تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام دوستان
هر کسی حداقل یک بار تو زندگیش کار خوب انجام داده چه ایمان داشته باشه چه نداشته باشه اما دلیل کار خوب هر چیزی می تونه باشه گاهی وجدانمون ما رو وادار می کنه گاهی کسی رو دوست داریم و براش کاری انجام می دهیم و گاهی برای رضای خدا
اما گاهی هم برای جلب توجه و در اصطلاح دینی ریا کارانه کار خوب انجام می دهیم .
حالا سوال من این است چه طوری انسان می تونه خالص باشه و فقط برای رضای خدا کار کنه؟ خواهش میکنم هر کسی هر راهی که به نظرش مفید هست یا تجربه کرده را توضیح بده تا من و هر کسی که فکر می کنه گاهی این مشکل براش پیش میاد بتونه از اون استفاده کنه.
خیلی ازتون ممنونم:43::72::72:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
این مسئله ای که شما مطرح کردین رسیدن بهش خیلی سخته مخصوصا برای کسانی که بیشتر ریا کار بودن.
من نمیدونم چطور میشه خالص شد اما می دونم چطور میشه فهمید کاری رو خالصانه انجام دادیم، خودمون تنها کسی هستیم که می تونیم این رو بفهمیم. از روی احساسی که پیدا می کنیم و لذتی که می بریم..
یک جمله از دکتر علی شریعتی خوندم فکر کنم اگه اشتباه نکرده باشم این بود « خداوند عابد عاشق می خواهد نه مشتری بهشت» (امیدوارم اشتباه نکرده باشم ) این جمله، خیلی زیباست یعنی حتی برای رسیدن به بهشت هم نباید کاری انجام داد، حتی این نیت هم نیت خالصانه ای نیست، فقط به خاطر خدا اونقدر که گرو کشی نکنیم که مثلا من فلان کار رو می کنم در عوض خدایا فلان کار رو برایم انجام بده، یا منت نگذاریم که خدایا من تمام این کارها رو به خاطر تو کردم! دیگه ریا و کلک و نقشه و حقه و ... بماند.
من وقتی احساس می کنم برای انجام کاری یکی از احساسهای ذکر شده رو دارم اون کار رو انجام نمی دم، چون دیگه لذتی برام نداره، و یه جورایی می خوام خودم رو تنبیه کنم.
همه انسانها اشتباه می کنن اما خیلی بهتره که این اشتباه ها از روی نادانی یا ناآگاهی انسان باشه و نه از روی دانش و سیاست و منفعت، لااقل در مورد اول کمتر شرمنده خدا می شیم.
:72:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
با تشکر از شاد به خاطر جواب خوبشون .:72:
اما به نظر من خیلی آرمان گرایانه بود. مثلا به نظر من به خاطر بهشت کار کردن هم خودش خیلی خیلی خوبه و البته سخت.مثلا در محیط کار وقتی رئیسمان از ما می خواهد که فلان کار را اینگونه سمبل کنیم تا کارمان زود تحویل داده شود در حالی که می دانیم نوعی کم کاری است چند نفر از ما به خاطر خدا جلوی رئیسمان می ایستیم یا لااقل با آرامی نشان می دهیم که با نحوه عملکردش مخالفیم . چند نفر از ما حاضر می شود کارش را به خاطر این مسائل از دست بدهد.البته من به کسانی که محتاج کارشان هستند حق می دهم. اما کسانی هم هستند (مخصوصا خانم ها)مثل من که از نظر مالی محتاج کار نیستند اما جهت راحت تر زندگی کردن کار می کنند.اینان هم حاضر نیستند از ترس جهنم یا عشق به بهشت کارشان را از دست بدهند. حالا از دوستان می خواهم تا بگویند آدم چگونه می تواند ایمانش را قوی کند تا وسوسه پول و قدرت و شهرت او را نفریبد؟ من خیلی ها را می بینم که در جامعه فریب این وسوسه ها را خورده اند (شاید خود من هم )
هر کسی هر نظری دارد مشتاقانه منتظر شنیدنش هستم.:43::72:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
من هم خيل يدوست دارم توي اين بحث مشاركت كنم
فكر مي كنم براي خالص بودن بايد عاشق بود. كمتر افرادي هستند كه واقعاً عاشق خدا هستند و به معناي واقعي تسليم او. خيلي از ماها فقط از روي ترس از خدا و عقوبت كارها از خداوند تعريف كرده و يا او را شكر مي گوييم. شايد اگر كمي نگاه واقع بينانه و با صداقت داشته باشيم درمي يابيم كه براي خيلي از چيزهاي بي ارزش دنيا خيلي بيشتر از خدا ارزش قائليم و حاضريم با كمال وقاحت انها را به خدا به راحتي ترجيح دهيم. در چنين حالتي نمي توان انتظار داشت كه خالص بود.
