-
میشه کمکم کنین
سلام به همگی
من مشکلمو قبلا توی یه قسمت دیگه تالار مطرح کردم ولی زیاد جواب نگرفتم امیدوارم اینجا بتونم از دوستان کمک بگیرم
من 4 سال پیش وقتی برادر شوهر خواهرم بهم پیشنهاد ازدواج داد با رضایت خانواده ام قبول کردم البته خانواده ی اونا هم راضی بودن فقط بهانه آوردن که چون پسرشون هنوز سر بازی نرفته
قضیه رو بعد از سر بازی علنی کنیم . متاسفانه خانواده ی منم قبول کردن 2 سال سر بازی من و ایشون مثه دوست بودیم البته از نظر خانواده ی من ما نامزد محسوب می شدیم
ما با هم بیرون می رفتیم همیشه با هم بودیم حتی آرش چند بار با ما مسافرت اومد با منو خانوادم تا اینکه سربازی تموم شد و اینم بگم که تو کل سربازی آرش نیمه وقت عصرا تو یه شرکتی کار می کرد
تا اینکه 6 ماه دیگم صبر کردیم تا خونه خرید و بعد 6 ماهم ماشین منم که دانشجو بودم پدرم گفت تو خونه ی خودم درست تموم بشه بهتر بهمین خاطر صبر کردیم
این وسط تو این مدت به خاطر این طو لانی شدن رابطه و اینکه اونا هر سری یه بهانه ای می آوردن تا اقدام نکنن بین خانواده ها شکر آب شد از طرفی هم زندگی خواهرم بود که من نمی تونستم نا دیده بگیرم
تا اینکه به آرش گفتن ما اصلا نمی خوایم 2 تا دختر از یه خانواده بگیریم و از اینجا جنجال شروع شد آرش از خونه زد بیرون با همه دعواش شد و ماجرا هایی که اگه بخوام بگم یه کتاب
تا جایی که آرش به خانوادش گفت من خودم تنها اقدام می کنم ولی از این طرف شرط پدر من فقط حضور خانوادش هست
حتی پدرم با خود آرش صحبت کرد و گفت من تورو خیلی دوست دارم و شما دو تا مال همین ولی خانوادتو راضی کن
حالا فکرشو بکنین منو آرش 4 سال بهم وابسته شدیم و خانواده ی من اونو به عنوان داماد قبول کردن ولی اونا منو نمی خوان
جالبه برای ماشین خریدن آرش پدر من ضامن وامش شد وبرای خونه من واممو بهش دادم حالا خیلی راحت به آرش میگن دختر برای تو زیاد چرا چسبیدی به این
من وقتی به پیشنهاد آرش جواب دادم اون هیچی نداشت ولی حالا که همه چی داره به قول خودشون دختر براش زیاده
-
RE: میشه کمکم کنین
عزیزم نظر همسر خواهرت چیه ؟ خواهرت چی می گی ؟ آیا تو این 4 سال که همسرت عروس این خانوادست ازشون راضی بوده ؟؟؟
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام نازنین جون
همسر خواهرم که مخالفه اصلا آتیش بیار معرکه اونه به آرش حسودیش میشه کلا با ازدواج من مشکل داره حتی با برادر خودش هم مشکل داره
خواهرم آرشو خیلی دوست داره با هم رابطه ی خوبی دارن ولی از خانوادشون اصلا راضی نیست ولی به جداشدن ما هم راضی نیست
-
RE: میشه کمکم کنین
خب چرا آرش نمیشینه باهاشون حرف بزنه و دلیل مخالفتشونو بپرسه؟
دلیل منطقی دارن یا دارن سنگ میندازن؟
-
RE: میشه کمکم کنین
نه دلیل منطقی ندارن دارن شدید سنگ می ندازن مشکل منم اینه که آرش با همه تو خونه قهره اصلا با هاشون صحبت نمی کنه
چون اونا هردوی مارو به بازی گرفتن البته مامانو خواهرش دارن مشکل درست می کنن وگرنه پدرش راضیه
-
RE: میشه کمکم کنین
زمان ازدواج خواهرم پدر یه خونه به نامش کرد تا با همسرش برن اونجا زندگی کنن و مستجری نکشن در قبال محبت پدرم نه تنها تشکر نکردن بلکه
منت سر پسرمون می زارین همش یه عمره داره با منت زندگی می کنه با اینکه اصلا خانواده ی من منتی نذاشتن
با تمام این مسخره بازی ها پدرم آرشو خیلی دوست داره و بخاطر احساس من چشمشو رو تمام بدیهای اونا بسته ولی بجاش اونا ناز می کنن آخه من چی بگم
-
RE: میشه کمکم کنین
سلام
اگه می گی موقعیتش رو داره چرا خود آرش پیش قدم نمی شه اون باید تلاش کنه تا به تو برسه .
