بعد از جدایی

سلام
میخوام جدا شم می خوام آزادیمو بدست بیارم
دیگه نمی خوام به خودم دروغ بگم 2سال ادای آدامای خوشبخت رو در اوردم
من با این مرد ازدواج نکردم با آیندش ازدواج کردم و حالا دیگه این آینده برام ارزش نداره
همیشه مشکل بوده سر همه چیز، سر حجاب، سر برخورد با خانواده ها، سر به قول عباس توقعات من،
سر بچه نخواستن من ،سر اصرار های زیاد مادر شوهرم روی بچه دار شدن، سر درامد کم عباس، سر قبول نکردن من (من قبول ندارم یه زن خانه داری وظیفش) و همیشه اینو یه لطف می دونم که زنها به همسرانشون می کنن
همیشه بحث ها از چیزای کوچیک شروع میشه
از نظر من عباس زیاد از مادرش حرف شنوی داره
وهرچقدر هم خوشبین باشم باشم نمی تونم تحمل کنم
عباس با اینکه25 سالش است اصلا اهل جوانی کردن ها نیست من یه روزی اینو حسن می دونستم اما دیگه برام حسن نیست خسته ام می کنه
ما هردو لجبازیم و مغرور همیشه یکی باید کوتاه بیاد تا قهر تمام شه، این بد نیست
اصلا زندگی باید این باشه، اما مسئله اینجاست: اگه قرار باشه زندگی همش قهر باشه!همش عدم تفاهم داشتن! پس این چه جور زندگی کردنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر چند ماهه من این شده، همش می شینم فکر می کنم، اگه طلاق بگیرم زندگیمو چه جور از اول شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه درسم تمام شده، وهنوز کار ندارم، پول خاصی هم ندارم، و نمی خوام دیگه با خانوادم زندگی کنم،
یا باید خونه بگیرم یا از ایران خارج شم، و برم زندگی خودمو از اول اون جا شروع کنم.
1-خودم ترجیح می دم از ایران خارج شم ،حوصله بر خورد با فامیل را ندارم، حتی خانوادم!
2-یا بشینم برای فوق لیسانس بخونم و بگردم کار پیدا کنم
می دونید من تصمیم خودمو کم کم گرفتم برای جدایی، اما نمی دونم چه کار کنم بعدش .
هنوز با همسرم هم به طور جدی مطرح نکردم، نمی خوام تا لحظه آخر هم به خانوادم هم بگم،
اگه بگم می خوان پا درمیونی کنن ومن مشکل را در خودم می بینم که حاضر نیستم کوتاه بیام
مشکل را در عباس می بینم که کلی خواسته هایی داره که من از اجرا کردنشو خوشم نمی یاد (مثلا دوست داره من تنها برم خرید مثلا بدون مامانم تنها پرده های خونه رو بدوزم بدون اینکه مامانم بخواد کمکم کنه و من نمی تونم تنها این کار هارو کنم )هزار بار گفتم میگه هزار بار خراب کنی بار هزارو یکم درست می کنی و من در بودجه خونه نمی بینم این کارو انجام بدم.
دوست داره من بعد از گرفتن مهندسی بشینم خونه خیاطی کنم این کار هارو دوست داره و من حوصله این کار ها رو ندارم
انتظار داره من هر روز برم پیش مامانش آخه ما پیش هم زندگی می کنیم و من اصلا دوست ندارم هر روز برم پیششون
در عوض اگه من بخوام هفته ایی دوبار برم بار دوم میگه سهم این هفته ات را رفتی
فاصله خونه مامانم با ماشین کمتر از نیم ساعته و ما ماشین نداریم و با ماشین پدرش می ریم
ما معمولا همیشه قبل از بیرون رفتن بحثمون میشه واسه همین نصف مهمانی ها در لحظه اخر کنسل می شن:( سر اینکه این لباسی که من پوشدم توش دستم بیرونه، گردنم مشخصه، لاک قرمز نباید بزنم چون دوست نداره جلب توجه کنم)
دیگه خستم ،تحمل کردن برام خیلی سخته
می خوام جدا شم اما نمی دونم بعد جدایی چه کار کنم
می خوام برم دنبال زندگیم و همسری مطابق خواسته هام پیدا کنم(شاید در دلتون سرزنشم کنید)
اما گناهم چیه که نتونستم حداقل یکی از آرزوهامو در شوهرم پیدا کنم
منو راهنمایی کنید و بم بگید بعد از جدایی چه کار کنم.

سلام ترانه جان
عزيزم مطمئني كه همه ي فكرهاتو كردي ؟ يعني ميخواي قيد خانواده و .... رو بزني ؟؟؟؟
بهتر نيست با همسرت با هم به يك مشاور مراجعه كنين ؟؟؟؟ اينجوري شايد ايشون بفهمه كه چقدر در حق شما ظلم ميكنه !!!! طلاق بايد آخرين گزينه باشه ولي شما انگار خيلي زود ميخواي عملي اش كني ....
به نظرم بهتره كه با همسرتون پيش يه مشاور برين و بعد از اينكه كاملا مطمئن شدي كه ايشون اصلا نميتونه خودش رو با خواسته هاي شما وفق بده اون وفت ميتوني به طلاق فكر كني .....
حيف نيست كه ميخواي همه ي زندگي و آينده ات رو دستي دستي خراب كني ؟؟؟؟
عزيزم دركت ميكنم كه برات سخته ولي تو بايد تمام تلاشت رو براي نگه داشتن زندگيت بكني و همه ي راهها رو امتحان كني و اگه نشد اون وقت به فكر ..... بيافتي.
بهتره كه بيشتر فكر كني ..... حيفه كه بخواد اينجوري بشه .....

رویای عزیز
مگه مشاور معجزه می کنه
قط از آدم می خواد میخواد اینطور رفتار نکنه
آدم هم بعد مدتی تمان حرفا یادش می ره
نمی شه ذات کسی رو عوض کرد

سلام ترانه جون
شرایط تو را تو یکی از دوستام من به عینه دیدم ولی به بزرگی خدا قسم بعد از اینکه جدا شده (شرایطش از تو وحشتناکتر بود)پشیمون شد که چرا جدا شد چون همه فکر میکنن اگر طلاق را انتخاب کنن آرامش برمیگرده و زندگی اون چیزی میشه که اون میخواد ولی باور کن اینجور نیست میشه آغاز مشکلات بعد از جدایی .خودت را بعد جدایی سرزنش میکنی که ای کاش باهاش زندگی کرده بودم ای کاش تحملش کرده بودم ای کاش یه وقت دیگه به خودم و اون داده بودم .اگر خودتو دوست داری اگر نمیخوای برای خودت و زندگی آیندت دردسر درست کنی به خودت یه وقت بده و من میدونم که میتونی زندگی خوبی را از سر خط دوباره شروع کنی البته اگر خودت بخوای .
امیدوارم که هرچه زودتر مشکلاتت حل بشه .
موفق باشید

