مرحبا ای عشق خوش سودای ما
<embed src="http://www.hamdardi.net/music/eftekhari/eshgh_tabib_molana_2.WMA" type="audio/x-pn-wmaaudio-plugin" autostart="true" loop="true" align="middle" height="28" width="100">
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشـــــــــد
بعضی وقتها هر چه سعی می کنم نمی توانم عمق یک مفهوم را بیان کنم. مخصوصا اگر آن مفهوم عشق باشه. همین عشق که سر زبان همه جاری است و هیچ وقت تکراری نمیشه و از ارزشش کم نمی شه. در حالیکه عشق یکپارچه و یکتاست و عالمگیره، هر کس یک قطره و یک پرتویی از آن را مزه مزه می کنه. و این تجربه غیر قابل انتقال را برای همیشه در وجودش حس می کنه.
اما خیلی ها خیلی چیزها را با عشق قاطی می کنند.
نمی توانند متوجه بشوند که عشق درمانگر است ، عشق رشد دهنده است. عشق انرژی دهنده است. عشق نامتناهی است، عشق فراتر از غم و شادی هاست، عشق به وجود آمدنی و از بین رفتنی نیست، عشق ازلی و ابدی است، عشق پاک کننده و آرامش بخش است. و این همه را چه زیبا مولانا یکجا آورده است که :
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
جسم خاك از عشق بر افلاك شد
کوه در رقص آمد و چالاك شد
باغ سبز عشق كاو بی منتهاست
جز غم و شادی در او بس میوه هاست
عشق خود زین هر دو حالت برتر است
بی بهار و بی خزان سبز و تر است
هر كه را جامه ز عشقی چاك شد
او ز حرص و عیب، كلی پاك شد
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
--------
برای دانلود موسیقی روی لینک زیر راست کلیک کنید و گزینه Save Target As را انتخاب کنید
دانلود موسیقی
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
........
این نورو گرمایی که می روید ز خورشید
در پهنه منظومه ما
جان آفرین است .
هستی ده و هستی فزای هرچه در روی زمین است
ما هیچ یک مانند خورشید
نور و گرمایی که جان بخشد به این عالم نداریم
اما به سهم خویش و در محدوده خویش
ما نیز از خورشید چیزی کم نداریم.
با نور و گرمای "محبت "
نیروی هستی بخش "خدمت"
در بین مردم می توان آسان درخشید
بر دیگران تابید و جان تازه ای بخشید،
مانند خورشید!
« فریدون مشیری»
*******************************
«جبران خلیل جبران» :
ایمان بدون عشق شما را متعصب،
وظیفه بدون عشق شما را بداخلاق،
قدرت بدون عشق شما را خشن،
عدالت بدون عشق شما را سخت
و زندگی بدون عشق شما را بیمار می کند.
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
وقتي عشق واميدت ازت دور باشه چي؟
«عشق هم مي تواند گرمي دهد ،هم مي تواند بسوزاند وخاكستر كند»
وقتي عشق سوزاند و خاكسترت كردديگر از گرماي ان نيز مي هراسي.
«عشق راهي است به سوي خدا»
اي كاش ميتوانستم عشق حقيقي ،عشق معبودم را واقعي واقعي دريابم .ان گاه هيچ وقت لب به شكايت باز نمي كردم.
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ستاره سلام
مفهوم عشقی که در این صفحه آمده است، اشاره به عشق یکپارچه و حقیقی در زندگی هر انسان دارد. لذا این سئوال که « وقتی عشق و امیدت ازت دور باشه چی؟» کلا در این موضوع مصداق ندارد. چرا که اصولا تفکیک عاشق از معشوق و عشق ناممکن است. و این دوست داشتن و محبت یک شخص نسبت به شخص دیگر که در عوام عشق می نامند فرق می کند. نکته مهمی که اینجا هست تفکیک عشق مجازی از عشق حقیقی هم خیلی آشکار نیست و می تواند دو سر یک طیف باشد. یعنی عشق رشد یابنده است و می تواند از یک مجازی شروع شود ،اما در آن نماند. و عشق حقیقی در آخر اداراک شود.
ولی به هرحال عشقی که در اینجا اشاره شده است همیشهی می سوزاند و عاشق در این سوختن به اوج می رسد و غرق بی خودی می شود( یعنی اصلا کلمه هراس در عشق راهی ندارد)
شاید جمله « عشق راهی است به سوی خدا» اینجا بهتر مصداق بیابد.
