ارتباط برادرم با زن متاهل ...

سلام دوستان ، این لینک هست قبلی که گذاشتم و کسی بنده را راهنمایی نکرد .تصمیم گرفتم دوباره از شما درخواست کمک و راهنمایی کنم .
http://www.hamdardi.net/thread-41646.html
برادرم مدتی با این خانم رابطه نداشت ماهم فکر کردیم که همه چیز تموم شده اما باز هم روز از نو روزی از نو .رابطشون خیلی گسترده است و من نگران این هستم که دچار گناه بیشتری شده باشن .
متوجه شدم این خانم رو خونه هم آورده .ما فهمیدیم و مادرم باهاش دعواکرد ... و برادر چیزی نگفت ...
مادرم تصمیم داشت اقدام به خواستگاری کنند و برادرمو سرو سامان بدیم اما سر این ماجرا دست نگه داشته ...
دیروز اتفاقی گوشیش خونه بوده و خواهرم تو تلگرام پیام های این خانم رو خوانده بود ...برادرم ازایشون خواسته که رابطه شان را قطع کنند و گفته که مادرم فهمیده و ناراحته ...این خانم هم قبول نمیکرده و میگفتند که مادرت چون فهمیده من به منزل شما اومدم ناراحت شده اگه نفهمند که کاری باما نداره و...
من میدونم این خانم یه دختر داره چون عکسشون رو قبلا دیدم تو کمدبرادرم. که گفت خواهر دوستمه با دخترش و مثلا منو پیچوند ...
تو پیاماش اینم بوده که هفته پیش قهر بودن و این خانم به برادرم پیام داده بوده جواب ندهی میایم با مادرت صحبت میکنم ...
حس میکنم برادرم از این خانم میترسد ...البته نمیخواهم بگم از روی ترس این کار را انجام داده اما ادامه رابطه شاید دلیلش همین ترس باشد ... چون برادر ساده من آدرس خونه و تلفن بقیه را در دسترس ایشان قرار دادن و این خانم به احتمال قوی از جیک و پوک ما خبر دارهستند...
از شما ممنون خواهم شد که بنده رو در حل این مشکل ،معضل و... راهنمایی کنید.از مدیران همدردی هم تقاضامندم که بنده رو راهنمایی کنید ...

سلام

یکی از خانمهای خانواده ( مادر، خواهر یا خودتون) که با برادرتون صمیمی تر هستید
تنهایی با برادرتون صحبت کنید و بگید که می خواهید برای خواستگاری و ازدواج براش اقدام کنید.
همه با هم و در یک جلسه عمومی تحت فشار و بازپرسی نذاریدش. بذارید حس امنیت داشته باشه تا باهاتون راحت تر صحبت کنه.

بگید موضوع این خانم مطلقه را هم کم و بیش می دونید و اگر گزینه مورد نظرش هست، می تونید در موردش تحقیق کنید و بین گزینه ها بگذارید برای بررسی ( شدید برخورد نکنید که منکر هه چیز بشه) ببینید کلا نظرش در مورد این خانم چی هست و برنامه اش چیه ... بعد از این مرحله می تونید با آگاهی بیشتر قدم بعدی را بردارید.

اگر خودش هم قصد جدایی از این خانم را داره کمکش کنید
اگر قصد ازدواج داره باید بررسی کنید

سلام شیدا جان ما هم همین مشکل رو داریم
از حرف و... گذشته
خیلی این خانم ها با سیاست رو مغز پسرها کار می کننن که اصلا و ابدا حرف ما خریدار نداره

به نظرم به برادرتون بگین ما از همه چی خبر داریم و با این خانم یه جلسه صحبت کنین بگین چی می خواد و..
مشکل ما اینه که اصلا نه اسم و نه آدرس خانم رو نداریم و از نوع روابطشون مطمئن نیستیم
خدا به داد مامانها برسه

ممنون دوستان بابت نظراتتون .تصمیم دارم باهاش حرف بزنم .البته هربار که مادرم بحثشو پیش میکشه که دست از این کارات بردار و ... میگه ولم کنید و ... .
خودم باهاش حرف میزنم امیدوارم اثر کنه .وگرنه مجبور میشم برم سراغ اون خانم و ببینم واقعا دنبال چیه ...
در نظر دارم حتی از یه مشاور وقت بگیرم و بکشونمشون اونجا ...بلکه جواب بده ... ممنون می شم که بازم راهنمایی کنید ...