ترانه جان
توي زندگي مشترك كه همه چيز بر وفق مراد آدم پيش نميره !!! مطمئن باش هيچ كس رو پيدا نميكني كه توي تمام مسائل با هم تفاهم داشته باشين .....
بلاخره هم تو و هم شوهرت بايد به يك سري از خواسته هاي طرف مقابلتون احترام بگذارين و بهش عمل كنين.....
ببين عزيزم به اين فكر كن :
1) آيا شوهرت معتاده ؟
2) آيا شوهرت هوس بازه و مرد زندگي نيست ؟
3) آيا شوهرت كتكت ميزنه ؟
4) آيا شوهرت دزد و قاچاقچيه ؟
5) آِيا شوهرت واقعا دوستت نداره و تو هم واقعا دوستش نداري ؟
اگه تا مورد 4 حتي يكي شون هم برات اتفاق افتاده بود، كه واقعا حق داشتي كه بخواي جدا شي ولي آيا واقعا اينطوره ؟
نميگم مشاوره معجزه ميكنه ولي ميگم شايد همسرت راجع به وظايف خودش نسبت به تو اطلاعي نداره و تفكر مرد سالاري داره .....تو هم حق داري كه يك سري چيزها رو ازش بخواي ولي ايشون بر اساس اين تصور فكر ميكنه كه زن بايد مطيع شوهرش باشه و هرچي شوهرش بگه عمل كنه .....و حق اظهار نظر نداره....
اين درست نيست كه تو از همين اول يك دفعه بهش بگي كه ميخواي طلاق بگيري ..... بهش بگو كه واقعا ديگه كم آوردي و اگه اينجوري پيش بره زندگي برات با جهنم فرقي نداره .......
با هم پيش يك مشاور برين تا بتونه شوهرت رو روشن كنه و بفهمونه كه نسبت به شما وظايفي داره و شما هم حق اظهار نظر دارين و اين نيست كه هرچي اون بگه بشه !!!!!!
شايد مشاور بتونه قانعش كنه كه كوتاه بياد و ذهنش رو روشن كنه كه : نه بابا اينجوري ها هم نيست كه من دارم پيش ميرم و ..........
اگه شوهرت تو و زندگيتون رو دوست داشته باشه سعي ميكنه كه كوتاه بياد ..... اگه هيچ موقع كوتاه نيومد و تو هنوز هم فكر كردي كه داري اينجوري حروم ميشي و زندگيت شده بردگي و تا آخر عمرت ديگه به اون چيزهايي كه ميخواي نميرسي ...........اون موقع راجع به طلاق صحبت كن
ولي الان كه هنوز دير نشده واسه ساختن زندگيتون .........بهتره كه همه تلاشتون رو بكنين
موفق باشين

یه وقت مشاوره به نصیحییون گرفتم
نمی دونم تنهایی برم یا با عباس برم
رویا
منو کتک نمی زنه
اون 4 مورد رو هم نداره
اما ......

سلام عزيزم
خوب كاري ميكني ... به نظر من بهتره كه اول خودت يه سري به مشاوره بزني و مشكلت رو مطرح كني و بعد همراه با همسرت بري
فكر ميكنم كه اينجوري بهتر باشه
ولي بازم خودت مختاري ....
موفق باشي دوست عزيز .... اميدوارم كه مشكلت حل بشه

سلام ترانه خانوم
خوب راستش زندگی با همچین آدمی که به مادرش وابسته هست و تفکرات نسبتا قدیمی و مردونه داره(که هیچ کدوم خوب نیست مخصوصا تفکراتش)
زیاد جالب نیست ولی بنظر می رسه اون آدم به این بدی ها هم نیست که می گی من فکر می کنم اینقدر به خودت تلقین کردی : من از روز اول نمی خواستمش دیگه به یه باور برات تبدیل شده که نمی تونی باهاش زندگی کنی!
آره خوب نیست که کسی اهل گشت و گدذار یا همون جوونی کردن نباشه اما ببین چندتا از حرفاتو مینویسم روشون بیشتر فکر کن:
1)من با این مرد ازدواج نکردم با آیندش ازدواج کردم و حالا دیگه این آینده برام ارزش نداره
2)عباس با اینکه25 سالش است اصلا اهل جوانی کردن ها نیست من یه روزی اینو حسن می دونستم اما دیگه برام حسن نیست خسته ام می کنه
3) میگه هزار بار خراب کنی بار هزارو یکم درست می کنی
4)ما هردو لجبازیم و مغرور همیشه یکی باید کوتاه بیاد تا قهر تمام شه،
5)فکر چند ماهه من این شده، همش می شینم فکر می کنم، اگه طلاق بگیرم زندگیمو چه جور از اول شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
6)می دونید من تصمیم خودمو کم کم گرفتم برای جدایی، اما نمی دونم چه کار کنم بعدش .
7)دوست داره من بعد از گرفتن مهندسی بشینم خونه خیاطی کنم این کار هارو دوست داره و من حوصله این کار ها رو ندارم
8)سر اینکه این لباسی که من پوشدم توش دستم بیرونه، گردنم مشخصه، لاک قرمز نباید بزنم چون دوست نداره جلب توجه کنم)
9)می خوام برم دنبال زندگیم و همسری مطابق خواسته هام پیدا کنم(شاید در دلتون سرزنشم کنید)
.
.
توضیحات موارد بالا(خیلی خیلی مختصر):
1)تقصیر اون بیچاره چیه از اول بهش دروغ گفتی؟ داری زندگی اونم خراب می کنی و اونم بشدت ضربه می خوره!
2)خب حسن نمی دونی چرا؟ چون آینده نگر نبودی؟ اون که از اول بهت گفته یا نشون داده بود اینطوره!
3)بده می خواد به مادرت متکی نباشی؟ بده می خواد خودت یابگیری؟ بده می خواد اعتماد بنفس داشته باشی؟خودت میگی تو بودجه ی خونواده نمی بینی که این کارو انجام بدی! یعنی اون اینو نمی دونه؟ ولی حاضره هزینه کنه که شما رو پایه خودت وایسی تازه معلومه به فکرش هستی که نگران اقتصاد خونه ای پس اینقدر به خودت تلقین نکن و سمج نباش برو پی زندگیت!
4)حداقل تو این مورد 50% کار خودتی، اول خودتو درست کن 2 بار تو کوتاه بیای بار سوم اون خجالت می کشه کوتاه میاد!
5)اول اینکه تکلیفت هنوز با خودت مشخص نیست می خوای بری تو چاه؟ دوستانه میگم معلومه اینقدرام جات بد نیست که واسه اینکه بعد طلاق چیکار کنی چند ماهه فکر می کنی! چون کسی که به جونش برسه اگه خونه ی باباش باشه و بپذیرنش وقت رو تلف نمی کنه و یه حرکتی انجام می ده!
6)آره خب کم کم گرفتی!!! چرا؟ چون هم وقت داشتی (جاتم بدنبوده که اینقدر آآامش داشتی کلی دربارش فکر کنی)هم زیاد به این مسئله فک کردی و مدام تلقین کردی که طلاق راهه نجاته! با اینکه می دونی بعد طلاق تازه اول راهی یه زن مطلقه، بی کار، بی سرمایه، حرفا و متلکا و .... کلا بگم مشکل انسانهای نابخرد، بدون مردی که سایش رو سرت باشه امروزه دختراش دربه در دنبال شوهرن اون موقع شما می خوای شوهر مورد علاقتو پیدا کنی؟ فک کردی خواستگارا دم در صف کشیدن شوهرت نمیزاره خوشبخت شی؟ دشمنته؟ بهترین شوهری هم که گیرت بیاد یه یه مرد مطلقه خواهد بود که تازه معلوم نیست اون چرا طلاق گرفته؟ شاید مثه شما از روز اول دروغ گفته و بخاطر آیندش ازدواج کرده لجبازه و حس کرده نمی تونه زندگی کنه طلاق گرفته؟ ها؟ تازه این جزو بهترین حالت هاست! یهو دیدی یارو ....
7)دوست داره؟ اجبار نیست؟ خب بشین باهاش در این باره حرف بزن! اونم مثه ما امروزه زنا رو می بینه کار می کنن فک نکنم مجبورت کنه بشینی تو خونه همونطور که دوست داره درس بخونی و پیشرفت کنی اگه حس کنه خونه نشینی مانع پیشرفتت میشه قطعا مخالفتی نداره والا محیط دانشگاه رو که خودت می دونی ... پس اون بهت اعتماد کامل داره! نه؟
8)حق داره نخواد جلب توجه کنی! حتما طوری رفتار می کنی که حساسش کردی ! اصلا مشکلت لاکه؟ واسه لاک و اینکه مردای نامحرم نمی تونن ازت لذت ببرن می خوای از شوهرت که تو رو واسه خودت می خواد طلاق بگیری؟ معلومه نه ازت پول می خواد نه با پیشرفتت مشکل داره فقط می خواد مال اون باشی بده؟؟؟
9)برو دنبال زندگیت ببینم چه همسر بهتری پیدا می کنی که تو رو واسه خودت بخواد و تو اولین و آخرین تجربش تو زندگیش باشی؟ حتما پیدا می کنی آخه کاره 2 ساعت گشتن تو بازاره نه؟! من 1.5 ساله هر دختری می بینم خوب که فکر می کنم می بینم بدرد زندگیه آیندم نمی خوره با اینکه هر کدومشون رو بخوام خونوادم مخالفتی نمی کنن مگه اینکه چی باشه تازه من مجردم و (البته خیلی خیلی زوده ولی میشه دربارش فک کرد و تجربه کسب کرد) حالا شما بعد طلاق می خوای دوروزه شوهر پیدا کنی؟ می دونی بعد طلاق می خوای با قریضه ی جنسیت چیکار کنی؟(اینو رک گفتم چون هر دومون نوعی هستیم) می دونی چون زنی دیگه با خود ارضایی هم ارضا نخواهی شد؟ اول تو خونه امتحان کن اگه 2 ماه دووم آوردی(خواستی خود ارضایی هم کن ببین راضیت می کنه؟) بعد به طلاق هم فک کن تازه تو خونه تنها نیستی یعنی نمی تونی با مرد دیگه ای باشی(هر چند فکر نکنم شما از اوناش باشی) ولی شهوت چیز کثیفیه، بالا که بگیره طرف به محرم خودشم رحم نمی کنه چه برسه به زنی که تنهاست و هرکاری بخواد می تونه بکنه و اگه چشمش رو روی خدا ببنده دیگه هیچ مانعی نیست جلوی کارشو بگیره تو شهر ما که ماهی چند برادر و خواهر سنگسار میشن و چند پسر به جرم تجاوز به مادرشون حالا ما خودمون که می دونیم تو شهر این مطلقه ها و بیوه زنا چکارا می کنن حالا شما اینقدر به خودت اطمینان داری که می خوای طلاق بگیری؟ شما که نمی تونی در مقابل هوست واسه یه حجاب خوب مقابله کنی؟ الله اعلم!!!!!
حالا اینا خیلی مختصر هم بود من حال ادامشو (کلا درباره ی همه چی) ندارم والا که جای یه کتاب نوشته اینجا خالیه این فقط جزوش بود!!!!!!!!!

