سربازیم داره تموم میشه حال حوصله زندگی ندارم..افسرده و داغونم..کمکم کنید....

سلام.....
انقد حالم بده دوباره اومدم..

بابت پستهای قبلیم که بعضیارو رنجونده عذر میخام باور کنید فشارهای عصبی و زندگی باعث میشه از کوره دربرم.:(معذرت میخام...



الان حدود 25 روز از خدمنم مونده.....

خب الان نیاز ب مشاوره شغلی هم ب قبلیا اضافه شد..ماشاالله مشکله که میباره...:54:


انقد فکرم مشغوله..اصلن یادم نبود قبلا تو همدردی انقد تاپیک داشتم الان که بعد چند ماه اومدم مرور کردمشون..


از کجا شرو کنم...

خب من الان اصلن امید ب زندگی ندارم....حوصلشم ندارم...

چیکار کنم....پول مشاوره هم ندارم..پس اول باید کار کنم..اما لکنت و وسواسم واقعن مانع میشن..
از چند جایی پیشنهاد دارم..اخه خیلی از اطرافیان دنبال کار هستم...


ی اشنا پیدا شده تو شرکت اکتیو..میگه اگه بخام میبره تو کار ویزیتور برای اکنیو..

خب برای ویزیتور بودن ادم باید همش فک بزنه..حرف بزنه..اما من لکنت دارم..استرس دارم شدییییییییییییییییییییییی ییییییییید.....

دوستم ارایشگره اونو میگفت یاد بگیرم..اینم وسواس دارم.....چنتایی کار سراغ دارم اما همینجوری جور در نمیاد با مشکلاتم...نه میشه برم کار کنم بعد برم مشاوره نه میشه اول مشکلاتمو حل نه...کم کنم بعد کار کنم....


بن بست کامل هستم...


الان فرض کنیم 25 روزم تموم شد اومدم خونه...لکنت و وسواس دارم..کارگاه خودمون نمیتونم برم بخاطر وسواس.....کارهای دیگه هم بازم وسواسو لکنتم نمیذاره..از طرفی نیاز شدید ب پول هم برای مشاوره و هم برای زندگی روزمرم دارم...:302::302:

چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




لطفا" نبندید تاپیکو....:72::72::72::72:

سلام علی آقا


چطوری ؟

http://www.hamdardi.net/imgup/597835671b10a78496.jpg




جواب این بچه ی طفل معصوم را مثبت بده

ممنون .:72:

سلام علی اقا خوبید؟
یادگذشته میفتم یاد چتباکس یادهمیاری
امروز رفتم مصاحبه دکترا ازم پرسیدغیراز کارای پژوهشی کاردیگم میکنی؟گفتم شطرنج مقام دارم
گف پس توزمینه فکری مارو مات میکنی
پس همیشه توم چیزی داری ارزشمنده که مانداریم
ازنظرعلمی جلوشون لکنت گرفتم خخخ
خداکمکت میکنه من میدونم دیدی منم کمک کرد؟یادته چقد ناله زاری میکردم خودت دلت برام میسوخت من این روزارو نمیدیدم
خداخیلی دوسمون داره
خواهش میکنم ازته قلبت باور کن اگه بخوای میشه

سلام...باغبان عزیز داغوووووووووووووووونم....

شما چطوری روزگارتون چطوره؟؟؟؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ


سلام خانم س....... ممنون من که خوب نیسنم شما خوبی چ خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟

اره یادش بخیر..همیاری الان خیلی داغون شده...حیف:(

مصاحبه چی چی؟

خب شما لکنت نداری بعضا" تحت شرایطی دچارش میشید ولی چون من دارم..بیشتر استرس دارم..درسته اصن شاید برای مخاطبم مهم نباشه و اهمیت نده ب لکنت ولی منی که لکنتدارم فکرم اینجوریه..اینجوریه که دقت میکنم گیر نکنم..و بیشتر لکنت میکنم..اما شما فرق دارید وچون لکنت ندارید راحتترید و اگرم دچارش شدید تاثیر چندانی روی حرف و کارتون نداره

دنبال ادمی هستم درباره خدا بجث کنیم و ثابت کنم که دوسم نداره..پایه ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟ب ایمیل پیام بزن.....راستی درباره خودتونم باید حرف بزنیم...اگه دوست داشتی اینجا بگو و یا ایمیل بده..الان چیکار میکنی...چ خبرا..دیگ چتباکس نیست و از خیلیا بی خبریم....

راستی شطرنج منم بلدم علاقه هم داشتم ..لعنت ب لکت و وسواس که انقد مغزم پره دیگه نشد بازی کنم..خیلی وقته بازی نکردم..دوس دارم اما دیگه نمیتونم...:315:

من از خیلی چیزا محروم شدم کاش از نفس کشیدنم محروم میشدم راحت میشدم...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط **ali**

سلام...باغبان عزیز داغوووووووووووووووونم....

شما چطوری روزگارتون چطوره؟؟؟؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ

---

سلام عزیز دل من



من فوق العاده ام .



این جوری باید جواب بدی .:72:


http://www.hamdardi.net/imgup/597835671b10a78496.jpg

............


چرا ؟


این بچه را ببین ، اگر ناراحت باشی می دم بخورتت .

چون خیلی گشنشه

سلام

وقتی به صدای قلبمون گوش بدیم - و به اون باور داشته باشیم - اون روز می تونیم آزاد باشیم !

صدای قلب را در صورتی می شنویم که قبول کنیم!

هر چی هستیم - هر شکلی هستیم و ...... قبول کنیم و به خداوند بگیم : ممنون .

ممنون بابت همه چیز - چیزهای که دارم و چیزهای که به نظر مردم ندارم !

به این میگن رهایی !!

وقتی اتفاقات زندگی را قبول کنیم - اون روز می تونیم زیبایی های بیشتری ببینیم !

ولی اگر همش دنبال مقصر بگردیم - شاید فقط در قفس خودمون و به اندازه شعاع خودمون پرواز کنیم - و این به معنی آزادگی نیست !!


وقتی به این مهم برسیم - قلب معنای قلب پیدا می کنه - میشه منبعی از انرژی - میشه انگیزه ای برای تلاش و کوشش !!


موافقی خودت را رها کنی ؟

یا دوست داری بدم اون بچهه بخوردت ؟


.........................

وقتی خودت را رها کنی - می تونی موفق بشی در همه چیز !

چون معنای موفقعیت برا تو معنای دیگری دارد !


وقتی رها شدیم ، باید :
اون روز توکل کنیم و برای برطرف کردن مشکلات تلاش کنیم ( مثلا پیش روانشناس و ......) بریم .


روزی که تونستی " چرا ؟ " را به "چگونه؟ " تبدیل کنی و به نتیجه " چگونه " وابسته نشی !!

همیشه شاد خواهی بود .


مثال :

به قول یه بنده خدایی :

چرا من لکنت زبان دارم؟ غلط

چگونه می توانم این را بهبود و درمان کنم درست

کی شود لبخند تو را بینم ، تو یارا

کی شود بر دل خسته باغبان ، سازی ، تو یارا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

سلام عزیز دل من



من فوق العاده ام .



این جوری باید جواب بدی .:72:

---

خب وقتی نیسم چطو بگم خوبم..



من با خدا مشکل دارم...اعتقادات خاصی دارم ازین که منو همش عذاب میده ازش دلگیرم..و توکل اینا برم معنی خاصی نداره...


رهایی چطوری؟؟؟؟؟؟مغزم کار نمیکنه نمیدونم چیکار کنم...اگه وقت داشتی سری ب اینجا بزن.....
http://www.hamdardi.net/thread-39050.html


منتظر راهنماییهاتونم...لطفا"

سلام

علت های وسواس:

عوامل پسیکولوژیک

عوامل بیولوژیک

علت های وسواس اینا هست، لکنت هم دلایل زیادی داره، در مورد شما ممکنه وسواس ک درمان بشه لکنت هم کمتر بشه با ازبین بره،

لکنت و یا وسواس مانع فعالیت اجتماعی و کاریابی و اشتغال و ازدواج و ...نیست.

سربازی هم داره تموم میشه و همچنان شما مراجعه نکردین! از تسهیلات و بیمه می تونستید استفاده کنید . شنیدم سربازها یه حقوق مختصری دارن، هزینه یک جلسه مراجعه حضوری رو حداقل می تونستید پرداخت کنید.

