-
درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
[/align]salam
man ye moshkele besyar hade khanevadegi va mishe goft dar morede ezdevaj daram. mitonid komakam konid?
man moshkelam kheili hade , nemitonam toye forum begam chon mano mishnasan va ozam badtar mishe age lotf konid emaile yek moshaver ro be man bedin, be khoda moshkelam kheili hade,camputeram farsi nadasht, sharmandeam
khahesh mikonam komakam konid vaghean niaz daram.
mamnoonam
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
عزیزم چرا به آقای سنگ تراشان مدیر همدردی ایمیل نمی زنی ؟
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
عزیزم چرا به آقای سنگ تراشان مدیر همدردی ایمیل نمی زنی ؟
اقای سنگ تراشان جواب منو ندادن به علت قوانین سایت،دویت عزیزم پسر بهاری هم جوابم رو ندادن مجبورم مطلبو توی فاروم بگم
پس لطفا از همه صاحب نظرها خواهش میکنم کمکم کنند
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
دوست عزیز من براتون شماره تماس مرکز مشاوره دانشگاه تهران رو در پست خصوصیتون می زارم.
موفق باشیدوبعد از اینکه پیغام خصوصی من به شما رسید از اونجا که من نمی دونم چرا نمی تونم پیام خصوص دریافت کنم اینجا تو این تاپیک به من بگید که رسیده.
-
RE: درخواست کمک . به هم فکری شما نیاز دارم
معذرت میخوام من متن رو همون طوری که واسه جناب پسر بهاری فرستادم واسه شما هم میزارم ببخشید که انگلیسی نوشتم مجبور بورم.از صاحب نظران خواهش میکنم جوابمو بدن.ممنونم
[/align]
Salam
Khaste nabashid.navid hastam az shiraz.
Man modati pish ba ye khanom ashena shodam man motevalede 68 hastam va on 69 ,chand mahi az ashenaei ma gozasht kheyli roye ham hasas shode bodim tori ke sare har masalei ba ham dava mikardim,ehsasatemonam be ham nemigoftim chand mahe bad gozasht man bishtar ba khonevadash ashena shodam,albate zaboni chon age ona mifahmidan ke dokhtareshon ba ye pesar ertebat dare kheyli vasash bad mishod.on kheili dokhtare manteghi bod az harfash malom bod.
Man behesh pishnahade ezdevaj dadam , on bade modati ghabol kard,penhoni raftim pishe ye akhond va aghd kardim,mahram shodim.bazi harfaro behem dorogh gofte bod khodesh goft dorogh goftam harfasho tashih kard.faghat dostash va dokhtare khaharesh az rabete ma khabar dashtan.
Az khonevadash bishtar vasam goft va in aghazi vase hame etefaghaye ma bod.
Dar zemn begam ke on ta hala ba hich pesari rabete bar gharar nakarde bod va be sorate etefaghi va vase aziat ba man ashena shod,ama man ba 3ta dokhtar rabete dashtam.
Dar zemn ghablan ye khastegar dasht ke pesare daeish bod va chon azash badesh miomad behesh javabe rad dade bod.
Aval az hame fahmidam famile yeki az khaleham mishe,ye famile samimi, bad fahmidam ke yeki dige az khaleham ghablan ba amoye on aghd kardan va be khatere dekhalataye digaran az ham joda shodan,fahmidam ke babaye on az madar bozorge man badesh miad, fahmidam ke babaye on az jaei ke babaye man tosh be donya omade badesh miad,in hame moshkel dashtim ama nemikhastim az ham joda beshim,vaghean hamdigaro dost dashtim.
Man behesh ghol dadam hame moshkelaro hal konam ya ba ham hal konim ta betonim be ham beresim,rabetamon az bade aghd kheili behtar shode bod,kheili ba ham khob shode bodim,ba ham biron miraftim,rozaei ke daneshgah bod miraftam donbalesh,kheili ziad be ham sms midadim,hamishe az in mitarsid ke konevadash makhsosan dadashesh befahme.
Ye baram herasate daneshgah mano gereft vali vaghti fahmid zaname velam kard.
Hafte pish ba ham raftim daneshgahe on va badesh raftim cafy net,kheili dir sho saate 1resid khone, khonevadash chizi behesh nagofte bodan,asram kelas dasht ,vaghtiam ke kelas bod be ham sms midadim ta nim saate akhar ke behesh goftam vaghti residi khone bego ta khialam rahat beshe,sms nadad yeho 5min ghable inke kelasesh tamom beshe z zad goftam shayad missed call mid eta smsesh berese,goftam shayad chizi shode chand bar z zadam ama javab nadad ta inke 2saate bad yeho zang zad man javab nadadam ke yani ghahram, chon gahi goshisho vase axa va clip haye tosh midad be dadashesh gharar gozashte bodim ke vaghti mikhad goshisho bede be dadashesh az goshie khaharesh yavashaki ye miss bed eta man sms nadam, hamon moghe az mobile khaharesh miss dad onam chand bar manzoram bade 2saat ke z zad man javab nadadam hast, saate 10 yeki dige z zad goft man dadashe sanazam,va tahdidam kard goft age behesh sms bedi ya behesh z bezani ya bahash ertebat dashte bashi khonet paye khodet.az tahdidesh nemitarsam faghat vase sanaz negaranam, nemidonam dadashesh ta che had fahmide ache man mibusidamesh , baghalesh mikardam. ama esme mano ham midonest,nemidonam bayad che kar konam nemidonam,fekr konam dadashesh adame manteghi nabashe ache tahsil karde nist. Nemidonam bayad che kar konam ke doroste nemidonam chi kar konam,vase sanazam kheili negaranam, man ba tamame vojodam dostesh daram nemikham azash joda besham.
Lotfan komakam konid begid che kar konam.
Az onroz ghalbam shaded dared, va inam begam iman daram ke sanaz vaghean mano dost dare motmaenam.
Mamnoon misham komakam konid,lotfan to forum in matlabo nazarin, mamnoonam.
age mishe ba email rahnamaeim konid, mamnoon misham.
Khoda negahdar, navid
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
با سلام
لطفا فارسی تایپ كنید.
جهت راهنمایی بیشتر :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1578&pid=13773#pid13773
-
به همفکری و کمک شما شدیدا نیاز دارم
سلام
خسته نباشيد.نويد هستم از شيراز.