مولانا خیلی قشنگ نامحدود بودن عشق، تعریف ناپذیری عشق و حیرت افزایی عشق را در مثنوی معنوی آورده است که:
عاشقی، گر زین سَرو ، گر زآن سر است عاقبت، ما را بد آن سَر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم ، خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشن گرست لیک عشقِ بی زبان روشن تر است
چون قلم ، اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل، در شرحش چو خر در گِل بخفت شرحِ عشق و عاشقی هم ، عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید، از وی رو متاب
ستاره منتظر یادداشتهای بیشتر و عمیق ترت هستم.
شرح عشق ار من بگویم بر دوام صد قیامت بگذرد، و آن ناتمام
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
آقای سنگ تراشان مفهومی که شما به آن اشاره می کنید محبت و علاقه مندی است و با مفهوم عشق تفاوت دارد .
یعنی من ممکنه به خاطر برخی صفات انسانی به کسی محبت یا داسوزی یا همدردی و ... کنم ولی اینها درجات پایین عشق نیستند .
با حرف سمیه و حتی خود شما موافقم که عشق درجاتی داره ولی درجات پایین آن هم اگر در مختصات بی چون و چرای عشق قرار نگیره نمیشه به اون عشق گفت یعنی نمی شه وا سه عشق n تا تعریف بذاریم که باعث سردرگمی هممون بشه .
عشق مجازی یه اصطلاحه ولی اصلا معنی نداره چون یه ارتباط یا عشقه ( که در اون صورت درجاتی داره ) یا عشق نیست . درجات پایین عشق رو نمی تونیم اسم مجازی روش بذاریم چون مجازی بودن یعنی تقلبی و بدلی بودن .
^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام
البته ما بحثمون در کلمات و واژه ها نیست. خیلی ها یه محبتی به کسی دارند و با او ازدواج هم می کنند. و خیلی ها هم همین عشق را ( که حالا مجازی یا درجه پائین عشق کامل بدانیم) تجربه کرده اند. اگر اینجا یک فراخوان از چنین عشق های آتشین ( حالا یا مجازی یا درجه پائین ) بدهیم. ممکن است تالار گفتمان همدردی هنگ کنه. یعنی عشق همانطور که مولانا می گوید یک تجربه شخصی هست. که اگر هر فردی داشته باشه متوجه تفاوت آن با محبت و دوست داشتن معمولی میشود.
نکته کلیدی مهم. هیچ می دونی تمام این عشقهای کامل ، عشق به خدا و ....، را چه طوری بزرگان سعی می کنند به ما تفهیم کنند. از چی استفاده می کنند.
ادبیات ما ، مثالها و...، همه پر از عشق و معشوق ، دلبر و بوسه ، عشوه و شمع و پروانه و می و ....، هست که عطار اینها را با تفسیر عرفانی و قشنگ و زبان شعر برامون باز کرده. اگر قرابت و همجنسی نبود، چنین مثالهایی اینقدر گسترش نمی یافت. که بعضی ها به اشتباه بیفتند و حتی خود این مثالها را جای واقعیت بگیرند.
اقبال عمومی به حافظ مگر جز اینست که هر کس به اندازه ظرفش نسبت به شناخت عشق از او می نوشد.
به هر حال من نمی تونم این عشقها را نادیده بگیرم. یا آنها را به یک محبت معمولی بین دو جنس کاهش بدهم. اما آن را درجه خیلی پائینی از اون چیزی می دونم که همگان آرزویش را دارند.
ای عشق همه بهانه از تو.....
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
این پست آخرتون تا حدودی بهتر بود .
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
نمی دانی كه من در هر ستاره ، كه مه را تا سحر یار و ندیم است
و یا در چهره سرخ شقایق كه خود بازیچة دست نسیم است
نشانی از تو می بینم ؛
سراغی از تو می گیرم
نمی دانی كه من در قطرة اشك ، كه روزی مظهر خشم تو بوده
و یا در شط خونین افق ها كه روزی منظر چشم تو بوده
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
در اندوه غریبان در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل در عشق پاك بلبل
در ایام بهاران در آب چشمه ساران
در آن سر گشتگیها در این گمگشتگی ها
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
من اينك در رواق كهكشان ها در آوای حزین كاروانها
در آن رنگین كمان پیرو خسته در آن اشكی كه بر مژگان نشسته
درآن جامی كه خالی مانده از می در آوایی كه برمی خیزد از نی
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
در اندوه غریبان در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل در عشق پاك بلبل
در ایام بهاران در آب چشمه ساران
در آن سر گشتگی ها در این گمگشتگی ها
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
^^^^^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام
اه ...........من كه گيج شده بودم و مي خواستم بگويم كمك!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هر كسي عشق را يك جور تعريف مي كرد و از يك زاويه مي ديد كه همه به جاي خودش درست بود .
