-
رفتار عجیب خانواده همسرم
سلام
مدتی بود نتونستم چیزی بنویسم
ماجرای ما بالا گرفت
چندین واسطه در فامیل برای پادرمیونی اقدام کردند و پس از نشون دادن خیانت همسرم تعجب کردند و گفتند طلاق بگیریم
همسرم هر واسطه ای میرفت میگفت اگه کل تهران هم برای مقداد باشه طلاق میخوام و باهاش زیر یک سقف نمیرم!!!!
منم به واسطه ها میگفتم همسرم را دوست دارم و زندگی کنیم اما شروطی برای ادامه زندگی دارم
نهایتا دایی مشترک ما به عنوان داور تعیین شد، به داور جریان روابط نامشروع همسرم را توضیح دادم و گفتم یا بی سرصدا طلاق توافقی بگیریم یا برای ادامه زندگی باید تمکین کند، بدون اجازه جایی نره، گوشیش را تحویل بده و یک گوشی ساده بگیره و مورد اخر هم باید تمام دوست پسرهاش را توضیح بده و معلوم بشه تا کجا پیش رفتن
چون در دوست پسرهاش بچه های فامیل و چندین نفر غریبه هم بودن داور تشخیص داد که بررسی تمام عواقب این خیانت باعث برهم خوردن فامیل میشه و این دختر ارزش درگیری بیشتر را نداره
دارو گفتند که همه تلاش خودشون را میکنند تا طلاق بگیریم
در این بین ماجرا زیاد پیش اومد اما چون در تاپیک قبلی که همه چیز را با جزئیات مینویشتم بهم اعتراض شد دیگه از نوشتن جرئیات خودداری میکنم البته اگه بخواین مینویسم
خلاصه خانواده همسرم جهزیه و کادوها را بردند و طلاها را پس ندادن، از طرف فامیل بطور کامل منزوی شدن، تاحتی یک نفر برای جمع کردن جهزیه کمک نکرد و دیگه کسی منزلشون نرفت
حکم عدم سازش از دادگاه گفتم اما برای رفتن به دفترطلاق نیومدن و رفتار ناعقلانه برزو دادند که دارو گفت خونه را پس بدم و برم دنیال زندگیم و هرزمانی لازم بود برای دادگاه بیام
خونه را پس دادم و برگشتم شهرستان تا دوباره زندگی بسازم
به توصیه دایی های مشترک قرار شد که دیگه طلاقش ندم تا خسارت ازدواج را ازشون بگیریم
از اعضا راهنمایی میخوام که بدونم بنظرتون همسرم تا چند وقت بر تصمیم خودش برای طلاق پافشاری میکنه ؟؟؟
آیا موردهای مشابهی سراغ دارید ؟؟؟
-
جالبه دیگه کسی در مورد زندگی ما اظهار نظر نمیکنه!!!!!
-
سلام آقا مقداد
تالار چند وقته خیلی سوت و کور شده.
منم مشکلاتم کمتر از شما نیست. یه مدت همسرت رو به حال خودش بزار، واسطه هم نفرست بزار خوب فکر کنه،برا طلاق عجله نکنید. اگه میتونی خانمتو ببخش بزار پای کم عقلیش.ان شاءالله مشکلاتتون زودتر حل شه و هرچی خیرتونه اتفاق بیفته برای منم دعا کنید. ب تایپیک منم سر بزنید.
-
سلام آقا مقداد.واقعا متاسفم برای همسرتون وبرای دوستانی که اینقدر کوته نظر هستند.من تموم پستهای شما رو خوندم. همسر شما درسته سن کمی داره اما سن کمش دلیلی برای توجیه خیانتش محسوب نمیشه. منم وقتی نوزده سالم بود ازدواج کردم اما هیچوقت به خودم اجازه ی بی تعهدی به همسرم رو ندادم.بنظرم هرچه زودتر خودتون رو از این ازدواج غلط آزاد کنید. ان شاءاله با یه ازدواج خوب ویه همسر مهربان و پاکدامن تلخی این روزها رو فراموش کنید.
-
Sme:
شخصی:
اتمام رابطه با معشوق خیانتکار
بله! پایان یک رابطه همیشه عذاب آور است ، اما حقیقت این است، برخی رابطه ها به دلیل عدم روراستی طرفین ، خود به خود قبلا” ازبین رفته است!
اگر کسی شما را فریب دهد و خیانت کند ، به دلیل بی اعتمادی بوجود آمده، شما برآن می شوید تا به این رابطه پایان دهید و بهتر است که این کار را زودتر انجام دهید. اتمام یک رابطه بسیار سخت است ولی خوب در غیر این صورت، روز به روز صدمات روحی عمیق تری از جانب طرف مقابلتان بر شما وارد می شود که مسلما” سخت تر از تحمل جدایی است .
