قطع رابطه موقت

با سلام. 5 ماهه با پسری رابطه دارم.یه ماه بعد شروع رابطمون با خونوادش اومد خواستگاری و قرار شد یه ماه بعدش عقد کنیم اما تو این فرصت زد و پدر ایشون فوت کرد.همین موضوع باعث شد رابطمون طولانی بشه و بطرف گناه و حرفای جنسی کشیده بشیم.منم تا اول محرم بهش فرصت دادم که بیاد جلو و حداقل یه حلقه بده که خیالم راحت بشه اما همش بهونه میومد که خونمون راضی نیست و پدرم تازه فوت کرده و هنوز زوده و این حرفا.این اواخر ارتباطمون خیلی کم شده بود و ما همش سر اقدام نکردنش بحث و دعوا داشتیم که نهایتا مادرش زنگ زد و با مامانم صحبت کرد که بعد محرم و صفر میاییم. امشبم که با هم چت میکردیم دوباره کلی بحث کردیم و بهم گفت که راجبم دودله و باید رو دیگر موقعیتای ازدواجم فک کنم منم بهش گفتم قطع رابطه کامل میکنیم تا وقتیکه تصمیم قطعی بگیری اونم قبول کرد.الان خیلی دلم شکسته و بدجور پریشونم.بنظرتون پیشنهاد درستی دادم؟اصلا باید چیکار میکردم؟خیلی وابستش شدم نمیدونم باید وابستگیمو کامل قطع کنم یا بازم به فکرش باشم؟بنظرتون قطع رابطه باعث میشه وابستگیاش از بین بره؟؟دارم دیوونه میشم کمکم کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پری یاس

بنظرتون قطع رابطه باعث میشه وابستگیاش از بین بره؟؟

---

سلام

اونوقت مشخص می شه که بخاطر وابستگی اومده خواستگاری، یا بر اساس شناخت و ملاک و معیارهاش.

ایشون گفته برو به خواستگارهای دیگه ات فکر کن. به این واضحی حرفش را زده، بازم شک داری؟

قطع رابطه به هر دوتون فرصت و فضای فکر کردن می ده. مخصوصا برای ایشون که گفته تردید دارم و نمی دونم می خوام باهات ازدواج کنم یا نه.
فرصت پیدا می کنه فکر کنه و به تصمیم نهایی برسه.

کار درستی کردی.

ممنون که راهنماییم کردی شیدا جون. میگم اگه تو این مدت تماسی بگیره یا پیغام بزنه چه رفتاری نشون بدم؟بخدا از گناه و بلاتکلیفی خسته شدم هرچند نمیتونستم بهش حق ندم بالاخره پدرش بود..دیشبم اصرار داشت حداقل یه شب بخیر بهم بگیم اما قبول نکردم.هیچ وقت تا حالا باهام اینجوری حرف نزده بود همیشه میگف عاشقمه و قربون صدقم میرفت دیشب خیلی از حرفاش جا خوردم.کاش انقد باورش نمیکردم که دلم انقدر بشکنه.در ضمن من 27 و ایشون 32 سالشه

سلام.کارتون صدر صد درست بوده،بهترین کار رو انجام دادید،در مورد وابستگی هم بگذارید کمی بگذره و منطقی فکر کنید،چیزی که هنوز برای شما نیست نباید وابستش بشید!شما فقط نامزد بودید و هنوز اتفاقی نیفتاده،اون اقا اگر یکم بی وجدان باشه اصلا میتونه بگه دیگه تموم کنید و هر کدوم برید پی سمت زندگی خودتون!!چون ارتباط شما رسمی نبوده و غیر از اینکه توی این رابطه اخلاق زیر سوال میره هیچ کس نمیتونه از اون اقا خرده بگیره که چرا زده زیرش،به هیچ وجهه اگر حتی زنگ هم زد جوابشو ندید ودر نهایت بگید تا زمان روشن نشدن تکلیفتون دیگه نمیخاید هیچ رابطه ای باشه و این رابطه رو زمنای شروع کنید که همه چی رسمی بشه نه فقط زبونی نامزد باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پری یاس