وابسته به خونوادش نیست که نتونه حرف بزنه !
بشین درست و حسابی باهاش صحبت کن نظر قطعی خودش رو بدون و تکلیف رو روشن کن یا از این طرف یا از اون طرف .
این قدر خودت رو بازیچه دستشون نکن
-
RE: میشه کمکم کنین
من که گفتم تنها شرط پدرم اینه که خانوادش حضور داشته باشن
-
RE: میشه کمکم کنین
تازه مامانش گفته اگه آرش تنها بیادو ما عقد کنیم خواهرو شوهر خواهرمم حق ندارن برن اونجا دیگه اینم در شرایطیه که شوهر خواهرم شدیدا به خانوادش وابسته است
و برای اینکه پاش از اون خونه بریده نشه هر کاری لازم باشه می کنه تا جلوی آرشو بگیره
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم جان
درهمين حدي که نوشتي بنظر پدرتون خيلي خوبه ومهربون. حتما مردم دار هم هست. ازش بخواه تا با خانواده آرش صحبت کنن ببينن حرف حساب اونا چيه . پشت اين دليل که نمي خوايم از يه خونواده دوتا دختربگيريم چيه ؟ بنظر من اجازه بديد بزرگترا مشکلشونو با خودشون حل کنن والبته شما وآرش نقش مثبت وسازنده اي روايفا کنين (بجاي قهر - منظورم قهر آرش با خانوادشه)
-
RE: میشه کمکم کنین
بیبی عزیزم ممنون از نظرت
درسته پدر من خیلی مهربونه حتی چندین بار خواسته با پدرش صحبت کنه ولی پدرش سعی می کنه فرار کنه چون میگه من راضیم ولی مادرش راضی نیست
آرش هم متاسفانه اصلا سیاست نداره و به قول شما با دعوا و قهر کاری از پیش نمی ره
-
RE: میشه کمکم کنین
من واقعا به کمکتون نیاز دارم چون اصلا نمی د.نم باید چیکار کنم از یه طرف خانواده ام هستن که به خاطر من واقعا کوتاه اومدن و من یه جورایی جولوشون شرمندم
از طرف دیگه آرش خیلی عصبی شده یه موقع رفتارهایی ازش می بینم که فکر می کنم اصلا نمی شناسمش
از یه طرفم خواهرم که هر روز به خاطر من و آرش داره با شوهرشو خانوادش می جنگه و اونا حرف خودشونو می زنن
ازشون می پرسه چرا همون 4 سال پیش نگفتین که نمی خوایین با کمال پرویی می گن آخه می خواستیم آرش یه هدف داشته باشه که بخاطرش تلاش کنه
این حرف برای من خیلی سنگین بود یعنی من پله ی ترقی بچشون شدم حالا که همه چی جوره دیگه منو نمی خوان
آرشم فقط داره توی این سیلی که بوجود اومده دست و پا می زنه و داغون شده
-
RE: میشه کمکم کنین
نه عزیزم داغون نمی شه. می دونی دوست من منم قبل از عقدم خانواده همسرم مخالفت الکی می کردن. می دونی الان بهترین کار چیه ؟ خودتو بکش کنار. به آرش بگو بیشتر از این نمی تونی شخصیت خانوادتو خورد کنی. بگو نمی خوای زندگی خواهرت هم تحت تاثیر قرار بگیره . براش یک فرصت تعیین کن . بگو تا اون فرصت هر کاری که صلاح می دونه انجام بده.
دوست من متاسفانه تاریخ همین طور تکرار می شه. منم یک روز جای تو بودم خانمی. خانواده همسرم بی دلیل مخالفت می کردن. خواهر همسرم هم هر چی با خانوادش حرف می زد بی فایده بود. پدرم هم جریان دوستیمون رو فهمیده بود و .... تازه شرایط من از تو خیلی خیلی بدتر بود. باز آرش الان مستقله ولی همسر من سرباز بود و یک شاهی هم تو جیبش نداشت. منم مثل تو هی دلم شور همسرمو می زد. همسر منم مثل ارش قاطی کرده بود و...
