خانمم درخواست طلاق داره راهی هست؟

سلام
یه سال عقد بودیم و چهار ماه سر خونمون که خانمم گفت دیگه نمیتونم زندگی کنم و رفت خونه مامانش گفت طلاق میخوام و یا توافقی یا میرم درخواست میدم . بهم گفته فک کن و تصمیمتو بگو
دلیلشم میگه اخلاق تو تنده و وقتی عصبی میشی خودتو کنترل نمیکنی

یه هفتست رفته بهش زنگ زدم گفت من تصمیممو خیلی وقته گرفتم و ازم خواست اصلا در موردش صحبت نکنم میگهاخلاقت خوبم بشه نمیخوام زندگی کنم
من واقعا اخلاقم بد نیست گاهی عصبانی میشم از دست اخلاقاش ولی واقعا ادم تند و عصبی نیستم اینو همه میدونن
تلفنمو جواب نمیده من به خانوادم نگفتم چون امید دارم که برگرده
ولی ... دیگه تلفنمو جواب نمیده نمیخواد ببینم.

سلام به همه دوستان خوب همدردی:72:
وشما اقا محمد
امیدوارم بتونید اختلافتون رو حل کنید و به نتیجه خوبی برسید

خانومتون چه جور ادمیه؟منطقی؟ احساسی ؟عجول تو تصمیم گیری؟

قبلا اگر به اختلافی برمیخوردید چه طوری حلش میکردید؟

گاهی که از اخلاقاش عصبانی میشدید عدرخواهی میکردیدبعدش؟ یا ایشون برای اشتی پیش قدم میشدن؟


ببینید به نظر من الان ایشون خیلی ناراحتن و با این حرف ک "دیگه خوب هم بشی نمیخوام "داره شدت ناراحتیشو بهتون نشون میده

اول باید راهی پیدا کنید برای گفتگوی عاقلانه . خانوادش ک میدونن ؟میتونن کمک کنن؟
حضوری صحبت کنیدحتی وقتی میخواید قرار صحبت بدارید حضور ی برید گل یادتون نره

بگید هر وقت ک امادگیشو داری بیام تا از دلت در بیارم
یکم هم احساسات به خرج بدید و دلشونو بدست بیارید

از دعواهایی ک داشتید حرف بزنید اگر شروع کرد به گله گی و حتی داد زد خوب گوش کنید دستهاشو بگیرید تو دستتون تایید کنید بگید میدونم اشتباه کردم ناراحتت کردم نباید فلان و...
به قول روانشناسها اول باید خلع سلاحش کنید با گوش کردن وتایید حرفهاش واینکه بهشون بفهمونید احساساتتو درک میکنم این خیلی مهمه
همون موقع هم نه ولی حتما توی ی فرصتی از اخلاق هایی ک میگید عصبانیتون میکنه با هم حرف بزنید
باید گفتگو کنید به خواسته ها وعلایق هم احترام بدارید و توافق کنید

اینها به ذهن من میرسید حتما دوستان میان و کمکتون میکنن
موفق باشید:72:

حرف بزنم؟ میگم محل نمیده تازه فقط میگه طلاق و حای یه بار حضوری همینکارارو کردم دستشو گرفتم ولی اون رفت هر چیییییی خاهش کردم نشد.
اشکمو دید و رفت
یه هفته بعد رفتنش گفتم ارومتر شده ولی فقط حرف خودشو زد و قط کرد پیام دادم خیلی نامردی ولی جواب نداد

کسی کمکی نمیتونه بکنه؟

سلام دوست عزیز. پس یه بار اومده سر قرارتون یا حرفتون رو شنیده. این میتونه نشونه خوبی باشه.
الان ایشون عصبی هستن پس پیشنهاد میکنم در این مورد بهشون التماس نکنید و وعده وعید هم ندید. ولی نیاز هست تا ببینیدشون و در عمل بهشون ثابت کنید دوستش دارید و پشیمانید.