ممنون که راهنماییم کردی شیدا جون. میگم اگه تو این مدت تماسی بگیره یا پیغام بزنه چه رفتاری نشون بدم؟بخدا از گناه و بلاتکلیفی خسته شدم هرچند نمیتونستم بهش حق ندم بالاخره پدرش بود..دیشبم اصرار داشت حداقل یه شب بخیر بهم بگیم اما قبول نکردم.هیچ وقت تا حالا باهام اینجوری حرف نزده بود همیشه میگف عاشقمه و قربون صدقم میرفت دیشب خیلی از حرفاش جا خوردم.کاش انقد باورش نمیکردم که دلم انقدر بشکنه.در ضمن من 27 و ایشون 32 سالشه

---

بله. ایشون حق داشت خواستگاری را عقب بندازه به خاطر فوت پدرش.
ممکنه این شک و تردیدها هم نتیجه فوت پدرش و شرایط روحیش باشه. اتفاق ساده ای نیست.
یه مدت تنهاش بذارید تا با خودش کنار بیاد.

ایشون هم آدمه، وابسته می شه، دلتنگ می شه، ممکنه نتونه تحمل کنه تماس بگیره
ممکنه کنجکاو بشه چطور شما راحت کشیدی کنار، باز بیاد جلو و وقتی خیالش راحت شد که هنوز هستی باز بکشه کنار (مردها به شدت از شکست خوردن می ترسن، می خواد مطمئن بشه شما رهاش نکردی و تو این پروژه شکست نخورده، اما از طرفی هم شما را برای ازدواج نمی خواد فقط می خواد خودش را مطمئن کنه)

هر کدوم از اینها که گفتم و موارد شبیه این ممکنه براش پیش بیاد.

اما شما نباید بازیچه ی کلنجکارهای اون با خودش بشی.
پس این دو ماه را که مادرش گفته بعدش می آن خواستگاری، هیچ تماسی ازش جواب نده.
بذار کاملا شما را محکم و مستقل ببینه. اینطوری براش جذاب تر می شی.

نترس
اون اگه شما را بخواد حتما می آد جلو. با جواب ندادن تو فرار نمی کنه. مصرتر می شه.
به تماسهای الکیش جواب نده. اگه تکست می زنه چطوری؟ یا اوضاع خوبه؟ محل نذار. فقط می خواد کنجکاوی کنه.

شیدا جون راست می گه
ایشون هم آدمه، وابسته می شه، دلتنگ می شه، ممکنه نتونه تحمل کنه تماس بگیره
ممکنه کنجکاو بشه چطور شما راحت کشیدی کنار، باز بیاد جلو و وقتی خیالش راحت شد که هنوز هستی باز بکشه کنار (مردها به شدت از شکست خوردن می ترسن، می خواد مطمئن بشه شما رهاش نکردی و تو این پروژه شکست نخورده، اما از طرفی هم شما را برای ازدواج نمی خواد فقط می خواد خودش را مطمئن کنه)
خیلی مواظب رفتارهات باشه

سلام بچه ها از همتون بی نهایت ممنونم خصوصا شیدا جون که کمکم میکنه.از دیشب همش حس میکنم میاد تو تلگرام چک ام میکنه منم که قربون خودم بشم هر نیمساعت یه بار آنلاین بودنشو نگا میکردم انگار که یه چیزی گم کرده باشم اخرشم مجبور شدم گوشیمو یه روز تمام خاموش کنم.بنظرتون کار درستیه بلاکش کنم یا برداشت بدی میکنه؟!صدبار شمارشو پاک کردم دوباره سیو کرد:م!!بدبختی اینکه بیست روز دیگه آزمون دکترا دارم باید بکوب بخونم:303:

