نقل قول:
نوشته اصلی توسط santatian
عدم تعقل !؟ ... دیگه من نمی تونم زندگی هایی که در گرو مسائل معمول زندگی ایرانی و تو منجلاب چشم و هم چشمی هاش داره فرو می ره اسم عشق بذارم.
خوب منم گفتم باید تو نامگذاری تجدیدنظر شه دیگه؛ چون من هم نمیتونم اسم زندگی عاشقانه رو روی اینجور زندگیا بذارم. اما جالبه فکر نکردن آدما رو که یه قسمتی از ریشه دونستم و با علامت ! شما همراه شده ! من رو هم برانگیخت.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط santatian
به هر حال من تصور می کنم عشق لااقل در زندگی های ایرانی جماعت جایی نداره. ... عشق مربوط به جامعه ای هست که توش دو نفر عاقل و بالغ در همه چیز 50درصد شریکن و می دونن برای بهتر شدن زندگی آینده خودشون هم که شده از خرده گیری ها و بهانه هاشون دست بردارن.
...اگه همچین عشقی رو دیدید باز هم سلام ما رو برسونید.
واقعاً این جامعه رو کیا میسازن؟ جماعت ایرانی کیا هستن؟! اگه من و توی نوعی همش نیستیم! جزئیش که هستیم... اگه واقعاً دلمون میخواد یه طور دیگه باشیم، چه چیزی یا چه چیزایی جلوی خواستمونو میگیره ...؟
من فکر میکنم اگه کسی دنبال به حقیقت پیوستن یه مسئله ایه خوبه اول از خودش شروع کنه ... احتمالاً عملکردش یا حتی طرز تفکرش روی اون جماعته! بی تأثیر نمیتونه باشه{فرافکنی ذهنی و...} ...