مثلا در عمل یکم عاشق پیشه باشید. حرف نزنید، التماس نکنید، هیچی نگید، ولی دو دقیقه برید جلو در ببینیدش، بگید دلتنگم، فقط میخوام ببینمت، نگات کنم تا آروم شم.حتی دو دقیقه از دور ... ازش اجازه درد و دل بخواین، ولی نه در مورد طلاق ، در مورد چیزای دیگه. یا راهنمایی بگیرید. اگر میدونید که ممکنه دچار مشکل مالی بشن، واسشون پول واریز کنید، بدون صحبتی در مورد طلاق واسشون گل و کادو بفرستید، اگر سالگردی، مناسبتی چیزی هست بهشون تبریک بگید و از در نقاط ضعف و نقاط قوتشون وارد بشید..... انگار که از طرح موضوع طلاقشون بی اطلاعید. بذارید بهشون ثابت شه از هر بهانه ای واسه صحبت باهاش استفاده میکنید. و القا کنید که حق طلاق رو براش قائلید اما دنبال یه فرصتید یا میخواین از فرصت باقی مونده نهایت استفاده رو ببرید.

نهایت بگید ازم فرصتی خواستی برای فکر کردن به جدایی، منم ازت فرصتی میخوام که به زندگی فکر کنی.

مهم اینه که شما باید جورش کنید مدتی بدون حرف از طلاق یا زندگی با هم دیدار داشته باشید تا مجددا با هم آشنا بشید و نهایت مجددا ازشون خواستگاری کنید. دیگه آقایون خودشون اینا رو بهتر بلدن :227:

گفتید امیدتون رو از دست ندادید، این خیلی عالیه. منم فکر نمیکنم ایشون واقعا دلشون بخواد طلاق بگیرن، بیشتر یه خستگی و یه تنبیه عاطفی به نظر میاد. شما هم انقدر مغموم نباشید عوضش ناز بانو رو گران بخرید. میتونه بعد ها یه خاطره شیرین باشه اگه درست مدیریت کنید و کم نیارید و نگیدخیلی نامردی!

این که بهتون فرصت داده یعنی بر خلاف صحبتشون مبنی بر قاطعیت، اهل دیپلماسی و مذاکره است. :43: از این فرصت استفاده کنید.

نه شبی که وسیله هاشو جمع کرده بود که بره خیلی بهش اصرار و التماس کردم نره و درست کنیم باهم و ... ولی محل نداد و گفت طلاق میخوام و تصمیممو گرفتم
یک هفته بعد بهش زنگ زدم و بازم گفت طلاق و هر چی گفتم بیا درستش کنیم صحبت کنیم من دوستت دارم و ...
بازم گفت نه

کسی نظر دیگه ای نداره؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad2012

کسی نظر دیگه ای نداره؟

---

اخه با توضیح کمی ک دادید نظری نمیتونیم بدیم !!!!

اخر هفته هم تالار خلوتتره.
اگر سوالاتو جواب بدید در پیش برد تاپیک کمک میکنه ازتون پرسیدم خانواده هانمیتونن کمکی کنن؟؟؟

چه توضیحی بدم!
سه ساله ازدواج کردیم و چهار ماه رفتیم سر خونه و زندگیمون که مشکلاتی باعث اختلافمون میشد و من به دلیل فشارهایی که تو عقد روم بود واقعا عصبی میشدم و از کوره در میرفتم.
یکی دوبار تو دعوا هلش دادم و اونم میگفت میترسم ازت... نمیدونم چرا اینطوری میشد حتی دکتر هم رفتم ...
من پشیمونم از کارام ولی اونم واقعا لجبازی میکرد سر چیزای کوچیک
نمیدونم باید چکار کنم واقعا نمیدونم.... به خانوادم نتونستم بگم تا الان و یه غم بزرگ رو قلبم واقعا سنگینی میکنه

