نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام دوستان عزیز، همسرم قبل از اینکه جاری من زنداداشش بشه خیلی شدید دوستش داشته، و حالا هفت سال از آن زمان میگذره، جاری من هم در حال حاضر همسرش را دوست نداره. من هم حدود چهار ماه هست ک ازدواج کردم. این موضوع خیلی اذیتم میکنه اگ شوهرم ی توجه کوچیک ب زن داداشش بکنه انگار دارن منو میکشن وبا شوهرم دعوا میکنم. لطفاً منو راهنمایی کنید. ممنونم
سلام.........چشمم که به تایپیکت خورد خیلی جا خوردم.....واسه کسی که توی 12 سال شرایط تو....باید بگم بزن به رگ بیخیالی......تایپیک منو وقت کردی بخون..با عنوان...شوهرم هنوز عشق مجردیش رو فراموش نکرده.....
درود بانو
بطور خلاصه بگم هرچی شما بیشتر توجه نشان بدی و اعصابت را خورد کنی همینطور اعصاب شوهرت و همین رفتار را ادامه بدی بیشتر باعث ایجاد حساسیت میشی و ایشون را به زور با دست خودت داری هل میدی به این طرف.
بجای اینکار اعتماد بنفس خودت را افزایش بده و برای شوهرت همسری باش که هر مردی آرزوی داشتنش را داره.
روی اعتماد بنفس خودت بیشتر کار کن بانو
من جای شماباشم اصلا به روی خودم نمیارم نه اینکه برای اینکه نشون بدم بیخیالم دمبه دقیقه باهاشون رفت امد کنم نه
اماهرقت دیدم شوهرمدر موردش حرف میزنه خیلی عادی میشنوم انگار نه انگار چیزی بوده اولش سخته ولی همسرت هم میدونه باید برا شما سخت باشه پس هراز گاهی شایدبخاد واکنشت ببینه درموردش حرف میزنه اما شما با خیلی عادی برخورد کردنت نقطه ضعف دستش نده
اگه میشه علت اینکه همسرت و جاریت بهم نرسیدن بنویس
نحوه اشنایی شما؟
چندسالتونه؟
برا جذاب شدن
سخنرانی های دکتر حبشی رو بخصوص کلید مرد ایشون رو گوش کن
علت اینکه همسرم و جاریم بهم نرسیدن بزرگتر بودن سن برادرشوهرم از همسرمه و برادرشوهرم زودتر اقدام ب ازدواج کردن. من هم بیست و چهار سالمهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره زیبا
لطفا بیشتر منو راهنمایی کنیدنقل قول:
نوشته اصلی توسط مهتاب70
برادر شوهر شما از عشق بین شوهرتون و اون خانم خبر داشتن قبلا?? الان چی?? خبر دارن یا بی اطلاع هستن??
خانوم مهتاب شما اطلاعات بسیار ناقصی مطرح کردید.
برادرشوهرتون زودتر اقدام به ازدواج کردن؟ ببخشید که اینو میگم ولی مگه صف بوده که هر کی زودتر میرفت جواب مثبت میگرفت؟ جاری شما چرا علی رغم بی علاقگیش به برادرشوهر شما جواب مثبت داده؟
آیا جاریتون هم به شوهرتون علاقه داره؟
شما این مساله رو از کجا متوجه شدید؟
آیا موقع ازدواج از این امر آگاهی داشتید؟
رابطه ی شما و همسرتون چطوره؟ همسرتون تا به حال چه کارهایی براتون انجام داده؟
سلام عزیزم، بله برادرشوهرم زودتر اقدام ب ازدواج کرده. جاری من بدلیل دوست نداشتن شوهرش ب برادر شوهراش بیشتر علاقه نشون میده. بله من این مسائل را قبل ازدواج میدونستم. رابطه ی من با شوهرم معمولی رو ب بالا ست. همسرم منو دوست داره و هرکاری از دستش بر بیاد برام انجام میده. درضمن اکثر آدمها بم میگن خوشگلی اما شوهرم غیر مستقیم میگه خوشگل نیستی. این واکنش همسرم درباره چهره ام اعتماد به نفس منو گرفته درصورتیکه همسرم نسبت به من قشنگ تر نیس. درضمن اکثرا میگن جاریم خوشگله.نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیکیا
سلام. نخیر برادرشوهرم از علاقه ی شوهرم ب همسرش بی اطلاع بوده و هست.نقل قول:
نوشته اصلی توسط پسرایرونی
درود بانو
اینکه شوهرتون غیرمستقیم میگه خوشگل نیستید خوب اینجور شوخی ها در مورد زیبایی و زن دوم و تناسب اندام زن و از اینجور مسائل آقایون خیلی با خانوم هاشون میکنن ترشیده بودی و من اومدم گرفتمت و من نبودم چیکار میکردی و برو تا آخر.