در صورت تصمیم به جدایی ، باید تمام مراحل آن را در نظر بگیرید . آیا می توانید او را ببخشید ، حتی اگر دیگر توان با او ماندن را در خود نمی بینید ؟ آیا می توانید به این رابطه ، بار دیگر قوت ببخشید و ادامه دهید ؟ ….. و بعد از بررسی سوالاتی چون موارد ذکر شده ، در نهایت بهترین راه را انتخاب کنید.
همواره در طی مراحل تصمیم گیری و احیانا”، جدایی ، موارد زیر را مد نظر داشته باشید :
خود را سرزنش نکنید
بیشتر وقتها ، نفر مقابل شما سعی دارد که شما را هم به نوعی در ارتکاب خیانتش، مقصر بداند. به هر حال شاید شما هم کمی سهل انگاری کرده باشید ، ولی باز هم هیچ عذری برای خیانت او قابل قبول نیست. به هر صورت وی باید عواقب افکار و اعمال فریبکارانه خود را بپذیرد.
حتی اگر بهترین همراه نبودید و یا او از بودن با شما لذتی نمی برد، بازهم تقصیر شما نیست. وی می توانست بدون خودخواهی، سعی کند با طرح و بررسی مشکلاتش با شما، مسیر را برای ادامه هموار تر کند؛ نه اینکه نفر مقابل خود را فریب دهد.
بطور کامل جدا شوید
خودتان را درگیر شروع و پایان دادن های متوالی نکنید، چرا که استرس و رنج شما را بیشتر می کند. اگر نصفه نیمه به این رابطه پایان دهید، دوباره بطور مداوم به این فکر می کنید الآن او با چه کسی است؟ ( که احتمالا” هم هست !!) اگر تصمیم گرفته اید که طرف خیانتکار خود را ترک کنید بهتر است که دیگر برنگردید.
سعی کنید ببخشید
در مرحله اول، سعی کنید که وی را ببخشید. نه برای او، بلکه برای خودتان. البته که این بخشش رنجش شما را نمی کاهد و به معنای فراموش کردن کاری که او کرده و صدمات روحی که بر شما وارد شده است نیست، همچینن این عفو و ببخشش به این معنی نیست که افکار و احساسات خود را تحت قوانین و کنترل وی قرار داده اید، بلکه تنها دلیل این است که شما را در وضعیت بهتری قرار می دهد و دیگر بیش از این خود را با افکار و احساسات منفی ، بخاطر وی در عذاب نمی گذارید.
اتمام و فراموشی یک رابطه زمان می گیرد
بعد از جدایی ، مدت زمانی را تنها با خود بگذارنید و اجازه دهید تا بتوانید مشکلات و اثرات منفی به جای مانده از رابطه را از ذهن خود کمرنگ و به تدریج پاک کنید. به صحبتهای اطرافیان که خیلی زود شما را برای بازگشت دوباره، تحریک می کنند، توجهی نکنید.
در طول این مدت اگر واقعا” در هم شکستید و نمی توانید بر احساسات خود غلبه کنید، بهتر است با یک دوست مطمئن، اعضای خانواده، یک روحانی و یا مشاور صحبت و مشورت کنید. این شما نیستید که باید با خود کنار بیاد. شما که مقصر نبوده اید و نباید شرمسار باشید. همواره به اطرافیانتان نزدیک خود که شما را دوست دارند و اهمیت می دهند، اطمینان کنید و اجازه دهید شما را یاری دهند.
همچنین، با مطالعه بروی کتابهای پاکسازی ذهن و روانشناسی، می توانید خود را از ابتلا به افسردگی نجات دهید.
منبع
http://www.mardoman.net/family/breakupcheater
-
سلام به همه همدردهای گرامی
عید سعید فطر مبارک
انشااله بتونیم حکمت های الهی را بیشتر درک کنیم
ما هنوز جدا نشدیم و خانواده همسرم اقدامی نمیکنن
البته دلیل این رفتارشون برما معلوم نشده
خودشون گفته بودن طلاق بگیریم, حکم عدم سازش هم صادر شده اما دیگه نیومدن
لطفا اگر تجربه ای در موارد مشابه دارید, اینجانب را راهنمتیی بفرمایید
متشکرم
-
طبق تجربه یی که دارید
بهتره سریعتر طلاق بگیریم یا من طلاقش ندم و خسارت ازدواج را بگیرم؟
البته بخاطر این میگم خسارت که خیانت همسرم در زمان عقد هم بود و بعد عروسی ادامه داشت و انتقدر ادامه پیدا کرد که با پیاده سازی نقشه های ماهرانه اونها زندگی خراب شد
من همچیم را از لحاظ مالی باختم و تا سالها باید خسارت این ازدواج نامبارک را بدم
یکی از اشناها که خانواده همسرش بسیار اذیتش کردند و خیانت هم بهش کردند , ازدواج مجدد کرد و هفده ساله که زن اول و خیانتکارش را طلاق نداده
ایا منم اینجور کاری بکنم؟
تا پنج سال دیگه باید قسط هزینه های ازدواج را بدم چون خونه, مغاره, طلاها و خیلی چیرهای دیگه را از دست دادم , بعضی وقتا فکر میکنم اگر زود طلاق بگیریم خیلی خوش بحالش میشه و همسرم به هدفش میرسه و با دوست پسراش بهم میخندن
واقعا نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که صحیح باشه
لطفا راهنمایی بفرمایید
-
دوست عزیز زیادی لفتش بدی و بازی رو یآد بگیره میوفته دنبال مهریه و نفقه. اونوقت نه تنها خسارت(!) نمیتونی بگیری، که بایدهزینه هم بدی باز.