من مدتى پيش با يه خانم آشنا شدم ،چند ماهى از آشنايى ما گذشت خيلى روى هم حساس شده بوديم طورى كه سر هر مسئله اى با هم دعوا ميكرديم،احساساتمون رو به هم نمیگفتیم چند ماه گذشت من بيشتر با خانواده اش آشنا شدم،البته زبونى چون اگه اونا میفهمیدن كه دخترشون با يه پسر ارتباط دارهِ خيلى واسش بد ميشد.اون خيلى دختر منطقى بود از حرفاش معلوم بود، حتی خیلی وقت ها امتحانش میکردم.
بعد از مدتی من بهش پيشنهادِ ازدواج دادم ، مدتى بعد قبول كرد، پنهونی رفتيم پيش يه آخوند و عقد كرديم،محرم شديم.اولش بعضى حرفهارو بهم دروغ گفته بود خودش گفت دروغ گفتم حرفش و تصحيح كرد.فقط دوستش و دختر خواهرش از رابطه ما خبر داشتن.
از خانواده اش بيشتر واسم گفت و اين اغازی واسه همه اتفاق های ما بود.
در ضمن بگم كه اون تا حالا با هيچ پسرى رابطه بر قرار نكرده بود و به صورت اتفاقى و واسه اذيت با من آشنا شد،اما من با سه تا دختر رابطه داشتم.
راستی قبلا يه خواستگار داشت كه پسر داییش بود و چون ازش بعدش مى اومد بهش جواب رد داده بود مدتی پیش هم خبر دار شدم که واسش چند تا خواستگار دیگه رفته ولی اجازه نداده بودن برن خواستگاری.
اول از همه فهميدم فاميلِ يكى از خاله هام ميشه يه فاميلِ خیلی صميمى، بد فهميدم كه يكى ديگه از خاله هام قبلا با عموى اون عقد كردن و به خاطره دخالتهای ديگران از هم جدا شدن (حدود بیست سسال پیش) ،فهميدم كه باباى اون از مادر بزرگِ من بدش مياد، فهميدم كه باباى اون از جايى كه باباى من توش به دنيا امده بعدش مياد،از وجود این مشكلها خبر داشتیم اما به هیچ وجه نمیخواستیم از هم جدا بشيم، واقعا همديگر رو دوست داشتم و داریم.
من بهش قول دادم همه مشکلات رو حل كنم يا با هم حل كنيم تا بتونيم با هم باشیم ، رابطه مون از بده محرم شدن خيلى بهتر شده بود،خيلى با هم خوب شده بوديم،با هم بيرون ميرفتيم،روزهایی كه دانشگاه بود ميرفتم دنبالش،خيلى زياد به هم sms ميداديم،هميشه از اين مى ترسيد كه خانوادش مخصوصأ داداشش بفهمه.
حتی یه بار حراستِ دانشگاه گرفتمون.
هفته پيش با هم رفتيم دانشگاه اون و بعدش رفتيم کافی نت،خيلى دير شد ساعته 1رسید خونه، خانواده اش چيزى بهش نگفته بودن،عصر كلاس داشت ،وقتى هم كه كلاس بود به هم sms ميداديم تا نيم ساعته آخر كه بهش گفتم وقتى رسيدى خونه بگو تا خيالم راحت بشه،جوابمو نداد يهوچند دقیقه بعد قبل اينكه كلاسش تموم بشه زنگ زد گفتم شايد missed call ميده تا smsesh برسه، بعد گفتم شايد چيزى شده چند بار زنگ زدم اما جواب نداد هر چی اس ام ا دادم جواب نداد تا اينكه 2ساعت بعد يهو زنگ زد من جواب ندادم كه يعنى قهرم، چون گاهى تلفنشو واسه عكسِ ها و کلیپهاى توش ميداد به داداش اش قرار گذشته بوديم كه وقتى مى خواهد تلفنشو بده به داداشش از گوشیه خواهرش يواشكى يه miss بده تا من sms ندم، همون موقع از موبايل خواهرش miss داد اونم چند بر منظورم بده 2ساعت كه زنگ زد من جواب ندادم هست، ساعته ۱۰ يكى ديگه زنگ زد گفت من داداشِ سانازم ،و تهدیدم كرد گفت اگه بهش sms بدى يا بهش زنگ بزنى يا باهاش ارتباط داشته باشى خونت پاى خودت.از تحدیدش نمى ترسم فقط واسه ساناز نگرانم، نميدونم داداشش تا چه حد فهميده اخه من میبوسیدمش ، بغلش ميكردم . ما خیلی به هم وابسته و دلبسته بودیم خیلی زیاد.
حتی اگر من یه سری مشکلات توی خونوادم نداشتم به بابا یا مامانم میگفتم اما به خاطر اتفاقات گذشته من حداقل تا یک سال دیگه نمیتونم و نباید بهشون بگم. اما اسم منو هم ميدونست ،نميدونم بايد چه كار كنم نميدونم،فكر كنم داداش اش آدمِ منطقى نباشه اخه تحصيل كرده نيست. نميدونم بايد چه كار كنم كه درست باشه نميدونم چى كار كنم،واسه سانازم خيلى نگرانم، من با تمام وجودم دوستش دارم نميخوام ازش جدا بشم.
لطفا كمكم كنيد بگيد چه كار كنم.
اينم بگم ايمان دارم كه ساناز واقعا منو دوست دارهِ مطمئنم.
ارتباطمون به کلی قطع شده میترسم برم در دانشگاهش کسی ببینتم واسش بد بشه ، میترسم به دختر خواهرش اس ام اس بدم تلفنش دست داییش باشه.
من واسه تصمیم صحیح و اینکه الان واقعا باید چکار کنم ازتون کمک میخوام.
ممنون ميشم اگر كمكم كنيد.منتظر راهنمایی هاتون هستم
با تشکر نويد
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلامی دوباره...
کسی راه حلی در مورد مشکل من نداره؟
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام.