به محض اینکه اولین قدم رو برداری، مسائل و مشکلاتت کم تر و کم تر خواهد شد. خدا رو هم ازش متنفر بشی، فرقی نداره در جهت بهبودت، ولی ممکنه یه مسئله جدید برات ایجاد بشه.
انتخاب با خودت هست، هدفت رو از ایجاد این تاپیک مشخص کن : درمان یا سایر موارد.

موفق باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط من می دونم

سلام

علت های وسواس:

عوامل پسیکولوژیک

عوامل بیولوژیک

علت های وسواس اینا هست، لکنت هم دلایل زیادی داره، در مورد شما ممکنه وسواس ک درمان بشه لکنت هم کمتر بشه با ازبین بره،

لکنت و یا وسواس مانع فعالیت اجتماعی و کاریابی و اشتغال و ازدواج و ...نیست.

سربازی هم داره تموم میشه و همچنان شما مراجعه نکردین! از تسهیلات و بیمه می تونستید استفاده کنید . شنیدم سربازها یه حقوق مختصری دارن، هزینه یک جلسه مراجعه حضوری رو حداقل می تونستید پرداخت کنید.

به محض اینکه اولین قدم رو برداری، مسائل و مشکلاتت کم تر و کم تر خواهد شد. خدا رو هم ازش متنفر بشی، فرقی نداره در جهت بهبودت، ولی ممکنه یه مسئله جدید برات ایجاد بشه.
انتخاب با خودت هست، هدفت رو از ایجاد این تاپیک مشخص کن : درمان یا سایر موارد.

موفق باشید.

---

سلام.....

رده ی خدمتی من جوری بود که وقت ازاد مطمعنی نداشتم..

دوما چون بابامم میگفت بیا کارگاه ومن نمیرفتم (چراش دیگه مشخصه)دعوامون شد اساااااسی گفت پس نمیای پول هم نخا..منم نخاستم..الان از عید ب بعد با حقوق ناچیز سربازی میگذرونم..اواخر هم ی مبلغی از یکی قرض کردم..من با خونوادم جور نیستم..یجورایی همین رفتاراشون که وسواسمو بیشتر کرده یا اینکه اهمیت ندادن منو ازشون سرد کرده خیلی زیاد...

پس نمیشد باحقوق سربازی برم دکتر..چون خرج روزمرم هم با اون نمبشد گذروند چ برسه به درمان و .....


من یبار رفتم کلینیک خاستم هزینه و شرایط رو بپرسم..3تا دختربودن..با دوتاشون حرف میزدم..انقد زول زدن تو چشام لکنت گرفتم بمحض اینکه سر حرف یجایی قط شد زدم بیرون...من دیگه میترسم برم...:(


خب اگه هدفمو انتخاب نکنم تاپیک بسته میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هدفم اینه که بیام اینجا هم بهم امید بده راهنمایی دوستان و هم راهکاری برای اینکه چجوری بتونم برم مشاوره حضوری......کلا هدفم بسوی درمانه......اما مطمعنا" هرکی مشکلی داره دلش دردل هم میخاد..اینو هیشکی نمیتونه انکار کنه..

راستی میگید لکنت و سواس مانع فعالیت های اجنماعی و .. نیس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟

پس چرابرای من مانع هست؟..واقعن خیلی برام تعجب اوره من واضح نوضیح میدم شرایطمو اونوقت باز حرف خودتونو میزنید خب اگه مانع نبود من الان چرا تاپیک زدم و این همه هم وقت دوستان رو میگیرم؟"؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟� �؟؟؟؟؟؟؟


همگی میگید تصیر منه نخاستم خوب بشم تقصیر منه از لکنت میترسم..مقصر منم خودمو محدود کردم..

ولی اخه چرا؟؟؟؟

اینجا روانشناسی دکتری چیزی نداره بیاد حرف منو تایید کنه..وقنی کسی وسواس داره محدود میشه خودبخود..دست من نیس که اخه.....کسی که وسواس یا لکنت نداشته نمیتونه درک کنه چی میگم.....
:47:


من الان بن بستم راهکار بدید لطفا"


:72::72::72::72:

شما یه جور میگید پول ندارید که انگار روانشناس از هر مراجع یک میلیارد پول اونم نقد میگیره! نه برادر من... من می تونم با خانواده تون هم صحبت کنم راضی شون کنم بهتون کمک کنن به لحاظ مالی. کلا یک جلسه بیشتر از هشتاد تومن نمیشه! اینم بگم که فاصله جلسات زیاد هست. اینجوری نیست که مثلا در طول یک هفته هر روز مراجعه کنید! روان پزشک تازه اگه دولتی تشریف ببرید ارزون هست. بنده چند عدد از دوستانم روانشناس ارتش هستند. هر ارگانی خودش داره روانشناس ، از سرباز هم پول نمیگیرن. بیمه هستید.
در مورد لکنت و وسواس اگر زمان پر کردن فرم می نوشتید که این موارد رو داربد یه سری تخفیفات شامل حالت میشده. در هر صورت اگر اینقدر شدید و حاد بوده مسئله تون در سربازی اطرافیان متوجه میشدن. پس اینکه میگم مانع نیست برای همین مسئله هست. اگه مانع بود معاف بودین. :-)

الان دقیقا نمیدونم حقوق سربازی چقدره، ولی از پنجاه تومن بیشتره. در شهرهای مختلف هم قیمت ها متفاوته. می ت‌ونستید مراجعه کنید.

در مورد برخورد اون آدمایی که باعث شدن لکنت بگیرید، همون کلینیکی که رفتید... قرار نیست شما به اونا و طرز فکرشون توجه کنید! اون منشی دکتر رو ازش سوال میکردین، اوم موظف هست جواب شما رو بده اگه هم بی ادبی کرد میتونی به دکتر بگی! بقیه هم اصلا مهم نیست چی فکر کنن! پس یه بار دیگه امتحان کنید... اینبار با انگیزه بیشتر.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط **ali**

من با خدا مشکل دارم...اعتقادات خاصی دارم ازین که منو همش عذاب میده ازش دلگیرم..و توکل اینا برم معنی خاصی نداره...


رهایی چطوری؟؟؟؟؟؟مغزم کار نمیکنه نمیدونم چیکار کنم...اگه وقت داشتی سری ب اینجا بزن.....
http://www.hamdardi.net/thread-39050.html


منتظر راهنماییهاتونم...لطفا"

---

..................................



سلام

با خداوند چه مشکلی داری ؟

عدالت خدا را تو چی میبینی ؟

چرا فکر میکنی خدا داره ما را عذاب میده ؟


به نظرت چرا این شخص این قدر موفقه ؟

دو تا لیسانس داره - مربی روحیه در جهان !

سالانه برای هزاران نفر سخرانی میکنه

متاهل هم هست

http://www.hamdardi.net/imgup/5978355e01d78dd4a5.jpg


رهایی یعنی خودت و اتفاقات را قبول کنی و از خداوند تشکر کنی !!

گذشته خودمان را ببخشیم و تلاش کنیم از زمان حال درست استفاده کنیم !!

اگر به این مهم برسیم به جاهای خوب میرسیم !

اون موقع صدای قلبتو می شنوی - چون دنبال مقصر نمی گردی !!

اون موقع تلاش میکنی برای بهبود و موفقعیت بیشتر ( فارغ از نتیجه )

....................

خانم من می دونم نکات خوبی فرمودند

نظرت چیه ؟:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط من می دونم

شما یه جور میگید پول ندارید که انگار روانشناس از هر مراجع یک میلیارد پول اونم نقد میگیره! نه برادر من... من می تونم با خانواده تون هم صحبت کنم راضی شون کنم بهتون کمک کنن به لحاظ مالی. کلا یک جلسه بیشتر از هشتاد تومن نمیشه! اینم بگم که فاصله جلسات زیاد هست. اینجوری نیست که مثلا در طول یک هفته هر روز مراجعه کنید! روان پزشک تازه اگه دولتی تشریف ببرید ارزون هست. بنده چند عدد از دوستانم روانشناس ارتش هستند. هر ارگانی خودش داره روانشناس ، از سرباز هم پول نمیگیرن. بیمه هستید.
در مورد لکنت و وسواس اگر زمان پر کردن فرم می نوشتید که این موارد رو داربد یه سری تخفیفات شامل حالت میشده. در هر صورت اگر اینقدر شدید و حاد بوده مسئله تون در سربازی اطرافیان متوجه میشدن. پس اینکه میگم مانع نیست برای همین مسئله هست. اگه مانع بود معاف بودین. :-)

الان دقیقا نمیدونم حقوق سربازی چقدره، ولی از پنجاه تومن بیشتره. در شهرهای مختلف هم قیمت ها متفاوته. می ت‌ونستید مراجعه کنید.