تا بالاخره بحث روشن شد مدير محترم بحث راتحليل و يكجاكردند.حالا مي شود يك تعريف كلي از عشق داشت .
عشق يك هنراست.به هممممممممممممممممممممممه شما،عشاق خسته نباشيد مي گويم بحث قشنگي شده . ممنون
انشاءلله بتوانيم عشق حقيقي را بيابيم
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
بعید میدونم یک چنین بحثی به این راحتی که شما گفتید روشن بشه در واقع آقای سنگ تراشان نظر خودشون رو گفتند و میشه گفت که معمای عشق از روز خلقت انسان باهاش بوده و حالا حالا ها هم دست از سرش برنمی داره .
اگر از هفت ملیارد انسان روی زمین بخوایم که عشق رو تعریف کنند در واقع به هفت ملیارد تعریف جدا از هم می رسیم .
حسنی که این تالار داره هم همینه که ما با نظرات مختلف آشنا می شیم و به قول طاهره دیگه فکر نمیکنیم که نظر ما تنهاترین و بهترین نظره .
^^^^^^^^^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد.
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام
همش درباره عشق حرف زديم .پس ابزار چه ؟ميدانيم براي رسيدن به هر چيزي نياز به ابزار داريم .براي عاشق بودن و عاشق ماندن چه ابزاري در دست داريم ؟ و چه قدر تلاش مي كنيم ؟چه عشق مجازي چه عشق حقيقي نياز به ابزار دارد .چه اقدامي بايد انجام دادتا عاشقي را به ثبت برسانيم.مثلا عشق به خدا گاهي دردل عشقي احساس مي كنيم و براي اينكه اتش ان را فرو نشانيم و نيازمان را براورده سازيم يك شبي در دل شب بلند مي شويم ودوركعت نماز به جانان هديه مي كنيم . شب دوم و سوم چه؟دراين راه سواي ادعا و بيان چقدر مصمصيم ؟
عشقي يك هنراست .بيايم درمسلك عشق هنرمندباشيم نه هنرپيشه. هنرمند نقش راخلق مي كندو هنر پيشه نقش رابازي . عشق را هنرمندانه و جاوداني نثار كنيم.
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
تمام سلول های بدن انسان ابزار رسیدن به عشق هستند ( چه عشق های سطح پایین چه عشق های سطح بالا )
^^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام Mashoogh Haminjast
این جمله ات می تونه حقیقت باشه، اما فکر نمی کنی این جواب ستاره نبود. نمیشه بعد از یادداشتهای قشنگت در بعد نظری و مفهومی که چنین پرمحتوا هستند ، وقتی کسی می پرسه از کجا پله پله شروع کنیم، چنین جواب کلی بدهیم.
خوبست بحث را عملیاتی کنی. ما منتظریم
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
منم موافقم .
خیلی وقتها کلی گویی باعث می شه به تکرار رفتارهای اشتباه ادامه بدیم (بدلیل ناآگاهی و عدم تلاش برای افزایش آگاهی ) .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
قبول دارم که کلی گویی کردم . ازین بابت عذر میخوام ولی با توجه به بحثی که در زمینه ی عشق داشتیم و به انواع گوناگون عشق رسیدیم پس خود این سوال کلیست و قطعا عشق های مختلف ابزارهای مختلفی میخواند پس بهتره ستاره منظورش از عشق رو بیان کنه تا بدونیم ابزار کدوم نوع از عشق مورد بحث است . درسته ؟
^^^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام
عشق به غير خدا ،خارج شدن ازهنجار ايمان است. عشق به همسر ،عشق به خانواده ،عشق به فرزند ،عشق به ثروت،عشق به زندگي همه وهمه اگر براي رسيدن به هدف اصلي يعني رسيدن به خدا باشد .ستوده ترين ،پاكترين،والاترين عشقهاست .من اين عشق را مي گويم.
