشتر موقع ها ، برای بهای تغییر که باید بپردازیم ، ناراحت هستیم
اما عدم تغییر به نظرم بهایی بیشتری دارد .

نظر شما ؟


............


2 )

انگیزه

بیشتر ماها .واقعا دوست داریم عوض بشیم – اما نمی توانیم خودمان را وادار به تغییر کنیم .
تغییر به توانمندی نیاز ندارد - تغییر به انگیزه نیاز دارد !


مثلا اگر کسی اسلحه روی سر من بگذارد و بگوید – بهتر هست افسردگی را رها کنی و از همین حالا شاد باشی - مگرنه شلیک می کنم – مطمن باشید براش پشتک هم می زنم – چه برسه به خنده .
اما مشکل اینجاست که تغییر اغلب یک ضرورت نیست .
ما باید حس ضرورت را در خودمان بسیار شدید کنیم و خود را مجبور سازیم تغییر کنیم .


ما در صورتی تغییر می کنیم که ، تغییر را ضرورت بدانیم .

شما به این مرحله رسیدی به نظرت ؟

باید عمیقا حس کنیم که نیاز به تغییر داریم - اگر چند بار کوشیده ایم تغییری ایجاد کنیم – اما هر بار شکست خورده ایم باید بدانیم که
درد ناشی از شکست به حد کافی قوی نبوده است و ما هنوز به آستانه ی درد نهایی نرسیده ایم


دو قدرت در زندگی ما وجود داره : ( دو تا انگیزه )
قدرت درد – قدرت لذت

که باید به صورت سئوال مطرح شود »


سئوال دردی :

اگر تغییر نکنم و به کارم ادامه دهم چه بهایی را باید بدهم ؟
اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟
و......


سئوال لذت بخش :

اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
مدیریت زمانم چگونه خواهد بود ؟
چه چیزهایی را می تونم یاد بگیرم ؟

و .....

یعنی باید دنبال یه سئوالی از خودت باشی که باعث بشه تغییر کنی !!

دو مرحله بالا خیلی مهمه .

.................................................. .........


3 ) قطع الگوی منفی !


برای کسب نتایج جدید تو زندگیمون ، نمی تونیم فقط خواسته هایمان را تشخیص بدیم – این فقط مهم نیست !
مثلا به خودمان بگیم : من می خوام وابستگی خودم را به ان فرد از بین ببرم !
باید کارها و الگوهای منفی خودمان ( رفتاری – احساسی ) را عوض کنیم تا تغییر را ببینیم !



اگر به الگوی رفتاری یه مگس در اتااقی که پنجره آن بسته توجه کنیم :
می بینیم که این مگسه مثلا - داره با کله هی میره تو شیشه .:biggrin-new:

مگس دنبال نوره - به سوی پنجره پرواز میکنه و بارها و بارها خودش را به شیشه می کوبد
حتی ممکن هست ساعت ها این کار را کنه


اگر بخواهیم حرکت مگس را به برخی از الگوها ی خودمان تشبیه کنیم - اینکه ما نمی توانیم از پنجره بسته بیرون برویم !
حتی اگر ما قدرت و انگیزه داشته باشیم ( مرحله 1 و 2 )

ما باید روش خودمان را عوض کنیم – در واقع الگوی غلط را قطع کنیم
مثلا بیایم پنجره را باز کنیم ! یا راه دیگری را امتحان کنیم !


اون مگس تنها شانسی که داره اینکه به عقب بر گردد و راه جدیدی را امتحان کند
خداوند پدیده های آفرینش را خلق کرده برای انسان - که ما با دیدن آنها تفکر کنیم
زیرا همه چیز برای انسان آفریده شده است . و ما باید نهایت استفاده را بکنیم .




ببیند شما حس وابستگی به یه شخصی دارید - دارید تو ذهنتون یه حسی درست می کنید برای خودتون
پس وقتی اسم یا عکس یا تصویر اون تو ذهنتون میاد باید مراقب باشی و سریع این فکر را قطع کنی !!
چه طوری قطع کنی ؟

مثلا از 20 تا 0 بر عکس بشمار - یا 10 تا نفس عمیق بکش - برو آهنگ شاد مورد علاقتو گوش کن !