فكر ميكنم سرنوشت بازي عجيب و بدي را باشما در پيش گرفته/حالا هم كاري كردين كه نه راه پس دارين نه پيش.با پادر ميوني كسائي كه ميتونن تو خانواده بهتون كمك كنن چطورين ؟
در هر صورت اين مشكلي كه خودتون بوجود آوردين وبا اثبات محرميتتون هم نمي تونيد كمكي به اون بكنيد.اين شمائيدكه با يد مسئوليت اين موضوع را به عهده بگيرين و هر كاري از عهده تون برمياد انجام بدين .شمائيد كه مسوليت اين اتفاق را به عهده گرفتين و نبايد تنهاش بگذارين.اون الان تو شرايطيكه هيچ كاري نمي تونه بكنه!تنهاش نگذارين!
موفق باشيد!
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
من به هیچ وجه تنهاش نمیزارم اینو به همه هم گفتم ولی الان دارم صبر میکنم تا خوب بدونم میحوام چکار کنم تا همه چیز خرابتر نشه.
پای همه چیز وایسادم. فکر میکنید خیلی حال خوبی دارم؟؟؟
به خدا فقط یه هفته هست که اینجوری شده از روز بعدش یه قلبم درده یا اینقدر عصبیم که نمیتونم سر کلاسام حاضر بشم.
همش تقصیر منه من نباید میزاشتم اینجوری بشه الانم خودم باید درستش کنم.
درسته کسی نمیدونه ولی خودمون که میدونیم اون زنمه من دوستش دارم تنهاش نمیزارم.
راه اخرمو این گزاشتم که از خالم کمک بگیرم ولی یه هفته دیگه هم صبر میکنم تا ابا از اسیاب بیفته
mamnoonam ke komakam mikonid
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
هزار بار سلام
1) شما محرمید و ایشون زن شرعیتونه و از نظر وجدان و خدا مشکلی ندارید(به امید خدا) و کار بدی نکردید پس اول توکل کنید بعد از خدا کمک بخواید.
2)مادر معمولا بهترین گرینست و خواستگاری آبیه رو آتیش ولی مثل اینکه این راه حل هم کلیشه ایه هم بدردتون نمی خوره.
3)یه راه حل هم صحبت با مادرشه آخه مادر رازدار دخترشه و تو این موارد معمولا خوب بر خورد می کنن.
4)تحصیلات دلیل بر منطقی بودن یا نبودن افراد نیست یه راه حلم اینه که حالا که داداشش همه چی رو فهمیده با داداشش تماس بگیری و منطقی بگی می خوای بیای خواستگاریش ولی فعلا نمی تونی و ... اما این کارم خطرناکه یهو دیدی گفت حتی اگه بیای خواستگاری هم ... اونوقت خر بیارو باقالی بار کن!
5)سعی کن از طریق دوستات و ... احوالشو بپرسی! من چون نظامی فک می کنم اینو مثل یه جنگ می دونم پس اولین نکته تو جنگ کسب اطلاعاته! پس تا از احوال دشمنت(داداشش دشمنت نیست ولی من جنگی میگمش) اطلاعی نداشته باشی کاری از پیش نمی بری و الان اون یه گروگان ازت داره(خواهرش که مثل گل ازش مراقبت می کنه) پس باید کاملا از احوال گروگان هم اطلاع داشته باشی و اگه بتونی ارتباطی باهاش برقرار کنی خیلی خوب میشه و تو برای پیروزی باید نقشه ای داشته باشی که همه ی جوانب ر در نظر گرفته باشی و برای هر عمل اونها عکس العمل پیش بینی شده ای داشته باشی حتی اگه احتمال اون عمل نزدیک 0 باشه و کارهات نباید طوری باشه که موجب بشه که بعدا اگه اونا کاری کردن تو نتونی حرفتو پس بگیری یا کارتو جبران کنی.
6)لطفا از برادرش بیشتر برامون بگو.
حدیث: کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمی شود و کسی که از خدا یاری بخواهد شکست نمی خورد.
یادم رفته از کی بود دنبال منبعش گشتم ولی پیداش نکردم.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
بهتر است قبل از هر چيز مدتي صبر كنيد تا به قول معروف آبها از آسياب بيفتد
بعد سعي كنيد موضوع را با خانواده خود در ميان بگذاريد
اگر آن خانم و آبرويش برايتان مهم است ناچاريد با خانواده خودتان صحبت كنيد و رضايت آنها را بدست آوريد
سپس مادرتان را واسطه كنيد تا با منزل خانم تماس بگيرند و از ايشان خواستگاري كنند
خانواده خانم هم در صورتي كه با مادر شما صحبت كنند اولا آسيبي به آن خانم نخواهند زد در ثاني از اين همه استرس و نگراني هم راحت مي شويد.
حالا ممكن است خانواده او قبول بكند يا نكند كه اين ديگر بستگي به نظر آنان و اصرار خانواده شما دارد.