تحت این شرایط برای ازدواج ایشون با خانم دیگری قدم برندارید چرا که در حق زنی که همسر برادرتان شود ظلم کرده اید.

توصیه خانم شیدا خوب بود . بگذارید بفهمد که شما می دانید . دریک محیط آرام وبدون از هرگونه ملامتی.

و برنامه ایشون برای این ارتباط را بپرسید . بگذارید وارد فاز عملیاتی شود و برادرتون از این ترس بیرون بیاید و عاقلانه تر به این قضیه نگاه کند.

اگر درست برخورد کنید به مرور این خانم خودش را برای برادرتون آشکار خواهد کرد و وقتی همه چیز روال رسمی اش را داشته باشد برادرتون عاقلانه تر می تواند تصمیم بگیرد.

به برادرتون در ادامه آگاهی هایی در مورد چنین ازدواج ها و آسیب هایش بدهید اما برای ایشون دستوری صادر نکنید.

ازدواج برادرم با زن متاهل !!

ازدواج برادرم با خانم مطلقه!
حتما متوجه تفاوت مطلقه و متاهل هستید و فرق ارتباط با متاهل و مطلقه را می دونید. روز اول که تاپیکتون را دیدم فکر کردم عصبانی هستید و چند روز بگذره آروم تر می شید. اما همچنان نگاه تندی به موضوع دارید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fariba293

ممنون دوستان بابت نظراتتون .تصمیم دارم باهاش حرف بزنم .البته هربار که مادرم بحثشو پیش میکشه که دست از این کارات بردار و ... میگه ولم کنید و ... .
خودم باهاش حرف میزنم امیدوارم اثر کنه .وگرنه مجبور میشم برم سراغ اون خانم و ببینم واقعا دنبال چیه ...
در نظر دارم حتی از یه مشاور وقت بگیرم و بکشونمشون اونجا ...بلکه جواب بده ... ممنون می شم که بازم راهنمایی کنید ...

---

بیشتر کلمات و عبارات شما نشان دهنده ی نگاه خشمیگن و منفی شما به این موضوع هست
مطمئنا اگر با این کلمات با برادرتون صحبت می کنید غیر از واکنش تدافعی برخورد بهتری نخواهید دید.

شما از یک مرد بالغ انتظار دارید که وقتی بهش می گید "دست از این کارات بردار ... " بگه چشم، چرا دیر دعوام کردین؟

فریبا خانم
نگرانیتون را درک می کنم. ازدواج با خانم مطلقه تردید و نگرانیهای بیشتری داره
ازدواج با خانمی که سنش بیشتر از آقا هست هم تامل بیشتری لازم داره

اما برخورد شما با این موضوع طوری هست که احتمال نتیجه خوب گرفتن را کم می کنه.
با برادرتون دوست باشید و سعی کنید خودش به این نتیجه برسه که این ازدواج مناسبی هست یا خیر.

اگر با بحث و بکشونمشون مشاوره و ببینم دنبال چیه و ... این رابطه را قطع کنید شاید احساس موفقیت کنید
و هیچوقت هم متوجه نشید که
برادرتون تاپیکی زده ... همسرم هیچ ایرادی نداره اما دلم پیش خانمی هست که دوستش داشتم
یا همسر آینده اش تاپیکی زده که ... شوهرم با من سرده و توی گوشیش دیدم که ...

کمک کن برادرت به تصمیم درست برسه
نه اینکه با اجبار ببریدش در مسیری که خودتون می خواهید و شاید هیچوقت هم احساس خوشبختی نکنه.

نقل قول:

---

این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم.


همیشه آن چه در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fariba293

این خانم به برادرم پیام داده بوده جواب ندهی میایم با مادرت صحبت میکنم ... حس میکنم برادرم از این خانم میترسد ...البته نمیخواهم بگم از روی ترس این کار را انجام داده اما ادامه رابطه شاید دلیلش همین ترس باشد ... چون برادر ساده من آدرس خونه و تلفن بقیه را در دسترس ایشان قرار دادن و این خانم به احتمال قوی از جیک و پوک ما خبر دارهستند...
.