سلام آقای محمد
من شما و تاپیک های متعددتون رو به خوبی به یاد دارم. به شخصه اصلا فکر نمیکردم که کارتون به عروسی و زندگی مشترک بکشه. درخواست مهریه، درخواست حق طلاق، درخواست جدایی موقت، قهرهای طولانی، اعتراف به عشق گذشته و در کنار همه ی اینها حمایت بی مورد خانواده از همسرتون همه نشانه های خیلی جدی بودن که شما پشت سر گذاشتین و تصمیم به زندگی مشترک گرفتین.
با توجه به سابقه ی همسرتون احتمال اینکه این هم یک تصمیم آنی و بدون فکر باشه و چند وقت دیگه از تصمیمش منصرف بشه زیاده.
اینجا یک سایت مشاوره است و نه اون زمان و نه الان کسی شما رو تشویق به طلاق نمیکنه. اما نظر من اینه که اگه اون دوران رو پشت سر گذاشتین و باز هم تصمیم به زندگی مشترک گرفتین باز هم با صبر میتونین این دوران رو سپری کنین و امیدوار باشین تا بالاخره هر دوتون به بلوغ فکری و رفتاری برسین. چیزی که قطعا با تاپیک زدن توی این سایت میسر نمیشه بلکه نیاز به مشاوره ی حضوری برای جفتتون داره... فقط پیشنهادم اینه که فعلا اصلا به فکر بچه دار شدن نباشین...
من هم امیدوارم مشکلتون حل شه

مشاور رفتیم ولی گفت نتیجش مهم نیست و من جدا میشم داداشش هم زنگید گفت هر وقت وقت داری برای طلاق توافقی اقدام کنیم
ده روزه که نیست و منم سراغی ازش نگرفتم جز یه بار تلفنی که..
راهی به ذهنم نمیرسه خانمم هم خونه مامانشه و اصلا حاضر به صحبت نیست و خانوادشم پشتشن
من به کسی هنوز نگفتم... و تو خونه تنهام مشاوره با کی برم؟ جز توکل به خدا و
درد دل کردن اینجا راهی نداشتم

میدونم ربطی به مشکلم نداره ولی خیلی تنهام حدود ده روزه از سر کار میام خونه که هیچکی نیست و کسیم از حالم خبر نداره چند روز یه بار به بهانه کار زیاد سری از مامانم میزنم و یه جوابیم میدم واسه نبود خانمم
حالم بده و فقط زندگی میکنم...
هر کار میکنم راهیم به ذهنم نمیرسه زنگ زدن و حرف زدن باهاشم که فایده نداره...

فکرمیکنم شمامثل برادرمن علاقه خیلی زیادی به خانمتون دارین وزیادی بهش میچسبین برای همین باعث دلزدگیشون شدین.بنظر من حقیر خانم شماازهمون اول علاقه چندانی به شمانداشته وکوچکترین اشتباهی از جانب شما باعث فاصله گرفتنش ازشما میشده.اگه حق طلاقو بهش ندادین یه مدت صبرکنین هیچ تماسی باهاشون نداشته باشین هرچند سخته براتون ولی دست رو دلتون بذارین.اجازه بدین خودش متوجه بشه میتونه از زندگیش دل بکنه یانه؟!واین مهم هم بامشاوره وعجزوالتماس بدست نمیاد.انشالله انچه خیرومصلحت خداست براتون پیش بیاد شایدچیزی که خدابرای ما بخوادخوشایند الانمون نباشه ولی به طورقطع بهترین تقدیرمونه

خانمم برای طلاق توافقی اقدام کرده و طبق روال باید مشاوره بریم که اولین جلسش فرداست
دعا کنین

مشاوره رفتیم ولی اصرار به صدور گواهی عدم سازش داشت ولی مشاور میگفت شما توانایی برقراری رابطه باهمو ندازین و با چند جلسه مشاوره خوب میشه ولی اون گوش نمیده منم اصرار نکردم البته یه جلسه دیگه با مشاوره گزاشتیم به اکراه قبول کرد.

اقا ناراحت نشیدا ولی چقد این زوج های جدید ناز نازین:311:

؟؟

متاسفانه جدا شدیم و نتونستیم ادامه بدیم
مشاوره حضوری هم رفتیم و بی تاثیر بود..
خیلی دل شکسته ام

به همین راحتی جدا شدین؟ یعنی دادگاه انقد راحت حکم طلاق رو صادر میکنه؟ مهریه چی شد؟ یکم توضیح بدین .
آخه نمیدونم چطور دلتون اومد زندگی مشترکی که تازه چهار ماه شروع کرده بودین ، اینطوری از هم بپاشه.
فقط چهار ماه ، این خیلی کمه ، واقعا از خوندن همچین تاپیک هایی ،وحشتناک ناراحت میشم.