در مورد برخورد اون آدمایی که باعث شدن لکنت بگیرید، همون کلینیکی که رفتید... قرار نیست شما به اونا و طرز فکرشون توجه کنید! اون منشی دکتر رو ازش سوال میکردین، اوم موظف هست جواب شما رو بده اگه هم بی ادبی کرد میتونی به دکتر بگی! بقیه هم اصلا مهم نیست چی فکر کنن! پس یه بار دیگه امتحان کنید... اینبار با انگیزه بیشتر.

---

وقتی میگم ندارم ینی ندارم..بیکار ننشستم که الکی یچیزایی بنویسم...

اره پرسیدم هزینشو تو همون جایی که میگم رفتم و...

حدود 45 یا 50 تومن بود اما اینم ندارم..شما ب چی میگین نداشتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟


حقوق الان من حدود 68 65 تومنه.....ینی برای هر روزم حدود 2هزار تومن..شما باشی میتونی بری مشاوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


من میگم هیچ پولی از بابام نمیگیرم. و فقط حقوق سربازیمه..با یکمی قرض..اونوقت شما میگی حقوق 1 ماهمو خرج مشاور میکردم...جان من یکم فکر کنید
بنظر من همش میخایید دعوام کنید و همه تقصیرارو رو من میبینید....
چرااااااشو نمیتونم بفهمم...

تو فرم هم خودم ننوشتم چون گفتم شاید معاف بشم ولی نمیخاستم..چرا؟
چون انقد بدبختی کشیدم پناه میبردم به سربازی

اگه معاف میشدم ب خونوام ب اشناها میگفتم براچی معاف شدم؟لکنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟سخته خب برای من.....

اینفد وقت میذارید ی ذره هم شرایطو از دید من نگاه کنید...

من اگ کار پیدا کنم میرم روانشناس اما خب الان خیلی ناامیدم..موندم چیکار کنم....

من تو سپاهم..این هفنته میام مرخصی پایان دوره..چیکارکنم..از بیمه چجوری استفاده کنم...باید برم بیمارستان مخصوص سپاه؟یاهمین کلینیکها رایگانه برا سربازا؟


اها راستی متوجه که خب میشن همش شک میکنن و نگاهشون ب دهنمه ...ولی خب ب روشون نمیارن البته گاها کنایه میزنن.....

و اینکه خیلی جاها همش کلک زدم تا مجبور نشم حرف بزنم که ضایع بشم..مطمعن باشین اینا هس ولی خب چون نمیخام سرتونو درد بیارم دیگه اینارو نگفته بودم..حالا که شما گفتی منم مطرح کردم و الا خیلی جاها خیلی فشار روحی تحمل کردم......:(

شاید زیاد مانع تشده اما خب تو روحیم تاثیر داشته.....باووووووووووووور کنید وقتی لکنت میکنم حالم از زندگی بهم میخوره..همش ناراحتم....


اح

بیشتر لکنتم با کادری هاس تو خدمت..
چون بین سرباز شرایط خدمتی من از همشون بالاتر و بهتره اعتماد ب نفسم بینشون بالاس..و باعث میشه با قدرت بالا و خوب حرف بزنم......


باز مرسی که هستید:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

..................................



سلام

با خداوند چه مشکلی داری ؟

عدالت خدا را تو چی میبینی ؟

چرا فکر میکنی خدا داره ما را عذاب میده ؟


به نظرت چرا این شخص این قدر موفقه ؟

دو تا لیسانس داره - مربی روحیه در جهان !

سالانه برای هزاران نفر سخرانی میکنه

متاهل هم هست

http://www.hamdardi.net/imgup/5978355e01d78dd4a5.jpg


رهایی یعنی خودت و اتفاقات را قبول کنی و از خداوند تشکر کنی !!

گذشته خودمان را ببخشیم و تلاش کنیم از زمان حال درست استفاده کنیم !!

اگر به این مهم برسیم به جاهای خوب میرسیم !

اون موقع صدای قلبتو می شنوی - چون دنبال مقصر نمی گردی !!

اون موقع تلاش میکنی برای بهبود و موفقعیت بیشتر ( فارغ از نتیجه )

....................

خانم من می دونم نکات خوبی فرمودند

نظرت چیه ؟:72:

---

این اقا رو ببین.... این کجا و من کجا:(((((((((((((((((((((((((((((((((


ایشون ب کجا ها رسیدن ومن کجاها غرقم...خدا ب این کمک کرده ب من نه...دست پانداره عوضش قدرتهای دیگ داره....

من لکنت دارم میشد خوانواده ای داشتم با درک بالا شرایط مالی خوب تا ب روانشناس مراجعه کنم..وسواس دارم میشد همچنین.....


ایشون تونستن من نمیتونم..میخام بتونم که اومدم اینجا..اما چجوری نمیدووووووووووونم



من قاطی کردم..نمیدونم کجام باید چ کنم....متوجه هستید..؟

سلام علی آقا ی گل

شب یلدای خوبی داشته باشی عزیز


شما برای استفاده از بیمه خدمت سربازی - باید برید ببینید یگان شما ( پادگان شما ) با کدوم کلینیک قرار داد داره ( راحت میتونی آدرس را در بیاری - مشخصه )

و رایگان انجام بدی کار را . ( همین فردا برو )

........................

عزیز دل من آخه چرا سخت میگیری قضیه رو !

باید با پدر بزرگوارت با سیاست رفتار کنی ! - شما هم پسر ایشون هستید - دشمن هم نیستید که خدایی نکرده !

اگر هم مشکلی باشه ان شالله سو ء تفاهم هست ! ( نظر مخالف )

باید کلمه "" من "" حط بخوره به جاش کلمه " ما " جایگزین بشه

خانواده هم همینه !!

...............................

با این بهانه ها ، من ِ باغبان را نمی تونی سرگرم شب یلدا کنی !!


..........................................


در مورد پست بالا :

ایشون وقتی بچه بود می خواست خود کشی کنه !

تو مصاحبش می گفت اگر یه نفر دیگه منو مسخره کنه خودم را میکشم !

یه ماشینی میزنه کنار بهش میگه تو میتونی برا انسانها مفید باشی !

اون روز تصمیم میگیره تا موقعی که زنده ست به انسانها روحیه بده !!



لکنت زبان چیز مهمی نیست که !!
تازه درمان هم میشه !!

ناشکری نکن علی آقا !!

خداییش بدون دست و پا خیلی سخته !!


دوست ندارم یه نسخه ای بهت بدم فقط امروز را راحت باشی !!

دوست دارم با کمک هم به هم کمک کنیم تا ابد آزاد باشیم - با تمام اتفاق های رندگیمون !!


برای این کار باید خودمون را قبول کنیم !! - طلبکار نباشیم - از خدا ممنون باشیم !!

سپس دنبال درمان بریم - و به نتیجه وابسته نشیم !!

این حرف ها که دارم به شما می زنم - می دونم چون میتونی !!

...................................

خیلی هستند تو زندگی همه چی دارنند ( به نظر خودشون ) ولی شاد نیستند !


خداوند به همه کمک میکنه ، ولی ما انسانها ....؟؟؟!!!