می دونی چی شد که بالاخره اومدن ؟ یک شب خیلی گریه کردم. به خودم گفتم من که دخترم خانوادمو بالاخره راضی کردم. ( دوست من خانوادم اول می گفتن مگه جنازت از این خونه بره ما موافقت کنیم. ببین من چه شرایط بدتری داشتم ) ولی امین چی ؟ تازه ما دخترها خیلی محدودتریم. پسر ها ازادترن. حداقل اون اجازه پدر نمی خواد . صبح بهش زنگ زدم و براش تاریخ معین کردم. گفتم اگه تا اون تاریخ نشه من بیشتر از این نمی تونم خودم و خانوادمو زیر سوال ببرم. گفتم شاید قسمت نیست و ...
امین دست از کله شقی برداشت و دو روز با خانوادش حرف زد تا مادرش اخر هفته زنگ زد. به همین راحتی.
آرش هم همینه. بذار خودش مرد و مردونه با اونا حرف بزنه . هر چی باشه باز هم بچشونه. مطمئن باش دل مادرش از سنگ نیست. تا آرش باور نکنه ممکنه از دستت بده اون طور تاثیر گذار نمی تونه با خانوادش حرف بزنه. اگه مرد بخواد دختری رو از زیر سنگ می کشدش بیرون . تازه تو زیر سنگ نیستی . تو طبق اماده ای . فقط باید زحمت بدن بیان ببرنت . عزیزم من به اینایی که گفتم ایمان دارم.
به من هم روزی یکی دیگه این حرف ها رو بهم زد.
خیلی حرف های دیگه هم شنیدم که الان پشیمونم که چرا گوش نکردم چون اون موقع فکر می کردم """ من فرق دارم ... """
دوست عزیز اینو کلی می گم : اگه از کسان دیگه پند نگیریم برای زندگیمون کلاهمون پس معرکه است. ما همیشه فکر می کنیم پیش خودمون "" نه من فرق دارم "" ولی هیچ فرقی وجود نداره. تاریخ هر روز و هر دقیقه داره اجرا می شه و بدا به حال هر کی که خودش بخواد تجربه کنه.
-
RE: میشه کمکم کنین
آقایون لطفا بگن اگه جای آرش بودن چیکار می کردن
-
RE: میشه کمکم کنین
نازنین جون ممنون از راهنماییت
آره باید همین کارو بکنم ولی اگه بعد اون تاریخ بگه من خودم تنها می یام چی؟پدر من راضی به تنها اومد نیست
بعدشم من نمی خوام آرش فکر کنه من نگران ازدواج کردن هستم چون همین جوریم به من می گه من و خانواده ام لیاقت صبوریای تورو نداریم
یه بارم بهم گفته اگه از من خسته بشی منو نخوای من مجبورت نمی کنم میگه من بهت حق می دم از خانوادم متنفر باشی
من چیکار کنم نازنین جوون می دونم دارم اشتباه می کنم ولی بخدا خیلی دوسش دارم وقتی می بینم اون آرش مغروره 4 سال پیش مثه ابر گریه می کنه
منم دلم نمی یاد مثه خانوادش بی منطق بشم
-
RE: میشه کمکم کنین
از طرفی هم شوهر خواهرم تحدید کرده اگه تنهایی عقد کنیم نمی زاره دیگه خواهرم بیاد خونه ی ما منم همین یه خواهر دارم و خیلی بهم وابسته هستیم
-
RE: میشه کمکم کنین
من ضعیف برخورد می کنم خودمم می دونم چون بینهایت دوسش دارم نمی خوام از دستش بدم ما توی این 4 سال دوست نبودیم مثه نامزد بودیم اون خونه ی ما میآد باهم مسافرت میریم
با پدر مادرم خیلی راحته با هم میریم سرکار باهم برمیگردیم هر روز میاد دنبالم این همه وابستگی رو من چیکار کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
خب از 4 سال ضعیف برخورد کردنت چه نتیجه ای گرفتی عزیزم ؟ مطمئن باش آرش می تونه خانوادشو متقاعد کنه. دوست خوبم من دقیقا 6 ماهه پیش جای تو بودم. هر روز تو دستشویی شرکت اشک می ریختم ولی الان به اون روزها می خندم. باور کن اگه محکم تر باشی به نتیجه می رسی.