سلام
واقعا متاسفم محمد اقا
به عنوان یه همدرد واقعا ناراحت شدم
اما چرا انقد راحت؟!!!
اصلا دلیل خاصی توی حرفاتون برای طلاق نیست!!
بنظر من خانمتون خیلی وقته ازتون دل بریده و فقط مونده بوده روند قانونیش
وقتی زنی به هیچ روش کوتاه نمیاد و فقط میگه طلاااااق یعنی تنفر احساسی و چاره طلاقه و بس
پس بهتره خودتونو ناراحت نکنید و سرنوشتتون رو بپذیرید و توکل کنید بخدا
ایشالا این روزا تموم میشه....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad2012

متاسفانه جدا شدیم و نتونستیم ادامه بدیم
مشاوره حضوری هم رفتیم و بی تاثیر بود..
خیلی دل شکسته ام

---

سلام .

طلاق خیلی تاثیر بدی روی ادم ها می زاره . سعی کنید برای ارامش بیشتر خودتون رابطه تون رو به خدا نسبت به قبل بیشتر کنید ...

==============================

قبول دارم که الان اصلا شرایط خوبی ندارید ولی به نظر شخص خودم معمولا توی اکثر طلاق ها طرفین به میزانی مقصر هستند ..... حالا یکی بیشتر و یکی کمتر ..... و همه این ها هم ناشی از عدم اگاهی از زندگی مشترک هست . سعی کنید از همین امروز به همه تجربیاتی که توی این مدت عقد و بعد از عروسی به دست اوردید خوب فکر کنید و همه رو یادداشت کنید . و تمامی خطاهایی که در گذشته چه از طرف خانم چه از طرف شما انجام داده شده یادداشت کنید و سعی کنید در زندگی اینده خودتون دیگه اونها رو تکرار نکنید ....

===================================

ولی الان یه احتمال هم وجود داره که خانم شما شاید در اینده پشیمون بشه ..... سعی کنید خوب فکر کنید اگه احیانا خانم تصمیم به بازگشت کرد چه کاری می خواید بکنید .

یا علی ...

سلام...ممنون از دوستان..
نمیدونم مشکل بعضیا با این مهریه چیه؟؟ خوب وقتی زن طلاق بخواد بدون دلیل محکمه پسند باید مهریشو ببخشه دیگه جالبه که این سوالو چند نفر ازم پرسیدن
چرا خانما فک میکنن هر وقت طلاق بخوان و هر جور رفتار کنن میتونن مهریه بگیرن.
و در جواب دوستانی که میگن اینقدر راحت میگم که زندگی سه ساله منو بخونین اینجا و میفهمین چقدر زجر کشیدم به خاطر درست کردن زندگیم ولی وقتی طرفم نخواد دیگه کاریش نمیشه کرد
ضمن اینکه دعواهای ما خیلی شدید شده بود و یه جورایی بهتر که تموم شد حالم خوب نیست اصلا ولی چه کنم...
دادگاه حکمی نمیده توافقی وقتی بخوای جدا شی یکی دو جلسه مشاوره الکی داره و بعدم گواهیتو میدن به عنوان عدم سازش و خیلی راحت با دو سه روز وقت اداری تموم میشه.
و اخر از همه همه ممنون از همه کسانی که همدردی کردن به جای قضاوت...

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط skyzare

سلام .

طلاق خیلی تاثیر بدی روی ادم ها می زاره . سعی کنید برای ارامش بیشتر خودتون رابطه تون رو به خدا نسبت به قبل بیشتر کنید ...