نمي توان عاشق خدا بود چون فلان چيزها را به ما داده و فلان چيزها را از ما نگرفته و يا اينكه هميشه با ماست. واقعاً بايد او را به معناي واقعي دوست داشت. حضرت سجاد(ع) در حديثي در مورد اينكه نمي تواند خداوند را از روي نشانه هايي كه توسط خداوند به وجود آمده اند و همگي به او محتاج هستند بشناسد.
ما روش شناخت خدا و عشق ورزيمان از پايه به اشتباه است. براي همين است كه براي خالص بودن لنگ مي زنيم و موفق نمي شويم.
عاشق خدا بودن يعني چشم و دل به همه چيز و همه كس بستن. البته نه اينكه تارك دنيا بشي و بگويي اگر خدا را بخواهي بايد زندگي نكني. برعكس اگر خدا را مي خواهي فقط او را بخواه و ديگر هيچ. باقي همه بي ارزش است. البته فقط يك عارف خدادوست مي تواند معني اين جملات را با حقيقت محض درك كند و حس كند كه چطور مي تواند وجود بيكران را عشق ورزي كند و چه بي ارزش است ديگران و اشيا و چه بي معناست ريا و رياكاري.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
موضوع بسیار جالبی را شروع كردید.
دوستان هم نظرات قشنگی ارائه می دهند كه ابعاد چنین مسئله ای را روشن می كند. مرتب این موضوع را دنبال می كنم و از آن استفاده می كنم. دوست دارم خودم هم شركت كنم.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
جناب مدير
وقتي خمير نان را با دست ورز بيشتر دهي و بيشتر آن را بپروراني نان بهتري به تو مي دهد.
حرف حرف مي آورد و نظر نظر
با تبادل نظر است كه مي توانيم پندارهاي پنهاني ذهنمان را كه از نظرمان دور است استخراج كرده ، ان را بپرورانيم و به شكل محصول مفيد ارائه كنيم.
من نيز بسيار خرسند مي شوم تا شما هم در اين مباحث مشاركت كنيد.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
جناب مدير
وقتي خمير نان را با دست ورز بيشتر دهي و بيشتر آن را بپروراني نان بهتري به تو مي دهد.
حرف حرف مي آورد و نظر نظر
با تبادل نظر است كه مي توانيم پندارهاي پنهاني ذهنمان را كه از نظرمان دور است استخراج كرده ، ان را بپرورانيم و به شكل محصول مفيد ارائه كنيم.
من نيز بسيار خرسند مي شوم تا شما هم در اين مباحث مشاركت كنيد.
آفرین به این تفکر پویا و زیبا :72::73:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
به عقیده من خالصی و ناخالصی در ذات آدمهاست ، البته میشه این صفت رو انسان در وجود خودش پرورش بده ولی نیاز به تکرار و تمرین و ممارست داره ، اولا باید این رو بدونیم که تنها کسی که خالص حقیقی است خداست و همه انسانها در وجودشون ناخالصی هست پس ما باید سعی کنیم این ناخالصی ها رو کم و در صد خصلت نیکو رو بالا ببریم . پیش نیاز این امر هم توکل به خدا ونداشتن توقع از خلق خداست ، مشکل ما انسانها اینه که وقتی می خوایم کاری انجام بدیم حتی قبل از اینکه اون کار تموم بشه به این فکر می کنیم که این کار در اذهان عمومی چه انعکاسی داره و منتظر تشویق یا نظرات مردم می مونیم ، خود این باعث میشه که ما از هدف اصلیمون یعنی رضای خدا دور بشیم و به رضای خلق خدا راضی باشیم البته گاهی وقتا نیتمون هم خدایی هست اما دوست داریم که بندگان خدا رو هم خوشحال کنیم وکار خیری برای اونها انجام بدیم اما به نظر من وقتی که این طرز فکر یعنی خوشحال کردن بندگان خدا هم بیشتر از حد بهش اهمیت داده بشه اولا انسان ممکنه تو این راه در شناخت افراد خوب و نیازمند اشتباه کنه و ثانیا ممکنه که از هدف اصلیش یعنی رضایت خداوند دور بشه و کم کم کارهاش سبقه ریا به خودش بگیره ...... انشاءالله بعدا بیشتر صحبت می کنیم
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
یه راهكار عملیاتی ساده شاید این باشه كه یك كارهای مثبت اما بسیار كوچكی طراحی كنی و در این طرح هدفت این باشه كه هیچ كس متوجه این كار مثبت شما نشود.(یعنی هدف بیشتر از اینكه بزرگی كار مثبت مد نظر باشد، گمنامانه انجام دادن آن مهم باشد.)