از هر طريق ديگري بخواهيد وارد شويد جز آبروريزي و به خطر انداختن موقعيت او و خودتان چيز ديگري نخواهد داشت.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام
شما ازنظر شرعی همسر ایشون نیستید چون بدون اذن پدر ایشون عقد کردید واصلا این عقد صحیح نیست و هرگونه روابطی بین شما نا مشروع بوده
در ضمن شما آبرو و ناموس مردم رو به بازی گرفتید بعد تازه میگی داداشش چون تحصیلکرده نیست منطقی نیست نه عزیزمن بهتر بگی داداشش خیلی غیرتی ومن جرات بیان احساساتم جلوخونواده خودم و خونواده ساناز رو ندارم و خدا میدونه چه مشکلاتی برای ساناز تو خونوادش درست کردید شما حتی جرات نکردید در دانشگاه برید یا حداقل یکی دیگرو بفرستید براتون خبر بیاره پس چطور عنوان میکنی اون زنت اگر اون بعنوان همسر قبول داشتی عزیزم روش تعصب داشتی و همه چیو به جون میخریدی بیچاره اون دختر
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام بر دوستان عزیز. مینا 22 شما خیلی با اعصبانیت حرف می زنید شاید فکر می کنید در این قضیه تنها مرد مقصر است. ولی این طور نیست آنها همدیگر را دوست داشته و با رضایت یکدیگر عقد کردند. خانوم هم موافق بوده است پس فقط آقا مقصر نیست. اصلا ما دنبال مقصر نریم بهترین کار این است که نوید جان ماجرا را با خانواده خود یا با یک بزرگتر خانواده مطرح کنند. اصلا بهترین روش رفتن پیش یک مشاور است. اگر هر دوی آنها توانستند بروند که خیلی بهتر میشه. نوید جان نگران نباش . زندگی مشکلات زیادی دارد شما باید با آرامش کامل و به دور از هر گونه خوشونتی نسبت به حل مشکل اقدام کنید. موفق باشی دوست عزیز.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام آقا نویدشماد پنونی عقد کردین الان عقدتون درسته یا نه ?آخه برا ازدواج دختر اجازه پدر شرطه اول باید از این مطمئن بشید چون خدای نکرده یه وقت نامحرم نباشید اون وقت خدای نکرده براتون گناه میشه پدر و مادرتون البته بهتره اوش به مادرتون اطلاع بدین و بهتره برا آقای مدیر همدردی هم ایمیل بزنین چون موضوع خیلی حساسه ایشون بهتر راهنماییتون میکنندختره همین طور اول به مامانش بگه تا همیشه که نممیشه پنهون بمونه کردین الان عقدتون درسته یا نه آخه برا ازدواج دختر اجازه پدر شرطه اول باید از این مطمئن بشید چون خدای نکرده یه وقت نامحرم نباشید اون وقت خدای نکرده براتون گناه میشه پدر و مادرتون البته بهتره اوش به مادرتون اطلاع بدین و بهتره برا آقای مدیر همدردی هم ایمیل بزنین چون موضوع خیلی حساسه ایشون بهتر راهنماییتون میکنندختره همین طور اول به مامانش بگه تا همیشه که نممیشه پنهون بمونه
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
نقاب عزیز من منکر اشتباهات خانوم نیستم مقصر بیشتر هم تازه خانوم رو میدونم که بعضی خانومها با این کاراشون به شخصیت همه خانومهای دیگه لطمه میزنند من حرفم این که این اقا به دلیل اشتباهات خودش و خانوم محترم نباید برادر خانوم رو بی منطق تصورکنه برادر ایشون حق دار در مقابل این گونه مسائل جبهه بگیره شما فکرکن شاید خونوادهای دوطرف راضی به وصلت نشن و این خانوم بالاخره یه روزی ازدواج میکنه اون موقع عذاب وجدان درمقابل همسرش نداره نمی دونم مجردی یا متاهل ولی فکر کن اگر خانوم شما همچین گذشته ای داشته باش یعنی به خیال خودش ازدواجی با عشق داشته ازدواجی که ازنظر اسلام قبول نبوده به هر حال ما همه مسلمونیم وبه یه سری چیزا پایبند در ضمن غیرت ایرانی هم که محشر میکنه این اقا و خانوم اگر قصدشون ازدواج بود از اول باید علنی واز طریق خانوادهاشون اقدام میکردند از اینکه پسر دخترای این دوره خودشونو گول میزنند و برای توجیه خطا هاشئن یه اخوند الکی پیدا میکنند و خودشونو زن و شوهر اعلام میکنند و بعد هم اگر نشد هم دیگرو ول میکنند و میرن سراغ یکی دیگه لجم میگیره
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام. برادر خوبم من قبل از هر جوابی یکی دو تا سوال دارم .
1- شما و اون خانم چند ساله هستید ؟
2- کجا عقد کردید ؟ صیغه موقت خوندید یا دائم ؟ شاهد عقدتون کی بوده ؟؟؟
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
اولن که به جز چند نفر که شاهد عقد ما بودن هیچ کسی از عقد ما خبری نداره.
خونوادشم نمیدونن که ما محرم هستیم.
دوم من سن ازدواج رو ندارم و اگر بگم زن میخوام خیلی بد میشه.
الان دارم میرم در دانشگاهشون.من با دختر خواهرش ارتباط دارم. از کسی هراسی ندارم.
من نمیدونم عقد ما صحیح بوده یا نه اما من تحقیق کردم اذن پدر احتیاط واجب است نه لازم! عقد ما خیلی سکرته کسی نمیدونه اگر چیزی فهمیدن از رابطمون فهمیدن یا دیدنمون یا اس ام اس هامو خوندن/من هرکیو هم بخوام به بازی بگیرم اون قدر شعور دارم که فامیلمو سرکار نزارم با احساسش بازی نکنم.
در ضمن خانومه مینا .من از مردن هیچ هراسی ندارم اما اگر دارم انواع سختی هارو میکشم به خاطر سانازمه فقط همین.ما با خواست هودمون عقد کردیم و تا روز اخر هم پشیمون نبودیم.من 19 سالمه و ساناز 18 سالشه.به نظر شما با این سن ازدواج؟ حداقل یکی دو سال دیگه اگر خدا بخواد.تو فکرش بودم با داداشش حرف بزنم اما به قول دوست گلم اول باید بفهمم که اون چه حور ادمیه بعدم بفهمم دقیقا چیارو فهمیده.
من کسیو به بازی نگرفتم اگر به خونوادم نمیگم دلیل دارم. ساناز تو یه خونواده درست بزرگ شده مثل خیلی از دخترها نیست که دنبال شوهر باشه که این نشد یکی دیگه!
در ضمن خونوادشم گفتن که تا درست تموم نشه خواستگار نمیاد!
منم قصدم مشاوره بود اما بعضی ها حال منو بدتر میکنن همون بهتره برم حضوری پیش یه مشاور.
مدیر سایت خصوصی جواب ندادن.
دیگه قصه نمیخورم چون هر روز خدا راههای تازه بهم نشون میده و دوستای گلی مثل شما رو بهم معرفی کرده.
بقیه سوالارو تا شب جوم میدم.ممنونم از لطفتون
ممنونم که وقتتونو واسه من و واسه مشکلم گذاشتین.
موفق باشد
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
آقا نويد
حالا چرا از كوره در مي رويد؟!
هر چيزي راهي دارد.
بهتر است كار را از ايني كه هست بدتر نكنيد.