---

دوست عزیز برادرتون از اون خانوم نمیترسه، از شما میترسه... میترسه شماتتش کنین، سرزنشش کنین. به نظرم حق هم داره چون شما به حریم خصوصیش احترام نمیذارین ( پیامای تلگرامشو میخونین و ..) و به شخصیت و تصمیم گیریاش اصلا احترام نمیذارین
حرف های شیدا خیلییی درسته و واقعا تلنگر خوبیه هم برای شما هم برای خیلی از خانواده ها که فکر میکنن اگه حرف خودشونو به کرسی بنشونن خیلی لطف بزرگی به پسرشون کردن.
منم با مخالفت خانواده ی پسری که دوست داشتم روبرو شده بودم و متاسفانه مهمترین دلیل مخالفت هاشون این بود که دلشون میخواست خودشون برای پسرشون برن خواستگاری و همسرشو انتخاب کنن و توقع نداشتن پسر سر به زیرشون بیاد بگه خودم یک دختری رو انتخاب کردمو ... رابطه ای که تموم شد اما هنوز که هنوزه این پسر دست از سر من برنداشته! ازدواج کرد و طلاق گرفت و هنوز هم دنبال منه... تو تمام شبکه های اجتماعی، هرجا که کوچکترین ردی از من ببینه سر و کلش پیدا میشه و باورتون نمیشه از فحش و تهدید گرفته تا سکوت مطلق در برابرش هنوز هیچی جواب نداده!
بذارین برادرتون توی یک فضای آروم و بدون تشنج برای آیندش تصمیم بگیره، باور کنین راهی که دارین میرین غلطه!

دوست عزیز در این وضعیت بهترین کمکی که می توانید به برادرتان بکنید برادریست.
برادری یعنی آنکه حتی اگر به زعم شما کار برادرتان اشتباه است شرایطی باتلاق گونه برایش بوجود نیاید که از ترس شما خودش را غرق کند.
نکته بعدی آنکه ارتباط با یک زن مطلقه نه از نظر شرعی و نه عرفی خطا نیست اگر واقعا آن دو همدیگر را می خواهند چه عیبی ست که جلویشان گرفته شود؟

خانم محترم شما حق نداری حتی توی زندگی بچه ات انقدر دخالت کنی چه برسه به برادرت!!!فرض کنید پسری داشته باشید و اون هم از خانمی مطلقه و 8سال بزرگتر از خودش خوشش بیاد و بخواد باهاش ازدواج کنه.شما زمین و زمان رو هم که به هم بریزی آخرش یا اون پسر کار خودش را میکنه و یا از زندگیش رضایت نداره و ته دلش همیشه میپرسه اگه کار خودم را میکردم چی میشد؟همین سوال،همین که خود اون آقا به این نتیجه نرسیده که این رابطه مناسبش نیست و به قول شما با کشوندنش به مشاور و دعوا و سرزنش و ... مجبور به قطع رابطه شده باعث میشه فردایی پس فردایی توی زندگیش با دختر ایده آلی که شما براش پسندیدید به هر مشکلی بخوره انگشت اتهامش سمت شما باشه.بهترین زوج ها هم اختلاف دارند و بهترین زندگی ها هم گاهی متشنج میشن.ولی برادر شما اون موقع اینطوری به قضیه نگاه نمیکنه.میشینه میگه از اول هم این رو نمیخواستم.شما و مادرتون را مقصر میدونه دوست دارید فردا برای تمام مشکلاتش شما را مقصر بدونه؟بعلاوه برادرتون همش 22 سالشه.هر چقدرم خودکفا باشه و درآمد داشته باشه 22 سال سنی نیست که پسرها حس های قوی و پایدار داشته باشند.شاید اگر شما با برخورد افراطی برادرتون را توی حالت دفاعی نمینداختین و باعث نمیشدین جبهه بگیره تا الآن خودش قضیه را تموم کرده بود.فقط کافی بود بهش میگفتین خوشحالیم کسی را پیدا کردی که دوستش داری ولی چون اختلاف سنتون یکم زیاده به خودت حداقل یکی دو سال برای شناخت اون خانم وقت بده.الآن تمام تمرکز برادرتون به جای شناخت اون خانم صرف مقاومت در برابر شما و پنهان کاری شده.شاید اگر دو بار با اون خانم میرفت رستوران و توی چهار تا جمع با دوستاش و نامزدهای دوستاش اون خانم را میبرد خودش به این نتیجه میرسید هشت سال اختلاف سن مشکل سازه.اگر بعد از دو سال شناخت اون خانم باز هم از تصمیمش برنمیگشت خب نشون میداد واقعا به اون خانم علاقه داره و اون خانم هم محسناتی داره (از دید برادرتون) که اختلاف سن را کمرنگ میکنه.در نهایت آرزوی شما چیزی جز خوشحالی و خوشبختی برادرتونه؟یا فقط یک عروس جوان و خوشگل میخواین حتی اگر برادرتون از زندگیش راضی نباشه؟