مثلا ااگر شما خیلی گوشت های درون خورشت را دوست دارید. حالا بدون اینكه كسی سر سفره متوجه بشود. وقتی خورشت را استفاده می كنید، سعی كنید گوشتهای كمتری درون ظرف خود بریزید، یا ظرفهایی كه به نظر میرسه تعداد گوشتهای آن بیشترهست را با ظرافت طرف دیگر سفره بچینید.
در واقع شما از چیزی كه دوست داشتید به فرد دیگری هدیه كردید، بدون اینكه او یا دیگران متوجه شوند، در ضمن هدیه خیلی كوچك هست و در مراحل اول فشار زیادی به شما نمی آید.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
در مورد مثالي كه زديد بحث توقع پيش مي آيد كه فرد با انجام خرده كارهاي از خود گذشتگي به مرور متوقع شده و احساس مي كند كه با اين كارها نه تنها چيزي در زندگيش عوض نشده بلكه شايد قرار باشد كه هيچ پاداشي براي آن نگيرد. نمي توان انتظار داشت كه تمامي افراد از روي خلوص نيت و بدون چشم داشت كار خير انجام دهند اگر چنين بود خدواند هيچگاه مرحله پاداش و جزا را براي انسان قرار نمي داد. هر كدام از ما كه دقت كنيم مي بينيم كه نسبت به كارهاي خوبي كه انجام مي دهيم هر كدام به نوعي توقعات داشته و انتظار داريم كه برآورده شود.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
من فکر می کنم همه ما چون به ندرت پیش میاد کاری انجام بدیم و اون چند باری رو هم که برای کمک کردن به دست میاریم دوست داریم همه بدونن که مثلا ما چه کار کردیم این به نظر من خیلی بده و بدتر از اون اینه که به روی طرف مقابلمون هم بیاریم و خجالتش بدیم خدا نکنه از این نمونه آدم ها باشیم .:54:
بهتره اینو بدونیم که خدا باید متوجه بشه که میشه !
مشکل ما اصلا اینه که ادعای مسلمونیمون میشه در صورتی که نیستیم اگه هممون مسلمون واقعی بودیم دنیا گلستون می شد ...
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
دانه البته می فهمم نقطه نظرت چیست. اما در چنین موردهایی كه مثال زدم،لذت و آرامش و رشدی در درون فرد شكل می گیرد كه همان بهترین پاداش محسوب می شود. یعنی احساس كرامت،احساس انسان بودن و احساس خلوص.
اینها واژه هایی نیست كه توصیف شود. اینها واژه هایی هست كه باید در وجود خودمان درك كنیم و احساس كنیم.
آنوقت هیچ پاداشی را به اندازه خود این اعمال قبول نخواهیم كرد.
ببخشید این مثال را می زنم. اما مطلب را به ذهن نزدیك می كند.
مثل اینست كه به فردی بگوئیم مسئله جنسی را با جنس مخالف تجربه كن، این حس جالبی هست.
اما آن فرد بگوید در قبالش اگر پاداشی نگیریم انگیزه برای تكرار این عمل نداریم.
اما واقعیت اینست كه در زندگی ما چه مسائل جسمانی(مثل مسائل جنسی، غذا، و ...) و چه مسائل روانی (خودشكوفایی ، رشد و ....)، در هر دو ، لذت و پاداش در درون خودش هست. فقط باید دركش كنیم.
همانطور كه یك نوزاد لذت كباب خوردن را حس نمی كند یا یك بچه لذت جنسی را نمی فهمد و نیاز به آموزش و رشد دارد. ما هم كم كم با شروع كردن از مسائل كوچك روانی و كسب تجربه لذت و آرامش ناشی از آن به جلو می رویم.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
به نظر من وقتی انسان کاری رو انجام میده تا در نظر دیگران خوب جلوه کنه و یا اینکه دیگران تشویقش کنن، دچار مشکلات زیادی در رفتارش می شه،
اولین مشکل اینه که انسان پر توقعی می شه،
دومین مشکل اینه که نمی تونه انسانهای خوب تر از خودش رو ببینه و دچار حس حسادت می شه
سومین مشکل اینه که برای ثابت کردن خودش دست به هر کاری می زنه (از تهمت و پاپوش درست کردن گرفته تا غیبت و شایعه)
چهارمین مشکل اینه که برای خوب جلوه دادن خودش همیشه در حال ظاهر سازیه و به دروغ گفتن عادت می کنه
پنجمین مشکل اینه که اطرافیانش رو نسبت به نفعی که بهش می رسونن دوست داره پس دوست داشتنش ناشی از خودخواهیش می شه
ششمین مشکل اینه که اطرافیانش به خاطر ظاهر دروغینش اون رو دوست دارن پس هیچ وقت طرفداران واقعی نخواهد داشت.
