از تنهایی خسته شدم

سلام دوستان ، امیدوارم سال خوبی و شروع کرده باشید
خیلیاتون من و میشناسید(28 سالمه) یه رابطه شکست خورده داشتم و خداروشکر باهاش کنار اومدم و با گذشت یکسال الان دیگه چیزی اذیتم نمیکنه پیشرفت شغلی داشتم و ازین بابت راضی هستم ، چیزی که الان ذهنمو مشغول کرده اینه که من خواستگار خوب ندارم البته بگم که در حد یکی دو مورد توی این یکسال بوده و به نتیجه نرسیده . همیشه تعجب میکنم با وجود اینکه ظاهر مناسب و اخلاق خوبی دارم و از لحاظ شغل و موقعیت اجتماعی در سطح خوبی قرار دارم ، ولی هیچ پیشنهادی واسه ازدواج بهم نشده !! این مشکل خیلی از دخترای همسن و سال خودم هست ، اما من هیچوقت خواستگار خوبی نداشتم! در حال حاضر با یکی از همکارام ( ایشون 36 سالشه ) و مجرد هست برخورد داشتم ، اخلاقش و ظاهرش از نظرم خوبه ، البته من زیاد نمیشناسمش ولی ازش خوشم اومده ، چون خیلی سنگین و متینه ! هنرمنده و از لحاظ شغلی و موقعیت اجتماعی تقریبا شبیه هستیم، گاهی باهم صحبت میکنیم ، و من خیلی دوس دارم از طرفش بهم پیشنهاد آشنایی بشه ، یجورایی اصلا دوس ندارم پیش قدم بشم ، ولی اون هم عکس العملی نشون نداده تا الان ! البته مدت زیادی نیست هم و میشناسیم ! من هم به بهانه کار چندباری باهاش تماس و قرار کاری داشتم و ایشون فقط خیلی مودبانه با من رفتار میکنه . واقعیت نمیتونم چیزی بگم و از طرفی این آدم به دلم نشسته!
دوستان شما چه پیشنهادی دارید ؟
ممنونم که وقت گذاشتید

گویا دوستان سولات تکراری و جواب نمیدن ...!

سلام

بخاطر تنهایی یا شرایط روحی مواظب باش رفتار یا تصمیم اشتباه نداشته باشی.

در این موارد بهتر هست مدام دور و بر و در دسترس ایشون نباشی
تماس و قدمهای زیادی به جلو برنداری
اجازه بده ایشون درگیر شما بشه
قدم برداره
تلاش کنه

هر وقت هم اومد جلو یا قدمی برداشت، شما با متانت و خوشرویی برخورد کنید
سرد و بی تفاوت و نامشخص نباشید.

رفتار و گفتارت بیانگر "من جوابم مثبته" نباشه. بلکه ... من برای آشنایی و شناخت آماده ام!

پیشقدم نشو :81:

ممنونم شیدا جان
همیشه راهنمایی های خوبت بهم کمک کرده
حرفتون و کاملا قبول دارم برای اینکه پیش قدم نشم ، فقط مشکل اینجاست که وقتی طرف اهمیتی به این موضوع نمیده ، من باید بیخیال بشم و یا اینکه منتظر بمونم ؟ آخه ما خیلی زیاد همو نمیبینیم و اگر هم موقعیتی باشه من کاری و باید دست ایشون بسپارم و همو ملاقات کنیم، که الان هم بهش یه پیشنهاد کار دادم ، ولی میترسم ، اون اصلا به این چیزا فکر نکنه و فقط من وابسته بشم یا فکر و خیال کنم واسه خودم!

سلام
دوستان کسی نظری نداره؟

سلام .

اگه می تونید یه واسطه بفرستید ....تاکید می کنم واسطه بفرستید نه این که پیک .......در واقع واسطه شما باید طوری مطلب رو بیان کنه که همکارتون متوجه نشن که شما او رو فرستاید ....حالا اگه خواستید یه قسمت از صحبت های مال استاد دهنوی و دکتر حبشی رو در مورد این مسئله براتون این جا آپلود می کنم .... اگه تمایل داشتید بفرمایید تا قرار بدم ....ولی الان نمی تونم ان شاالله فردا قرار میدم .

یاعلی ...

سلام
خیلی ممنونم از توجهتون ، اگر زحمت بکشید و قرار بدین که لطف بزرگی کردین، درمورد پیشنهادتون برای واسطه ، یک نفر هست که ایشون آقا هستن و از طریق ایشون ما باهم آشنا شدیم برای کار . منتها چون آقا هستن و دوست همکارم هستن ، مطمئن نیستم که برای واسطه شدن عنوان نکنه که من ازش خواستم ! یجورایی مطمئن نیستم از بابتش ، چون بهرحال دوتا دوست همجنس باهم خیلی راحتن ... ولی بازهم نمیشه قضاوت کرد ، از طرفی هم نمیشه ریسک کرد.
ممنونم از شما منتظر سخنان دکتر حبشی هستم ، لطف کردید

سلام .

ببخشید الان که فکر می کنم ..... به نظرم از لحاظ شرعی گذاشتن قسمتی از صحبت های دکتر حبشی این جا درست نباشه . چون این رو داخل سایت خودش می فروشه . و هزینه اندک حاصل از اون رو صرف موسسه میشه . و از طرفی اگه بخوام هم بذارم که صرفا شما بردارید ... بعدش امکان ویرایش برام نیست که بخوام لینک دانلود رو حذف کنم .

دو پیشنهاد :

1- میتونید خودتون مستقیم از سایتش خریداری کنید ... ( من خودم خریدم ) عنوانش هست : پایه ریزی ازدواج موفق .... البته پیشنهاد می کنم خواستید بخرید مدیریت روابط در خانواده اش رو هم بخرید برای زندگی مشترک خوب هست ... این هم لینک خرید :

فروش محصولات

اگه پایه ریزی ازدواج موفق رو خریداری کردید در مورد این موضوع در سی دی سوم ( جلسه چهارم ) هست و از دقیقه 12 امش شروع میشه البته دو حالت رو بررسی می کنه حالتی که اقا علامتی از محبت رو به خانم میده ... و یه حالتی که خانم احساس علاقه می کنه ولی علامتی از طرف اقا نمیبینه که همین مسئله شما میشه .

===============
2- یه ایمیل که استفاده نمیکنید بدید که صرفا برای شما بفرستم .


