بی دقتی شوهرم در رانندگی داره افسردم میکنه
سلام به همگی دوستان
من حدود یک سال و اندی است که ازدواج کردم،و در تمام این مدت حتی یک بار هم با خیال راحت در کنار شوهرم وقتی داره رانندگی میکنه ننشستم،چون اصلا حواسش را در رانندگی جمع نمی کنه و چند بار هم به اینور و اونور زده وقتی هم که بهش میگم چرا ،میگه فکرم مشغوله،ولی می دونم که برای اینکه کسی بهش نگه حواس پرتی یا رانندگیت بده اینا میگه،البته شاید هم به قول خودش همیشه حواسش موقع رانندگی جای دیگه است...ولی آخه گناه من چیه،من هم دوست دارم شوهرم مثل بقیه مردا رانندگی کنه و من با خیال راحت در کنارش بشینم و با هم همه جا بریم و من بدونم که شوهرم خودش حواسش به رانندگیش هست:54::54::54::54::54::54:
موقعی که اومد به خواستگاری چندین سال بود که گواهینامه داشت ولی پشت ماشین ننشسته بود و اصلا ماشین نداشت ،میگفت من سال های مجردی نیازی نمی دیدم که ماشین داشته باشم ،ولی الان میخرم ومیشینم.
من هم تقریبا تاریخ گواهینامم با شوهرم یکی بود،واتفاقا من هم تا آن زمان پشت ماشین ننشسته بودم ،ولی بعد از عقد که شوهرم ماشین خرید و من برای اولین بار پشت ماشین نشستم و شروع کردم به رانندگی کردن و از آنجایی که خیلی علاقه مندم به رانندگی ،پشتکار هم داشتم ،از شوهرم در رانندگی پیشی گرفتم،طوری که همه ی اطرافیان رانندگی من را بیشتر از شوهرم قبول دارند و حتی به من میگن به جای شوهرت ،خودت همه جا پشت ماشین بشین....
(یعنی غیر مستقیم در واقع جور شوهرت را بکش..)
ولی من برای اینکه اعتماد به نفس شوهرم را بالا ببرم ،هر کی میگه ،بهش میگم شوهرم خودش رانندگی میکنه و یه وقتی هم که کسی بیاد تو ماشینمون به شوهرم میگم تو رانندگی کن...
به خدا بس که بهش هشدار دادم و توی رانندگی کمکش کردم،خودم شدم یه پا مربی رانندگی،بهش میگم مربی هم یک ماه آموزش میده ولی من دارم یک ساله بهت یاد میدم...
(خودم هم همیشه در مورد مسائلی که در رانندگی هست مطالعه میکنم و بعد تجربه میکنم ، سعی میکنم تجربه ام را زیاد کنم و مهارتم را بالا ببرم.)
ولی به نظرم و با توجه به اینکه تمام مردای فامیل خودشون رانندگی میکنن من دوس ندارم شوهرم مورد تمسخر قرار بگیره و جلوی همه کوچیک بشه ولی هر چقدر این چیزا را براش توضیح میدم وازش خواهش و تمنا میکنم که توی رانندگی دقت کن بازم فایده نداره و همین دو روز پیش دم خونه بابام وقتی من و مامانم دم در وایسادیم منتظر بودیم که ماشین را بیاره ،با بی دقتی تموم همین طور که داشت به من و مامانم نگاه میکرد دنده عقب رفت و محکم زد به تیر چراغ برق در خونه...بعد که ازش پرسیدم حواست کجا بود،گفت حواسم پرت شد داشتم مامانتا نگاه میکردم:33:....
و همیشه بعد از این موارد جوابای نا معقول و بی خودی میده،که هیچ موقع قانع کننده نیست...
چند وقت پیش هم پشت چراغ قرمز با اینکه از جلوتر مشخص بود که پشت چراغ ترافیکه و چراغ قرمزه ، زد دنده سه و گاز داد،پنجاخه متر اونورتر که باید ایست میکرد طبیعتا ماشین با اون سرعت نایستاد و محکم زد پشت یه ماشین...کلی خسارت هم رو دستمون گذاشت...
ما تا حالا نتونستیم یه مسافرت خارج از شهر با ماشین خودمون بریم:54::54::54::54::54:
دو هفته دیگه برای تفریح یه جایی که دو ساعت بالاتر از شهره میخوایم بریم که شوهر من از طرف کارش این سفر چند روزه را جور کرده، با فامیلم میریم،ولی من از ترس رانندگی شوهرم زودتر گفتم که ما هم تو ماشین بابام بشینیم،ولی امروز فهمیدم بابام ممکنه نیاد ،اگه نیاد ما باید چیکار کنیم..:302:
تو را خدا هر کی میتونه راهنماییم کنه،من باید با این شوهرم چیکار کنم،آیا امیدی هست به این رانندگی شوهرم، من تمام سعی ام را کردم و خیلی از راهها را برای کمک بهش امتحان کردم، ولی یه قدم هم اون بر نمی داره...