امام علي(ع)
عشق ،بيماري است كه اجر وثوابي ندارد
به نظرم منظورامام، عشق كاذب باشد.
خدايا كمكمان كن عاشق باشيم و عاشق باقي بمانيم ان طور كه تو مي پسندي.
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
حضرت علی میفرمایند :
عشق هر چی که هست گناه نیست و عاشق سزاوار سرزنش نیست .
^^^^^^^^^^^
فکر میکنم در تمام انواع عشق یک چیز مشترکه و اون اینه که عاشق به کسی میگن که از خودش میگذره و به معشوقش فکر میکنه یعنی من رو رها میکنه و به ما میرسه . یه استادی در دانشگاه داشتیم میگفت گاو با اون گاویش و حیوان بودنش ما ما میکنه ولی خیلی از ما آدم ها من من میکنیم !!!
البته ببخشید اگه یه کم بی ادبی شد .
^^^^^^^^^^^^66
عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی
^^^^^^^^^^^^66
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام Mashoogh Haminjast
یادم میاد که گفته بودید "عشق فقط مخصوص خداست"
حالا این جمله رو داریم که گفتید "قطعا عشق های مختلف ابزارهای مختلفی میخواند "
من بالاخره متوجه نشدم که از نظر شما عشق مخصوص خداست یا اینکه شما یک نیم نظری هم به عشق به دیگران هم دارید....عشق به هم جنس یا غیر هم جنس...
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام vatovato .
این بنده نبودم که ازین جمله استفاده کردم فکر کنم سمیه این جمله را گفته بود . که البته درست هم است و عشق مخصوص خداست اگه یادت باشه سرمنشا عشق مولانا و شمس که عشق دو همجنس به هم بود رو من مثال زدم و گفتم که عشق های اینجوری هم درسته زمینی هستند ( البته در ظاهر ) ولی سرمنشا الهی دارند .
در ضمن ما با بحثی که در تالار داشتیم همه به این نتیجه رسیدیم که عشق ، درجات مختلفی داره اما سرمنشا تمام این انواع عشق خود خداست و بدون حضور خداوند نمی تونه عشقی پدید بیاد .
پس بهتره یک بار دیگه پست ها رو بخونی و نظرتو بگی . منتظرم .
^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^66
عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^66
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
مطلبی رو در یکی از سایت ها خوندم با مضامینی که در زیر مینویسم . خواستم نظر دوستان رو جویا بشم . منتظر راهنمایی هاتون هستم .
^^^^^^^^^^
اگر در عشق ورزیدن خطر نکنیم هرگز شکست نخواهیم خورد.ولی از ان بدتر شگفتی عشق را نیز هرگز لمس نخواهیم کرد.همان طور که لوید جونز نیز تاکید می کند کسی که به راه بادیه می رود و مراد نمی یابد بسیار برتر است از کسی که تلاش نکرده کامیاب شود.
به نظر می رسد که ما از شکست هایمان زود تر پند میگیریم تا از کامیابی هایمان.ما همواره شکست را در تقابل با کامیابی می بینیم و حال ان که چنین نیست .کامیابی اغلب با شکست همسایه است.
مادام که در پی عشقیم قدری شکست نیز در پیش خواهد بود .ولی برای عمل آسیب انگیزه ای است نیرومند .
^^^^^^^
موفق و پاینده باشید و در پناه حق .
www.a-sepehri.blogfa.com
یا علی مدد .
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام :
من نظرم اينه كه نبايد عشق را محدودكرد. توجه عاشق بايد بعد ازخدا، به سوي همه باشه حتي خود.