==============================

قبول دارم که الان اصلا شرایط خوبی ندارید ولی به نظر شخص خودم معمولا توی اکثر طلاق ها طرفین به میزانی مقصر هستند ..... حالا یکی بیشتر و یکی کمتر ..... و همه این ها هم ناشی از عدم اگاهی از زندگی مشترک هست . سعی کنید از همین امروز به همه تجربیاتی که توی این مدت عقد و بعد از عروسی به دست اوردید خوب فکر کنید و همه رو یادداشت کنید . و تمامی خطاهایی که در گذشته چه از طرف خانم چه از طرف شما انجام داده شده یادداشت کنید و سعی کنید در زندگی اینده خودتون دیگه اونها رو تکرار نکنید ....

===================================

ولی الان یه احتمال هم وجود داره که خانم شما شاید در اینده پشیمون بشه ..... سعی کنید خوب فکر کنید اگه احیانا خانم تصمیم به بازگشت کرد چه کاری می خواید بکنید .

یا علی ...

---

هیچ وقت نمیخوام ببینمش دیگه چه برسه به اینکه دوباره برگرده... چون به معنی واقعی ازش متنفر شدم.

- - - Updated - - -

من همه تقصیرهایی که گردن من هست رو قبول دارم کارای بد و خیلی خیلی بد خودم رو هم قبول دارم ولی 30 تا 40 درصد بیشتر مقصر نبودم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maral569

به همین راحتی جدا شدین؟ یعنی دادگاه انقد راحت حکم طلاق رو صادر میکنه؟ مهریه چی شد؟ یکم توضیح بدین .
آخه نمیدونم چطور دلتون اومد زندگی مشترکی که تازه چهار ماه شروع کرده بودین ، اینطوری از هم بپاشه.
فقط چهار ماه ، این خیلی کمه ، واقعا از خوندن همچین تاپیک هایی ،وحشتناک ناراحت میشم.

---

من دلم نمیومد خیلی گریه کردم و خیلی تلاش برای جدا نشدن ولی نشد...دلم خونه مهریه خانمم هم به جای پول و سکه دلمو خون کرد صد برابر مهریش..

نمیدونم واسه آقایون کاربردی داره یا نه، اما من موقع طلاقم یه دوره کوتاه رفتم تو یه مرکز معلولین مغزی، کندذهن ها ورزش یاد دادم اینقدر تو روحیه ام اثر داشت عالی بود از دو جهت اول که خیلی محبت داشتن بهم دوم اینکه خودم هم به خودم اومدم و از حالت ناامیدی و شکست و غصه بیرون اومدم، انگار دعاهای اینا خنده ای که بروی لبشون از بازی با من می اومد هنوزم تو خاطرم مونده و عجیب اثر گذار بود و هنوزم هست، من میرفتم شنا تا مثلا شستشوی مغزی بشم تا وقتی تو آب بودم غصه ها یادم میرفت و خب کم کم بدنم از غصه در می اومد اما وقتی از آب می اومدم بیرون دوباره یادم می اومد، دیگه از عطاری عرقیجات آرامبخش مثه بادرنجبویه و اسطوخدوس و .... گرفته بودمو قلپ قلپ میخوردم، هوای خودتو داشته باش، زندگی پستی بلندی زیاد داره، قرار نیست همه چی بر وفق مراد باشه:72::72::72::72::72::72::72::72::72::72::72:

بازم میگم محمد اقا که واقعا متاسفم ازین پیشامد
حتما مصلحت خدا در اینه...
با حرفاتون موافقم که خیلی ها فکر میکنن زن میتونه تحت هر شرایطی مهریه رو طلب کنه و میگن حقشه
اما واقعا مرد چه حقی داره از زندگی؟!
من با شما همدردم و الان دارم سرگذشت چندماه پیش شمارو میگذرونم و احتمالا چندماه دیگه مثل شما تایپیک واسه طلاقم میزنم اما با چند تفاوت....
اولا تنفری نخواهد بود مطمین باشید منم مثل شما دلم خونه اما همین الانم همسرمو بخشیدم و بعد طلاق ازش متنفر نخواهم بود چون غیر از این یعنی هنوز توی فکرم زنده است
پس شماهم ببخشید تا کامل فراموشش کنید و خودتون رو ازار ندید با این ناراحتی
دوما هیچوقت احساس ضعف و شکست نمیکنم چون تمام تلاشمو کردم اما یکطرفه..
پس من دینم رو ادا کردم و دلیلی بر ناراحتیم نیست
طبق حرفاتون مشخصه شماهم تلاش کردید و همسرتون نخواست پس با ناراحتی و عزاداری برای رابطتون خودتون رو بیشتر شکنجه نکنید
کاملا از ذهنتون پاکش کنید و
یه یا علی بگو و بلند شو....
موفق باشید