-
ممنون که راهنمایی کردید
نفقه بهش تعلق نمیگیره, چون خودش خونرا ترک کرده
نمیدونم چرا برای مهریه هنوز شکایت نکردن اخه منتظرم که اقدام کنن!!!!
خیلی قشنگ مهریه قسط بندی میشه و فوقش میخوام ماهی سیصد یا چهارصد هزار تومن بدم چون قاضی هم در جریان پرونده هست و دادن دادخواست اعسار و شفاف سازی درآمد و اقساط و هزینه هایی که دارم, قسط بندی میشه اونم به کمترین حد
منتظرم که برای مهریه اقدام کنند تا دیگه طلاقش نمیدم و اینقدر بشینه تا مهریش را پرداخت کنم احتمالا بیش از یک قرن!!!
اجرت المثل اون هم همش فوقش چند میلیون میشه تازه هیچوقت بیشتر چند روز خونه نبود و کار خونه را هم انجام نمیداد و فامیل در جریان هستن, برن دادخواست بدن پرداخت میکنم, حدود ده ماه کمتر از ده میلیون میشه
اینقدر ضرر کردم که این پولا پیشش هیچی نیست
مسله من تازه ضرر مالی نیست مرد برای کار کردنه و جبران میشه, روحی خرد شدم
دایی های مشترکمون گفتن که من برم دنبال زندگی و طلاقش ندم و هرجایی دادگاه لازم بود له عنوان شاهد میان و حقیقت را میگن, در فامیل کسی از انها حمایت نمیکنه, چون همه دختر پسر دارن و درک میکنند و میدونن من چقدر عذاب کشیدم
خانواده ام هم همجوری حمایتم میکنند, حتی برادرم گفته بخاطر کتکی که پدر زنت تو را زده منم چند تا دنده اش را میشکنم
پدر زنم هم در خون من ریخته شده و حتما خونشون ریخته میشه البته طوریکه نتونن شکایت کنند چون اصلا نمیتونم از خون ریزی جلوگیری کنم
نمیدونم چرا اقدامی نمیکنن
پشیمان هم نشدن و روی حرف خودشون هستن و خیلی عادی رفتار میکنند!!!!
حتما جریانی که برام پیش اومده, بازهم تکرار شده
لطفا اگه تجربه ای دارید, بفرمایید
نمیخوام تاریخ تکرار شه و اشتباه بزذگ داشته باشم اگر موردهای مشابه ای سراغ دارید لطفا راهنمایی بفرمایید
-
سلام اقا مقداد.
ببخشید اینو میگم ولی شما چندین ماهه خودتونم نمیدونین دنبال چی هستین.توی چندتا تاپیک مختلف اومدین و افراد راهنمایی کردن ولی متاسفانه هنوزم تکلیفتون باخودتون معلوم نیست.
یه روز میگین میخواین طلاق بدین.
یه روز میگین میخوام یه زن دیگه بگیرم.
اخه این که نشد زندگی.
دوحالت داره.
یا شما میخواین ادامه بدین یا میخواین جدابشین.
اگر میخواین ادامه بدین برین دنبال راهش.
اکر رفتین و نتیجه نداده باید جداشین.چون هم لحظات پرارزش رندگی خودتون داره میره هم همسرتون.
طلاق هم دوصکرته یا میتونبن با واسطه راضی کنین به توافقی.
که اینجوری بهتره.
خودم این راه و انتخاب کردم.تمام حق و حقوقم دو بخشیدم.خدا رک شکر بعد دوسال عقد نه مراسمی برام گرفنه بود نه حتی حلقه ای خریده بود.
چندباری هم ک پول داده بود برای هدیه دست نزدم و پس خواهم داد.
درسته ضرر اصلی و من کردم اما تدجیح دادم با ارامش جدابشم.
اما اگر راضی نشدن حق طلاق باشماست.به راحتی میتونین طلاق بدین.