شما میگی شوهرت دوست داره خوب این خوبه شما هم دوسش داری اینم خیلی خوبه پس الان مشکلت چیه من اینو نمیفهمم!!! آیا شوهرت بهت خیانت کرده؟با اون خانوم رابطه داشته؟
یک متر ورداشتی و یک کاغذ و یک خودکار توی دستت شروع کردی به مقیاس گرفتن از این خانوم دماغش چقدر خوشگلتر پوستشر سفیدتره چشاش رنگیه مانکنه خوشتیپه لباسش اینجوریه و قیمتش اینه و....برو تا آخر
از اونورم نشستی فقط داری با خودت مقایسه اش میکنی دوحالت داره این حرکت شما یا از ایشون پائینتر که یمری توی فاز افسردگی یا همین حالتی که الان داری ایشون از شما بقول خودت خوشگلتره پس مسابقه شروع میشه هرکار یکنی بهش برسی و خودت رو مثل اون کنی این وسط همش استرس داری و اضطراب خوب یک سوال مهم
این وسط نقش این شوووهر بدبخت مفلوک فلک زده شما چی میشه؟!!
تمامش کن خانوم:81: بسه چیکار داری با این زندگیت میکنی خوشگلتره خوب باشه مگه مهمه؟!!هزاران زن هستند از شما خوشگلتر اینم یکیش شما بجای اینکه دنبال این باشی به زندگی خودت بچسبی از طنازی های زنانه استفاده کنی ارتباط خودت با شوهرت را تقویت کنی فقط متر و کاغذ و خودکار ورداشتی شروع کردی به اندازه گیر یو بعدشم مقایسه با خودت و اخرشم مسابقه دادن چون اعتماد بنفست هم بالا نیست شروع میکنی به غر زدن و گیر دادن و تجسس توی گوشی و کامپیوتر و جیب و رفتار و گفتار شوهرت و دقیق زوم کردی روی شوهر بدبختت خدا نکنه کوچکترنی اتفاقی بیوفته دیگه واویلا
بشین با شوهرت توی یک فضای آرام صحبت کن همراه با احترام جوری نباشه تصور کنه بهش شک داری پایه های یک زندگی بر روی اعتماد بنا نهاده شده.خرابش نکن یک مرد وقتی بدونه زنش نزدیکترین کس بهش اطمینان و اعتماد بهش نداره واسه زندگیش تلاش نمیکنه دیگه بهونه ای نداره واسه برگشتن به خونه.بهش بگو اطمینان داری بهش اعتماد داری به عشقی که به شما و به زندگیت داره بهش بگو چرا انتخابش کردی بگو بخاطر اخلاق هایی که داره بهش افتخار میکنی مخصوصا در مورد چشم پاکیش چنتا مثال بزن.در آخرم یکم خودتو لوس کن مثل دختربچه ها بگو ولی من یک زن هستم دست خودم نیست حسادت میکنم میدونم این اخلاقم درست نیست خودمم متوجه اشتباهم هستم ولی این حس رو دارم باهاش صادقانه صحبت کن سعی کن کمتر جایی برید اونا باشن یا رفتید هم ازشون فاصله بگیرید:72:
2تا راه داری
همینجوری ادامه بدی تهش رو خودت بهتر از من میدونی
شماره دو اینه که بخودت بیای و راه درست رو انتخاب کنی
یاعلی :72:
سلام
معلوم نیست که همسرتون به اون خانم هنوز علاقه و توجه داره یا نه
اون خانم به فکر به هم ریختن زندگی شما و خودش و ازدواج با همسر شما هست یا نه و این فکر اصلا قابل عملی شدنه؟
و خیلی چیزهای دیگه.
معمولا که اینطور نمی شه.
دو تا طلاق و بعد ازدواج دوباره همسر شما با همسر برادرش !! تقریبا یه فکر محاله.
اما .........
اثرات این افکار روی زندگی شما بسیار مخرب هست.