یاعلی ..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

سلام
خیلی ممنونم از توجهتون ، اگر زحمت بکشید و قرار بدین که لطف بزرگی کردین، درمورد پیشنهادتون برای واسطه ، یک نفر هست که ایشون آقا هستن و از طریق ایشون ما باهم آشنا شدیم برای کار . منتها چون آقا هستن و دوست همکارم هستن ، مطمئن نیستم که برای واسطه شدن عنوان نکنه که من ازش خواستم ! یجورایی مطمئن نیستم از بابتش ، چون بهرحال دوتا دوست همجنس باهم خیلی راحتن ... ولی بازهم نمیشه قضاوت کرد ، از طرفی هم نمیشه ریسک کرد.
ممنونم از شما منتظر سخنان دکتر حبشی هستم ، لطف کردید

---

نه ایشون واسطه نیست !!
اگر هم بخواد نقش واسطه داشته باشه، می تونه واسطه از طرف همکارتون برای شما باشه
نه برعکس

به ایشون چیزی نگو.
توی ذهنت هم به داستان پر و بال نده. احساساتی نشو.
اما تمرین کن بتونی معقول و منطقی رابطه را در کنترل داشته باشی که اگه ایشون فکری داره پیشقدم بشه.

البته اگر شما به ایشون کار می دید و به نوعی ارشد هستید در کار، بعیده جلو بیاد.

ایشون هیچ نظری روی شما ندارن.

خیلی ممنونم به بخش فروش محصولاتشون سر میزنم
بازم ممنون

مرسی شیدا ، من به هیچ عنوان پیش قدم نمیشم ، چون قبلا ضربه چنین کارهایی رو خوردم ، تنهایی رو به شکسته شدن غرورم ترجیح میدم ، به قول شما باید منطقی باشم ...
ممنون

آقای مستر دنی ممنونم از شما . بله متوجه شدم که نظری ندارن روی من ! بله آقایون خیلی کم پیش میاد که از یه دختر مستقل و بالاتر از خودشون خوششون بیاد ! معمولا برای ازدواج ترجیح میدن طرف سطحش پایین تر باشه ! فکر میکنم دختر بودن توی این جامعه واقعا سخته ، از همه بدتر اینه که یه دختر حق نداره از کسی خوشش بیاد چون هیچ اقدامی نمیتونه بکنه ، پس ترجیحا باید ساکت بمونه و منتظر بمونه !!!!

سلام دوستان

خیلی دلم گرفته ، این روزا همش فکرم درگیرشه ، گاهی گریه میکنم ولی کاری از دستم ساخته نیست ! چندبار با بهانه کار باهاش قرار گذاشتم ، ولی خب هیچ حرفی بجز کار بین ما زده نمیشه ! هر کاری ازش بخوام سریع انجام میده و در نهایت احترام و ادب باهام رفتار میکنه ! این کاراش من و علاقه مند تر میکنه ... بعضی وقتا فکر میکنم شاید اونم از من خوشش اومده ولی وقتی چیزی نمیگه من از کجا بفهمم ! شایدم توجهات و پیگیری های زیاد من داره من و لو میده ... ! فقط میدونم یا باید رابطمو هرچند کاریه قطع کنم ولی نمیتونم بفهمم اون چه نظری داره و آیا من باید فراموش کنم این قضیه رو ؟
دوستان کمکم کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

سلام دوستان

خیلی دلم گرفته ، این روزا همش فکرم درگیرشه ، گاهی گریه میکنم ولی کاری از دستم ساخته نیست ! چندبار با بهانه کار باهاش قرار گذاشتم ، ولی خب هیچ حرفی بجز کار بین ما زده نمیشه ! هر کاری ازش بخوام سریع انجام میده و در نهایت احترام و ادب باهام رفتار میکنه ! این کاراش من و علاقه مند تر میکنه ... بعضی وقتا فکر میکنم شاید اونم از من خوشش اومده ولی وقتی چیزی نمیگه من از کجا بفهمم ! شایدم توجهات و پیگیری های زیاد من داره من و لو میده ... ! فقط میدونم یا باید رابطمو هرچند کاریه قطع کنم ولی نمیتونم بفهمم اون چه نظری داره و آیا من باید فراموش کنم این قضیه رو ؟
دوستان کمکم کنید

---

سلام سرکار خانم نجمه ...

موفق به فرستادن واسطه شدید ؟

فرستادن واسطه با رعایت اصول هیچ اشکالی نداره .... در مورد فراموش کردن هم وقتی می تونید به راحتی فراموش کنید که متوجه بشوید ایشون اصلا

تمایلی به شما نداره .. پس از واسطه پیگیر بشید .

یا علی ...

سلام دوست عزیز
اون شخصی که مارو برای کار بهم معرفی کرد و درواقع دوست ایشون هست ، متوجه علاقه من شده ولی من از روی غرورم انکار کردم ، و حتی گفت اون طرف یه عکس العمل های مثبتی داشته راجع به من ... ! و اینکه به من گفت اگر بخوای من میتونم واسطه بشم ، اما من چیزی نگفتم و فقط توی دلم گفتم ، اگر قراره این کارو بکنه ، من نباید ازش بخوام ، چون ممکنه یموقع بهش بگه که من مشتاق بودم ... خلاصه دستم کوتاهه ! قبلا دوستان اینجا راهنمایی کردن که این آقا رو برای واسطه نفرستم ! خودم نمیدونم چیکار کنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

سلام دوست عزیز
اون شخصی که مارو برای کار بهم معرفی کرد و درواقع دوست ایشون هست ، متوجه علاقه من شده ولی من از روی غرورم انکار کردم ، و حتی گفت اون طرف یه عکس العمل های مثبتی داشته راجع به من ... ! و اینکه به من گفت اگر بخوای من میتونم واسطه بشم ، اما من چیزی نگفتم و فقط توی دلم گفتم ، اگر قراره این کارو بکنه ، من نباید ازش بخوام ، چون ممکنه یموقع بهش بگه که من مشتاق بودم ... خلاصه دستم کوتاهه ! قبلا دوستان اینجا راهنمایی کردن که این آقا رو برای واسطه نفرستم ! خودم نمیدونم چیکار کنم

---

ای بابا !!!!!!

نمی دونم چطوری ازتون پرسیده
ولی نباید انکار می کردید
باید هنرمندانه توپ را می نداختی تو زمین ایشون

خب الان می گه خودش گفت نه !!
مخصوصا آقایون که مستقیم حرف می زنن و "نه" را "آره" تفسیر نمی کنند.