آقای mke عزیز خیلی متعصبانه و یک طرفه صحبت کردین.

ترانه هم خیلی از حساسیت هایی رو داره که در وجود خیلی از خانمها هست، من وقتی مشکل ترانه رو می خونم می تونم درکش کنم، و می دونم که این حس یک احساس مقطعیه و وقتی به آدم دست می ده که احساس می کنه هیچ حق انتخابی نداره و باید به کارهایی تن بده که دوست نداره. اکثرا این جور مواقع به جدایی فکر می کنن چون جدایی رو تنها راه به دست گرفتن اختیار زندگی خودشون می دونن، ترانه عزیز و دوست داشتنی حق داره ناراحت بشه، اما فکر کردنش به جدایی به نظر من درست نیست، این مشکلیه که با مشاوره رفتن و گرفتن نقش های اساسی و مهم در زندگی حل میشه.
ترانه فقط باید سعی کنی که روی زندگیش کنترل بیشتری داشته باشه، خودش رو کنار نکشه و اظهار نظر کنه و همسرش هم باید به خواسته های اون احترام بذاره و چیزی رو بهش تحمیل نکنه.

به هر حال ترانه عزیز، امیدوارم از مشاوره نتیجه خوبی بگیری و از این حس بد رها بشی...
:72:

ترانه جان كمي بيشتر فكر بكن .گاهي خودت رو جاي شوهرت بگذار .خيلي از توقعات شوهرت توقع همه مردهاي ايرونيه .تمام مردهاي ايروني زن خياط و آشپز دوست دارن . مشكلاتت رو آروم و بدون موضع گيري با خود شوهرت مطرح بكن . در مورد اهداف آيندت آيا قبلا" با شوهرت صحبت كرده بودي .اگه واقعا" دوستش داري سعي كن اول در برخوردت با مشكلاتت بيشتر فكر كن .و فعلا" در برابر شوهرت موضع مخالف نگير .

ممنونم رویای خوبم
آقای mke عزیز
شاید حق با شما باشه! اما من معنی این حرفو درک نمی کنم!!!!!!(میخواد تنها مال خودش باشی) آیا لاک زدن من ،منو از عباس می گیره؟آیا من حق ندارم به خواست خودم لباس آستین کوتاه یا بلند بپوشم؟
اصلا بهشت رفتن زوری هم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا فلسفه پوشش تو ذهن مردا چیه؟ خدا یا خودشون؟
من قبل از ازدواجم به خواست خودم چادر رو انتخاب کردم،اون موقع حتی عباس را نمی شناختم
کلی با خدای خودم هر روز حرف می زدم با خدای خودم راحت بودم اما حالا.........
می دونی چرا؟چون احساس می کنم حق و حقوقمو ازم گرفته
با من مثل یه زن 1400 سال پیش برخورد میشه(بدون اجازه شوهرت بیرون نرو_از کشور خواستی بری بیرون اجازه بگیر _9ماه از خون خودت به بچه بده بعد میشه مال پدر _من مادر میشم بعد هرجا میرم می گن نام پدر_بت مهریه میدن اما موقع طلاق اگه بخوای از زیر اسم مردت بیرون بیای باید ببخشیش_بعدشم شما مردا منو زن بیوه(یا مطلقه می گید و طوری بیان می کنید که از حرف ناسزایی بدتر)
پس ما زنها این وسط چی داریم؟به خاطر ظاهرمون انتخاب می شیم بعد کمالاتمون و خونواندمون........................
گفتید پس خیلی وقت داشتید که فکر کنید و نتیجه گیری کردیداز خوشی زیاد که این فکر را کردم نه؟
نه این طور نیست اصلا شما خوشی را در چی می بینید؟خوشی یعنی از 7 روز هفته 4 روز قهر؟
خوشی یعنی نصف مهمانی ها کنسل؟منم دل دارم تا کی فداکاری کردن؟
تو خانه پدر نه چپ رفتیم نه راست از ترس مردم، نه آفتاب مارا دید نه مهتاب،انقدر زود ازدواج کردم که مستقل شم با اختیار خودم برم بیرون!!!!!!
آخه مگه من برم بیرون مثلا بازار می خوام خلاف شرع کنم؟ میخوام وقتی می رم بیرون اگه موهام میاد بیرون از خدا بترسم نه شوهرم!!!!!
بابا!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم میخوام زندگی کنم (اینو داد می زنم) از اوضاع جامعه ام خستم
زنها را تو هزار تا پارچه می پیچن به اسم خدا و در واقع به خاطر خودشون
در جواب 3- نه خوبه که نخواد من متکی باشم،اما چرا به این فکر نمی کنید که منم جوانم هیچ کدام از اطرافیانم ازدواج نکردن
پس اونا هم هیچ تجربه حتی در خرید یک سبد پلاستیکی ندارن تنها کسی که تجربه داره و بم نزدیکه مادرمه
و منم آدمی هستم که دوست ندارم پولمو حروم کنم خب !!؟حالا بگید تکلیف چیه؟
با شماره 4 کاملا وافقم کوتاهم میام انقدر ها هم که فکر می کنید یه دنده نیستم
5- من ترجیح می دم بمیرم اما نرن خونه پدر(منظورم این نیست که خانوادم بد هستند نه! واسه این که من همیشه جلوشون ادای یه دختری را در آوردم که از زندگی اش کاملا راضیه تو خونه پدرم به من میگن شوهر پرست!!!!!!!!!!!!!!
خب حالا برم بگم تو این 2 سال همش بتون دروغ گفتم!!!!
اگه هم جدا شم(البته الان مثل اون روز نیستم و تر جیح میدم با عباس زندگیمو ادامه بدم و با هم باشیم هر چی باشه ما روزای خوب هم داشتیم ) نمی خوام تا لحظه اخر کسی چیزی بدونه
در جواب 6 :نه اون حرف را از سر لج شوهرم زدم (چون تا می گم بالا چشت ابرو می گه من میتونم 4 تا زن بگیرم این قانون جدیده هم دست ما مردا را باز گذاشته)
کاش میشد اون حرف را پاک کرد (چون لحظه حسابی از حرف شوهرم ناراحت بودم)
7- نه واقعا اجبار یه بار تو شوخی یه بار به جدی یه بار تو قهر یه بار..............
8- مگه من خواستم مال کس دیگه باشم نه کاری نکردم خودشم می دونه تعصبی هستش ،هر چند سعی می کنه روشنفکرانه ابراز کنه اما بوی تعصب از 100 فرسخی میاد
باز هم ممنونم که برای من وقت گذاشتید
باز هم فکر می کنم راستش هدف اصلیم هم برای مشاوره رفتن اصلاح خودمه شاید قسمت عظیم مشکلات از من باشه
از خودم دوران کودکیم از ویژگی ها شخصیتیم نمی دونم در هر صورت می خوام یه کاری بکنم از دست روی دست گذاشتن بهتره
شاد عزیز مرسی