مهریه هم بااینکه هیچ اعتقادی بهش ندارم و هزارتومنش هم نگرفتم اما حق زن هست و به گردن شماست.و کارهای همسرتون مانعی برای پرداختش نیست.
پس لطفا بیش از این عمر خودتون و همسرتون رو تباه نکنین و یه امتخاب بکنین.
انقد هم دنبال این نباشین که پدرزنم چیکار کرد یا نکرد.فقط دنبال این باشین که باارامش تموم کنین.
همسر سابق من بیش از حد به پدرو مادر من توهین کرد اما اونها فقط سکوت کددن تا من به راحتی جداشم و واگزار خدا کردم.
لطفا اگر نمیتونین تصمیم بگیرین برین مشاوره یا با یک وکیل مجرب صحبت کنین.
ببخشید اگر رک صحبت کردم.
چون خودم این روزها رو کشیدم و الان خوب میفهمم هدر رفتن عمر یعنی چی.مخصوصا برای من که دختر هستم و بابد توجامعه باشم
-
دنبال با ارامش تمام کردن نیستم
-
یک زندگی جدید شروع کردم و تا خسارتم را بابت این ازدواج نگیرم طلاق نمیدم, برای ادامه زندگی مشترک و یا طلاق شروطی دارم و تا انجام نشه دیگه کوتاه نمیام, دیگه تهذان نیستم,الان ارامش دارم, ورزش میکنم, مرتب زبان تمرین میکنم, دنبال کارهای بزرگم, برگشتم شهرستان و دوباره موقعیتم را بدست اوردم و دیگه هم نمیرم, فکرم بسیار اسوده شده, دوباره برنامه نویسی و طراحی وب را شروع کردم, فعلا قصد ازدواج ندارم, مطالعه میکنم, خیلی خوشحالم, بعضی لحظه ها که زوجها را میبینم فکر اون روزها را میکنم و یادم میاد چقدر اذیت شدم اما با مدیریت ذهنم سریع جهت فکرمو عوض میکنم و به مسایل کامپیوتر فکر میکنم, همسرم هنوز به اون پسرها وفاداره و نظرش عوض نشده
در زندگیم مقتدر عمل نکردم, حالا مفتدرانه یا بشدت خرابش میکنم یا بشدت درستش میکنم, طلاق هم دست من است و هیچکس نمیتونه ازم طلاق زنمو بگیره
راهنمایی های این سایت هم خوب بود
البته اگه پیشنهاد داشتید استقبال میکنم اما تا سالهای طلایی عمر همسرم تموم نشه طلاق نمیدم, خودم خیلی اوضاعم خوبه
-
سلام
یکی از مواردی که تاکید شده برا طلاق مسئله خیانت هست . بنظرم بهتره از طریق واسطه طلاق توافقی انجام بدید . در مورد انتقام کار خطرناکی هست و ممکنه به ضرر خودتون تموم بشه . دندون خراب و باید کند و انداخت دور . حتی اگر درخواست مهریه کردن اعسار بده تا قسط بندی بشه و صبر کن تا خسته بشن و برا طلاق توافقی راضی بشن اونوقت می تونی حتی ضرر و زیان هم بود ازشون بگیری ولی از درگیری فیزیکی اجتناب کن چون معمولا راهی پیدا نمی کنن و سعی می کنن با این روش ها برا تو دردسر درست کنن
-
سلام آقا مقداد
دایی منم با خانومش همین مشکلو داره
چندتا وکیل گرفته بهش گفتن فعلا بی خیال شو؛تا اون درخواست طلاق بده بعد بگو من طلاقش نمیدم،و به خانوادش بگو اصلا حاضر نیستم باهاش زندگی کنم ولی طلاق هم نمیدم مگر اینکه طلاها یا معادلش پولش رو بهم بدید و در همین حین هم به دنبال یک کیس مناسب برا ازدواج بگرد
و حتی مهریه ی قسطی رو هم سر موعد واریز نکن تا باز برن شکایت و ...
-
سلام.
متوجه نمیشم سوال شما دقیقا چیه؟
اومدید مقاله بنویسید؟!
راهنمایی میخواید که پدرِ اون دختر رو کتک بزنید که هم دندههاش بشکنه هم کسی نفهمه؟! اون نمیتونه با همون... بلایی بدتر سر شما بیاره؟ توی قبیلههای بدوی زندگی میکنید؟
میخواید بهتون بگن چطوری علارغم داشتن یک زن جوون، اون هم از فامیل نزدیک، یه دختر دیگه رو وادار کنید باهاتون ازدواج کنه؟! هیچ دختری که یه جاش یه عیب اساسی نداشته باشه اینکارو میکنه؟!
سال طلایی داره مگه عمر همسرتون؟! عمر شما اوراقیه، ارزش نداره؟!