عزیزم من مشکلت رو کاملا درک می کنم
دقیقا مشکل ما هم هست

و اما مشکل اصلی تر اینه که این پسرها حالا گرمن یه چیزی میگن
دو روز دیگه که پشیمون بشن چی ؟

خانم برای بار دوم میشه مطللقه
و برادرمون به خاطر عدم توانایی پرداخت سکه و مهریه می افته زندان

ارتباط اگه از راه صحیح باشه حرفی نیست ولی این روابط به خاطر آزادی های خاصی که داره از حالت اصلیش دراومده
طرف عادت کرده به کسی که ببخشید نیازهای جنسیشو خیلی راحت پاسخ می ده و این یعنی فاجعه

سلام دوستان عزیز ممنون بابت تک تک نظراتتون .بنده قصد دخالت تو کار برادرم رو به هیچ وجه ندارم و قصد ندارم براش تصمیم بگیرم .شاید ایراد از طرز نوشتن خودم باشه .
دیدن تلگرامش توسط خواهرم هم اتفاقی بوده .ما فقط نگرانش هستیم .
بنیان رابطشون از پایه غلطه.این خانم رو حتی خونه هم آورده حتی خونه منم آورده البته در خفا ...
مشکلی با اینکه حتی بخواد این خانم رو انتخاب کنه ندارم چون اونا قراره باهم زندگی کنن.فقط سعی دارم حلش کنم .چون قبلا یه قربانی به خاطر چنین رابطه ای دادیم ...یکی از پسرهای فامیلمون به خاطر همین رابطه الان پایه چوبه اعدامه ...
مادرم اصرار به خواستگاری رفتنش داره و بدبختانه هرکسی رو نمیپسنده ...من مخالف این کارم و مادرم مخالف من
امروز سعی کردم باهاش حرف بزنم .بهش گفتم همونطور که در جریانی مامان قصد داره برات بره خواستگاری..نظرشو پرسیدم .پرسیدم کسی رو زیر نظر داره یانه ...
اول گفت این که در نظرگرفتین بچس سنش کمه ...بعد گفت من زن میخوام چیکار ...
بهش گفتم این دوست دختر جدیدت چی ؟ چه جور دختریه ؟ برای ازدواج ؟
خندید گفت آدم مگه با دوست دخترش ازدواج میکنه ...اگه خوب بود با من دوست نمیشد ...
گفتم خوب اگه بده تو چطور باهاش دوست شدی ...گفت الان دوست میشن که دوست باشن نه ازدواج کنن.گفتم متوجه نمیشم ... جوابمو نداد رفت ... به زور حرف میزنه ...
من میخوام اون رو متوجه اشتباه بودن رابطش بکنم ... هرچند متوجه هست شاید ....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fariba293

