خانوم هلیای عزیز
شما به من لطف دارین. ممنون.
از صمیم قلب به خاطر تغییرات مثبتی که توی تاپیک های شما نسبت به قبل می بینم خوشحالم و به خاطر قبولی در امتحان رانندگی هم بهتون تبریک می گم. شاید این قبولی، نتیجه بهتر شدن حس شما تو این مدت باشه.
این که می گین برادرتون و خانومشون رفتن مشاوره و نتیجه نداد، سه مسئله رو به یاد من انداخت:
1. انتخاب مشاور خبره و در عین حال متعهد و دلسوز خیلی مهمه.
2. آره ...وقتی که عشق از اول زندگی نباشه، یا باشه اما آدما با کارای خودشون اونو نابود کنن، کار خیلی سخت تر می شه و حتی چه بسا اگه واقعاً کوچک ترین عشقی باقی نمونده باشه و دو طرف هم سعی در ایجاد دوباره اون نکنن یا اصلاً میلی به این کار نداشته باشن، جدایی راه حل درست تری از ادامه یک زندگی متشنج، سرد و بی روح باشه.
3. نمی دونم با اصطلاح بازی های روانی آشنا هستین یا نه. توضیحش یه مقدار طولانیه و یک کتاب با نام «بازی ها» در این زمینه وجود داره که خوندنش خیلی مفیده. حالا، اسم یکی از این بازی ها، بازی «آره، اما...» است که تا حدی شبیه بازی «ببین من چه قدر سعی کردم» هست. امیدوارم برادرتون و خانومشون این بازی رو نداشته باشن. اما کسایی که دچار این بازی هستن، در مورد مسائل و مشکلات زندگیشون با دیگران صحبت می کنن و از دیگران راهکار می خوان، اما در برابر هر راهکاری که دیگران می دن، می گن آره حرفتو قبول دارم، اما................. در و اقع، اونا دنبال راه حل برای حل موضوع نیستن. اونا از قبل تصمیماتشونو بر اساس فکر و توجیهات خودشون گرفتن و یه جورایی توی حرفاشون می خوان ثابت کنن که برای مشکل من هیچ راهی وجود نداره و من همه راها رو رفتم. حالا یه چنین افرادی می رن پیش مشاور، اما به صورت ناخودآگاه و برای پنهان کردن عدم توانایی ها و مهارت های خودشون در ساختن یک زندگی صحیح، از این مشاوره رفتن، دنبال حل مسئله نیستن. بلکه به دنبال اینن که ثابت کنن ما مشاور هم رفتیم و جواب نداد. در واقع، ناخودآگاه (دقت کنین ناخودآگاه و بر اساس طرز فکر، نوع تربیت، نوع گذشته و ... نه عمداً و با قصد بد) دوست دارن مشاور بگه راهی نیست و کاری نمی شه کرد یا طبق نظر اونا حرف بزنه. اگرم مشاور راهکارهای درستی رو بهشون ارائه بده، مقاومت می کنن و اجرا نمی کنن. بعد هم جلوی اطرافیان می گن ببینین ما چه قدر سعی کردیم، ما مشاور هم رفتیم، همه تلاش خودمونو کردیم، اما نتیجه نداد... پس، آ ره......اما....... قرار نیست مشاور یه قرص بده که فرد شب بخوره و صبح حالش از این رو به اون رو بشه. مشاور هدایت می کنه و حالا این خود منم که مقاومت می کنم یا حرفاشو اجرا می کنم. بنابراین، سهم اصلی کار بر عهده خود منه.
به هر حال، همون طور که قبلاً گفتم، زندگی اصلی شما، زندگی خودتونه و شما هم راهنمایی ها و کمک های لازم رو در حدی که گفتم و با حفظ آرامش انجام می دین، دیگه خودشونن که راه درستو می رن یا راه نادرستو.
همین جا به شما و همه دوستان پیشنهاد می کنم که قبل از ازدواج، کتاب بسیار بسیار مفید «آیا تو آن گمشده ام هستی؟» اثر «باربارا دی آنجلیس» رو به دقت و چندین بار مطالعه کنن و تو انتخابشون ازش استفاده کنن.
در ضمن، می تونین منو خانوم محتشمی خطاب کنین:tennis::joyous:
موفق باشین
- - - Updated - - -
ضمناً از اینکه این قدر گیرنده هاتون بازه و به صورت واقعی و نه الکی اهل فکر، تغییرات مثبت و حل مسئله هستین، بهتون تبریک می گم. دقتتون توی خوندن مطالب، اهمیت دادن به جزئیاتش و قدرت تجزیه و تحلیل بالای شما چیزیه که این روزا کمتر دیده می شه.