ببخشید آقای محمد ، امیدوارم حرف من باعث سوتفاهم نشده باشه ، منم منظورم این بود که قرار نیس خانوم هرکاری دلش بخواد بکنه و بعد هم مهریه رو بگیره ، خودم در این زمینه مدافع حقوق آقایون هستم.
بله حق با شماست ، هیچکس نمیتونه جوابِ دلِ خون شده شما رو بده.
امیدوارم درآینده بتونین زندگی جدیدی تشکیل بدین و انقد غرق در محبت و خوشبختی بشین که دیگه هرگز این روزها یادتون نیاد.

معمولا توی زندگی مشترک خیلی سخت روابط زوج بهتر میشه.رضایت طرفین هم معمولا یا نزولیه و یا ثابته.اگر قصد برعکس کردن این رویه رو داشته باشن زوج کار مشترک خیلی زیاد و سختی میطلبه.شما که اصلا خانمتون راضی به همکاری هم نبود.زندگی مشترک یک نفره نمیشه.سرمایه گذاری عاطفی دو طرف قضیه باید برابر باشه.شما هم درگیری هاتون شدید شده بود و از هل دادن تا زدن یک قدم بیشتر راه نیست.به این فکر کنید که حداقل آینده ی بچه هایی که خواهید داشت توی یک خونه سرشار از دعوا رقم نمیخوره.یک پیشنهاد دوستانه هم دارم سعی کنید قبل از رسیدن به مرز هل دادن و زدن از محیط خارج بشید.توی زندگی مشترک این مسئله تولید انزجار زیادی میکنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آخیش

نمیدونم واسه آقایون کاربردی داره یا نه، اما من موقع طلاقم یه دوره کوتاه رفتم تو یه مرکز معلولین مغزی، کندذهن ها ورزش یاد دادم اینقدر تو روحیه ام اثر داشت عالی بود از دو جهت اول که خیلی محبت داشتن بهم دوم اینکه خودم هم به خودم اومدم و از حالت ناامیدی و شکست و غصه بیرون اومدم، انگار دعاهای اینا خنده ای که بروی لبشون از بازی با من می اومد هنوزم تو خاطرم مونده و عجیب اثر گذار بود و هنوزم هست، من میرفتم شنا تا مثلا شستشوی مغزی بشم تا وقتی تو آب بودم غصه ها یادم میرفت و خب کم کم بدنم از غصه در می اومد اما وقتی از آب می اومدم بیرون دوباره یادم می اومد، دیگه از عطاری عرقیجات آرامبخش مثه بادرنجبویه و اسطوخدوس و .... گرفته بودمو قلپ قلپ میخوردم، هوای خودتو داشته باش، زندگی پستی بلندی زیاد داره، قرار نیست همه چی بر وفق مراد باشه:72::72::72::72::72::72::72::72::72::72::72:

---

من هم استخر سعی میکنم برم و روحیم هم بهتر شده ولی واقعا شرایط خوبی ندارم....
با حرف همه موافقم من هم بدی کردم ولی واقعا تلاش کردم نشد..
یه طرفه نمیشه و میدونم همه این حرفاش و دلیلاش بهانه ای بیش نبود
و اینکه تا اخرین لحظه بهم نارو زد و کلک...
این چیز باعث تنفرم ازش میشه و نمیتونم این تنفر و نفرت رو ازش دور کنم
حتی نمیخوام تو یادم بیاد و یک لحظه دیدنش هم حالم رو بهم میزنه حتی توی مشاوره داشت حالمو بهم میزد
امیدوارم به دعای دوستان زندگیم و حالم بهتر بشه ...