شاید اصلا اون آقا ایشون را واسطه کرده و ایشون هم اومده سوالش را این مدلی پرسیده!

شیدا جان شما درست میگید ، اما فکر میکنم اونا درمورد من حرف خاصی نزدن ، چون این آقای به اصطلاح واسطه به من گفت فکر میکنم شما بدرد هم میخورید و از بابت تو مطمئنم که خوشت اومده ، حالا باید روی اون کار کنم تا بفهمم ، منم فهمیدم اون طرف هنوز چیز خاصی نگفته ، پس منم به روی خودم نیوردم ، تا ببینم این دو نفر چی میگن ! بنظرتون مستقیم بگم علاقمو به این آقای واسطه؟

سلام به همه دوستان خوب همدردی:72:

نجمه خانوم کاش میگفتید این اقا چجور شخصیتی داره؟ شجاع و جسور هست ؟با دل و جرئت هست؟ یا ی پسر کم رو خجالتیه؟

به نظر من اگه میخواید این کارو بکنید حتما باید خیلی قوی باشید!!!!اینو جدی بگیرید اگر نیستید فراموش کنید
بر باد رفته رو خوندی با فیلمشو دیدی؟

احساساتتون و درک میکنم عشق ی زن مقدسه اگر به هر دلیلی نشد اونی ک احساستون میخواد نذارید سرخورده بشه
نذارید بشکنه مواظبش باشید

طبق کتاب قوانین موفق به مرد مورد علاقتون باید بگید (من ک جرئت ندارم جسارتش رو ندارم) اگه فعلا وقت ندارید بعدا میام میگم چی گفته تو کتاب
موفق باشید

سلام هلیا جان
شخصیتی که من از ازش دیدم ، نمیشه گفت خجالتی ولی تاحد زیادی مودب و سرسنگین هست . من خودم فکر میکنم چون سنش حدود 37 سال هست ، و بخواد ازدواج کنه ، باید سریع تر دست به اقدام بزنه و صبرش جای تعجب داره ! اون واسطه هم به من گفت ، از طرف خانوادش تحت فشار هست برای ازدواج ... کتابی که گفتید رو نخوندم ، ولی من طبق تجربه تلخی که داشتم پیشقدم شدن و بروز احساساتم رو اصلا به صلاح نمیدونم ، فقط خواستم نظرات دوستان رو بدونم ! اگر کسی تجربه ای داره بهم کمک کنه در این زمینه ،
از راهنمایی همتون ممنونم ، شیدا و هلیا جان و skyzare عزیز

راستی طی یک مکالمه که با آقای واسطه داشتم ، چون ایشون آدم شوخ طبعیه ، به من گفت با لحن شوخی گفت اون تورو میخواد ! منم فقط خندیدم ...

نجمه جان

اتفاقا پسری که تا 37 سالگی ازدواج نکرده به این راحتی ها قدم بعدی را برنمی داره
نباید از کند بودنش تعجب کنی ...

ولی سعی کن بیشتر و بهتر بشناسیش
راستش من از پسرهایی که دیر ازدواج می کنن ... یه کم می ترسم.

نمی شه پررنگ بشی؟ پیام خصوصی بگیری؟

سلام به همه دوستان خوب همدردی:72:

تاپیکتونو از اول خوندم درکتون میکنم نجمه خانم دختری با تمام احساس های قشنگ ی دختر.

تایک مشابه هست تو تالار،ببخشید ناواردم بلد نیستم لینکشو بذارم خودتون زحمتشو بکشید ی سرچ کنید تاپیکی هست با عنوان"به اونی ک دوسش داشتم گفتم"از خانم مینوش

این ک پرسیدم چه جور ادمیه میخواستم ببینم اگه ایشون هم نظرش مثبت باشه پسری هست ک بیاد بگه؟اصلا با دختر های دیگه چطور ین؟
ولی گفتید خیلی نمیشناسید ،این منو محتاط کرد
میدونم ک دوست داشتن شما به اون حدیه ک یعنی فقط میخواید اشنایی اولیه شکل بگیره وگرنه ایشونو کامل انتخاب نکردید. ولی بازهم به نظرم دلیل کافی نیست یعنی نظر من اینکه شما خییییلی کم شناخت دارید واین برای اینکه برید جلو و علاقه خودتون مطرح کنید کافی نیست.

از طرفی شخصیت خود این اقا به کنار(ک شما کامل شناخت ندارید) خود شما چی؟اگه جوابشون منفی باشه عکس العمل شما؟؟؟
ببینید دوست من باید حساب این رو هم بکنید ک به فرض رفتید جلو و مستقیم گفتید(چرا ک از نظر من با چیزهایی ک تعریف کردید شما تا حالا غیر مستقیم تمایلتونو نشون دادید ) اون وقت از اون جایی ک ایشون به هر دلیلی جوابش منفی بود، نه اینکه نپسنده واقعا تمایل به ازدواج نداره یا خب به هر حال ادمه دیگه سلایقش با شما متفاوت بود و این حس یک طرفه بود، طاقتش رو دارید؟؟؟؟

کتابی ک گفتم منظورش اینکه غیر مستقیم تمایلتونو نشون بدید و....
دقیق نمیتونیم بگیم اون واسطه از سکوت و خنده شما چه برداشتی کرده یا کلا موقع حرف زدن با اون اقا شما برداشت درستی داشتید از اینکه فک میکنید ایشون هم شاید نظرشون مثبت باشه
برای همین ی تیکه هایی از این کتابو تایپ میکنم ببین این کارها رو کردین یا نه؟؟

هر چند فک میکنم یکم تاریخ مصرف این کتاب گذشته اخه شاید من خودم این کارها رو بکنم ولی اصلا به منظور چراغ سبز زدن نباشه !!! اپدیت هم نشده اخه ولی فعلا چاره ای نیست خودتون بهتر میتونید قضاوت کنید ک نشانه ها رو از نزدیک میبینید


راستی اون سی دی ک خانم skyگفتن گوش کردین؟؟؟در مورد نشانه های علاقه یک مرد؟؟؟دلم میخواد بدونم چیه اون نشانه ها؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

آقای مستر دنی ممنونم از شما . بله متوجه شدم که نظری ندارن روی من ! بله آقایون خیلی کم پیش میاد که از یه دختر مستقل و بالاتر از خودشون خوششون بیاد ! معمولا برای ازدواج ترجیح میدن طرف سطحش پایین تر باشه ! فکر میکنم دختر بودن توی این جامعه واقعا سخته ، از همه بدتر اینه که یه دختر حق نداره از کسی خوشش بیاد چون هیچ اقدامی نمیتونه بکنه ، پس ترجیحا باید ساکت بمونه و منتظر بمونه !!!!