سلام دوستان ، این لینک هست قبلی که گذاشتم و کسی بنده را راهنمایی نکرد .تصمیم گرفتم دوباره از شما درخواست کمک و راهنمایی کنم .
http://www.hamdardi.net/thread-41646.html
برادرم مدتی با این خانم رابطه نداشت ماهم فکر کردیم که همه چیز تموم شده اما باز هم روز از نو روزی از نو .رابطشون خیلی گسترده است و من نگران این هستم که دچار گناه بیشتری شده باشن .
متوجه شدم این خانم رو خونه هم آورده .ما فهمیدیم و مادرم باهاش دعواکرد ... و برادر چیزی نگفت ...
مادرم تصمیم داشت اقدام به خواستگاری کنند و برادرمو سرو سامان بدیم اما سر این ماجرا دست نگه داشته ...
دیروز اتفاقی گوشیش خونه بوده و خواهرم تو تلگرام پیام های این خانم رو خوانده بود ...برادرم ازایشون خواسته که رابطه شان را قطع کنند و گفته که مادرم فهمیده و ناراحته ...این خانم هم قبول نمیکرده و میگفتند که مادرت چون فهمیده من به منزل شما اومدم ناراحت شده اگه نفهمند که کاری باما نداره و...
من میدونم این خانم یه دختر داره چون عکسشون رو قبلا دیدم تو کمدبرادرم. که گفت خواهر دوستمه با دخترش و مثلا منو پیچوند ...
تو پیاماش اینم بوده که هفته پیش قهر بودن و این خانم به برادرم پیام داده بوده جواب ندهی میایم با مادرت صحبت میکنم ...
حس میکنم برادرم از این خانم میترسد ...البته نمیخواهم بگم از روی ترس این کار را انجام داده اما ادامه رابطه شاید دلیلش همین ترس باشد ... چون برادر ساده من آدرس خونه و تلفن بقیه را در دسترس ایشان قرار دادن و این خانم به احتمال قوی از جیک و پوک ما خبر دارهستند...
از شما ممنون خواهم شد که بنده رو در حل این مشکل ،معضل و... راهنمایی کنید.از مدیران همدردی هم تقاضامندم که بنده رو راهنمایی کنید ...

---

عزیزم نکنه دلیل این ترس این باشه که اون بچه از برادرت باشه یا با دروغ گفته باشه از برادرته!! :o

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fariba293

سلام دوستان عزیز ممنون بابت تک تک نظراتتون .بنده قصد دخالت تو کار برادرم رو به هیچ وجه ندارم و قصد ندارم براش تصمیم بگیرم .شاید ایراد از طرز نوشتن خودم باشه .
دیدن تلگرامش توسط خواهرم هم اتفاقی بوده .ما فقط نگرانش هستیم .
بنیان رابطشون از پایه غلطه.این خانم رو حتی خونه هم آورده حتی خونه منم آورده البته در خفا ...
مشکلی با اینکه حتی بخواد این خانم رو انتخاب کنه ندارم چون اونا قراره باهم زندگی کنن.فقط سعی دارم حلش کنم .چون قبلا یه قربانی به خاطر چنین رابطه ای دادیم ...یکی از پسرهای فامیلمون به خاطر همین رابطه الان پایه چوبه اعدامه ...
مادرم اصرار به خواستگاری رفتنش داره و بدبختانه هرکسی رو نمیپسنده ...من مخالف این کارم و مادرم مخالف من
امروز سعی کردم باهاش حرف بزنم .بهش گفتم همونطور که در جریانی مامان قصد داره برات بره خواستگاری..نظرشو پرسیدم .پرسیدم کسی رو زیر نظر داره یانه ...
اول گفت این که در نظرگرفتین بچس سنش کمه ...بعد گفت من زن میخوام چیکار ...
بهش گفتم این دوست دختر جدیدت چی ؟ چه جور دختریه ؟ برای ازدواج ؟
خندید گفت آدم مگه با دوست دخترش ازدواج میکنه ...اگه خوب بود با من دوست نمیشد ...
گفتم خوب اگه بده تو چطور باهاش دوست شدی ...گفت الان دوست میشن که دوست باشن نه ازدواج کنن.گفتم متوجه نمیشم ... جوابمو نداد رفت ... به زور حرف میزنه ...
من میخوام اون رو متوجه اشتباه بودن رابطش بکنم ... هرچند متوجه هست شاید ....