موفق باشی .:72:

سلام صبح بخیر علی اقا

پست ها را خوندم چیزایی که که دستگیرم شد براتون میگم

مشکل شما اونقدر بزرگ نیست که این جوری جلوه دادین به نظرم گیر اصلی شما در نداشتن اعتماد به نفسه

شما چرا گییییییر دادی به صحبت کردن از ابزارات کمک بگیر شغل فنی داشتن بزرگترین کمکه برا شما من خانواده ای میشناسم که پسرشون

چشماش چپ بود درساش ضعیف بود هوش انچنانی نداشت درسشو تا کلاس 5 ادامه داد در حدی که بتونه بنویسه و بخونه از سن 11 سالگی شروع

کرد به شاگردی برا گارگاه مکانیکی الان خدارو شکر صاحب خانواده و فرزند شده با وضع مالی خوب هیچ کس باورش نمیشد که این اقا از پس خودش بر

بیاد ولی همت کرد استین بالا زد به خودش ایه یاس نداد

نمی خای در کارگاه پدر کار کنی دوست داری روی پای خودت بایستی چه بهتر پس بسم ا... بگو از شاگردی در کار فنی که علاقه داری شروع کن هر

روز که کار جدید یاد بگیری اعتماد به نفست بیشتر میشه یا در ارایشگاهی که گفتین خلاصه قدم اول را بردار با توکل بر خدای بزرگ اون وقت میبینی

مشکل لکنت زبانت زودتر بهبود پیدا میکنه

همسایه ما کر ولال هست شرایط درس خوندنم نداشت ولی رفتش جوشکاری یاد گرفت الان خودش کار گاه داره موفقم هست

آقایون محکم تراز این حرفا هستن خداوند قدرت زور بازو را در دستانشون قرار داده پس از این موهبت استفاده کن

موفق باشین

سلام به علی اقای عزیز.. من دست و شکسته نوشته هاتونو خوندم.. و چیزی که به نظرم اومدو براتون مینویسم..
اولا به سلامتی سربازیتون تموم میشه و میتونین در یه جائی مشغول بشین.. و فرق نمیکنه کجا باشه.. بخاطر لکنتتون سراغ کار فنی برین مثلا نجاری که توش برا خودش هم تفریحه و نشاط بخش و هم که سر ماه یه حقوقی میگیرین و هم اینکه میتونین برین پیش مشاور..هزینه مشاورم میتونین با همون حقوق بدین..
دوما انقد رو وسواستون تمرکز نکنید که تبدیل بشه به اضطراب که بشین مثله من..
سوما لکنت داشتن چیزی نیست که بخواد شمارو زمین گیر کنه و نرین سراغه هیچ کار دیگه ای.. ابتدا از یه کار فنی و صنعتی اگه علاقه دارین شروع کنین..در کنارش هم چشم و گوشتون باز باشه تا اگه کار بهتری گیر اوردین برین سراغه اون..
من خودم فردای روزی که سربازیم تموم شد رفتم پیش برادرم بازار فروشندگی..علاقه زیادی نداشتم و حقوق ناچیزی میداد..ولی خب باید از یه جائی شروع میکردم.. سپس چن تا کار عوض کردم و آخر سر مغازه باز کردم..اونم با پشت کار و جدیت ادامه میدم..

اگه به خاطر لکنت نمیری سر کار ، اینو گوش کن:

یه همکلاسی داشتیم زمان کارشناسی، ایشون cp یا فلج مغزی داشتن، فلج مغزی هم در حرکت مشکل داره و هم تکلم و سایر موارد. ایشون مشاوره می خوندن،درسشون هم خیلی بهتر از بقیه بود. لکنت یه کم مشکل ایجاد میکنه، ولی cp مشکلاتش مخصوصا در زمینه تکلم اصلا قابل مقایسه با لکنت نیست! لکنت درمان پذیر هست و به قول پزشک ها پراگنوزش خوبه، ولی cp نه. فلج مغزی مانع درس خوندن اونم در یک دانشگاه دولتی نشد، پس وسواس و لکنت هم مانع کار کردن و کسب درآمد نمیشه.

حالا که پول نداری، برو کار کن بعد مراجعه کن. مثلا در آرایشگاه دوستتون می تونید مشغول به کار بشید، باهاش طی کنید که یه مقدار از دستمزد تون رو پیشاپیش بده . مثلا هشتاد تومن بده، شما یک جلسه تشریف ببرید.

سلام از همگی ممنونم...


جوادیان چطور؟شما هم وسواس دارید؟؟

باغبان شعر گونه ننویس من متوجه نمیشم.....


نه هلنا بزرگه شایدم نیس ولی خب اینجور که من میبینم بخدا بزرگه..کل زنگیمو داغون کرده اخه چطو بزرگ نیس...

میدونم"خب گفتم که ارایشگری هم مزاجم نمیکشه...وسواس داااااااااااااااااااااااا ااارم..:97:

ببینید مثلا من وقتی ی کاغذ ستمالی رو زمین باشه حس وسواسم گل میکنه...دییگه نمیتونم بیشتر توضیح بدم انگار چیزی که داخلشه حتمن بهم میخوره..یا حس میکنم دستم بهش برخوردی کرده..حالا فک کنید ادم دستشو ب وسایلش میزنه گوشی و ... تا برسم جایی که بتونم بشورم..دیگ کار از کار گذشته...

یا مثلا با عرض معذرت "میرم دستشویی همش زوم کردم نکنه چکه ابی باشه رو پام..دستم(ساعد) عادت های اینگونه دارم...

نمیتونم ب قاشق کسی که باهاش غذا خورده دست بزنم...

وقتی دارم دست صورتمو میشورم همش فکر میکنم نکنه ابی چکه کنه رو لباسم..رو صورتم و...

واقعن زنگی مزخرفی دارم...

وقتی با یکی دست میدم میگم نکنه دستم رفت تو دهنش..

چیکار کنم همش زوم کردم رو اندامهای مردم که کجا میخورم کجا نه..چی تمیزه چی ن...




فک نکنم با روانشناس و دارو هم من خوب بشم..:(

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

شما برای استفاده از بیمه خدمت سربازی - باید برید ببینید یگان شما ( پادگان شما ) با کدوم کلینیک قرار داد داره ( راحت میتونی آدرس را در بیاری - مشخصه )

و رایگان انجام بدی کار را . ( همین فردا برو )

........................

---

سلام

آدرس بیمارستان یا کلینیک را پیدا کردی ؟

قرار بود بری ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باغبان

سلام

آدرس بیمارستان یا کلینیک را پیدا کردی ؟

قرار بود بری ؟

---

نه نرفتم:(

وقت نکردم

یکیشو میدونم کدوم بیمارستانه...ولی نمیدونم توش مشاوره هم هست یا نه...

ب نظرتون همین کلینیکهای راونشناسی و مشاوره با نیروهای مسلح قرارداد دارن؟؟؟

سلام عزیز..اینهمه از موفقیتم نوشتم و راه نشون دادم ..از بینشون وسواسمو پرسیدی؟؟:58:

عجب ماها فقط منفی همه چیزو میبینم.. من وسواسم اونجوری نیست..وسواس من فکریه.. راه حل هائی رو که دوستان گفتن همشون خوبه..عکس اون آقای معلولی رو هم که باغبان عزیز گذاشتن صحه میذاره بر تمام فکرهای منفیت..
فعلا تازه داری سربازی رو تموم میکنی و سن زیادی نداری و وقت کافی برا پیشرفت زیاد داری..اما البته به هیچ وجه نباید وقتتو تلف کنی.. همونطور که قبلا نوشتم از یه جائی باید شروع کنی و اونم کار صنعتی باشه که ربطی به حرف زدن نداره..
سرت که گرم شد و یواش یواش حقوق گرفتی..هم میری پیش روانشناس و درمان میشی و هم از اینکه کار میکنی حرفه یاد میگیری و برا اینده برنامه ریزی میکنی..
تو یگانتونم هم که حتما روانشناس هس..

سلام سرباز گرامی ، ایشاا... که خوش و خرم باشی .منم برادرم سربازه .دوماه دیگه سربازیش تموم میشه و به احتمال قوی الان اکثر این فکرارو اونم داره و گاهی هم میگه .
میدونم سخته لکنت داشتن و سخت تر از اون وسواس اونم برای یه مرد.میدونم که الان فکر اینکه بعد سربازی چیکار کنی داره مغزتو میخوره .اما ....
خودت باید به خودت کمک کنی .از تو حرکت از خدا هم برکت .به خدا شک نکن .خودت شروع کن .به نکات مثبت زندگیت فک کن .دعا کن .نماز بخون .از خدا هم بخواه کمکت کنه .
اینکه به اینترنت دسترسی داری خیلی عالیه ازش استفاده کن .توی همین سایت مقالات مرتبط با بالا بردن اعتماد به نفس رو بخون .روش هاش رو عملی کن .در مورد وسواس هم همینطور اینا تا حدودی بهت کمک میکنن.وقتی هم که داشتی و تونستی برو مشاوره و کامل برطرفش کن هم لکنت و هم وسواستو .سرچ کن در مورد کارایی که میتونی بعدسربازی انجام بدی اطلاعات بدست بیار .ایشاا... که موفق باشی .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوادیان

سلام عزیز..اینهمه از موفقیتم نوشتم و راه نشون دادم ..از بینشون وسواسمو پرسیدی؟؟:58:

عجب ماها فقط منفی همه چیزو میبینم.. من وسواسم اونجوری نیست..وسواس من فکریه.. راه حل هائی رو که دوستان گفتن همشون خوبه..عکس اون آقای معلولی رو هم که باغبان عزیز گذاشتن صحه میذاره بر تمام فکرهای منفیت..
فعلا تازه داری سربازی رو تموم میکنی و سن زیادی نداری و وقت کافی برا پیشرفت زیاد داری..اما البته به هیچ وجه نباید وقتتو تلف کنی.. همونطور که قبلا نوشتم از یه جائی باید شروع کنی و اونم کار صنعتی باشه که ربطی به حرف زدن نداره..
سرت که گرم شد و یواش یواش حقوق گرفتی..هم میری پیش روانشناس و درمان میشی و هم از اینکه کار میکنی حرفه یاد میگیری و برا اینده برنامه ریزی میکنی..
تو یگانتونم هم که حتما روانشناس هس..