خانمتون که داره زندگیش رو میگذرونه و حالش رو میبره. تازه الان خیالش راحته که شوهر هم داره و هرکاری بکنه کسی نمیتونه چیزی بگه. حامله هم بشه گردن شماست و حتی نمیتونن مجبورش کنن تست ژنتیک بده!
این عمر شماست که داره در آتش حسادت و نفرت میسوزه و تموم میشه. خشم شما داره زندگی خودتون رو نابود میکنه.
من فکر نمیکنم مشکل شما طوری باشه که اینجا حل بشه. باید به یه روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید. شما نیاز دارید آرامش و تسلط خودتون رو بازیابی کنید.
-
سلام
سعی کن از این همه حس نفرت و انتقام فاصله بگیری.
سخته که احساس کنی ( ممکنه فقط احساس شما این باشه و واقعیت اینطور نباشه، به هر حال برداشت فعلی شما اینه) که سرت کلاه گذاشتن، از اعتمادت سواستفاده کردن، بهت دروغ گفتن یا ....
ولی باید بتونی به این حس غلبه کنی و فراموش کنی. اونطوری راحت تر زندگی می کنی.
وگرنه این کینه و نفرت را مثل یک وزنه سنگین تمام عمرت با خودت حمل می کنی و توی مسیر زندگیت خسته و خسته تر می شی.
با کمک یه بزرگتر عاقل این ماجرا را تمامش کن.
-
عرض سلام و ارادت خدمت همه اعضاء محترم همدردی
اونهایی که ماجرای زندگی ما را پیگیری کردند میدونند که چقدر عجیب و شگفت اور بود و البته نمیخوام دوباره بنویسم که چه بهم گذشته چون در سایت هست.
همسرم و خانوادش همچنان بر مواضع خودشان پافشاری می کنند.
موضوعی که می خواهم راهنمایی بکنید این است که : خانواده همسرم از من برای مهریه شکایت کردند و اواخر ابان ماه جلسه دادگاه دارم و حتما هم میرم. اما جالبه که برای طلاق اقدامی نکردند. همسرم به دانشگاه می رود.
هرچی فکر میکنم دلم بحال همسرم می سوزه و میدونم قطعا بعد طلاق زندگی خوبی در انتظارش نیست.
من نمیخواهم دیگه به اون زندگی برگردم و تجربه دوباره داشته باشم. اما هرچی فکر میکنم اگر همسرم والدین دانایی داشت زندگی ما به صورت فعلی به چالش کشیده نمیشد.
از طرفی نمونه های بسیاری را در اطرافم در این مدت دیدم که مردها مثل من بودن و طلاق گرفتن و ازدواج کردن و اصلا دیگه زندگی قبلی دق دقه انها نیست.
زنهایی را هم برخورد کردم که به دلایل مختلف طلاق گرفتن اما همشون از طلاق گرفتن پشیمون بودند و ارزوی زندگی قبلی را داشتند.
همسر بنده مسلما پشیمون میشه و عذاب وجدان شدیدی میگیره
منطق خودم میگه که زنم ارزش هیچ تلاشی را نداره و بدرد زندگی نمیخوره و از طرفی نمیدونم که چجوری زندگی را بهتر کنم ، همه راه هایی را که معرفی شد امتحان کردم و البته فامیل هم بسیار تلاش کردند و همه به درب بسته خوردیم.
حتی حالا که برای مهریه شکایت کردند بازهم مورد تنفر قرار گرفتند.
منم دوست دارم مثل همه زندگی اروم داشته باشم
از طرفی موقعیت های مالی و شغلیم را از دست دادم و به شهرستان برگشتم
البته توکلم بخداست و چون کار میکنم دوباره زندگی را میسازم.
با توجه به تجربه ای که دارید میخواستم راهنمایی کنید که چه رفتار و عملکردی داشته باشم که بعدا عذاب وجدان نداشته باشم و پیش نفس خودم سربلند باشم
-
ظاهرا کاربران گرامی تمایلی به اظهار نظر ندارند:325:
موارد قانونی و حقوقی متعددی را اماده کردم که پس از مشورت با وکیل ارائه میدهم و البته این سایت محل عنوان ان موارد نیست.
میگن فرض محال که محال نیست
فرض کنیم زنم اعلام امادگی کنه که میخواد به زندگی مشترک برگرده و اشتی کنه:104:
من قبول میکنم و بهش میگم بریم سر خونه زندگی البته حتی اگه خودش هم نگه بهش میگم بریم زندگی کنیم و میبخشمش
چیزی که سئوال برانگیزه شده اینه که چطور متوجه حیله بشم با توجه به اینکه با حیله و نیرنگ زندگی را بهم زده است.