---

سلام نجمه:72:

هميشه اينطور نيست. بيشتر بستگي به روش طرح موضوع دارد. معمولا مردها وقتي دختري شرايط خيلي خوبي دارد يا اختلاف سني نسبتا زياد (مشابه شما) با دختر دارند، حتي اگر علاقه اي هم باشد، از طرح ان اجتناب ميكنند، مخصوصا اگر رابطه كاري هم وجود داشته باشد. راه حل من براي شما صحبت مستقيم اما با سياست با ايشان هست. يعني در جلسه بعد كه او را ديدي به او بگو:
---
راستش موضوعي هست كه ذهن من رو مشغول كرده، آقاي x(دوست ايشون) دفعه قبل به من به خنده گفتن كه شما از من خوشتون اومده و ...
راستش برداشت اوليه من اين بود كه ايشون شوخي كردن اما الان ذهنم مشغول شده كه شايد ايشون قصدشون بيان غير مستقيم موضوع از سمت شما بوده؟
---
اين صحبت بايد سد ارتباط رو اگر علاقه اي باشه بشكنه. بنابراين بعدش مكث كن و ببين بازخوردش چطور هست،

١- اگر خودش را متمايل نشان داد، كمي سكوت كن و بعد از اتمام صحبت هايش با اعتماد به نفس بالا بگو:
---
راستش من ترجيح ميدادم اين موضوع مستقيم و جدي از طرف خودتون مطرح بشه تا به شوخي و كنايه از سمت دوستتون. قاعدتا من هم معيارها و شرايطي دارم براي زندگيم. اما با پيشنهاد شما براي اشنايي موافقم و خوشحال ميشم شناخت بهتري از شما پيدا كنم.
---
دقت كن هيچ جواب مثبتي از جمله هات برداشت نشه، صرفا موافقت با شناخت، يعني ممكنه جوابم منفي باشه!

٢- اگر در بازخوردش عدم تمايل ديدي، خيلي راحت و با اعتماد به نفس بالا بگو:
---
راستش من ترجيح دادم اين موضوع مستقيم مطرح بشه، چون در كل دوست ندارم در مورد رابطه كاري ما چنين برداشت هايي صورت بگيره كه ممكنه منجر به سوء تفاهم يا مشكل در محيط كاري ما بشه.
----
همين دوخط بالا. بدون هيچ صحبت اضافه ديگه در اين مورد و بعد هم فراموشش كن.

موفق باشي:72:
كامران

قانون 6:اگر از کسی خوشتان امده است به او بگویید.

برخلاف عقیده رایج مردها نیز انسان اند. انها هم به عشق و تایید نیازمندند. انان نیز به همان اندازه از دفع شدن و "نه" شنیدن میترسند ک شما میترسید. شاید حتی بیشتر. زیرا مردها از اینکه کاری را بد انجام دهند یا اشتباه کنند خوششان نمی اید پس از هر موضوعی ک انان را در موقعیتی قرار دهد ک احتمال شکست در ان باشد روی گردانند. هر چه مردی عاطفی تر و احساسا تی تر باشد این گفته در موردش بیشتر صدق میکند.

به نوعی نشانش دهید ک قرار نیست شکست بخورد. یک لبخند یک اشاره دوستانه یا نگاهی علاقه مند و مشتاق هنگامیکه میخواهد با شما صحبت کند همه و همه میتوانند بسیار موثر باشند. البته منظورم این نیست بدون توجه به اینکه مردها چه رفتاری با شما دارند باید به انها خیره شوید اشاره ها و کنایه های معنی دار مخابره کنید ....میتوانید با سنگینی و وقار و بدون شیطنت به مرد مورد علاقه تان نشان دهید ک مایلید بیشتر با او اشنا شوید تا به تدریج بتوانید رابطه ای سالم و مشروع را با او پایه ریزی کنید و بعدها پس از مطمئن شدن از میزان تفاهمتان ازدواج کنید و اگر پس از چندین اشاره او همچنان پاسخی نداد باید فراموشش کنید.

ایا زیان کرده اید؟ خیر. شما حضور انسان دیگری را تایید کرده اید و نشان داده اید ک از همنشینی با او لذت برده اید. به عبارت دیگر در جهان هستی گرما محبت و عشق از خود صادر کرده اید ک تا ابد جابجا خواهد شد. عشق هرگز هدر نمیرود حتی هنگامیکه انرا فقط برای یک لحظه ابراز می کنید.

نجمه جون اینم کتابی ک گفتم امیدوارم تصمیم خوبی بگیری به ما فقط بیا بگو چی شد هر چند شاید تا الان اقا جلو اومدن:18:

اتفاقا من خودم چند وقت پیش واسطه شدم بین دو تا آدم و طرف مودبانه نظرش رو گفت که دوست دارم زنم از خودم کوچکترباشه و به نظرم ایشون بزرگترن...و حتی خواهش کرد به دخترخانم نگی من جوابم منفیه به احساسش بر میخوره ..دقیقا 2 روز بعد هم با یکی که 15 سال از خودش کوچکتر بود ازدواج کرد ..من خودم وا رفتم .....ولی دختره یه چند روز بیقراری کرد ولی حالا به قول خودش راحت شده.........

میتونی یه تماس بگیری با دوستش و بگی اون حرفتون ذهن منو مشغول کرده اتفاق جدی که نیفتاده؟؟؟؟؟و بعد واکنشش رو بسنج
متاسفم خیلی شرایطت سخته ولی میزان موفقیتت خیلی پایینه ...اصولا مردها هرچی دست نیافتنی تر باشه براشون عزیزتره...

سلام به همه دوستای خوبم از راهنمایی های خوبتون ممنونم
ببخشید عزیزان که من جواب همه رو یکجا میدم ، شیداجان من منظورت و متوجه نشدم که گفتی پیام خصوصی ، درمورد چیزی که گفتی کاملا موافقم خود من هم نگرانی ازین دارم که آیا دلیل خاصی داشته که این آقا هنوز اقدام به ازدواج نکرده !
هلیا عزیز ممنونم که وقت گذاشتی و اون متن رو گذاشتی، واقعیت من توی برخوردام ، سعی کردم تمام این چیزا رو رعایت کنم ، و اون طرف کاملا مشابه من با لبخند و ادب ، دقیقا همون رفتار من و باهام داشت !
جناب کامران ممنونم که وقت گذاشتید و نظرتون و اعلام کردید ، واقعیت با حرف شما موافقم ، و الان یکم مکث کردم ببینم چی میشه ، ولی در نهایت شاید لازم شد حضوری صحبت کنم ...
حیاط خلوت ممنونم از راهنمایی شما ، هرچند قدری ناامید کننده بود ولی خب گاهی شنیدن واقعیت تلخ هست ...