ببین عزیز تو اونو انتخاب کردی مثلا اگه من جای عباس بودم با من هیچ مشکلی پیدا نمی کردی اما تو با عباس ازدواج کردی و اون هم فکر می کنه که تو اگه فقط واسه اون آرایش کنی و به خودت برسی مال اونی! البته تا حدی هم درسته ها!
آره منم از تعصب خوشم نمیاد(حالمو بهم می زنه!)ولی خودمم مذهبی هستم ولی مثه شوهر شما تعصبی ندارم(به امید خدا،هیچ کی به ماستش نمیگه ترش)و در واقع اصلا مثه شوهر شما نیستم ولی آدمای مثه اون رو خیلی زیاد می بینم! تقصیر اون چیه شما واسه فرار از خونه ی پدر زود ازدواج کردی حالا می خوای مثه مجردا باشی؟ فک کردی با طلاق هم باید مرد خودت باشی هم زن؟ کارات کم میشه؟ الان واسه یه پرده زورت میاد ولی اون موقع باید کار کنی نون در بیاری و رفتارای مردای کثیف این روزگارو تحمل کنی یا باهاشون همراه شی!
ببین اکثر حرفاتو تا اینجا پس گرفتی ولی من اصلا قصد مبارزه با شما رو ندارم سوء تفام نشه من قصد هم فکری دارم!
من واقعا دیرمه باید برم والا اینقدر حرف داشتم که فقط بگم : واقعا دوست داره فقط یه سری تفاوت نظرات هست که اون با صحبت و مشاوره حل میشه و به هیچ وجه در حد طلاق نیست پس بهتره فکر طلاق رو از کلت بندازی بیرون! برو کتاب هایی که راجع به حجاب هست رو بخون اونوقت اگه شوهرتم بگه تو ورش نمی داری!
می دونی من چرا برام تیپ زنم خیلی مهم نیست ؟ چون بنظر من همه عقل کامل دارن و اون خودش می فهمه چی براش بهتره و اگه من فکر می کنم فکر بهتری دارم فقط می تونم راهنماییش کنم شاید اصلا فکر اون بهتر بود!
خواهش می کنم برادرانه دوستانه خواهش می کنم مصرانه(درسته؟مصرانه؟) کتاب حجاب شهید مطهری رو بخون بعدش هرچی بگی همون درسته چون تا ته هر دوراه رو رفتی و می فهمی کدوم برات بهتره: پوشش امروزی یا چادر!(حجاب یا بی ویا بد حجابی)

راستی این حرفت کلی منو تحت تاثیر قرار داد و کلی افسوس خوردم:
""""اصلا بهشت رفتن زوری هم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا فلسفه پوشش تو ذهن مردا چیه؟ خدا یا خودشون؟
من قبل از ازدواجم به خواست خودم چادر رو انتخاب کردم،اون موقع حتی عباس را نمی شناختم
کلی با خدای خودم هر روز حرف می زدم با خدای خودم راحت بودم اما حالا.........
می دونی چرا؟چون احساس می کنم حق و حقوقمو ازم گرفته
با من مثل یه زن 1400 سال پیش برخورد میشه""""
ببین اولا حجاب دستور خداست و خدایه 1400 سال پیش هیچ فرقی با خدای امروز و 5000سال دیگه هم نداره و این یه ذره عقل و آزادی هم اون به ما داده اونوقت شما فک می کنی آزادیتو می گیرن؟ اگه شما عقلت اینقدر کامله ....(خدایا از ما بگزر این ماییم که ظالمیم)
منم در مورد رفتار با شما موافقم خیلی بد باهاتون رفتا میشه انگاری که بقول خودتون زن 1400 سال پیش هستید ولی اینقدرهام بد نیست که بخواید طلاق بگیرید ولی جدا باید طی یک سری صحبت منطقی رفتارشون رو تغییر بدن به کسی ربطی نداره شما در هفته چندبار می ری خونه ی بابات بنظرم این از همه بدتر بود!!!!!!!!!

مشکل شما اینجاست که هنوز دلیل واقعی حساسیت ها و توقعات شوهرتون رو نفهمیدید و یا اگر هم فهمیدید می خواهید به اون شکلی که خودتون دوست دارید تغییرش بدید و نظر خودتون رو هم از دهن شوهرتون بشنوید
خانم خوب تمامی حرفهای شما رو قبول دارم همسرتون داره در حق شما سختگیری بیجا می کنه ولی راه خلاصی از این مشکل اینی نیست که شما پیش گرفتید از چاله در اومدن و افتادن تو چاه کاری که شما می خواهید انجام بدید
سعی کنید آرامش خودتون رو حفظ کنید شما یه زن هستید من قصد توهین و یا جسارت به خانمها رو ندارم ولی شما اگه کمی اهل مطالعه تاریخ باشید می دونید که بیشتر جنگ ها و خونریزی ها و جنایتها به پشتوانه یه زن انجام شده زنی که برنامه ریز این موضوع بوده و مرده اجراش کرده پس شما هم این خصلت رو دارا خواهید بود از سیاست زنانه خودتون استفاده کنید نشد ها رو شد کنید زمین آبد رو آباد نگاه داشتن هنر نیست ویرانه رو آباد کردن هنره
فکر می کنید زندگی در خارج از ایران به همین راحتی هاست؟؟!! نه!!!!! سخت در اشتباهید عالم اونور با اینجا خیلی متفاوته اونجا هرکسی فقط متعلق به خودشه مشکلاتش شادی ها و آینده اش اینها شاید در نگاه اول برای شما جذاب باشه ولی این جمله شما که نمی تونید بدون مادرتون به خرید پارچه برید و دوخت و دوزش رو انجام بدید نشون از وابستگی شما به مادرتون و در بیشتر کارها به دیگرونه خدماتی که بدون خدمت از جانب شما از طرفتون متوقعانه و طلبکارانه می خواهید ولی اونور زندگی دقیقا دو دو تا چهارتاست
به جای اینکه جای زندگی و محیط اطرافتون رو تغییر بدید اخلاقیات شوهرتون رو تغییر بدید می دونم فکر می کنید کار نشدنی ولی تنها مرگه که درمان نداره شما اگر بخواهید می تونید فقط کافیه بخواهید همین و بس
من وقتی مشکل شما رو خوندم دقیقا دخترخاله ام برام تداعی شد او هم مشکلات شما رو داشت و البته در مورد خودش از شما وضعیت بهتری داشت با مدرک دکتری و پشتوانه مالی خوبی بدون اطلاع دیگرون به هلند رفت و بعد از 5 سال با کوله باری از مشکل و یه بچه به ایران برگشت نه راه رفت داشت و نه راه پیش به قول خودش خروج از ایران و طلاقش عین حماقت بوده (البته الفاظ دیگه ای هم بکار می بره که نشانه از ندامت و پشیمانی بدون بازگشتشه)
در پناه حق