در ضمن قبل ازدواج خیلی حرف های لطیف می شنوی. این کاملا طبیعی بلوم عزیز. برای همه همینه.
اگه می خوای از دستش ندی یکبار به خاطر خودتون دوتا محکم باش عزیزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom گرامی توان این کار رو خواهید داشت. صبری که شما خرج داده اید در این مدت چیز کمی نیست. امیدوارانه نگاه کنید و یقین داشته باشید که می تونید. آرش خان رو ترغیب کنید به محکم بودن. بهش این رو برسونید که محکم بودنش جلوی خونوادش-مودبانه با اونها بحث کردن و ... تنها راهه برای رسیدن به اون هدف مطلوب"اگر هنوز هم شما رو دوست داره" و این وسط تنها نمی مونه همون طور که تا حالا نمونده. من تصور می کنم که اون قدرت اینکار رو داره. مهربونتر شدن شما نسبت به اون در تعادل با یک مقدار ابراز نگرانی از شرایط موجود و اینکه شما می خواید آرش رو از همین اول کار یک مرد محکم کنار خودتون بدونید حسی از اون رو تحریک می کنه که برای یک مرد کافیه تا هر سدی رو برداره.اون می تونه. موفق باشید بانوی گرامی
-
RE: میشه کمکم کنین
آرش می تونه این کارها رو انجام بده.
1-جوری که خیلی به چشم نیاد شما رو تو خونواده بالا ببره. حالا چطوری: مثلا موقع تماشای یک فیلم یا سریال که خصوصیت خوبی از یک زن نمایش داده می شه و این خصوصیت در درون شما هم وجود داره اشاره کنه که چه جالب . من تا حالا خودم به این خصوصیت خوب .. توجه نکرده بودم."دقیقا با همچین جمله بندی" یعنی انگار داره با خودش صحبت می کنه
2-در صحبتهایی که پیش میاد و رودررو هست رک برخورد کنه. "مادر باور کنید که..."جمله خوبی محسوب می شه برای تغییر نگرش خونواده آرش.یا حتی به شوخی" حتی فکرشو نکن مامان که ما بتونیم دختر بهتری رو پیدا کنیم و.."
3-صریح برسونه به خونوادش که به دلایل خیلی زیادی که مطمئنا یک مشاور هم می تونه بر اون صحه بذاره. صحبت خونواده اون با یک مشاور و یک نفر بی طرف بسیار کمک کنندست.
برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم.
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom عزیزم، باید با همسرت صحبت کنی، ازش بخواه که به آینده تون فکر کنه و بفهمه که راهی که پیش گرفته راه درستی نیست، ببین عزیزم، امکان داره همسر شما، با این قهرش و فشار غیراصولی که روی خانواده اش میاره اونها رو مجبور به جلو اومدن بکنه، اما بعد از ازدواج خانواده همسرت موضع بدی نسبت به شما خواهند گرفت و اون طور که شایسته شماس، به شما احترام نخواهند گذاشت، پس از همسرت بخواه که به شما ثابت کنه با درایت خودش راه حل مناسبی برای این قضیه پیدا کنه، همسرت باید سیاست به خرج بده و همونطور که santatian گفتن، شروع به درست کردن ذهنیت خانواده در مورد شما بکنه، در ضمن برای اینکه روی این روش وقت و انرژی بذاره، بهتره طبق گفته نازنین، تاریخ مشخص کنی و ازش بخوای به بهترین شکل ممکن از شما خواستگاری کنه (یعنی همراه با خانواده و البته نه به اجبار)...
من مطمئن هستم که خانواده همسرت اگه با اخلاق خوب شما آشنا بشن، دلیلی برای مخالفت نمی بینن.