بدون اجازه من و با اجازه و حمایت پدرش به دانشگاه میره
نگرانم که شاید در این مدت زنا کرده باشه و هیچ جوره زنه زانیه را قبول نمیکنم اما نمیدونم شایدم خودشو پاک نگه داشته باشه و اختلافا صرفا بچه بازی بوده باشه
میخوام خوش بین و در عین حال عاقلانه عمل کنم و درگیر تله نشم
لطفا راهنمایی بفرمایید
ممنون
-
من متوجه نشدم
الان همسرتون گفتن میخوان برگردن؟
معذرت میخوام ولی شما نمیدونی چی میخواین دقیقا
یروز میخواین طلاق بدین و برین دنبال زندگیتونو میگین الان خوش و خرمم
یروز میگین طلاق نمیدین و میخواین انتقام بگیرین
الان میگین میخواین دوباره زندگی کنین درصورتیکه نه به باره نه به داره؟
دارین روی تصورات خودتون برنامه ریزی میکنین برای اینده؟
بشینین با خودتون فکر کنین ببینید چی میخواین.اونیکه میخوایدو عملی کنید و دست دست نکنید.
-
من متوجه نشدم
در مورد متوجه نشدنتون کاری از دستم بر نمیاد چون خانم هستید و بی حوصله و همیشه اخرشا میخونید و نتیجه گیری کلی میکنید پس برای متوجه شدن میتونید همه پست ها را بخونید
الان همسرتون گفتن میخوان برگردن؟
همسرم هیچ کاری نمیکنه و اظهار پشیمونی نکرده و همونجور که قبلا اشاره کردم برنامه چندساله برای طلاق پایه ریزی کردند
معذرت میخوام ولی شما نمیدونی چی میخواین دقیقا
شما و همه اعضاء راحت بنویسید و نیازی به معذرت خواهی نیست
اینکه اشاره کردید نمیدونم دقیقا چی میخوام, بی انصافیه چون در همه پست ها معلومه که انگیزم برای امدن به این سایت و مشورت با دیگران برای بهتر شدن زندگی است و مسلما دنبال بدست اوردن و درک خوشبختی هستم
یروز میخواین طلاق بدین و برین دنبال زندگیتونو میگین الان خوش و خرمم
یروز میگین طلاق نمیدین و میخواین انتقام بگیرین
قصدم زندگی کردن است, بسیار اصرار و تلاش کردم زندگی حفظ بشود اما موفق نشدم، حقایقی مثل ارتباطات همسرم با پسرها برام مشخص شد که توضیحاتش قبلا ذکر شده است
طبق نظر جمع از جمله همسرم و خانوادش, مشاور, فامیل ها, ریش سفیدها, اطرافیان, اکثریت اعضاء همین سایت و بطور کلی همه قرار شد طلاق توافقی بگیریم، اقدامات انجام شد و گواهی عدم سازش از دادگاه نیز صادر گردید اما خانواده همسرم چون موقعیت خودشون را در خطر میدیدند عقب نشینی کردند و به دفتر طلاق نیامدند ، مهلت سه ماه حکم عدم سازش منقضی شد.
منزل را در تهران تحویل دادم و به شهرستان برگشتم. بعدش فقط یکبار تهران رفتم اونم برای جلسه دادگاه عدم تمکین بود که همسرم نیامدند و قاضی چون در جریان پرونده ما قرار داشت در همان اولین جلسه حکم به نفع من صادر نمودند
در مورد خوش و خرم بودن باید عرض کنم بله نسبت به گذشته و دوران زندگی مشترک بسیار وضعیت روحی و جسمی بهتری دارم
در مورد طلاق ندادن و میخوام انتقال بگیرم:
بله طلاق به این راحتیها دیگه نمیدم و باید رضایتم جلب بشود
قبلا میخواستم ضرب و شتم داشته باشم اما بعد از فکر کردن به این نتیجه رسیدم که نیازی به خشونت فیزیکی نیست، همینکه زندگی طلاق برسه ضربه بزرگی به انها میخوره و انها تلاش میکنن که این ضربه را بخودشان بزنن
بعد طلاق : همسرم دچار افسردگی میشه, پدرزن و مادر زنم خرد میشن و وقتی متوجه حقیقت گفته هام شدند و راه برگشتی هم نداشتند خرد میشن
بله به سختی دنیا ازشون انتقام میگیره
چون گناهشون زیاده و به بی تدبیری که انجام دادن به خیلیها از جمله خودشان, فامیل و اطرافیان ضربه زدند
منم البته بسیار مقصر هستم و بزرگترین تقصیرم هم این است که نباید اجازه میدادم این زندگی تشکیل بشود
الان میگین میخواین دوباره زندگی کنین درصورتیکه نه به باره نه به داره؟
تا زمان امضا نشدن دفتر طلاق در صورت فراهم شدن بستر مناسب به زندگی مشترک ادامه میدم
اگه متوجه بشم توبه کردند میبخشمشون
در گفته ها متذکر شدم که فرض محال که محال نیست
از طرفی وقتی به شکار روباه میریم باید اسلحه شیر ببریم
باید خودم را برای هر عکس العملی اماده کنم
منم یروزی انشااله پدر میشم و الان طوری سعی میکنم رفتار کنم که بعدا دوست دارم به فرزندانم رفتار بشه
تصور نکنید که من نمیدونم میخوام چیکار کنم, همه فامیل در کار این خانواده مبهوت ماندیم
خالم هنوز مادرزنم هست و در مورد خانوادش تعصب دارم و ناراحت میشم وقتی همه میگن خالم و زنم نفهن و بیشعور هستند و دستی دستی زندگی را خراب کردند
بعضی ها خانمها را میبینم برای حفظ زندگی چقدر تلاش میکنند و از خود گذشتگی دارند و بعضی مردها چقدر بی رحمانه رفتار میکنند در حکمت خدا مبهوت میشم
در هر صورت توکلم بخداست و دوست دارم کسی اصیب بیشتری نداشته باشه
-
شما در مورد همسر خودتون هم همینجوری قضاوت میکردین و براشون ارزشی قائل نبودین؟
اینقدر وقت گذاشته بودم و خانم ها اینقدر جزئی نگر هستند که رفتم تاپیک های قبلتون هم مطالعه کردم که بتونم براتون چیزی بنویسم.