عشق را نبايد به يك چيز و يك فرد بخشيد .اگر مولانا عاشق شمس بود فكر مي كنم در شمس دريايي وجود داشت كه مولانا مي خواست با اتصال به ان به درياي كمال متصل شود.پس عشق و نوع ان در دل يك معشوق بسته به فرد -دل فرد- نگاه فرد - انتظار فرد -مقام و موقعيت او بستگي دارد (بعضي ها مثل ائمه اسمانيند هيچ وقت عشق انها با عشق زميني قابل قياس نيست). يك نفر كنار معشوقه ي زميني اش به اوج عشقش مي رسد (مجازي)واين رانهايت عشق مي پندارد و نفر ديگر در محراب چنان در عشقبازي غرقه مي گردد كه گويي درزمين حضور ندارد.تقريبا 8 سال پيش بود كه كتاب راهيان كوي دوست را خواندم .چنان احساسي به من دست داده بود كه تابه حال هرچه كتاب خواندم مثل ان نشد.بدون هيچ ادعايي ميگويم و اقرار مي كنم كه بااين كه لياقت انان راندارم ولي نمي دانيد، از ان زمان تا كنون چه قبطه اي به حال انها مي خورم .چه ديدن؟ و چه نصيبشان شد؟ چه عنايتي شامل حالشان شد؟ كه چنان مست مست ره صدساله را يك شبه پيمودن؟درست عين مطلب كتاب توي ذهنم نيست ،اما تا انجا كه به خاطر مي اورم يك داستان ان رامي گويم . خادم حرم حضرت معصومه 0(س)تعريف كرده بود كه : ايت اللهي ( اسمش به خاطرم نيست )وارد حرم شد و خواست تادر پشت بام حرم نماز بگذارد. اقادير كردندو خادم كه ساعت كاريش تمام شده بود بالاي پشت بام رفت و هنوز اقا را در حالت ركوع ديد هرچه صدايش كرد گوياكسي روي زمين نبود چون زمستان بودو برف مي باريد اباي پشمي خود را روي اين عبد خالص كشيد و با نگراني ناچار شد برو دچون فايد ه اي نداشت فقط يك جسم بود .رفت و هنگام سحر سراسيمه خود را رساند .با تعجيب ديد اقا هنوز درحالت ركوع قرار دارد برفها (چند سانت برف )را عقب زد و بعد ديد اقا نفس ميكشد ولي متوجه چيزي نيست. راستي اگر من ادعا مي كنم عاشقم پس نام انها چيست ؟ چه خوني دربدن ان عاشق جريان دارد كه اين چند ساعت ازحركت نايستاد .چه مهري است كه اندازه و ظرفيت ندارد؟ مادر با وجود، مهر مادري اش و اين همه ادعا گاهي خسته مي شودوشكوه مي كند.
پس كاري از دست من مسكين بينوا برنمي ايد چون ابزار و وسيله اي ندارم پس فقط قبطه ميخورم چون خيلي ضعيف ونحيفم.صحبتهاي حاج اسماعيل دولابي جالب بودكه: خداوند از حضرت محمد (ص) پرسيد تو كه رادوست داري گفت :هركه را تو دوست داري . خدا گفت : من علي رادوست دارنم .: گفت پس من هم!!عشق به معناي واقعي يعني اين . پس من كجا و عشق كجا؟حالا يك سوال ؟: در بادي عشق اگر يك نفر مثل من نوعي بخواهد پا از گليمش دراز كند ،گليم را برايش درازتر مي كنند يابخاطر كوتاهي و بي لياقتي اش پايش را كوتاه .؟ اين قدر درگير عشق مجازي شديم كه يادمان رفته كه اين عشق اگر بخواهد جاري باشد بايد به سر چشمه اش يعني عشق واقعي متصل باشد انقدر در گرداب علايق فرو رفتيم كه غا فل شديم ويادمان رفت دستمان را در دست يار بگذاريم و از گرماي وجودش جان دوباره بگيريم اه....خدايا دوباره گيج شدم.....خسته شدم از سردرگمي وبي صاحبي .پس كي اين صاحب عشق مي ايد. اون موقعه ديگر هيچ كسي لاف عشق نمي زند.واقعا همه يكرنگ و يكدل ومهربان و عاشق مي شوندديگر كسي بي مهري و بي وفايي نمي بيند -حرفها و عملها يكي مي شودو....اه ....خدايا لحظه وصال چه شيرين خواهد بود!!!!
من قصد دارم ديكر حرفي از عشق نزنم ديگر با زبان قاصرم عشق را توصيف نكنم و اين واژه درخشنده و پر معني را به صاحبش واگذار كنم تا خودش بيايدو برايم معنا كند خودش تقسيم كند .خدايا مولايمان را برسان.خدايا گل هاي عشق را دردل كويري ما بكارتا همه وجودما رامعطرو بانشاط كند. «امين»
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
سلام .