دوستان من امروز با اون آقای واسطه صحبت کردم ، بهش گفتم حرفت فکرمو مشغول کرده ، گفتم ایشون چیزی گفتن ؟ اونم گفت چیزی نگفته ولی بخاطر رفتاری که باهات داره من این برداشت و دارم و گفت که اون درحال حاضر واقعا قصد ازدواج داره ، و اینکه به من گفت یکم سیاست بخرج بده و توجهش و جلب کن و ازین حرفا .... من ازین مدل حرف زدن این آقا زیاد خوشم نیومد ولی بخاطر شناخت چند ساله و رابطه تقزیبا صمیمانه که بین ما بود ، من گفتم اگر قراره رابطه ای شکل بگیره باید ایشون بیان جلو ، نه من ... اونم گفت خب پس تو راضی هستی اینجور که معلومه ، و راضی کردن اون طرف با من ، من هم گفتم قرار نیست کسی و بزور راضی کرد !
ایشون گفتن خب اگر اون پا پیش بذاره تو راضی هستی ؟ منم سکوت کردم و گفتم بعدا درموردش صحبت میکنیم ، فقط بهش گفتم لطفا چیزی به طرف مقابل فعلا نگو ، اونم گفت باشه و امیدوارم واقعا فعلا چیزی نگه ، تا من ببینم اون طرف خودش چه عکس العملی نشون میده !
فقط بخاطر حرفایی که زدیم یکم غرورم جریحه دار شد ، دست خودم نبود

ببخشید سرتون و درد آوردم ، در کل من خیلی استرس دارم و ناراحتم و میترسم که بقول حیاط خلوت ، یه موقع اون طرف نظر مثبتی نداشته باشه و بعد من با روحیه حساسی که از خودم میشناسم ممکنه دوباره آسیب ببینم

دوست عزیز نگران جریحه دار شدن احساسات نباشید و خیلی ساده به مساله فکر کنید.
این همه خودتون رو در زندان مغزتون حبس کردی که چی بشه؟ اگر یه جورایی همون اولش نظرش رو میپرسیدی حالا مستقیم یا غیر مستقیم این همه گریه نمیکردی.
در ضمن اگر کمی از اون غرورتان رو به دیگران بدید خیلی راحت تر زندگی میکنید.:)
موفق باشی

ممنونم از راهنماییتون
نمیدونم شما خانم هستید یا آقا ، ولی یه خانم شاید این احساس و غرور من و درک کنه و بهم حق بده ! وقتی به یه آقا ابراز علاقه کنی اون آقا فرار میکنه ازت و ببخشید اینطور میگم، نهایتا پررو خواهند شد ! من نمیدونم دیگه غیرمستقیم چجوری بهش اعلام کنم این علاقه رو ! مستقیم که واقعا میترسم و نشدنیه ! دیروز تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم ، ولی واسم سخته ! دوستان برام دعا کنید

درست میشه حالا.
اتفاقا فکر میکنید واسه پسرها راحته نه شنیدن. هم دخترا هم پسرا یه جورایی ناراحت میشن حالا نمیگم همشون.
شما یا یکبار برای همیشه قید این اقا رو بزنید یا هر چه سریعتر به صورت رسمی نظرش رو جویا بشید.
من هم برعکس شما بودم. یعنی پسر بودم و یک دختری مد نظرم بود به مدت 4 ماه ولی به یکباره چون دیدم نمیتونم حتی غیرمستقیم پیشنهاد بدم قید رو زدم.
موفق باشی

نجمه جان

به نظر من شما در صحبتی که با آقای واسطه داشتید اشتباه کردید.
اگر جوابتون منفی هست و می خواستید بگید به کسی نگو و ولش کن و حرفش را نزن ... پس چرا از اول ازش پرسیدی؟ شما قسمت سخت کار را و قسمتی که در واقع غرورتون را باید زیر پا می ذاشتید که سوال کنید، انجام دادید.

نقل قول:

---

دوستان من امروز با اون آقای واسطه صحبت کردم ، بهش گفتم حرفت فکرمو مشغول کرده ، گفتم ایشون چیزی گفتن ؟

---

بعد که ایشون گفته اگه شما هم راضی هستی من واسطه بشم و یه کمکی بکنم ... جواب منفی دادید !!

نقل قول:

---

منم سکوت کردم و گفتم بعدا درموردش صحبت میکنیم ، فقط بهش گفتم لطفا چیزی به طرف مقابل فعلا نگو ، اونم گفت باشه و امیدوارم واقعا فعلا چیزی نگه ، تا من ببینم اون طرف خودش چه عکس العملی نشون میده !

---

اگر این واسطه آقای جا افتاده و معقولی به نظر می رسن دلیلی نداشته اینطوری بهشون بگید. می تونستید مشابه جمله ای که آقای کامران بهتون گفتن بگید
که برای آشنایی و شناخت مایلید که با ایشون آشنا بشید و معیارهاتون را بررسی کنید.

یه بار سختی صحبت با واسطه را پشت سر گذاشتی
بعد هم بهش توصیه کردی حرفی نزن و کاری نکن !!
دوباره دو هفته بعد می خوای بری با سختی و سرخ شدن ... بهش بگی بیایید باز حرف بزنیم؟ لطفا بهشون بگید من مایلم؟

شیدا جان آره عجولانه پیش رفتم :( ولی حسم بهم میگه این آقای واسطه برای اینکار مناسب نیست ! چون حرف هاش ثبات نداره و من تغییر تو حرفاش میبینم ! ما زیاد همو میبینیم و آخر حرفای دیروزمون ، البته بعد ازینکه اینجا تاپیک زدم ، این بود که بهم گفت تو باید بری جلو و منم کمکت میکنم ، منم این حرفش و محکوم کردم و با تندی گفتم من برم جلو؟؟؟؟ و در نهایت بهش گفتم پس شتر دیدی ندیدی !
بازم که فکر کردم ، دیدم بهتر بود یجورایی با خود اون آقا صحبت میکردم تا با این آقای واسطه ، چون حرف هاش با تغییر همراه بود و تازه من و گمراه کرد ، شیدا جان نظرتون چیه من با خودش غیرمستقیم صحبت کنم ؟
و اینکه گفتید پررنگ بشم و پیام خصوصی بگیرم ، منظورتون مشاوره اینجا بود؟