راستی عزیزم توی این مدت 4 سال شما با خانواده اش رفت و آمد نداشتی؟؟
:72:
-
RE: میشه کمکم کنین
نازنین عزیزم ممنون از راهنماییت
من خودمم به این نتیجه رسیدم که باید تحت فشار قرارش بدم ولی چطوری نمی دونم
-
RE: میشه کمکم کنین
آقای santatian متشکرم
می دونید مشکل اینه که اونا با خود من مشکلی ندارن و تا حالا نتونستن بگن من و نمی خوان سعی می کنن بهانه تراشی کنن مثلا می گن دختر خوبیه ما هیچ عیبی روش نمی زاریم ولی چون مامانش مهر اون یکی رو بالا گرفت ما برا این یکی اقدام نمی کنیم با این که 4 سال پیش هم می دونستن مهر خواهرم بالا بوده (مهر خواهرم 1000 سكه بود)
یا مثلا اگه مامان من زنگ بزنه و برای مسافرت دعوتشون کنه شمال میگن اینا می خواستن ویلاشونو به رخ ما بکشن ولی باور کنین قصد مادرم فقط رفت و آمد بوده
یا مادرم هر مناسبتی زنگ میزنه و تبریک میگه میگن نقشش این بوده که مارو جلو پسرامون خراب کنه و بگه دیدن من زودتر زنگ زدم
شما بگین من چیکار باید بکنم وقتی از هر حرفی شر درست میشه و متاسفانه آرش اصلا سیاست نداره
-
RE: میشه کمکم کنین
shad عزیزم سلام
رفت و آمد مون اوایل زیاد بود ولی به تدریج کم شد یعنی هر بار که مامانم دعوت می کرد یه بهانه ای می آوردن حتی یه بار مادرم تدارکم دیده بود ولی یه روز مونده زنگ زدن که مارو جایی دیگه دعوت کردن
حالا جالبه با همه ی این بی ادبی ها اونا 2 قورتو نیمشون باقیه جالبه خونه ی خواهرم زیاد نمیرن می گن چون این خونه رو باباش براش خریده ما توش راحت نیستیم نمی خوایم منت رو سر پسرمون باشه
منم همین یه خواهرو دارم و خیلی هم بهم وابسته هستیم فکر کنین مادرش برا اینکه خانواده ی من بکشن کنار به خواهرم زنگ زده گفته آرش دست بزن داره تو که نمی خوای خواهرتو دست یه همچین آدمی بدی
با این که تو این 4 سال یه تلنگرم به من نزده دعوامون می شه ولی دست بزن نه
من و برادر دیگه ی آرش با هم همکاریم اون کامل از حقوق و در آمد من با خبرن و جالب ایجاست که میگن ما یه دختر خانه دار می خوایم و این در صورتیه که تمام حقوق آرش میره برای قستای بانک و من اگه دارم کار می کنم فقط برای زندگی خودم و گرنه من تو خونه ی پدرم اصلا به کار کردن نیازی ندارم حتی مادرو پدرم نمی زارن من از حقوقم استفاده کنم و من هر ماه 1 ریال هم از اون پولو خرج نمی کنیم چون پدر اعتقاد داره این پولو باری آینده احتیاج دارم نه الان
همه ی اینارو می دونن ولی فکر می کنن پدر مادر من برای پوز زنی این کارا رو می کنن یعنی هر محبتی از طرف خانوادم یه جوره دیگه ای برداشت میشه
-
RE: میشه کمکم کنین
عزیزم من کاملا متوجه هستم چی می گی. متاسفانه از این نوع ادم ها زیاد هستند.
-
RE: میشه کمکم کنین
دوست من با این اوصافی که گفتی فقط خود ارش می تونه با خانوادش کنار بیاد. عزیزم یک تاریخی رو مشخص کن براش. شرایط پیش از ازدواجت در خیلی موارد مثل منه . هیچ کس نتونست خانواده همسرم رو قانع کنه جز خودش.
اینم اضافه کنم با توجه طرز فکر این خانواده به آرش بگو خیلی ازت تعریف نکنه. می دونی می خوام بگم حساس ترشون نکنه. بگو طوری حرف بزنه که مادرش فکر نکنه اگه با ازدواج تو هم موافقت کنه ، شما دو تا خواهر پسراشو از چنگش در می یارید.