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

ببین عزیز تو اونو انتخاب کردی مثلا اگه من جای عباس بودم با من هیچ مشکلی پیدا نمی کردی اما تو با عباس ازدواج کردی و اون هم فکر می کنه که تو اگه فقط واسه اون آرایش کنی و به خودت برسی مال اونی! البته تا حدی هم درسته ها!
آره منم از تعصب خوشم نمیاد(حالمو بهم می زنه!)ولی خودمم مذهبی هستم ولی مثه شوهر شما تعصبی ندارم(به امید خدا،هیچ کی به ماستش نمیگه ترش)و در واقع اصلا مثه شوهر شما نیستم ولی آدمای مثه اون رو خیلی زیاد می بینم! تقصیر اون چیه شما واسه فرار از خونه ی پدر زود ازدواج کردی حالا می خوای مثه مجردا باشی؟ فک کردی با طلاق هم باید مرد خودت باشی هم زن؟ کارات کم میشه؟ الان واسه یه پرده زورت میاد ولی اون موقع باید کار کنی نون در بیاری و رفتارای مردای کثیف این روزگارو تحمل کنی یا باهاشون همراه شی!
ببین اکثر حرفاتو تا اینجا پس گرفتی ولی من اصلا قصد مبارزه با شما رو ندارم سوء تفام نشه من قصد هم فکری دارم!
من واقعا دیرمه باید برم والا اینقدر حرف داشتم که فقط بگم : واقعا دوست داره فقط یه سری تفاوت نظرات هست که اون با صحبت و مشاوره حل میشه و به هیچ وجه در حد طلاق نیست پس بهتره فکر طلاق رو از کلت بندازی بیرون! برو کتاب هایی که راجع به حجاب هست رو بخون اونوقت اگه شوهرتم بگه تو ورش نمی داری!
می دونی من چرا برام تیپ زنم خیلی مهم نیست ؟ چون بنظر من همه عقل کامل دارن و اون خودش می فهمه چی براش بهتره و اگه من فکر می کنم فکر بهتری دارم فقط می تونم راهنماییش کنم شاید اصلا فکر اون بهتر بود!
خواهش می کنم برادرانه دوستانه خواهش می کنم مصرانه(درسته؟مصرانه؟) کتاب حجاب شهید مطهری رو بخون بعدش هرچی بگی همون درسته چون تا ته هر دوراه رو رفتی و می فهمی کدوم برات بهتره: پوشش امروزی یا چادر!(حجاب یا بی ویا بد حجابی)

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

راستی این حرفت کلی منو تحت تاثیر قرار داد و کلی افسوس خوردم:
""""اصلا بهشت رفتن زوری هم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا فلسفه پوشش تو ذهن مردا چیه؟ خدا یا خودشون؟
من قبل از ازدواجم به خواست خودم چادر رو انتخاب کردم،اون موقع حتی عباس را نمی شناختم
کلی با خدای خودم هر روز حرف می زدم با خدای خودم راحت بودم اما حالا.........
می دونی چرا؟چون احساس می کنم حق و حقوقمو ازم گرفته
با من مثل یه زن 1400 سال پیش برخورد میشه""""
ببین اولا حجاب دستور خداست و خدایه 1400 سال پیش هیچ فرقی با خدای امروز و 5000سال دیگه هم نداره و این یه ذره عقل و آزادی هم اون به ما داده اونوقت شما فک می کنی آزادیتو می گیرن؟ اگه شما عقلت اینقدر کامله ....(خدایا از ما بگزر این ماییم که ظالمیم)
منم در مورد رفتار با شما موافقم خیلی بد باهاتون رفتا میشه انگاری که بقول خودتون زن 1400 سال پیش هستید ولی اینقدرهام بد نیست که بخواید طلاق بگیرید ولی جدا باید طی یک سری صحبت منطقی رفتارشون رو تغییر بدن به کسی ربطی نداره شما در هفته چندبار می ری خونه ی بابات بنظرم این از همه بدتر بود!!!!!!!!!

---

آقای mke !
بنظر من شما اگر بیشتر از عباس آقا تعصبی نباشی، کمتر نیستی. اینکه اگر من بودم مشکلی نداشتیم حرفه ! فقط حرف.
پوشش امروزی رو با بی حجابی و چادر مسلمونارو با باحجابی یکی کردید. اون مردای کثیف من و تو هستیم نه کس دیگه.
اگه خدایی نکرده برای خواهر خودت (اگه نداری فرض کن) چنین مشکلی پیش بیاد و مجبور بشه طلاق بگیره، چون بی شوهره باید بره همراه امثال شما بشه ؟ ما کثیفیم و بقیه رو هم آلوده می کنیم.
تنها عشق زندگی من یک زن بیوه بود که بعد از طلاقش با من آشنا شد و قبل از ازدواج مجددش از من جدا شد. در دورانی که با هم رابطه داشتیم، فقط به خودم اجازه دادم دستش رو عاشقانه لمس کنم و فشار بدم. بهم نشون داد نیازی نیست یک زن بی شوهر با کثافتها هم بستر بشه.
دوست عزیز، خداوند بخشنده و مهربان است. هیچ گاه به بنده خودش دستور نداده. راهنمایی کرده !
خدا را شکر که درک و فهم و شعور بشریت در حال پیشرفته و مطمئن باشید خدایی که شما 1400 سال پیش پرستش میکردید با خدای امروز و 5000 سال دیگه فرق داره. اگر فهم من و شما در 1400 سال پیش با امروز برابر باشه حرف شما رو قبول میکنم.
شما مردهایی که با دیدن یک زن (چه با شوهر و چه بی شوهر) همسر و بچه و دین و ایمون و خدا و پیغمبر و مهمتر از همه انسانیتتون رو فراموش می کنید، باید خودتون رو درست کنید نه زنهای بیچاره ای که با اعتقادات و خواسته های شما زندگی میکنن ! چرا موقع برخورد با یک زن بیوه اولین فکر تو سر شما خونه خالیه ؟ خیلی مردی کمکش کن بلند بشه نه اینکه دستتو بزاری روی سرشو در منجلاب زندگی فشارش بدی ! بهش میگی سلام خواهرم ولی با خواهرت ... ! (خطاب که کسانی که این خصوصیات رو دارن)

بجای کتاب های چادر و حجاب که فکر رو مثل خودش محدود میکنه، برین 4 کلمه درباره برابری، درباره برادری (که فقط موفق کلاه برداری استفاده میشه!)، درباره انسانیت و شرف، درباره مردانگی (نه مردانگی خون و شمشیر، نه مردانگی اختیار کردن بیشمار زن)، درباره اینکه چی بودی و چی شدی مطالعه کن.


ترانه عزیز
همه دوستامون بهترین راه ها رو پیشنهاد کردن. میدونم فهمیده هستی و بهترین رو انتخاب میکنی. آرزوی من موفقیت دوستانمه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Doctor.Salar

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

ببین عزیز تو اونو انتخاب کردی مثلا اگه من جای عباس بودم با من هیچ مشکلی پیدا نمی کردی اما تو با عباس ازدواج کردی و اون هم فکر می کنه که تو اگه فقط واسه اون آرایش کنی و به خودت برسی مال اونی! البته تا حدی هم درسته ها!
آره منم از تعصب خوشم نمیاد(حالمو بهم می زنه!)ولی خودمم مذهبی هستم ولی مثه شوهر شما تعصبی ندارم(به امید خدا،هیچ کی به ماستش نمیگه ترش)و در واقع اصلا مثه شوهر شما نیستم ولی آدمای مثه اون رو خیلی زیاد می بینم! تقصیر اون چیه شما واسه فرار از خونه ی پدر زود ازدواج کردی حالا می خوای مثه مجردا باشی؟ فک کردی با طلاق هم باید مرد خودت باشی هم زن؟ کارات کم میشه؟ الان واسه یه پرده زورت میاد ولی اون موقع باید کار کنی نون در بیاری و رفتارای مردای کثیف این روزگارو تحمل کنی یا باهاشون همراه شی!
ببین اکثر حرفاتو تا اینجا پس گرفتی ولی من اصلا قصد مبارزه با شما رو ندارم سوء تفام نشه من قصد هم فکری دارم!
من واقعا دیرمه باید برم والا اینقدر حرف داشتم که فقط بگم : واقعا دوست داره فقط یه سری تفاوت نظرات هست که اون با صحبت و مشاوره حل میشه و به هیچ وجه در حد طلاق نیست پس بهتره فکر طلاق رو از کلت بندازی بیرون! برو کتاب هایی که راجع به حجاب هست رو بخون اونوقت اگه شوهرتم بگه تو ورش نمی داری!
می دونی من چرا برام تیپ زنم خیلی مهم نیست ؟ چون بنظر من همه عقل کامل دارن و اون خودش می فهمه چی براش بهتره و اگه من فکر می کنم فکر بهتری دارم فقط می تونم راهنماییش کنم شاید اصلا فکر اون بهتر بود!
خواهش می کنم برادرانه دوستانه خواهش می کنم مصرانه(درسته؟مصرانه؟) کتاب حجاب شهید مطهری رو بخون بعدش هرچی بگی همون درسته چون تا ته هر دوراه رو رفتی و می فهمی کدوم برات بهتره: پوشش امروزی یا چادر!(حجاب یا بی ویا بد حجابی)