از ما گفتن
یکبار با اون اقا صحبت کرده و همه چیز رو تمام کنید.
خودتون رو بیش از این خسته نکنید. ذهنتون رو عذاب ندید!
فکر هم نکنید غیر عادی هست. اصلا. این باید نهادینه بشه که پیشنهاد دادن دختر هم کار کاملا عادی هست حالا ممکنه مثل پسرها به طور مستقیم نباشه. البته خوب در جامعه ای که سو استفاده رکن اصلیش هست کمی سخته.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kamran2007

سلام نجمه:72:

هميشه اينطور نيست. بيشتر بستگي به روش طرح موضوع دارد. معمولا مردها وقتي دختري شرايط خيلي خوبي دارد يا اختلاف سني نسبتا زياد (مشابه شما) با دختر دارند، حتي اگر علاقه اي هم باشد، از طرح ان اجتناب ميكنند، مخصوصا اگر رابطه كاري هم وجود داشته باشد. راه حل من براي شما صحبت مستقيم اما با سياست با ايشان هست. يعني در جلسه بعد كه او را ديدي به او بگو:
---
راستش موضوعي هست كه ذهن من رو مشغول كرده، آقاي x(دوست ايشون) دفعه قبل به من به خنده گفتن كه شما از من خوشتون اومده و ...
راستش برداشت اوليه من اين بود كه ايشون شوخي كردن اما الان ذهنم مشغول شده كه شايد ايشون قصدشون بيان غير مستقيم موضوع از سمت شما بوده؟
---
اين صحبت بايد سد ارتباط رو اگر علاقه اي باشه بشكنه. بنابراين بعدش مكث كن و ببين بازخوردش چطور هست،

١- اگر خودش را متمايل نشان داد، كمي سكوت كن و بعد از اتمام صحبت هايش با اعتماد به نفس بالا بگو:
---
راستش من ترجيح ميدادم اين موضوع مستقيم و جدي از طرف خودتون مطرح بشه تا به شوخي و كنايه از سمت دوستتون. قاعدتا من هم معيارها و شرايطي دارم براي زندگيم. اما با پيشنهاد شما براي اشنايي موافقم و خوشحال ميشم شناخت بهتري از شما پيدا كنم.
---
دقت كن هيچ جواب مثبتي از جمله هات برداشت نشه، صرفا موافقت با شناخت، يعني ممكنه جوابم منفي باشه!

٢- اگر در بازخوردش عدم تمايل ديدي، خيلي راحت و با اعتماد به نفس بالا بگو:
---
راستش من ترجيح دادم اين موضوع مستقيم مطرح بشه، چون در كل دوست ندارم در مورد رابطه كاري ما چنين برداشت هايي صورت بگيره كه ممكنه منجر به سوء تفاهم يا مشكل در محيط كاري ما بشه.
----
همين دوخط بالا. بدون هيچ صحبت اضافه ديگه در اين مورد و بعد هم فراموشش كن.

موفق باشي:72:
كامران

---

سلام:72:

پست قبلي من را دوباره بخوانيد. من منظورم به هيچ عنوان صحبت دوباره با اقاي واسطه نبود، بلكه استفاده از موقعيت حاضر و صحبت مستقيم اما با سياست با شخص مورد نظرتون بود.يعني دفعه بعد كه فرد مورد نظرتون رو ديديد طبق پست قبلي من مستقيما با خودش صحبت كنيد.

نميدونم چرا اصرار داريد كه لقمه را دور سرتان بچرخانيد. صحبت با واسطه هيچ فايده اي ندارد، تنها احتمال شكست بي دليل غرور و شخصيت شما را بالا مي برد.

با احترام:72:
كامران

ببین نجمه جان ما که واسطه شما رو نمی شناسیم، بعضی از واسطه ها خیلی کاربلد هستند و خوب بلدند که با حفظ شان و عزت دخترخانم، کار رو پیش ببرند ولی بعضی واسطه ها هم حکایت دوستی خاله خرسه هست، طرف میاد خوبی بکنه و واسطه خیر بشه اما بدتر میزنه و همه چی رو خراب میکنه.

به نظرم دیگه به واسطه چیزی نگو، واسطه ات اگه کاربلد باشه دیگه فهمیده که شما تمایل به آشنایی با اون آقا داری پس دیگه از اینجا به بعدش رو باید خود واسطه اقدامی بکنه مثلا اگه خود واسطه سوال داشت میاد از شما میپرسه.

ولی یه هفته ای صبر کن. من یکی که اصلا خوشم نمیاد دختر بره غیرمستقیم پیشنهاد آشنایی بده چون واقعا خیلی به شخصیت دختر و پسر و موقعیتشون بستگی داره. این روش برای بعضیها جواب میده و برای بعضیها کاملا ناکارآمده ولی اگه می بینی واقعا فکرت مشغوله و واقعا پسر خوبی و با شخصیتی است به نظرم این ریسک رو بکن و بعد از یه هفته پیشنهاد آقای کامران 2007 رو عملی کن. اونهم بیشتر به خاطر اینکه فکرت آزاد بشه میگم.

دوستان مهربانم ممنونم

اینجا آقایون موافق هستن که من این موضوع رو با ایشون درمیون بذارم و خانم ها یا منع میکنند و یا اعتقاد دارند محافظه کارانه و با صبر این کارو انجام بدم ! تصمیم گرفتم کمی صبر کنم و بعد از مدتی طبق گفته آقای کامران عمل کنم . نتیجه رو باهاتون درمیون میذارم دوستای عزیز

امیدوارم خدا کمکم کنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

دوستان مهربانم ممنونم <br>
<br>
اینجا آقایون موافق هستن که من این موضوع رو با ایشون درمیون بذارم و خانم ها یا منع میکنند و یا اعتقاد دارند محافظه کارانه و با صبر این کارو انجام بدم ! تصمیم گرفتم کمی صبر کنم و بعد از مدتی طبق گفته آقای کامران عمل کنم . نتیجه رو باهاتون درمیون میذارم دوستای عزیز<br>
<br>
امیدوارم خدا کمکم کنه