---

خداییش اصن یادم نیس چیا نوشتی فقط اینو دیدم بذار برگردم دوباره بخونم....

کار صنعتی مثلا چی؟منم خودم صنعت دارم کفاشی..اما خاک تو سرم..با این شرایط احح...


یکی از اشناها که میگفتم تو شرکت اکتیوه احتمالش زیاده وقنی پایان خدمتم اومد برم اونجا ویزیتور بشم..که خب اینم نیاز شدید ب حرف و چونه زدن داره...

-

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fariba293

سلام سرباز گرامی ، ایشاا... که خوش و خرم باشی .منم برادرم سربازه .دوماه دیگه سربازیش تموم میشه و به احتمال قوی الان اکثر این فکرارو اونم داره و گاهی هم میگه .
میدونم سخته لکنت داشتن و سخت تر از اون وسواس اونم برای یه مرد.میدونم که الان فکر اینکه بعد سربازی چیکار کنی داره مغزتو میخوره .اما ....
خودت باید به خودت کمک کنی .از تو حرکت از خدا هم برکت .به خدا شک نکن .خودت شروع کن .به نکات مثبت زندگیت فک کن .دعا کن .نماز بخون .از خدا هم بخواه کمکت کنه .
اینکه به اینترنت دسترسی داری خیلی عالیه ازش استفاده کن .توی همین سایت مقالات مرتبط با بالا بردن اعتماد به نفس رو بخون .روش هاش رو عملی کن .در مورد وسواس هم همینطور اینا تا حدودی بهت کمک میکنن.وقتی هم که داشتی و تونستی برو مشاوره و کامل برطرفش کن هم لکنت و هم وسواستو .سرچ کن در مورد کارایی که میتونی بعدسربازی انجام بدی اطلاعات بدست بیار .ایشاا... که موفق باشی .

---

سلام فریبا خانم..بسلامتی ایشالله تموم میکنن..بله حتمن داره.....امیدوارم تو چنین موقعیتی باهاش بدرستی رفتار کنین..منظورم افکارش هس..اینکه بعد از حدود2 سال دوباره میخاد ب زندگی عادی برگرده....


عجیبه تو نت هرجا گفتم لکنت زبان همه میدونن چیه اما پس چرا خونواده من نمیدونن..یا میدونن ولی نمیگن...:102:

اعتقادی ب دعا ندارم خدا بخاد مثلا ی کاری رو انجام بده مثلا ی بیماری رو خوب کنه دیگه دعا لازم نیس اگرم بخاد همونجوری زجر بکشه و بمیره بازم دعا اثر نداره...از چیه خدا بخام کمک کنه..اولا خدا انقد بنده های مومن داره که وقتی برام نداره..دوما دلم ازش شکسته ..این همه بدختی چن سال هم روش....سوما نمیتونم طرف خدا برگردم..نمیتونم دست خو.دم نیس..خیلی ازش دلگیرم...اگه این زندگیه من جهمنو بهش ترجیح میدم...

سلام علی اقا

خوبین چرا همش ایه یاس میخونی آخه چراااا یه یا علی بگو تصمیم بگیر از نو شروع کن


اولا خدا انقد بنده های مومن داره که وقتی برام نداره..دوما دلم ازش شکسته ..این همه بدختی چن سال هم روش....سوما نمیتونم طرف خدا برگردم..نمیتونم دست خو.دم نیس..خیلی ازش دلگیرم...اگه این زندگیه من جهمنو بهش ترجیح میدم...

خوبه همیشه پایین تره از خودمون را ببینیم اون وقته که احساس خوشبختی میکنیم من یه بنده خدایی میشناسم که کر ولال بودش توی سوپری کار

میکرد با اشاره و لوازم مورد نیاز مشتری را بهشون می داد تا اینکه به فکر زن گرفتن براش افتادن اره ازدواج کرد با یه خانمی که هیچ مشکلی نداشت

اون خانم دید مغازه نمی صرفه اومد براش کار فنی دست وپا کرد الان توی کار گاه سنگبری کار میکنه یه بچهم داره خونه زندگی نداشت ولی خانم وام گرفت خونه هم خریدن

ولی اهل نماز نبودش خانمش اومد یه کتاب براش تهیه کرد که نماز را توضیح داده بود خلاصه نماز خون شد تو عمرش روزه نگرفته بود ولی بعد از ازدواج
همش انجام میداد

خوبه یکی مشووقت باشه اونم زمانی هست که خودت بخای اراده کنی دست از این کارا برداری محکم باشی همش به خودت پیام مثبت بدی شما

توانایی هایی داری پس حتما دنبال کاری باش که فنی باشه کاری که نیاز کمتری داشته باشه صحبت کنی اون وقته که لکنتت بهتر میشه اعتماد به نفست بیشتر میشه

نمیدونم این داستان را شنیدین که دوتا گدا بودن روبروی هم یکیش اهل چابلوسی دیگری برعکس اون همیشه اون چابلوسه موفق تر بوده یه روز به

اون گدا میگه تو چرا حرفی نمیزنی چابلوسی نمیکنی تا کارت رونق بگیره در مقابل شاه ودرباراش اونم میگه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خره کیه

خلاصه هر روز تکرار میکنه تا به گوش سلطان میرسه و سلطان میاد الماسی را در شکم مرغ بریان پنهون میکنه ومیگه ببرین برای گدایی که مارو قبول

داره از قضا اون اقا از قبلش بخاطر چابلوسیش بو قلمونی خورده بوده و زمانی که براش میارن میگه من که سیرم برا شما از من بخر اون گدام میگه نه

من نمیخام خلاصه میگه نمی خاد پول بدی برا شما اون گدام لقمه اول که میخوره الماس را میبینه وبهش میگه ما که رفتیم ولی همیشه یادت باشه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خره کیه

هر چیزی برا ی هر انسانی پیش میاد اول اینکه یه خیریتی داره ممکنه ناراحت بشیم ولی بعد خیر بودنشو درک میکنیم اگه صبر و حوصله داشته

باشیم خدای بزرگ به اندازه توانایی شما از شما توقع داره
میگن در بین پیغمبران حضرت سلیمان ع از همه دورتر وارد بهشت میشه چون داراییش از همه بیشتر بوده هر چه قدر که داشته باشیم بایستی همان اندازه جواب پس بدیم

برا رفع وسواست سوره یس بخون خیلی موثره اگه هر شب خوندی تقدیم کن به 14 معصوم هم برا وسواست خوبه و میتونی برای گشایش کارت متوسل بشی

موفق باشین

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط **ali**

سلام از همگی ممنونم...


جوادیان چطور؟شما هم وسواس دارید؟؟

باغبان شعر گونه ننویس من متوجه نمیشم.....


نه هلنا بزرگه شایدم نیس ولی خب اینجور که من میبینم بخدا بزرگه..کل زنگیمو داغون کرده اخه چطو بزرگ نیس...

میدونم"خب گفتم که ارایشگری هم مزاجم نمیکشه...وسواس داااااااااااااااااااااااا ااارم..:97:

ببینید مثلا من وقتی ی کاغذ ستمالی رو زمین باشه حس وسواسم گل میکنه...دییگه نمیتونم بیشتر توضیح بدم انگار چیزی که داخلشه حتمن بهم میخوره..یا حس میکنم دستم بهش برخوردی کرده..حالا فک کنید ادم دستشو ب وسایلش میزنه گوشی و ... تا برسم جایی که بتونم بشورم..دیگ کار از کار گذشته...

یا مثلا با عرض معذرت "میرم دستشویی همش زوم کردم نکنه چکه ابی باشه رو پام..دستم(ساعد) عادت های اینگونه دارم...

نمیتونم ب قاشق کسی که باهاش غذا خورده دست بزنم...

وقتی دارم دست صورتمو میشورم همش فکر میکنم نکنه ابی چکه کنه رو لباسم..رو صورتم و...

واقعن زنگی مزخرفی دارم...

وقتی با یکی دست میدم میگم نکنه دستم رفت تو دهنش..

چیکار کنم همش زوم کردم رو اندامهای مردم که کجا میخورم کجا نه..چی تمیزه چی ن...




فک نکنم با روانشناس و دارو هم من خوب بشم..:(

---

من خیلی ها رو میشناسم که وسواس شون درمان کامل شده، خیلی ها هم در حال درمان هستند، درمان نشده ها اونایی هستند که خودشون نمیخان .
اولش درمان دارویی نیاز هست. وگرنه همینجا میشه چندتا روش درمان رو برای شما گذاشت. با مراجعه خوب میشید. مطمئن باشید.

یه درمان همینه که شما در آرایشگاه مثلا مشغول کار بشید، دو مدل درمان هست اکسپوچر تراپی که میتونه تدریجی و منظم باشه یا یکدفعه.

یه درمان مکمل که نیاز هست اصلاح باورهای نادرست شما هست .

اول باید دارو رو دریافت کنید. از راه دور نمیشه دارو تجویز کرد. دارو هم دریافت کردید، چند هفته اول تاثیر رو حس نمیکنید. ولی بعدش شرایط مساعد میشه برای درمان.

لکنت شما علتش باید مشخص بشه و نوعش. اینم باز نیاز به مراجعه داره.

پس زودتر مراجعه کنید، مراکز درمانی تحت پوشش مراجعه کنید. روانپزشک شامل بیمه میشه.

چرااااا باید برای اینکه خوب بشم باید از معصومین کمک بخام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه اونا کین اخه...مومن بودن درستکار بودن درست..ولی من نمیتونم بفهمم چرا باید ازونا کمک بخام...........................

همه چی دست خداس تمامممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممم

جوری میگید انگار هرکی نماز نخونه باید بدبخت بشه..این خیلی ظالمانس اصن

اگه کسی که رابطش با امامان و خدا خوب نیس باید شکنجه بشه بدبخت بشه..پس جایی برای عدالت خدا نییسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس سسسسسسسسسسسسسسسسسس



ی دوستم لکنت داره..شهرستانه البته..فروشندگی میکنه و میگه با حرف زدن با مشتریا لکنتش کمتر شده و هلنا شمام میگی کاری باشه که نیاز نباشه حرف بزنم..من کدومو انتخاب کنم..میبینی واقعن ادم میمونه چیکار کنه..

کار فنی..کار کفاشی که فعلا هیچ..کار فنی دیگه..من الان 22 سالمه برم شاگردی؟؟؟؟؟؟

اگه مثلا کفش بود همه چیزش رو بلدم اون ی چیزی..

اما ی کاری که تاحالا توش کار هم نکردم..باید مثل ی ادم10 12 ساله شاگردی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



من میدونم کو اون خیلیا..معرفی کن از تجربیاتشون استفاده کنم.....:(


خب من الان از کجا شرو کنم...

بخدا تو این سالهای زندگینم انقد عذاب کشیدم اعصابم خیلی خورده زودی عصبی میشم..حوصله هیچی ندارم..میترسم برم دنبال درمان نصفه ولش کنم...میترسممممممم


از کجا شرو کنم....

کار یا درمان لکنت یا وسواس کدوم و چجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی ی موردی پیش میاد بهم میریزم..الان از همون وقتامه......


من ی مشکل دیگه دارم دستام عرق میکنن این وسواسمو بدتر میکنه...ای خدا

خیلی بی حصله شدم همه فکرذکرم وسواسه و لکنت...


خستمممممممممممممممممممممم ممممممممممممممم:302::302:

- - - Updated - - -

راستی اینکه میگید یکی معلوله موفق شد یکی کر لال بود اونجوری شد یکی لکنت داشت تونست فلان کارو بکنه من باور ندارم..خب اونا تونستن و خداااا کمک کرده من نمیتونم و خدا هم همش میخاد منو عذاب بده....

من نمیتونم..اما چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااا


چرا ب اینجا رسیدم...حیف ...خ ناراحتم...

سلام علی آقا...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط **ali**

راستی اینکه میگید یکی معلوله موفق شد یکی کر لال بود اونجوری شد یکی لکنت داشت تونست فلان کارو بکنه من باور ندارم..خب اونا تونستن و خداااا کمک کرده من نمیتونم و خدا هم همش میخاد منو عذاب بده....

من نمیتونم..اما چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااا

---

ببنید قدرت اندیشه و افکار اون معلول( از هر نوعی) چقدر نقص سلامتیش رو پوشش داده و اون رو ارزشمند کرده....




( اینطور که بنظر میرسه چاره اندیشی و پیگیری برای درمان وسواس ضروری تر از لکنت هست)




شماهم مثل بقیه آدم های دیگه یک سری توانایی ها و استعدادهایی دارین منتها یک سری اندیشه ها و عادت های غلط و اشتباه مانع انجام یا به ثمر رسیدن اونها میشه...

اگه نظر من رو بخواید میگم اول شما اون افکار و اندیشه ها و باورهای غلط و عادت های اشتباه رو شناسایی و سپس اصلاح و تغییر بدین ....
بنظرم شما اراده خوبی دارین ولی تریدها و دوراهی های ناشی از ترس و اضطراب تصمیم گیری شما رو به تاخیرهای طولانی مدت میندازه و هر چیزی زمان خودش مهم و موثر هست ....



* پس قدم اول شناسایی افکار و عادت های غلط و اشتباه روزانه ...

- یک سری بدهای خوشایند از سر راحت طلبی که دست و پای مارو بسته برای پیمودن راه موفقیت ...
از اون دست و پاگیرها خلاص شدن با روش مناسب قدم بعدی هست

اگر تمرکز اراده و زمان کافی بذارید در دو روز میتونین انجام بدین ...تا قدم دوم رو انجام بدین ...



موفق باشید :72:

سلام صبح بخیر علی آقا

جوری میگید انگار هرکی نماز نخونه باید بدبخت بشه..این خیلی ظالمانس اصن

کسی شمارو اجبار نمیکنه که حتما نماز بخون یا چون نمی خونی خوب نیستی دنیا محل جبر و اختیار هست خداوند یه چیزایی رو دست خودمون قرار داده یه جاهایی هم خودش برامون تصمیم نهایی را میگیره

ی دوستم لکنت داره..شهرستانه البته..فروشندگی میکنه و میگه با حرف زدن با مشتریا لکنتش کمتر شده و هلنا شمام میگی کاری باشه که نیاز نباشه حرف بزنم..من کدومو انتخاب کنم..میبینی واقعن ادم میمونه چیکار کنه..

طبق پستایی که قرار دادی پیشنهادم این بود که دنبال کاری باشی که نیاز به صحبت کردن نداشته باشی چون فکر کردم این جوری راحت تر بتونی

باکار کنار بیای وکمتر به لکنتت فکر کنی اگه بتونی که صحبت کنی خیلی زود مشکلت حل میشه

کار فنی..کار کفاشی که فعلا هیچ..کار فنی دیگه..من الان 22 سالمه برم شاگردی؟؟؟؟؟؟

اگه مثلا کفش بود همه چیزش رو بلدم اون ی چیزی..

اما ی کاری که تاحالا توش کار هم نکردم..باید مثل ی ادم10 12 ساله شاگردی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما میتونی از پدر کمک بگیری یه مغازه برات راه بندازه حالا کفاشی یا هر چی دوست داری یا یه سرمایه در اختیارت قرار بده

حالا اگه پدرت نداشت میتونی بری شاگردی در هر رشته ای که دوست داری اینم بایستی معرف داشته باشی حتما از وضعیتت با خبر باشن خلاصه

کمکت کنن اگه پشتکار داشته باشی و ذوق کار کردن داشته باشی سریع موفق میشی ممکنه در عرض یک ماه یا دو سه ماه راه بیفتی

کار کردن در رشته فنی سلیقه ای هست مثلا من بودم گارگاه مکانیکی رو تر جیح میدادم چون یه خورده پیچیدست هر روز یه چیز جدید یاد میگرفتم بعدشم همیشه کار براش هست

البته کار فنی جوری هست که همیشه نمیتونی تمیز باشی باید خودتو غرق خاک گل و... کنی اون وقته که وسواستم در مان میشه خیلی

باارزشهههههه وقتی یه اقایی با کف دستش زحمت میکشه و نان خانوادشو تامین میکنه برکتم درش بیشتر هست

چرااااا باید برای اینکه خوب بشم باید از معصومین کمک بخام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه اونا کین اخه...مومن بودن درستکار بودن درست..ولی من نمیتونم بفهمم چرا باید ازونا کمک بخام...........................

اونا نمونه الفت مهربونی مردانگی عدالت بودن حضرت علی ع شبها میرفتن در خونه فقیرا بهشون غذا می دادن نمیزاشتن کسی همسایه ای گرسنه

بخابه نمیدونم شما نهج البلاغه را خوندین که به سر پرستی که برای کوفه انتخاب کرده بودن چقدر تاکید کردن به اجرا عدالت در تقسیم اموالی که

برای همه بود و... اونا خیلی بزرگوادن دسته خالی ردت نمیکنن کافی باور داشته باشی

من نمیتونم و خدا هم همش میخاد منو عذاب بده....

من نمیتونم..اما چرااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااا

خدای بزرگ گر دری ببنده دره دیگری باز میکنه مطمئنا شما بایستی باهوش باشی یا توانایی هایی داری که خودت از اونا اطلاعی نداریلطفا این لینک را به دقت بخون خیییییلی کمکت میکنه

خطاهای شناختی http://www.hamdardi.net/thread-154.html

موفق باشی

در یک کلام میتونم اینقد ناامید نباش.اینقد نمیشه نمیتونم نباید و نه و نه و نه نیار تو حرفات.یه بار بگو میشه و شروع کن.یه بار ببخواه و باور کن که میشه .اینقد ناامید مباش.به خدا تکیه کنننننننن.
نخواستی هم به خودت تکیه کن. بنظرم رو عقاید و افکارت فک کن.خدا هست، معصومین هم واسطه هستند ، توکل کن، بخواه .دستتو میگیره .تو نمیخوای همیش میگی خدا هرچی بخواد همون میشه .بله هرچی خدا بخواد همون میشه .تو ازش بخواه با دل و از عمق وجودت بخواه .اونم مطمئن باش کمکت میکنه .همین

خیلی ممنونم از راهنماییهاتون......همین:(


خب میگم دیگ با این سنم برم شاگردی حالا مثلا مکانیکی برم میفرستن دنبال نخود سیاه..اونو بیار اینو بیار فلان کن....خب نمیشه..ینی شاید اینجا غرورم دخیله نمیدونم....

چند روزی نماز خوندم اما دیدم نمیشه..وقتی میگم نمیشه قبول کنید..

من وقتی دچار وسواس میشم..البته همیشه و هر لحظه که هستم منظورم وقتایی که ی مشکل جدیدی پیش میاد انقد اعصابم خورده که نمیتونم تمرکز کنم انقد اشفته میشم که دیگ نمیشه نماز هم بخونم.....

اره عادتهای بد زیادی دارم..اخه چرا موقع حرف با کسی همش فکرمیکنم دستم انگشتم میخوره ب دهنش..چراااااااااااااااااا اااااااااااااا مگه میشه مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:97::97:

نکنه دردبی درمون گرفتم خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا

کاش میشد ی روز از زندگیمو اینجا بنویسم.......


هر وقتم میام که بخونم و جواب بدم اعصابم خورد میشه:((


سیرم از زندگییییییییییییییییییییی ییی



راستی چرا مشاوران وروانشناسان که رنگی ان نمیاننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننن؟؟؟؟؟؟ ؟

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط یاس پاییزی

سلام علی آقا...


ببنید قدرت اندیشه و افکار اون معلول( از هر نوعی) چقدر نقص سلامتیش رو پوشش داده و اون رو ارزشمند کرده....




( اینطور که بنظر میرسه چاره اندیشی و پیگیری برای درمان وسواس ضروری تر از لکنت هست)




شماهم مثل بقیه آدم های دیگه یک سری توانایی ها و استعدادهایی دارین منتها یک سری اندیشه ها و عادت های غلط و اشتباه مانع انجام یا به ثمر رسیدن اونها میشه...

اگه نظر من رو بخواید میگم اول شما اون افکار و اندیشه ها و باورهای غلط و عادت های اشتباه رو شناسایی و سپس اصلاح و تغییر بدین ....
بنظرم شما اراده خوبی دارین ولی تریدها و دوراهی های ناشی از ترس و اضطراب تصمیم گیری شما رو به تاخیرهای طولانی مدت میندازه و هر چیزی زمان خودش مهم و موثر هست ....



* پس قدم اول شناسایی افکار و عادت های غلط و اشتباه روزانه ...

- یک سری بدهای خوشایند از سر راحت طلبی که دست و پای مارو بسته برای پیمودن راه موفقیت ...
از اون دست و پاگیرها خلاص شدن با روش مناسب قدم بعدی هست

اگر تمرکز اراده و زمان کافی بذارید در دو روز میتونین انجام بدین ...تا قدم دوم رو انجام بدین ...



موفق باشید :72:

---

بله درسته

ترس و استرس و اظطراب شدید دارم

با لکنت کنار میام با وسواس نمیتووووووووووووووووووووو ووووووونم

سخته
قسم ب هرچی قبولش دارید سخته

ـــــــــــــــــــــــــ ـ
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ

سخته فک کنید انگار یکی نف کرده تو دستت و بعد بخایی زندگی کنی...کار کنی..سختهههههههههههههههههه هههههه

خیلی خستم تمام بدنم سسته هیچ انرژی ندارم..هیچ شوقی ندارم..خستم......کاش وسواس نداشتم..کاش همه چی تمیز بود..کاش 15 سال پیش مرده بودم..لعنت ب خونوادم ب دنیا...



ای خدا بشین نگا کن فقططططططططططططططططططططططط ططططططططططططططططططططططط

میبینی نمیتونم....کمکم هم نکننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن نننننننننن ب درککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککککککککک کککککککککککککک:47:

سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط zzzz

سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .

---

سلام zzzz عزیز

ببین من تنمام حرفات برای این اقا رو قبول دارم ولی خودت رو مقداری باهات مشکل دارم!
به نظر من شما هیچوقت عاشق نبودی و صرفا اون ادم رو هخم مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی زندگیت بدست ا.ردی میخواستی بدستش بیاری که نتونستی جدای اینکه بدردت هم نمیخورده

اخه چطوری یه ادم عاشق و دل مرده و بی حوصله میتونه درس بخونه؟ به نظر من این درست در نمیاد مگه اینکمه اون فقط یک خواسته بوده

اگه نمیخواید تاپیک این اقا خراب بشه میتونی بیای تاپیک خودمن جواب بدی

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط zzzz

سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .

---

سلام zzzz عزیز

ببین من تنمام حرفات برای این اقا رو قبول دارم ولی خودت رو مقداری باهات مشکل دارم!
به نظر من شما هیچوقت عاشق نبودی و صرفا اون ادم رو هخم مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی زندگیت بدست ا.ردی میخواستی بدستش بیاری که نتونستی جدای اینکه بدردت هم نمیخورده

اخه چطوری یه ادم عاشق و دل مرده و بی حوصله میتونه درس بخونه؟ به نظر من این درست در نمیاد مگه اینکمه اون فقط یک خواسته بوده

اگه نمیخواید تاپیک این اقا خراب بشه میتونی بیای تاپیک خودمن جواب بدی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط zzzz

سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .

---

سلام ساناز خوبی؟چ خبر چیکارا میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:72::72::72::72:

معجزه تو چی بود چیشده مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اره برام منم فقط معجزه..چشمم از تلاشم اب نمیخوره...

من الان حاضرم رو ویلچربودم اما وسواس نداشتم..میتونستم راحت کوشیمو بگیرم دستم..میتونستم راحت برم کوچه برگردم. وو بدون اینکه 10 بار دستامو بشورم.....من حاظرم معلول بشم اما لکنت و وسواس نداشته باشم..چه فایده بدن سالم دارم اما هیچ استفاده ای نمیکنم این با معلول چ فرقی داره شما بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فساد؟دوس بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو الان اینارو ی نکنه مثبت برا من میدونی..؟

بگم حذف کن چی میگی؟؟

من انقدعذاب کشیدم نمیونم از عذابه یا استرس یا هرچی خودارضایی دارم شدید..درسته رابطه جنسی نداشتم اما بفکرش هستم چون فقط وقتی سرم گرمه فیلم و خوارضاییه بدبختیامو کم میبینم...(کم نه اصلن ...)

هیچ خوشی ندارم تو زندگیم..و باعث شده طرف اینام برم..دیگه چی بگم....هزار بدبختی دارم..بپرسید بگم همشو

حدود 5 ماهه ی دختر خانومی رو دوس دارم اما نمیتونم و نمیخام بهش بگم..چرا؟
چون لکنت دارم برم چی بگم..یهو زبونم میگیره بیاو جمعش کن..دوما اصن شاید باهاش کنار نیاد سوما من لایق شماها و اون و دوستام نیستم...عاب وجدان دارم همش که با شما ها و دوستام حرف میزنم..من کثیفم..من لایق محبت نیبستم...:302:
اینم از دوستداشتن دیگ از چی بگم براتون......؟؟؟؟؟؟


بدن سالم اما هیچکاری نمیتونم بکنم برای چی عبادت کنم..ک چ بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شکر برای چی بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینکه با بدن سالمم هیچی نمیتونم بکنم و دارم مسوزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دارم از حرص میترکم..چرا اینقد بدبخت شدم....برا چیه این زندگی لعتنی شکر کنممممممممممممممممممممممم مممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟



:97::97:
انگار حرفای قبلی یادت رفته..چی چیو ازبیکاریه..اح بابا چی بگم اخه...:(

- - - Updated - - -

کاش اخرین روزای زندگیم باشه..

من تو عذابم....

- - - Updated - - -

تا پایان خدمتم بیاد قرار شد برم کارگاهمون..از فردا میرم..کم کم..

ی روز پر از درد و شکنجه در انتظارم هس..خدا شکر که انقد عذابم میدی.....

من هرکاری کنم باز همینم...چارچوب زندگی من اینه هیچجوری درست نمیشه.......تو این دنیا که سوختم...چون با این همه مشکل نماز دعا..قران ثواب هیچی ندارم اخرت هم میسوزم...هنوز عدالت خداوند برام سواله؟؟؟؟؟؟!

سلام:72:


علی آقا من فقط پست اولت رو خوندم به همین خاطر نمیدونم نظری که میدم به دردت میخوره یا نه.

برای وسواس داروهای خیلی خوبی وجود داره طوری که خیلی خوب میتونن شدت وسواس رو کم بکنن.برای لکنت هم دارو و گفتار درمانی مفیده.

پسردایی من لکنت داشت و پیش روانپزشک میرفت الان ازدواج کرده و بچه هم داره.الآن هیچ اثری از لکنتش نیست فقط مواقعی که عصبانی میشه و با ریتم تند صحبت میکنه یکم زبونش میگیره.

میدونم گفتی که از نظر مادی، شرایط مراجعه به روانپزشک رو نداری ولی فکر کنم بتونی هزینه یه جلسه ویزیت روانپزشک رو با قرض جور کنی.تو همون یه جلسه روانپزشک واست داروهای ضد وسواس رو تجویز میکنه.حالا بعدا که پول دستت اومد میتونی بری گفتار درمانی برای درمان لکنت.


برای کار هم دقیقا نمیدونم تحصیلاتت چیه و مهارت خاصی داری یا نه ولی به نظرم به آژانس های کاریابی مراجعه کن شاید کار مناسبی گیرت اومد(هر چند اوضاع کار برای اکثر جوونا تو مملکت ما نابسامانه) یا به شهرک های صنعتی محل زندگیت یه سری بزن بپرس ببین نیرو میخوان یا نه.زیاد هم انتظار کار تاپ و ایده آلی نداشته باش با یه سری کارهای ساده سرت رو گرم کن تا یکم پول دستت بیاد و همزمان دنبال کار مناسب تری هم باش.


موفق باشی علی:72:

سلام
چرا هیشکی نمیاد

ساناز خانوم منتظرم.....

ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ

دیرو.ز رفته بودم دکتر داخلی ..خب اخرای خدمته گفتم از بیمه ش استفاده کنم که گفتن دکتر داخلی بدظهرا هست.و..همینجوری یادم افتاد روانشناس و اینارو بپرسم گفتن فقط روانپزشک دارن..نوبت گرفتم رفتم پیشش اما خیلی وقت کم بود و بیمارا زیاد همینجوری تیتر وار گفتم..که مثلاا لکنت دارم وسواس دارم..عصبی..استرس و فلان..2 نوع قرص داد گفت بخور بعد 1 ماه دوباره بیا...

اما ی مشاری هست که با هاشون تو واتس حرف میزنم میگن اشتبا کردم باید میرفتم پیش روانشناس بالینی نه روانپزشک......

اسم قرصها هم ایناس...


ونابید

سرترازین

سلام
بیا یه کار کن!!یکی یکی برو سراغ مشکلات...اگه یهو بخوای همه رو با هم حل کنی هم نمیشه هم سرخورده میشی...به نظر من از وسواس شروع کن...یه جا خوندم یه مرض و باید با ضدش درمون کنی...یعنی اگه عادت داری رو خط مستقیم بری یه مدت رو خط کج راه برو... شما که وسواس نظافت دارین یه مدت خودتون رو تو محیطای کثیف قرار بدین... از خودتون بپرسین حالا اب دهن یکی رفت تو دهن من مگه چی میشه؟؟؟ نهایت مریض میشین... مریض بشین نهایتا چی میشه؟؟ نهایتا میمیرین یا معلول میشین...که بازم بهتر از شرایط الانتونه(به قول خودتون) برین سراغ اون چیزایی که فکر میکنین کثیفند و هی از خودتون بپرسین مگه نهایتش میخواد چی بشه؟؟ واسه کسی که به نهایت رسیده دیگه نهایت معنی نداره...من اگه بودم یه مدت به خودم با کثیفی ها حال میدادم....اون کثافات هم به خودی خود بد نیستن طفلیا...چند تا ویروس و باکتری و موجود زنده اند که دارن زندگیشون و میکنن!!! یه جا خوندم از هرچی میترسی خودت رو بنداز وسطش....برو یه مدت با اون چیزایی که خودت به عنوان کثیفی تعریف کردی ولی لزوما کثیف نیستن حال کن...بالاخره شما هم که همیشه تمیز نبودین...یه موقع به جبر انسان بودنتون اخ و تف کرین...پس 30 ثانیه لا اقل اخ و تف کردن و برای خودتون جایز دونستین... الان به جای 30 ثانیه 24 ساعت واسه خودتون جایزش کنید....بعدش دوباره تمیزکاری رو شروع کنید...مرحله بعد 30 ساعت جایزش کنید...بعد تمیزکاری کنید...برای اینکه بتونین 24 ساعت دووم بیارین به خودتون وعده بدین بعد از 24 ساعت وضعیت رو خیلی تمیز تر از سابق میکنم...موفق باشین

راستی اگه اتاق دارین از اتاقتون شروع کنید...تا جایی که میشه کثیفش کنین... بعدش به خودتون بگین تو ای برهه ی زمانی تنها وظیفه من اینه... و هیچ مسیولیت دیگه ای ندارم...موقع خواب یه جا تو اتاق پیدا کنید و بخوابین نگران کثیفی ها هم نباشید چون شما وظیفه تون کثیف کردن بوده نه چیز دیگه...راحت بخوابین چون کار نکرده ای ندارین...نمیدونم اگه سعی کنی شاید بشه خودت رو نجات بدی موفق باشین

سلام....تاپیک چقد خاک خورده.....


مرسی کتایون..اما..

چی چی رو اتاقمو کثیف کنم..ببخشیدا شما خودت میتونی تو جای کثیف راحت زندگی کنی..خب منم نمیتونم..من کلا از کثیفی فراری ام..خیلیا بهم گفتن از هرچی میترسی برو سمتش اما..این برا وسواس کلا اشتباهههههههههه

شاید مثلا برا لکنت خوب باشه و منم قبول دارم و ادم بره تو جمع و فلان استرس و در نتیجه لکنتش کم میشه اما وسواس نه.....


وسواس هر لحظه داره بیشتر میشه....


امروز زنگ زدم ب شرکته گفتم جای من یکی برداشتن و من موندم بعد عیئد..تا ببین وضعیت چطوره....

حالا باز اون کارگاهو سوختن و ساختن من......

با حقوق اون شرکت برنامه درمانی داشتم.....ورزش میخاسم برم..حیف شد...

- - - Updated - - -

من از اینکه خونوادم منو ب این حال دراوردن و مدام هم بهم غر میزنن و شاکی ان دارم دیونه میشم..اتیش میگیرم.. و ازشون متنفرمممممممممممممممممممم مممم:((

انقد اعصابم خرابه دیگه نتونستم زیاد بنویبسم..اما کلی حرف داشتم...:((

سرم داره میترکه..