بهتر است پاي يك بزرگتر را به ميان بياوريد
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
واقعا نوید عزیز کمی بهت حق میدم اینطور جبهه بگیری چون سنت اقتضا میکنه
ولی بازم میگم عقدتون صحیح نبوده
پسر خوب بذار به بلوغ فکری برسی اونوقت خودت ازکارایی که کردی خندت میگیره
عزیزم من قصدم عصبانی کردن شما نبود اگر ناراحت شدی اینجا جلوی دیگران از شما معذرت میخوام حداقل شهامت دارم که اشتباهاتمو بپذیرم و چشم اگر برام پیش بیاد پیش روانکاو هم میرم همونطور که قبلا به خاطر مشکلاتم پیش مشاور وروانکاو رفتم و خیلی هم کارم پیش رفت و مشکلم حل شد
ولی ازتمام کسانی که میان به این پست سر میزنند یه خواهش دارم فقط بگین کار آقا نوید و ساناز خانوم ما درست بوده یانه کار از پایه و اساس ایراد داره
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
خدایا اخه درد تا چه حد . رفتم سانازمو دیدم اونقدر کتکش زده بودن که نمیتونست درست راه بره حتی زیر چشمشم کبود بود گفت همه فهمیدن تو خونه مامانم گفته تا بیست ساله دیگه هم ازدواج نکنی نمیزارم با این ازدواج کنی.اس ام اس های منو توی گوشیش دیده بودن.گفت دیگه نمیدونم باید چکار کنم.
جا زده بود با خنده می گفت دیگه تحمل ندارم گفت نمیزارن کمرم شکست به خدا داغون شدم قرار شد از این به بعد واسم کامنت بزاره بگه چکار کنیم.
نمیدونم چه خدایی دارم که اینقدر بلا سرم میاره
این همه مریضیو دردو تحمل کردم ولی دیگه اینو تحمل نمیکنم
خدا اگر وجود داری این چه کاریه که با من میکنی مگه من چه گناهی کردم که جوابم اینه اینم از خدا که پشتمو خالی کرد حالا دیگه بی کسه بی کس شدم یتیم شدم
حالم از این دنیا از این زندگی به هم میخوره خداحافظ
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام نوید جان . متاسف شدم برات .
من الان اصلا نمی خواهم نصیحت کنم یا بگم کارت اشتباه بوده. بعدا در اینباره صحبت می کنیم. فقط می خواهم باهات کمی حرف بزنم. مثل دوتا خواهر برادر.
اولا ازت می خوام هیچ وقت و تو هیچ مرحله ای از زندگیت تو عصبانیت یا ناراحتی به هر کسی که ناراحتت کرده حرف بدی نزنی داداش گلم.
دوما نوید جان شما الان عقد دائمید ؟؟؟ یا صیغه ؟؟؟این خیلی مهمه توی این شرایط
برادر خوبم خونسرد باشی. یک مدت پا رو دلت بذار و دور و ور ساناز نگرد تا شرایط اونم کمی آروم بشه تو خونه. ماهایی که داریم نصیحتت می کنیم یک روزی جای تو بودیم. یک روزی ما هم خانوادمون وقتی از روابطمون باخبر می شدند دعوامون می کردند و ... همین این اتفاق هایی که الان برات افتاده.
اگه شما دو تا واقعا همدیگر رو بخواین از آسمون سنگ هم بباره شما دوتا مال همید. مطمئن باش.
الان بهترین کار اینکه آروم باشی و سعی کن به ساناز هم ارامش بدی. الان جو متشنجه. فعلا به کسی چیزی نگو تا ببنیم چی پیش می یاد.
من قول می دهم همراهیت کنم و هر کمکی از دستم بر بیاد برات انجام بدهم. فقط آروم باش و سعی کن روی رفتارت کنترل داشته باشی.
منو بی خبر نذار از خودت.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
دوست گرامی شما ننوشتید با سانازدوست هستید ویا عقد (دائم-موقت) وچه کسانی با ازدواج شما موافق ویا مخالف هستندو توضیحات بیشتردر صورت امکان
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
خیلی معذرت میخوام آقا نوید , اما مگه شما عقد نکردید ؟
اگر عقد دائم کردید , پس باید اسم هاتون توی شناسنامه ها باشه دیگه ..پس مدرک دارید .( گرچه هرچی فکر میکنم با عقل جور در نمیاد که به این شکل شما عقد دائم کرده باشید , تازه اون کدوم عاقد .... با فکر و اهل تفکری بوده که قبول کرده با وجود سن و سالی که شما داشتید و بدون اطلاع خانواده هاتون شما رو عقد کرده ؟!!!!!!!!!)
اگر هم عقد موقت ( صیغه ) کردید , که باز هم جای تعجب داره که چجوری قبول کردند یه دختره 18 ساله و یه پسر 19 ساله رو بدون اجازه خانواده بهم صیغه کنند ؟!!!
اگر اینجوری بود که هر دختر و پسری که میخواستند با هم رابطه داشته باشند صیغه میکردند و بعدش هم که خداحافظ. اینجوری که سنگ روی سنگ بند نمی شد .
شما باید به خانوادتون اطلاع بدید , اگر واقعا اون دختر و دوست دارید و براتون مهمه !
مگه الکی که یه دختر 18 ساله رو بگیری صیغه کنی و خانواده دختره حرفی نزنن چون به قول شما بی منطق هستند ، خیلی ببخشید ولی به نظر من این شما هستید که بی منطق هستید که یه دختره 18 ساله رو بدون اجازه خانوادش عقد کردید , اگه خانوداده دختره حرفی نمیزدند اون وقت باید میگفتید که بی غیرتند.
به هر حال خانواده اون دختر رابطه رو فهمیدن , پس بهتره شما هم با خانوده خودتون در میون بزارید تا موضوع علنی بشه .
این کمترین کاری هستش که شما باید برای اون دختر انجام بدید.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
به خدا نمى تونم خودمو كنترل كنم وقتى رفتم به استادش گفتم صداش كُنه و اون گفت نيست داشتم از ترسو delshore ميمردم كه نكنه بلايى سرش آوردن،بد كه ديدمش زيرِ چشماشو كه ديدم ديگه نتونستم خودمو كنترل كنم به خدا همين الان هم كه بهش فكر ميكنم كه بهم ميگفت نويد به خدا هنوز بدنم درد درِ همه جمع كبود شده اونم بده يه هفته يهو اشك از چشمام مياد به خدا هسته خودمم نيست.
چشم سعى ميكنم آروم باشم، انگار بعضى از بچه ها نمى خوان بفهمند انسان jayezol khatas!
من به خاطره ayandamon مشكلم گفتم نه اينكه ببينم قبلا چه اشتباهاتى كردم.
