خيلي سخت نيست وقتي پر از دردي با ديگران همدردي كني.
اين قابل قبول نيست كه اگر كسي مشكلي در زندگي داشته باشد نمي تواند به ديگري در حل مشكلش كمك كند . اما بسياري از آدمها اين تصور را ندارند.
يعني نمي شود با چشمان گريان اشك را از گونه اي پاك نمود ؟
نمي شود با دلي كه غمگين است با جمله اي غم دلي را كم كرد؟
درد بزرگي است كه عده اي بگويند نمي شود. با اين طرز فكرها همدردي سخت مي شود.
خيلي سخت است وقتي اينجا از كسي مي شنوي كه نوشته هايت سرشار از آرامش است و مي ترسي مطلبي بنويسي كه آشكار كننده ي غوغاي درونت باشد.
از اين واهمه دارم كه لب بگشايم و از درد بگويم اما ديگر نتوانم براي كسي همدرد باشم.
لبخند عزيز اين قسمت را كلي نوشتم. اكنون سعي مي كنم به سوالات شما پاسخ بدهم. توكل به خدا :103:
خوش بيني يا بد بيني ؟
به همه خوش بين باش مگر اينكه دليلي براي بدبيني داشته باشي .
اما نه آنقدر خوشبين كه كسي بتواند فريبت دهد يا از شما سوءاستفاده كند.
اما اگر بدبين باشيم و همه آدمها را يك تكه سياه و بد ببينيم آرامش از وجودمان سلب مي شود و از ديگران مي ترسيم ...... از جامعه دور مي شويم ..... و تنها مي شويم.
آدمهايي كه دست ياريگر ما را مي شكنند.
لبخند من در دوران دبستان بودم و كلاس تابستونه مي رفتم . دو خواهر كه مشخص بود دو سه سالي با هم اختلاف سني دارند كنار من و نزديك به هم نشسته بودند. يك لحظه متوجه برخورد بد خواهر بزرگتر با خواهر كوچكتر شدم و برايم ناراحت كننده بود نمي دانم چرا طاقت نياوردم و به بزرگتر تذكري دادم . اما خواهر كوچكتر رو كرد به من و گفت : به تو مربوط نيست .
خواستم با بيان اين تجربه نكته اي در مورد نداشتن حس دلسوزي بيجا به ديگران به دوست عزيزم يادآوري كرده باشم كه همه جا نمي شود كمك كننده بود ........ هم اينكه به هر حال آنها خواهر بودند و من براي آنها غريبه اي بيش نبودم هر چند تذكر من دوستانه و دلسوزانه بود.... اما هميشه يادم مانده و گاهي كه قصد كمك دارم و با برخورد بدي مواجه ميشوم اين خاطره را به خاطر مي آورم «بيشتر بعد از پيش آمدن مورد مشابه»:47:
ما به همه كس نبايد و نمي توانيم كمك كنيم خصوصا اگر اينكار به طريقي برايمان آسيبي ايجاد نمايد .... اما به هر كسي كمك كردي براي رضايت دروني خودت باشد و رضاي خدا ....... درست است بعضي از آدمها بد رفتاري مي كنند اما اين آدمها نبايد باعث شوند از ديگران دلسرد شويم و حس رضايت دروني را از خودمان سلب كنيم .
لبخند عزيز اگر بداني خود آن شخصي كه شما را تحقير مي كند زخمي كلام تحقير آميز فرد ديگري است نظرت نسبت به او عوض نمي شود؟
به نظرم آدمهايي كه ديگران تحقير مي كنند دو دسته هستند :
يكي اينكه عقده ي حقارت در وجود آدمها اآنها را به تحقير كردن ديگران ترغيب مي كند.
لبخند بيشتر مواقع زماني كه از ناحيه ي شخصي آزاري به من رسيد متوجه شدم كه خود شخص از سوي فرد ديگري مورد همان آزار يا آزار روحي ديگري قرار گرفته است و به اين شكل براي بيرون ريختن رنج هاي وجودش تلاش مي كند.
اما شخص ديگري واقعا از خود راضي است و به واسطه ي ذات خود يا شيوه ي تربيتي بد و الگوگيري از كساني كه تحقير ديگران برايشان مثل آب خوردن است تحت تاثير قرار مي گيرد و اين كار را انجام ميدهد.
اين آدم اگر برايت مهم است و از اعضاي خانواده است يا با برخورد صحيح و ابراز ناراحتي از اين برخورد او را متوجه ي عمق رنجش خود قرار بده يا با تذكري جدي و قاطعانه از او بخواه اين رفتار را ديگر تكرار نكند .