^^^^^
استاد ایرج جنتی عطایی آمدن یار رو چه قشنگ به شعر میگه :
در شام سبز یک بهار
در سفره های خالی دهقانان
گسترده بر اسارت دلگیر روستاها
از قلب خوشه گندم
در مطلع تغزل باران
طلوع خواهی کرد و دهکده
آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند
در صبح زرد یک زمستان
از بغض پرصلابت انبوه کارگر
گلکرده در حماسه چرخ و براده و آهن
در کارخانه ها
از دستهای ماهر انسان
در خلق سربلندی دنیا
طلوع خواهی کرد و کارخانه
آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند
در ظهر سرخ یک تابستان
از سنگر شریف شکفتن
در شط داسها و پتکها
کتابها و دستها
تفنگها
طلوع خواهی کرد و شهر
آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند
در عصر خونی یک پائیز
طلوع خواهی کرد
از دهکده ها و کارخانه ها
از خانه ها
طلوع خواهی کرد
^^^^^^^^^^^^^^^^
من هم مثل ستاره تصمیم گرفتم دیگه درباره ی عشق سکوت کنم چون هر چقدر بیشتر از عشق صحبت می کنیم ابعاد بیشتری مورد بحث قرار می گیره پس بهتره تعریف عشق رو به همون صاحبش واگذار کنیم .
به قول مولانا :
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^66
با شهیدزاده ای در پشت
با شهید نطفه ای در شکم
پرکینه
پر خشم
زن روستائی ایستاده بر نعش مرد شهیدش
در عبور سربازان
باری
اگرچه ما رنج برده ایم
ما زخم خورده ایم
ما تا رسیدن بی مرگی امید هرروز مرده ایم
ما با چراغ کینه شب را شناختیم
با اسب حادثه
تا قلب بی تپش مرگ تاختیم
ما تا شکفتن انسان
ما تا دمیدن فریاد
ما تا رسیدن خورشید
زنده ایم
باری
اگرچه
اگرچه . . .
سکوت کن
به یاد آنکه در سپیده جان سپرد
سکوت کن
به یاد آنکه با امید خلق مرد
سکوت کن
به یاد خشم آن شهید سربلند
سکوت کن
به یاد آنکه عاشقانه زخم خورد
تو از سکوت اگر به خشم می رسی
سکوت کن
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
زیر گنبد کبود
جز من و خدا
کسی نبود
روزگار رو به راه بود
هیچ چیز
نه سفید و نه سیاه بود
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود
*
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده یود
*
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت :
تو دعای کوچک منی
بعد هم مرا
مستجاب کرد
*
پرده ها کنار رفت
خود به خود
با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد
سال هاست
اسم بازی من و خدا
زندگیست
هیچ چیز
مثل بازی قشنگ ما
عجیب نیست
بازیی که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
*
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و یک عروسک گلی ست...
RE: مرحبا ای عشق خوش سودای ما
با درود فراوان خدمت همه دوستان
موضوع مطرح شده موضوع بسیار جالب و متعالی است و حيف شد كه اين موضوع را دير ديدم.(البته این مطالب را با پیش فرض وجود اعتفادات اسلامی در خواننده مطرح می کنم)
به نظر من بهترین جواب را عرفان ایرانی اسلامی به این قضیه می دهد كه در اشعار و متون گذشتگان و بزرگان ايران به وفور به آن پرداخته شده و بنده مختصری که درک کردم مطرح می کنم بر طبق متون اسلامی میدانیم که روح خداوند در وجود انسان دمیده شده است به همین دلیل خداوند در همه حال ناظر بر تمام اعمال انسان بوده و در فران اشاره شده که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است چون در وجود انسان قرار دارد بنابراین انسان توانایی کسب تمامی صفاتی که در خداوند وجود دارد را به صورت بالقوه دارد اما هر انسانی نمی تواند این صفات را بالفعل کند مگر آنهایی که در زندگی اعمالی که در راستای کسب این صفات است انجام دهند و به عبارت ديگر با انجام اين اعمال می تواند به خدا نزدیک تر شوند.