من دستور صيغه دائم رو از يه آخوند پرسيدم البته با شرط اين بود كه نزديكى نداشته باشيم،اين sharto نذاشتيم و هيچ وقتم اين كار صورت نگرفت.
منم سعى كردم بهش befahmonam و بازم بهش گفتم كه من ازت جدا نميشم،motamenam ترسيد بود كه اين حرف و ميزد،مانع بد بخت انقدر دل شورِ داشتم كه بده يه هفته رفتم ببينمش،نميخواستم برم تا خودش يه خبرى بهم بده البته صبح واسم coment داده بود كه چى شده و ميل هامو خسته بود،منم بهش گفتم از مردن ترسى ندارم از سختى ترسى ندارم.
من تو زندگيم خيلى سختى كشيدم،اره بچه ام ولى اگه منو ببينيد با يه آدمِ ۲۷ يا ۲۸ سال اشتباه ميگيريد چه از لحظه chehram كه خيلى شكست نشون ميده و ache بعضى akhlagha و حرفم،اگه يه روزى منو ببينيد مى فهميد،راستى مينا خانم فكر كنم شما خواهر ساناز هستين!
به هر حال نازنين خانم من از ساناز دست نميكشم،ميدونم كه اونم ازم دست نميكشه،واسه تون يا ميل ميدم يا خصوصى پيغام ميدم يا teletono migiramo sms ميدم.
ممنونم كه به من وقت دادين
و يك خواهش اصلا نميخوام نظرِ كسايى كه هنوز نميدونن اول بايد يه مطلب و كامل خوند بد در موردش قضاوت كرد رو بدونم،اينو هر بچّه اى هم midoneha،واسه بعضى از دوستانِ forum گفتم
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
الهی بگردم . مهم نیست که کار شما از پایه و اساس اشتباه بوده فقط از ته دل واست دعا می کنم که عاشقش بمونی نوید جان و بعد گذشت چند سال تازه یاد تصمیم گیری درست نیفتی . امیدوارم تصمیمت کاملاً درست بوده باشه . از نظر من الان رابطه تو کم کنی سانازت خیلی اذیت میشه فکر می کنه تو جا زدی و ممکنه هیچ وقت به خاطر این کارت نبخشت . به مامانت بگو حتی اگه فکر می کنی بد میشه , پدر و مادرا خیلی بهتر از اونین که ماها فکر می کنیم و از مامانت بخواه با مامانش صحبت کنه نه اینکه خواستگاری کنه چون اونا در این موقعیت با این برخوردی که با ساناز داشتن احتمالاً واکنش نشون می دن ولی از مامانت بخواه کمکت کنه مطمئن باش بهتر از هر کسی می تونه مشکلتو حل کنه . شک نکن آقا نوید .
دعا می کنم خدا کمکتون کنه عزیزم هر چه زودتر و هر چی صلاحتونه اتفاق بیفته .
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
منم اگه خودمو کنترل نکنم اشکم میریزه چه برسه به تو! خیلی دردناکه بنظر من شما هیچ اشتباهی نکردید فقط تنها نکته ی بدی که هست اینه که شما به کسی اطلاع نداید که این یه مسئله ی اجتماعیه! نه شرعی و اصل هم شرعه!
آدم جلو خداش شرمنده نباشه... . ولی اینو بگم آدم هر خیری می بینه از خداست و هرشری می بینه از خودشه و پاسخ به نفسش!
ولی واقعا ساناز دوست داره که بعد این همه بلا که سرش اومده حاضره ارتباطشو هرچند در حد کامنت باهات ادامه بده ولی معلومه هنوزم می تونی ببینیش.(دیدنش زجرآوره واقعا درکت می کنم ادامعه بدم اشکم میریزه پایین چشام خیسه).
از من میشنوی تو این حال اصلا ازش دوری نکن(ببخشید گردآفرید عزیز) اون الان به تو نیاز داره نه تو خوشی و راحتیش این کارت باعث میشه نسبت به تو بشدت دلسرد بشه.
ولی خیلی با احتیاط رفتار کن، داداشش مثل ماهواره ی جاسوسی مراقبشه حواست باشه!
فقط می تونم بگم باید دوتایی سعی کنید یه جوری اعتماد خونوادشو نسبت به ساناز جلب کنید هرچند مجبور باشید بطور توافقی مدتی از هم دور باشید! و رابطتون بطور کاملا سری حفظ بشه( من تو عمرم فقط با یه دختر اونم 2 هفته ارتباط داشتم اونم تا اس ام اساشو می خوندم پاک می کردم اونم همینطور بود و با اطلاع قبلی اس ام اس می دادیم و این کار چند بار ما رو از خطر آبرو ریزی نجات داد البته من زرنگ بودم و هیچ مشکلی برام پیش نیومد ولی اون تابلو مادرش فهمیده بود پایه یه پسر در میونه اینو گفتم منظورمو از سری بودن بفهمی!)ولی چون خواهرش اینجاست نکات سری رو خصوصی میگم و اینجا سه نمی کنم و یه تاکتیک هم درهم ریختن افکار دشمنه.(خواهرش دشمنت نیست ولی خب فعلا در مقابلته!)
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط navidi
و يك خواهش اصلا نميخوام نظرِ كسايى كه هنوز نميدونن اول بايد يه مطلب و كامل خوند بد در موردش قضاوت كرد رو بدونم،اينو هر بچّه اى هم midoneha،واسه بعضى از دوستانِ forum گفتم
نوید جان اگه یکی از اون کسا منم بگی خیلی بهتره.
من آدم حساسیم ولی جز اینترنت جای دیگه ای به روم نیاوردم(تا اونجا که یادمه) ولی سعی می کنم (به امید خدا) در اوج احساسات حالا از هرنوعش منطقی رفتار کنم و فک کنم تا حالاش موفق هم بودم . پیشنهاد می کنم شما هم اینطور باشید.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام
من خواهر وکوچیک همه بچه های سایتم والبته مخلص همه اگر حرفی هم میزنه فقط بخاطر خودت عزیزم من چند سالی بیشتر از شما تو اجتماع بودم و سنم بیشتر و این مواردم زیاد دیدم به خاطر همین انقدر خشن و واقع بینانه باهات حرف میزنم حالا اگر نمک به زخمت می پاچم چشم قول میدم دیگه تو این تا یپیک پست نمی زنم ولی کارتو دنبال میکنم امیدوارم موفق موید و شاد باشی عزیزم من واقعا مثل یه خواهر دلم برای هر دوتون میسوزه کاش سریعتر سر عقل بیاین :72::72::72::72:
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
دوست عزيز بهتر با يكي از اقوام اين خانم كه درك و شعور دار صحبت كنيد.اينم بگم برادرش يه جورايي حق داره اگه شما بفهميد خواهرتون با يكي رابطه داره(در حد شما و اين خانم)چه برخوردي ميكنيد.