---

<br>
<br>حتما خدا کمکت میکنه نجمه جون<img src="http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif" alt="" title=":72:" smilieid="22" class="inlineimg" border="0"><br>ی چیزهایی به دلم اومد خواستم بیام بهت بگم<br><br>نمیدونم خدا کنه ک اشتباه کنم ولی فک میکنم خیلی از درون بهم ریختی نمیدونم حال الانت دقیقا چیه؟اروم و شاد و خونسرد هستی ؟به کارهای روزمره ات میرسی ؟ک هیچی پس اشتیاه برداشت کردم . یا کلا بقیه زندگی رو بی خیال شدی و فقط داری به این اقا فک میکنی ؟اگه اینطوریه ک بدون فوت وقت ی فکری برای شادیو ارامشت بکن<br><br>به عنوان ی دختر میگم عزیزم اصلا این جور موقع ها نذار از درون بهم بریزی یا اینکه ی قضیه سایه بندازه رو کل زندگیت.<br> نگو نمیشه ک دارم میگم میشه، فک نکن درکت هم نمیکنم منم دخترم اتفاقا خیلی هم احساساتی ام و... این حرفها ک دختر بودن تو جامعه سخته و نمیدونم ما حق نداریم فلان حرفو بزنیمو...بریز دور من ک خیلی خوشحالم دخترم. ی خنده دخترونم و نمیدونم&nbsp; به صدتا حق و حقوق پسرها!!! ی چیز دیگه... اینکه میگی همش استرس داری و ناراحتی ....فک کنم همینها باعث میشه حرف دوستان و درست&nbsp; عملی نکنی و سر بزنگاه اون چیزی ک باید بگی رو نگی و...بسه دیگه پا شو خودتو جمع کن یکم خودتو بگیر دختر!!<br><br> اگه این اقا مورد مناسبیه ک ایشالا ب مراد دلت برسی اگه هم ک خیلی دهن سوز نیست اصلا فایده نداره باهاش باب اشنایی رو هم باز کنی و ی مدت فکرتو درگیرش کنی . در هر صورت باید خونسردیتو حفظ کنی و&nbsp; نذاری این قضیه باعث شه از کارهای دیگه بمونی. غم و غصه و من ناراحتم ممنوع. باشه؟<br><br>نمیدونم با خدا چطور تا میکنی؟ یا اندازه باورت چقدره؟ من ک در حد حرف میگم خدارو دوست دارم این جور موقع ها میسپارم به خودش و میرم کنار تا خدا خودش هر جور ک میدونه درست کنه، همچین سریع تو زندگیم دست خدا رو میبینم ک خودم کلی شرمنده میشم میگم ببین حالا اگه درست و واقعی دوسش داشتم چی میشد؟!<br><br>هر دعایی ک دلت و اروم میکنه بخون بعدش هم <strong>واقعا بسپار به خدا </strong>.اینطوری بهم نمیریزی و... وقتی از درون غمگین باشی هر چند ظاهر سازی کنی اطرافیان هم اینو حس میکنن، نمیخوای ک اینجوری بشه خصوصا تو محل کارت!! <br><br>ببین عزیزم خدایی ک شما و اون اقا رو افریده الان خیلی خوب میدونه تو دل هر کدومتون چه خبره و مهم تر اینکه از روز ازل&nbsp; میدونسته چی به نفعتونه. قربونش برم از مادر مون هم ک بیشتر مارو دوست داره. پس لطفا از سر راه خدا برو کنار بذار کارشو بکنه<img src="http://www.hamdardi.net/images/smilies/18.gif" alt="" title="18" smilieid="15" class="inlineimg" border="0"><br>وقتی فک میکنم مادرم ک منو این قدر دوست داره،&nbsp; به فکرمه، نمیخواد ی سنگ بخوره به ناخنم و...اون وقت از اون طرف خدایی ک خالق منه منو از خودم بهتر میشناسه بیشتر از همین مادر منو دوست داره به فکرمه ، ...نمیدونی چقدر اروم میشم و حس خوب میگیرم.<br><br>ببخشید طولانی شد و لی دلم خواست اینها رو بگم حالا ک اینقدر حرف دلمو زدم بذار ی چیز دیکه ام بگم ک نمونه تو دلم از اولین روز از عنوان تاپیکت خوشم نیومد<img src="http://www.hamdardi.net/images/smilies/biggrin.gif" alt="" title="Biggrin" smilieid="90" class="inlineimg" border="0">ببخشید البته. یعنی چی؟؟"از تنهایی خسته شدم" کدوم تنهایی؟؟ <br><br>حسن ختام برنامه این دعا رو میگم برای همه دختران سرزمینم<br><strong><br>رب اغننا ب حلالک عن حرامک و ب طاعتک عن معصیتک<br>رب لا تزرنی فردا و انت خیر الوارثین</strong><br>موفق باشی گلم<img src="http://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif" alt="" title=":72:" smilieid="22" class="inlineimg" border="0">

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نجمه چ

دوستان مهربانم ممنونم
اینجا آقایون موافق هستن که من این موضوع رو با ایشون درمیون بذارم و خانم ها یا منع میکنند و یا اعتقاد دارند محافظه کارانه و با صبر این کارو انجام بدم ! تصمیم گرفتم کمی صبر کنم و بعد از مدتی طبق گفته آقای کامران عمل کنم . نتیجه رو باهاتون درمیون میذارم دوستای عزیز

امیدوارم خدا کمکم کنه

---

حتما خدا کمکت میکنه نجمه جون:72:
ی چیزهایی به دلم اومد خواستم بیام بهت بگم

نمیدونم خدا کنه ک اشتباه کنم ولی فک میکنم خیلی از درون بهم ریختی نمیدونم حال الانت دقیقا چیه؟اروم و شاد و خونسرد هستی ؟به کارهای روزمره ات میرسی ؟ک هیچی پس اشتیاه برداشت کردم . یا کلا بقیه زندگی رو بی خیال شدی و فقط داری به این اقا فک میکنی ؟اگه اینطوریه ک بدون فوت وقت ی فکری برای شادیو ارامشت بکن

به عنوان ی دختر میگم عزیزم اصلا این جور موقع ها نذار از درون بهم بریزی یا اینکه ی قضیه سایه بندازه رو کل زندگیت. سخته بله. ولی باید ی راهی پیدا کنی. هر کاری بکنی فقط برگردی به روزهایی ک عادی زندگی میکردی و شاد بودی و...تا الان دیگه هر چی فک میکردی درسته انجام دادی دیگه برگرد به زندگی عادیت