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

راستی این حرفت کلی منو تحت تاثیر قرار داد و کلی افسوس خوردم:
""""اصلا بهشت رفتن زوری هم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا فلسفه پوشش تو ذهن مردا چیه؟ خدا یا خودشون؟
من قبل از ازدواجم به خواست خودم چادر رو انتخاب کردم،اون موقع حتی عباس را نمی شناختم
کلی با خدای خودم هر روز حرف می زدم با خدای خودم راحت بودم اما حالا.........
می دونی چرا؟چون احساس می کنم حق و حقوقمو ازم گرفته
با من مثل یه زن 1400 سال پیش برخورد میشه""""
ببین اولا حجاب دستور خداست و خدایه 1400 سال پیش هیچ فرقی با خدای امروز و 5000سال دیگه هم نداره و این یه ذره عقل و آزادی هم اون به ما داده اونوقت شما فک می کنی آزادیتو می گیرن؟ اگه شما عقلت اینقدر کامله ....(خدایا از ما بگزر این ماییم که ظالمیم)
منم در مورد رفتار با شما موافقم خیلی بد باهاتون رفتا میشه انگاری که بقول خودتون زن 1400 سال پیش هستید ولی اینقدرهام بد نیست که بخواید طلاق بگیرید ولی جدا باید طی یک سری صحبت منطقی رفتارشون رو تغییر بدن به کسی ربطی نداره شما در هفته چندبار می ری خونه ی بابات بنظرم این از همه بدتر بود!!!!!!!!!

---

آقای mke !
بنظر من شما اگر بیشتر از عباس آقا تعصبی نباشی، کمتر نیستی. اینکه اگر من بودم مشکلی نداشتیم حرفه ! فقط حرف.
پوشش امروزی رو با بی حجابی و چادر مسلمونارو با باحجابی یکی کردید. اون مردای کثیف من و تو هستیم نه کس دیگه.
اگه خدایی نکرده برای خواهر خودت (اگه نداری فرض کن) چنین مشکلی پیش بیاد و مجبور بشه طلاق بگیره، چون بی شوهره باید بره همراه امثال شما بشه ؟ ما کثیفیم و بقیه رو هم آلوده می کنیم.
تنها عشق زندگی من یک زن بیوه بود که بعد از طلاقش با من آشنا شد و قبل از ازدواج مجددش از من جدا شد. در دورانی که با هم رابطه داشتیم، فقط به خودم اجازه دادم دستش رو عاشقانه لمس کنم و فشار بدم. بهم نشون داد نیازی نیست یک زن بی شوهر با کثافتها هم بستر بشه.
دوست عزیز، خداوند بخشنده و مهربان است. هیچ گاه به بنده خودش دستور نداده. راهنمایی کرده !
خدا را شکر که درک و فهم و شعور بشریت در حال پیشرفته و مطمئن باشید خدایی که شما 1400 سال پیش پرستش میکردید با خدای امروز و 5000 سال دیگه فرق داره. اگر فهم من و شما در 1400 سال پیش با امروز برابر باشه حرف شما رو قبول میکنم.
شما مردهایی که با دیدن یک زن (چه با شوهر و چه بی شوهر) همسر و بچه و دین و ایمون و خدا و پیغمبر و مهمتر از همه انسانیتتون رو فراموش می کنید، باید خودتون رو درست کنید نه زنهای بیچاره ای که با اعتقادات و خواسته های شما زندگی میکنن ! چرا موقع برخورد با یک زن بیوه اولین فکر تو سر شما خونه خالیه ؟ خیلی مردی کمکش کن بلند بشه نه اینکه دستتو بزاری روی سرشو در منجلاب زندگی فشارش بدی ! بهش میگی سلام خواهرم ولی با خواهرت ... ! (خطاب که کسانی که این خصوصیات رو دارن)

بجای کتاب های چادر و حجاب که فکر رو مثل خودش محدود میکنه، برین 4 کلمه درباره برابری، درباره برادری (که فقط موفق کلاه برداری استفاده میشه!)، درباره انسانیت و شرف، درباره مردانگی (نه مردانگی خون و شمشیر، نه مردانگی اختیار کردن بیشمار زن)، درباره اینکه چی بودی و چی شدی مطالعه کن.


ترانه عزیز
همه دوستامون بهترین راه ها رو پیشنهاد کردن. میدونم فهمیده هستی و بهترین رو انتخاب میکنی. آرزوی من موفقیت دوستانمه.

---

دكتر جان با كلمات برابري روح ما رو جلا دادي! راستي بهتر نيست اين چرنديات (مهريه-نفقه-...) هم حذف بشه كه بهتر بشه گفت با 1400 سال قبل فرق كرديم. شما فقط بلدي حرف بزني. شعار بدي! همين

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط santatian

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

ببین عزیز تو اونو انتخاب کردی مثلا اگه من جای عباس بودم با من هیچ مشکلی پیدا نمی کردی اما تو با عباس ازدواج کردی و اون هم فکر می کنه که تو اگه فقط واسه اون آرایش کنی و به خودت برسی مال اونی! البته تا حدی هم درسته ها!
آره منم از تعصب خوشم نمیاد(حالمو بهم می زنه!)ولی خودمم مذهبی هستم ولی مثه شوهر شما تعصبی ندارم(به امید خدا،هیچ کی به ماستش نمیگه ترش)و در واقع اصلا مثه شوهر شما نیستم ولی آدمای مثه اون رو خیلی زیاد می بینم! تقصیر اون چیه شما واسه فرار از خونه ی پدر زود ازدواج کردی حالا می خوای مثه مجردا باشی؟ فک کردی با طلاق هم باید مرد خودت باشی هم زن؟ کارات کم میشه؟ الان واسه یه پرده زورت میاد ولی اون موقع باید کار کنی نون در بیاری و رفتارای مردای کثیف این روزگارو تحمل کنی یا باهاشون همراه شی!
ببین اکثر حرفاتو تا اینجا پس گرفتی ولی من اصلا قصد مبارزه با شما رو ندارم سوء تفام نشه من قصد هم فکری دارم!
من واقعا دیرمه باید برم والا اینقدر حرف داشتم که فقط بگم : واقعا دوست داره فقط یه سری تفاوت نظرات هست که اون با صحبت و مشاوره حل میشه و به هیچ وجه در حد طلاق نیست پس بهتره فکر طلاق رو از کلت بندازی بیرون! برو کتاب هایی که راجع به حجاب هست رو بخون اونوقت اگه شوهرتم بگه تو ورش نمی داری!
می دونی من چرا برام تیپ زنم خیلی مهم نیست ؟ چون بنظر من همه عقل کامل دارن و اون خودش می فهمه چی براش بهتره و اگه من فکر می کنم فکر بهتری دارم فقط می تونم راهنماییش کنم شاید اصلا فکر اون بهتر بود!
خواهش می کنم برادرانه دوستانه خواهش می کنم مصرانه(درسته؟مصرانه؟) کتاب حجاب شهید مطهری رو بخون بعدش هرچی بگی همون درسته چون تا ته هر دوراه رو رفتی و می فهمی کدوم برات بهتره: پوشش امروزی یا چادر!(حجاب یا بی ویا بد حجابی)

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mke

راستی این حرفت کلی منو تحت تاثیر قرار داد و کلی افسوس خوردم:
""""اصلا بهشت رفتن زوری هم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا فلسفه پوشش تو ذهن مردا چیه؟ خدا یا خودشون؟
من قبل از ازدواجم به خواست خودم چادر رو انتخاب کردم،اون موقع حتی عباس را نمی شناختم
کلی با خدای خودم هر روز حرف می زدم با خدای خودم راحت بودم اما حالا.........
می دونی چرا؟چون احساس می کنم حق و حقوقمو ازم گرفته
با من مثل یه زن 1400 سال پیش برخورد میشه""""
ببین اولا حجاب دستور خداست و خدایه 1400 سال پیش هیچ فرقی با خدای امروز و 5000سال دیگه هم نداره و این یه ذره عقل و آزادی هم اون به ما داده اونوقت شما فک می کنی آزادیتو می گیرن؟ اگه شما عقلت اینقدر کامله ....(خدایا از ما بگزر این ماییم که ظالمیم)
منم در مورد رفتار با شما موافقم خیلی بد باهاتون رفتا میشه انگاری که بقول خودتون زن 1400 سال پیش هستید ولی اینقدرهام بد نیست که بخواید طلاق بگیرید ولی جدا باید طی یک سری صحبت منطقی رفتارشون رو تغییر بدن به کسی ربطی نداره شما در هفته چندبار می ری خونه ی بابات بنظرم این از همه بدتر بود!!!!!!!!!

---

آقای mke !
بنظر من شما اگر بیشتر از عباس آقا تعصبی نباشی، کمتر نیستی. اینکه اگر من بودم مشکلی نداشتیم حرفه ! فقط حرف.
پوشش امروزی رو با بی حجابی و چادر مسلمونارو با باحجابی یکی کردید. اون مردای کثیف من و تو هستیم نه کس دیگه.
اگه خدایی نکرده برای خواهر خودت (اگه نداری فرض کن) چنین مشکلی پیش بیاد و مجبور بشه طلاق بگیره، چون بی شوهره باید بره همراه امثال شما بشه ؟ ما کثیفیم و بقیه رو هم آلوده می کنیم.
تنها عشق زندگی من یک زن بیوه بود که بعد از طلاقش با من آشنا شد و قبل از ازدواج مجددش از من جدا شد. در دورانی که با هم رابطه داشتیم، فقط به خودم اجازه دادم دستش رو عاشقانه لمس کنم و فشار بدم. بهم نشون داد نیازی نیست یک زن بی شوهر با کثافتها هم بستر بشه.
دوست عزیز، خداوند بخشنده و مهربان است. هیچ گاه به بنده خودش دستور نداده. راهنمایی کرده !
خدا را شکر که درک و فهم و شعور بشریت در حال پیشرفته و مطمئن باشید خدایی که شما 1400 سال پیش پرستش میکردید با خدای امروز و 5000 سال دیگه فرق داره. اگر فهم من و شما در 1400 سال پیش با امروز برابر باشه حرف شما رو قبول میکنم.
شما مردهایی که با دیدن یک زن (چه با شوهر و چه بی شوهر) همسر و بچه و دین و ایمون و خدا و پیغمبر و مهمتر از همه انسانیتتون رو فراموش می کنید، باید خودتون رو درست کنید نه زنهای بیچاره ای که با اعتقادات و خواسته های شما زندگی میکنن ! چرا موقع برخورد با یک زن بیوه اولین فکر تو سر شما خونه خالیه ؟ خیلی مردی کمکش کن بلند بشه نه اینکه دستتو بزاری روی سرشو در منجلاب زندگی فشارش بدی ! بهش میگی سلام خواهرم ولی با خواهرت ... ! (خطاب که کسانی که این خصوصیات رو دارن)

بجای کتاب های چادر و حجاب که فکر رو مثل خودش محدود میکنه، برین 4 کلمه درباره برابری، درباره برادری (که فقط موفق کلاه برداری استفاده میشه!)، درباره انسانیت و شرف، درباره مردانگی (نه مردانگی خون و شمشیر، نه مردانگی اختیار کردن بیشمار زن)، درباره اینکه چی بودی و چی شدی مطالعه کن.


ترانه عزیز
همه دوستامون بهترین راه ها رو پیشنهاد کردن. میدونم فهمیده هستی و بهترین رو انتخاب میکنی. آرزوی من موفقیت دوستانمه.

---

دكتر جان با كلمات برابري روح ما رو جلا دادي! راستي بهتر نيست اين چرنديات (مهريه-نفقه-...) هم حذف بشه كه بهتر بشه گفت با 1400 سال قبل فرق كرديم. شما فقط بلدي حرف بزني. شعار بدي! همين
[/quote]

Doctor.Salar عزیز
من کی گفتم با دیدن زن بیوه فکر خونه ی خالی میوفتم؟ من کی گفتم همه اینطورن؟ ولی سالم بودن در اون حال خیلی سخته من اینو گفتم و مشکلات آینده رو براش توضیح دادم(بیشتر فکر کنید) قرآن کتابی نیست که دستوراتش با تغییر فکر ما تغییر کنه وقتی حرفی میزنه حرف خداست و اون حرف تا ابد همونه شاید شما احساس بزرگی کنید ولی هنوزم در مقابل خدا هممون نفهمیم و گه ما درک رو نداریم دلیل بر اشتباه بودن کار نیست اون کتاب هم نوشته ی دکتر مطهریه کسی که بزرگترین روشنفکر ایران حتی از نظر خارجیهاست و فکر شما در مقابل اون مثه یه حیاطه در مقابل یه دشت وسیع! بنظر شما چرا شهیدش کردن کی میاد وسه یه آدم با فکر محدود بمب بزاره؟ دشمن فهمیده بهتر از دوست نفهم واسه انقلابی ها نبود؟(چرا اون دوست نفهم رو کشتن؟)
من تعصبیم؟ این نظر شماست ولی حتی اگه مسیحی هم باشید باید به این جمله توجه کنید: از کوزه همان تراود که در اوست! این شعر براساس داستانی از حضرت عیسی ع سروده شده!
من انقلابی هم نیستم من سعی می کنم واقع بین باشم و حرف حق رو از هرکسی قبول کنم!
من که گفتم اگه احساس می کنم فکر بهتری دارم سعی می کنم راهنماییشون کنم شما هم اگه فکر بهتری داری بهتره با دلیل و منطق جلو بیای فقط حرف؟؟؟!!!
من فشارش ندادم دادم؟ من راهنماییش کردم بنظر میاد خیلی به افکارتون اعتقاد دارین!!!من که دارم ولی به زور تحمیلش نمی کنم چون فکر درست نیازی به تحمیل نداره!
چند مصداق آزادی رو براتون میگم:
عراق و افغانستان
زنهایی که به عنوان برده ی جنسی در غرب فروخته میشن
این که بعد چند سال زندگی چون از یکی دیگه خوست میاد یه شبه همسرتو ول کنی و بری با یکی دیگه
خواهرم چی؟ منظورتو نفهمیدم ولی خداییش اگه اونم بود همین حرفا رو بهش میزدم!
santatian منظورت کیه من فقط بلدم شعار بدم؟ کدوم شعار؟ اینکه بره به زندگیش برسه شعاره؟ بهتر بود بگم برو طلاقتو بگیر جونت آزاد؟
از همه خواهش می کنم قبل از حرف زدن فکر کنن!!! خیلی خوبه