ضمنآ اينم بگيد كه سربازس رفتيد يا نه؟
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
من نمى تونم rabetamo كامل باهاش قطع كنم يعنى دلم نمى خواد ، حالا انشالله از وقتى بهم ميل بده هر هفته يواشكى ميرم مى بينمش ، من بهش گفتم نه ازت جدا ميشم و نه تنهات ميذارم ، من پاى همه چيز ميمونم ، الان به خانواده ام بگم خيلى بد ميشه من ميدونم اگه الان بگم mahalam نميگذارند آخه بابام روى ازدواج خيلى حساسِ ، دختر خالم امده خونه مون هر چى گفت بهم بگو تا خودم كمك كنم نگفتم آخه ساناز گفته نگو، من نميدونم صبر كنم تا عبا از آسياب بيفته بد يه كارى كنم يا الان به مامانم بگم. ولى به خدا اگه به مامانم بگم همه چيز خراب ميشه. كاش ميشد به دختر خالم بگم اون واقعا ميتونه كمكم كُنه بهش ايمان دارم
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام .خوبی نوید جان ؟؟؟ قرار نیست تو از ساناز جدا شی. اگه هم واقعا عاشقی به خاطر خودتون اصلا دور و ور هم آفتابی نشید.
شرایطتتون صبر کن و منطقی فکر کن و آرام باش.
فقط صبر کن برادر خوبم. به کسی هم فعلا چیزی نگو. بذار اب ها از اسیاب بیفته.
دوست من صبر کلید تمام مشکلاته.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام نازنين خانم.
چشم صبر ميكنم به كسى هم نميگم.
ولى يعنى بده ۲ هفته هنوز عبا از آسياب نيافتاده؟
معذرت ميخوام اما هر چى سعى ميكنم نمى تونم آروم باشم همش صورت كبود sanazam مياد جلو چشمام.
تا حالا اين قدر منطقى نبودم، جدى ميگم.
چشم صبر ميكنم ، ازش دورى ميكنم اما بهش ميل ميدم و در وبلاگ واسش مى نويسم...
ممنونم نازنين خانم
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
بهتره صبر کنید یه کم آبها از آسیاب بیفته
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
آفرین پسر خوب. بهترین کار رو می کنی.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام navidi
متاسفانه بعضی مراجعین به خاطر اینکه صرفا روی احساسات خود پافشاری می کنند، نسبت به مشاوره و حرفهای دیگران مقاوم هستند. حتی اگر از نحوه رفتار خودشان ضرر ببیند باز هم روی آن پیش می روند.
وضعیتی که شما توضیح دادید بسیار انسان را متاثر می کند. اینکه بعضی دوستان اشاره کردند جلوی اشک خود را گرفتند حق دارند. حتی من هم که مشاور هستم کاملا درد و رنج شما را می فهمم.
ما اینجا دنبال مقصر نیستیم. لیکن اگر نفهمیم ریشه این مشکل کجاست و چگونه فکر و رفتاری منجر به این مشکل شده است، ممکن است همان اشتباهات منجر به بدتر شدن اوضاع کند. پس باید نقطه انحراف را مشخص کنیم و برگردیم و مسیر صحیح را طی کنیم.
در مشکلی که برای ساناز و همچنین شما پیش آمده است 3 دسته نقش داشتند که به اولویت اینها هستند:
1 - هر یک از شما دو نفر که این ارتباط را پیشنهاد دادید و ازدواج ناقص دو نفره بدون توجه به مسائل شرعی، قانونی و اجتماعی را انتخاب کردید.(غیر شرعی چون اجازه پدر ندارد، غیر قانونی چون ثبت نشده است، غیر اجتماعی همانطور که جامعه حتی در این تاپیک کار شما را تائید نمی کند.)
2 - نفر دوم شما که رضایت به این ازدواج داده است. چون او هم مسئولیت چنین ازدواج ناقصی را با همه پیامدهایش پذیرفته است.
یعنی شما دو نفر همان کسانی هستید که با نحوه انتخاب مسیرتون به این شکل باید پیامد آنرا قبول کنید و دیگران را فقط متهم نکنید.(که البته متنهای منطقی شما نشان می دهد که پیامدها را می پذیرید.)
3 - پدر و مادرهای شما که اینقدر با شما غریبه اند که حتی اساسی ترین نیازهایتان را با آنها در میان نمی گذارید و مخصوصا پدرومادر ایشون که اشتباه فرزندشان را به بدترین صورت به او گوشزد کرده اند و از همه بدتر راه درستی نیز پیشنهاد نداده اند.
حالا با توجه به مسائل بالا باید از اشتباهات بیشتر بر اساس بندهای فوق اجتناب شود.
یکم: شما تا کنون فقط خودتون بدون مشورت و استفاده از تجارب دیگران و صرفا بر اساس احساسات خود پیش رفتید. پس لطفا از این به بعد فقط روی خواستهای خود تمرکز نکیند. اگر به اینجا مراجعه کردید و نظر می خواهید ، لطفا یکبار دیگر نظرات را بخوانید. تقریبا اکثر افراد به شما توصیه کردند با پدر و مادر خود مطرح کنید. اما شما می گوئید حاضرید بمیرید برای ساناز، ولی حاضر نیستند که برای خاطر ساناز با خانواده خود صحبت کنید. (ترس از دست دادن ساناز بهانه خوبی برای آزار رساندن به او و خودتون نیست.)