زندگی خودتون و همسرتون و حتی بچه هاتون را با این افکار منفی و حرفها و حدیثها و ترسها خراب می کنید.
شما می شی یه زن نگران و بدون اعتماد به نفس و غرغرو که همیشه در استرس و اضطراب رابطه همسرش و جاریشه
مهمونیهای خانوادگی می شه استرس و اعصاب خوردی
هر روز شما بدتر می شی و بقیه هم کم کم به همسرت حق می دن که ازت ناراضی باشه و این حرفها توی فامیل هم پخش می شه که مهتاب یه زن غرغرو و عصبیه. بیچاره شوهرش چطوری اینو تحمل می کنه و ........
همسرتون ازشما خسته و دلزده می شه
به جاری یا کس دیگه ای جذب می شه و دنبال آرامش می گرده
آرامش و زیبایی زندگیتون را از بین می بری. گرچه در عمل فکر نکنم اتفاقی بیفته.
-----------------------
کی به شما گفت که همسرتون به اون خانم علاقمند بوده؟
آیا اون خانم هم به همسر شما علاقه داشته؟ چرا صبر نکرد تا همسرتون بره خواستگاریش؟
من نمیدونم چرا برادر شوهرم جواب پیاممو نمیده ولی شوهرم هرکاری از دستش بر بیاد واسه زنداداشش میکنه. جاریم اگ بخواد مارو دعوت کنه به شوهرم زنگ میزنم میگه بیا بمن اصلا زنگ نمیزنه. اون یکی جاریمم ب شوهرم پیام داده ک شب خونمون دعوتین با خانومت بیا اگ اون نیومد تو بیا. بعدش شوهرم بم میگه اگ میای ک بریم اگ نمیای ک خودم میرم تو بخواب. من خسته شدم از این کارا. آخه چرا اینا این طور رفتار میکنن😩😢نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهتاب70
- - - Updated - - -
من نمیدونم چرا برادر شوهرم جواب پیاممو نمیده ولی شوهرم هرکاری از دستش بر بیاد واسه زنداداشش میکنه. جاریم اگ بخواد مارو دعوت کنه به شوهرم زنگ میزنم میگه بیا بمن اصلا زنگ نمیزنه. اون یکی جاریمم ب شوهرم پیام داده ک شب خونمون دعوتین با خانومت بیا اگ اون نیومد تو بیا. بعدش شوهرم بم میگه اگ میای ک بریم اگ نمیای ک خودم میرم تو بخواب. من خسته شدم از این کارا. آخه چرا اینا این طور رفتار میکنن😩😢نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهتاب70
- - - Updated - - -
من نمیدونم چرا برادر شوهرم جواب پیاممو نمیده ولی شوهرم هرکاری از دستش بر بیاد واسه زنداداشش میکنه. جاریم اگ بخواد مارو دعوت کنه به شوهرم زنگ میزنم میگه بیا بمن اصلا زنگ نمیزنه. اون یکی جاریمم ب شوهرم پیام داده ک شب خونمون دعوتین با خانومت بیا اگ اون نیومد تو بیا. بعدش شوهرم بم میگه اگ میای ک بریم اگ نمیای ک خودم میرم تو بخواب. من خسته شدم از این کارا. آخه چرا اینا این طور رفتار میکنن😩😢نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهتاب70
- - - Updated - - -
من نمیدونم چرا برادر شوهرم جواب پیاممو نمیده ولی شوهرم هرکاری از دستش بر بیاد واسه زنداداشش میکنه. جاریم اگ بخواد مارو دعوت کنه به شوهرم زنگ میزنم میگه بیا بمن اصلا زنگ نمیزنه. اون یکی جاریمم ب شوهرم پیام داده ک شب خونمون دعوتین با خانومت بیا اگ اون نیومد تو بیا. بعدش شوهرم بم میگه اگ میای ک بریم اگ نمیای ک خودم میرم تو بخواب. من خسته شدم از این کارا. آخه چرا اینا این طور رفتار میکنن😩😢نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهتاب70
سلام،
ببین دختر خوب شما داری دستی دستی این زندگی رو هم به کام خودت و هم به کام همسر دلبندت زهر مار میکنی...
نکنه برداری واسه برادر شوهرت سیر تا پیازه ماجرا رو بگی بعدش به.قول خاله قزی میشه واویلا! ایشون باید جواب چی رو به شما بدن؟!