درود بانو

شما فعلا بشین روی درست تمرکز کن برای آزمون دکترا :72: این از همه واجبتره ملت روزی 10تا 12 ساعت درس میخونن بازم قبول نمیشن!
فعلا این تایپیک را ادامه نده و تمرکزت را از مراسم خواستگاری خارج کن و بیشتر به درست برس این تایپیک هم مگر موقعی که ضرورت داشت ادامه بده و خبر جدید و مهمی شد توی تایپیک بزن.به خواستگارتان هم همین را بگوئید که فکر بخاطر آزمون دکترا استرس زیادی به شما وارد شده و نیاز به آرامش دارید.
سعی کنید رابطه تان خودمانی نشود چون دلیلی نداره بخواد به طرف حرفهایی کشیده بشه که زمان خودش را میطلبه.

بعد آزمون دکترا حتما پیش مشاور بروید به تنهایی یا از مشاورین سایت استفاده کنید در مورد معیارهایی که از انتخاب ایشون دارید و مسائلی که توی مراسم خواستگاری اتفاق افتاده نیاز با فردی متخصص و باتجربه مشورت بشه حتما انجام بدهید.اینجوری اطمینان بیشتری بدست می آورید و با خیال راحت این رابطه را ادامه میدهید .

الان تمرکز فقط روی آزمون بزار همین و تمام:72:

سلام
بنظر من ایشون قصد به بازی گرفتن شمارو نداشتن حتی برای ازدواج قدم برداشتن اما ایشون به شما علاقه مند شده یودن نه دختر بداحلاق و مدام در جنکی که این مدت آخر بودید.
منظورمو متوجه شدید؟
من تو موقعیت شما بودم و از این تعحب کردم که چرا طرفم با این همه علاقه ایی که بهم داشت بهم گفت دچار تردید شده.ولی وقتی دقت کردم دیدم من در اون اواخر اونقد باهاش بحث و دعوا داشتم که مردد شده آیا با من خوشبحت میشه یا نه؟! دوباره رفتار قبل از این دعواهارو پیش گرفتم و دیدم شرایط مثل سابق شد،عاشق و مهربون و مشتاق برای به دست آوردنم.
شاید جدا شدن برای مدتی خوب باشه اما به نظر من نه به این صورت،نه بعد از اینکه تو چشمش یه دختر غرغرو اومدی،اول این تصویرو اصلاح کن بعد هردوتون یه مدت به خودتون زمان بدید برای فکر
خودت انتخاب میکنی دیگران چطور باهات زفتار کنن با انتخاب نوع رفتارت
موفق باشی

از کمک همتون ممنونم دوستان.اره باید تمرکزم رو آزمونی باشه که کلی براش زحمت و بیخوابی کشیدم:303: :18:

سلام راضیه جان. والا من تو شروع رابطه گفته بودم بیشتر از یکی دوماه آشنا نمیشم و حتی قرار عقد برا مرداد گذاشتیم و ایشونم خواستگاری اومد اما بخاطر فوت پدرش همه چی عوض شد و منم بخاطر گناه کردنمون خسته شدم هرچقدم میگفتم اقدام کن اصلا قبول نمیکرد و. میگف تازه 3 ماهه پذرم فوت کرده بعدم کار به بحث و دعوا و گاها قهر و بداخلاقی میکشید.واقعیتش منم ازش عقد نخواستم فقط یه حلقه خواستم که تضمینی واسم بشه اما همش میگف فوت پدرم تازه 3 ماه شده و باید بیشتر صبر کنی. الانم دیگه قطع رابطه ایم و مجبورم صبر کنم تا خودش انتخاب کنه چون بنظر خودم چاره دیگه ای ندارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پری یاس

میگم اگه تو این مدت تماسی بگیره یا پیغام بزنه چه رفتاری نشون بدم؟..دیشبم اصرار داشت حداقل یه شب بخیر بهم بگیم اما قبول نکردم.

---

سلام پری یاس

پست های دوستان رو نخوندم، شاید حرفهام تکراری باشه.