دوم: اگر شما موقعیت ازدواج را ندارید، پس صیغه و ... به چه معناست. مگر می شود بدون تقبل مسئولیت ازدواج ، یواشکی از هم لذت برد. این به معنای هرج و مرج و مشکلات آتی هست که اتفاقا گریبانگیر شما شده است. لذا اگر خود را در قدقواره یک مرد جهت پذیرش مسئولیت زندگی در این زمان ندارید. فقط و فقط یک یادداشت به ساناز بدهید و دیگر هیچ، آن هم اینکه من برای ازدواج به شما فکر می کنم. ولی چون الان نمی توانم مسئولیت ازدواج را بپذیرم. تا مثلا یک یا چند سال آینده نمی توانم با تو رابطه ای (از هر نوع حتی یک ایمیل)، داشته باشم. و در آن وقت که این قدرت را یافتم قوی پا جلو می گذارم و اگر تو هم به من تمایل داری، بدون هیچ رابطه ای باید رنج صبر را بر تنش و دردسرهای در هم تنیدگی خانواده ها ترجیح دهی.
سوم: و این مسئله بیشتر از هرچیزی یک مشاور را نگران می کند، که در آخر آیا واقعا به غیر از احساس سایر معیارهای شما با هم تناسب دارند، و آیا ازدواج شما به صورت یک کیس طلاق در آینده پیش نخواهد آمد. این مسئله را خودتون باید بررسی کنید شاید به کمک یک مشاوره به صورت حضوری . یعنی باید معیارهایتان را دقیق تعریف کرده و تناسب آنرا با یدیگر ببیند. از توضحیاتی که شما داده بودید اصلا چنین هماهنگی در معیارها دیده نمی شد.
اما این بند سوم فقط زمانی که شما توانایی راضی کردن خانواده ها و فراهم آوردن توانایی برای خودتون جهت قبول مسئولیت ازدواج رسمی را داشتید محل بررسی هست.
خلاصه:
- روش شما در گذشته به خاطر پنهانکاری و تمرکز بر احساسات مشکلات حادی به وجود آورده است و اگر به همین منوال پیش بروید بزودی خطرات بیشتری هم برای ساناز و هم برای شما خواهد بود.
- حتما باید هم با خانواده های خود بدون ترس در جریان بگذارید(حتی اگر ترس از دست دادن هم را دارید.)
- برای ارزیابی دقیق حوادث، همچنین ارزیابی معیارهای ازدواج و تناسب آنها توصیه اکید به مراجعه حضوری به یک مشاور خانواده نیز دارم.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام خوبین؟اینقد ناراحت تباشین و خدا نکرده هیچ وقت از خدا دلگیر نباشین اگه اون ا شما رو دوست نداشت اصلا شما رو نمی آفرید چرا که اون اصلا به وجود شما نیازی نداره ماییم که بهش نیاز داریم تویه حدیثی خوندم وقتی بنده از خدا چیزی نخواد اونوقت خداوند ناراحت میشه ببینید آقا نوید اوج مهربانی و لطافت خداوند در این حدیث دیده میشه حالا این اتفاقات یا نتیجه اعمال خود آدماست یا اتفاق افتادنش به صلاح خود آدماست یا آزمایشه الهیه
راه حلی که بنظرم میرسه اینکه شما یبرین پیشه یه بزرگی یا آشنایی(میوتونه سنش همسن بابا و ما مانتون باشه یا میتونه بزرگتر باشه حتما هم هر سه این ویژگیهارو داشته باشه
1=حتما با پدر و مادرتون خیلی صمیمیه طوری که اصلا باهم رودروایسی ندارن (چرا که اینجوری پدرومادرتون احساس میکنن آبروشون رفته و بیشتر ناراحت میشن)
2=شما هم باهاش راحت باشین تا اینکه بتونین شما هم راحت همه حرفاتون رو بزنین وخواستتون رو بگین)
3=دهنش قرص باشه (فردا نره تو فامیل و دوست آشنا بگه و بیشتر مایه آبروریزی بشه)
اگه احیانا پدربزرگ یا مادربزرگتون زنده باشن بهترین گزینه اند چون تقریبا سه شرط بالا رو دارن و پدر وماردتون ازشون حرف شنوی دارن چون بزرگترن اگه نیستند که خدا رحمتشون کنه در غیر اینصورت اگه فردی با شرایط بالا توی فامیل و آشنا ندارین برین پیش مشاور اون سه شرط بالا رو داره اونو واسطه قرار بدین حسن واسطه اینکه واسط شمارو به میز مذاکره با شما و پدر و مادرتون میکشه مذاکره و مطرح کردن خواسته هاتون و شنیدن حرفا و راهنمایی پدر و مادرتون اولین گام بزرگ موفقیت محسوب میشه
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
مثلا دادشم تو یه اتفاقی شبیه اتفاق شما دایی و زنداییم رو واسطه قرار داد دادشم هم نمیمتونست حرفشو درست حسابی به پدر و مادرم بگه اون از این راه استفاده کرده و حرفش رو به پدر و مادر به کسی که باهاشون رودروایسی یا ازشون میترسید زد و اوضاعش خیلی خیلی بهتر شد
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
دوست عزیزم به نظر من شما دو راه دارید:
1. اگر آمادگیه ازدواج را در خود میبینید باید موضوع را با خلنواده خود در میان بگذارید تا با خواستگاری از این خانم موضوع ختم به خیر شود.
2. ولی با توضیحاتی که دادید ظاهرا شما آمادگیه پذیرش زندگیه مشترک را نداریدو چون خانواده ایشان از موضوع باخبر شده و حساس شده اند احتمالا با ازدواج شما مخالفت میکنند.
پس بهتر آن است که طبق فرمایش آقای سنگتراشان شما و ساناز خانم کاملا با هم قطع ارتباط کرده و تا فراهم شدن کامل شرایطتان منتظر بمانید .
به قول استاد سنگتراشان:
فقط و فقط یک یادداشت به ساناز بدهید و دیگر هیچ، آن هم اینکه من برای ازدواج به شما فکر می کنم. ولی چون الان نمی توانم مسئولیت ازدواج را بپذیرم. تا مثلا یک یا چند سال آینده نمی توانم با تو رابطه ای (از هر نوع حتی یک ایمیل)، داشته باشم. و در آن وقت که این قدرت را یافتم قوی پا جلو می گذارم و اگر تو هم به من تمایل داری، بدون هیچ رابطه ای باید رنج صبر را بر تنش و دردسرهای در هم تنیدگی خانواده ها ترجیح دهی.
-
RE: درخواست کمک . لطفا کمکم کنید فوری ضروری
سلام. آقای نوید مشکلتون حل شد ؟؟؟