آرش بهترین کسی هست که می تونه با زبان خودشان باهاشون حرف بزنه و قانعشون کنه عزیزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
تو فامیلشون کسی نیست باهاشون صحبت کنه؟
بزرگتری که حرفشو قبول کنند؟
-
RE: میشه کمکم کنین
آره نازنین جون
باهاش دیشب صحبت کردم بهش گفتم که با خانوادش بشینه درست حسابی حرف بزنه ازش خواهش کردم دعوا نکنه و با آرامش حرفشو بزنه
البته اگه بتونه آروم باشه هر رفتاری که آرش تو خونه می کنه از چشم من می بینن
-
RE: میشه کمکم کنین
الینا جون مرسی از پیگیریت
نه عزیزم اینا از هیچکی حرف شنوی ندارن هر کسی هم تا حالا با هاشون حرف زد با هاش قطع رابطه کردن
-
RE: میشه کمکم کنین
انشااله هر چی که خیر و صلاحته برات پیش بیاد عزیزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی نازنین جون
برام دعا کنین مستجره آرش زنگ زده گفته می خوام بلند شم آرشم به خانوادش گفته مستجره بلند بشه خودم می خوام برم توش بشینم
بهشون گفته ماشین می فروشم پول مستجرو میدم تا اون موقع فکراتونو بکنین من می خوام زندگیمو شروع کنم
البته 10 تومن به مستجره باید بدیم که قراره من این پولو بدم ولی آرش گفت اگه بهشونن بگم تو می خوای بدی بازم یه داستان جدید می سازن ولی اگه بگم ماشینو می خوا بفروشم دیگه حرفی توش نیست
-
RE: میشه کمکم کنین
بچه ها من کاملا نا امید شدم درسته که هیچکی جوابمو نداد ولی من می گم چی اتفاقی افتا د
مادرش در جواب آرش گفته اگه جلو بیایم شرط داریم شرطش اینه که جلو همه بگه من مهر نمی خوام عروسی نمی خوام ما هیچ کاریم قبل و بعد عروسی براش نمی کنیم
آرشم گفته این جلو اومدن بدرده خودتون می خوره به منم گفت من اگه دارم با اینا راه می یام فقط می خوام ارزش تو حفظ بشه اگه توام این شرایطو قبول کنی من قبول نمی کنم
من اصلا نمی دونم چیکار کنم تو رو خدا بهم بگین
-
RE: میشه کمکم کنین
هیچ کار. سکوت کن. بذار آرش خودش مشکلشو حل کنه. تو کنارش باش ولی دخالت نکن.
اون خودش بهتر می دونه چکار کنه.
عزیزم کسی چیزی نمی گه چون تمام گفتنی ها رو بهت گفتیم خانمی .
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی نازنین جون
تو خودت جای من بودی می دونی تو این شرایط آدم چه حالی داره
-
RE: میشه کمکم کنین
آره. ولی گوش کن به حرفم. مامان آرش از مادر همسر من بدتر نیست.
خودتو بکش کنار. بذار ارش خودش می تونه راضیشون کنه. به خواهرتم بگو دیگه دخالت نکنه.
یک مدت هم برای آرش تعیین کن. مثلا بگو 1 ماه یا 3 ماه .
-
RE: میشه کمکم کنین
آخر دی ماه مستجرش بلند میشه بهش گفتم تا اون موقع تکلیفمون باید مشخص بشه
-
RE: میشه کمکم کنین
افرین ولی به شرطی که محکم رو حرفت بمونی. محکمه محکم. ارش باید باور کنه اگه تا اون زمان نتونست بیاد خیلی امتیاز منفی تو ذهن تو می گیره.
تو هم کمی رابطه ات رو کمتر کن. نه دعوا نه قهر نه دلسرد. فقط کمش کن.
انشااله به نتیجه می رسی.
-
RE: میشه کمکم کنین
آفرین بلوم جان شرط خیلی خوبی گذاشتی
اون باید خانوادشو راضی کنه اونا هم بالخره از خر شیطون میان پایین
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی الینای عزیزم
من از راهنمایی های شما استفاده های خوبی کردم .
دوست دارم مشکل همه حل بشه مشکل خودمم حل بشه
نازنین جون از اضافه وزن عصبی شده ولی من از کاهش وزن دارم عصبی می شم
باور کنین تو یکسال گذشته من 10 کیلو وزن کم کردم و همین طور هم دارم کم می کنم کاملا از نظر جسمی و روحی ضعیف شدم.
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom عزیز، امیدوارم هرچه زودتر نتیجه صبر و تحملت رو بگیری ...
:72: