کمک فوری میخوام.چه عکس العملی نشون بدم ؟ایا کارمادر شوهرم دخالته؟

سلام دوستان.
من 6 ماهه ازدواج کردم. شهر محل سکونت خانواده من و همسرم دو شهر متفاوته و من و شوهرم هم ساکن اهوازهستیم موقتا.یعنی یه شهر سوم و جدا
حالا مادر شوهرم به واسطه شغلش یه امتیاز وام خرید مسکن داره که لازم نداره و میخاد امتیارشو ببخشه به شوهرم.حدود 50 ملیون وامه.
هنوز چیزی ب من نگفتن البته و حرفهای یواشکی خودشون بود که شوهرم بهم گفته
کلا خانوادشون کار زیادی با من ندارن و همیشه ب شوهرم زنگ میزنن نه ب من .منم مشکلی ندارم.اولا برام مهم بود اما الان نه!
حالا با در نظر گرفتن این وام و مابقیش که خودمون باید بدیم پدر و مادرش افتادن دنبال خونه برای ما تو شهر خودشون که جنوبه و به شوهرم خبر میدن.بدون اینکه حتی فعلا تکلیف هیحکدوم از برنامه های زندگی من و شوهرم معلوم باشه.و بدون اینکه منو مستقیما ب عنوان نیمی از این زنذگی در جریان بزارن.
ایندفعه واکنش ب شوهرم نشون دادم و گفتم بهتره کسی جای من تصمیم نگیره و حریم زندگی من حفظ بشه چون هم من از روز خاستگاری گفتم که اونجا زندگی نمیکنم هم اونجا ارزش سرمایه گذاری ملکی هم نداره و من با مقدار پولمون شهز بهتری در نظرمه با سود بهتر
الان خیلی ازشون ناراحتم.چی کار کنم که این قضیه بیخ پیدا نکنه و تو مسایل دیگه تکرار نشه؟؟؟

سلام
امیدوارم روزهای خوبی پیش روتون باشه
شما حق دارین که نظر بدین چون زندگی شماست حالا درسته از امتیاز خانواده همسر استفاده میکنید اما اقساطشو شما باید پرداخت کنید در واقع این وامو به هر خونه سند داری میدن.و این امتیاز باعث نمیشه اونا خونه شمارو بخرن از نظر من.اما نوع برخورد شما خیلی مهمه یعنی یطور باید با همسرت صحبت کنی که اون بیاد تو جبهه شما نه اینکه در مقابلت جبهه بگیره مثلا بهش بگبن وقتی که دنبال خونه میکردین و به من نمیگین این خیلی منو ناراحت میکنه ما شریک زندگی همیم.بهش بگین که خیلی خوشحالین که قراره خونه دار بشین اما میخواین مشارکت داشته باشین و بعد ایشون موارد رو ذکر میکنه شما بگین خیلی عالیه دستشون درد نکنه بخاطر ما به زحمت افتادن بعد بگین بنظرت بهتر نیست این جایی که داریم زندگی میکنیم هم دنبال خونه بگردیم و شاید گزینه مناسب تری اینجا بود.علنا مخالفتتونو اعلام نکنید که لج کنه با ارامش و محبت باهاش صحبت کنید واینکه نگین چرا اونا دارن دنبال خونه میگردن بلکه تشکر هم بکنید ولی درنهایت حرف خودتونو بزنین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mehrebaran

سلام
امیدوارم روزهای خوبی پیش روتون باشه
شما حق دارین که نظر بدین چون زندگی شماست حالا درسته از امتیاز خانواده همسر استفاده میکنید اما اقساطشو شما باید پرداخت کنید در واقع این وامو به هر خونه سند داری میدن.و این امتیاز باعث نمیشه اونا خونه شمارو بخرن از نظر من.اما نوع برخورد شما خیلی مهمه یعنی یطور باید با همسرت صحبت کنی که اون بیاد تو جبهه شما نه اینکه در مقابلت جبهه بگیره مثلا بهش بگبن وقتی که دنبال خونه میکردین و به من نمیگین این خیلی منو ناراحت میکنه ما شریک زندگی همیم.بهش بگین که خیلی خوشحالین که قراره خونه دار بشین اما میخواین مشارکت داشته باشین و بعد ایشون موارد رو ذکر میکنه شما بگین خیلی عالیه دستشون درد نکنه بخاطر ما به زحمت افتادن بعد بگین بنظرت بهتر نیست این جایی که داریم زندگی میکنیم هم دنبال خونه بگردیم و شاید گزینه مناسب تری اینجا بود.علنا مخالفتتونو اعلام نکنید که لج کنه با ارامش و محبت باهاش صحبت کنید واینکه نگین چرا اونا دارن دنبال خونه میگردن بلکه تشکر هم بکنید ولی درنهایت حرف خودتونو بزنین.

---

لايك صحيحه منم قبول دارم هيچ وقت جبهه نگير با تدبير كاراتئ انجام بده

درود بانو
از حرف تا عمل فاصله زیاده بانو صبور باش عجله نکن شما داری خودت ذهنت رو خراب میکنی.
از حرف تا عمل خیلی فاصله هستش شما با این طرز فکرت بیشتر به زندگیت آسیب وارد می کنی داری ارامش رو از زندگی خودت خارج می کنی:81:
یادت باشه مرد ستون اصلی خانواده هستش و بهتره جایگاهش حفظ بشه ولی در عین حال شما هم نظر خودت را بیان کنی ولی به روش درست و صحیح:72:

http://www.hamdardi.net/thread34206-2.html#post340222

نوشته های استاد عزیز جناب sci را حتما با دقت مطالعه فرمائید:72:

فقط از همین سایت یه آمار در بیارن ببینیم چقدر خانمها با خانواده شوهر مشکل دارن، مردها چقدر با خانواده زن؟

واقعا مغز خانمها وسواس شدید داره به خانواده شوهر!!
خود زنها از انتخاب طرح روبالشی تا لپه ای که تو آبگوشت میریزن و آنچه در مهمانی دیشب گذشت با خانوادشون روزی 4 ساعت صحبت میکنن ( بگذریم از خیلی هاشون که از وقایع اطاق خواب هم با خواهر و مادر دوستاشون حرف میزنن و مشورت میخوان) اما اینها دخالت نیست، ولی خانواده شوهر بیاد دو تا هندونه بیاره تا 50 میلیون وام بده بهشون میشه تجاوز به حریم خصوصی.!!
طرف اومده امتیاز وامش رو داره میده به شما، انقدر به فکرتون هستن که پاشدن دنبال خونه میگردن و ... بعد شما میگی دخالت؟!
وقتی اوضاع مالی خراب باشه مسئول شوهره، اما خانما توقع دارن تصمیمات مالی اقتصادی رو خودشون بگیرن

خانم عزیز برو بشین سر زندگیت بیخود برای خوودت داستان درست نکن. اگر نمیتونی حتما هم به روانپزشک مراجعه کن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Kaveh_r

فقط از همین سایت یه آمار در بیارن ببینیم چقدر خانمها با خانواده شوهر مشکل دارن، مردها چقدر با خانواده زن؟

واقعا مغز خانمها وسواس شدید داره به خانواده شوهر!!
خود زنها از انتخاب طرح روبالشی تا لپه ای که تو آبگوشت میریزن و آنچه در مهمانی دیشب گذشت با خانوادشون روزی 4 ساعت صحبت میکنن ( بگذریم از خیلی هاشون که از وقایع اطاق خواب هم با خواهر و مادر دوستاشون حرف میزنن و مشورت میخوان) اما اینها دخالت نیست، ولی خانواده شوهر بیاد دو تا هندونه بیاره تا 50 میلیون وام بده بهشون میشه تجاوز به حریم خصوصی.!!
طرف اومده امتیاز وامش رو داره میده به شما، انقدر به فکرتون هستن که پاشدن دنبال خونه میگردن و ... بعد شما میگی دخالت؟!
وقتی اوضاع مالی خراب باشه مسئول شوهره، اما خانما توقع دارن تصمیمات مالی اقتصادی رو خودشون بگیرن

خانم عزیز برو بشین سر زندگیت بیخود برای خوودت داستان درست نکن. اگر نمیتونی حتما هم به روانپزشک مراجعه کن.

---

سلام دوست عریر.خود شما بیشتر ار من به مشاوره نیارمندید:311:

ممنون ار نظرات همه
ما همگی دور همی قصد ابگوشت پزون نداریم!
اما واقعیت اهواز 10 ساعت ار شهر خودم دوره
خیلی دلتنگ میشم
خونه پدر شوهرم که 12 ساعت از زادگاهم دوره!!!
خیلی پشیمونم از این ازدواج
از اول قرار بود اینا موقت یاشه و بریم تهران یا برگردیم شهر من چون شغل من ابگوشت پزی نیست و اونجا جایی واسه پیشرفت نداره
اما حالا یواشکی مثلا میخان پابند بشیم .یواشکی یواشکی
قسط وام و 100 ملیون مابقی پولشم که باید خودمون جور کنیم اما خونه هم ب نام خودمون نمیشه
شوهرم حالا میترسه خانوادش نگن زن ذلیل!!! میگه یا میریم همونجا یا طلاق
منم فعلا فقط سکوت کردم
هم عاشق بلندپروازیهامم و تا الان خودم با تلاشم ب جاهایی که خاستم رسیدمو هنوز راه واسه رفتن زیاده
هم شوهرم زده زیر حرفاش
هم دوستش دارم

اینا بیست ساله این وامو دارن
اما حالا که 2 ماه مونده که من یه پست جدید تو جای دیگه ای بگیرم یاد وام افتادن و اختلاف انداختن
نمیتونم این لطفو بپذیرم ازشون

بر خلاف نظر بعضی دوستان من اینو دخالت میدونم اگه همسرت به تنهایی این تصمیمو میگرفت حرفی توش نبود اما زندگی مشترک اسمش با خودشه و لپه و اتاق خواب و ... بخثش کاملا فرق میکنه این مربوط به شهر محل زندگیه مربوط به تهیه مسکن که زن و مرد با هم تصمیم میگیرن نه نرد با خونوادش این میشه دخالت بنظر من خیلی مسالمت امیز مخالفتت رو اعلام کن امابا نرمی از حرفات میشه فهمید که همسرتو سر لج انداختی و فعلا باید بزاری شرایط ارومتر شه.اگه تو مساله خرید مسکن نظر ندی پس این چه اشتراکیه این چه ازدواجیه.فرق نمیکنه خانواده زن یا مرد تو مسایل اینچنینی نباید دخالت کنن خونه ایی که به اسم کس دیگه باشه به چه دردتون میخوره اخه.شما برو خونه سند دار بخر وام 45 میلیونی میدن الان بعضی از اژانس مسکنا خودشون وامو برات جور میکنن.این چه لطفیه بسه بخدا این خانواده ها دیگه شورشو دراوردن بزار پسرت خودش زندگیشو بچرخونه خودش خونه بخره مستقل شده.من بازم معتقدم این دخالته.حالا شما با شوهرت نرمو مهربون رفتار کن یجور همراهیش کن قانعش کن با نرمش هر چند بعضی از ادما واقعا سختن و انعطاف کمی دارن.اما بلاخره محبت کارسازه

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Kaveh_r

فقط از همین سایت یه آمار در بیارن ببینیم چقدر خانمها با خانواده شوهر مشکل دارن، مردها چقدر با خانواده زن؟

واقعا مغز خانمها وسواس شدید داره به خانواده شوهر!!
خود زنها از انتخاب طرح روبالشی تا لپه ای که تو آبگوشت میریزن و آنچه در مهمانی دیشب گذشت با خانوادشون روزی 4 ساعت صحبت میکنن ( بگذریم از خیلی هاشون که از وقایع اطاق خواب هم با خواهر و مادر دوستاشون حرف میزنن و مشورت میخوان) اما اینها دخالت نیست، ولی خانواده شوهر بیاد دو تا هندونه بیاره تا 50 میلیون وام بده بهشون میشه تجاوز به حریم خصوصی.!!
طرف اومده امتیاز وامش رو داره میده به شما، انقدر به فکرتون هستن که پاشدن دنبال خونه میگردن و ... بعد شما میگی دخالت؟!
وقتی اوضاع مالی خراب باشه مسئول شوهره، اما خانما توقع دارن تصمیمات مالی اقتصادی رو خودشون بگیرن

خانم عزیز برو بشین سر زندگیت بیخود برای خوودت داستان درست نکن. اگر نمیتونی حتما هم به روانپزشک مراجعه کن.

---

حقیقتش تینه که آقای کاوه متاسفانه وقتی با خانواده همسر راجع به هر مساله ای صحبت کنی یه روز تبدیلش میکنن به یه سلاح در برابر خودت در واقع نمیشه تو مسائل دخالتشون داد وگرنه زندگیت بر باد میره.هر چند بهتره مسایل تو یه خونواده فقط بین زن و شوهر باشه.هیچکدوم از خونواده ها

نقل قول:

---

سلام دوست عریر.خود شما بیشتر ار من به مشاوره نیارمندید:311:

---

مسلما همه ما در هر سن و شرایطی نیاز به مشاوره داریم. برای همین هم من خودم چند تا تاپیک اینجا دارم. اما اولین اصل برای استفاده کردن از مشاوره روحیه انتقاد پذیریه!!

اقای کاوه امیدوارم ناراحت نشده باشید مزاح بود


نمیدونم همه اینطورین یا نه اما انگار بعد ازدواج بچه رو از والدینش دزدیدن!

من همسرم قبل ازدواج 4 سال تو شهری دور از خانوادش بود و هر 4 ماه همو میدیدن.اما من چون رفت و امدو دوست دارم 2 هفته یه بار میریم 2 -3 روز خونه پدرشوهرم میمونیم.هر سری هم مادر شوهرم بهم میگه پسرمو ازم گرفتن باید با طناب ببندمش ب خودم!منم ب شوخی میگم کیا گرفتن مادرجون؟!!!:311:

کلا خط مشی زیاد میدن!! مثلا انقدر هر سری، واقعا هرسری ،پشت تلفن یواشکی ب شوهرم میگن زیاد میبریش شهرش که شوهرم میگفت دیگه 2-3 ماه یه بار بریم

حالا هم که تعیین محل زندگی

چی کار کنم که این قضایا ادامه دار نشه و تبدیل ب اختلاف نشه همراه با حفظ احترام

چون ب من چیزی نمیگن که بخام همون لحظه نظرمو بگم.

ی بار که شوهرم پشت تلفن گفته بود نظر فاطمه اینه گفته بودن اره میدونستیم مخالفه !! داریم ب تو میگیم
!؟؟؟؟؟

خانم فاطمه من فقط نظرم و تجربه ام را از طرف یه مرد میگم شاید نظر همسرتون هم همینطور باشه

نخست اینکه اصلا حساس نباشید. هرچه حساس تر باشید بیشتر فاصله میفته و اوضاع خراب تر میشد.
به همسرتون بگید که از نظر شما اولویتش باید پدر مادرش باشند و تا میتونید سعی کنید با پدر مادرش خوب باشید هرجور که میتونید. هرچه رابطه شما با خانواده شوهرتون نزدیکتر بشه، بین شوهرتون و خانوادش فاصله میفته. مثال میزنم. یه زمانی همسر سابق من انقدر با مادر من ارتباطشون خوب و نزدیک بود که من و مادرم بوسیله خانمم از حال هم باخبر میشدیم!
اگر شما مخالفتی با توصیه های خانوادش نداشته باشید قطعا به شما میگن چیکار کنید و نکنید. اینجوری یواش یواش شما جای شوهرتون فرمان را دستتون میگیرید و میشید رابطه بین شوهرتون و خانوادش
جایگاه پدر مادر و همسر دو جایگاه جداست . قرار نیست کسی جای کسی را بگیره.
زندگی طولانیه، خرید این خونه به این معنی نیست شما قراره تا آخر عمر برید اونجا زندگی کنید. اینقدر ماجراها در زندگی پیش میاد که مجبور میشید جا عوض کنید بدون اینکه بخواهید.
پدرم همیشه میگه: خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد

یک مورد دیگه هم یادتون باشه که پسرها وقتی مجرد هستن علاف و بلاتکلیف و بی تکلف هستن. وقتی ازدواج میکنن تازه یاد پدر مادرشون میفتن و میفهمن چقدر ازشون غافل بودن. ( شاید چون خودشون در جایگاه اونها قرار میگیرن یا چون در مجردی خیلی اذیتشون کردن)
چند سال که بگذره این حالت از بین میره. وقتی خانواده بزرگتر بشه و یکم سرشون شلوغ بشه دیگه شاید سالی یبار هم به والدینشون سر نزنن.
شما قراره سی چهل سال با همسرتون زندگی کنید ولی پدر مادر اون شاید چند سال دیگه نباشن. همین دلیل برای دختر کافیه که حتی اگر خانواده ای واقعا دخالت هم میکنن، زندگیش رو بهم نزنه.
به شوهرت پیوسته محبت کن و نذار حتی یه لحظه فکر کنه تو با پدر مادرش مخالفتی داری. میگی دوست دارن برید شهر اونا؟ خب اصلا زنگ بزن به مادرش بگو من خیلی دوست دارم بیام نزدیک شما خیلی خوشحالم که داریم اونجا خونه میگیرم. ( شاید یهو مادرشون نظرشون عوض شد گفت عروس بالاسر نمیخوام :311: )
مطمن باش هربار که مرد حس کنه زنش میخواد رابطه ش رو با پدر مادرش خراب کنه، یه لول ارزش و عشقش به زن پایین میاد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Kaveh_r

خانم فاطمه من فقط نظرم و تجربه ام را از طرف یه مرد میگم شاید نظر همسرتون هم همینطور باشه

نخست اینکه اصلا حساس نباشید. هرچه حساس تر باشید بیشتر فاصله میفته و اوضاع خراب تر میشد.
به همسرتون بگید که از نظر شما اولویتش باید پدر مادرش باشند و تا میتونید سعی کنید با پدر مادرش خوب باشید هرجور که میتونید. هرچه رابطه شما با خانواده شوهرتون نزدیکتر بشه، بین شوهرتون و خانوادش فاصله میفته. مثال میزنم. یه زمانی همسر سابق من انقدر با مادر من ارتباطشون خوب و نزدیک بود که من و مادرم بوسیله خانمم از حال هم باخبر میشدیم!
اگر شما مخالفتی با توصیه های خانوادش نداشته باشید قطعا به شما میگن چیکار کنید و نکنید. اینجوری یواش یواش شما جای شوهرتون فرمان را دستتون میگیرید و میشید رابطه بین شوهرتون و خانوادش
جایگاه پدر مادر و همسر دو جایگاه جداست . قرار نیست کسی جای کسی را بگیره.
زندگی طولانیه، خرید این خونه به این معنی نیست شما قراره تا آخر عمر برید اونجا زندگی کنید. اینقدر ماجراها در زندگی پیش میاد که مجبور میشید جا عوض کنید بدون اینکه بخواهید.
پدرم همیشه میگه: خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد

یک مورد دیگه هم یادتون باشه که پسرها وقتی مجرد هستن علاف و بلاتکلیف و بی تکلف هستن. وقتی ازدواج میکنن تازه یاد پدر مادرشون میفتن و میفهمن چقدر ازشون غافل بودن. ( شاید چون خودشون در جایگاه اونها قرار میگیرن یا چون در مجردی خیلی اذیتشون کردن)
چند سال که بگذره این حالت از بین میره. وقتی خانواده بزرگتر بشه و یکم سرشون شلوغ بشه دیگه شاید سالی یبار هم به والدینشون سر نزنن.
شما قراره سی چهل سال با همسرتون زندگی کنید ولی پدر مادر اون شاید چند سال دیگه نباشن. همین دلیل برای دختر کافیه که حتی اگر خانواده ای واقعا دخالت هم میکنن، زندگیش رو بهم نزنه.
به شوهرت پیوسته محبت کن و نذار حتی یه لحظه فکر کنه تو با پدر مادرش مخالفتی داری. میگی دوست دارن برید شهر اونا؟ خب اصلا زنگ بزن به مادرش بگو من خیلی دوست دارم بیام نزدیک شما خیلی خوشحالم که داریم اونجا خونه میگیرم. ( شاید یهو مادرشون نظرشون عوض شد گفت عروس بالاسر نمیخوام :311: )
مطمن باش هربار که مرد حس کنه زنش میخواد رابطه ش رو با پدر مادرش خراب کنه، یه لول ارزش و عشقش به زن پایین میاد

---

اقای کاوه ممنون از نظراتتون

راستش من ادم خشکی هستم تا زمانیکه طرف حسن نیتشو بهم نشون بده
یعنی
اصلا اصلا اهل محبت الکی و چرب زبونی نیستم
ولی وقتی محبتی میکنم واقعیه و یعنی واقعا مهر طرف تو دلمه

مثلا تو خونه مدام ب شوهرم محبت میکنم مخصوووصا کلامی
چون واقعا اون حسو دارم
نه اینکه تا چیزی بخام یادم ییفته بگم وای چه شوهر دلربایی!!!

چه طور وقتی اظهاز لطف و محبتشون شده دوستی خاله خرسه و کل برنامه هامونو تغییر میده زنگ بزنم بگم اخجوووون مرسی؟!!خب واقعا راضی نیستم و این حق تصمیم گیری رو فقط مختص خودمو شوهرم میدونم

از من بر نمیاد

واسه همینم معتمدترین فرد بین دوستامو فامیل بودم

چون میدونن اگه چیزی میگم نظر واقعیمه و ب اصطلاح خودشون رکم

وقتی هم برمیگردیم چند روز شهر خودم انقد اشناها میان دیدنمون که شوهرم میگه خوبه دوری ب کار و زندگیت میرسی!


اینطور مواقع ممکنه سکوت کنم و منم کار خودمو بکنم
اما این دلخوریه که میگین و کمتر شدن علاقه توی زن هم ایجاد میشه

نمیخام سر حرفای مامان منو مامان تو کارمون ب جدایی بکشه که کار خیلیا میکشه
یا حتی نمیخام عشقم کم بشه یا سرد بشیم

میخوام همین اول کار حدود مشخص باشه
کاری ب عشق مادر فرزندی ندارما
اون جای خود 100%

من منظورم چیز دیگس

فقط نگید که فیلم بازی کنم
سیاست
؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mehrebaran

حقیقتش تینه که آقای کاوه متاسفانه وقتی با خانواده همسر راجع به هر مساله ای صحبت کنی یه روز تبدیلش میکنن به یه سلاح در برابر خودت در واقع نمیشه تو مسائل دخالتشون داد وگرنه زندگیت بر باد میره.هر چند بهتره مسایل تو یه خونواده فقط بین زن و شوهر باشه.هیچکدوم از خونواده ها

---

درسته.برای خودم پیش اومده

من خیلی مشکلاتی مثه مال شما داشتم و همیشه کوتاه اومدمو و اجازه دادم که همه کارا رو اونا برنامه ریزی کنن و نتیجش عکس شد همش با خودم میگفتم خب اینام مثه پدر و مادر خودم صلاح مارو میخوان بله شاید واقعا صلاحتونم میخوان اما کم کم بجایی میرسین که اختیار همه چی دست اوناست بنظرم هیچ رقمه کوتاه نیا اون برنامه ای که خودت دوست داری و با همسرت به توافق میرسی رو انجام بده نمیگم باهاشون مستقیما مقابله کن ولی با منطق همسرتو قانع کن که این مساله به شما مربوط میشه و باید نظر بدیم و موافقت شمارم در نظر بگیرن.