به خدا نزدیک شدن اصطلاحی که زیاد استفاده می شود همان قربتا الی الله که در اول هر نماز و هر کار خیر که با قصد قربت انجام می شود می گوییم ولی به معنی آن زیاد توجه نمی شود آخه مگه خدا جسم داره که ما بهش نزدیک بشیم؟؟ من دوست دارم بجای این اصطلاح از شبیه شدن به خدا استفاده کنم که قابل درک تر هست یعنی صفات ما شبیه خداوند بشود مثلا مهربان، بخشنده، پوشاننده عیبها، عالم و... شویم حالا اگر در زندگی این هدف ما باشد باید در ابتدا صفات خداوند را بهتر بشناسيم كه با توجه به وجود روح خداوند در وجود خودمان يكي از راههاي مناسب مراجعه به فطرت مان است و در مرحله بعدي بايد در خیلی از اعمالمان تجدید نظر کنیم. اما مسئله که باعث می شود این هدف دور از دسترس و ایده آل به نظر برسد غافل شدن ما از مسیر است که این مسیر همان عشق به خداوند است.
حالا می خوام عشق را از دید گاه خودم تعریف کنم تعریفی که شاید جایی نشنیده باشید و فقط نظر منه و ممکنه از نظر شما مفهومی نداشته باشد. میدانیم انسان در لحظه (چند دهم ثانیه) فقط توانایی فکر کردن به یک موضوع را دارد و نمی تواند در لحظه به چند موضوع به طور همزمان فکر کند بنابراین زمان و موضوعاتی که انسان به آنها فکر می کند در طول عمر انسان محدود است. حالا میخواهم مقهومی را بیان کنم که بهتره با مثال مطرح کنم، حتما تابحال شخصی را دیده اید که به کررات راجع به موضوعی مثلا سینما با لذت و هیجانی خاصی صحبت میکنند و همین مسئله باعث میشود که هر وقت شما آن شخص را در ذهن می آورید این مسئله در ذهن شما تداعی می شود که "فلانی عاشق سینما است" یا مثلا به شخصی که با بی توجهی به چیزی برخورد میکند و خسارت به بار می آورد میگوییم "حواست کجاست مگه عاشفی" اگر به این مثال ها خصوصا مثال اول توجه کنیم توجه کنیم متوجه می شویم ویژگی عاشق مشغولیت فکری به موضوعی که باعث لذت بردنش می شود تعریف شده است.
اگر میزان اختصاص زمان برای فکر کردن درباره موضعی كه باعث لذت بردن ما می شود را بر اساس زمان اختصاص یافته، مثلا به موضوعات مورد توجه، موضوعات مورد علاقه، موضوعات دوست داشتنی و... طبقه بندی کنیم حتما اخرین طبفه عشق خواهد بود و هرچه شدت اين لذت بيشتر باشه شما چيزهاي بيشتري رو حاضري بخاطرش از دست بدي چون موضوع مورد نظرت فكرت رو مشغول كرده و به چيز ديگه اي نميتوني فكر كني و زمان بيشتري به اون موضوع فكر ميكني برای واضحترشدن مطلب مثلا اگر شخصی به طور مستمر روزی ده ساعت به فوتبال فکر کند و از آن لذت ببرد می توان گفت این فرد عاشق فوتبال است (البته شرط لذت بردن از اهمیت ویژه ای برخوردار است) ولی اگر شخصی زمان اندکی در روز به اخبار فوتبال گوش دهد می توان گفت این شخص به فوتبال علاقه مند است که البته مرزهاي این طبقه بندي در بین انسانها متقاوت و سلیقه ای است و علت اینکه مثالها از عشق رو در مورد چیزهایی غیر از انسان يا خداوند زدم می خواستم بگم عشق فقط محدود بین انسانها نمی شه البته با توجه به مرز بندي برخي از انسانها و همونطور كه گفتم ما از كجا به بعد رو عشق بگيريم كاملا سليقه اي است امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم چون واقعا توضیحش سخته اين تعريف هم مثل خيلي تعاريفي كه از عشق شده نقص هايي داره ولي حداقل يك شاخص براش موجوده و اون اختصاص مدت زمان فكرهمراه با لذت انسان به اون موضوع هستش هرچند مرزهاي اين طبقه بندي و چيزهايي رو كه حاضره به خاطر اون موضوع از دست بده رو هر انساني خودش مشخص مي كنه به همين دليله كه هر كس يه تعريفي از عشق بر اساس مرزهاي كه خودش تعيين كرده ارائه مي كنه.