اگه از شما دعوتی شده شما هم استقبال کنید، دست همسرتونو بگیرید باهم برید و در کنار هم خوش باشید...در نگاه شما همسر بیچاره که هنوز اشتباهی ازش رخ نداده محکوم شده؟!
تو رو خدا به خودت بیا دختر خوب، بشین فکر کن ببین آیا این افکارت درسته؟!
بشین تو یه فضای عشقولانه با همسرت صحبت کن، دلبری کن، با همسرت دوست باش یه دوست صمیمی!
توی همین سایت یک عالمه تاپیک راجع اعتماد بنفس داریم، بشین همشو بخون، یادداشت بردار، نقطه ضعفهاتو درست کن،شخصیت و عضت نفس خودتو بالا ببر!
موفق باشی :72:
والله قسم من موندم چرا جنس زن اینجوریه؟!!!شماها چرا وقتی حسود میشید دیگه کلا عقلتون از کار میوفته!!
شما بهتره بجای گیر دادن به پیامک دادن جاریهاتون یه نگاه به رفتار خودت بکنی چرا اونا به مشا پیامک نمیدن.مسئله بعدی با جاریهاتون صحبت کنید بهشون بگید از این به بعد خواستند دعوت کنند به شما بگن همین و بس
آخه نمیدونم این مشکلیه که نشه حلش کرد؟!!! روی طرز برخوردت باهاشون بیشتر کار کن البته زندگی خودته هرکاری کنی نتیجه اش برمیگرده بخودت توی زندگی نه من نه بقیه کسایی که نظر دادن هیچ تاثیری نداره خودتی و خودت.اگر میخوای بشینی و یک دفترچه بردار یو یادداشت برداری کنی و بهش فکر کنی بعدشم مقایسه و حس حسادت و گیر دادن به شوهرت خوب موفق باشی ادامه بده:104:
بزار یه سوال ازت بپرسم شما یک خانومی هستی که زیبایی و تناسب اندام برات مهمه خوب و از زیبایی هم بهره مند هستی یه سوال توی خیابان خانوم های از شما زیباتر و خوش اندام تر وجود نداره؟اگه به مقایسه باشه خوب شوهرت چرا نمیره دست یکی از اونا رو بگیرهب یاره خونه بجای شما هم مانکن باشه هم چشم رنگی و هم دلبری بلد باشه!
بنظر خودت امکان داره چنین چیزی؟
شوهرت شما رو انتخاب کرده با همه نقاط مثبت و منفی که دارید و توی هر فردی پیدا میشه همینطور شوهرتان بجای اینکه بشینی سر خونه زندگیت سعی کنی یک بانوی ایده آل برای شوهرت باشی داری با تبر درخت زندگی مشترکتون رو نابود میکنی.
یه راه حل هستش از این به بعد برو کلاس های هنری آشپزی زبان انگلیسی ورزشی صنایع دستی نمیدونم هرکاری میتوین برو انجام بده توی خونه نشستی خودت رو الکی مشغول کن شده باغچه دارید هرروز برو خاک ها رو جابه جا کن دوباره بزار سرجاشون فقط هر کاری میکنی بیکار نباش و فکر نکن:81:
شما داری یک مسئله قدیمی که برای زمان خودش است و خاک روش رو گرفته داره میکشیش بیرون و هرروز یه دستمال دستت گرفتی و تمیزش میکنی و با ششه پاک برقش میندازی و بادی بهت تبریک بگم خیلی موفق بودی اینقدر براق شده که کل زندگیت رو تحت تاثیر قرار میده.
مهتاب جان کی این اطلاعاتو بهت داده که همسرت جاریتو دوست داشته؟!شاید اون شخص دشمنت باشه نسبت بهت حسودی میکنه.درضمن بنظرم میرسه نتونستی باخونواده همسرت ارتباط خوبی برقرارکنی که برای اونا بودونبودت مهم نیست.توی رابطت باهمسرت تجدیدنظرکن سعی کن ازیک مشاورخوب کمک بگیری وگرنه روزی میرسه که خیلی دیرشده.اگه تاپیکهای من وسایر دوستانو بخونی متوجه میشی نگه داشتن زندگی زناشویی به این سادگیها هم نیست که شما خودت دودستی داری خرابش میکنی.توضیحاتت درموردزندگیت خیلی ناقصه ولی اگه بالفرض همسرت قبلا دوست داشته جاریتو.الان شماتوزندگیشی پس نذار ازانتخابش پشیمون بشه