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maral569

ببخشید آقای محمد ، امیدوارم حرف من باعث سوتفاهم نشده باشه ، منم منظورم این بود که قرار نیس خانوم هرکاری دلش بخواد بکنه و بعد هم مهریه رو بگیره ، خودم در این زمینه مدافع حقوق آقایون هستم.
بله حق با شماست ، هیچکس نمیتونه جوابِ دلِ خون شده شما رو بده.
امیدوارم درآینده بتونین زندگی جدیدی تشکیل بدین و انقد غرق در محبت و خوشبختی بشین که دیگه هرگز این روزها یادتون نیاد.

---

(
نه اصلا ناراحت نشدم فقط جالبه برام که بعضیا (بلانسبت شما) فک میکنن مهریه شده کاسبی واسه زن ولی از نظر من مهریه وقتی حق زنه که مرد بخواد طلاق بده و یا اونقدر بدر رفتاری کنه که زن واقعا حقش باشه طلاق بگیره نه اینکه سر لوس بازی و مسخره بازی و نخواستن و دوست نداشتن اونم با کلک طلاق بگیره...

:47:

امروز داشتم همه موضوعاتی رو که ایجاد کردمو میخوندم... چقد احمق و ساده بودم که همون موقع جدا نشدم حالا بعد سه سال و نیم و با کلی مشکلات بیشتر...
کاش حرف بقیه رو گوش میدادم و میفهمیدم اینقد دروغ گو و پسته کاش بهش اعتماد نمیکردم کاش حرفاشو باور نمیکردم که اینطوری الان حالم خراب نباشه و اوضاعم بهم ریخته نباشه
کاش اینقدر دروغ و دورویی ازش نمیدیدم کاش اینطوری دلم نمیشکست کاش.....

آقای محمد واقعا متاسف و ناراحت شدم براتون، خودم در شرف طلاق هستم و باخوندن تاپیک شما یه دردی توی قلبم تازه شد، درکتون میکنم که چقد حال و احوالتون بهم ریخته هستو سردرگم بین روزهای گذشته سیر میکنید.
ولی نمیتونیم برگردیم به عقب و غصه روزها و کارهای گذشته رو بخوریم چون اتفاق افتاده دیگه، من نمیدونم چی باعث شد که خانمتون با وجود اصرار شما به ساختن زندگی، ولی طلاق گرفت، من اگه تا قبل از اینکه دیگه اقدام به دادگاه کنم همسرم یکم فقط یکم مثل شما و چندتا از مردهای دیگه ی این سایت درخواست و تلاش میکرد برای ادامه دادن زندگی،بهش فرصت میدادم خودشو ثابت کنه و باهاش سعی میکردم راه بهتری رو درپیش بگیرم .ولی وقتی یکنفر نخواد یعنی واقعا دیگه نمیخواد.
خدا ناظر اعمال همه ما هست و جای حق نشسته و پشت همه این روزها و اتفاق ها حتما حکمتی هست که ما ازش بی خبریم، خودتونو مشغول کنید سفر برید، برا زندگیتون اهداف جدید در نظر بگیرید و دنبال رسیدن به اهداف جدیدتون باشید، خیلی گفتن این جمله سخته ولی سعی کنید کمتر به گذشته و همسر سابق فکر کنید، الان شما محکمتر از قبل شدین ایشالا که این روزهارو پشت سر میزارید و گذر زمان و خدای بزرگ همه چیزو بخوبی حل کنه واستون و ایشالا یه روزی میاید اینجا پست میزارید که به آرامش رسیدید و روزهای خوبی رو سپری میکنید.
به امید روزهای خوب و شاد.

ممنون امیدوارم مشکلات شما هم حل بشه....
اون دوسم نداشت وگرنه من اونقدا هم بد نبودم که نمونه و بدتر اینکه کلک زد بهم و خاطره بدی از خودش تو ذهنم جا گذاشت... اینا همه باعث میشه هم ازش متنفر باشم و هم نتونم فک نکنم.
روزای سختی دارم دعا کنین...