حالا با توجه به تعریف بالا کسی عاشق خداونده که در تمام لحظات زندگی فقط به خداوند یا به عبارت بهتر صفات او فکر کنه (چون خداوند فقط با صفاتش تعریف میشه چون جسم مادی نداره) و در مسیر کسب اون صفات (صراط المستقیم) حرکت کنه و قطعا لذت شبیه شدن به خداوند رو که بهترین لذت هست رو خواهد برد لازم بگم قرار نیست همه ما بتوانیم به حد اعلای این مسیر برسیم بلکه قرار داشتن در این مسیر خودش لذت بخشه (اهدنا صراط المستقیم) و اگه به زندگی خودمان نگاه کنیم مثلا زمانی که به کسی مهربانی کردیم لذتی از جنسی متفاوت نصیبمان شده است که شاید وقتی الان هم به آن موضوع فکر می کنیم لذت می بریم حتي اگه صد تا گناه هم بعدش كرده باشيم چون بیشتر به خدا شبیه شدیم و این لذتها کهنه شدنی نیستند و هر انسانی در هر شرایطی(فقیر، غنی و...) می تواند این لذت را تجربه کند ولی مثلا لذتی که از خوردن یک غذا می بریم مربوط به همان موقع خوردن است. حتما شعر بابا طاهر شنيديد كه ميگه "خوشا آنان كه دائم در نمازند" مدانيم كه معني ديگر نماز يعني ياد خدا بودن خلاصه كل كلام اينكه اگه مي خواهيم عاشق خدا باشيم بايد در همه لحظات زندگي به صفت هاي او فكر كنيم و ببينيم كه آيا در جهت افزايش آنها قدم بر مي داريم يا خير و اين به مرور زمان حاصل مي شود و كلي و دور از از دسترس نيست و حتي اگر فقط در اين مسير هم فرار گيريم بسيار ارزشمند خواهد بود و فقط انتهاي راه هدف نيست و خداوند نيز از هيچ كمكي براي هدايت ما دريغ نخواهد كرد(منظور خدايي كه در درون ما است يا همان فطرت ما).
بهترین مثالی که در این باره به ذهنم میرسه که هم عصر ما هم بودن موسس آسايشگاه كهريزك که تفکرش رو تو امضام گذاشتم فکرش رو بکنید که رئیس یک بیمارستان وقتی وضعیت اسف بار سالمندانی رو که جلوی بیمارستانش رهاشده بودند تا بمیرند رو می بینه خودش تو شوره زار کهریزک خشت میزده تا سر پناهی برای اونها بسازه و هزارتا کار دیگه که حتی فکرشم برای ما سخته و وقتی نزدیکانش متوجه میشن و میگن که می خوان کمک کنن میگه "کسی اینجا نیاز به کمک نداره و فقط یه فرصت هست برای کسایی که میخوان به خودشون کمک کنن تا خدا بیشتر دوستشون داشته باشه و بیشتر به خدا شبیه بشن و لذت بیشتری از زندگشون ببرن" واقعا اینکه یک انسان اونم تواین عصر چقدر میتونه بزرگ باشه و به خدا شبیه شده باشه باور نکردنیه. به امید روزی که همه بتونیم با تمام وجود این تفکر و درک کنیم.
وقتي شما كسي رو دوست داريد اگر ويژگي هايي كه باعث دوست داشتن شما شده همون صفات خداوند باشه كه در وجود اون شخص متجلي شده اينم ميتونه يه جور عشق به خداوند باشه مثل ائمه و دقت كنيد كه با اين تعريف شما ميتوند عاشق يك صفت از آدمي كه فقط يكي از صفات خدا رو هم داره بشيد حتي اگه آدم منفي تلقي بشه.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
این شعر از زبان روح خداونده که در وجود انسان دمیده شده و نیازه که ما با بالفعل کردن صفات این روح در زندگی به هدف اصلی حیات برسیم و از قفس دنیای مادی و فکرهای مادی آزاد بشیم نه که مادیات ارزش نداره بلکه ارزش این امانتی که در وجود ماست خیلی بیشتره و ما نباید خیلی از این صفات رو فدای مادیات کنیم و الان چون ارزش این صفات رو در ک نکردیم این کار رو می کنیم. کسب صفات خداوند که به نظر من بهترین هدف زندگی میتونه باشه ناگهانی اتفاق نمی افتد بلکه به مرور زمان و با تمرین فابل حصول است و اينكه آدم در زندگي سعي كنه فقط اين صفات رو ببينه و تشخيص بده و به خودش جذب كنه.
نزديك شدن به خدا = شبيه شدن به خدا با كسب صفاتش
ببخشید مطلب طولانی شد لطفا نظر بدین و به امید تعاملات سازنده