من کاربر عادی 3تاپیک مجاز در روز دارم که یکیش رو به شما اختصاص دادم و الان پشیمونم چون شما به خودت اجازه میدی بگی خانمی و خانما رو قضاوت میکنی و متهم کنی.
فکر میکنم الان جوابتونو بگیرین که نوشتین چرا کسی تمایل نداره تو تاپیکم شرکت کنه.
چون بجز اینکه خودتون سرگردون هستین و متوجه نیستین بقیه رو هم دلسرد میکنین.
در ضمن یادتون باشه که یه خانم شما رو به دنیا اورده و بزرگ کرده و شما هرچه هستین نتیجه عمر یک خانمین.
اگر خانم ها از نظر شما موجودات بی دقت و ناتوانن پس شما که زاده یک خانمین خیلی ناقص تر از یک خانم هستین.
امیدوارم بجای اینکه تاپیکتون رو به بیراهه هدایت کنین.سعی در حل مشکلتون داشته باشین و لااقل برای وقتی که افراد برای شما میذارن ارزش قائل شین.
-
من نمیتونم در مورد همسرم تصمیم درستی بگیرم چون اون دنبال هوسرانی هست و به هیچ منطقی جواب نمیده
من برای دادگاه فردا میرم و مدارک را تهیه کردم و البته درخواست اجرای حکم الزام به تمکین را میدهم که زمینه ساز قبول ازدواج مجددم می گردد.
دلم نمیخواد که همسر دیگری بگیرم اما روزگار داره مجبورم میکنه
فقط نمیدونم بهترین حرف چیه که بهش بگم تا هم اتمام حجت باشه و هم اگه میخواد زندگی کنه یک فرصت دوباره ای براش باشه
اون بعد طلاق تباه میشه و نمیخوام بخاطر نادونی لطمه ببینه
البته مثل قبلا دوسش ندارم و رفتار الانم بخاطر حس ترحم هست وگرنه منطقا باید تا اتمام اقساط ناشی از ازدواج همینجوری باشه و پرونده مهریه را به عناوین مختلف ادامه دار کنم و در نهایت هم با گرفتن خسارت طلاقش بدم.
من الانم میتونم طلاقش بدم و قسطی هم مهریه را بدم که البته نمیدم.
چون مهریه به همسر شخص تعلق نمیگیره و به زن هرزه یه پول سیاه هم تعلق نمیگیره
زنهایی مثل زن من به جامعه و جنسیت زن خیانت کردند
-
ببخشید جناب مقداد، میشه بپرسم هدفتون از دادن فرصت دوباره به خانمی که بهش میگین هرزه چیه؟
واقعا حرفاتون گیج کنندس و قابل درک نیست.
البته فکر نمیکنم با سابقه ای که شما توی جواب دادن به خانومای تالار داشتین کسی رغبت کنه دیگه شما رو راهنمایی کنه.
فقط اگه لطف کنین جواب سوال من رو بدین (که فکر میکنم سوال خیلیای دیگه هم باشه) شاید بشه کمکی کرد.
فقط یه نکته: زندگی همسرتون و تباه شدن یا نشدنش بعد از طلاق به خودش مربوطه. شما اگه تصمیم به برگشت دارین، نباید با حس ترحم یا به خاطر آینده ایشون باشه.