مثلا یه شخصی به سیگار علاقه داره و قرار باشه اگر تو ذهنش سیگار را نون خامه ای فرض کنه - معلوله که نمی تونه ! ( عجب جمله ی سنگینی )

یکی از کارهایی که شما باید بکنید اینکه اون عکس . اون تصویر را در ذهنتون زشت کنید !!

مهم تر از همه به تعهدی که به خودت دادی فکر کن ! ( بهترین قطع الکو )

یا روش های اینکاری خودتان .

.....................................

4 ) جایگزینی


خب وقتی شما الگو را قطع کردی باید برای اون فکرت یه جایگزین پیدا کنی !!
به نظرت چی میتونه باشه ؟؟


مثلا به جای اینکه بشینی ساعت ها به اون عکس نگاه کنی - به جای این کار چی کار میتونی بکنی !!

به خدا زمان ندایم . (به خودم میگم )
می دونی برای چی گفتم به خودم میگم ؟
چون برای خودم یه هدف دارم
تو برای خودت هدف داری ؟


پس بشین برنامه ریزی بلند مدت و کوتاه مدت بکن !!


به قول آقای مدیر اگر بتونی برای خودمان یه نقشه رفتاری درست کنیم می تونیم موفق تر باشیم !!



وقتی شما جایگزینی انتخاب کنی - داری برای اون نورون های عصبی ذهنت یه جایگزین میدی !
مغز یه راه جدید درست میکنه !!
هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره
و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند
اگر ما این ارتباط را کم کنیم و به اون عکس و تصویر نگاه نکنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .
این یعنی داریم موفق میشیم !

دوستان هم برای همین فرمودند به عکس و تصویرش نگاه نکن

و یا اگر هم نگاه کردی با تغییر اون تصویر تو ذهنت دیگه نباید برات مهم باشه ( مرحله سوم )


شاید اوایل برات سخت باشه – ولی هر چی ادامه بده و مراحل 1-2-3-4 را انجام بده – مغز شبکه های عصبی مربوطه را ب کم رنگ تر میکنه !

......................................


مرحله پنج

باید الگوی مرحله 4 را که جایگزینی کردی را تداعی کنی ( تکرار کنی ) - تا اون کار عادت جدید تو بشه !!

برای هر پیشرفتت به خودت جایزه بده

مثلا اگر یروز بهش فکر نکردی برو به خودت بگو آفرین - تو تونستی !!

یا روزهای بعد هم همین طور ( با جایزه های متفاوت )

ورزش را در برنامه ات بذار - شادتر باش و اعتماد به نفس واقعی را در اشیاء جستجو نکن !!

شادی واقعی ما نباید وابسته اشیاء باشه !! می دونی چرا ؟

چون اگه اون نباشه دیگه شاد نیستی!! پس شادبی و اقعیت را خودت بدون !!


تو می تونی !!!! به شرطی که بخوای !

موفق باشی.:72:


یا حق .:72:

خیلی خیلی ممنون از همه ی دوستانی که به من مشورت دادن :) بخصوص آقای باغبان که از لحاظ علمی توضیح دادن ،خیلی جالب و درست بود...

من سعی میکنم مواردی که گفتید رو عملی کنم و انشالله به روال عادی زندگیم برگردم :)

:72:

رک میگم ناراحت نشو

همه اینها بخاطر بیکاری و بی عاری و بی هدفی هست.
وقتی وقت آدم آنقدر آزاد باشه که بشینه کنج خونه و تو موبایل و اینستا بچرخه نتیجه از این بهتر نمیشه.
بهتره بری سراغ کارهای جدید و مفید
مثلا سرکار بری
با درس بخونی
یا کلاسهای هنر یا موسیقی یا نقاشی و... بری
وقتت رو پر کن تا از این بطالت و تفکرات خنده دار راحت بشی

شما باید برید دنبال علم، هنر، پول، سواد و سایر مهارتها.