از نظر من تو این دوره خیلی محترمانه و باوقار باهاش رفتار کن. اگه تماسی گرفت یا حتی پیام داد، خیلی متین و به دور از هیجان و کوتاه بهش جواب بده. حرف جدیدی رو مطرح نکن، و فقط جواب احوالپرسی رو بده. فقط اگه فرصتی دست داد (یا ازت سوال کرد) بگو "خونواده ی من به احترام حرف مادرتون که گفتند بعد از محرم و صفر اقدام می کنند، منتظر اقدام ایشون هستند. و من هم براساس یه سری معیارها شما رو تایید کردم و شرایط فعلیتون هم برام قابل درکه."

نه زیاد مشتاق نشون بده، نه بی تفاوت. عاقلانه رفتار کن. اما فاصله بگیر و اجازه نده ارتباطتون دوباره برقرار بشه، تا دوباره خونوادش اقدام کنند.

اگه شما و خونوادت این پسر رو پذیرفتید و قرار نامزدی گذاشتید، مطمئنا ویژگی هایی داشته که برای شما ارزشمند بوده. بنابراین عجله کردن و برخورد هیجانی، به نفع شما نیست. همونطور که ارتباط هم به نفع شما نیست.

این نکته رو هم بچه های همدردی به من یاد دادند، بهتره برای تو هم بنویسمش. یه پسر هم (دقیقا مثل یه دختر) غرور و شخصیت داره. اگه بهش بی احترامی بشه، و اگه فرد با شخصیتی باشه، احتمالا دیگه اصراری برای وصلت با شما نمی کنه.

البته احترام گذاشتن با تن دادن به خواسته های دیگران، کاملا متفاوته.

پس در صورتیکه خودش یا خونوادش خبری گرفتن، محترمانه برخورد کن (اگه غیر از اینکار رو انجام بدی، احتمالا به حساب رد کردن می گذارن و دیگه اقدامی نمی کنن).

و مطمئنا خودت می دونی و نیازی به تذکر نیست که خیلی کار اشتباهی کردی که اجازه دادی ارتباطتون به مسائلی که بعنوان گناه ازشون یاد می کنی، کشیده بشه...

سلام نمیدونم چجوری از همتون تشکر کنم که انقد باحوصله و مفید جوابمو دادین.فعلا که یه هفته میشه و خبری ازش نیست حتی کوچکترین پیغام!!منم تا آخر ماه صفر بهش مهلت دادم و تا اونموقع منتظرش میمونم هرچند خیلی سخته و همش دلگیر و دلتنگم.کلا وضع روحیم زیاد خوب نیس اما درس خوندن از یادم میبره.فقط نمیدونم چرا همه چی سریع و یهو بهم خورد وهنوز تو شوک این قضیه ام!!بنظرتون پسریکه تا این حد بذاره بره برمیگرده؟!!دوماه زیاده و حس میکنم کلا از یادش میرم. توروخدا برام دعا کنید هرچی خیر و صلاحه برام اتفاق بیفته.

این دو ماه زمان خوبیه که معیارهاتون رو بازنگری کنید و خیلی جدی به ازدواج فکر کنید لزوما نه با این آقا با هر مورد دیگری.

الان تمرکز روی درستون اما بعدش صبر پیشه کنید .

این دید را داشته باشید که حتی اگه این آقا بعد از دو ماه برگشتند چه کارهایی لازمه جهت شناخت اصولی انجام دهید؟

در این مدت شاید به این نتیجه برسید ایشون معیارهای شما رو برای ازدواج ندارند.

اما مورد دوم مساله وابستگیه ، حتی به متاهلین توصیه می شه زن و شوهر نباید به هم وابسته باشند چه برسه به شما که در فاز آشنایی هستید.

خیلی خوبه که ریشه های مذهبی وجودتان در برابر گناه جلوگیری کننده هست از همین نیرو کمک بگیرید جهت کنترل همه امور.

موفق باشید.