اگه این اقا مورد مناسبیه ک ایشالا ب مراد دلت برسی اگه هم ک خیلی دهن سوز نیست اصلا فایده نداره باهاش باب اشنایی رو هم باز کنی و ی مدت فکرتو درگیرش کنی . در هر صورت باید خونسردیتو حفظ کنی و نذاری این قضیه باعث شه از کارهای دیگه بمونی. غم و غصه و من ناراحتم ممنوع. باشه؟


نگو نمیشه ک دارم میگم میشه، فک نکن درکت هم نمیکنم منم دخترم اتفاقا خیلی هم احساساتی ام و... این حرفها ک دختر بودن تو جامعه سخته و نمیدونم ما حق نداریم فلان حرفو بزنیمو...بریز دور من ک خیلی خوشحالم دخترم. ی خنده دخترونم و نمیدونم به صدتا حق و حقوق پسرها!!!

ی چیز دیگه... اینکه میگی همش استرس داری و ناراحتی ....فک کنم همینها باعث میشه حرف دوستان و درست عملی نکنی و سر بزنگاه اون چیزی ک باید بگی رو نگی و...بسه دیگه پا شو خودتو جمع کن یکم خودتو بگیر دختر!!



نمیدونم با خدا چطور تا میکنی؟ یا اندازه باورت چقدره؟ من ک در حد حرف میگم خدارو دوست دارم این جور موقع ها میسپارم به خودش و میرم کنار تا خدا خودش هر جور ک میدونه درست کنه، همچین سریع تو زندگیم دست خدا رو میبینم ک خودم کلی شرمنده میشم میگم ببین حالا اگه درست و واقعی دوسش داشتم چی میشد؟!:43:

هر دعایی ک دلت و اروم میکنه بخون بعدش هم واقعا بسپار به خدا .اینطوری بهم نمیریزی و... وقتی از درون غمگین باشی هر چند ظاهر سازی کنی اطرافیان هم اینو حس میکنن، نمیخوای ک اینجوری بشه خصوصا تو محل کارت!!

ببین عزیزم خدایی ک شما و اون اقا رو افریده الان خیلی خوب میدونه تو دل هر کدومتون چه خبره و مهم تر اینکه از روز ازل میدونسته چی به نفعتونه. قربونش برم از مادر مون هم ک بیشتر مارو دوست داره. پس لطفا از سر راه خدا برو کنار بذار کارشو بکنه

وقتی فک میکنم مادرم ک منو این قدر دوست داره، به فکرمه، نمیخواد ی سنگ بخوره به ناخنم و...اون وقت از اون طرف خدایی ک خالق منه... منو از خودم بهتر میشناسه... بیشتر از همین مادر منو دوست داره ....به فکرمه ، ...نمیدونی چقدر اروم میشم و حس خوب میگیرم.ی قدرت بی نهایت مواظب منه!!!فک کن!!!

ببخشید طولانی شد و لی دلم خواست اینها رو بگم حالا ک اینقدر حرف دلمو زدم بذار ی چیز دیکه ام بگم ک نمونه تو دلم از اولین روز از عنوان تاپیکت خوشم نیومد اصلا . ببخشید البته. یعنی چی؟؟"از تنهایی خسته شدم" کدوم تنهایی؟؟

حسن ختام برنامه این دعا رو میگم برای همه دختران سرزمینم:43:

رب اغننا ب حلالک عن حرامک و ب طاعتک عن معصیتک
رب لا تزرنی فردا و انت خیر الوارثین

سلام .

پست ها رو نخوندم . فقط یه سوال شما موفق به گرفتن cd شدید ؟؟ درخواست ازدواج به طور مستقیم از جانب شما کاملا رد میشه . واسطه شما که همکارتون بود اصلا ادم مناسبی نبود ... اگر cd رو گرفه باشید خیلی شفاف توضیح داده ...

نه به شما ... بلکه به همه توصیه می کنم cd های مدیریت روابط خانواده و ازدواج موفق دکتر حبشی رو بخرند ..ازدواج مهمترین اتفاق بعد از تولد هست .. پس تو رو خدا یه خورده بیشتر در موردش مطالعه کنیم ... دیگه نمیدونم چه جوری التماس بکنم !!!

یا علی ...

سلام هلیا جان ممنونم از همدردیت و صحبتای قشنگت
من حالم خوبه خداروشکر و به نوعی این مساله رو حل کردم .
بخاطر اینکه بیشتر ازین درگیر این قضیه مبهم نشم و وقت و احساسمو بیشتر ازین تلف نکنم ، دیروز طی یک دیدار با این آقا مساله رو مطرح کردم ، البته تقریبا به همون ترتیبی که دوست گرامی آقای کامران گفته بودند . ایشون بعد از صحبت من ، ( ذهنم درگیر یه صحبتی از طرف دوستتون شده ، میخوام بدونم از جانب شما صحبتی شده یا ... ) تقریبا همون چیزی که من توقع داشتم رو گفتند، در کمال ادب و خونسردی ، گفت نه من صحبتی نکردم و در جریان چیزی نیستم ! منم گفتم خیلی خوب ! میخواستم این صحبت ها باعث اختلال توی کار نشه و دوست ندارم مسائل کاری رو با این حاشیه ها و شوخی ها قاطی کنیم !.. در حالی که بغض توی گلوم گیر کرده بود :( بعد هم عذرخواهی کرد و گفت باهاش صحبت میکنم که یمقدار بیشتر حریم هارو رعایت کنه و من واقعا معذرت میخوام اگه اختلالی توی کار ایجاد شده!

بعد که رفت ، گفتم نکنه متوجه نشد و صرفا فک کرده من اذیت شدم ، و خواسته معذرت خواهی کنه ، ولی بعد که فکر کردم دیدم هیچ تمایلی توی صدا چهره و صحبتهاش نبود ! پس چرا باید خودم و گول بزنم ....
تصمیم گرفتم فراموش کنم و الان حالم خوبه
از همگی دوستای خوبم سپاسگزارم

- - - Updated - - -

دوست عزیز
من cd ازدواج موفق رو حتما تهیه میکنم ، چون بعد از این ماجرا متوجه شدم هنوز تجربه کافی رو توی برخورد با این مسائل ندارم
مچکرم

خیلی خوبه که تکلیفتو روشن کردی
امیدوارم موفق باشی