هفتمین مشکل اینه که به خاطر تمام نقشهایی که بازی کرده در مدت کوتاهی به مرتبه خوبی حداقل نزد اطرافیانش می رسه و خیلی راحت می تونه از دیگران سوء استفاده کنه
....
پس ریا تنها ریا نیست، به دنبالش تمام صفت های بد گریبان انسان رو می گیره... بهتره از همون ابتدا خودمون رو تنبیه کنیم تا به همچین منجلابی نیفتیم!
:72:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
با درود فراوان خدمت همه دوستان
موضوع مطرح شده موضوع بسیار جالب و متعالی است. به عقیده من این قضیه بیشتر به نوع جهان بینی انسان بر می گردد یعنی ما بدانیم برای چه به این دنیا آمدیم. (البته این مطالب را با پیش فرض وجود اعتفادات اسلامی در خواننده مطرح می کنم)
به نظر من بهترین جواب را عرفان ایرانی اسلامی به این قضیه می دهد که مختصری که درک کردم مطرح می کنم بر طبق متون اسلامی میدانیم که روح خداوند در وجود انسان دمیده شده است به همین دلیل خداوند در همه حال ناظر بر تمام اعمال انسان بوده و در فران اشاره شده که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است چون در وجود انسان قرار دارد بنابراین انسان توانایی کسب تمامی صفاتی که در خداوند وجود دارد را به صورت بالقوه دارد اما هر انسانی نمی تواند این صفات را بالفعل کند مگر آنهایی که در زندگی با انجام اعمالی که در راستای کسب این صفات است می تواند به خدا نزدیک تر شوند. به خدا نزدیک شدن اصطلاحی که زیاد استفاده می شود همان قربتا الی الله که در اول هر نماز و هر کار خیر که با قصد قربت انجام می شود می گوییم ولی به معنی آن زیاد توجه نمی شود آخه مگه خدا جسم داره که ما بهش نزدیک بشیم؟؟ من دوست دارم بجای این اصطلاح از شبیه شدن به خدا استفاده کنم که قابل درک تر هست یعنی صفات ما شبیه خداوند بشود مثلا مهربان، بخشنده، پوشاننده عیبها، عالم و... شویم حالا اگر در زندگی این هدف ما باشد باید در خیلی از اعمالمان تجدید نظر کنیم. اما مسئله که باعث می شود این هدف دور از دسترس و ایده آل به نظر برسد غافل شدن ما از مسیر است که این مسیر همان عشق به خداوند است.
حالا می خوام عشق را از دید گاه خودم تعریف کنم تعریفی که شاید جایی نشنیده باشید و فقط نظر منه و ممکنه از نظر شما مفهومی نداشته باشد. میدانیم انسان در لحظه (چند دهم ثانیه) فقط توانایی فکر کردن به یک موضوع را دارد و نمی تواند در لحظه به چند موضوع به طور همزمان فکر کند بنابراین زمان و موضوعاتی که انسان به آنها فکر می کند در طول عمر انسان محدود است. حالا میخواهم مقهومی را بیان کنم که بهتره با مثال مطرح کنم، حتما تابحال شخصی را دیده اید که به کررات راجع به موضوعی مثلا سینما با لذت و هیجانی خاصی صحبت میکنند و همین مسئله باعث میشود که هر وقت شما آن شخص را در ذهن می آورید این مسئله در ذهن شما تداعی می شود که "فلانی عاشق سینما است و هر وقت اورا می بینید در مورد سینما صحبت می کند" یا مثلا به شخصی که با بی توجهی به چیزی برخورد میکند و خسارت به بار می آورد میگوییم "حواست کجاست مگه عاشفی" اگر به این مثال ها خصوصا مثال اول توجه کنیم توجه کنیم متوجه می شویم ویژگی عاشق مشغولیت فکری به موضوعی که باعث لذت بردنش می شود تعریف شده است.