اما آدمي كه وجودش فاقد اهميت است رفتارش هر طور باشد مهم نيست و مرز خودت را با او حفظ كن . او را ناديده بگير و بي اعتنايي پيشه كن .
اين مطالب را نوشتم و از هر جاي صحبتهايم خواستي ايراد بگير اما قبول كن كه همدردي من با تو از اين تاپيك شروع نشده بلكه از زماني كه به ياد مي آورم تا به امروز اين درد با من بوده از صميمي ترين دوست .... از بدترين دشمن ........ از آشنا.... از غريبه ...... عجب تاپيكي ايجاد كردي لبخند :) من هم توانستم درد و دل كنم .
ساناز در تاپيك خود من مي دانم را وادار به اعتراف كرد شما هم تا حدي از من و آقاي باغبان اعتراف گرفتيد. :315:
اما لازم نيست كسي دردهايش را با خود به تاپيك كسي ببرد و به جاي آرام كردن او درد و دل كند و اثبات كند كه با درد ناآشنا نيست تا صاحب تاپيك به او اطمينان كند.
در ضمن وقتي سوال دو گزينه اي مطرح مي كني لطفا حداقل براي شخص مقابل حقي جهت انتخاب بين آن دو گزينه قائل باش دوست عزيزم .:72:
به نظرم برو مداد رنگي به دست بگير و هر تصويري دلت ميخواهد با آن ترسيم كن تا فكر اره و هوس قطع درختان از سرت بيفتد.:smile:
ولي نقاشي ات را اينجا نگذار من هم نمي گذارم ...... مي ترسم خانم من مي دونم آي كيوي ما را هم محاسبه كند ....... فقط از اين بابت دوستان پس از شنيدن عدد نجومي محاسبه شده توسط ايشان دچار بحران ضعف اعتماد به نفس شوند.:smile:
بگذار يك خاطره ي ديگر هم تعريف كنم :
در مقطع تحصيلي راهنمايي بودم .يكبار با عجله از حياط مدرسه در حال عبور بودم كه ناخواسته به دختري تنه زدم .... و آن دختر برگشت و گفت : هوييي ... كوري؟
من ناراحت شدم اما فقط نگاهش كردم و رد شدم ....... اما اوبا عجله خودش را به من رساند و قسمم داد كه منظوري نداشته و طلب بخشش كرد .
مي دانم هنوز آدمهايي هستند كه مي توانيم با آنها دوستاي خوبي براي هم باشيم .... آدمهايي هستند كه مي توانيم با رفتارمان بر آنها تاثير بگذاريم .
در مورد خواهرت يك فكر بكر دارم . به نظرم كسي نمي تواند كمكت كند مگر خانم زورو.
به نظر من خواهرت را به بهانه اي با همدردي آشنا كن بعد او را به آلاچيق كل كل هدايت كن و به ساناز بسپار ........ تضمين مي كنم كه خواهرت حالش از الآن شما بدتر مي شود .:311:
اما جداي از شوخي از دست يار كه ترك ديار نبايد كرد .
ايشون يا خواهرت هستند يا نيستند
يا برايت عزيز هستند يا نيستند
اگر خواهرت هستند چه كسي عزيزتر از او مي تواني داشته باشي؟
قهر و دعوا و بحث و جدل و لجبازي و كل كل و درگيري و گيسو گيس كشي و خون و خونريزي و ...... بين دو تا خواهر امري است بسيارررررر ........ بد اما به هر حال براي همه اتفاق مي افتد.
اگر برايت مهم نيست كه نسبت به او بي اعتنا باش به جاي اينكه بخواهي همه ي اعضاي خانواده را از زندگي ات خط بزني و از كشور خارج شوي.
اما اينكه رفتار كسي برايمان مهم باشد ......... يعني خود آن شخص برايمان مهم است .
اما خواهر عزيز است و بهتر است وجود او از طرز برخوردش مهمتر بداني.
اگر مي تواني سعي كن با او دوست باشي و محبت كني كه محبت ، محبت مي آورد.
اصلا خواهر شما از دوستان خود تاثير گرفته اند يا هميشه اينطور بوده اند؟
لبخند عزيز هر جاي دنيا كه بروي و با هر دختري صميمي باشي هيچ كس برايت مثل خواهرت نمي شود.
از اين بابت مطمئنم ........ شما هم مطمئن باش