يك سوتفاهم پيش اومده منظورم دكتر بود در تمامي موارد و نه شما mke عزيز

ممنون santatianجان.
دکتر بنظر شما کی آزاد تره ؟ این یه مثال واسه امروزه ماست:
زنی که هر جا میره همه ی مردا نگاش می کنن، واسه تاکسی وایمیسه صد تا ماشین جلوش وایمیسن، تو 0خیابون راه میره بهش متلک می پرونن، همکاراش به چشمه ... نگاش می کنن، روزی صد تا پیشنهاد بهش میدن که ...، البته کسی که پاک باشه به اینا تن نمی ده ولی بنظرت این آدم راحت و آزاده؟ زنا رو با مانتوهای تنگ نگا کن همش در عذابن همش مانتوشونو پایین می کشن همش با مانتوشون ور می رن این راحتیه؟
ولی یه زن با چادر حتی اگه آخر اندام و قیافه هم باشه کسی به خودش اجازه حتی یه مورد از موارد بالا رو میده که با اون انجام بده؟ این اوج راحتی و. آزادی نیست؟
مثلا دختر خاله ی من چادریه تو تهرانم زندگی می کنه ولی آخر زیبایی و اندامه ولی هیچ کی به خودش اجازه نمیده بهش متلک بپرونه ولی باور کن تو یه عروسی اومده بود شهرستان مامان بزرگم کلی خاستگار پیدا کرد الته اونجا هم فقط زنا دیدنش استاد رقص و اندامو زیبایی هم هست( البته من اصلا ازش خوشم نمیاد، بدلایلی، اشتباه نشه) ولی هرجای تهران بخواد با آزادی کامل پا می زاره اصلا هم احساس ناراحتی نمی کنه این آزادی نیست؟
می دونی چرا می گم واسه من خیلی مهم نیست چون من با کسی ازدواج می کنم که بهش100% اطمینان داشته باشم و اگه من بهش اعتماد دارم برام مهم نیست چطور می گرده فقط راهنماییش می کنم آخه اگه اذیتی هم باشه خودشه که اذیت میشه نه من! اون خیلی هم واسه رفتارشه که من خیلی طرز برخوردش (سبک باشه یا سنگین) برام مهمه!
حالا منم که همش حرف می زنم منی که اعتقاد دارم زن باید 100% آزادی داشته باشه و این آزادی رو شوهراشون بهشون نمی دن بلکه مال خودشونه که خدا بهشون داده! من نمی گم اون خانوم حتما بره با حجاب باشه من به هیچ خانومی اینو نمی گم من می گم هر کی هر جور می خواد باید بگرده من فقط بنظر خودم راهنماییشون کردم! حالا فکر من فکر آزدیطلبانه تریه یا ... اگه اجباری مطرح بود خدا زورش از همه ی ما مردا بیشتره حالا من یا هر مرده دیگه چطور به خودمون اجازه می دیم کسی رو مجبور کنیم؟ واسه همینه می گم آقا عباس متعصبه!!!

شما خیلی کارتون درسته و همه حرفاتون درست ! ببخشید رک میگم، از آدمایی مثل شما که فکر میکنن از یه جای فیل افتادن و فقط با کلمات بازی می کنن تا خودشون رو دانا جلوه بدن خیلی بدم میاد. دیگه ادامه نمی دم.
به مشکل ترانه رسیدگی کنید

سلام ترانه. من تايپكت رو خوندم. چرا ديگه ادامه ندادي.نگفتي اوضاعت الان چطوره؟ به نظر من اگر شوهرت مشكل داره، خودت هم بي تقصير نيستي. اكثر مردها بدشون مي ياد زنشون تو يك جمعي كه مي رند زيادي تو چشم باشه. سياست داشته باش عزيزم. پيش مشاور رفتي؟ بي خبرمون نذار

منم منتظرم ترانه جان چی شد؟

سلام
من هم با roya.b موافقم که به یک مشاور مراجعه کنید اما نمی دونم ایشون چطور نتیجه گرفتن که حق با شماست. بهتره کسی یکجانبه قضاوت نکنه.[hr]
جناب آقای دکتر
عین این موردی که برای mke گفتید در مورد شما نیز صدق می کند. به نظر من santatian جواب خوبی به شما داد اینکه گفت حالا که حرف برابریه بهتره مهریه و نفقه هم برداشته بشه.
هم مرد و هم زن هر دو میتونن پلید و شیطان صفت باشن و هم هر دو میتونن فرشته و پاک. نمیدونم آقای دکتر چرا فقط مردها رو پست می دونن.
بهتر است همه حد وسط را نگه داریم و در هیچ موردی زیاده روی نکنیم.

سلام دوستان

ممنون از اینکه به یاد من هستید

راستش هرچی بیشتر فکر می کنم می بینم نمی تونم با همسرم حرف بزنم

انگار نمی تونم حرفامو بش حالی کنم
از خودم می پرسم چرا باش ازدواج کردم
چرا نمی تونم از حقم دفاع کنم

چرا انقدر آمادم تا ترکش کنم
و هیچ جوابی پیدا نمی کنم

ترانه جان
به نظر من اگه نمی تونی حرفاتو به شوهرت بگی، براش نامه بنویس. این کار باعث می شه نه تنها حرفاتو بهش بگی، بلکه از نظر روحی حس خوبی بهش می ده.

به نظر من هم هر آدمی آزاده در مورد انتخاب پوشش خودش. بهشت رفتن هم زوری نیست. ولی حجاب مسئله خیلی مهمیه تو زندگی زناشویی. زن و شوهر حتما باید قبل از ازدواج در این مورد نظر همدیگر رو بپرسن تا بعدا دچار همچین مشکلهایی نشن.
ترانه جان، وقتی عباس اومد خواستگاری تو، تو همین مدلی بودی؟ یا اینکه الان نظرت عوض شده؟ اصلا راجع به این چیزا با هم صحبت کرده بودین؟ اگه اون از اون اول تو رو با یه حجاب دیگه دیده و این رو به عنوان یه معیار بهت گفته، خوب حق داره که الان هم ازت بخواد اون جوری باشی.
من یه دوستی دارم که خیلی محجبه است. شوهرش هم اون رو مجبور نکرده که بی حجاب باشه. ولی همش از این غصه می خوره که چرا حجاب اون برای شوهرش مهم نیست. از نظر اون شوهرش بی غیرته ....
می بینی چه دنیاییه...

واقعا
شوهر بی غیرت هم خوبه ها.............

راستش اوایل
نامه می نوشتم
اصلا من نمی دونم چه جوری از حقم دفاع کنم
کسی روش های دفاع از حق و حق بجانب حرف زدن را بلد نیست

سلام خانوم
اينطوري كه شما صحبت كردين آدم ياد مراجع قانوني ميفته. يه چيزي باعث شده شما خيلي عصبي شده شايد 100% علت اصليش همسرتون هم نباشه.
خوب شما الان ازدواج كردين پس طلاق اون آخر آخراست هميشه هم امكانش هست.
شما تو دادگاه يه وكيل خيلي خيلي خوب بگيريد كاملا بلده حق را بگيره شايد هم ....
حالا هم يه وكيل حاذق خيلي معتبر امتحان شده بهتون معرفي ميكنم... محبت!! اولش هم به خودتون
اينكه آدم با خودش خلوت كنه كلاهشو قاضي كنه بد و خوب را ببينه يه هنره كه ما خانم ها خوب از پسش بر ميايم. دليلي نداره همسرشما ومادرش عين اونكه شما دوست داري رفتار كنن دليلي هم نداره شما عروسك كوكي اونها باشي اما اين مطلب را شما بايد آموزش بدي با آرامش محبت وبه اصطلاح با پنبه سر بريدن. باور كن تعريف هاي عجيب وغريب بعضي از دوستان كه احتمالا راجع به بره(؟) بودن همسرشون ميگن رو هم باور نكن اصلا مرد بايد مرد باشه نه بره! شما الان كلافه شدي از يه چيزي اول سعي كن به خودت آرامش بدي، خوتو دوست داشته باشي بعد تصميم بگير.

عزیزم مطمئنی قبلا چادری بودی؟افکارت اصلا به چادری ها نمی خوره مثل اونایی حرف می زنی که مخالف حجابن" شوهر بی غیرت خوبه ها" خیلی متاسفم از اینکه این جمله رو شنیدم.شوهر بی غیرت نه تنها رو خودت غیرت نداره بلکه خودش هم با زنای دیگه می پره. شما هنوز فلسفه حجاب را نفمیدی و اونو اسارت می دونی .پند و نصیحت هم فایده ای نداره اول باید خودت میشناختی و ببینی چی می خوای بعد ازدواج می کردی.