اگر میزان اختصاص زمان برای فکر کردن درباره موضعی که باعث لذت بردن ما می شود را بر اساس زمان اختصاص یافته، مثلا به موضوعات مورد توجه، موضوعات مورد علاقه، موضوعات دوست داشتنی و... طبقه بندی کنیم حتما اخرین طبفه عشق خواهد بود برای واضحترشدن مطلب مثلا اگر شخصی به طور مستمر روزی ده ساعت به فوتبال فکر کند و از آن لذت ببرد می توان گفت این فرد عاشق فوتبال است (البته شرط لذت بردن از اهمیت ویژه ای برخوردار است) ولی اگر شخصی زمان اندکی در روز به اخبار فوتبال گوش دهد می توان گفت این شخص به فوتبال علاقه مند است که البته مرز این طبقات در بین انسانها متقاوت و سلیقه ای است و علت اینکه مثالها از عشق رو در مورد چیزهایی غیر از انسان زدم می خواستم بگم عشق فقط محدود بین انسانها نمی شه که البته در انسانها معمولا به خاطر عکس العمل طرف مقابل متفاوت تر به نظر میاد امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم چون واقعا توضیحش سخته (لطفا نظرتون رو بدید).
حالا با توجه به تعریف بالا کسی عاشق خداونده که در تمام لحظات زندگی فقط به خداوند یا به عبارت بهتر صفات او فکر کنه (چون خداوند فقط با صفاتش تعریف میشه چون جسم مادی نداره) و در مسیر کسب اون صفات (صراط المستقیم) حرکت کنه و قطعا لذت شبیه شدن به خداوند رو که بهترین لذت هست رو خواهد برد لازم بگم قرار نیست همه ما بتوانیم به حد اعلای این مسیر برسیم بلکه قرار داشتن در این مسیر خودش لذت بخشه (اهدنا صراط المستقیم) و اگه به زندگی خودمان نگاه کنیم مثلا زمانی که به کسی مهربانی کردیم لذتی از جنسی متفاوت نصیبمان شده است که شاید حتی وقتی الان هم به آن موضوع فکر می کنیم لذت می بریم چون بیشتر به خدا شبیه شدیم و این لذتها کهنه شدنی نیستند و هر انسانی در هر شرایطی(فقیر، غنی و...) می تواند این لذت را تجربه کند ولی مثلا لذتی که از خوردن یک غذا می بریم مربوط به همان موقع خوردن است.
بهترین مثالی که در این باره به ذهنم میرسه که هم عصر ما هم بودن همان شخصی که تفکرش رو تو امضام گذاشتم فکرش رو بکنید که رئیس یک بیمارستان وقتی وضعیت اسف بار سالمندانی رو که جلوی بیمارستانش رهاشده بودند تا بمیرند رو می بینه خودش تو شوره زار کهریزک خشت میزده تا سر پناهی برای اونها بسازه و هزارتا کار دیگه که حتی فکرشم برای ما سخته و وقتی نزدیکانش متوجه میشن و میگن که می خوان کمک کنن میگه "کسی اینجا نیاز به کمک نداره و فقط یه فرصت هست برای کسایی که میخوان به خودشون کمک کنن تا خدا بیشتر دوستشون داشته باشه و بیشتر به خدا شبیه بشن و لذت بیشتری از زندگشون ببرن" واقعا اینکه یک انسان اونم تواین عصر چقدر میتونه بزرگ باشه و به خدا شبیه شده باشه باور نکردنیه. به امید روزی که همه بتونیم با تمام وجود این تفکر و درک کنیم و به نظر من هرکس تفکر تو امضام رو درک کنه می تونه به دیگران خالصانه کمک کنه (در اصل به خودش کمک کنه).
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
این شعر از زبان روح خداونده که در وجود انسان دمیده شده و نیازه که ما با بالفعل کردن صفات این روح در زندگی به هدف اصلی حیات برسیم و از قفس دنیای مادی و فکرهای مادی آزاد بشیم نه که مادیات ارزش نداره بلکه ارزش این امانتی که در وجود ماست خیلی بیشتره و ما نباید خیلی از این صفات رو فدای مادیات کنیم و الان چون ارزش این صفات رو در ک نکردیم این کار رو می کنیم. کسب صفات خداوند که به نظر من بهترین هدف زندگی میتونه باشه ناگهانی اتفاق نمی افتد بلکه به مرور زمان و با تمرین فابل حصول است مثلا با خدمت به خلق از راه های مختلف مخصوصا به اشخاص غریبه و یا مثالی که جناب مدیر برای شروع زدند.
ببخشید مطلب طولانی شد ولی لازم بود لطفا نظر بدین و به امید تعاملات سازنده