-
ممنون که پاسخ دادید
میشه بپرسم هدفتون از دادن فرصت دوباره به خانمی که بهش میگین هرزه چیه؟
سئوال خوبی مطرح کردید:104:
امام علی ع به مالک اشتر میفرمایند
ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
اگر پس از راستی ازمایی مطمئن بشم توبه کرده میبخشمش:47:
من مرد هستم و هر مردی برای خونش تعیین قانون می کنه و از نظر من زنی که با مردهای نامحرم قرار بزاره و برای نابودی زندگی توطئه بچینه و دل به اونا بده هرزه هست
ماه ها از همسرم دور بودم اما با رفع کدورت ها این توان را در زندگی میبینم که بشه دوباره ساختش
زندگی همسرتون و تباه شدن یا نشدنش بعد از طلاق به خودش مربوطه. شما اگه تصمیم به برگشت دارین، نباید با حس ترحم یا به خاطر آینده ایشون باشه.
بعد طلاق بخودش مربوطه و منم کاری ندارم:311:
تصمیم به برگشت مشروط ایشون دارم و در دادگاه هم پیش قاضی اعلام میکنم.
اون سن پایینی داره و والدین آگاهی نداره ، حس ترحم نسبت بهش دارم چون خودم را در موقعیت بسیار قویتری نسبت به اون میبینم و فعلا زنم هست.
زنم تا زمانی موقعیت قوی داشت که من میخواستمش
اقدامم به طلاق همونجور که چندین بار گفتم مشروط به جبران خساراتم هست و اگه همین امروز جبران خسارات بشه طلاقش میدم:81:
چند ده میلیون تومان و ماه ها از عمرم ضرر کردم، در مورد عمر کار زیادی از دستم برنمیاد اما در مورد ضرر مالی میشه کارایی کرد.:58:
با همه گفته های تا حالا ، اگه راهنمایی باشه تا بشه زندگی را دوباره ساخت تمایل دارم همین زندگی ساخته بشه:72:
-
حدود سه ساعت زودتر به دادگاه رفتم و کلی اطلاعات خوب جمع اوری کردم.
وکیل گفت اگر نمیخوای واقعا فعلا رسما ازدواج کنی دادخواست ازدواج مجدد نده چون در شرایط اون میتونه بدون اجازه از شما و با اجازه دادگاه خودشو مطلقه کنه و شما همیشه بگو دوسش دارم و بیاد زندگی کنه
در جلسه گفتم همه مهریه را قبول دارم و همش ناز چشمای زنم وقت عقد دوسش داشتم و مهرش کردم، الان استطاعت ندارم که یکباره پرداخت کنم و در فرصت مقتضی پرداخت میکنم.:305:
به همسرم گفتم بریم سر زندگیمون و مهریه را هم میدم اونم گفت خفشو برو گمشو:97:
بهش گفتم ضرر اصلی با تو هست چون تو کسی را از دست دادی که دوست داشت و عاشقت بود اما من کسی را از دست دادم که دوسم نداشت.:47:
با روندی که در دادگاه است و با حضور مستمرم در جلسات طبق پیش بینی ها اولین قسط قطعی حدود یک سالو نیم تا دوسال دیگه انجام میشه
چون در اعتراض به حکم صادره اعسار میدیم بعد دوباره اعتراض بعد واخواهی تا اقساط کمتر بشه همه فامیل هم شهادت میدن و کلی شاهد دارم:311:
بخاطر زندگی شکست خورده، ماهانه خیلی قسط پرداخت میکنم:305:
میخواهم در نهایت مهریه را پرداخت کنم و دین خودم را قبول دارم اما با اینکه بد کرده ، دوست ندارم در دادگاه بره چون دادگاه جای خوبی نیست البته چاره ای هم ندارم چون اونا به حرف هیچکس گوش نمیکنند و خواستار طلاق نیستند و زندگی هم نمیکنند. دشمن دانا بهتر از دشمن نادان است.
در فامیل هم گفتم من هر زمانیکه اونا امادگی داشتند برای طلاق می ایم لیکن اول ضرر و زیانم را جبران کنند تا طلاقشو بدم.
میخوان با مهریه اذیتم کنند اما اول باید خودشون را اول اذیت کنند:81:
امیدوارم خوشبخت بشود:323:
دیگه نوشته ای برای مشورت در مورد ادامه زندگی با این همسرم نمینویسم چون از صمیم قلب دیگه نمیخوامش و تکلیفم معلومه، در جلسات بعدی حتی جمله ای در مورد ادامه زندگی نمیگم ، جالبه مثل قبلا اصلا دلم نمیلرزید و از دیدنش هیجان نمیگرفتم و متوجه خاموش شدن همیشگی اتش عشق اون در قلبم شدم
خود کرده را تدبیر نیست
من بد کردم و دارم بد میبینم و شکست در این زندگی بخاطر اشتباهات خودم هست و مثل یک مرد تاوانش را هم میدم.
همزمان در تلاش برای ساختن زندگی مشترک بعدی هستم.
:304: