باچه روشي ميشه شوهرم نمازخوان كنم؟

در خصوص رابطه من وهمسرم قبلا تاپيك زدم ولي جوابي نگرفتم وكلن بيخيال شدم ولي الان مشكلي كه ذهنم درگير كرده در رابطه باشوهرمه
شوهرم اهل نمازخوندن نيست
اين موضوع بعضي وقتها ناراحت ميكنه
چطورميتونم نماز خونش كنم؟

سلام روزتون زیبا

:72:یک اصل وجود داره وقتی میخای یک رفتاری را در شخصی ببینی یا درش

تقویت کنی بایستی اون رفتار را در حد عالی خودت انجام بدی تا طرف مقابل هم از شما الگو برداری کنه

درسته شما اهله نماز خاندنی خوب الان شرایطت میطلبه

خیلییییی بهتر و کامل تر سر وقت اون فریضه نماز را بجا بیارین تا ایشونم یاد بگیره

حتی بعد از رابطه جنسی عنوان کنید میخام نمازصبحم غذا نشه سریع دوش بگیرین ..

این باعث میشه اونم با توجه بیشتری نشون بده

حتی در محبت کردن چه کلامی و... نیز صدق میکنه

خودت اسطوره محبت بشی اون وقت نتیجه میبینی

موفق باشین

سلام شما بايد قبل از ازدواج ىا اىشون حساسيت نشون ميداديد الان دليلشو از ايشون بپرسيد ايا مشکل اعتقاديست اىا از تنبلى است يا اصلا فکر مىکنند که نياز به نماز ندارند . خواندن احادىتى راجع به نماز هم مىتونه در اىشان شوق نماز ايجاد کند

سلام

به نظر من این چیزا اعتقادات شخصی و خیلی پایه ای هست
به این راحتی شما نمی تونی اون چیزی را که همسرت باهاش بزرگ و تربیت شده عوض کنی

بهتره کاری به کارشون نداشته باشی
بدتر روی لج می افتن
شما به کار و اعتقادات خودت برس
اسمش با خودشه ... اعتقادات شخصی ...

تا خودش به این نتیجه نرسه نمی تونی کاری کنی
مربی دینی تربیتیش که نیستی

اگر کسی از روی تنبلی نماز نخواند و یا کمی اعتقادش ضعیف شده باشد میتوان نماز خوان کرد اما اگر کسی به باور قلبی برسد که کلا هیچ دنیای دیگری وجود ندارد و وحی هم فقط ادعا بوده و کلا به این درک برسد که دین، حقیقتی پشتش نیست هرگز نمیتوان آن شخص را نماز خوان کرد

سلام عزیزم.
برای اینکار لازم هست همسرتون تاثیرات نماز رو در زندگی شما، در رفتار و اعتقادات شما مشاهده کنه. و البته رغبت مشتاقانه شما رو که دلیل محکمی پشتش هست درک کنه. ضمن اینکه لازم هست ایشون رو در انتخابشون مختار بگذارید و از امر و نهیشون خود داری کنید و در صورت تمایل خودشون خیلی زیرکانه پیشنهاد بدین. مثلا هنگام نا امیدیشون دریچه ای از امید به سبک پیشنهاد به دو رکعت نماز (نه مادام العمر) لذتش رو بهش بچشانید. اما ذکر این نکته ضروریه که رفتار شما نبایستی شکل تظاهر به خودش بگیره و شما رو از اصل خودتون دور کنه. بلکه تلاشتون رو در این جهت بیشتر کنید . دیدگاه شما باید فلسفی ، شاعرانه، عاشقانه، عاقلانه باشه و رفتارتون از ضد و نقیض به دور باشه و آرامش در افکار و رفتار شما نهادینه شده باشه.
نکته: وقتی کسی آمادگیش رو نداره و در مسیر نیست، هرچی بیشتر راجع بهش صحبت کنید طرف بیشتر دلزده میشه. پس از تبلیغ در این شرایط جدا خودداری فرمایید. :)

موفق باشید.

من ازلحاظ مذهبي معمولي هستم محجبه كامل نيستم ولي بدحجاب هم نيستم خداروشكر تااونجايي كه تونستم نماز وروزه ام رو ادا كردم درجلسه خواستگاري به شوهرم گفتم كه نماز وروزه برام اهميت داره ايشون گفت راستش بخواين من نميخونم بهش گفتم يعني چي؟چطور؟بهتون نميايد خانوادتون خانواده معتقدي هستن...گفتن نه من بعضي وقتها تنبليم مياد هميشه سركار بودم وخسته برميگردم ولي نامسلمون نيستم روزه بخاطر ضعف چشمام نميخونم ودكتربهم تجويز داده...بهش گفتممن نماز برام مهمه گفت باشه اهلش ميشم...بعد كه عقد كرديم وديدم نميخونه چندبار بهش تذكر دادم كه باخنده ميگه باشه ميخونم اخرين بار بهم گفت راستش بخواي يه بار خوندم هرچ بلا بود سرم اومد..من اونشب خيلي باهاش حرف زدم بهش گفتم اين چيزها امتحانه براي ارامش دلت قران بخون...خلاصه ازاين جرفها خيلي بهش زدم بعد داشتيم مي اومديم خونه كه توراه كيفم موتور سوار زد ويه مقدار پول گوشي توش بود من كلي گريه كردم ولي همون لحظه يادحرفامون افتادم...ولي از ديد مثبت نگاه كردم وبراي اينكه شوهرم ناراحت نشه ازديد مثبت قضيه براش توضيح دادم كه خداروشكر بدترازاين واسمون اتفاق نيفتاد...خودم هم سعي ميكنم جلوش نمازم به موقع بخونم ولي گذاشتمش خودش بخواد واراده كنه واسه نماز...بنظرشما اگه به حال خودش بزارم ميره سمت نماز؟
يه نكته ديگه خواستم بگم
من ازمقايسه شوهرم با بقيه مردها جدا اجتناب كردم
قبلا يكي ازپسرفاميلامون بهم علاقه داشت واومده بود خواستگاريم ولي بخاطرمشكل ژنتيكي ادواج نكرديم تمام فاميل اين قضيه روميدونستن...از قضا بعدازچندين سال ديگه هركدوم قسمتش باكسي ديگه اي شده شوهرم دوست فابريكه خواستگارمه...بارها بارها حسادتش نسبت به اون نشون داده...مثلا ازهمه خوب ميگه جز اون هروقت زنش واون ميان شوهرم اخم وتخم ميكنه يه بار اومد خونشون ومانشسته بوديم كه اذان گفت وبلندشد وضو گرفت ونماز خوند....تودلم گفتم كاشكي شوهرم بدونه كه منم دوست دارم اينطورباشه ...ولي به روش نياوردم ونميخواستم كه حس كنه من دارم مقا يسه كنم
ديشب بهم پيله شد كه آيا فرد ايده الي واسه من هست ياه...بهش گفتم يه سري ويژيگي داري كه مخالف ايدهالهاي من هستن ولي يه سري ويژيگي هاي خوب داري كه تاحالابرام مهم نبودن ولي علاقمندشدم گفت بديها چين بهش گفتم مثلا يكيش همين نمازنخوندنت

سلام.. تاثیرات نماز روی روحیات ادما رو سعی کن بهش نشون بدی البته به روشی کاملا غیر مستقیم. من چند تا مورد به ذهنم رسید:
هروقت دیدی شوهرت نماز میخونه همون بعد از نماز با روی گشاده بگو قبول باشه.. بعد نشون بده که چقدر از این رفتارش خوشحال میشی... بهش بگو وقتی نماز میخونی حس خیلی خوبی بهت دارم... بگو خوشجالم که شوهر خوبی مثل تو دارم.. بهت افتخاز میکنم... دوستت دارم.

یه موقه هایی که عصبانی هستی بعدش برو نماز بخون و بعدش با ارامش بیا پیشش بشین بگو وقتی نماز میخونم اروم میشم.

وقتی شوهرت نماز میخونه محیط خونه رو ساکت و اروم کن و بعدش کاری رو که دوست داره براش انجام بده

با همدیگه قران بخونید و ایه هایی که خدا بنده هاشو دعوت به نماز کرده رو غیر مستقیم بهش بگو...

ایشالا روزی برسه که شوهرت با شور و علاقه نماز بخونه...:203:

مرسي ازدوستان بابت جواباي خوب
بااينكه برام سخته ولي باشه كاري به كارش ندارم وميزارم خودش تصميم به نمازخواندن كند

روایت است از خاندان مادریم که پدر بزرگ این جانب شخصی نماز خوان، قاری قرآن و گاهی پیش نماز مسجد و دایی بنده شخصی می نوش، می فروش و کلا اهل خوش گذرانی ولی عاشق پول. پدر بزرگ بنده خیلی تلاش کرد که این دایی من رو بقول خودش آدم کنه و موفق شد. نتیجا اینکه نمازش رو میخونه روزاش رو میگیره و مسجد میسازه و دختر جهیزیه میده و تریاکش رو میکشه، مشروب میخوره و دایما صیغه میکنه و وضع مالی و سلامتیش از کلیه خاندان بهتر و معتقده که باید مال بچه یتیم رو خورد چرا اینکه این بچه نمیتونه از پول استفاده کنه و همش رو حیف و میل میکنه.
نتیجه اینکه:
انسانیت به نماز و روزه و ... نیست. کاری به کارش نداشته باش. من یکی از دوستان پدرش گیر بهش میاد که نماز بخون و غیره و از طرفی هی سوال میکرد که نماز واسه چی روزه واسه چی تحقیق کرد ولی به این عالم دینی اعتماد نداشت چون اعتقاد داشت که از روی تعصب بحث میکنن نتیجتا اینکه این آقا یک روز تو واتس اپ ۷۷ نقد از قرآن کریم اورد جلوم و گفت من به خدا و دین اعتقادی ندارم نقداش منطقی بودن ولی من ترجیح دادم دیگه کاری به کارش نداشته باشم. فکر کنم تو گوگل نقد قرآن رو سرچ کرده بود. حالا خود دانی ولی پند بگیر. موفق باشی

سلام دوست عزیز. نامزد منم نماز نمیخوند اصلا ی جورایی مسخره میکرد ادمایی رو که نماز میخونن.
ولی میدونست من نماز خوندنو دوس دارم. و یکی از معیارام بوده نه خط قرمزم.
یه وقتایی میپرسید واقعا چرا نماز میخونی یا یه وقتایی که خودم ناراحت بودم یا دلم گرفته یود میگفتم میخوام برم نماز بخونم ارومم میکنه.
کم کم یه روزایی که میگفتم من برم نماز بخونم. و اون ناراحت بود میگفت برام دعا کن. منم میگفتم حتما توام دعا کن.
و یه روزی خودش گفت برم نماز بخونم.. منم خیلی خاص برخورد نکردم که حس کنه خیلی اتفاق خاصی افتاده و ا عقیدش برگشته و این حرفا. گفتم برام خیلی دعا کن قبول باشه.
الان اون مرتبتر و به وقت تر از من نماز میخونه.
این جریان برای پدر و مادر خودمم اتفاق افتاده.
خلاصه کاری به کاریش نداشته باش. بزار خودش تصمیم بگیره

ديشب با شوهرم حرف ميزدم گفت دوستت دارم بهش گفتم جدي؟گفت اره پس چي بهش گفتم يه بديهايي داري كه باعث ميشه دلزده بشم گفت چه بدي؟ گفتم خودت ميدوني گفت نمازنخواندنم؟گفتم اره گفت مگه خدايي؟مگه توداري گناه ميبري؟بهش گفتم من هميشه دوست داشتم وشهرم اهل نمازباشه اين نمازخواندنت من هميشه ناراحت ميكنه....بعد گفت خيلي بدي دلم شكستي چرابهم ميگي دلزده ميشم...بخاطر اين حرفت بايد اون دنيا جواب پس بدي تامن باشم ديگه بهت حتي دوستت دارم نميگم بهش گفتم نگو گفت خواهي ديد...منم قاطعانه باهاش خداحافظي كردم وتا الان سراغش نگرفتم باخودم تصميم گرفتم كه تا نياد سراغش نميگيرم وباهاش سرسنگين بشم تابدونه من واقعا دارم بهش جدي ميگم وشوخي نگيره
دوست دارم سراين موضوع باهاش لج كنم
نميدونم نتيجه خوبي داره يانه

- - - Updated - - -

tanha67
تازه پستت ديدم مرسي ازراهنماييت حرف خوبي زدي سعي ميكنم دقيقا شوهرمنم همين شكله بهم ميگه يه روزي ميرسه كه جلوچشمت نمازميخونم

راستش منم اگه جای همسرتون بودم ناراحت میشدم با این حرفتون.
اون اومده ابراز علاقه کرده گفته دوستتون داره بعد شما گفتی من ازت دلزده ام.
دوست خوبم اول باید قبول کنی دین هر کسی و اعتقادش فقط و فقط برای خودشه. و خودش مسئولش هست. بزار ببینه نماز چه تاثیر مثبتی رو شما داره و خودش امتحان کنه.
به نظر من اصلا اصلا اصلا دیگه بهش نگو نماز بخون چرا نمیخونه ناراحتم و این چیزا. ایشون الان دیگه خودشون میدونن که شما دوس دارین نماز بخونه. همین کافیه. دیگه تصمیم رو بزار پای خودش. اون شاید الان حتی دلش بخواد بخونه ولی از رو لج بازی و حرف خودش بودن نخونه.
لج بازی نکن گلم.:72::72:

یه جمله ی هست که میگه:انسان های که به بهشت می روند قطعا انسان های خوبی هستند. اما امان ازکسانی که بخواهند انسان ها رو به زور به بهشت ببرند
خواهر گرامی با زور نمیشه کسی رو نماز خوان کرد. بزار شوهرتون خودش راه خودشو پیدا کنه
من یه دوستی داشتم پدرش سرهرچیز الکی عصبانی میشد کفر میگفت تااینکه یه روزی برای برداشت محصول سر زمین میرن اونجا یه خار گلی میره تو دستش بازم مثه همیشه میخواسته کفر بگه که یه دفعه چشمش به ماری میفته دوستم میگفت از اون لحظه به بعد پدرم نه تنها کفرنمیگه وعصبانی نمیشه بلکه دیگه نمازهاش قضا نمیشه .خدایی که من میشناسم بندهاشو به وسیله یه خارگل هدایت میکنه پس تو فکر هدایت همسرت به سمت نماز و عبادت نباش بزار خودش راهشوپیدا کنه

مرسی ازدوستان بابت حرفای خوبتون...چیکارکنم واقعا بعضی وقتهااشفته میشم ....نمیدونم ....شاید ازفشارکاری باشه....شوهرم دوست دارم...ازاخلاقش هوشم میاد...ادم بامعرفتیه...ولی بعضی وقتهااین قضیه من ناراحت میکنه وحس میکنم شاید برکت توزندگیمون نیاد...منم دیشب پشیمون شدم ازکارم....امروز صبح بهش زنگ زدم....جوابم نداد....به خونشون زنگ زدم بازم جواب نداد وبه خواهرش سپرده که بهم بگه بعداخودش تماس میگیره...بعدتوی واتس اپ پیام داد گفت حالم خوب نیست هرجی گفتم چرا جواب نداد وبعدا گفت بخاطر سروصدای خونس....بعدگفت به تو خودم مربوطه منم کفت جدی؟گفت اره گفتم باشه کاری نداری؟گفت نه وخداحافظی کردیم.....دوست ندارم ازم دوربشه یاکنارم ارامش ازدست بده...چون بهم مگیه کنارت خیلی ارامش دارم ولی من این چندوقته بخاطر مشکلات کاری وشرایط سختش هم بیمار شدم یه مدتی وهم بهم فشار اومد وکلی اشفتگی دارم