---

یه نصیحت دوستانه هم بهت میکنم به نظرات پوچ دیگران توجه نکن این حرفا که توو کار برادرت فضولی نکن و اینا همش حرفه و هر کدوم از اینا توو شرایط تو قرار بگیرن بدتر از این میکنن پس تو کارتو بکن و مطمئن باش درسته چون داری به برادرت کمک میکنی و در اینکه داره اشتباه میکنه شکی نیست :72:

این حرف که تو کار برادرت دخالت نکن کار اشتباهیه
برادر شما دارن اشتباه بزرگی رو مرتکب میشن که ممکنه عواقب خیلی بدی هم براشون داشته باشه این تازه اول کاره
پس خانواده یعنی چی؟ببینی برادرت داره اشتابه محض میکنه و سکوت کنی؟
من بهتون میگم اگه دخالت نکنین چه اتفاقی میوفته.دودش توی چشم تک تک اعضای خانواده میره
دایی بنده هم به زووووووووور با دختر عمشون ازدواج کردن در حالیکه خانواده مخالف بودن حالا به مشکل خوردن و دایی بنده رو بخاطر مهریه یکسال انداختن زندان بعد همین خانواده بی گناه که میگفتن ازدواجت اشتباهه با هزار جور مصیبت چند میلیون قرض کردن و به عنوان مهریه دادن و دایی بنده ازاد شدن و مهرشون قسط بندی شد.دایی بنده 3ماه قسط رو پرداخت کردن و دیدن از پسش بر نمیان و الان 2ساله که فراری هستن و تو یه اتاقک تو کاشان تنها و دور از همه زندگی میکنه و با کسی رابطه نداره.چرا؟چون کورکورانه رفتار کرد
بعد خانواده محترم همسرشون روز و شب جلوی درب خونه پدربزرگ 70ساله من جمع میشدن با چوب و آجر و فحاشی و دعوا آبروی پدر بزرگمو بردن
چه دعواهایی که نشد و چه بی احترامی ها که نکردن و رابطه برادرد و خواهر هم بهم خورد و طی این جریانات پدر بزرگم سکته کردن و توی قلبشون دستگاه گذاشتن.مادر بزرگم هم دیابتشون اوت کرد و یه چشمشونو از دست دارن.حالا قیافه و اوضاع پدر و مادر بزرگ من دیدن داره که تو این سن افسرده شدن و نگران پسرشونن
عزیزم با برادرتون دوستانه صحبت کنین و ازین کار برشون گردونین هرچند که هرچی شما بگین چشم و گوششون بسته ست.خدا عاقبت این داستانو بخیر کنه

مرسی بابت نظرات وراهنمایی ها.اش قصدشون ازدواج بود.مصیبت اینجاس که قصدشون ازدواج نیست.برادر من22سالشه و این خانم 30سالشه و بچش هم 12سالش.تقریبا یه سالیه اشناشدن.از اینکه بچه برادرم نیست مطمینم.ازش قصدشونوپرسیدم گفت خوش گذرانی.دیشب هم مامانم باهاش حرف زده بود گفته بود ولم نمیکنه امروز گفتم بیا تموم کنیم کلی دادوبیداد وگریه زاری کرده.شمارشومیدم زنگ بزن دست از سرم برداره...قبلا هم گفتم دیدن تلگرامش اتفاقی بوده .اما خواهرم گفت که داداش نوشته بوده میخوان برام زن بگیرن وباید رابطه روتموم کنیم وخانمه نوشته بوده من کاری به زنت ندارم مامانت چون فهمیده من اومدم خونه ناراحته.اگه نفمه که مشکلی نیست.چندتا از پیاماش هم این بوده که مرد باش سرحرفات بمون و...صبح مامانم به خانمه زنگ زد و بهش گفت دست از پسرم بردار و...خانمه فرمودن ما رابطه رو تمام کردبم.درصورتیکه دیروز ابجیم توکوچه دیده بودش که بلافاصله داداشم از خونه زد بیرپن.من میخوام از عاقبت کارشون ومشکلات اگاهشون کنم همین.کمکم کنید بتونم این کارو انجام بدم.برادرم تا باهاش حرف میزنی از کوره در میره و اصلا گوش نمیده.موندم چه کنم.